در مورد سحر و جادو در دوران ادیان قدیم قبل از اسلام مرا راهنمایی نمایید. ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح، اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام[1] دارد. طبق دلایل قرآنی، روایی و فقهی، ساحری، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی انسان نیست. اگرچه در تعریف و تعیین موارد سحر در کتب لغوی و فقهی تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با ارواح، اجنه و شیاطین، سحر نامیده می شود، از مسلّمات شمرده شده است.[2] قرآن کریم؛ ساحری را کفر، بی ایمانی، بی تقوایی، معامله ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،[3] افزایش گناه و خواری دانسته است.[4] به هر حال در یک جمع بندی می توان گفت: سحر عملی خارق العاده است که آثاری از خود در وجود انسان ها به جا میگذارد. سحر گاهی یک نوع چشمبندی و تردستی است، و گاه تنها جنبه روانی و خیالی و تلقینی دارد، و زمانی با استفاده از خواص ناشناختۀ فیزیکی و شیمیایی بعضی از اجسام و عناصر، و گاه نیز از طریق کمک گرفتن از شیاطین انجام می گیرد. البته ساحران، افراد منحرف و دنیاپرستی هستند که اساس کارشان بر تحریف حقایق است. روایات دینی؛ ساحری را کفر[5]، کفر به قرآن[6]، شرک[7]، دوری از رحمت الاهی[8] و دین اسلام[9]، بی نیازی از بندگی الاهی[10] و مایۀ ورود به جهنم[11] و ساحر را ملعون[12] دانسته اند. فقها هم به دلیل آیات و روایات و ضررهای جسمانی و روانی و دینی و اجتماعی که ساحری دارد، آن را حرام دانسته اند.[13] پیشینه سحر و جادو ساحری سابقۀ دیرینه در تاریخ بشر دارد که بیشترین زمان گسترش آن، زمانی بود که انبیای الاهی یا در جامعه حضور نداشتند و یا حاکمیت آنها کم بود؛ لذا بیشترین زمان حضور آنها بعد از حضرت نوح[14] و سلیمان[15]، بوده است، اما همان طور که تاریخ ساحری گواه است و علم ناقصی که ارواح و اجنه و شیاطین[16] دارند و مدعیان دروغ گویی که ادعای ارتباط با اینها را داشته اند، ساحران ضررهای دینی و معنوی زیادی به جامعۀ بشری زدند؛ لذا به عقیدۀ ما، هم راه های دسترسی به اجنه و شیاطین و ارواح خلاف دین[17] است و هم اطلاعات و تأثیراتی که شیاطین و اجنه و ارواح می دهند یا می گذارند خلاف دین است، و چه بسا شده است که ساحران ادعای نبوت یا مهدویت کرده اند.[18] سعادت آدمی در این است که دوستی ها و دشمنی ها و خوشی ها و نگرانی ها، خوابیدن ها و بیداری ها، سفرها و حضرها بر اساس مصالح دنیوی و اخروی باشد، اما در تاریخ ساحری خلاف آن است.[19] از طرفی در احضار روح و تسخیر اجنه و شیاطین نوعی سلب اراده و اختیار و اجبار و اکراه بر آنها و یا بر روح زن یا بچه ای است که آنها (ارواح یا اجنه) از طریق اینها احضار می شوند وجود دارد که این تحصیل نوعی ضرر و اذیت است.[20] حضرت سلیمان و سحر از احادیث چنین بر می آید که در زمان سلیمان پیامبر (ع) گروهی در کشور او به عمل سحر و جادوگری پرداختند. وی دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آوری کرده، در محل مخصوصی نگه داری کنند. این نگه داری شاید به آن دلیل بوده که مطالب مفیدی برای دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته است. پس از وفات حضرت سلیمان گروهی آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند، بعضی از این موقعیت استفاده کرده و گفتند سلیمان اصلاً پیامبر نبوده، بلکه به کمک همین سحر و جادوگری ها بر کشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام می داد! گروهی از بنی اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگری دل بستند، تا آن جا که دست از تورات نیز برداشتند. هنگامی که پیامبر اسلام (ص) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود، سلیمان از پیامبران خدا بود، بعضی از احبار و علمای یهود گفتند: از محمد تعجب نمی کنید که می گوید سلیمان پیامبر است، در صورتی که او ساحر بوده است؟! این