منظور از عبارات (أَکْثَرَهُمْ لا یَعْقِلُونَ) یا (لا یَعْلَمُونَ) در قرآن چیست و چگونه با دمکراسی قابل جمع است؟ (...أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ) یونس (10)، آیه 55.؛ (...بدانید، که در حقیقت، وعده خدا حق است؛ ولی بیشتر آنان نمیدانند). جهت پاسخ به این سؤال، دو موضوع زیر قابل بررسی است: الف) جایگاه اکثریت در منابع و متون اسلامی مطالعه دقیق منابع اندیشه اسلامی، مانند آیات، روایات و سیره حضرت رسولصلی الله علیه وآله و امام علیعلیه السلام ما را به این نکته رهنمون میسازد که برخلاف دیدگاه قرارداد اجتماعی - که منشأ مشروعیت همه مسائل سیاسی و حتی ملاک و معیار ارزشی را در رأی اکثریت (نصف به علاوه یک) میداند - در اندیشه سیاسی اسلام، اکثریت از آن جهت که اکثریت است، اعتبار و ارزشی ندارد و مبنای هیچ گونه مشروعیّت و مقبولیّتی نمیباشد؛ بلکه اکثریت از آن جهت که نمودار ارزشهای انسانی - اسلامی و منادی و مدافع حقایق راستین دینی و فضایل و کرامتهای انسانی است، محترم و مقبول است. در قرآن کریم و دیگر منابع اسلامی به این دو نوع اکثریت اشاره شده است؛ (اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) زمر (39)، آیه 18.؛ (بندگان خدا کسانی هستند که سخنان را میشنوند و بهترینش را پیروی میکنند). این آیه، معیار (احسن) را برای گزینش مطرح میکند و نه کمیت افراد را. امام علیعلیه السلام میفرماید: (لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلّة اهله فانّ الناس قد اجتمعوا علی مائدة شبعها قصیر و جوعها طویل؛ در طریق هدایت و رستگاری، از کمی نفرات، وحشت نکنید؛ زیرا مردم در اطراف سفرهای اجتماع کردهاند که مدت سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است) نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبه 201، ص 319.. در آیه 116 سوره انعام آمده است: (وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اَللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ اَلظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ)؛ (اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند؛ زیرا آنها تنها از گمان پیروی میکنند و تخمین و حدس (-(واهی)-) میزنند). در مقابل اکثریتی که تابع هواهای نفسانی و مطرود اسلام میباشند، اسلام برای اکثریت هوشمند، مؤمن و آگاه به مسائل، ارزش بسیاری قایل است. اگر جامعه در چارچوب اسلام و اصول و ارزشهای آن و با آگاهی و هوشیاری در مسائل سیاسی وارد شود و در راهیابی به حقایق و عدالت و یا تشخیص قانون درست از نادرست، اختلاف پیش آید، رأی چنین اکثریّتی بر رأی اقلیّت ترجیح دارد؛ زیرا در این صورت، اکثریت به واقعیات نزدیکترند و آرای چنین اکثریتی را عقل و شرع تأیید میکند. رأی چنین اکثریتی، بر وفق فطرت پاک و سرشت اولیه انسانها میباشد و در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است؛ (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللَّهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اَللَّهِ) روم (30)، آیه 30.. امام علیعلیه السلام میفرماید: (و الزموا السواد الأعظم فان یدالله مع الجماعة و ایّاکم و الفرقه فان الشاذ للشیطان، کما ان الشاذّ من الغنم للذئب نهجالبلاغه، خطبه 127 ؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 8، ص 112. ؛ با انبوه مردم، همگام باشید؛ زیرا دست عنایت الهی بر سر انبوه مردم است. از کنارهگیری و پراکندگی بپرهیزید که آن که کنار گرفت، طعمه شیطان خواهد بود؛ همانگونه که گوسفند جدا از گله، طعمه گرگ است). همچنین در جای دیگری میفرماید: (الزموا ما عقد علیه حبل الجماعة و بُنیت علیه ارکان الطاعة نهجالبلاغه، خطبه 151.؛ بر آن چه یافت جماعت امت است، بپیوندید که پایههای طاعت حق، بر آن نهاده شده است). اینگونه عبارات، اشاره به همان فطرت پاک انسانهاست. نکته دیگری که در این جا لازم به ذکر است، جایگاه اکثریت در ارتباط با تشکیل حکومت اسلامی است؛ اما قبل از پرداختن به آن، باید توجه کرد که در این جا مراد از مشروعیت، مشروعیت به مفهوم مقبولیت و مورد رضایت مردم در حوزه جامعهشناسی سیاسی نمیباشد؛ بلکه منظور مشروعیت به مفهوم حقانیت در برابر غصب، یعنی ناحق بودن حکومت در حوزه فلسفه، کلام و حقوق سیاسی میباشد. بر اساس آیات و روایات متعدّد، مشروعیت حاکم اسلامی - اعم از ائمه اطهارعلیهما السلام در زمان حضور و ولی فقیه در عصر غیبت - وابسته به رأی و رضایت مردم نمیباشد؛ بلکه رأی و رضایت و کمک و همدلی مردم، باعث به وجود آمدن و تحقق حکومت اسلامی میشود. حضرت امیرعلیه السلام میفرماید: (لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر... لالقیت حبلها علی غاربها نهجالبلاغه، خطبه سوم.؛ اگر حضور بیعتکنندگان و وجود یاوران نبود، حجّت بر من تمام نمیشد... مهار شتر خلافت را بر کوهان انداخته، رهایش میساختم). همچنین میفرماید: (لا رأی لمن لا یطاع نهجالبلاغه، خطبه 27.؛ کسی که فرمانش پیروی نمیشود، رأیی ندارد). این سخنان، همگی بیانگر نقش مردم در پیدایش و تثبیت و کارآمدی حکومت الهی - خواه حکومت رسولاللهصلی الله علیه وآله و امامان معصومعلیه السلام و خواه حکومت فقیه در زمان غیبت - است. حکومت اسلامی بر اراده تشریعی الهی استوار است و رأی خدا در همه جا، مطاع است و اعتبار رأی مردم، تا وقتی است که با دین منافات نداشته باشد. بر این اساس، مبانی مشروعیت دینی، محور است و مقبولیت مردمی با مشروعیت الهی، تلازمی ندارد. اگر نفوذ کلمه ولیفقیه از دست برود، مشروعیتش از دست نمیرود؛ بلکه تحقق حاکمیت، با مشکل مواجه میشود. ب) رابطه اسلام و دموکراسی با توجه به مفهوم و جایگاه اکثریت و نقش مردم در منابع و متون اسلامی، روشن میشود که در اسلام، به هیچ وجه، دموکراسی به شکل غربی آن، پذیرفته نیست. در اسلام، نه دموکراسی مطلق هست و نه به طور کلی به نظر مردم بیاعتنایی میشود. در قوانین ضروری و مسلم اسلام، مردم حق دخالت ندارند و درباره مسائل شرعی نیز حق نظر تنها با فقیه جامع شرایط است و مردم نمیتوانند اظهار نظر کنند؛ ولی در امور اجتماعی و مسائل سرنوشتساز، مانند این که چه کسانی احکام الهی را اجرا کنند و مسئولیتهای جامعه بر دوش چه کسانی گذارده شود، نظر مردم محترم است. از این رو، قرآن مجید به پیامبر عظیمالشأن اسلامصلی الله علیه وآله میفرماید: (وَ شاوِرْهُمْ فِی اَلْأَمْرِ) آل عمران (3)، آیه 160.؛ (با مردم به مشورت بپرداز) یا (وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ) شوری (42)، آیه 38.؛ (مسلمین، امور جامعه اسلامی خود را به شوری میگذارند). با این بیان، دیدگاه مردم در مسائل اقتصادی، سیاسی، نظامی، امنیتی و اجتماعی و انتخاب مسئولین، مورد احترام میباشد و آیین مقدس اسلام نیز همواره بر آن تأکید کرده است؛ به ویژه این که در سیره نبیاکرمصلی الله علیه وآله نمونههای بارزی از توجه به آرای اکثریت مشاهده میشود. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 32/500036)
منظور از عبارات (أَکْثَرَهُمْ لا یَعْقِلُونَ) یا (لا یَعْلَمُونَ) در قرآن چیست و چگونه با دمکراسی قابل جمع است؟
منظور از عبارات (أَکْثَرَهُمْ لا یَعْقِلُونَ) یا (لا یَعْلَمُونَ) در قرآن چیست و چگونه با دمکراسی قابل جمع است؟
(...أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ) یونس (10)، آیه 55.؛ (...بدانید، که در حقیقت، وعده خدا حق است؛ ولی بیشتر آنان نمیدانند).
