ابعاد استقلال و مصادیق آن در جمهوری اسلامی چیست؟ استقلال یعنی آزادی نسبی یک کشور در زمینهی دخالت دیگران در اموری که به آن کشور مربوط میشود. استقلال، که تأمینکنندهی امنیت یک کشور است، اصل بنیادین موجودیت کامل و شرط لازم در شکوفایی و پیشرفت یک جامعه محسوب میشود، اما براستی ابعاد استقلال در جمهوری اسلامی چیست؟ استقلال از متغیرهایی است که از حاکمیت ناشی میشود و حاکمیت به عنوان قدرت مطلق، توجیهناپذیر، مستمر و عام، همراه با عناصری مانند سرزمین، ملت و حکومت، مفهوم یا پدیدهای به نام دولت را میسازد. بدین ترتیب لازم است در بحث واکاوی مفهوم استقلال، مفهوم حاکمیت نیز مورد توجه قرار گیرد: معنای اصطلاحی حاکمیت حاکمیت در معنای اصطلاحی، در کنار عناصر مردم، سرزمین و حکومت، یکی از عناصر تشکیلدهندهی دولت مدرن است و از مهمترین شاخصهای تمایز دولت از سایر گروهبندیهای انسانی به شمار میرود، زیرا 3 عنصر دیگر هرچند در ساختار دولت از گستردگی برخوردارند، اما در اجتماعاتی مانند قبیله، ایلات، شهر و... بدون آنکه به آنها دولت اطلاق گردد نیز وجود دارند. بر این اساس، شاخصی که موجب تمایز دولت از سایر اجتماعات سازمانیافتهی بشری میشود عنصر حاکمیت است.[1] در تعریف اصطلاحی میتوان حاکمیت را این گونه تعریف کرد: (حاکمیت عبارت است از قدرت برتر فرماندهی یا امکان اعمال ارادهای فوق ارادهها. به عبارت دیگر، قدرت ناشی از آزادی و استقلال دولتکشور که میتواند با اعمال حق حاکمیت، روابط خارجی و امور داخلی خود را تنظیم کند.)[2] بدین ترتیب حاکمیت در محدودهی حقوق اساسی و حقوق بینالملل مطرح است و 2 حوزهی داخلی و خارجی را در بر میگیرد. در حوزهی داخلی و حقوق اساسی، یعنی برابری انسانها در برابر قانون و در حوزهی حقوق بینالملل، مراد از حاکمیت، استقلال کشورهاست که ناظر به روابط بین کشورها و موضع آنها در قبال یکدیگر و مقابله با دولتهای استعماری است[3] و در همین حوزه است که استقلال در ابعاد مختلف مطرح میشود. ابعاد استقلال و مصادیق آن در جمهوری اسلامی استقلال یعنی آزادی نسبی یک کشور در زمینهی دخالت دیگران در اموری که به آن کشور مربوط میشود. بدین معنا که آن کشور بتواند از قدرت نسبی در بیان و اجرای نظریات خود در داخل مرزها و نیز در صحنهی بینالمللی برخوردار باشد. استقلال، که تأمینکنندهی امنیت یک کشور است، اصل بنیادین موجودیت کامل و شرط لازم در شکوفایی و پیشرفت یک جامعه محسوب میشود. هرچند بر اساس نظریهی وابستگی متقابل و روابط بههمتنیدهی کشورها، استقلال کامل برای واحدهای سیاسی در صحنهی بینالملل ممکن نیست، اما این واقعیت مشهود وجود دارد که کشورهای مستقل دارای حاکمیت، طی چند دهه که از فروپاشی امپراتوریها در سطح جهان میگذرد، در حال گسترش هستند. تجدید حیات شکافهای مزمن ایدئولوژیک، مهر تأیید بر پراکندگی و تفرق جامعهی بینالملل میزند. تولد و اعلام استقلال چند کشور در آسیا و آفریقا و به رسمیت شناختن آن از سوی دیگر کشورها و مجامع بینالمللی شاهدی بر این مدعاست. از طرف دیگر، گسترش روزافزون روابط انسانی و نیازمندیهای کشورها به یکدیگر اقتضا میکند که دولتها، بر مبنای عرف یا از طریق انعقاد قراردادهای بینالمللی، روابط حسنه و مستقلی داشته باشند. اما شرط اصلی این روابط، احترام متقابل به استقلال و حاکمیت و عدم دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر است. در شرایط کنونی جهان، استقلال دارای ابعاد گستردهی سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی است که همهی آنها به هم مربوط هستند و از همدیگر تأثیر و تأثر میپذیرند؛ بدین معنا که کاستی در هر یک از این ابعاد، اصل استقلال را مخدوش میکند. 