آیا پذیرش ولایت فقیه واجب است؟ در صورت نپذیرفتن حکم چیست؟ اگر پذیرفتن این اصل واجب است، پس تکلیف کسانی که زمان آنها هنوز این اصل تئوریزه نشده بود چیست؟ برخی گفته اند: )اولی الامر( شامل حاکمان راستین است و لذا آیه شریفه دلالت بر لزوم تبعیت از فقهای جامع الشرایط دارد که منصوب از سوی امام معصوم می باشند. این تفسیر مورد قبول برخی از متفکران شیعی قرار گرفته است , (اندیشه های فقهی سیاسی امام خمینی , کاظم قاضی زاده , مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری , چاپ اول , 1377, ص 174). براساس احادیث و روایات متعدد, ولی فقیه در زمان غیبت امام معصوم (ع ) از طرف آن بزرگواران برای رهبری و اداره جامعه اسلامی , منصوب شده است . چنان که در توقیع شریف از جانب امام زمان (عج ) آمده است : )اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم ( یا مقبوله عمر بن حنظله که امام صادق (ع ) می فرمایند: )من کان منکم قد روی حدیثنا و نظر فی خلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانی قد جعلته حاکما علیکم فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکمنا و علینا راد والراد علینا کالراد علی الله و هو علی حد الشرک بالله (؛ (اصول کافی , ج 1, ص 67) روایات متعدد دیگری نیز هست که همگی بیانگر لزوم اطاعت از ولی فقیه است و مخالفت با ولی فقیه را در حد مخالفت با ائمه (ع ) و مخالفت با خداوند می داند. برای پاسخ باید به سه مقدمه توجه کرد: مقدمه اول: در جمهوری اسلامی ایران، غیرمسلمانان و دیگر کسانی که به هر علت ولایتفقیه را قبول ندارند، در حکومتی زندگی میکنند که مانند دیگر حکومتهای مردمی متکی بر آرای مردم است. مقدمه دوم: مخالفان ولایتفقیه چند دستهاند: اول) غیرمسلمانان و غیرشیعیانی که مبنای ولایتفقیه را نمیپذیرند. دوم) شیعیانی که ولایت مطلقه فقیه را از روی اجتهاد یا تقلید نمیپذیرند. سوم) کسانی که با پذیرش اصل ولایت مطلقه فقیه، شخص ولی فقیه را قبول ندارند. چهارم) کسانی که حتی با اعتقاد به صلاحیت شخص ولی فقیه، پارهای از احکام حکومتی صادره از وی را نادرست میانگارند. مقدمه سوم: مخالفت در هر یک از صور بالا دو گونه متصور است: الف) مخالفت اعتقادی (قلبی)؛ یعنی در اعتقاد و بینش خود مسأله را نمیپذیرد و آن را صحیح نمیداند. چنین مخالفتی فینفسه از دیدگاه اسلام موضوع حرمت نیست و از نظرگاه قانونی نیز جرم به شمار نمیآید و مسلماً منافاتی با مسلمانی شخص ندارد. ب ) مخالفت عملی، این گونه مخالفت مسلماً حرام و جرم است. البته مخالفت عملی نیز اقسام و مراتبی دارد که حکم هر یک جداگانه قابل بررسی است، لیکن رعایت اختصار ما را از بررسی تفصیلی آن معذور میدارد. حکم ولی فقیه برای همه افراد حوزه ولایت او، چه موافق و چه مخالف، نافذ و از دیدگاه اسلام لازمالاجراست. چه واضح است که اعطای ولایت با تجویز مخالفت عملی دیگران مستلزم هرج و مرج است در حالی که مسائل اجتماعی و حکومتی نیازمند وحدت رویه میباشد و هیچ قانون و نظام سیاسی اعم از اسلام و غیر اسلام آشوب، قانونگریزی و دلخواهگزینی را برنمیتابد. اما در مورد اختلافی بودن مسأله ولایت فقیه باید متذکر شد: در طول تاریخ تشیع هیچ فقیهی یافت نمیشود که بگوید فقیه هیچ ولایتی ندارد آنچه تا حدودی مورد اختلاف فقهاست مراتب و درجات این ولایت است.(محمد تقی مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها، ص 59 و 60).(کاظم، قاضیزاده، اندیشههای فقهی، سیاسی امامخمینی، ص 226)
آیا پذیرش ولایت فقیه واجب است؟ در صورت نپذیرفتن حکم چیست؟ اگر پذیرفتن این اصل واجب است، پس تکلیف کسانی که زمان آنها هنوز این اصل تئوریزه نشده بود چیست؟
آیا پذیرش ولایت فقیه واجب است؟ در صورت نپذیرفتن حکم چیست؟ اگر پذیرفتن این اصل واجب است، پس تکلیف کسانی که زمان آنها هنوز این اصل تئوریزه نشده بود چیست؟
برخی گفته اند: )اولی الامر( شامل حاکمان راستین است و لذا آیه شریفه دلالت بر لزوم تبعیت از فقهای جامع الشرایط دارد که منصوب از سوی امام معصوم می باشند. این تفسیر مورد قبول برخی از متفکران شیعی قرار گرفته است , (اندیشه های فقهی سیاسی امام خمینی , کاظم قاضی زاده , مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری , چاپ اول , 1377, ص 174).
