ارتباط و لزوم ولایت فقیه و اهداف حکومت دراسلام را تبیین فرمائید؟
ارتباط و لزوم ولایت فقیه و اهداف حکومت دراسلام را تبیین فرمائید؟ اساسی‌ترین اهداف و کارویژه‌های نظام‌های غیردینی عبارت است از: تأمین بهداشت، آموزش عمومی، امنیت، رفاه و توسعه مادی. همه این امور در بهترین وضعیت در راستای تأمین نیازهای ناظر به بعد حیوانی انسان سامان می یابد و تلاش برای ایجاد زمینه رشد و کمال و فضایل عالی انسانی و ایجاد بستری مناسب در جهت تعالی انسان و سعادت جاودان مغفول است. در مقابل(حکومت دینی) وظایف بیشتری بر عهده دارد؛ یعنی، علاوه بر لزوم ارائه خدمات بالا، باید به برنامه‌ریزی صحیح و تلاش در جهت تربیت دینی و معنوی جامعه، رشد و بالندگی فضایل و کمالات عالی انسانی و گسترش تقوا، همت گمارد. جامعه را به سوی تأمین سعادت پایا و فناناپذیر رهبری کند و با عوامل سقوط و نابودی شخصیت حقیقی و(من) عالی آدمی و موانع رشد و کمال(انسانیت) مبارزه کند، و به آبادانی دنیا ناظر به سعادت اخروی همت گمارد. با توجه به تعالیم عالیه قرآن می توان گفت مهم‌ترین فلسفه و کارویژه های دولت دینی عبارت است از: الف. هدایت انسان‌ها به سوی پروردگار و بندگی او که تنها راه تکامل بشر است: ( کسانی که چون در زمین به آنان قدرت دهیم، نماز برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و به کارهای پسندیده وامی‌دارند و از کارهای ناپسند بازمی‌دارند، و فرجام همه کارها از آنِ خدا است).[i] ب. استقرار توحید و خداپرستی در زمین و رهانیدن مردم از بندگی و فرمانبرداری غیر خدا: (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّه رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ..).[ii]. ج. رشد و تعالی علمی، فرهنگی و تربیتی انسان‌ها و رهایی آنان از نادانی و جهل: (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَه وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ)[iii]. د. آزادسازی و رهایی توده‌های مردم و انسان‌های مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجیرهای اسارت و بردگی: (... وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ ..)..[iv] ه . برپایی جامعه نمونه و مدینه فاضله از راه اقامه قسط و عدل اسلامی: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ..)..[v] و. اجرای کامل قوانین آسمانی اسلام با تمام ابعاد آن؛ اعم از قوانین اقتصادی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و....[vi] ولایت فقیه در فقه شیعه بر اساس تصریح برخی از فقهای بزرگ شیعه، اصل ولایت فقیه، مورد اتفاق فقیهان شیعه است. مرحوم نراقی (1245 ه) می‌نویسد: (ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان اجماعی است و هیچ یک از فقها فی الجمله در ولایت فقیه اشکال نکرده است).[i] ابن ادریس حلی از فقهای قرن ششم هجری می‌نویسد: (ائمه همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کرده‌اند).[ii] صاحب جواهر (متوفای 1266 ه) می‌فرماید: (کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین‌علیهم السلام را نفهمیده است).[iii] امام خمینی‌رحمه الله نیز در این زمینه می‌فرماید: (موضوع ولایت فقیه، چیز تازه‌ای نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسأله از اول مورد بحث بوده است. حکم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتی بود... همه علما تبعیت کردند... مرحوم کاشف الغطاء بسیاری از این مطالب را فرموده‌اند... مرحوم نراقی همه شئون رسول الله را برای فقها ثابت می‌دانند. آقای نائینی نیز می‌فرمایند: این مطلب از مقبوله عمر بن حنظله استفاده می‌شود... این مسأله تازگی ندارد..).[iv] حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این زمینه فرموده است: (ولایت فقیه و رهبری جامعه و اداره کردن شئون اجتماعی در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقه اثنی عشری است و ریشه در اصل امامت دارد. پس اگر کسی از راه دلیل خلاف آن را معتقد شود، معذور است؛ ولی در عین حال برای او جایز نیست که تفرقه و اختلاف ایجاد کند).[v] برخی از دیگر فقیهان برجسته و نامداری که این مسأله پرداخته‌اند عبارتند از: شیخ مفید، ابوالصلاح حلبی، محقق کرکی، محقق حلی، مقدس اردبیلی، حسینی عاملی، میرفتاح مراغی، شیخ انصاری، حاج آقا رضا همدانی، سید بحرالعلوم، آیت‌الله‌بروجردی و... نتیجه آنکه مسأله لایت فقیه عمری به درازای اصل اسلام و فقه شیعه دارد.[vi] دلایل ولایت فقیه‌ امام خمینی‌(ره) بر آنند که مسأله (ولایت فقیه) امری کاملاً بدیهی و از اموری است که تصور دقیق و درست موضوع، بلافاصله به تصدیق آن می‌انجامد. در عین حال عالمان دینی از گذشته‌های دور همواره بر آن استدلال کرده و مبانی آن را استوار نموده‌اند؛ چنان‌که مرحوم نراقی در کتاب عوائد الایام نوزده دلیل نقلی بر آن ذکر کرده است. در مجموع دلایلی که بر ولایت فقیه اقامه می‌شود به سه دسته کلی تقسیم‌پذیر است: (1) دلایل عقلی صرف؛ (2) ادله نقلی محض؛ (3) ادله ترکیب یافته از مقدمات عقلی و نقلی[vii]. آنچه در پیشینه ولایت فقیه از منظر قرآن و سنت بیان شد همه دلایلی بر ولایت فقیه می باشند. در عین حال به نظر می رسد روشن ترین دلیل بر لزوم ولایت فقیه سرشت حکومت دینی است. این مساله را با توجه به مقدمات زیر می توان دریافت: 1. حکومت اسلامی، ماهیتاً حکومتی است که(دین) ولایت و سرپرستی آن را بر عهده دارد و در آن قانون و هنجارهای دینی ملاک عمل باشد. قرآن در این باره میفرماید: (مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)[viii] 2. مقتضای سرشت قانونی - الهی حکومت دینی، این است که کسی در رأس آن قرار ‌گیرد که- علاوه بر دارا بودن شرایط عام لازم برای رهبری یک جامعه - از دو ویژگی دیگر نیز برخوردار باشد: الف. شناخت دقیق نظام حقوقی و احکام و هنجارهای الهی و توان کشف و استنباط آنها از منابع و مصادر اصلی، در برخورد با مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی (فقاهت). ب. التزام و پای‌بندی به احکام الهی (عدالت)، دوری از دنیاپرستی، هواخواهی و دیگر اوصاف نکوهیده (تقوا). آنچه بر اساس تحلیل عقلی گفته شد، در روایات فراوانی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. برخی از این روایات در بحث از سیره سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) گذشت. از آنچه گذشت روشن می شود که حکومت دینی ولایت دیانت است و ولایت فقیه ولایت فقاهت. از نظر عقلی وجود ولایت فقیه چه لزومی دارد؟ در این رابطه ادله عقلی متعددی وجود دارد. یکی از مباحث مهم (فلسفه سیاست)، همین است که زمامدار یا رهبران و کارگزاران حکومت در یک جامعه، چه کسانی و با چه خصوصیاتی باید باشند؟ در پاسخ به این سؤال دو فرض قابل تصور است: 1. هیچ معیار و ویژگی خاصی لازم نیست. 2. وجود یک سری ویژگی‌ها و خصوصیات لازم است. بطلان فرض اول کاملاً روشن است؛ روش عقلی این است که برای ابتدایی‌ترین سطوح مدیریت در جامعه، در جست و جوی افراد ذی‌صلاح با ویژگی‌های خاصی بود؛ چه رسد به مدیریت کلان اجتماعی که سرنوشت یک ملت را در ابعاد گوناگون رقم می‌زند. بنابراین فرض دوم تعیّن می‌یابد. در فرض دوم یک سری ضوابط و ویژگی‌های عام هست که هر عقل سلیمی وجود آنها را بایسته و لازم می‌داند؛ از قبیل: دانش و بینش سیاسی و اجتماعی، تدبیر و قدرت مدیریت. اما آیا این مقدار برای رهبری یک جامعه کافی است؟ افزون بر آن، دانش و بینش و تدبیر بر اساس چه اصول و هنجارهایی مورد نظر است؟ جواب این سؤال در گرو درک اهداف تشکیل یک حکومت و خاستگاه و پایگاه ارزشی و مکتبی آن است. از همین جاست که اندیشه‌های سیاسی مختلفی بروز نموده و پاسخ‌های متفاوتی در پاسخ به پرسش‌های فوق ارائه می‌شود که نظام‌های سیاسی خاصی، مبتنی بر آن اندیشه‌ها پیشنهاد می‌گردد. شایان توجه است که حکومت اسلامی، نظامی مبتنی بر احکام و ارزش‌های الهی است و در آن: جست و جوی سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها ملاحظه شده است. راه تأمین این هدف نیز در احکام و ارزش‌های الهی، مشخص شده است. شرایط رهبری‌ کسی که در رأس چنین حکومتی قرار می‌گیرد -علاوه بر دارا بودن شرایط عام لازم برای رهبری یک جامعه باید از دو ویژگی دیگر نیز برخوردار باشد: 1. شناخت دقیق نظام حقوقی و احکام و هنجارهای الهی و توان کشف و استنباط آنها از منابع و مصادر اصلی در برخورد با مسائل گوناگون (فقاهت)؛ 2. تعهد والتزام و پای‌بندی به احکام الهی (عدالت) و دوری از اوصاف رذیله و اجتناب از دنیاپرستی و هواخواهی (تقوا). از حضرت اباعبدالله(ع) نقل شده است: (... مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه)؛ابی محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه الحرانی، تحف‌العقول، ص 242. یعنی، جریان امور و احکام باید به دست عالمان ربانی باشد که نسبت به احکام و حلال و حرام الهی پایبند و وفاداراند. از این رو قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در اصل یکصد و نهم شرایط رهبر را چنین معرفی می‌کند: 1. صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه؛ 2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام؛ 3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری. بنابراین لزوم عقلی ولایت فقیه با کشف ماهیت حکومت دینی و اهداف و کارویژه‌های آن روشن می‌شود. و به خوبی آشکار می‌شود که عقل برهانی نه تنها با ولایت فقیه سازگاری دارد که خود از دلایل آن است و دلایل عقلی متعددی بر اثبات آن اقامه شده است؛ از آن جمله اصل تنزل تدریجی و حاکمیت اصلح است. اصل تنزل تدریجی‌ این دلیل از مقدمات ذیل تشکیل شده است: 1. برای تأمین نیازمندی‌های اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج، فساد و اختلال نظام، وجود حکومت در جامعه امری ضروری است. 2. ولایت بر اموال، اعراض و نفوس مردم، از شئون ربوبیت الهی است و فقط با نصب و اذن خدای متعال مشروعیت می‌یابد. 3. خداوند این حق قانونی را به پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) داده است. 4. احکام اسلام جاودان است و باید در همه زمان‌ها و مکان‌ها اجرا گردد. 5. حکومت مطلوب در اسلام، حکومتی است که معصوم(ع) در رأس آن باشد. 6. در زمانی که مردم از وجود رهبر معصوم محروم‌اند، یا باید خدای متعال از اجرای احکام اجتماعی اسلام صرف‌نظر کرده باشد، یا اجازه اجرای آن را به کسی که اصلح از دیگران است، داده باشد تا ترجیح بلا مرجح و نقض غرض و خلاف حکمت لازم نیاید. با توجه به باطل بودن فرض اول، فرض دوم ثابت می‌شود؛ یعنی، با توجه به ابدی بودن احکام اسلامی، از راه عقل کشف می‌کنیم که چنین اذن و اجازه‌ای از طرف خدای متعال و اولیای معصوم(ع) صادر شده است؛ حتی اگر بیان نقلی روشنی در این خصوص به ما نرسیده باشد. از این رو اگر فراهم آوردن مصلحت لازم در حد مطلوب میسر نشد، باید نزدیک‌ترین مرتبه به حد مطلوب را تأمین کرد. هنگامی که مردم از مواهب حکومت معصوم(ع) محروم باشند، باید به دنبال نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین حکومت به حکومت امام معصوم(ع) باشند. کسی که بیش از سایر مردم واجد این شرایطی می‌باشد، فقیه عادل زمان‌شناس و قادر به مدیریت کلان اجتماعی است. بنابراین او باید رهبری جامعه را عهده‌دار شود و حکومت را به سوی اهداف مطلوب سوق دهد. [i] نراقی، احمد، عوائد الایام، ص 186. [ii] ابن ادریس، سرائر، ج 2، ص 25. [iii] جواهر الکلام، ج 2، ص 398. [iv] امام خمینی‌رحمه الله، ولایت فقیه، صص 113 - 112. [v](ولایة الفقیه فی قیادة المجتمع و ادارة المسائل الاجتماعیه فی کل عصر و زمان، من ارکان المذهب الحق الاثنی عشری، و لها جذور فی اصل الامامة ...) اجوبة الاستفتائات، الجزء الاول، ص 18، دار الوسیله، 1416 ه. . [vi] جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: محسن الاراکی، نظریه الحکم فی الاسلام، ص139-230. [vii] جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: حمیدرضا شاکرین، حکومت دینی، پرسش 16. [viii] مائده (5)، آیه 44. [i] (اَلَّذینَ اِنْ مکَّنَّاهم فِی‌الْاَرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ ءاتَوُا الزَّکوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ للّه عاقِبَةُ الْاُمُورِ) حج (22)، آیه 41. [ii] نحل (16)، آیه 36. [iii] جمعه (62)، آیه 2. [iv] اعراف (7)، آیه 157. [v] حدید (57)، آیه 25. [vi] مائده (5)، آیه 44. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 5/100140100)
عنوان سوال:

ارتباط و لزوم ولایت فقیه و اهداف حکومت دراسلام را تبیین فرمائید؟


پاسخ:

ارتباط و لزوم ولایت فقیه و اهداف حکومت دراسلام را تبیین فرمائید؟

اساسی‌ترین اهداف و کارویژه‌های نظام‌های غیردینی عبارت است از: تأمین بهداشت، آموزش عمومی، امنیت، رفاه و توسعه مادی. همه این امور در بهترین وضعیت در راستای تأمین نیازهای ناظر به بعد حیوانی انسان سامان می یابد و تلاش برای ایجاد زمینه رشد و کمال و فضایل عالی انسانی و ایجاد بستری مناسب در جهت تعالی انسان و سعادت جاودان مغفول است.
در مقابل(حکومت دینی) وظایف بیشتری بر عهده دارد؛ یعنی، علاوه بر لزوم ارائه خدمات بالا، باید به برنامه‌ریزی صحیح و تلاش در جهت تربیت دینی و معنوی جامعه، رشد و بالندگی فضایل و کمالات عالی انسانی و گسترش تقوا، همت گمارد. جامعه را به سوی تأمین سعادت پایا و فناناپذیر رهبری کند و با عوامل سقوط و نابودی شخصیت حقیقی و(من) عالی آدمی و موانع رشد و کمال(انسانیت) مبارزه کند، و به آبادانی دنیا ناظر به سعادت اخروی همت گمارد.
با توجه به تعالیم عالیه قرآن می توان گفت مهم‌ترین فلسفه و کارویژه های دولت دینی عبارت است از:

الف. هدایت انسان‌ها به سوی پروردگار و بندگی او که تنها راه تکامل بشر است: ( کسانی که چون در زمین به آنان قدرت دهیم، نماز برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و به کارهای پسندیده وامی‌دارند و از کارهای ناپسند بازمی‌دارند، و فرجام همه کارها از آنِ خدا است).[i]
ب. استقرار توحید و خداپرستی در زمین و رهانیدن مردم از بندگی و فرمانبرداری غیر خدا: (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّه رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ..).[ii].
ج. رشد و تعالی علمی، فرهنگی و تربیتی انسان‌ها و رهایی آنان از نادانی و جهل: (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَه وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ)[iii].
د. آزادسازی و رهایی توده‌های مردم و انسان‌های مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجیرهای اسارت و بردگی: (... وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ ..)..[iv]
ه . برپایی جامعه نمونه و مدینه فاضله از راه اقامه قسط و عدل اسلامی: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ..)..[v]
و. اجرای کامل قوانین آسمانی اسلام با تمام ابعاد آن؛ اعم از قوانین اقتصادی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و....[vi]

ولایت فقیه در فقه شیعه
بر اساس تصریح برخی از فقهای بزرگ شیعه، اصل ولایت فقیه، مورد اتفاق فقیهان شیعه است. مرحوم نراقی (1245 ه) می‌نویسد: (ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان اجماعی است و هیچ یک از فقها فی الجمله در ولایت فقیه اشکال نکرده است).[i]
ابن ادریس حلی از فقهای قرن ششم هجری می‌نویسد: (ائمه همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کرده‌اند).[ii]
صاحب جواهر (متوفای 1266 ه) می‌فرماید: (کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین‌علیهم السلام را نفهمیده است).[iii]
امام خمینی‌رحمه الله نیز در این زمینه می‌فرماید: (موضوع ولایت فقیه، چیز تازه‌ای نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسأله از اول مورد بحث بوده است. حکم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتی بود... همه علما تبعیت کردند... مرحوم کاشف الغطاء بسیاری از این مطالب را فرموده‌اند... مرحوم نراقی همه شئون رسول الله را برای فقها ثابت می‌دانند. آقای نائینی نیز می‌فرمایند: این مطلب از مقبوله عمر بن حنظله استفاده می‌شود... این مسأله تازگی ندارد..).[iv]
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این زمینه فرموده است: (ولایت فقیه و رهبری جامعه و اداره کردن شئون اجتماعی در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقه اثنی عشری است و ریشه در اصل امامت دارد. پس اگر کسی از راه دلیل خلاف آن را معتقد شود، معذور است؛ ولی در عین حال برای او جایز نیست که تفرقه و اختلاف ایجاد کند).[v]
برخی از دیگر فقیهان برجسته و نامداری که این مسأله پرداخته‌اند عبارتند از:
شیخ مفید، ابوالصلاح حلبی، محقق کرکی، محقق حلی، مقدس اردبیلی، حسینی عاملی، میرفتاح مراغی، شیخ انصاری، حاج آقا رضا همدانی، سید بحرالعلوم، آیت‌الله‌بروجردی و...
نتیجه آنکه مسأله لایت فقیه عمری به درازای اصل اسلام و فقه شیعه دارد.[vi]
دلایل ولایت فقیه‌
امام خمینی‌(ره) بر آنند که مسأله (ولایت فقیه) امری کاملاً بدیهی و از اموری است که تصور دقیق و درست موضوع، بلافاصله به تصدیق آن می‌انجامد. در عین حال عالمان دینی از گذشته‌های دور همواره بر آن استدلال کرده و مبانی آن را استوار نموده‌اند؛ چنان‌که مرحوم نراقی در کتاب عوائد الایام نوزده دلیل نقلی بر آن ذکر کرده است. در مجموع دلایلی که بر ولایت فقیه اقامه می‌شود به سه دسته کلی تقسیم‌پذیر است: (1) دلایل عقلی صرف؛ (2) ادله نقلی محض؛ (3) ادله ترکیب یافته از مقدمات عقلی و نقلی[vii].
آنچه در پیشینه ولایت فقیه از منظر قرآن و سنت بیان شد همه دلایلی بر ولایت فقیه می باشند. در عین حال به نظر می رسد روشن ترین دلیل بر لزوم ولایت فقیه سرشت حکومت دینی است. این مساله را با توجه به مقدمات زیر می توان دریافت:
1. حکومت اسلامی، ماهیتاً حکومتی است که(دین) ولایت و سرپرستی آن را بر عهده دارد و در آن قانون و هنجارهای دینی ملاک عمل باشد. قرآن در این باره میفرماید: (مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)[viii]
2. مقتضای سرشت قانونی - الهی حکومت دینی، این است که کسی در رأس آن قرار ‌گیرد که- علاوه بر دارا بودن شرایط عام لازم برای رهبری یک جامعه - از دو ویژگی دیگر نیز برخوردار باشد:
الف. شناخت دقیق نظام حقوقی و احکام و هنجارهای الهی و توان کشف و استنباط آنها از منابع و مصادر اصلی، در برخورد با مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی (فقاهت).
ب. التزام و پای‌بندی به احکام الهی (عدالت)، دوری از دنیاپرستی، هواخواهی و دیگر اوصاف نکوهیده (تقوا).
آنچه بر اساس تحلیل عقلی گفته شد، در روایات فراوانی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. برخی از این روایات در بحث از سیره سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) گذشت.
از آنچه گذشت روشن می شود که حکومت دینی ولایت دیانت است و ولایت فقیه ولایت فقاهت.
از نظر عقلی وجود ولایت فقیه چه لزومی دارد؟
در این رابطه ادله عقلی متعددی وجود دارد. یکی از مباحث مهم (فلسفه سیاست)، همین است که زمامدار یا رهبران و کارگزاران حکومت در یک جامعه، چه کسانی و با چه خصوصیاتی باید باشند؟ در پاسخ به این سؤال دو فرض قابل تصور است:
1. هیچ معیار و ویژگی خاصی لازم نیست.
2. وجود یک سری ویژگی‌ها و خصوصیات لازم است.
بطلان فرض اول کاملاً روشن است؛ روش عقلی این است که برای ابتدایی‌ترین سطوح مدیریت در جامعه، در جست و جوی افراد ذی‌صلاح با ویژگی‌های خاصی بود؛ چه رسد به مدیریت کلان اجتماعی که سرنوشت یک ملت را در ابعاد گوناگون رقم می‌زند. بنابراین فرض دوم تعیّن می‌یابد.
در فرض دوم یک سری ضوابط و ویژگی‌های عام هست که هر عقل سلیمی وجود آنها را بایسته و لازم می‌داند؛ از قبیل: دانش و بینش سیاسی و اجتماعی، تدبیر و قدرت مدیریت.
اما آیا این مقدار برای رهبری یک جامعه کافی است؟ افزون بر آن، دانش و بینش و تدبیر بر اساس چه اصول و هنجارهایی مورد نظر است؟ جواب این سؤال در گرو درک اهداف تشکیل یک حکومت و خاستگاه و پایگاه ارزشی و مکتبی آن است. از همین جاست که اندیشه‌های سیاسی مختلفی بروز نموده و پاسخ‌های متفاوتی در پاسخ به پرسش‌های فوق ارائه می‌شود که نظام‌های سیاسی خاصی، مبتنی بر آن اندیشه‌ها پیشنهاد می‌گردد. شایان توجه است که حکومت اسلامی، نظامی مبتنی بر احکام و ارزش‌های الهی است و در آن: جست و جوی سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها ملاحظه شده است. راه تأمین این هدف نیز در احکام و ارزش‌های الهی، مشخص شده است.
شرایط رهبری‌
کسی که در رأس چنین حکومتی قرار می‌گیرد -علاوه بر دارا بودن شرایط عام لازم برای رهبری یک جامعه باید از دو ویژگی دیگر نیز برخوردار باشد:
1. شناخت دقیق نظام حقوقی و احکام و هنجارهای الهی و توان کشف و استنباط آنها از منابع و مصادر اصلی در برخورد با مسائل گوناگون (فقاهت)؛
2. تعهد والتزام و پای‌بندی به احکام الهی (عدالت) و دوری از اوصاف رذیله و اجتناب از دنیاپرستی و هواخواهی (تقوا).
از حضرت اباعبدالله(ع) نقل شده است: (... مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه)؛ابی محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه الحرانی، تحف‌العقول، ص 242. یعنی، جریان امور و احکام باید به دست عالمان ربانی باشد که نسبت به احکام و حلال و حرام الهی پایبند و وفاداراند.