12. استقلال سیاسی در استقلال سیاسی آنچه مهم است عدم وابستگی هیئت حاکمه و اتخاذ تصمیمات بر اساس منافع کشور است. بر این اساس، استقلال سیاسی به معنای مستقل بودن هیئت حاکمهی یک کشور از نفوذ بیگانگان و اتخاذ تصمیمات سیاسی بر اساس منافع ملی کشور است. استقلال سیاسی مبنای ابعاد دیگر استقلال به شمار میرود؛ بدین معنا که دستیابی به استقلال اقتصادی و فرهنگی برای یک جامعه در صورتی ممکن است که به استقلال سیاسی دست یابد و دولتمردان آن، به دور از دخالت بیگانگان، استراتژی کشور را تدوین نمایند و به اتخاذ تصمیمات بپردازند. استقلال سیاسی برای جمهوری اسلامی در زمان کنونی در 2 بُعد داخلی و خارجی ظهور و بروز مییابد. استقلال سیاسی در بُعد داخلی در انحصار اتخاذ تصمیمات توسط دولت تجلی مییابد؛ بدین معنا که دولت با برخورداری از حاکمیت مطلق، برای مردم ایجاد حق و تکلیف میکند و هیچ امری نمیتواند برای آن محدودیت ایجاد نماید. استقلال سیاسی مبنای ابعاد دیگر استقلال به شمار میرود؛ بدین معنا که دستیابی به استقلال اقتصادی و فرهنگی برای یک جامعه در صورتی ممکن است که به استقلال سیاسی دست یابد و دولتمردان آن، به دور از دخالت بیگانگان، استراتژی کشور را تدوین نمایند و به اتخاذ تصمیمات بپردازند. در بُعد خارجی، استقلال سیاسی بدین معناست که ابتکار تعیین و ادارهی روابط با دیگر کشورها در دست دولت قرار دارد. بدین ترتیب، استقلال سیاسی عبارت است از داشتن قدرت تصمیمگیری و سیاستگذاری همراه با اعمال این تصمیمها و سیاستها در حیطهی حاکمیت.[4] طبق این تعریف، قدرت تصمیمگیری، قدرت اعمال تصمیمهای گرفتهشده و قلمروی حاکمیت، عناصر اصلی استقلال سیاسی به حساب میآیند و بر این اساس، ملت و دولتی مستقل به شمار میرود که بتواند بدون تأثیرپذیری از محیط خارجی، اعم از منطقهای و بینالمللی، قدرتهای بزرگ، سازمانهای بینالمللی و شرکتهای چندملیتی، برای خود برنامههای کلان سیاسی را در جهت نیل به پیشرفت تدوین و اعمال نماید و در عرصهی بینالمللی سیاستها و عملکردش در راستای تأمین منافع آن باشد. 22. استقلال اقتصادی در جهان کنونی، استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی ممکن به نظر نمیرسد، زیرا وابستگی اقتصادی دولتها را در مقابل بیگانگان از اعمال حاکمیت سیاسی بازمیدارد. در صحنهی بینالمللی، قدرتهای بزرگ از اهرم اقتصادی، در وجوه مختلف، برای به انقیاد کشاندن کشورهای دیگر استفاده میکنند. در این راستا، کشوری که از استقلال اقتصادی برخوردار نباشد بیشتر در معرض دخالت بیگانگان قرار دارد. در استقلال اقتصادی، منابع کشور مورد توجه است. استقلال در بُعد اقتصادی عبارت است از جلوگیری از غارت منابع اقتصادی یک کشور از سوی قدرتها و دولتهای بیگانه. فرهنگ علوم سیاسی، استقلال اقتصادی را این گونه بیان میکند: آزادی انتخاب راه خاص برای توسعهی کشور و استقرار آنچنان نظام روابط اقتصادی که در درجهی اول احتمال سلطهی اقتصادی را از طرف یک یا چند کشور نفی کند و سپس خروج قسمتی از درآمد ملی کشور بدون ورود ارزشی معادل آن را به هیچ صورتی امکان ندهد.[5] در عرصهی بینالملل، تعارض میان منافع کشورها حتمی است. علاوه بر آن، کشورهای استعماری، برای تحمیل خواستهای خود بر نظام جمهوری اسلامی، از اهرمهای متعددی بهره میگیرند. برای اثبات این مدعا، گذشته از شواهد متعدد تاریخی، کافی است علمکرد نظام سلطه را در مقابل نظام اسلامی در طول زمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به خصوص در سالهای اخیر، مورد توجه قرار دهیم. کشورهای غربی، برای از بین بردن استقلال جمهوری اسلامی و بازداشتن آن از پیشرفت و تکامل، با بهانه قرار دادن مسئلهی هستهای، از هر وسیلهای استفاده کرده و میکنند که یکی از آن حربهها، تحریمهای تجاری و اقتصادی از جمله تحریم خرید نفت است و جمهوری اسلامی با مقابله به مثلی که با قطع صادرات نفت به 2 کشور اروپایی، یعنی انگلستان و فرانسه، انجام داد توانست استقلال و عزتش را حفظ کند و موانع موجود در جهت پیشرفت خود را تضعیف نماید. 32. استقلال فرهنگی استقلال فرهنگی در فرهنگ سیاسی چند دههی اخیر جهان کاربرد زیادی داشته است و جنبهی خاصی از ابعاد استقلال را مطرح میکند و با توجه به عملکرد کشورهای استعمارگر، که فرهنگها، هنجارها و ارزشهای جوامع دیگر را در جهت گسترش سلطه هدف قرار میدهد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. امروزه استعمار فرانو با جهانیسازی، به جای تکیه بر اشغال نظامی یا سلطهی سیاسی عریان، بر عامل عمیقتر و زیربناییتر، یعنی فرهنگ، توجه دارد و میکوشد تا با فرهنگسازی، فرهنگ اصیل جوامع را تغییر دهد. سلطهگران در این راستا از ابزارهای مجاز و غیرمجاز فرهنگی، تبلیغاتی و رسانهای برای سلطه بر کشورهای ضعیف بهره میگیرند. تهاجم به فرهنگ و ارزشهای جوامع دیگر و تغییر آن راهی است که در دستور کار استعمار فرانو قرار دارد. پایه و اساس دیگر وجوه استقلال در استقلال فرهنگی نهفته است و سلطهی واقعی قدرتها سلطهی فرهنگی است؛ بدین معنا که اگر ملتی بتواند فرهنگ، باورها، اعتقادات، رسوم و ارزشهای خود را در ملت دیگر نفوذ دهد و آن ملت را از فرهنگ، آداب، رسوم و ارزشهای خودش تهی نماید، بر آن ملت سلطهی حقیقی یافته است. استقلال فرهنگی نهادینه شدن ارزشها و هنجارهای جامعه را در پی دارد که نتیجهی آن مقاومت و ایستادگی در مقابل فرهنگ بیگانه است. بر این اساس، فرهنگ و ارزشهای هر جامعه یک عنصر نیرومند در حفظ استقلال آن است. در تعریف استقلال فرهنگی میتوان چنین بیان کرد: استقلال فرهنگی عبارت است از حفظ فرهنگ و ارزشهای جامعه از تهاجم فرهنگ بیگانه. به تعبیر دیگر، استقلال فرهنگی عبارت است از عدم وابستگی فکری و ارزشی به کشورهای بیگانه، به ترتیبی که کشور بتواند با افکار و تمایلات و خصیصههای فکری خود زندگی کند.[6] اهمیت استقلال فرهنگی و جایگاهی که فرهنگ در هویت بخشی و موجودیت جامعه دارد امروزه بر کسی پوشیده نیست، زیرا فرهنگ تمام ابعاد زندگی جامعه را در بر میگیرد. بالاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن است. فرهنگ یک جامعه یعنی تمامیت باورها و ارزشهای آن جامعه و همچنین آداب و رسوم برآمده از آن هنجارها و ارزشها.[7] امام خمینی (رحمت الله علیه) در مورد اهمیت فرهنگ و استقلال فرهنگی میفرماید: (اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بُعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میانتهی است. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشئت میگیرد و سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است.)[8] به خاطر همین اهمیت نقش فرهنگ در هویت و موجودیت جامعه است که استکبار و نظام سلطه اولین قدم را در جهت محو فرهنگ دیگر جوامع برمیدارد. عبارت فرهنگزدایی، که استعمارگران در مورد زدودن آداب و رسوم ملل استعمارشده به کار میبرند، نشاندهندهی توجه آنان به عامل فرهنگ و تأثیر آن بر سلطهی سیاسی بوده است.[9] قدرت تصمیمگیری، قدرت اعمال تصمیمهای گرفتهشده و قلمروی حاکمیت، عناصر اصلی استقلال سیاسی به حساب میآیند و بر این اساس، ملت و دولتی مستقل به شمار میرود که بتواند بدون تأثیرپذیری از محیط خارجی برای خود برنامههای کلان سیاسی را در جهت نیل به پیشرفت تدوین و اعمال نماید. 42. استقلال نظامی قوای نظامی و انتظامی در اجرای نظم و امنیت در داخل، حفظ مرزها و جلوگیری از تجاوز بیگانگان نقش بسزایی دارند. اسلام به این بُعد توجه دارد و جامعه را به آمادگی فرامیخواند: (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم):[10] برای دفع دشمنانتان اسلحههای لازم جنگ و اسبان خوب، که آنها را در راه خداوند تعالی برای جهاد پرورش دادهاید، حاضر و آماده کنید. همیشه تدارکات برای شما آماده باشد تا به سبب آن، دشمنان الهی و دشمنان خودتان را بترسانید. با توجه به نقشی که قوای نظامی در داخل کشور و حفظ مرزها دارد، استقلال آن یک امر الزامی است. استقلال نظامی وقتی حاصل میشود که یک کشور، بدون اتکا به بیگانگان، قدرت تجهیز نیروها و دفاع از خود را داشته باشد. به طور کلی، عوامل ذیل در تأمین استقلال نظامی نقش دارند: 1 نیروی انسانی متعهد و کارآمد و مشارکت فعال مردم در مواقع لازم. 2 تأمین تجهیزات نظامی در داخل و خودکفایی در تولید آن. 3 آموزش، تربیت و سازماندهی نیروهای نظامی با ابتکار داخلی و متخصیصین داخلی.[11] تجربهی 8 سال جنگ با عراق و دفاع مقدس و تحریمهای نظامی، از سوی کشورهای صادرکنندهی تسلیحات در جهان، فرصت استقلال اقتصادی را برای جمهوری اسلامی فراهم کرد؛ به نحوی که به گفتهی رهبر معظم انقلاب اسلامی، امروز ایران تنها کشوری است که به خواستهای کشورهای استعماری نه میگوید و نیازمندیهایش را خودش تأمین میکند. امروز استقلال نظامی در ابعاد هوایی، زمینی و دریایی و تأمین امنیت کشور کاملاً مشهود است. (*) پینوشت: [1]. ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1380، چاپ هفتم، ص 185. [2]. علی آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، نشر چاپار، 1379، ص 554. [3]. محمدجواد نوروزی، نظام سیاسی اسلام، قم، مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379، ص 110. .[4] علی آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ج 3، تهران، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1376، ص 277. .[5] همان، ص 180. [6]. محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، دادگستر، 1380، چاپ سوم، ص 204. [7]. احمد حسین شریفی، جنگ نرم، قم، مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1389، چاپ دوم، ص 145. [8]. روحالله خمینی، صحیفهی امام، ج 15، ص 243. [9]. احمد نقیبزاده، درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی، تهران، سمت، 1380، چاپ دوم، ص 70. [10]. انفال (8)، 60. [11]. محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، دادگستر، 1380، چاپ سوم، ص 208. * محمد اسماعیلعمار؛ کارشناس ارشد مسائل سیاسی/ برهان/1391/8/2.
ابعاد استقلال و مصادیق آن در جمهوری اسلامی چیست؟
استقلال یعنی آزادی نسبی یک کشور در زمینهی دخالت دیگران در اموری که به آن کشور مربوط میشود. استقلال، که تأمینکنندهی امنیت یک کشور است، اصل بنیادین موجودیت کامل و شرط لازم در شکوفایی و پیشرفت یک جامعه محسوب میشود، اما براستی ابعاد استقلال در جمهوری اسلامی چیست؟
استقلال از متغیرهایی است که از حاکمیت ناشی میشود و حاکمیت به عنوان قدرت مطلق، توجیهناپذیر، مستمر و عام، همراه با عناصری مانند سرزمین، ملت و حکومت، مفهوم یا پدیدهای به نام دولت را میسازد. بدین ترتیب لازم است در بحث واکاوی مفهوم استقلال، مفهوم حاکمیت نیز مورد توجه قرار گیرد:
معنای اصطلاحی حاکمیت
حاکمیت در معنای اصطلاحی، در کنار عناصر مردم، سرزمین و حکومت، یکی از عناصر تشکیلدهندهی دولت مدرن است و از مهمترین شاخصهای تمایز دولت از سایر گروهبندیهای انسانی به شمار میرود، زیرا 3 عنصر دیگر هرچند در ساختار دولت از گستردگی برخوردارند، اما در اجتماعاتی مانند قبیله، ایلات، شهر و... بدون آنکه به آنها دولت اطلاق گردد نیز وجود دارند. بر این اساس، شاخصی که موجب تمایز دولت از سایر اجتماعات سازمانیافتهی بشری میشود عنصر حاکمیت است.[1]
در تعریف اصطلاحی میتوان حاکمیت را این گونه تعریف کرد: (حاکمیت عبارت است از قدرت برتر فرماندهی یا امکان اعمال ارادهای فوق ارادهها. به عبارت دیگر، قدرت ناشی از آزادی و استقلال دولتکشور که میتواند با اعمال حق حاکمیت، روابط خارجی و امور داخلی خود را تنظیم کند.)[2]
بدین ترتیب حاکمیت در محدودهی حقوق اساسی و حقوق بینالملل مطرح است و 2 حوزهی داخلی و خارجی را در بر میگیرد. در حوزهی داخلی و حقوق اساسی، یعنی برابری انسانها در برابر قانون و در حوزهی حقوق بینالملل، مراد از حاکمیت، استقلال کشورهاست که ناظر به روابط بین کشورها و موضع آنها در قبال یکدیگر و مقابله با دولتهای استعماری است[3] و در همین حوزه است که استقلال در ابعاد مختلف مطرح میشود.
ابعاد استقلال و مصادیق آن در جمهوری اسلامی
استقلال یعنی آزادی نسبی یک کشور در زمینهی دخالت دیگران در اموری که به آن کشور مربوط میشود. بدین معنا که آن کشور بتواند از قدرت نسبی در بیان و اجرای نظریات خود در داخل مرزها و نیز در صحنهی بینالمللی برخوردار باشد. استقلال، که تأمینکنندهی امنیت یک کشور است، اصل بنیادین موجودیت کامل و شرط لازم در شکوفایی و پیشرفت یک جامعه محسوب میشود.
هرچند بر اساس نظریهی وابستگی متقابل و روابط بههمتنیدهی کشورها، استقلال کامل برای واحدهای سیاسی در صحنهی بینالملل ممکن نیست، اما این واقعیت مشهود وجود دارد که کشورهای مستقل دارای حاکمیت، طی چند دهه که از فروپاشی امپراتوریها در سطح جهان میگذرد، در حال گسترش هستند.
تجدید حیات شکافهای مزمن ایدئولوژیک، مهر تأیید بر پراکندگی و تفرق جامعهی بینالملل میزند. تولد و اعلام استقلال چند کشور در آسیا و آفریقا و به رسمیت شناختن آن از سوی دیگر کشورها و مجامع بینالمللی شاهدی بر این مدعاست.
از طرف دیگر، گسترش روزافزون روابط انسانی و نیازمندیهای کشورها به یکدیگر اقتضا میکند که دولتها، بر مبنای عرف یا از طریق انعقاد قراردادهای بینالمللی، روابط حسنه و مستقلی داشته باشند. اما شرط اصلی این روابط، احترام متقابل به استقلال و حاکمیت و عدم دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر است. در شرایط کنونی جهان، استقلال دارای ابعاد گستردهی سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی است که همهی آنها به هم مربوط هستند و از همدیگر تأثیر و تأثر میپذیرند؛ بدین معنا که کاستی در هر یک از این ابعاد، اصل استقلال را مخدوش میکند.
12. استقلال سیاسی
در استقلال سیاسی آنچه مهم است عدم وابستگی هیئت حاکمه و اتخاذ تصمیمات بر اساس منافع کشور است. بر این اساس، استقلال سیاسی به معنای مستقل بودن هیئت حاکمهی یک کشور از نفوذ بیگانگان و اتخاذ تصمیمات سیاسی بر اساس منافع ملی کشور است.
استقلال سیاسی مبنای ابعاد دیگر استقلال به شمار میرود؛ بدین معنا که دستیابی به استقلال اقتصادی و فرهنگی برای یک جامعه در صورتی ممکن است که به استقلال سیاسی دست یابد و دولتمردان آن، به دور از دخالت بیگانگان، استراتژی کشور را تدوین نمایند و به اتخاذ تصمیمات بپردازند.
استقلال سیاسی برای جمهوری اسلامی در زمان کنونی در 2 بُعد داخلی و خارجی ظهور و بروز مییابد. استقلال سیاسی در بُعد داخلی در انحصار اتخاذ تصمیمات توسط دولت تجلی مییابد؛ بدین معنا که دولت با برخورداری از حاکمیت مطلق، برای مردم ایجاد حق و تکلیف میکند و هیچ امری نمیتواند برای آن محدودیت ایجاد نماید.
استقلال سیاسی مبنای ابعاد دیگر استقلال به شمار میرود؛ بدین معنا که دستیابی به استقلال اقتصادی و فرهنگی برای یک جامعه در صورتی ممکن است که به استقلال سیاسی دست یابد و دولتمردان آن، به دور از دخالت بیگانگان، استراتژی کشور را تدوین نمایند و به اتخاذ تصمیمات بپردازند.
در بُعد خارجی، استقلال سیاسی بدین معناست که ابتکار تعیین و ادارهی روابط با دیگر کشورها در دست دولت قرار دارد. بدین ترتیب، استقلال سیاسی عبارت است از داشتن قدرت تصمیمگیری و سیاستگذاری همراه با اعمال این تصمیمها و سیاستها در حیطهی حاکمیت.[4]
طبق این تعریف، قدرت تصمیمگیری، قدرت اعمال تصمیمهای گرفتهشده و قلمروی حاکمیت، عناصر اصلی استقلال سیاسی به حساب میآیند و بر این اساس، ملت و دولتی مستقل به شمار میرود که بتواند بدون تأثیرپذیری از محیط خارجی، اعم از منطقهای و بینالمللی، قدرتهای بزرگ، سازمانهای بینالمللی و شرکتهای چندملیتی، برای خود برنامههای کلان سیاسی را در جهت نیل به پیشرفت تدوین و اعمال نماید و در عرصهی بینالمللی سیاستها و عملکردش در راستای تأمین منافع آن باشد.
22. استقلال اقتصادی
در جهان کنونی، استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی ممکن به نظر نمیرسد، زیرا وابستگی اقتصادی دولتها را در مقابل بیگانگان از اعمال حاکمیت سیاسی بازمیدارد. در صحنهی بینالمللی، قدرتهای بزرگ از اهرم اقتصادی، در وجوه مختلف، برای به انقیاد کشاندن کشورهای دیگر استفاده میکنند.
در این راستا، کشوری که از استقلال اقتصادی برخوردار نباشد بیشتر در معرض دخالت بیگانگان قرار دارد. در استقلال اقتصادی، منابع کشور مورد توجه است. استقلال در بُعد اقتصادی عبارت است از جلوگیری از غارت منابع اقتصادی یک کشور از سوی قدرتها و دولتهای بیگانه.
فرهنگ علوم سیاسی، استقلال اقتصادی را این گونه بیان میکند: آزادی انتخاب راه خاص برای توسعهی کشور و استقرار آنچنان نظام روابط اقتصادی که در درجهی اول احتمال سلطهی اقتصادی را از طرف یک یا چند کشور نفی کند و سپس خروج قسمتی از درآمد ملی کشور بدون ورود ارزشی معادل آن را به هیچ صورتی امکان ندهد.[5]
در عرصهی بینالملل، تعارض میان منافع کشورها حتمی است. علاوه بر آن، کشورهای استعماری، برای تحمیل خواستهای خود بر نظام جمهوری اسلامی، از اهرمهای متعددی بهره میگیرند. برای اثبات این مدعا، گذشته از شواهد متعدد تاریخی، کافی است علمکرد نظام سلطه را در مقابل نظام اسلامی در طول زمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به خصوص در سالهای اخیر، مورد توجه قرار دهیم.
کشورهای غربی، برای از بین بردن استقلال جمهوری اسلامی و بازداشتن آن از پیشرفت و تکامل، با بهانه قرار دادن مسئلهی هستهای، از هر وسیلهای استفاده کرده و میکنند که یکی از آن حربهها، تحریمهای تجاری و اقتصادی از جمله تحریم خرید نفت است و جمهوری اسلامی با مقابله به مثلی که با قطع صادرات نفت به 2 کشور اروپایی، یعنی انگلستان و فرانسه، انجام داد توانست استقلال و عزتش را حفظ کند و موانع موجود در جهت پیشرفت خود را تضعیف نماید.
32. استقلال فرهنگی
استقلال فرهنگی در فرهنگ سیاسی چند دههی اخیر جهان کاربرد زیادی داشته است و جنبهی خاصی از ابعاد استقلال را مطرح میکند و با توجه به عملکرد کشورهای استعمارگر، که فرهنگها، هنجارها و ارزشهای جوامع دیگر را در جهت گسترش سلطه هدف قرار میدهد، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
امروزه استعمار فرانو با جهانیسازی، به جای تکیه بر اشغال نظامی یا سلطهی سیاسی عریان، بر عامل عمیقتر و زیربناییتر، یعنی فرهنگ، توجه دارد و میکوشد تا با فرهنگسازی، فرهنگ اصیل جوامع را تغییر دهد.
سلطهگران در این راستا از ابزارهای مجاز و غیرمجاز فرهنگی، تبلیغاتی و رسانهای برای سلطه بر کشورهای ضعیف بهره میگیرند. تهاجم به فرهنگ و ارزشهای جوامع دیگر و تغییر آن راهی است که در دستور کار استعمار فرانو قرار دارد.
پایه و اساس دیگر وجوه استقلال در استقلال فرهنگی نهفته است و سلطهی واقعی قدرتها سلطهی فرهنگی است؛ بدین معنا که اگر ملتی بتواند فرهنگ، باورها، اعتقادات، رسوم و ارزشهای خود را در ملت دیگر نفوذ دهد و آن ملت را از فرهنگ، آداب، رسوم و ارزشهای خودش تهی نماید، بر آن ملت سلطهی حقیقی یافته است.
استقلال فرهنگی نهادینه شدن ارزشها و هنجارهای جامعه را در پی دارد که نتیجهی آن مقاومت و ایستادگی در مقابل فرهنگ بیگانه است. بر این اساس، فرهنگ و ارزشهای هر جامعه یک عنصر نیرومند در حفظ استقلال آن است.
در تعریف استقلال فرهنگی میتوان چنین بیان کرد: استقلال فرهنگی عبارت است از حفظ فرهنگ و ارزشهای جامعه از تهاجم فرهنگ بیگانه. به تعبیر دیگر، استقلال فرهنگی عبارت است از عدم وابستگی فکری و ارزشی به کشورهای بیگانه، به ترتیبی که کشور بتواند با افکار و تمایلات و خصیصههای فکری خود زندگی کند.[6]
اهمیت استقلال فرهنگی و جایگاهی که فرهنگ در هویت بخشی و موجودیت جامعه دارد امروزه بر کسی پوشیده نیست، زیرا فرهنگ تمام ابعاد زندگی جامعه را در بر میگیرد. بالاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن است. فرهنگ یک جامعه یعنی تمامیت باورها و ارزشهای آن جامعه و همچنین آداب و رسوم برآمده از آن هنجارها و ارزشها.[7]
امام خمینی (رحمت الله علیه) در مورد اهمیت فرهنگ و استقلال فرهنگی میفرماید: (اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بُعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میانتهی است. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشئت میگیرد و سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است.)[8]
به خاطر همین اهمیت نقش فرهنگ در هویت و موجودیت جامعه است که استکبار و نظام سلطه اولین قدم را در جهت محو فرهنگ دیگر جوامع برمیدارد. عبارت فرهنگزدایی، که استعمارگران در مورد زدودن آداب و رسوم ملل استعمارشده به کار میبرند، نشاندهندهی توجه آنان به عامل فرهنگ و تأثیر آن بر سلطهی سیاسی بوده است.[9]
قدرت تصمیمگیری، قدرت اعمال تصمیمهای گرفتهشده و قلمروی حاکمیت، عناصر اصلی استقلال سیاسی به حساب میآیند و بر این اساس، ملت و دولتی مستقل به شمار میرود که بتواند بدون تأثیرپذیری از محیط خارجی برای خود برنامههای کلان سیاسی را در جهت نیل به پیشرفت تدوین و اعمال نماید.
42. استقلال نظامی
قوای نظامی و انتظامی در اجرای نظم و امنیت در داخل، حفظ مرزها و جلوگیری از تجاوز بیگانگان نقش بسزایی دارند. اسلام به این بُعد توجه دارد و جامعه را به آمادگی فرامیخواند: (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم):[10] برای دفع دشمنانتان اسلحههای لازم جنگ و اسبان خوب، که آنها را در راه خداوند تعالی برای جهاد پرورش دادهاید، حاضر و آماده کنید. همیشه تدارکات برای شما آماده باشد تا به سبب آن، دشمنان الهی و دشمنان خودتان را بترسانید.
با توجه به نقشی که قوای نظامی در داخل کشور و حفظ مرزها دارد، استقلال آن یک امر الزامی است. استقلال نظامی وقتی حاصل میشود که یک کشور، بدون اتکا به بیگانگان، قدرت تجهیز نیروها و دفاع از خود را داشته باشد. به طور کلی، عوامل ذیل در تأمین استقلال نظامی نقش دارند:
1 نیروی انسانی متعهد و کارآمد و مشارکت فعال مردم در مواقع لازم.
2 تأمین تجهیزات نظامی در داخل و خودکفایی در تولید آن.
3 آموزش، تربیت و سازماندهی نیروهای نظامی با ابتکار داخلی و متخصیصین داخلی.[11]
تجربهی 8 سال جنگ با عراق و دفاع مقدس و تحریمهای نظامی، از سوی کشورهای صادرکنندهی تسلیحات در جهان، فرصت استقلال اقتصادی را برای جمهوری اسلامی فراهم کرد؛ به نحوی که به گفتهی رهبر معظم انقلاب اسلامی، امروز ایران تنها کشوری است که به خواستهای کشورهای استعماری نه میگوید و نیازمندیهایش را خودش تأمین میکند. امروز استقلال نظامی در ابعاد هوایی، زمینی و دریایی و تأمین امنیت کشور کاملاً مشهود است. (*)
پینوشت:
[1]. ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1380، چاپ هفتم، ص 185.
[2]. علی آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، نشر چاپار، 1379، ص 554.
[3]. محمدجواد نوروزی، نظام سیاسی اسلام، قم، مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379، ص 110.
.[4] علی آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ج 3، تهران، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1376، ص 277.
.[5] همان، ص 180.
[6]. محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، دادگستر، 1380، چاپ سوم، ص 204.
[7]. احمد حسین شریفی، جنگ نرم، قم، مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1389، چاپ دوم، ص 145.
[8]. روحالله خمینی، صحیفهی امام، ج 15، ص 243.
[9]. احمد نقیبزاده، درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی، تهران، سمت، 1380، چاپ دوم، ص 70.
[10]. انفال (8)، 60.
[11]. محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، دادگستر، 1380، چاپ سوم، ص 208.
* محمد اسماعیلعمار؛ کارشناس ارشد مسائل سیاسی/ برهان/1391/8/2.
- [سایر] کدام یک از ابعاد توسعه یافتگی با اصول و ابعاد و اهداف نظام جمهوری اسلامی همسو می باشد؟
- [سایر] چرا جمهوری اسلامی ایران قائل به صدور انقلاب بود؟ انقلاب اسلامی چه راهکارهایی برای صدور خود برگزیده است؟ قدرت نرم چه جایگاهی در اندیشهی انقلابیون ایران داشت؟ چه حرکتهایی را میتوان از مصادیق قدرت نرم در انقلاب ایران داست؟
- [سایر] برخی معتقدند جمهوری اسلامی با یک پارادوکس مهم روبهروست. از یک طرف میخواهد رشد و پیشرفت کند و از طرف دیگر، در پی حفظ استقلال سیاسی و همینطور عدالت در بیرون از مرزهای کشور است و میخواهد سیاست خارجی ایدئولوژیک داشته باشد.آیا استقلال کشور با مقولهی پیشرفت در تناقض است؟آیا با همگرایی با غرب، توسعه به وجود میآید؟
- [سایر] پیراون ابعاد قدرت نرم انقلاب اسلامی توضیح دهید؟
- [سایر] تفاوت جمهوری اسلامی ما با جمهوری اسلامی افغانستان و پاکستان؟
- [سایر] جمهوری اسلامی را چگونه تفسیر می فرمایید؟ آیا ((جمهوری اسلامی)) در نظام اسلامی با ((جمهوری)) درنظام های غیر اسلامی تفاوت دارد؟
- [سایر] مصادیق دشمنان درونی انقلاب اسلامی کدامند؟
- [سایر] «جمهوری اسلامی» را چگونه تفسیر میفرمایید؟ آیا جمهوری در نظام اسلامی، با نظامهای غیر اسلامی تفاوت دارد؟
- [سایر] جمهوری دموکراتیک اسلامی چیست؟
- [سایر] انقلاب اسلامی ایران در ابعاد سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی چه دستاوردهایی داشت ؟
- [آیت الله جوادی آملی] .ماهیها و دیگر آبزیانی که از دریا صید می شوند، از مصادیق غوص نیستند و خمس ندارند. نصاب غوص
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر کسی با غواصی در دریا گوهری مانند لؤلؤ و مرجان و دیگر گوهرها از دریا بیرون آورد و به مقدار نصاب برسد, خمس دارد. مصادیق غوص
- [آیت الله جوادی آملی] .در این زمان که نظام جمهوری اسلامی ایران با کشورهای شرق و غرب و دولت های کفّار حربی , معاهده و پیمان عدم تعرّض و تجاوز بسته است، سرقت و نیرنگ و عدم وفا به تعهّد نسبت به حقوق و اموال کفّار حربی, جایز نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .مواردی که در آنها شک داریم که از مصادیق معدن است یا نه, خمس ندارد. شروط استخراج کننده معدن در خمس
- [آیت الله اردبیلی] زن در مالکیّت اموال خویش استقلال دارد، یعنی آنچه شرعا به دست میآورد، مال خود اوست و شوهر بدون رضایت وی حقّ تصرّف در اموال او را ندارد، اگرچه در بسیاری از مصارف احتیاج به اجازه شوهر دارد، بلکه خوب است زن در مقام تصرّف در اموال خویش رضایت شوهر خود را تحصیل نموده و از او اجازه بگیرد.
- [آیت الله مظاهری] اقلیتهای مذهبی در طرح دعوی باید به قاضی اسلامی مراجعه نمایند و قاضی نیز باید طبق موازین اسلامی حکم نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .نصاب گنج , بیست دینار طلا یا دویست درهم نقره است که قیمت هر کدام کمتر باشد , معیار نصاب خواهد بود , بنابراین اگر ارزش بیست دینار طلا بیشتر از قیمت دویست درهم نقره بود، معیارِ نصاب س نجی، قیمت دویست درهم است و اگر ارزش بیست دینار طلا کمتر از قیمت دویست درهم نقره بود، معیار نصاب، قیمت بیست دینار طلا خواهد بود. مصادیق گنج اشیای با ارزشی؛ مانند طلا و نقره خواه مسکوک و خواه غیر مسکوک و جواهرات و سنگ های قیمتی , همچنین اشیای عتیقه و آثار باستانی و مانند آنها، از مصادیق گنجاند.
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه از ممالک غیر اسلامی آورده باشند حرام است و اگر از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی تهیّه شده یا از این جاها به ممالک غیر اسلامی منتقل شده باشد اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت، ولی اگر انسان بداند که ماهی از ممالک غیر اسلامی بدون تحقیق وارد بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی شده، حرام میباشد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام ظلم است و عقلًا و شرعاً گناهی بزرگتر از ظلم نداریم، و از نظر قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) ظلم اقسامی دارد: الف) ظلم به خداوند متعال، و کفر و شرک و کفران نعمت از مصادیق بارز این قسم است، چنانکه مخالفت با خدای متعال و ظلم به بندگان او از مصادیق خفیّه این قسم است. ب) ظلم به بندگان خدای متعال بلکه به مخلوقات او، و از مصادیق بارز آن تجاوز به جان و مال دیگران است که به آن حقّالنّاس گفته میشود و پروردگار عالم از ذرّهای از آن نخواهد گذشت. ج) ظلم به بندگان در جهت آبروی آنها، و از مصادیق بارز آن غیبت، تهمت، استهزا و سرزنش است و در روایات آن را از رباخواری بدتر دانسته است، در حالی که رباخواری در اسلام جنگ با خداست. د) ظلم به دیگران در جهت عرض و ناموس آنها، و در اسلام و نزد متشرّعه بلکه نزد همه مردم، این قسم قبیحتر از اقسام گذشته است.