براساس احادیث و روایات متعدد, ولی فقیه در زمان غیبت امام معصوم (ع ) از طرف آن بزرگواران برای رهبری و اداره جامعه اسلامی , منصوب شده است . چنان که در توقیع شریف از جانب امام زمان (عج ) آمده است : )اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم ( یا مقبوله عمر بن حنظله که امام صادق (ع ) می فرمایند: )من کان منکم قد روی حدیثنا و نظر فی خلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانی قد جعلته حاکما علیکم فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکمنا و علینا راد والراد علینا کالراد علی الله و هو علی حد الشرک بالله (؛ (اصول کافی , ج 1, ص 67) روایات متعدد دیگری نیز هست که همگی بیانگر لزوم اطاعت از ولی فقیه است و مخالفت با ولی فقیه را در حد مخالفت با ائمه (ع ) و مخالفت با خداوند می داند.
برای پاسخ باید به سه مقدمه توجه کرد: مقدمه اول: در جمهوری اسلامی ایران، غیرمسلمانان و دیگر کسانی که به هر علت ولایتفقیه را قبول ندارند، در حکومتی زندگی میکنند که مانند دیگر حکومتهای مردمی متکی بر آرای مردم است. مقدمه دوم: مخالفان ولایتفقیه چند دستهاند: اول) غیرمسلمانان و غیرشیعیانی که مبنای ولایتفقیه را نمیپذیرند. دوم) شیعیانی که ولایت مطلقه فقیه را از روی اجتهاد یا تقلید نمیپذیرند. سوم) کسانی که با پذیرش اصل ولایت مطلقه فقیه، شخص ولی فقیه را قبول ندارند. چهارم) کسانی که حتی با اعتقاد به صلاحیت شخص ولی فقیه، پارهای از احکام حکومتی صادره از وی را نادرست میانگارند. مقدمه سوم: مخالفت در هر یک از صور بالا دو گونه متصور است: الف) مخالفت اعتقادی (قلبی)؛ یعنی در اعتقاد و بینش خود مسأله را نمیپذیرد و آن را صحیح نمیداند. چنین مخالفتی فینفسه از دیدگاه اسلام موضوع حرمت نیست و از نظرگاه قانونی نیز جرم به شمار نمیآید و مسلماً منافاتی با مسلمانی شخص ندارد. ب ) مخالفت عملی، این گونه مخالفت مسلماً حرام و جرم است. البته مخالفت عملی نیز اقسام و مراتبی دارد که حکم هر یک جداگانه قابل بررسی است، لیکن رعایت اختصار ما را از بررسی تفصیلی آن معذور میدارد. حکم ولی فقیه برای همه افراد حوزه ولایت او، چه موافق و چه مخالف، نافذ و از دیدگاه اسلام لازمالاجراست. چه واضح است که اعطای ولایت با تجویز مخالفت عملی دیگران مستلزم هرج و مرج است در حالی که مسائل اجتماعی و حکومتی نیازمند وحدت رویه میباشد و هیچ قانون و نظام سیاسی اعم از اسلام و غیر اسلام آشوب، قانونگریزی و دلخواهگزینی را برنمیتابد. اما در مورد اختلافی بودن مسأله ولایت فقیه باید متذکر شد: در طول تاریخ تشیع هیچ فقیهی یافت نمیشود که بگوید فقیه هیچ ولایتی ندارد آنچه تا حدودی مورد اختلاف فقهاست مراتب و درجات این ولایت است.(محمد تقی مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها، ص 59 و 60).(کاظم، قاضیزاده، اندیشههای فقهی، سیاسی امامخمینی، ص 226)
- [سایر] در پذیرفتن یا نپذیرفتن حکومت چگونه باید بود؟
- [سایر] با توجه به اینکه قبول ولایت فقیه و اطاعت از ولی فقیه در زمانه ما واجب است؛ حکم کسانی که این اصل را قبول نکنند، چیست؟
- [سایر] می گویند که از لحاظ فقهی، ما حجت قطعی بر ولایت فقیه نداریم. اصل بر این است که هیج کس بر کسی دیگری ولایت ندارد مگر این که با حجت ثابت شود. حالا که با دلائل قطعی فقهی ثابت نشد پس بنا بر اصل عدم ولایت، فقیه بر دیگران ولایت ندارد.بنابرین، ولایت فقیه بدون پشتوانه محکم فقهی است؟
- [سایر] دلیل مخالفت آیت الله وحید با مقام معظم رهبری چیست؟ آیا ایشان ولایت فقیه را قبول ندارند. لطفا نظرات ایشان را در مورد اصل ولایت فقیه ذکر کنید.
- [سایر] چگونه سال 1358 اصل ولایت فقیه به قانون اساسی راه یافت؟ چه مسائلی پیش و پس از انقلاب اسلامی باعث شد تا ولایت فقیه وارد قانون اساسی شود و موافق و مخالفان این اصل در آن دوره چه کسانی بودند؟
- [سایر] خیلی خلاصه بفرمایید معنای ولایت فقیه چیست و اصل مساله در آن چه می باشد؟
- [سایر] آیا نظریه ولایت فقیه با پیروزی انقلاب پدید آمد؟ یا در اصل اسلام بوده است؟
- [سایر] توضیح بدهید نبودن اصل ولایت فقیه چگونه باعث دیکتاتوری می شود؟
- [سایر] واقعاً اگر اکثریت مردم حکومت ولایت فقیه را نخواهند، تکلیف شرعی صاحبان منصب چیست؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا اعتقاد به اصل ولایت فقیه از جهت مفهوم و مصداق یک امر عقلی است یا شرعی؟
- [امام خمینی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، ولی در احکام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلًا اگرعدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عده دیگر میگویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] شخص مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد، اگر چه از گفته دیگری برای او یقین حاصل شده باشد و در احکام دین کسی که قطع ندارد، باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل بدست آورد، یا از مجتهد جامع شرایط تقلید کند، یعنی بدون سؤال از دلیل، گفتار او را بپذیرد و به آن عمل کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر هیچ یک از مجتهدین عملی را واجب نمیدانند، ولی برخی آن را حرام دانسته و برخی حرام نمیدانند آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را هیچ یک حرام نمیدانند، ولی برخی آن را واجب دانسته و برخی واجب نمیدانند آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید کنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] رجوع کردن از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر در صورت تساوی آنها جایز است، و اگر دیگری اعلم باشد، رجوع به او واجب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سهم سادات را بدون اجازه مجتهد نمی توان به ساداتی که در بالا گفته شد پرداخت (بنابر احتیاط واجب)، و سهم امام(علیه السلام) را نیز اگر بدون اجازه مجتهد بپردازد قبول نیست، مگر این که مجتهد بعداً بپذیرد و اجازه دهد.
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانان باید به اصول دین ایمان و یقین داشته باشد و این ایمان باید برای هر مسلمانی به اندازه فکر و درک او بر پایة دلیل و برهان استوار باشد ، و در احکام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل بدست آورد ،یا از مجتهد تقلید کند ، یعنی به دستور او رفتار نماید یا از راه احتیاط طوری به وظیفة خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است ، مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ، آن عمل را انجام ندهد . و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را بجا آورد،پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند ، واجب است از مجتهد تقلید نمایند . به این مطلب نیز باید توجه کرد که در بسیاری از موارد در خود عمل به احتیاط نیز باید یا مجتهد بود و یا تقلید کرد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] عمل کردن به فتوای مجتهد مرده ابتداءً جایز نیست هرچند اعلم باشد بنابر احتیاط واجب.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [آیت الله علوی گرگانی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.