از این رو قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در اصل یکصد و نهم شرایط رهبر را چنین معرفی می‌کند:
1. صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه؛
2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام؛
3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.
بنابراین لزوم عقلی ولایت فقیه با کشف ماهیت حکومت دینی و اهداف و کارویژه‌های آن روشن می‌شود. و به خوبی آشکار می‌شود که عقل برهانی نه تنها با ولایت فقیه سازگاری دارد که خود از دلایل آن است و دلایل عقلی متعددی بر اثبات آن اقامه شده است؛ از آن جمله اصل تنزل تدریجی و حاکمیت اصلح است.

اصل تنزل تدریجی‌
این دلیل از مقدمات ذیل تشکیل شده است:
1. برای تأمین نیازمندی‌های اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج، فساد و اختلال نظام، وجود حکومت در جامعه امری ضروری است.
2. ولایت بر اموال، اعراض و نفوس مردم، از شئون ربوبیت الهی است و فقط با نصب و اذن خدای متعال مشروعیت می‌یابد.
3. خداوند این حق قانونی را به پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) داده است.
4. احکام اسلام جاودان است و باید در همه زمان‌ها و مکان‌ها اجرا گردد.
5. حکومت مطلوب در اسلام، حکومتی است که معصوم(ع) در رأس آن باشد.
6. در زمانی که مردم از وجود رهبر معصوم محروم‌اند، یا باید خدای متعال از اجرای احکام اجتماعی اسلام صرف‌نظر کرده باشد، یا اجازه اجرای آن را به کسی که اصلح از دیگران است، داده باشد تا ترجیح بلا مرجح و نقض غرض و خلاف حکمت لازم نیاید.
با توجه به باطل بودن فرض اول، فرض دوم ثابت می‌شود؛ یعنی، با توجه به ابدی بودن احکام اسلامی، از راه عقل کشف می‌کنیم که چنین اذن و اجازه‌ای از طرف خدای متعال و اولیای معصوم(ع) صادر شده است؛ حتی اگر بیان نقلی روشنی در این خصوص به ما نرسیده باشد.
از این رو اگر فراهم آوردن مصلحت لازم در حد مطلوب میسر نشد، باید نزدیک‌ترین مرتبه به حد مطلوب را تأمین کرد. هنگامی که مردم از مواهب حکومت معصوم(ع) محروم باشند، باید به دنبال نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین حکومت به حکومت امام معصوم(ع) باشند.
کسی که بیش از سایر مردم واجد این شرایطی می‌باشد، فقیه عادل زمان‌شناس و قادر به مدیریت کلان اجتماعی است. بنابراین او باید رهبری جامعه را عهده‌دار شود و حکومت را به سوی اهداف مطلوب سوق دهد.




[i] نراقی، احمد، عوائد الایام، ص 186.
[ii] ابن ادریس، سرائر، ج 2، ص 25.
[iii] جواهر الکلام، ج 2، ص 398.
[iv] امام خمینی‌رحمه الله، ولایت فقیه، صص 113 - 112.
[v](ولایة الفقیه فی قیادة المجتمع و ادارة المسائل الاجتماعیه فی کل عصر و زمان، من ارکان المذهب الحق الاثنی عشری، و لها جذور فی اصل الامامة ...) اجوبة الاستفتائات، الجزء الاول، ص 18، دار الوسیله، 1416 ه. .
[vi] جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: محسن الاراکی، نظریه الحکم فی الاسلام، ص139-230.
[vii] جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: حمیدرضا شاکرین، حکومت دینی، پرسش 16.
[viii] مائده (5)، آیه 44.




[i] (اَلَّذینَ اِنْ مکَّنَّاهم فِی‌الْاَرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ ءاتَوُا الزَّکوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ للّه عاقِبَةُ الْاُمُورِ) حج (22)، آیه 41.
[ii] نحل (16)، آیه 36.
[iii] جمعه (62)، آیه 2.
[iv] اعراف (7)، آیه 157.
[v] حدید (57)، آیه 25.
[vi] مائده (5)، آیه 44. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 5/100140100)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین