ولایت فقیه در اسلام چه جایگاهی دارد؟
جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) را بگویید ضمن تشکر از مکاتبه با این مرکز و طرح سوالات و دغدغه های فکری خویش ، به نظر می رسد علی رغم صریح بودن قسمت اول پرسش یعنی (جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) را بگویید. ) ، قسمت های بعدی و متنی که ارائه گردیده ، دارای ابهام بوده و منظور اصلی پرسشگر مشخص نیست ، که آیا انتقاد از چنین منظری است ، یا خواهان توضیحات بیشتر بوده و.... ، که پاسخ گویی به آنها مبتنی بر شفافیت در پرسش می باشد . در هر صورت در ادامه به پاسخ قسمت اول پرسش بسنده می نمائیم : جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) : به صورت مختصر تبیین جایگاه ولایت فقیه در اسلام نیازمند توجه به مقدماتی از قبیل : 1. ضرورت حکومت اسلامی ، 2. ویژگی ها ی حکومت اسلامی در زمینه ضرورت مشروعیت الهی حاکمان ، قوانین الهی ، اهداف آن در زمینه برپائی عدل و قسط در ابعاد مختلف و مهیا نمودن زمینه های هدایت و تکامل بشر در جهت تامین سعادت دنیوی و اخروی و.... اشاره نمود . که نتیجه چنین مقدماتی لزوم وجود مدیری اسلام شناس و آگاه به قوانین اسلامی و برخوردار از صلاحیت های اخلاقی و مدیریتی ، در رأس حکومت اسلامی است . به عبارت دیگر حکومت‌اسلامی‌به معنای تدبیر امور مسلمین براساس قوانین دینی و رعایت مصالح شهروندان می‌باشد و حاکم، به عنوان مجری‌احکام اسلامی کسی است که شرایطی ویژه‌رادارا است و با نبودیا از بین ‌رفتن‌آن‌شرایط، صلاحیت‌حکومت نیز از او سلب می‌گردد. این شرایط که عبارتند از: آگاهی همه جانبه و عمیق نسبت‌به مقررات اسلامی، داشتن تقوی به‌عنوان ضامن اجرای احکام دین و رعایت مصالح مسلمین، و شناخت کافی از مصالح اجتماعی و سیاسی، مؤلفه‌هایی هستند که باعث هدایت جامعه اسلامی به سوی سعادت مادی و معنوی خواهند بود. ازاین‌رو،اسلام حکومت ولی عادل را به عنوان عاملی سعادت‌بخش و وحدت آفرین تشریع کرده است . ولی عادل در زمان حضور معصومین ( ع) خود آن بزرگواران می باشند که دارای کاملترین و جامع ترین شرایط رهبری اند و در زمان غیبت ، نزدیکترین افراد جامعه از جهت ویژگی های لازم برای حاکم جامعه اسلامی است که چنین افرادی مجتهدان جامع الشرایط می باشند . اندیشمندان اسلامی در جهت اثبات ولایت فقیه به ادله نقلی و عقلی مختلفی تمسک کرده‌اند که بیان هر یک نیاز به شرح مفصل دارد و ما فهرستی از آن دلایل را به صورت خلاصه ذکر می‌کنیم و تفصیل آن را به کتاب‌های مربوطه واگذار می‌نماییم: الف) در میان ادله نقلی به روایات ذیل تمسک شده است: 1- روایت امیرالمؤمنین از پیامبر اکرم(ص): اللهم ارحم خلفایی قیل یا رسول اللَّه و من خلفائک؟ قال الذین یأتون من بعدی یروون عنّی حدیثی و سنّتی‌، (وسائل الشیعه، ج 18، باب 8، ح 50). 2- روایت امام موسی بن جعفر(ع): .. لأنّ المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام کحِصنِ سورِ المدینة لها. (اصول کافی، ج 1، ص 38، باب فقدد العلماء) 3- روایت امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص): الفقهاء اُمناء الرُسُل...، (اصول کافی، ج 1، ص 46). 4- روایت حضرت رضا(ع): انّ الخلق لمّا وقفوا علی حدّ محدود...، (بحارالانوار، چاپ جدید، ج 6، ص 60). 5- توقیع مبارک حضرت ولی عصر(عج): واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجتی علیکم و انا حجة اللَّه‌، (وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، ح 8). 6- فرمایش امیرالمؤمنین (ع( به شریح: قد جلست مجلساً لایجلسه الاّ نبیّ او وصیّ نبیّ او شقیّ‌. (وسائل الشیعه، ج 18، ص 6، ح 2) 7- حدیث امام صادق(ع): اتقوا الحکومة فانّ الحکومة انّما هی للامام...، (وسائل الشیعه، ج 18، ص 7، ح 3). 8- مقبوله عمربن حنظله از حضرت صادق(ع): .. ینظران من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانّی قد جعلته علیکم حاکماً.... (وسائل الشیعه، ج 18، ص 98) 9- روایت ابی خدیجه از امام صادق(ع): ... وایاکم ان یخاصم بعضکم بعضاً الی السلطان الجائر. (وسائل الشیعه، ج 18، ص 100، ح 6) 10- حدیث امام صادق(ع) از رسول اللَّه(ص): انّ العلماء ورثة الأنبیاء، (اصول کافی، ج 1، ص 34). 11- آیه کریمه: {/Bاَلنَّبِیُّ أَوْلی‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‌{w1-5w}{I33:6I}/}، (احزاب، آیه 6). 12- روایت: منزلة الفقیه فی هذا الوقت کمنزلة الانبیاء من بنی اسرائیل‌، (بحارالانوار، ج 78، ص 346). 13- روایت رسول اکرم(ص): علماء امّتی کسایر انبیاء قبلی‌، (جامع الاخبار). 14- روایت: العلماء حکام علی الناس‌، (مستدرک وسائل الشیعه، باب 11 از ابواب صفات قاضی، ح 33). 15- روایت امام حسین(ع) از حضرت امیر(ع): مَجاری الامور والاحکام علی اَیدی العلماء باللَّه الأُمناء علی حلاله و حرامه‌، (مستدرک وسائل‌الشیعه، باب 11 از ابواب صفات قاضی، ح 16) 16- حدیث پیامبر اکرم(ص): السلطان ولی من لا ولی له‌، (سنن بیهقی، ج 7، ص 105). 17- احادیثی که در باب حدود آمده است و در آنها لفظ امام ذکر شده مانند: مَن اقرّ علی نفسه عند الامام... فعلی الامام اَن یقیم الحدّ علیه‌، (وسائل الشیعه، باب 32 از ابواب مقدمات حدود، ح 1). 18- روایت امام باقر(ع): اذا شهد عندالامام شاهدان... اَمَر الامام(ع) بالافطار. (وسائل الشیعه، باب 6 از ابواب احکام ماه رمضان، ح 1) 19- روایات متعددی در باب امر به معروف و نهی از منکر چرا که بعضی از مراتب نهی از منکر جذب و جرح و... است و بدون حاکم اسلامی منجر به هرج و مرج در جامعه می‌شود و از طرفی هم می‌دانیم که این احکام در زمان غیبت تعطیل نشده‌اند. البته روشن است که هر یک از این روایات توضیح فراوانی دارند که می‌توانید به کتاب‌های مفصل از جمله کتاب (شؤون و اختیارات ولی فقیه) ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع امام خمینی(ره) مراجعه کنید. ب ) و اما دلیل عقلی: احکام اسلامی - اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوقی - تا روز قیامت باقی و لازم‌الاجرا است و هیچ یک از احکام الهی نسخ نشده و از بین نرفته است. این بقا و دوامِ همیشگیِ احکام، نظامی را ایجاب می‌کند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده‌دار اجرای آنها شود ؛ چرا که اجرای احکام الهی جز از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکان‌پذیر نیست. در غیر این صورت جامعه مسلماً به سوی هرج و مرج رفته و اختلال و بی‌نظمی بر همه امور آن مستولی خواهد شد. از آن جایی که حفظ نظام جامعه از واجبات مورد تأکید شرایع الهی است و بی‌نظمی و هرج و مرج در امور مسلمانان امری نکوهیده و ناپسند می‌باشد، روشن است که حفظ نظام و سدّ طریق اختلال، جز به استقرار حکومت اسلامی در جامعه تحقق نمی‌پذیرد. ازاین‌رو هیچ تردیدی در لزوم اقامه حکومت باقی نمی‌ماند. علاوه بر آنچه گفتیم حفظ مرزهای کشور اسلامی از هجوم بیگانگان و جلوگیری از تسلط تجاوزگران بر آن، عقلاً و شرعاً واجب است، تحقق این امر نیز جز به تشکیل حکومت اسلامی میسر نیست. آنچه برشمردیم، جزو بدیهی‌ترین نیازهای مسلمانان است و از حکمت به دور است که خالق مدبّر و حکیم، آن نیازها را به کلّی نادیده بگیرد و از ارایه راه حلی جهت رفع آنها غفلت کند. آری، همان دلایلی که لزوم امامت پس از نبوت را اثبات می‌کند، عیناً لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولی عصر(عج) را نیز ثابت می‌نماید؛ به ویژه پس از این همه مدت که از غیبت آن بزرگوار می‌گذرد و شاید این دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد. در این صورت آیا می‌توان تصور کرد که آفریدگار حکیم، امت اسلامی را به حال خود رها کرده و تکلیفی برای آنها معین نکرده باشد؟ و آیا خردمندانه‌است که بگوییم خداوند حکیم به هرج و مرج میان مسلمانان و پریشانی احوال آنان رضایت داده است؟ و آیا چنین گمانی به شارع مقدس روا است که بگوییم حکمی قاطع جهت رفع نیازهای اساسی بندگان خدا تشریع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟ آری، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهای کشور و جلوگیری از تجاوز بیگانگان، از بدیهی‌ترین امور است؛ بی‌آن که بین زمان حضور و غیبت امام و این کشور و آن کشور فرقی باشد. گفتنی است که قدر متیقن از اشخاص برای تصدی منصب حکومت، فقیه عادل و آگاه به مسائل زمان خود است و تا چنین شخصی هست نوبت به غیر عادل یا غیر فقیه نمی‌رسد. در روایت فضل بن شاذان - که در کتاب علل الشرایع از امام رضا(ع) نقل شده - به همین دلیل عقلی اشاره شده است. حضرت می‌فرماید: (اگر کسی بگوید که چرا خداوند اولی الامر برای مردم قرار داده و آنان را به پیروی از ایشان امر فرموده است، پاسخ داده می‌شود که این امر علل بسیار دارد از جمله این که خداوند حدود و قوانینی برای زندگی بشر تعیین فرموده و به مردم فرمان داده است که از آن حدود و قوانین تجاوز نکنند؛ چرا که برای آنان فساد و تباهی به ارمغان می‌آورد. اما اجرای این قوانین و رعایت حدود شرعی تحقق نمی‌پذیرد مگر آن که خداوند زمامداری امین برای آنان بگمارد تا آنان را از تعدی از حدود و ارتکاب محرمات باز دارد. در غیر این صورت چه بسا افرادی باشند که از لذت و منفعت شخصی خود به بهای تباه شدن امور دیگران صرف نظر نکنند. ازاین‌رو خداوند سرپرستی برای مردم تعیین فرموده است تا ایشان را از فساد و تباهی باز دارد و احکام و قوانین اسلامی را درمیان آنان اقامه کند. دیگر آن که ما هیچ گروه یا ملتی را نمی‌یابیم که بدون زمامدار و سرپرست زندگی کرده و ادامه حیات داده باشد؛ زیرا اداره امور دینی و دنیوی آنان به زمامداری مدبّر نیازمند است و از حکمت باری تعالی به دور است که آفریدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها کند، حال آن که خود به خوبی می‌داند که مردمان به ناچار باید حاکمی داشته باشند که جامعه را قوام و پایداری بخشد و مردم را در نبرد با دشمنانشان رهبری کند و اموال عمومی را میان آنان تقسیم کند و نماز جمعه و جماعات آنان را برپا دارد و از ستم ستمگران نسبت به مظلومان جلوگیری نماید و... گفتنی است که مردم دارای آرا و افکار و تمایلات مختلف‌اند. پس اگر حضرت حق زمامداری را که از ره‌آوردهای پیامبر پاسداری کند تعیین نمی‌فرمود، مردمان فاسد و تباه می‌شدند. آیین و سنت و احکام خداوندی تغییر می‌یافت و ایمان آنان متزلزل می‌شد و تمامی خلق به تباهی و ضلالت می‌افتادند)، (بحارالانوار، چاپ جدید 110 جلدی، ج 6، ص 60). برای مطالعه و تحقیق بیشتر ر.ک: 1- ولایت فقیه و جهاد اکبر،امام خمینی 2- ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع،علی عطایی 3- ولایت فقیه به زبان ساده،شفیعی 4- ولایت فقیه،جوادی آملی 5- حدود ولایت حاکم اسلامی،احمد نراقی 6- حکومت الهی و ولایت و زعامت،مصطفی آیت اللهی 7- ولایت فقیه و حاکمیت ملت،طاهری خرم‌آبادی 8- ولایت فقیه،شهید هاشمی‌نژاد 9- مجله حوزه شماره 85 - 86 بحثی درباره ولایت فقیه، نجابت 10- ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در عصر غیبت،محمد یزدی 11- ولایت فقیه،آیت‌اللَّه‌معرفت (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100115771)
عنوان سوال:

ولایت فقیه در اسلام چه جایگاهی دارد؟


پاسخ:

جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) را بگویید
ضمن تشکر از مکاتبه با این مرکز و طرح سوالات و دغدغه های فکری خویش ، به نظر می رسد علی رغم صریح بودن قسمت اول پرسش یعنی (جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) را بگویید. ) ، قسمت های بعدی و متنی که ارائه گردیده ، دارای ابهام بوده و منظور اصلی پرسشگر مشخص نیست ، که آیا انتقاد از چنین منظری است ، یا خواهان توضیحات بیشتر بوده و.... ، که پاسخ گویی به آنها مبتنی بر شفافیت در پرسش می باشد . در هر صورت در ادامه به پاسخ قسمت اول پرسش بسنده می نمائیم :

جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) :
به صورت مختصر تبیین جایگاه ولایت فقیه در اسلام نیازمند توجه به مقدماتی از قبیل : 1. ضرورت حکومت اسلامی ، 2. ویژگی ها ی حکومت اسلامی در زمینه ضرورت مشروعیت الهی حاکمان ، قوانین الهی ، اهداف آن در زمینه برپائی عدل و قسط در ابعاد مختلف و مهیا نمودن زمینه های هدایت و تکامل بشر در جهت تامین سعادت دنیوی و اخروی و.... اشاره نمود . که نتیجه چنین مقدماتی لزوم وجود مدیری اسلام شناس و آگاه به قوانین اسلامی و برخوردار از صلاحیت های اخلاقی و مدیریتی ، در رأس حکومت اسلامی است . به عبارت دیگر
حکومت‌اسلامی‌به معنای تدبیر امور مسلمین براساس قوانین دینی و رعایت مصالح شهروندان می‌باشد و حاکم، به عنوان مجری‌احکام اسلامی کسی است که شرایطی ویژه‌رادارا است و با نبودیا از بین ‌رفتن‌آن‌شرایط، صلاحیت‌حکومت نیز از او سلب می‌گردد.
این شرایط که عبارتند از: آگاهی همه جانبه و عمیق نسبت‌به مقررات اسلامی، داشتن تقوی به‌عنوان ضامن اجرای احکام دین و رعایت مصالح مسلمین، و شناخت کافی از مصالح اجتماعی و سیاسی، مؤلفه‌هایی هستند که باعث هدایت جامعه اسلامی به سوی سعادت مادی و معنوی خواهند بود.
ازاین‌رو،اسلام حکومت ولی عادل را به عنوان عاملی سعادت‌بخش و وحدت آفرین تشریع کرده است . ولی عادل در زمان حضور معصومین ( ع) خود آن بزرگواران می باشند که دارای کاملترین و جامع ترین شرایط رهبری اند و در زمان غیبت ، نزدیکترین افراد جامعه از جهت ویژگی های لازم برای حاکم جامعه اسلامی است که چنین افرادی مجتهدان جامع الشرایط می باشند .
اندیشمندان اسلامی در جهت اثبات ولایت فقیه به ادله نقلی و عقلی مختلفی تمسک کرده‌اند که بیان هر یک نیاز به شرح مفصل دارد و ما فهرستی از آن دلایل را به صورت خلاصه ذکر می‌کنیم و تفصیل آن را به کتاب‌های مربوطه واگذار می‌نماییم: الف) در میان ادله نقلی به روایات ذیل تمسک شده است: 1- روایت امیرالمؤمنین از پیامبر اکرم(ص): اللهم ارحم خلفایی قیل یا رسول اللَّه و من خلفائک؟ قال الذین یأتون من بعدی یروون عنّی حدیثی و سنّتی‌، (وسائل الشیعه، ج 18، باب 8، ح 50). 2- روایت امام موسی بن جعفر(ع): .. لأنّ المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام کحِصنِ سورِ المدینة لها. (اصول کافی، ج 1، ص 38، باب فقدد العلماء) 3- روایت امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص): الفقهاء اُمناء الرُسُل...، (اصول کافی، ج 1، ص 46). 4- روایت حضرت رضا(ع): انّ الخلق لمّا وقفوا علی حدّ محدود...، (بحارالانوار، چاپ جدید، ج 6، ص 60). 5- توقیع مبارک حضرت ولی عصر(عج): واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجتی علیکم و انا حجة اللَّه‌، (وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، ح 8). 6- فرمایش امیرالمؤمنین (ع( به شریح: قد جلست مجلساً لایجلسه الاّ نبیّ او وصیّ نبیّ او شقیّ‌. (وسائل الشیعه، ج 18، ص 6، ح 2) 7- حدیث امام صادق(ع): اتقوا الحکومة فانّ الحکومة انّما هی للامام...، (وسائل الشیعه، ج 18، ص 7، ح 3). 8- مقبوله عمربن حنظله از حضرت صادق(ع): .. ینظران من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانّی قد جعلته علیکم حاکماً.... (وسائل الشیعه، ج 18، ص 98) 9- روایت ابی خدیجه از امام صادق(ع): ... وایاکم ان یخاصم بعضکم بعضاً الی السلطان الجائر. (وسائل الشیعه، ج 18، ص 100، ح 6) 10- حدیث امام صادق(ع) از رسول اللَّه(ص): انّ العلماء ورثة الأنبیاء، (اصول کافی، ج 1، ص 34). 11- آیه کریمه: {/Bاَلنَّبِیُّ أَوْلی‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‌{w1-5w}{I33:6I}/}، (احزاب، آیه 6). 12- روایت: منزلة الفقیه فی هذا الوقت کمنزلة الانبیاء من بنی اسرائیل‌، (بحارالانوار، ج 78، ص 346). 13- روایت رسول اکرم(ص): علماء امّتی کسایر انبیاء قبلی‌، (جامع الاخبار). 14- روایت: العلماء حکام علی الناس‌، (مستدرک وسائل الشیعه، باب 11 از ابواب صفات قاضی، ح 33). 15- روایت امام حسین(ع) از حضرت امیر(ع): مَجاری الامور والاحکام علی اَیدی العلماء باللَّه الأُمناء علی حلاله و حرامه‌، (مستدرک وسائل‌الشیعه، باب 11 از ابواب صفات قاضی، ح 16) 16- حدیث پیامبر اکرم(ص): السلطان ولی من لا ولی له‌، (سنن بیهقی، ج 7، ص 105). 17- احادیثی که در باب حدود آمده است و در آنها لفظ امام ذکر شده مانند: مَن اقرّ علی نفسه عند الامام... فعلی الامام اَن یقیم الحدّ علیه‌، (وسائل الشیعه، باب 32 از ابواب مقدمات حدود، ح 1). 18- روایت امام باقر(ع): اذا شهد عندالامام شاهدان... اَمَر الامام(ع) بالافطار. (وسائل الشیعه، باب 6 از ابواب احکام ماه رمضان، ح 1) 19- روایات متعددی در باب امر به معروف و نهی از منکر چرا که بعضی از مراتب نهی از منکر جذب و جرح و... است و بدون حاکم اسلامی منجر به هرج و مرج در جامعه می‌شود و از طرفی هم می‌دانیم که این احکام در زمان غیبت تعطیل نشده‌اند. البته روشن است که هر یک از این روایات توضیح فراوانی دارند که می‌توانید به کتاب‌های مفصل از جمله کتاب (شؤون و اختیارات ولی فقیه) ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع امام خمینی(ره) مراجعه کنید. ب ) و اما دلیل عقلی: احکام اسلامی - اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوقی - تا روز قیامت باقی و لازم‌الاجرا است و هیچ یک از احکام الهی نسخ نشده و از بین نرفته است. این بقا و دوامِ همیشگیِ احکام، نظامی را ایجاب می‌کند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده‌دار اجرای آنها شود ؛ چرا که اجرای احکام الهی جز از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکان‌پذیر نیست. در غیر این صورت جامعه مسلماً به سوی هرج و مرج رفته و اختلال و بی‌نظمی بر همه امور آن مستولی خواهد شد. از آن جایی که حفظ نظام جامعه از واجبات مورد تأکید شرایع الهی است و بی‌نظمی و هرج و مرج در امور مسلمانان امری نکوهیده و ناپسند می‌باشد، روشن است که حفظ نظام و سدّ طریق اختلال، جز به استقرار حکومت اسلامی در جامعه تحقق نمی‌پذیرد. ازاین‌رو هیچ تردیدی در لزوم اقامه حکومت باقی نمی‌ماند. علاوه بر آنچه گفتیم حفظ مرزهای کشور اسلامی از هجوم بیگانگان و جلوگیری از تسلط تجاوزگران بر آن، عقلاً و شرعاً واجب است، تحقق این امر نیز جز به تشکیل حکومت اسلامی میسر نیست. آنچه برشمردیم، جزو بدیهی‌ترین نیازهای مسلمانان است و از حکمت به دور است که خالق مدبّر و حکیم، آن نیازها را به کلّی نادیده بگیرد و از ارایه راه حلی جهت رفع آنها غفلت کند. آری، همان دلایلی که لزوم امامت پس از نبوت را اثبات می‌کند، عیناً لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولی عصر(عج) را نیز ثابت می‌نماید؛ به ویژه پس از این همه مدت که از غیبت آن بزرگوار می‌گذرد و شاید این دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد. در این صورت آیا می‌توان تصور کرد که آفریدگار حکیم، امت اسلامی را به حال خود رها کرده و تکلیفی برای آنها معین نکرده باشد؟ و آیا خردمندانه‌است که بگوییم خداوند حکیم به هرج و مرج میان مسلمانان و پریشانی احوال آنان رضایت داده است؟ و آیا چنین گمانی به شارع مقدس روا است که بگوییم حکمی قاطع جهت رفع نیازهای اساسی بندگان خدا تشریع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟ آری، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهای کشور و جلوگیری از تجاوز بیگانگان، از بدیهی‌ترین امور است؛ بی‌آن که بین زمان حضور و غیبت امام و این کشور و آن کشور فرقی باشد. گفتنی است که قدر متیقن از اشخاص برای تصدی منصب حکومت، فقیه عادل و آگاه به مسائل زمان خود است و تا چنین شخصی هست نوبت به غیر عادل یا غیر فقیه نمی‌رسد. در روایت فضل بن شاذان - که در کتاب علل الشرایع از امام رضا(ع) نقل شده - به همین دلیل عقلی اشاره شده است. حضرت می‌فرماید: (اگر کسی بگوید که چرا خداوند اولی الامر برای مردم قرار داده و آنان را به پیروی از ایشان امر فرموده است، پاسخ داده می‌شود که این امر علل بسیار دارد از جمله این که خداوند حدود و قوانینی برای زندگی بشر تعیین فرموده و به مردم فرمان داده است که از آن حدود و قوانین تجاوز نکنند؛ چرا که برای آنان فساد و تباهی به ارمغان می‌آورد. اما اجرای این قوانین و رعایت حدود شرعی تحقق نمی‌پذیرد مگر آن که خداوند زمامداری امین برای آنان بگمارد تا آنان را از تعدی از حدود و ارتکاب محرمات باز دارد. در غیر این صورت چه بسا افرادی باشند که از لذت و منفعت شخصی خود به بهای تباه شدن امور دیگران صرف نظر نکنند. ازاین‌رو خداوند سرپرستی برای مردم تعیین فرموده است تا ایشان را از فساد و تباهی باز دارد و احکام و قوانین اسلامی را درمیان آنان اقامه کند. دیگر آن که ما هیچ گروه یا ملتی را نمی‌یابیم که بدون زمامدار و سرپرست زندگی کرده و ادامه حیات داده باشد؛ زیرا اداره امور دینی و دنیوی آنان به زمامداری مدبّر نیازمند است و از حکمت باری تعالی به دور است که آفریدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها کند، حال آن که خود به خوبی می‌داند که مردمان به ناچار باید حاکمی داشته باشند که جامعه را قوام و پایداری بخشد و مردم را در نبرد با دشمنانشان رهبری کند و اموال عمومی را میان آنان تقسیم کند و نماز جمعه و جماعات آنان را برپا دارد و از ستم ستمگران نسبت به مظلومان جلوگیری نماید و... گفتنی است که مردم دارای آرا و افکار و تمایلات مختلف‌اند. پس اگر حضرت حق زمامداری را که از ره‌آوردهای پیامبر پاسداری کند تعیین نمی‌فرمود، مردمان فاسد و تباه می‌شدند. آیین و سنت و احکام خداوندی تغییر می‌یافت و ایمان آنان متزلزل می‌شد و تمامی خلق به تباهی و ضلالت می‌افتادند)، (بحارالانوار، چاپ جدید 110 جلدی، ج 6، ص 60). برای مطالعه و تحقیق بیشتر ر.ک: 1- ولایت فقیه و جهاد اکبر،امام خمینی 2- ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع،علی عطایی 3- ولایت فقیه به زبان ساده،شفیعی 4- ولایت فقیه،جوادی آملی 5- حدود ولایت حاکم اسلامی،احمد نراقی 6- حکومت الهی و ولایت و زعامت،مصطفی آیت اللهی 7- ولایت فقیه و حاکمیت ملت،طاهری خرم‌آبادی 8- ولایت فقیه،شهید هاشمی‌نژاد 9- مجله حوزه شماره 85 - 86 بحثی درباره ولایت فقیه، نجابت 10- ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در عصر غیبت،محمد یزدی 11- ولایت فقیه،آیت‌اللَّه‌معرفت (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100115771)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین