تفاوت فتنه و انقلاب در چیست ؟ (منظور در علم سیاست است) دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز ، برای دریافت تفاوت دو واژه (فتنه) و (انقلاب) لازم است در باره تعریف هر دو واژه توضیحاتی ارائه دهیم : انقلاب انقلاب برآیند حوادث و دگرگونی های مختلف تاریخی یک کشور است لذا در وقوع این پدیده مجموعه تحولات و شرایط فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مداخله دارد. در فلسفه سیاسی و علوم سیاسی_اجتماعی به انقلاب با دو دید متفاوت نگریسته می شود. انقلاب به مفهوم سیاسی آن که بیشتر به جانشینی ناگهانی و شدید گروهی که حکومت را در دست نداشته اند، به جای گروه دیگری که قبلا گروه سیاسی و اداره کشور را در اختیار خود داشته اند گفته می شود. (هانا آرنت، انقلاب، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: انتشارات خوارزمی 1361، ص 65) بدین ترتیب (انقلاب دگرگونی بنیادی در همه زمینه های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و بویژه سیاسی است، نسبت به آنچه پیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و این دگرگونی ها همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش می آید و کمتر با آرامش همراه بوده و اغلب با کارهای خشونت آمیز و ویرانگری و خونریزی ها همگام می باشد) (عبدالحمید ابوالمحمد، مبانی سیاست، تهران؛ توس 1376، ص 364.) مفهوم انقلاب در دید جامعه شناسانه بیشتر به امور اجتماعی مربوط می شود تا به امور سیاسی و به همین دلیل تحلیل جامعه شناسانه انقلاب عبارت است از باز یافتن ترکیب علل عمومی و علل فرعی که تار و پود رویدادها را بهم می بافند.(ریمون آرون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، ص 303) در تبیین جامعه شناسانه انقلاب بر نقش عنصر اراده انسانی و پیشرو بودن تحول انجام گرفته و تخریب و قهرآمیز بودن تاکید می شود. بی شک انقلاب به مفهوم سیاسی با تحولات دیگر سیاسی چون کودتا که در آن رهبری و قدرت و سیاست حاکم دست به دست می شود و یا شورشی که فقط موجب تحولاتی در برخی از سیاست گذاریها و احیانا در بعضی نهادها می گردد متفاوت می باشد چنانکه از نظر جامعه شناسی نیز پدیده اجتماعی انقلاب با رفرم که معمولا به تحولات روبنائی و سطحی با حفظ نظام موجود گفته می شود تفاوت دارد. فتنه واژه (فتنه) اصطلاحی است که اگر چه در فضای سیاسی کشور ما کاربرد فراوانی دارد اما واقعیت این است که چنین مفهومی وارد ادبیات واژگان علوم سیاسی نشده است و اصطلاحی است که حتی اگر بار سیاسی داشته باشد ریشه در فرهنگ واژگان سیاسی دینی داشته و هنوز بین المللی نشده است همچون اصطلاح (ولایت) ، (فقاهت) ، (خلافت) و ... که در فرهنگ واژگان سیاسی بین المللی وارد نشده است و حتی وقتی غربی ها قصد دارند از این واژگان استفاده کنند عمدتا به همان شکل عربی اش آن را به کار می بندند . از طرفی درفرهنگ دینی در باره اینکه فتنه چیست، مفسران و ارباب لغت، بحثهایی دارند، این واژه در اصل از فتن (بر وزن متن) گرفته شده که به گفته راغب در مفردات به معنی قرار دادن طلا در آتش، برای ظاهر شدن میزان خوبی آن از بدی است و به گفته بعضی گذاشتن طلا در آتش برای خالص شدن از ناخالصیهاست. واژه فتنه و مشتقات آن در قرآن مجید، دهها بار ذکر شده و در معانی مختلفی به کار رفته است. گاه به معنی آزمایش و امتحان است، مانند أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ: (عنکبوت/2) مردم گمان میکنند، همین که گفتند ایمان آوردیم، رها میشوند و آزمایش نخواهند شد و گاه به معنی فریب دادن، چنان که میفرماید: یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ: (اعراف/27) ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد . و گاه به معنی بلا و عذاب آمده مانند: یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ: (ذاریات/ 13 و 14)آن روز که آنها بر آتش، عذاب میشوند و به آنها گفته میشود بچشید عذاب خود را و گاه به معنی گمراهی آمده، مانند وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً: (مائده/41) کسی که خدا گمراهی او را بخواهد (و از او سلب توفیق کند) هیچ قدرتی برای نجات او، در برابر خداوند نخواهی داشت و گاه به معنی شرک و بت پرستی یا سد راه ایمان آورندگان، آمده مانند آیه مورد بحث، و بعضی آیات بعد از آن که میفرماید: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ: (انفال/39) با آنها پیکار کنید تا شرک از میان برود، و دین مخصوص خدای یگانه باشد. ولی ظاهر این است که تمام این معانی به همان ریشه اصلی که در معنی فتنه گفته شد باز میگردد (همانگونه که غالب الفاظ مشترک چنین حالی را دارند) زیرا با توجه به اینکه معنی اصلی ، قرار دادن طلا در زیر فشار آتش برای خالص سازی، یا جدا کردن سره از ناسره است، در هر مورد که نوعی فشار و شدت وجود داشته باشد این واژه به کار میرود، مانند امتحان که معمولا با فشار و مشکلات همراه است، و عذاب که نوع دیگری از شدت و فشار است، و فریب و نیرنگ که تحت فشارها انجام میگیرد و همچنین شرک یا ایجاد مانع در راه هدایت خلق که هر کدام متضمن نوعی فشار و شدت است. ( تفسیر نمونه، ج2، صص 23-22) با این حال بسیاری معتقدند فتنه در اصطلاح، به دو معنا مورد استفاده قرار می گیرد : در معنی اول ، فتنه آزمایش مردم است به اسباب مختلف که صدق و کذب گفتارها و ادعاها روشن شود و جامعه افراد را بشناسد و نیز افراد ایمان آورده در طی امتحانات شناخته شوند و پیش روند . در معنی دوم : فتنه ایجاد آشوب و نابسامان کردن جامعه است، به گونه ای که حق با باطل مشتبه شود و مغرضین بتوانند فکر و راه خود را به عنوان حق با باطل مشتبه شود و یا تلاش نمایند فکر و راه خود را به عنوان حق به جامعه بقبولانند و برای این کار از روشها و ابزار مختلفی استفاده کنند که وقتی در فرهنگ سیاسی از مفهوم فتنه سخن به میان می آید منظور این معنا می باشد. تفاوت فتنه و انقلاب : برای بررسی و مقایسه دو مفهوم ، بهترین راهکار این است که از تعریف ، ماهیت ، ویژگی ها و اهداف دو مفهوم استفاده شود ، بر این اساس و با توجه به آنچه در مفهوم (انقلاب) گفته شد و نیز ویژگی هایی که صاحب نظران رشته (انقلاب) بیان کرده اند و با ملاحظه ویژگی ها و اهداف مفهوم (فتنه) می توان موارد ذیل را به عنوان عمده ترین تفاوت های این دو اصطلاح بیان کرد و البته بیان تفاوت های بیشتر نیازمند تحقیقی مفصل تر خواهد بود ، این تفاوت ها عبارتند از : 1 – همانطور که در تعریف انقلاب اشاره شد انقلاب در اصطلاحی که در علوم سیاسی رایج است حرکتی است با ماهیت و جهت گیری های سیاسی و اجتماعی و هر چند در ادامه منجر به تغییرات ساختاری در بخش های دیگر همچون اقتصاد، فرهنگ و ... نیز می تواند بشود و نیز هر چند از اصطلاحاتی همچون انقلاب فرهنگی ، انقلاب اقتصادی ، انقلاب علمی و ... نیز سخن به میان می آید ولی واقعیت این است که وقتی سخن از انقلاب گفته می شود شامل این اصطلاحات نشده و زمانی که از جهت گیری انقلاب سخن به میان می آید هدف نخستی که مطرح می شود جهت گیری سیاسی و اجتماعی آن است ، این در حالی است که فتنه مفهومی است که از همان ابتدا کاربردی عام تر از کاربرد سیاسی داشته و می تواند ابعادی همچون مذهبی نیز داشته باشد که از آن به عنوان (فتنه مذهبی) یاد می شود . 2 – انقلاب زمانی انقلاب خوانده می شود که الزاما منجر به تغییر در ساختارهای بنیادین یک کشور به ویژه نظام سیاسی گردد ، این در حالی است که فتنه حتی از نوع سیاسی آن ، حتی اگر منجر به تغییرات ساختاری نشده باشد و یا حتی از ابتدا ساختارهای نظام سیاسی و اجتماعی را مورد تهدید قرار نداده و هدف های محدودی را پیگیری نموده باشد ، باز هم فتنه خوانده می شود . 3 – انقلاب اقدامی سیاسی و اجتماعی در راستای مصالح و منافع مردم است و به همین دلیل یکی از ارکان هر انقلابی نقش آفرینی مردم است به این جهت که به دنبال پیگیری منافع خود از طریق انقلاب می باشند ، این در حالی است که فتنه اقدامی مخرب و فساد انگیز می باشد که مغایر با مصالح و منافع مردم می باشد و اساسا یکی از علل اینکه به چنین تحرکاتی فتنه گفته می شود این است که حرکتی در راستای خلاف موج ، ضد مردمی و فساد انگیز می باشد و گرنه اگر اقدامی در راستای منافع مردم بوده و از حمایت و پشتیبانی مردمی نیز برخوردار باشد اقدامی با ماهیت انقلابی می باشد که می تواند در نهایت به انقلاب منجر شود ، یا به برخی اصلاحات اکتفا نماید و یا حتی به شکست بیانجامد. 4 – وجود رهبر یکی از ارکان اصلی هر انقلابی است و حال آنکه فتنه می تواند دارای رهبری واحدی باشد و یا اینکه اساسا فاقد رهبر شکل گیرد . 5 – در اطلاق عنوان انقلاب ، نگاه هنجاری و ارزشی هیچ دخالتی ندارد و هر حرکت سیاسی و اجتماعی با داشتن ویژگی های یک انقلاب به عنوان (انقلاب) نامیده می شود ولی در اطلاق عنوان (فتنه) بر یک حرکت، نگاه هنجاری نقش آفرین می باشد و به همین دلیل در تشخیص مصداق فتنه ، نوعی نسبیت وجود دارد ، به عبارت دیگر فتنه مفهومی است که متاثر از نگرش ها ، منظرها و هنجارها می باشد و بر این اساس آنچه از یک منظر ممکن است فتنه تلقی گردد ، ممکن است از منظر دیگری فتنه تلقی نگردد چنانکه به عنوان مثال ممکن است فتنه گران ، خود را افرادی اصلاح گر یا انقلابی تلقی نمایند ولی از منظر طرف مقابل خود ، فتنه گر نامیده شوند به همین دلیل ما در فتنه گر خواندن کسانی که از نظر ما فتنه گر هستند باید ملاک های ارزشی خود را معیار قرار دهیم و بر اساس تطبیق ویژگی های فتنه با عملکرد آن فرد و یا جریان حکم به فتنه گر و یا عدم فتنه گر بودن آن بدهیم در حالی که انقلاب ، مفهومی است که تقریبا قابل بازشناسی بی طرفانه بوده و برای اطلاق انقلاب بر روی یک حرکت سیاسی و اجتماعی نگرش ها تاثیر چندانی ندارند و به همین دلیل حتی کسانی که با نگاه هنجاری خود ، انقلاب را مفهومی ذاتا غیر دینی و یا حتی ضد دینی می دانستند پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مجبور شدند در نظریه های خود اصلاحاتی انجام داده و انقلاب بودن تحرکات مردم ایران را به رسمیت بشناسند .
تفاوت فتنه و انقلاب در چیست ؟ (منظور در علم سیاست است)
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز ، برای دریافت تفاوت دو واژه (فتنه) و (انقلاب) لازم است در باره تعریف هر دو واژه توضیحاتی ارائه دهیم : انقلاب انقلاب برآیند حوادث و دگرگونی های مختلف تاریخی یک کشور است لذا در وقوع این پدیده مجموعه تحولات و شرایط فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مداخله دارد. در فلسفه سیاسی و علوم سیاسی_اجتماعی به انقلاب با دو دید متفاوت نگریسته می شود. انقلاب به مفهوم سیاسی آن که بیشتر به جانشینی ناگهانی و شدید گروهی که حکومت را در دست نداشته اند، به جای گروه دیگری که قبلا گروه سیاسی و اداره کشور را در اختیار خود داشته اند گفته می شود. (هانا آرنت، انقلاب، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: انتشارات خوارزمی 1361، ص 65) بدین ترتیب (انقلاب دگرگونی بنیادی در همه زمینه های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و بویژه سیاسی است، نسبت به آنچه پیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و این دگرگونی ها همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش می آید و کمتر با آرامش همراه بوده و اغلب با کارهای خشونت آمیز و ویرانگری و خونریزی ها همگام می باشد) (عبدالحمید ابوالمحمد، مبانی سیاست، تهران؛ توس 1376، ص 364.) مفهوم انقلاب در دید جامعه شناسانه بیشتر به امور اجتماعی مربوط می شود تا به امور سیاسی و به همین دلیل تحلیل جامعه شناسانه انقلاب عبارت است از باز یافتن ترکیب علل عمومی و علل فرعی که تار و پود رویدادها را بهم می بافند.(ریمون آرون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، ص 303) در تبیین جامعه شناسانه انقلاب بر نقش عنصر اراده انسانی و پیشرو بودن تحول انجام گرفته و تخریب و قهرآمیز بودن تاکید می شود. بی شک انقلاب به مفهوم سیاسی با تحولات دیگر سیاسی چون کودتا که در آن رهبری و قدرت و سیاست حاکم دست به دست می شود و یا شورشی که فقط موجب تحولاتی در برخی از سیاست گذاریها و احیانا در بعضی نهادها می گردد متفاوت می باشد چنانکه از نظر جامعه شناسی نیز پدیده اجتماعی انقلاب با رفرم که معمولا به تحولات روبنائی و سطحی با حفظ نظام موجود گفته می شود تفاوت دارد. فتنه واژه (فتنه) اصطلاحی است که اگر چه در فضای سیاسی کشور ما کاربرد فراوانی دارد اما واقعیت این است که چنین مفهومی وارد ادبیات واژگان علوم سیاسی نشده است و اصطلاحی است که حتی اگر بار سیاسی داشته باشد ریشه در فرهنگ واژگان سیاسی دینی داشته و هنوز بین المللی نشده است همچون اصطلاح (ولایت) ، (فقاهت) ، (خلافت) و ... که در فرهنگ واژگان سیاسی بین المللی وارد نشده است و حتی وقتی غربی ها قصد دارند از این واژگان استفاده کنند عمدتا به همان شکل عربی اش آن را به کار می بندند . از طرفی درفرهنگ دینی در باره اینکه فتنه چیست، مفسران و ارباب لغت، بحثهایی دارند، این واژه در اصل از فتن (بر وزن متن) گرفته شده که به گفته راغب در مفردات به معنی قرار دادن طلا در آتش، برای ظاهر شدن میزان خوبی آن از بدی است و به گفته بعضی گذاشتن طلا در آتش برای خالص شدن از ناخالصیهاست. واژه فتنه و مشتقات آن در قرآن مجید، دهها بار ذکر شده و در معانی مختلفی به کار رفته است. گاه به معنی آزمایش و امتحان است، مانند أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ: (عنکبوت/2) مردم گمان میکنند، همین که گفتند ایمان آوردیم، رها میشوند و آزمایش نخواهند شد و گاه به معنی فریب دادن، چنان که میفرماید: یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ: (اعراف/27) ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد . و گاه به معنی بلا و عذاب آمده مانند: یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ: (ذاریات/ 13 و 14)آن روز که آنها بر آتش، عذاب میشوند و به آنها گفته میشود بچشید عذاب خود را و گاه به معنی گمراهی آمده، مانند وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً: (مائده/41) کسی که خدا گمراهی او را بخواهد (و از او سلب توفیق کند) هیچ قدرتی برای نجات او، در برابر خداوند نخواهی داشت و گاه به معنی شرک و بت پرستی یا سد راه ایمان آورندگان، آمده مانند آیه مورد بحث، و بعضی آیات بعد از آن که میفرماید: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ: (انفال/39) با آنها پیکار کنید تا شرک از میان برود، و دین مخصوص خدای یگانه باشد. ولی ظاهر این است که تمام این معانی به همان ریشه اصلی که در معنی فتنه گفته شد باز میگردد (همانگونه که غالب الفاظ مشترک چنین حالی را دارند) زیرا با توجه به اینکه معنی اصلی ، قرار دادن طلا در زیر فشار آتش برای خالص سازی، یا جدا کردن سره از ناسره است، در هر مورد که نوعی فشار و شدت وجود داشته باشد این واژه به کار میرود، مانند امتحان که معمولا با فشار و مشکلات همراه است، و عذاب که نوع دیگری از شدت و فشار است، و فریب و نیرنگ که تحت فشارها انجام میگیرد و همچنین شرک یا ایجاد مانع در راه هدایت خلق که هر کدام متضمن نوعی فشار و شدت است. ( تفسیر نمونه، ج2، صص 23-22) با این حال بسیاری معتقدند فتنه در اصطلاح، به دو معنا مورد استفاده قرار می گیرد : در معنی اول ، فتنه آزمایش مردم است به اسباب مختلف که صدق و کذب گفتارها و ادعاها روشن شود و جامعه افراد را بشناسد و نیز افراد ایمان آورده در طی امتحانات شناخته شوند و پیش روند . در معنی دوم : فتنه ایجاد آشوب و نابسامان کردن جامعه است، به گونه ای که حق با باطل مشتبه شود و مغرضین بتوانند فکر و راه خود را به عنوان حق با باطل مشتبه شود و یا تلاش نمایند فکر و راه خود را به عنوان حق به جامعه بقبولانند و برای این کار از روشها و ابزار مختلفی استفاده کنند که وقتی در فرهنگ سیاسی از مفهوم فتنه سخن به میان می آید منظور این معنا می باشد. تفاوت فتنه و انقلاب : برای بررسی و مقایسه دو مفهوم ، بهترین راهکار این است که از تعریف ، ماهیت ، ویژگی ها و اهداف دو مفهوم استفاده شود ، بر این اساس و با توجه به آنچه در مفهوم (انقلاب) گفته شد و نیز ویژگی هایی که صاحب نظران رشته (انقلاب) بیان کرده اند و با ملاحظه ویژگی ها و اهداف مفهوم (فتنه) می توان موارد ذیل را به عنوان عمده ترین تفاوت های این دو اصطلاح بیان کرد و البته بیان تفاوت های بیشتر نیازمند تحقیقی مفصل تر خواهد بود ، این تفاوت ها عبارتند از : 1 – همانطور که در تعریف انقلاب اشاره شد انقلاب در اصطلاحی که در علوم سیاسی رایج است حرکتی است با ماهیت و جهت گیری های سیاسی و اجتماعی و هر چند در ادامه منجر به تغییرات ساختاری در بخش های دیگر همچون اقتصاد، فرهنگ و ... نیز می تواند بشود و نیز هر چند از اصطلاحاتی همچون انقلاب فرهنگی ، انقلاب اقتصادی ، انقلاب علمی و ... نیز سخن به میان می آید ولی واقعیت این است که وقتی سخن از انقلاب گفته می شود شامل این اصطلاحات نشده و زمانی که از جهت گیری انقلاب سخن به میان می آید هدف نخستی که مطرح می شود جهت گیری سیاسی و اجتماعی آن است ، این در حالی است که فتنه مفهومی است که از همان ابتدا کاربردی عام تر از کاربرد سیاسی داشته و می تواند ابعادی همچون مذهبی نیز داشته باشد که از آن به عنوان (فتنه مذهبی) یاد می شود . 2 – انقلاب زمانی انقلاب خوانده می شود که الزاما منجر به تغییر در ساختارهای بنیادین یک کشور به ویژه نظام سیاسی گردد ، این در حالی است که فتنه حتی از نوع سیاسی آن ، حتی اگر منجر به تغییرات ساختاری نشده باشد و یا حتی از ابتدا ساختارهای نظام سیاسی و اجتماعی را مورد تهدید قرار نداده و هدف های محدودی را پیگیری نموده باشد ، باز هم فتنه خوانده می شود . 3 – انقلاب اقدامی سیاسی و اجتماعی در راستای مصالح و منافع مردم است و به همین دلیل یکی از ارکان هر انقلابی نقش آفرینی مردم است به این جهت که به دنبال پیگیری منافع خود از طریق انقلاب می باشند ، این در حالی است که فتنه اقدامی مخرب و فساد انگیز می باشد که مغایر با مصالح و منافع مردم می باشد و اساسا یکی از علل اینکه به چنین تحرکاتی فتنه گفته می شود این است که حرکتی در راستای خلاف موج ، ضد مردمی و فساد انگیز می باشد و گرنه اگر اقدامی در راستای منافع مردم بوده و از حمایت و پشتیبانی مردمی نیز برخوردار باشد اقدامی با ماهیت انقلابی می باشد که می تواند در نهایت به انقلاب منجر شود ، یا به برخی اصلاحات اکتفا نماید و یا حتی به شکست بیانجامد. 4 – وجود رهبر یکی از ارکان اصلی هر انقلابی است و حال آنکه فتنه می تواند دارای رهبری واحدی باشد و یا اینکه اساسا فاقد رهبر شکل گیرد . 5 – در اطلاق عنوان انقلاب ، نگاه هنجاری و ارزشی هیچ دخالتی ندارد و هر حرکت سیاسی و اجتماعی با داشتن ویژگی های یک انقلاب به عنوان (انقلاب) نامیده می شود ولی در اطلاق عنوان (فتنه) بر یک حرکت، نگاه هنجاری نقش آفرین می باشد و به همین دلیل در تشخیص مصداق فتنه ، نوعی نسبیت وجود دارد ، به عبارت دیگر فتنه مفهومی است که متاثر از نگرش ها ، منظرها و هنجارها می باشد و بر این اساس آنچه از یک منظر ممکن است فتنه تلقی گردد ، ممکن است از منظر دیگری فتنه تلقی نگردد چنانکه به عنوان مثال ممکن است فتنه گران ، خود را افرادی اصلاح گر یا انقلابی تلقی نمایند ولی از منظر طرف مقابل خود ، فتنه گر نامیده شوند به همین دلیل ما در فتنه گر خواندن کسانی که از نظر ما فتنه گر هستند باید ملاک های ارزشی خود را معیار قرار دهیم و بر اساس تطبیق ویژگی های فتنه با عملکرد آن فرد و یا جریان حکم به فتنه گر و یا عدم فتنه گر بودن آن بدهیم در حالی که انقلاب ، مفهومی است که تقریبا قابل بازشناسی بی طرفانه بوده و برای اطلاق انقلاب بر روی یک حرکت سیاسی و اجتماعی نگرش ها تاثیر چندانی ندارند و به همین دلیل حتی کسانی که با نگاه هنجاری خود ، انقلاب را مفهومی ذاتا غیر دینی و یا حتی ضد دینی می دانستند پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مجبور شدند در نظریه های خود اصلاحاتی انجام داده و انقلاب بودن تحرکات مردم ایران را به رسمیت بشناسند .
- [سایر] سلام. چرا سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب، ضعیفتر از قبل از انقلاب است؟
- [سایر] منظور ازسران فتنه چه کسانی است؟ آیا به آقایان کروبی و موسوی مربوط می شود؟
- [سایر] علت اصلی سقوط شاه سیاست اسلام زدایی او بود یا فقدان توسعه سیاسی باعث انقلاب و سقوط شاه گردید؟
- [سایر] منظور از علم کلام چیست؟
- [سایر] علت اصلی سقوط شاه سیاست اسلام زدایی او بود یا فقدان توسعه سیاسی باعث انقلاب و سقوط شاه گردید؟
- [سایر] منظور از انقلاب و انقلاب اسلامی چیست؟ علت وقوع، ارکان و نقش انقلاب اسلامی در جهان چیست؟
- [سایر] جایگاه حدیث در علم سیاست چیست؟ آیا ارتباطی بین این دو هست؟
- [سایر] منظور از انقلاب کبیر فرانسه چیست؟
- [سایر] منظور از انقلاب های رنگی یا مخملی چیست؟
- [سایر] منظور از علم لدنی چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] بر هر مسلمانی واجب است از بدعت گذاران در دین و کسانی که موجب افساد در دین و تزلزل عقاید حقه هستند اظهار برایت و بیزاری کند و دیگران را از فتنه و فساد انان بر حذر دارد
- [آیت الله بهجت] سرکه ای که از انگور و کشمش وخرمای نجس درست کنند نجس است. و در طهارت آن بعد از انقلاب به شراب و انقلاب شراب به سرکه ، تأمل است .
- [آیت الله مظاهری] چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه، نجس است. 5 - انقلاب:
- [آیت الله سیستانی] چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه ، نجس است . 5 انقلاب :
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنان چه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد. ولی احتیاط برای اهل علم نگرفتن زکات است مگر در صورتی که از تحصیل مخارج عاجز باشند ولکن جایز است اشتغال به تحصیل علم هر چند باعث عجز از تحصیل نفقه بشود.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه آن علم واجب یا مستحبّ باشد، میشود به او زکاْ داد، و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکاْ دادن به او اشکال دارد، بنابر احتیاط واجب نباید بگیرد.
- [آیت الله بروجردی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [امام خمینی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ باشد میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد می توان به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او جایز نیست.