جهت پاسخ به این سؤال، دو موضوع زیر قابل بررسی است:
الف) جایگاه اکثریت در منابع و متون اسلامی
مطالعه دقیق منابع اندیشه اسلامی، مانند آیات، روایات و سیره حضرت رسولصلی الله علیه وآله و امام علیعلیه السلام ما را به این نکته رهنمون میسازد که برخلاف دیدگاه قرارداد اجتماعی - که منشأ مشروعیت همه مسائل سیاسی و حتی ملاک و معیار ارزشی را در رأی اکثریت (نصف به علاوه یک) میداند - در اندیشه سیاسی اسلام، اکثریت از آن جهت که اکثریت است، اعتبار و ارزشی ندارد
و مبنای هیچ گونه مشروعیّت و مقبولیّتی نمیباشد؛ بلکه اکثریت از آن جهت که نمودار ارزشهای انسانی - اسلامی و منادی و مدافع حقایق راستین دینی و فضایل و کرامتهای انسانی است، محترم و مقبول است.
در قرآن کریم و دیگر منابع اسلامی به این دو نوع اکثریت اشاره شده است؛ (اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) زمر (39)، آیه 18.؛ (بندگان خدا کسانی هستند که سخنان را میشنوند و بهترینش را پیروی میکنند). این آیه، معیار (احسن) را برای گزینش مطرح میکند و نه کمیت افراد را.
امام علیعلیه السلام میفرماید: (لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلّة اهله فانّ الناس قد اجتمعوا علی مائدة شبعها قصیر و جوعها طویل؛ در طریق هدایت و رستگاری، از کمی نفرات، وحشت نکنید؛ زیرا مردم در اطراف سفرهای اجتماع کردهاند که مدت سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است) نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبه 201، ص 319..
در آیه 116 سوره انعام آمده است: (وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اَللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ اَلظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ)؛ (اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند؛ زیرا آنها تنها از گمان پیروی میکنند و تخمین و حدس (-(واهی)-) میزنند).
در مقابل اکثریتی که تابع هواهای نفسانی و مطرود اسلام میباشند، اسلام برای اکثریت هوشمند، مؤمن و آگاه به مسائل، ارزش بسیاری قایل است. اگر جامعه در چارچوب اسلام و اصول و ارزشهای آن و با آگاهی و هوشیاری در مسائل سیاسی وارد شود و در راهیابی به حقایق و عدالت و یا تشخیص قانون درست از نادرست، اختلاف پیش آید، رأی چنین اکثریّتی بر رأی اقلیّت ترجیح دارد؛ زیرا در این صورت، اکثریت به واقعیات نزدیکترند و آرای چنین اکثریتی را عقل و شرع تأیید میکند. رأی چنین اکثریتی، بر وفق فطرت پاک و سرشت اولیه انسانها میباشد و در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است؛ (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللَّهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اَللَّهِ) روم (30)، آیه 30..
امام علیعلیه السلام میفرماید: (و الزموا السواد الأعظم فان یدالله مع الجماعة و ایّاکم و الفرقه فان الشاذ للشیطان، کما ان الشاذّ من الغنم للذئب نهجالبلاغه، خطبه 127 ؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 8، ص 112.
؛ با انبوه مردم، همگام باشید؛ زیرا دست عنایت الهی بر سر انبوه مردم است. از کنارهگیری و پراکندگی بپرهیزید که آن که کنار گرفت، طعمه شیطان خواهد بود؛ همانگونه که گوسفند جدا از گله، طعمه گرگ است).
همچنین در جای دیگری میفرماید: (الزموا ما عقد علیه حبل الجماعة و بُنیت علیه ارکان الطاعة نهجالبلاغه، خطبه 151.؛ بر آن چه یافت جماعت امت است، بپیوندید که پایههای طاعت حق، بر آن نهاده شده است). اینگونه عبارات، اشاره به همان فطرت پاک انسانهاست.
نکته دیگری که در این جا لازم به ذکر است، جایگاه اکثریت در ارتباط با تشکیل حکومت اسلامی است؛ اما قبل از پرداختن به آن، باید توجه کرد که در این جا مراد از مشروعیت، مشروعیت به مفهوم مقبولیت و مورد رضایت مردم در حوزه جامعهشناسی سیاسی نمیباشد؛ بلکه منظور مشروعیت به مفهوم حقانیت در برابر غصب، یعنی ناحق بودن حکومت در حوزه فلسفه، کلام و حقوق سیاسی میباشد.
بر اساس آیات و روایات متعدّد، مشروعیت حاکم اسلامی - اعم از ائمه اطهارعلیهما السلام در زمان حضور و ولی فقیه در عصر غیبت - وابسته به رأی و رضایت مردم نمیباشد؛ بلکه رأی و رضایت و کمک و همدلی مردم، باعث به وجود آمدن و تحقق حکومت اسلامی میشود.
حضرت امیرعلیه السلام میفرماید: (لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر... لالقیت حبلها علی غاربها نهجالبلاغه، خطبه سوم.؛ اگر حضور بیعتکنندگان و وجود یاوران نبود، حجّت بر من تمام نمیشد... مهار شتر خلافت را بر کوهان انداخته، رهایش میساختم).
همچنین میفرماید: (لا رأی لمن لا یطاع نهجالبلاغه، خطبه 27.؛ کسی که فرمانش پیروی نمیشود، رأیی ندارد). این سخنان، همگی بیانگر نقش مردم در پیدایش و تثبیت و کارآمدی حکومت الهی - خواه حکومت رسولاللهصلی الله علیه وآله و امامان معصومعلیه السلام و خواه حکومت فقیه در زمان غیبت - است.
حکومت اسلامی بر اراده تشریعی الهی استوار است و رأی خدا در همه جا، مطاع است و اعتبار رأی مردم، تا وقتی است که با دین منافات نداشته باشد. بر این اساس، مبانی مشروعیت دینی، محور است و مقبولیت مردمی با مشروعیت الهی، تلازمی ندارد. اگر نفوذ کلمه ولیفقیه از دست برود، مشروعیتش از دست نمیرود؛ بلکه تحقق حاکمیت، با مشکل مواجه میشود.
ب) رابطه اسلام و دموکراسی
با توجه به مفهوم و جایگاه اکثریت و نقش مردم در منابع و متون اسلامی، روشن میشود که در اسلام، به هیچ وجه، دموکراسی به شکل غربی آن، پذیرفته نیست. در اسلام، نه دموکراسی مطلق هست و نه به طور کلی به نظر مردم بیاعتنایی میشود. در قوانین ضروری و مسلم اسلام، مردم حق دخالت ندارند و درباره مسائل شرعی نیز حق نظر تنها با فقیه جامع شرایط است و مردم نمیتوانند اظهار نظر کنند؛ ولی در امور اجتماعی و مسائل سرنوشتساز، مانند این که چه کسانی احکام الهی را اجرا کنند و مسئولیتهای جامعه
بر دوش چه کسانی گذارده شود، نظر مردم محترم است.
از این رو، قرآن مجید به پیامبر عظیمالشأن اسلامصلی الله علیه وآله میفرماید:
(وَ شاوِرْهُمْ فِی اَلْأَمْرِ) آل عمران (3)، آیه 160.؛ (با مردم به مشورت بپرداز)
یا (وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ) شوری (42)، آیه 38.؛ (مسلمین، امور جامعه اسلامی خود را به شوری میگذارند).
با این بیان، دیدگاه مردم در مسائل اقتصادی، سیاسی، نظامی، امنیتی و اجتماعی و انتخاب مسئولین، مورد احترام میباشد و آیین مقدس اسلام نیز همواره بر آن تأکید کرده است؛ به ویژه این که در سیره نبیاکرمصلی الله علیه وآله نمونههای بارزی از توجه به آرای اکثریت مشاهده میشود. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 32/500036)
- [سایر] منظور از علامتهای بالای عبارتهای قرآن چیست؟ (لا، ط، ج، م و...) توضیح دهید.
- [سایر] سلام کجای قرآن نشانی بر موافقت اسلام با دمکراسی است؟ آیا آیه 116 انعام نشان دهنده گمراهی در دمکراسی نیست؟ آیا انتصابی بودن امام و پیامبر نقض دمکراسی نیست؟ امام علی هم با اینکه 5 رای داشت به رای مردم معرض بودند و بارها ولایت ظاهری را حق خود دانسته و طلب کردند.
- [سایر] منظور از این که همه قرآن در "بسم اللّه الرحمن الرحیم" جمع است، چیست؟
- [سایر] فلسفه مردانه بودن گفتمان قرآنی چیست؟ چرا اکثر خطابهای قرآن؛ مثل (آمنوا)، (کفروا)، (قال)، (یعلمون)، (الذی) و (الذین) است؟
- [سایر] در آیه 110 سوره آل عمران درباره اهل کتاب آمده: (مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُون) آیا اکثریت اهل کتاب فاسق هستند؛ نظر قرآن درباره اهل کتاب چیست؟
- [سایر] منظور از آیه (إِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَی) چیست؟
- [سایر] منظور از آیه (لا اکراه فی الدین ) چیست ؟
- [سایر] منظور از جمله «و لا ینالک منی ضجیج و لا شکوی» در دعای ندبه چیست؟
- [سایر] لطفاً ترجمه و شرح کوتاهی از این حدیث امام علی(ع) بفرمایید: (یَا مَعْشَرَ شِیعَتِنَا وَ الْمُنْتَحِلِینَ مَوَدَّتَنَا إِیَّاکُمْ وَ أَصْحَابَ الرَّأْیِ فَإِنَّهُمْ أَعْدَاءُ السُّنَنِ تَفَلَّتَتْ مِنْهُمُ الْأَحَادِیثُ أَنْ یَحْفَظُوهَا وَ أَعْیَتْهُمُ السُّنَّةُ أَنْ یَعُوهَا فَاتَّخَذُوا عِبَادَ اللَّهِ خَوَلًا وَ مَالَهُ دُوَلًا فَذَلَّتْ لَهُمُ الرِّقَابُ وَ أَطَاعَهُمُ الْخَلْقُ أَشْبَاهُ الْکِلَابِ وَ نَازَعُوا الْحَقَّ أَهْلَهُ وَ تَمَثَّلُوا بِالْأَئِمَّةِ الصَّادِقِینَ وَ هُمْ مِنَ الْکُفَّارِ الْمَلاعِینِ فَسُئِلُوا عَمَّا لَا یَعْلَمُونَ فَأَنِفُوا أَنْ یَعْتَرِفُوا بِأَنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ فَعَارَضُوا الدِّینَ بِآرَائِهِمْ فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا أَمَا لَوْ کَانَ الدِّینُ بِالْقِیَاسِ لَکَانَ بَاطِنُ الرِّجْلَیْنِ أَوْلَی بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِهِمَا).
- [سایر] معنا و تفسیر حدیث (لا تستنجوا بعظم و لا روث فانهما لا یطهران) چیست؟ حکم شرعی استنجاء چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافی است وگفتن ذکر مستحبّ است و بهتر است بگوید: )لا اًّلهَ اًّلا اللّهُ حَقَّاً حَقّا، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ ایماناً وَتَصْدِیقاً، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ عُبودِیًَّْ وَرِقّاً، سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا مُسْتَنْکِفَاً وَلا مُسْتَکْبِراً، بَلْ أنَا عَبْد ذَلیل ضَعیف خائِف مُسْتَجیر(.
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای سجده واجب قرآن کافی است به سجده رود و ذکر گفتن واجب نمی باشد، اما بهتر است ذکر بگوید و بهتر است این ذکر را انتخاب کند: (لا اله إلا الله حقاً حقاً لا اله إلا الله ایماناً و تصْدیقاً لا اله إلا الله عبودیةً ورقاً سجدْت لک یا رب تعبداً ورقاً لا مسْتنْکفاً و لا مسْتکْبراً بلْ انا عبْدٌ ذلیلٌ ضعیفٌ خائفٌ مسْتجیرٌ).
- [امام خمینی] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید کافی است، و گفتن ذکر مستحب است. و بهتر است بگوید: (لا اله الا الله حقا حقا لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا لا اله الا الله عبودیة و رقا سجدت لک یا رب تعبدا و رقا لا مستنکفا و لا مستکبرا بل انا عبد ذلیل ضعیف خائف مستجیر).
- [آیت الله مظاهری] هرگاه در سجده قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، گرچه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید: (لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ ایماناً وَ تَصْدیقاً لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لا مُسْتَنْکِفاً وَ لا مُسْتَکْبِراً بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ). 8 - تشهّد:
- [آیت الله وحید خراسانی] هرگاه در سجده واجب قران پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد اگر چه ذکر نگوید کافیست و گفتن ذکر مستحب است و بهتر این است که بگوید لا اله الا الله حقا حقا لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا لا اله الا الله عبودیه و رقا سجدت لک یا رب تعبدا و رقا لا مستنکفا و لا مستکبرا بل انا عبد ذلیل ضعیف خایف مستجیر
- [آیت الله سبحانی] هر گاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد: اگرچه ذکر نگوید کافیست و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید: (لا اِلَهَ اِلاَّ اللهُ حَقّاً حَقّاً لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ اِیماناً وَ تَصْدِیقاً لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا مُسْتَنْکِفاً وَ لا مُسْتَکْبِراً بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعِیفٌ خَائِفٌ مُسْتَجِیرٌ).
- [آیت الله بهجت] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافی است، و گفتن ذکر مستحب است، و بهتر است بگوید: (لا إلهَ اِلاّ اللّه حَقّاً حَقّاً، لا اِلهَ اِلاّ اللّه ایماناً وَ تَصْدیقاً، لا اِلهَ اِلاّ اللّه عُبودِیةً وَ رِقّاً، سَجَدْتُ لَک یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لا مُسْتَنکفاً وَ لا مُسْتَکبِراً، بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیر).
- [آیت الله بروجردی] هرگاه در سجدهی قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید کافیست و گفتن ذکر مستحب است و بهتر است بگوید:لا اِلهَ اِلا اللهُ حَقّاً حَقّاً، لا اِلهَ الا اَللهُ اِیماناً وَ تَصدیقاً، لا اِلهَ اِلا اللهُ عُبودیِّةً وَ رِقّاً سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، لامُسْتَنْکِفاً وَ لا مُستَکبِراً بَلْ انَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعیِفٌ خائِفٌ مُسْتَجیِرٌ.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر گاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید کافیست ولی گفتن ذکر، مستحب و مطابق با احتیاط است، و بهتر است بگوید: لاَ اِلَهَ إلاَّ اللهُ حَقّاً حَقّاً لاَ اِلَهَ إلاَّ اللهُ اِیمَاناً وَتَصْدِیقاً لاَ اِلَهَ إلاَّ اللهُ عُبوُدِیَّةً وَرِقّاً سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً لاَ مُسْتَنْکِفاً وَلاَ مُسْتَکْبِراً بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعِیفٌ خائِفٌ مُسْتَجِیر
- [آیت الله سیستانی] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد اگر چه ذکر نگوید کافی است . و گفتن ذکر مستحب است ، و بهتر این است که بگوید : (لا إلهَ إلاَّ اللّهُ حَقّاً حَقاً ، لا إلهَ إلاَّ اللّهُ إیماناً و تَصْدِیقاً ، لا إلهَ إلاَّ اللّهُ عُبُودِیَّةً وَرِقّاً ، سَجَدْتُ لَک یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً ، لا مُسْتَنْکِفاً وَلا مُسْتَکْبِراً ، بَلْ اَنْا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعِیفٌ خائِفٌ مُسْتَجِیرُ) . تشهد