آیا انتقاد بعضی از مجتهدان یا مراجع از رهبر، نشان دهنده، عدم اسلامی بودن ولایت فقیه نیست؟
اصل ولایت فقیه ریشه در اسلام دارد. و دلایل غیر قابل انکاری این مساله را نشان می دهند. و اصولا امکان ندارد کسی معتقد به مکتب تشیع باشد، و ولایت فقیه را انکار کند. درباره انتقادها و اعتراض هایی نیز که می شود، باید چند نکته را در نظر گرفت: 1-بعضی از مجتهدانی که به مخالفت با ولایت فقیه معروف شده اند، در واقع هرگز بحث ولایت فقیه را انکار نکرده اند. بلکه حتی خودشان از مدافعان این نظریه بوده اند و در این باره مطلب نوشته اند. و اشکالات آن ها مربوط به مسائل دیگری است. مثل آقای منتظری که ظاهرا خودشان را مناسب این جایگاه می دیده اند! و هرگز مخالف ولایت فقیه نبوده اند. 2- اگر چه اصل ولایت فقیه توسط هیچ فقیهی انکار نشده، اما اختلافاتی درباره میزان اختیارات ولی فقیه وجود دارد.  بسیاری از آنان معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستند . امام راحل[1] مرحوم نراقی[2] صاحب جواهر[3] و... از طرفداران ولایت مطلقه فقیه می‌باشند. و بعضی نیز دایره ولایت فقه را کمتر می دانند. 3- هر انتقادی به معنای نفی و مبارزه نیست. و باید بین نقد سازنده و سیاه نمایی و تخریب فرق قائل شد. که حقیقت معنای انتقاد نیز دشمنی نیست. با توجه به این حقیقت است که اختلاف نظرها می توانند، رحمت باشند: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ اخْتِلَافُ أُمَّتِی رَحْمَةٌ؛[4] پیامبر (ص) فرمودند: اختلاف امت من، رحمت است. چون در بین نظرات مختلف می توان به نتایج بهتری دست یافت: الامام علی (ع): اضربوا بعض الرّأی ببعض یتولّد منه الصّواب؛[5] حضرت علی (ع) در تضارب آراء ، نظر درست پیدا می شود. 4- باید مراقب کارهای ژورنالیستی و القائات تبلیغات مسموم بود. حقیقتا بسیاری از مطالبی که دشمنان جمهوری اسلامی بر روی آن مانور می دهند، عاری از حقیقت بوده و با شیوه های فریبکارانه ای بیان می شود. 5- نظر یک عالم و دانشمند، تنها زمانی برای دیگران معتبر است، که برخواسته از نفسانیت او نباشد. و بدترین جایگاه برای عالمی است که دل به دنیا ببندد و طبق آن موضع گیری کند: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ؛[6] خبر آن مرد را بر ایشان بخوان که آیات خویش را به او عطا کرده بودیم و او از آن علم عاری گشت و شیطان در پی ‌اش افتاد و در زمره گمراهان درآمد.  وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ؛[7]  اگر می‌‌خواستیم وی را بوسیله آن آیه‌ها بلندش می ‌کردیم ولی به زمین گرایید (پستی طلبید و به دنیا میل کرد) و هوس خویش را پیروی کرد، حکایت وی حکایت سگ است. پی‌نوشت‌ها: [1]. امام خمینی، کتاب البیع. [2]. عواید الایام. [3]. جواهر الکلام ،ج21 ،ص359. [4]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‌1، ص227. [5]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 44. [6]. اعراف آیه 175. [7]. اعراف آیه 176.
عنوان سوال:

آیا انتقاد بعضی از مجتهدان یا مراجع از رهبر، نشان دهنده، عدم اسلامی بودن ولایت فقیه نیست؟


پاسخ:

اصل ولایت فقیه ریشه در اسلام دارد. و دلایل غیر قابل انکاری این مساله را نشان می دهند. و اصولا امکان ندارد کسی معتقد به مکتب تشیع باشد، و ولایت فقیه را انکار کند.

درباره انتقادها و اعتراض هایی نیز که می شود، باید چند نکته را در نظر گرفت:

1-بعضی از مجتهدانی که به مخالفت با ولایت فقیه معروف شده اند، در واقع هرگز بحث ولایت فقیه را انکار نکرده اند. بلکه حتی خودشان از مدافعان این نظریه بوده اند و در این باره مطلب نوشته اند. و اشکالات آن ها مربوط به مسائل دیگری است. مثل آقای منتظری که ظاهرا خودشان را مناسب این جایگاه می دیده اند! و هرگز مخالف ولایت فقیه نبوده اند.

2- اگر چه اصل ولایت فقیه توسط هیچ فقیهی انکار نشده، اما اختلافاتی درباره میزان اختیارات ولی فقیه وجود دارد.  بسیاری از آنان معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستند . امام راحل[1] مرحوم نراقی[2] صاحب جواهر[3] و... از طرفداران ولایت مطلقه فقیه می‌باشند. و بعضی نیز دایره ولایت فقه را کمتر می دانند.

3- هر انتقادی به معنای نفی و مبارزه نیست. و باید بین نقد سازنده و سیاه نمایی و تخریب فرق قائل شد. که حقیقت معنای انتقاد نیز دشمنی نیست. با توجه به این حقیقت است که اختلاف نظرها می توانند، رحمت باشند:

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ اخْتِلَافُ أُمَّتِی رَحْمَةٌ؛[4] پیامبر (ص) فرمودند: اختلاف امت من، رحمت است.

چون در بین نظرات مختلف می توان به نتایج بهتری دست یافت:

الامام علی (ع): اضربوا بعض الرّأی ببعض یتولّد منه الصّواب؛[5] حضرت علی (ع) در تضارب آراء ، نظر درست پیدا می شود.

4- باید مراقب کارهای ژورنالیستی و القائات تبلیغات مسموم بود. حقیقتا بسیاری از مطالبی که دشمنان جمهوری اسلامی بر روی آن مانور می دهند، عاری از حقیقت بوده و با شیوه های فریبکارانه ای بیان می شود.

5- نظر یک عالم و دانشمند، تنها زمانی برای دیگران معتبر است، که برخواسته از نفسانیت او نباشد. و بدترین جایگاه برای عالمی است که دل به دنیا ببندد و طبق آن موضع گیری کند:

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ؛[6] خبر آن مرد را بر ایشان بخوان که آیات خویش را به او عطا کرده بودیم و او از آن علم عاری گشت و شیطان در پی ‌اش افتاد و در زمره گمراهان درآمد.  وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ؛[7]  اگر می‌‌خواستیم وی را بوسیله آن آیه‌ها بلندش می ‌کردیم ولی به زمین گرایید (پستی طلبید و به دنیا میل کرد) و هوس خویش را پیروی کرد، حکایت وی حکایت سگ است.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. امام خمینی، کتاب البیع.
[2]. عواید الایام.
[3]. جواهر الکلام ،ج21 ،ص359.
[4]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‌1، ص227.
[5]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 44.
[6]. اعراف آیه 175.
[7]. اعراف آیه 176.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین