ولایت فقیه در نظر علما و مراجع چگونه است؟ موضوع ولایت فقیه از سابقه طولانی در آموزه های اصیل دینی و دیدگاههای اندیشمندان اسلامی برخوردار می باشد؛ از ابتدای عصر غیبت، فقیهان و اندیشمندان اسلامی، به دلیل احساس نیاز بیشتر در مورد رهبری جامعه اسلامی، با استناد به قرآن و روایات معصومین(ع) به مسأله (ولایت فقیه) اهمیت داده و در آثار مختلف خود، به این موضوع پرداختهاند. بررسی این آرا و نظریات به خوبی نشان میدهد که فقیهان و اندیشمندان اسلامی، از ابتدا در مورد اصل ولایت فقیه اتفاق نظر داشتهاند. مرحوم نراقی (م 1245 ه) مینویسد: (ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان اجماعی است و هیچ یک از فقها فی الجمله در ولایت فقیه اشکال نکرده است).نراقی، احمد، عوائد الایام، ص 186. ابن ادریس (از فقهای قرن ششم هجری) مینویسد: (ائمه همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کردهاند).ابن ادریس، سرائر، ج 2، ص 25. صاحب جواهر (م 1266 ه) میگوید: (کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین(ع) را نفهمیده است).جواهر الکلام، ج 2، ص 398. امام خمینی(ره) نیز در این زمینه میفرماید: (موضوع ولایت فقیه، چیز تازهای نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسأله از اول مورد بحث بوده است. حکم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتی بود ... همه علما تبعیت کردند... مرحوم کاشف الغطاء بسیاری از این مطالب را فرمودهاند... مرحوم نراقی همه شئون رسول الله را برای فقها ثابت میدانند. آقای نائینی نیز میفرمایند: این مطلب از مقبوله عمر بن حنظله استفاده میشود... این مسأله تازگی ندارد...).امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، صص 113 - 112. پارهای از منابع فقهی اندیشه ولایت فقیه از ابتدای غیبت کبری عبارت است از: - شیخ مفید (333 - 413): المقنعه، ص 810؛ - ابوالصلاح حلبی (م. 447ه): الکافی فی الفقه، ص 422؛ - ابن ادریس حلی (م. 598ه): السرائر، ص 537؛ - محقق کرکی (م. 940ه): رسائل، رساله صلاه الجمعه، ج 1، ص 141؛ - محقق حلی (م. 676ه): مسالک الافهام (شرح شهید ثانی بر کتاب محقق حلی)، ج 1، ص 53؛ - مقدس اردبیلی (م. 990ه): مجمعالفوائد والبرهان، ج 4، ص 205؛ - حسینی عاملی (م. 1226ه): مفتاح الکرامه (کتاب القضاء)، ج 10، ص21؛ - ملا احمد نراقی (م. 1245 ه): عوائد الایام، ص 187؛ - میرفتاح مراغی (م. 1266ه): عناوین، ص 345؛ - شیخ محمد حسن نجفی (م. 1266ه): جواهر الکلام، ج 16، ص 178 - شیخ مرتضی انصاری (م. 1281ه): المکاسب، ص 154 و القضاء و الشهادات، ص 243؛ - حاج آقا رضا همدانی (م. 1322ه): مصباح الفقیه، کتاب الخمس، ص160؛ - سید بحرالعلوم (م. 1326ه): بلغه الفقیه، ج 3، ص 221؛ - آیتاللهبروجردی (م. 1382ه): البدر الزاهر (تقریرات درس خارج)، ص52؛ - شیخ مرتضی حائری (م. 1362ه): صلوه الجمعه، ص 144؛ - امام خمینی (م. 1368ه): کتاب البیع، ج 2، ص 488 و... در ادامه به بررسی دیدگاههای فقهای معاصر می پردازیم: حضرت آیت الله بروجردی ره در مورد ولایت فقیه با استناد به ادله عقلی ضرورت حکومت و ولایه فقیه را به اثبات رسانده و معتقدند :اگر حتی دلالت روایات بر ولایت فقیه را ناتمام بدانیم , از طریق استدلال عقلی نیز می توان آن را اثبات نمود . ایشان این گونه استدلال نموده اند که اولا, انسان نیازهای اجتماعی دارد ثانیا, دین اسلام به این نیازها اهمیت داده و بسیاری از احکام آن در مورد اجتماع و سیاست است که اجرای آن احتیاج به رهبری دارد و اجرای ان را به مسلمان تفویض نموده است ثالثا, امامان معصوم که شیعیان خویش را از رجوع به طاغوتها و قضات جور بر حذر داشته اند , به یقین فردی را به عنوان مرجع برگزیده اند , آن هم برای رفع خصومتها , تصرف در اموال غایبان و قاصران , دفاع از حوزه اسلام و دیگر امور مهمی که شارع راضی به ترک و اهمال آنها نیست . رابعا , تعیین و نصب مرجع از سوی آنان منحصر در فقیه جامع الشرایط است زیرا هیچ کس قائل به نصب غیر فقیه نشده است . بنابر این امر دائر بین عدم نصب و نصب فقیه عادل است و چون بطلان فرض اول روشن است از این رو نصب فقیه قطعی است و مقبوله عمربن حنظله نیز در شمار شواهد و مویدات خواهد بود .( سید محمد حسین طباطبایی بروجردی ,البدر الزاهر , تقریرات مباحث آیت الله بروجردی ,قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه , ص 52 ) علامه طباطبائی : در اینکه چه کسی باید حکومت کند و چرا باید از وی اطاعتشود؟ مرحوم علامه به قانون طبیعی تمسک جسته معتقد است انسان فطرتاً به دنبال آگاهترین، بهترین و عادلترین فرد است که در اسلام در زمان غیبت، فقیه است. وی در اثبات چنین امری از شیوه فقهی مبنی بر تفویض امر ولایت از بالا استفاده نکرده بلکه استدلالی عقلی و فلسفی دارد.( اندیشه سیاسی علامه طباطبایی، مصطفی زهرانی، علوم سیاسی، ش1، ص89 ) وی میگوید: به حکم فطرت، وجود مقام ولایت در هر جامعهای بر اساس حفظ مصالح عالیه ضروری است. اسلام نیز پا بپای فطرت پیش میرود. نتیجه این دو مقدمه این است، فردی که در تقوای دینی و حسن تدبیر و اطلاع بر اوضاع از همه مقدم است، برای این مقام متعین است و در این که اولیای حکومتباید زبدهترین و برجستهترین افراد جامعه باشند، کسی تردیدی بهخود راه نمیدهد. بر این اساس از منظر علامه تشکیل حکومت اسلامی واجب بوده و در صورتی که مردم برای انجام تکالیف واجب اجتماعی خویش بخواهند دولت تشکیل دهند حق دارند که فقیه واجد شرایطی را به عنوان حاکم تعیین نمایند.بیشک چنین فقیهی علاوه بر مشروعیت مردمی دارای مشروعیت الهی نیز خواهد بود.زیرا منطقی و معقول نیست که مردم به تکالیف اجتماعی از سوی شارع مکلف باشند، اما هیچگونه حق دخالت و اظهار نظر جهت ایجاد مقدمات و فراهم آوردن زمینههای انجام آن تکالیف را نداشته باشند.مگر امکان دارد که برای شارع، امری مطلوب باشد و آن را از مردم بخواهد اما مقدمه آن را نخواهد؟ (رجوع شود به: علامه طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، ج 4، ص 207-211 .) از دیدگاه شهید مطهری در عصر غیبت نیز فقیهان واجد شرایط نیز از سوی امام معصوم به ولایت نصب شده و نایبان آنان بشمار میروند . اما یک تفاوت مهم میان عصر حضور و عصر غیبت وجود دارد که استاد شهید با عنایت به نیازهای زمان، بدان توجه کرده است. از آنجا که ایشان به نیازها و مقتضیات زمان توجهّی ویژه داشت، تلاش میکرد که آموزههای دینی با نیازهای زمان در تعارض قرار نگیرد. از این رو معتقد بودند که در عصر غیبت که حاکمیت به عنوان (فقیه جامع شرایط) واگذار شده، مردم مصادیق این عنوان را شناسایی کرده و از میان آنان یک نفر را انتخاب میکنند؛ بدین ترتیب آموزههای دینی با نیاز روز جامعه در تعیین سرنوشت خود همنشین شده و نظامی با هویت و اصالت دینی و برخاسته از خواست و اراده مردم مؤمن شکل میگیرد. چنانکه در تفسیر فرمان امام به نخست وزیر دولت موقت که مرقوم فرموده بودند: (به موجب حق شرعی (ولایت فقیه) و به موجب رأی اعتمادی که از طرف اکثریت قاطع ملت به من ابراز شده، رییس دولت را تعیین میکنم)، مینویسند: (ولایت فقیه، یک ولایت ایدئولوژیکی است و اساساً فقیه را خود مردم انتخاب میکنند و این امر عین دموکراسی است. اگر انتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقیهی فقیه بعد از خود را تعیین میکرد، جا داشت که بگوییم این امر خلاف دموکراسی است.) شهید مطهری با حفظ مساله ولایت ، این نکته را روشن می کند که ولی فقیه مانند رییس جمهور یانخست وزیر رییس دولت نیست ؛ بلکه به عنوان یک ایدیولوگ از بالاجریانات را هدایت و کنترل می کند و بر آنها نظارت دارد : (ولایت فقیه به این معنا نیست که فقیه خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حکومت کند .نقش فقیه دریک کشور اسلامی ؛ یعنی ، کشوری که در آن مردم ، اسلام را به عنوان یک ایدیولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یک ایدیولوگ است ،نه نقش یک حاکم . وظیفه ایدیولوگ این است که بر اجرای درست و صحیحایدیولوژی نظارت داشته باشد .او صلاحیت مجری قانون و کسی را که می خواهد رییس دولت بشود و کارها را در کادر ایدیولوژی اسلام به انجام برساند، مورد نظارت و بررسی قرار دهد). سپس به فرمان حضرت امام ومبنی بر نخست وزیری بازرگان اشاره می نماید.( پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 85 ، به نقل از سایت تبیان ) در یک جمع بندی می توان پیرامون دیدگاه شهید مطهری درباره ولایت فقیه به موارد ذیل اشاره نمود : 1) استاد مطهری بر خلاف سکولارها، مدافع نظریه دو ساحتی بودن دین اسلام است؛ به این معنی که معتقد است علاوه بر مسائل اخروی، مسائل دنیوی نیز مورد توجه اسلام بوده است؛ 2) استاد مطهری برای حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه دو رکن قائل است: رکن الهی و رکن مردمی. 3) استاد مطهری در اثبات ولایت فقیه از ادله عقلی و نقلی بهره برده است؛ 4) استاد مطهری میان نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه و دموکراسی ناسازگاری نمی بیند. (جهت آگاهی و مطالعه بیشتر ر.ک : 1. کتاب اندیشه سیاسی آیت الله مطهری ، نجف لک زایی ، قم : بوستان کتاب . 2 . امامت و رهبری، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1366. 3 . پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1374. 4 . پیرامون انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا. 5 . مدیریّت و رهبری در اسلام، مرتضی مطهری ، مجموعه آثار، ج 3،) oآیت الله خوئی درباره اجرای حدود شرعی (احکام انتظامی اسلام) که بر عهدهحاکم شرع (فقیه جامع الشرائط) است، میفرماید: (اجرای حدود - که در برنامه انتظامی اسلام آمده - همانا در جهت مصلحت همگانی و سلامت جامعهتشریع گردیده است تا جلو فساد گرفته شود و تبهکاری و سرکشی و تجاوز نابود و ریشهکن گردد. و اینمصلحت نمیتواند مخصوص به زمانی باشد که معصوم حضور دارد، زیرا وجود معصوم در لزوم رعایتچنین مصلحتی که منظور سلامت جامعه اسلامی است، مدخلیتی ندارد. و مقتضای حکمت الهی کهمصلحت را مبنای شریعت و دستورات خود قرار داده، آن است که این گونه تشریعات، همگانی و برایهمیشه باشد. … در نتیجه، این گونه احکام، تداوم داشته و به قوت خود باقی است و اجرای آن در دوران غیبت نیز دستورشارع است، بلی در این که اجرای آن بر عهده چه کسانی است، بیان صریحی از شارع نرسیده و از دیدگاهعقل ضروری مینماید که مسؤول اجرایی این گونه احکام، آحاد مردم نیستند، تا آنکه هرکس در هر رتبه ومقام، و در هر سطحی از معلومات باشد، بتواند متصدی اجرای حدود شرعی گردد زیرا این خود، اختلالدر نظام است، و مایه درهم ریختگی اوضاع و نابسامانی میگردد. علاوه آنکه در (توقیع شریف) آمده: ( و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا، فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله). .. این گونه روایات به ضمیمه دلائلی که حق حکم نمودن را در دوران غیبت از آن فقها میداند، به خوبیروشن میسازد که اقامه حدود و اجرای احکام انتظامی در عصر غیبت، حق و وظیفه فقهاء میباشد. )( رجوع شود به: مبانی تکملة المنهاج ج 1 ص 224 - 226. و نیز: التنقیح - اجتهاد و تقلید ص 419 – 25 ؛ اندیشه سیاسی آیت الله خویی، محمد اکرم عارفی قم : انتشارات بوستان کتاب) oآیت الله خویی در کتاب منهاج الصالحین که به عنوان آخرین اثر تألیفی در حدود یکسال و اندی پیش از رحلت ایشان به چاپ رسید با صراحت از عنوان ولایت مطلقه فقیه استفاده نمودند. ایشان در این اثر با طرح بحث جهاد ابتدایی در عصر غیبت و ردّ ادله مشهور که قایل به عدم مشروعیت آن میباشند مطابق دیدگاه صاحب جواهر اذن فقیه جامعالشرایط را در مشروعیت ان شرط میدانند .[ خویی، منهاج الصالحین، ج 1، چاپ 28، انتشارات مدینه العلم، 1410، ص 365 366.] سپس در بحث تقسیم غنایم پس از آن که غنایم را به سه دسته تقسیم میکنند مینویسند: (آری ولی امر حق تصرف در آن غنایم را بر اساس آنچه مصلحت تشخیص دهد دارد زیرا این مقتضای ولایت مطلقه او بر آن اموال است...)[ همان، ص 379. .] آیت الله سیستانی oدر پاسخ به سوالی می فرماید : ( سؤال: نظر شما راجع به شخص ولایت فقیه چیست؟ پاسخ: ولایت در آن چه - به اصطلاح فقها - امور حسبیه خوانده می شود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است . و اما در امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت امور دیگری معتبر است از جمله مقبول بودن نزد عامه مؤمنین.) o(حکم حاکم شرعی عادل که مورد قبول عامه مؤمنین است، درمواردی که نظام جامعه برآن متوقف است، نافذ است.) oآیت الله سیستانی همچنین درپاسخ به سوال دیگری درباره حدود اختیارات ولایت فقیه تاکید کرد:(دراموری که مربوط به حفظ نظام است، فقیه مقبول، نزد عامه مؤمنین ولایت دارد.) o (منبع : http://www.sistani.org ) oآیت الله مکارم شیرازی نیز در کتاب ( بحوث فقهیة هامة) قائل به اطلاق ولایت فقیه بوده و چنین آورده اند:( فولایة الفقیه مطلقة فی حریم أحکام الشرع) (بحوث فقهیة هامة ص 513 ) oآیت الله بهجت : o( در زمان غیبت کبرای حجت حق , نمی توان برای مساله بیش از سه رویکرد فرض کرد زیرا یا باید کتاب خدا و احکام و قوانین دین تعطیل شود و یا باید خود بخود بماند یعنی خودش وسیله ابقای خود باشد و یا نیاز به سرپرست و حاکم و مبین دارد که همان ولی امر و مجتهد جامع الشرایط است .فرض اول عقلا و نقلا باطل است , زیرا دین مبین اسلام , آیین خاتم است و تا ختم نسل بشر باید راهنما و آیین امت باشد . فرض دوم نیز باطل است , زیرا قانون خود به خود اجرا نمی شود و نیاز به شخص و یا اشخاص دارد تا آن را حفظ و به اجرا در آورند .ناچار باید به فرض سوم قائل باشیم و بگوییم ولی امر باید جامعه مسلمین را با همه شئونات و ابعاد آن نگه دارد . از سوی دیگر نیز روشن است که جامعه به تشکیلات فراوان از قبیل ارتش , آموزش و پرورش , دادگستری و... نیاز دارد , لذا باید دست ولی فقیه در همه شئونات مادی و معنوی باز بوده و مبین و شارح و راهنما و حلال مشکلات باشد . در نتیجه ولی فقیه باید تمام شئونات امام معصوم علیه السلام به استثنای امامت و آنچه مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پیاده کند و گرنه در صورت عدم وجود تشکیلات و تشریفات حکومتی دشمنان نخواهند گذاشت که حکومت و آیین اسلامی پیاده شود .) ( رضا باقی زاده , برگی از دفتر آفتاب شرح حال شیخ السالکین آیت الله العظمی بهجت ره , قم: میراث ماندگار , 1385, ص 101و102) حضرت آیتالله خامنهای : (ولایت فقیه و رهبری جامعه و اداره کردن شئون اجتماعی در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقه اثنی عشری است و ریشه در اصل امامت دارد. پس اگر کسی از راه دلیل خلاف آن را معتقد شود، معذور است؛ ولی در عین حال برای او جایز نیست که تفرقه و اختلاف ایجاد کند)( اجوبة الاستفتائات، الجزء الاول، ص 18، دار الوسیله، 1416 ه. ) جهت آگاهی بیشتر ر.ک : 1 . پیشینه نظریه ولایت فقیه ، سایت مجلس خبرگان رهبری به نشانی : http://www.majlesekhobregan.ir/index.php?option=com_content&task=category§ionid=4&id=19&Itemid=30 2. پیشینه و دلایل ولایتفقیه، امام خمینی و حکومت اسلامی. 3. جهان بزرگی، احمد، پیشینه تاریخی ولایتفقیه. 4. ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع، علی عطایی . 5. ولایت فقیه در عصر غیبت،علیرضا رجالی تهرانی،انتشارات نبوغ ،1383،صص225 تا 240. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100140493)
ولایت فقیه در نظر علما و مراجع چگونه است؟
موضوع ولایت فقیه از سابقه طولانی در آموزه های اصیل دینی و دیدگاههای اندیشمندان اسلامی برخوردار می باشد؛ از ابتدای عصر غیبت، فقیهان و اندیشمندان اسلامی، به دلیل احساس نیاز بیشتر در مورد رهبری جامعه اسلامی، با استناد به قرآن و روایات معصومین(ع) به مسأله (ولایت فقیه) اهمیت داده و در آثار مختلف خود، به این موضوع پرداختهاند. بررسی این آرا و نظریات به خوبی نشان میدهد که فقیهان و اندیشمندان اسلامی، از ابتدا در مورد اصل ولایت فقیه اتفاق نظر داشتهاند.
مرحوم نراقی (م 1245 ه) مینویسد: (ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان اجماعی است و هیچ یک از فقها فی الجمله در ولایت فقیه اشکال نکرده است).نراقی، احمد، عوائد الایام، ص 186.
ابن ادریس (از فقهای قرن ششم هجری) مینویسد: (ائمه همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کردهاند).ابن ادریس، سرائر، ج 2، ص 25.
صاحب جواهر (م 1266 ه) میگوید: (کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین(ع) را نفهمیده است).جواهر الکلام، ج 2، ص 398.
امام خمینی(ره) نیز در این زمینه میفرماید: (موضوع ولایت فقیه، چیز تازهای نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسأله از اول مورد بحث بوده است. حکم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتی بود ... همه علما تبعیت کردند... مرحوم کاشف الغطاء بسیاری از این مطالب را فرمودهاند... مرحوم نراقی همه شئون رسول الله را برای فقها ثابت میدانند. آقای نائینی نیز میفرمایند: این مطلب از مقبوله عمر بن حنظله استفاده میشود... این مسأله تازگی ندارد...).امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، صص 113 - 112.
پارهای از منابع فقهی اندیشه ولایت فقیه از ابتدای غیبت کبری عبارت است از:
- شیخ مفید (333 - 413): المقنعه، ص 810؛
- ابوالصلاح حلبی (م. 447ه): الکافی فی الفقه، ص 422؛
- ابن ادریس حلی (م. 598ه): السرائر، ص 537؛
- محقق کرکی (م. 940ه): رسائل، رساله صلاه الجمعه، ج 1، ص 141؛
- محقق حلی (م. 676ه): مسالک الافهام (شرح شهید ثانی بر کتاب محقق حلی)، ج 1، ص 53؛
- مقدس اردبیلی (م. 990ه): مجمعالفوائد والبرهان، ج 4، ص 205؛
- حسینی عاملی (م. 1226ه): مفتاح الکرامه (کتاب القضاء)، ج 10، ص21؛
- ملا احمد نراقی (م. 1245 ه): عوائد الایام، ص 187؛
- میرفتاح مراغی (م. 1266ه): عناوین، ص 345؛
- شیخ محمد حسن نجفی (م. 1266ه): جواهر الکلام، ج 16، ص 178
- شیخ مرتضی انصاری (م. 1281ه): المکاسب، ص 154 و القضاء و الشهادات، ص 243؛
- حاج آقا رضا همدانی (م. 1322ه): مصباح الفقیه، کتاب الخمس، ص160؛
- سید بحرالعلوم (م. 1326ه): بلغه الفقیه، ج 3، ص 221؛
- آیتاللهبروجردی (م. 1382ه): البدر الزاهر (تقریرات درس خارج)، ص52؛
- شیخ مرتضی حائری (م. 1362ه): صلوه الجمعه، ص 144؛
- امام خمینی (م. 1368ه): کتاب البیع، ج 2، ص 488 و...
در ادامه به بررسی دیدگاههای فقهای معاصر می پردازیم:
حضرت آیت الله بروجردی ره در مورد ولایت فقیه با استناد به ادله عقلی ضرورت حکومت و ولایه فقیه را به اثبات رسانده و معتقدند :اگر حتی دلالت روایات بر ولایت فقیه را ناتمام بدانیم , از طریق استدلال عقلی نیز می توان آن را اثبات نمود . ایشان این گونه استدلال نموده اند که اولا, انسان نیازهای اجتماعی دارد ثانیا, دین اسلام به این نیازها اهمیت داده و بسیاری از احکام آن در مورد اجتماع و سیاست است که اجرای آن احتیاج به رهبری دارد و اجرای ان را به مسلمان تفویض نموده است ثالثا, امامان معصوم که شیعیان خویش را از رجوع به طاغوتها و قضات جور بر حذر داشته اند , به یقین فردی را به عنوان مرجع برگزیده اند , آن هم برای رفع خصومتها , تصرف در اموال غایبان و قاصران , دفاع از حوزه اسلام و دیگر امور مهمی که شارع راضی به ترک و اهمال آنها نیست . رابعا , تعیین و نصب مرجع از سوی آنان منحصر در فقیه جامع الشرایط است زیرا هیچ کس قائل به نصب غیر فقیه نشده است . بنابر این امر دائر بین عدم نصب و نصب فقیه عادل است و چون بطلان فرض اول روشن است از این رو نصب فقیه قطعی است و مقبوله عمربن حنظله نیز در شمار شواهد و مویدات خواهد بود .( سید محمد حسین طباطبایی بروجردی ,البدر الزاهر , تقریرات مباحث آیت الله بروجردی ,قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه , ص 52 )
علامه طباطبائی :
در اینکه چه کسی باید حکومت کند و چرا باید از وی اطاعتشود؟ مرحوم علامه به قانون طبیعی تمسک جسته معتقد است انسان فطرتاً به دنبال آگاهترین، بهترین و عادلترین فرد است که در اسلام در زمان غیبت، فقیه است. وی در اثبات چنین امری از شیوه فقهی مبنی بر تفویض امر ولایت از بالا استفاده نکرده بلکه استدلالی عقلی و فلسفی دارد.( اندیشه سیاسی علامه طباطبایی، مصطفی زهرانی، علوم سیاسی، ش1، ص89 )
وی میگوید: به حکم فطرت، وجود مقام ولایت در هر جامعهای بر اساس حفظ مصالح عالیه ضروری است. اسلام نیز پا بپای فطرت پیش میرود. نتیجه این دو مقدمه این است، فردی که در تقوای دینی و حسن تدبیر و اطلاع بر اوضاع از همه مقدم است، برای این مقام متعین است و در این که اولیای حکومتباید زبدهترین و برجستهترین افراد جامعه باشند، کسی تردیدی بهخود راه نمیدهد. بر این اساس از منظر علامه تشکیل حکومت اسلامی واجب بوده و در صورتی که مردم برای انجام تکالیف واجب اجتماعی خویش بخواهند دولت تشکیل دهند حق دارند که فقیه واجد شرایطی را به عنوان حاکم تعیین نمایند.بیشک چنین فقیهی علاوه بر مشروعیت مردمی دارای مشروعیت الهی نیز خواهد بود.زیرا منطقی و معقول نیست که مردم به تکالیف اجتماعی از سوی شارع مکلف باشند، اما هیچگونه حق دخالت و اظهار نظر جهت ایجاد مقدمات و فراهم آوردن زمینههای انجام آن تکالیف را نداشته باشند.مگر امکان دارد که برای شارع، امری مطلوب باشد و آن را از مردم بخواهد اما مقدمه آن را نخواهد؟ (رجوع شود به: علامه طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، ج 4، ص 207-211 .)
از دیدگاه شهید مطهری در عصر غیبت نیز فقیهان واجد شرایط نیز از سوی امام معصوم به ولایت نصب شده و نایبان آنان بشمار میروند . اما یک تفاوت مهم میان عصر حضور و عصر غیبت وجود دارد که استاد شهید با عنایت به نیازهای زمان، بدان توجه کرده است. از آنجا که ایشان به نیازها و مقتضیات زمان توجهّی ویژه داشت، تلاش میکرد که آموزههای دینی با نیازهای زمان در تعارض قرار نگیرد. از این رو معتقد بودند که در عصر غیبت که حاکمیت به عنوان (فقیه جامع شرایط) واگذار شده، مردم مصادیق این عنوان را شناسایی کرده و از میان آنان یک نفر را انتخاب میکنند؛ بدین ترتیب آموزههای دینی با نیاز روز جامعه در تعیین سرنوشت خود همنشین شده و نظامی با هویت و اصالت دینی و برخاسته از خواست و اراده مردم مؤمن شکل میگیرد. چنانکه در تفسیر فرمان امام به نخست وزیر دولت موقت که مرقوم فرموده بودند: (به موجب حق شرعی (ولایت فقیه) و به موجب رأی اعتمادی که از طرف اکثریت قاطع ملت به من ابراز شده، رییس دولت را تعیین میکنم)، مینویسند: (ولایت فقیه، یک ولایت ایدئولوژیکی است و اساساً فقیه را خود مردم انتخاب میکنند و این امر عین دموکراسی است. اگر انتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقیهی فقیه بعد از خود را تعیین میکرد، جا داشت که بگوییم این امر خلاف دموکراسی است.)
شهید مطهری با حفظ مساله ولایت ، این نکته را روشن می کند که ولی فقیه مانند رییس جمهور یانخست وزیر رییس دولت نیست ؛ بلکه به عنوان یک ایدیولوگ از بالاجریانات را هدایت و کنترل می کند و بر آنها نظارت دارد : (ولایت فقیه به این معنا نیست که فقیه خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حکومت کند .نقش فقیه دریک کشور اسلامی ؛ یعنی ، کشوری که در آن مردم ، اسلام را به عنوان یک ایدیولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یک ایدیولوگ است ،نه نقش یک حاکم . وظیفه ایدیولوگ این است که بر اجرای درست و صحیحایدیولوژی نظارت داشته باشد .او صلاحیت مجری قانون و کسی را که می خواهد رییس دولت بشود و کارها را در کادر ایدیولوژی اسلام به انجام برساند، مورد نظارت و بررسی قرار دهد). سپس به فرمان حضرت امام ومبنی بر نخست وزیری بازرگان اشاره می نماید.( پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 85 ، به نقل از سایت تبیان )
در یک جمع بندی می توان پیرامون دیدگاه شهید مطهری درباره ولایت فقیه به موارد ذیل اشاره نمود :
1) استاد مطهری بر خلاف سکولارها، مدافع نظریه دو ساحتی بودن دین اسلام است؛ به این معنی که معتقد است علاوه بر مسائل اخروی، مسائل دنیوی نیز مورد توجه اسلام بوده است؛
2) استاد مطهری برای حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه دو رکن قائل است: رکن الهی و رکن مردمی.
3) استاد مطهری در اثبات ولایت فقیه از ادله عقلی و نقلی بهره برده است؛
4) استاد مطهری میان نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه و دموکراسی ناسازگاری نمی بیند.
(جهت آگاهی و مطالعه بیشتر ر.ک :
1. کتاب اندیشه سیاسی آیت الله مطهری ، نجف لک زایی ، قم : بوستان کتاب .
2 . امامت و رهبری، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1366.
3 . پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1374.
4 . پیرامون انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا.
5 . مدیریّت و رهبری در اسلام، مرتضی مطهری ، مجموعه آثار، ج 3،)
oآیت الله خوئی درباره اجرای حدود شرعی (احکام انتظامی اسلام) که بر عهدهحاکم شرع (فقیه جامع الشرائط) است، میفرماید: (اجرای حدود - که در برنامه انتظامی اسلام آمده - همانا در جهت مصلحت همگانی و سلامت جامعهتشریع گردیده است تا جلو فساد گرفته شود و تبهکاری و سرکشی و تجاوز نابود و ریشهکن گردد. و اینمصلحت نمیتواند مخصوص به زمانی باشد که معصوم حضور دارد، زیرا وجود معصوم در لزوم رعایتچنین مصلحتی که منظور سلامت جامعه اسلامی است، مدخلیتی ندارد. و مقتضای حکمت الهی کهمصلحت را مبنای شریعت و دستورات خود قرار داده، آن است که این گونه تشریعات، همگانی و برایهمیشه باشد. … در نتیجه، این گونه احکام، تداوم داشته و به قوت خود باقی است و اجرای آن در دوران غیبت نیز دستورشارع است، بلی در این که اجرای آن بر عهده چه کسانی است، بیان صریحی از شارع نرسیده و از دیدگاهعقل ضروری مینماید که مسؤول اجرایی این گونه احکام، آحاد مردم نیستند، تا آنکه هرکس در هر رتبه ومقام، و در هر سطحی از معلومات باشد، بتواند متصدی اجرای حدود شرعی گردد زیرا این خود، اختلالدر نظام است، و مایه درهم ریختگی اوضاع و نابسامانی میگردد. علاوه آنکه در (توقیع شریف) آمده: ( و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا، فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله). .. این گونه روایات به ضمیمه دلائلی که حق حکم نمودن را در دوران غیبت از آن فقها میداند، به خوبیروشن میسازد که اقامه حدود و اجرای احکام انتظامی در عصر غیبت، حق و وظیفه فقهاء میباشد. )( رجوع شود به: مبانی تکملة المنهاج ج 1 ص 224 - 226. و نیز: التنقیح - اجتهاد و تقلید ص 419 – 25 ؛ اندیشه سیاسی آیت الله خویی، محمد اکرم عارفی قم : انتشارات بوستان کتاب)
oآیت الله خویی در کتاب منهاج الصالحین که به عنوان آخرین اثر تألیفی در حدود یکسال و اندی پیش از رحلت ایشان به چاپ رسید با صراحت از عنوان ولایت مطلقه فقیه استفاده نمودند. ایشان در این اثر با طرح بحث جهاد ابتدایی در عصر غیبت و ردّ ادله مشهور که قایل به عدم مشروعیت آن میباشند مطابق دیدگاه صاحب جواهر اذن فقیه جامعالشرایط را در مشروعیت ان شرط میدانند .[ خویی، منهاج الصالحین، ج 1، چاپ 28، انتشارات مدینه العلم، 1410، ص 365 366.] سپس در بحث تقسیم غنایم پس از آن که غنایم را به سه دسته تقسیم میکنند مینویسند:
(آری ولی امر حق تصرف در آن غنایم را بر اساس آنچه مصلحت تشخیص دهد دارد زیرا این مقتضای ولایت مطلقه او بر آن اموال است...)[ همان، ص 379. .]
آیت الله سیستانی
oدر پاسخ به سوالی می فرماید : ( سؤال: نظر شما راجع به شخص ولایت فقیه چیست؟ پاسخ: ولایت در آن چه - به اصطلاح فقها - امور حسبیه خوانده می شود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است . و اما در امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت امور دیگری معتبر است از جمله مقبول بودن نزد عامه مؤمنین.)
o(حکم حاکم شرعی عادل که مورد قبول عامه مؤمنین است، درمواردی که نظام جامعه برآن متوقف است، نافذ است.)
oآیت الله سیستانی همچنین درپاسخ به سوال دیگری درباره حدود اختیارات ولایت فقیه تاکید کرد:(دراموری که مربوط به حفظ نظام است، فقیه مقبول، نزد عامه مؤمنین ولایت دارد.)
o (منبع : http://www.sistani.org )
oآیت الله مکارم شیرازی نیز در کتاب ( بحوث فقهیة هامة) قائل به اطلاق ولایت فقیه بوده و چنین آورده اند:( فولایة الفقیه مطلقة فی حریم أحکام الشرع) (بحوث فقهیة هامة ص 513 )
oآیت الله بهجت :
o( در زمان غیبت کبرای حجت حق , نمی توان برای مساله بیش از سه رویکرد فرض کرد زیرا یا باید کتاب خدا و احکام و قوانین دین تعطیل شود و یا باید خود بخود بماند یعنی خودش وسیله ابقای خود باشد و یا نیاز به سرپرست و حاکم و مبین دارد که همان ولی امر و مجتهد جامع الشرایط است .فرض اول عقلا و نقلا باطل است , زیرا دین مبین اسلام , آیین خاتم است و تا ختم نسل بشر باید راهنما و آیین امت باشد . فرض دوم نیز باطل است , زیرا قانون خود به خود اجرا نمی شود و نیاز به شخص و یا اشخاص دارد تا آن را حفظ و به اجرا در آورند .ناچار باید به فرض سوم قائل باشیم و بگوییم ولی امر باید جامعه مسلمین را با همه شئونات و ابعاد آن نگه دارد . از سوی دیگر نیز روشن است که جامعه به تشکیلات فراوان از قبیل ارتش , آموزش و پرورش , دادگستری و... نیاز دارد , لذا باید دست ولی فقیه در همه شئونات مادی و معنوی باز بوده و مبین و شارح و راهنما و حلال مشکلات باشد . در نتیجه ولی فقیه باید تمام شئونات امام معصوم علیه السلام به استثنای امامت و آنچه مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پیاده کند و گرنه در صورت عدم وجود تشکیلات و تشریفات حکومتی دشمنان نخواهند گذاشت که حکومت و آیین اسلامی پیاده شود .) ( رضا باقی زاده , برگی از دفتر آفتاب شرح حال شیخ السالکین آیت الله العظمی بهجت ره , قم: میراث ماندگار , 1385, ص 101و102)
حضرت آیتالله خامنهای : (ولایت فقیه و رهبری جامعه و اداره کردن شئون اجتماعی در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقه اثنی عشری است و ریشه در اصل امامت دارد. پس اگر کسی از راه دلیل خلاف آن را معتقد شود، معذور است؛ ولی در عین حال برای او جایز نیست که تفرقه و اختلاف ایجاد کند)( اجوبة الاستفتائات، الجزء الاول، ص 18، دار الوسیله، 1416 ه. )
جهت آگاهی بیشتر ر.ک :
1 . پیشینه نظریه ولایت فقیه ، سایت مجلس خبرگان رهبری به نشانی : http://www.majlesekhobregan.ir/index.php?option=com_content&task=category§ionid=4&id=19&Itemid=30
2. پیشینه و دلایل ولایتفقیه، امام خمینی و حکومت اسلامی.
3. جهان بزرگی، احمد، پیشینه تاریخی ولایتفقیه.
4. ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع، علی عطایی .
5. ولایت فقیه در عصر غیبت،علیرضا رجالی تهرانی،انتشارات نبوغ ،1383،صص225 تا 240. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100140493)
- [سایر] علما در مورد ولایت فقیه چه بیانی دارند؟
- [سایر] اگر ولایت فقیه اقدام به تصدی حکومت کرد، آیا وظایف بقیه فقیهان و مراجع ساقط میشود؟
- [سایر] دیدگاه اکثریت علما بعد از غیبت کبری در مورد ولایت فقیه چیست؟
- [سایر] این درست است که برخی از علما به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد ندارند؟
- [سایر] آیا انتقاد بعضی از مجتهدان یا مراجع از رهبر، نشان دهنده، عدم اسلامی بودن ولایت فقیه نیست؟
- [سایر] چرا تمامی علما فصل خاصی را به طرح ولایت فقیه اختصاص نداده و حدود و اختیارات آنرا مطرح نکردهاند؟
- [سایر] ولایت فقیه از نظر اهل سنت چگونه است؟ آیا آنها به ولایت فقیه معتقدند؟
- [سایر] لطفا توضییح دهید در کدام آیه از قران کریم مطلبی در مورد ولایت فقیه نوشته شده و آیا بدون مراجع به احادیث چگونه میتوانید فقط از طریق قران موجودیت ولایت فقیه را اثبات نماییم متشکرم .
- [سایر] نظر شیخ مفید درباره ولایت فقیه چیست؟
- [آیت الله سیستانی] نظر معظم له درباره ولایت فقیه چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در صورتی که دو مجتهد از نظر علمی مساوی باشند احتیاط لازم آن است که از کسی که اتقی و اورع است تقلید کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بدست آوردن فتوا، یعنی نظر مجتهد، دو راه دارد: اوّل: از هر طریقی که علم یا اطمینان برای خود انسان یا نوع مردم حاصل شود؛ مثل شنیدن از خود مجتهد یا دیدن در رساله مجتهد یا شنیدن از کسی که از گفته وی اطمینان حاصل شود و در صورتی که انسان فتوایی را از خود مجتهد بشنود ولی به جهتی؛ مثلاً مخالفت آن فتوا با رساله مجتهد، احتمال بدهد که مجتهد در نقل فتوای خود اشتباه کرده است، نمیتواند به گفته مجتهد اعتماد کند، همچنین تا به درستی رساله مجتهد اطمینان حاصل نشود، نمیتواند به آن عمل کند. دوّم: شنیدن از دو مرد عادل ضابط که فتوای مجتهد را نقل کنند و مراد از ضابط کسیست که اشتباه او در نقل، از متعارف مردم بیشتر نباشد.
- [آیت الله اردبیلی] امام جمعه باید بالغ، عاقل، مرد، شیعه دوازده امامی و عادل باشد و توانایی خواندن خطبهها را در حال ایستاده داشته باشد و بنابر احتیاط واجب بیماری خوره و یا پیسی نمایان نداشته و نیز حدّ شرعی نخورده باشد و باید امام جمعه از طرف مجتهد جامع الشرایط منصوب باشد و اگر چند مجتهد واجد الشرایط باشند، هر کدام قبلاً اجازه داده باشند کافی است و در صورت تعارض، نظر مجتهد اعلم و اعدل مقدّم است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سال ها بر آن گذشته باشد حرام است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگرچه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.
- [آیت الله سبحانی] نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگرچه سال ها بر آن گذشته باشد حرام است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگرچه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.
- [آیت الله بروجردی] نبش قبر امامزادهها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.
- [آیت الله خوئی] نبش قبر امامزادهها و شهدا و علما و صلحا اگرچه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.
- [آیت الله بهجت] باقی ماندن بر تقلید میّت در مسائلی که در آنها تقلید و عمل کرده است، در صورتی که مجتهدِ از دنیا رفته با مجتهد زنده از نظر علمی مساوی باشند، بنا بر اقوی جایز است، هر چند با اجازه مجتهدی دیگر بر تقلید باقی بوده و عمل کرده باشد . و اگر مجتهدی که از دنیا رفته اعلم باشد ، واجب است بر تقلید او باقی بماند. و اگر مجتهد زنده بعدا اعلم شد ، واجب است در تمامی مسائل به او عدول نماید.