گفتار یهود علاوه بر این که تهمت و افترای بزرگی نسبت به این پیامبر الاهی محسوب می شد، لازمه اش تکفیر سلیمان (ع) بود؛ زیرا طبق گفتۀ آنان سلیمان (ع) مرد ساحری بوده که خود را به دروغ پیامبر خوانده و این عمل موجب کفر است. فرشته هاروت و ماروت و تعلیم سحر به انسان ملائکه و فرشتگان موجودات بسیار شریف و لطیف هستند و دارای ویژگی های نیک فراوانی هستند -که در آیات قرآن بیان شده است- از جمله این که صفات و ویژگی های خاکی و حیوانی در وجود آنان راه ندارد و اساساً آنان هیچ گونه میل و قدرتی بر انجام گناه و معصیت ندارند و به همین دلیل است که از هر گونه گناه و معصیت پاک و مبرّا هستند. بنابراین، اگر عصمت و معصوم بودن صرفاً به معنای عدم ارتکاب گناه و معصیت باشد می توان گفت فرشتگان هم معصوم هستند؛ زیرا آنان از هر گونه گناه و معصیت پاک و مبرا هستند.[21] امام عسکری (ع) می فرماید: “فرشتگان خدا به کمک الطاف الاهی از کفر و امور ناپسند، معصوم و در اماناند”.[22] اما (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم میخواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد، ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل (هاروت) و (ماروت)، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد میدادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمیدادند، مگر این که از پیش به او میگفتند: (ما وسیله آزمایش هستیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!))، ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را میآموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند، ولی هیچ گاه نمیتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمت هایی را فرا می گرفتند که به آنان زیان میرسانید و نفعی نمیداد. و مسلما میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر میدانستند”.[23] این دو فرشته زمانی به میان مردم آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران بودند، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند، ولی از آن جا که خنثا کردن یک مطلب (همانند خنثا کردن یک بمب) فرع بر این است که انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثا کردن آن را یاد بگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلاً شرح دهند، اما سوء استفاده کنندگان یهود همین را وسیله قرار دادند برای اشاعه هر چه بیشتر سحر و تا آن جا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الاهی، حضرت سلیمان را نیز متهم ساختند که اگر عوامل طبیعی به فرمان او است، یا جن و انس از او فرمان می برند همه مولود سحر است. پس در سرزمین بابل چون سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و ایذای مردم گردیده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند. ولی این تعلیمات بالاخره قابل سوء استفاده بود؛ چرا که فرشتگان ناچار بودند برای ابطال سحر ساحران، طرز آن را نیز تشریح کنند، تا مردم بتوانند از این راه به پیشگیری پردازند، این موضوع سبب شد که گروهی پس از آگاهی از طرز سحر، خود در ردیف ساحران قرار گیرند، با این که آن دو فرشته به مردم هشدار دادند که این یک نوع آزمایش الاهی برای شما است و حتی گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یک نوع کفر است.[24] از نظر اسلام در بسیاری از موارد، سحر باعث گمراه ساختن مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایه های اعتقادات افراد ساده ذهن می شود. در احادیثی که از پیشوایان بزرگ اسلام به ما رسیده است سحر به شدت مذمت و از آن نهی شده است، از جمله این که: حضرت علی )ع( میفرماید: ” کسی که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است، و رابطه او با خداوند به کلی قطع میشود …”.[25] پس از نظر اسلام، انجام، تعلیم، تعلم و تکسب به سحر، ممنوع و حرام[26] و از گناهان کبیره است و در بعضی از روایات، تعلیم و تعلم سحر را موجب کفر شمرده اند. فقهای اسلام به اتفاق می فرمایند یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگری حرام است، اما چنانچه ابطال سحر در یادگیری آن منحصر گردد تعلم آن اشکالی ندارد، بلکه گاهی به عنوان واجب کفایی میبایست عدهای سحر را بیاموزند تا اگر مدعی دروغ گویی خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند سحر و جادوی او را ابطال نمایند، و دروغ مدعی را فاش سازند. دلیل این استثنا حدیثی است که از امام صادق (ع)نقل شده، در این حدیث میخوانیم: “یکی از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد میگرفت، خدمت امام صادق (ع) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد میگرفتم، خرج زندگی من نیز از همین راه تأمین میشد، و با همان در آمد، حج خانۀ خدا را انجام دادهام، ولی اکنون آن را ترک و توبه کردهام، آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: “عقدۀ سحر را بگشا، ولی گره جادوگری مزن”. از این حدیث استفاده میشود که برای گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بی اشکال است.[27] همچنین در موارد دیگری اسلام یادگیری سحر را جایز دانسته است از جمله: 1- فرا گرفتن سحر برای از بین بردن آثار سحر از کسانی که از سحر آسیب دیدهاند. 2- برای باطل کردن ادعای مدعیان دروغین نبوت. 3- یاد گرفتن آن به منظور از بین سحر ساحران. راه های ابطال سحر با توجه به این که سحر اقسامی دارد، راه های ابطال سحر نیز از نظر قرآن کریم گوناگون است که به بررسی آنها می پردازیم: 1- سحر گاهی فریفتن، تردستی، شعبده بازی و چشمبندی است، و در خارج حقیقتی ندارد چنان که قرآن می فرماید:” فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعی”[28]؛ ریسمان ها و عصاهای جادوگران زمان موسی در اثر سحر، خیال میشد که حرکت میکنند. در آیه دیگر آمده است: “فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ”؛[29] هنگامی که ریسمانها را انداختند چشم های مردم را سحر کردند و آنها را ارعاب نمودند. از این آیات روشن میشود که سحر دارای حقیقتی نیست که بتوان در اشیاء تصرفی کند و اثری بگذارد، بلکه این تردستی و چشم بندی ساحران است که آن چنان جلوه میدهد. 2- از بعضی آیات قرآن استفاده میشود که بعضی از انواع سحر به راستی اثر میگذارد؛ مانند آیه ذیل که میگوید آنها سحرهایی را فرا میگرفتند که میان مرد و همسرش جدایی میافکند: “فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ”. یا تعبیر دیگری که در آیات فوق بود که آنها چیزهایی را فرا میگرفتند که مضر به حالشان بود و نافع نبود: “وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ”.[30] ولی آیا تأثیر سحر فقط جنبه روانی دارد و یا این که اثر جسمانی و خارجی هم ممکن است داشته باشد؟ در آیات بالا اشارهای به آن نشده؛ لذا بعضی معتقدند اثر سحر تنها در جنبههای روانی است.[31] در عصر ما چون بسیاری از خواص اجسام و عناصر که در گذشته بر تودۀ مردم، مخفی بود، آشکار شده است، و حتی کتاب هایی در زمینۀ آثار اعجابانگیز موجودات مختلف نوشته شده است، واقعیت قسمت زیادی از سحرهای ساحران روشن شده و در موارد زیادی این حربه از دست ساحران گرفته شده است. (مثل روشن شدن خواص شمیایی عناصر و یا بعضی خواص نور)، اما در هر حال، سحر چیزی نیست که بتوان وجود آن را انکار کرد و همۀ صورت های آن را به خرافات نسبت داد. بعضی از صورت های آن، هم اکنون رواج دارد و هنوز واقعیت آن شناخته نشده است؛ مثل کارهایی که مرتاضان هندی انجام می دهند.[32] در بعضی از کتاب ها[33] و روایات برای از بین بردن سحر خواندن آیات و دعاهایی توصیه شده است. ما از باب نمونه به چند مورد اشاره می کنیم: 1- محمد بن عیسی می گوید از حضرت رضا (ع) در باره سحر پرسیدم حضرت فرمود: سحر واقعیت دارد و به اذن خدا اثر میکند هر گاه ترا سحر کردند دستت را تا مقابل صورتت بالا ببر و این دعا را بخوان: “باسم الله العظیم باسم الله العظیم رب العرش العظیم الا ذهبت و انقرضت”. 2- ابن عباس گوید: لبید یهودی پیغمبر(ص) را سحر کرد، و سحر را در چاه بنی زریق انداخت حضرت بیمار شد، در حالی که حضرت به خواب بود دو فرشته آمدند، یکی از آن دو کنار سر حضرت و دیگری پهلوی پای او نشست و به ایشان خبر دادند، که شما را سحر کرده و سحر را در زیر پوست نهاده و در زیر سنگی در چاه زروان گذاردهاند پیغمبر (ص) علی (ع) و زبیر و عمار را فرستاد تا آب چاه را کشیدند و سنگ را برداشتند و جف را در آوردند و دیدند که در آن مقداری مو است با دندانههائی از شانه که 11 گره با سوزن بر آن زدهاند، در این موقع معوّذتین آمد هر گرهی را که می گشودند آیهای از آنها را می خواندند، حضرت احساس سبکی کرد و برخاست گویا از قید و زنجیر آزاد شده است، و جبرئیل می گفت: “بسم الله ارقیک من کل شیء یؤذیک من حاسد و عین و الله یشفیک”. 3- فردی که سحر شده آیات: “قالَ مُوسی ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ، وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ”.[34] و “وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِینَ”.[35] را همیشه همراه خود داشته باشد. 4- این آیه را هفت بار بر سحر شده بخوانند: “سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ”[36].[37] پس به طور کلی باید از شر سحر ساحران به خدا پناه برد. از مجموع آنچه گفته شد، روشن گردید که برای از بین بردن سحر می توان به یادگیری سحر پرداخت، اما باید توجه داشت که اغلب مواردی که مردم آن را سحر می پندارند، ناشی از توجه بیش از حد عده ای به خرافات و اوهام و سوء استفادۀ عدۀ سودجوی دیگر، از شرایط فراهم آمده است، در حالی که از سحر اطلاعی ندارند علاوه لااقل بخشی از سحر، با تصرف در خیال انسان انجام می پذیرد و همان طوری که در جریان ساحران و حضرت موسی (ع) اتفاق افتاد، در این گونه موارد با بالا رفتن سطح اعتقادات و آگاهی های مردم، عملا این گونه سحرها کارائی نخواهند داشت. در هر صورت اگر واقعا سحری روی دهد، برای نجات از آن می توان از دعا و آنچه در روایات آمده است بهره برد و اگر راه رهایی به استفادۀ از سحر منحصر گردد، استفاده از سحر برای ابطال سحر هم جایز است. البته تعلم سحر برای افرادی جایز خواهد بود که اطمینانی به منحرف نشدن آنان وجود داشته باشد؛ یعنی یادگیری با قیود و شرایطی جایز است. حکم مشاهدۀ سحر و مطالعۀ آن از نظر اسلام، انجام، تعلیم، تعلم و تکسب به سحر، ممنوع و حرام[38] و از گناهان کبیره است و در بعضی از روایات، تعلیم و تعلم سحر را موجب کفر شمردهاند. سحر در بسیاری از موارد، باعث گمراه ساختن مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایههای اعتقادات افراد ساده ذهن میشود. البته این حکم، مانند بسیاری دیگر از احکام الاهی موارد استثنا دارد؛ از جمله، فرا گرفتن سحر برای باطل کردن یا از بین بردن آثار آن از کسانی که از سحر آسیب دیدهاند و یا برای باطل کردن ادعای مدعیان دروغین نبوت. مطالعه کردن کتاب ها و مجلات و یا نگاه کردن به عمل ساحران یا مشاهدۀ عمل ساحران در تلویزیون و سینما، اگر به منظور یادگیری و تعلیم نباشد و صرفاً جنبۀ سرگرمی و تفریح داشته باشد، اشکالی ندارد،[39] مگر این که عناوین دیگری بر آن منطبق شود؛ مثلا فیلم یا کتاب به گونه ای باشد که در فرد آثار منفی به جای بگذارد و باعث گمراهی اش شود یا عنوان حفظ فیلم ها و کتاب های گمراه کننده (حفظ کتب ضلال) بر آن منطبق شود، و یا موجب ترویج سحر شود، که از این جهات اشکال دارد و حرام است. اسلام و علوم غریبه قبل از این که به بیان دینی یا غیر دینی بودن این علوم بپردازیم، لازم است، مختصری در مورد چیستی آنها توضیح دهیم: علوم غریبه، علومی است که در دسترس همۀ افراد قرار نمی گیرد، و حدود سی شاخۀ مختلف دارد که برخی از آنها عبارت اند از: علم رمل، جفر، اعداد، و … . امّا پنج علم کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا و ریمیا در علوم غریبه، به خمسه محتجبه معروف است؛ یعنی پنج علمی که مخفی است و تمام آن، از اسرار است.[40] تعریف و توضیح هر کدام به بیانی که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان[41] آورده، به این شرح است؛ 1- کیمیاء؛ که به آن علم صناعت هم می گویند؛ علمی است که به وسیله آن میتوان بعضی فلزات و اجرام معدنی را به چیز دیگر تبدیل کرد؛ مثلاً به وسیله این علم میتوان طلا و نقره را از فلزات جدا کرد یا سنگ را به طلاء و … تبدیل کرد. 2- سیمیا؛ علمی است که انسان به وسیله یادگیری آن، قدرت برای انجام کارهای خارق العاده پیدا میکند. موضوع این علم هماهنگ ساختن و مخلوط کردن قوای ارادی با قوای مخصوص مادی است که با این کار، شخص می تواند، در امور طبیعی و قوه خیال دیگران تصرف کند، و آن را سحر دیدگان می نامند، و این فن از تمامی فنون سحر مسلمتر و صادقتر است. 3- علم لیمیا؛ علمی است که با آن روح را در بدن دیگری انتقال دهند. بنابراین در این علم، از کیفیت تأثیرهای اراده، هنگامی که به ارواح قوی و عالی متصل شد، بحث میکند؛ مثلا اگر اراده من با ارواحی که موکّل ستارگان است، متصل شد، چه کارهایی میتوانم انجام دهم؟ یا اگر اراده من، به ارواحی که موکل بر حوادث اند، متصل شد، و آنها را در اختیار خود گرفتم، و یا اگر توانستم اجنه را تحت اختیار خود در آورم، و از آنها کمک بگیرم، چه کارهایی می توانم انجام دهم؟ این علم را، علم تسخیرات، میگویند. 4- علم هیمیا؛ که در ترکیب قوای عالم بالا، با عناصر عالم پایین، بحث میکند، تا از این راه به تاثیرهای عجیبی دست یابد، و آن را علم طلسمات هم می گویند، چون ستارگان و اجرام آسمانی با حوادث مادی زمین ارتباط دارند، پس اگر آن شکل آسمانی که مناسب با حادثهای از حوادث است، با صورت و شکل مادی آن حادثه ترکیب شود، آن حادثه پدید میآید؛ مثلا در این علم، اگر بتوان آن شکل آسمانی را که مناسب با مردن، یا زنده ماندن یک شخص است، با شکل و صورت خود او ترکیب کرد، کاری که می خواهیم، انجام می شود. و این معنای طلسم است. این علم در نزد علمای ما حرام است. 5- علم ریمیا؛ علمی است که از استخدام قوای مادی بحث میکند، تا به آثار عجیب آنها دست یابد، به طوری که در حس بیننده اثرات عجیب و غیر عادی، درست می شود، و این را شعبده هم می گویند. با توضیحی که در مورد این علوم داده شد، روشن می شود که این علوم، دینی نیستند؛ زیرا در این علوم از استخدام اجنه و طلسم و تسخیر موجودات و دخالت در عالم بحث می شود که مورد تأیید دین نیست. نتیجه: این علوم، به علت این که در مواردی، باعث تسخیر اجنه یا کشف اسرار اشخاص دیگر و… می شود، مورد قبول دین نیست. البته علم کیمیاء یک نوع صنعت است و ربطی به دینی بودن و غیر دینی بودن ندارد، ولی از شاخه های علوم غریبه است. برای توضیح بیشتر در مورد این علوم می توانید به کتاب های زیر مراجعه نمایید: 1- زبده الارواح، محمود دهدار. 2- دائره المعارف تشیع، ج 11، زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی. 3- المائده یا فرحه الروح، سید احمد عبد منافی. 4- تحفه حکیم، ج 2، سید محمد مؤمن حسینی. راه مقابله با طلسم انسان موجود پیچیده و ناشناخته ای است که میتواند کارهای خارق العاده و غیر طبیعی انجام دهد. این قبیل کارها از ابعاد مادی و غیر مادی وجود انسان سرچشمه میگیرد. از جهت مادی انسان میتواند با کمک ابزار مادی و با انجام برخی تمرینات، سرعت خود را در انجام برخی کارها افزایش دهد و یا نسبت به برخی پدیدهها عادت کند که برای دیگران تعجب آور باشد. از جهت معنوی نیز انسان با به کارگیری نیرویهای روانی و روحی کارهای فوق العاده انجام می دهد. یکی از این امور خارق العاده طلسم است. مجمع البحرین در ذیل کلمه طلسم می نویسد: (سه نظریه مشهور درباره واژه طلسم وجود دارد: 1٫ از دو لفظ طلٌ به معنای اثر و اسم ترکیب یافته است. 2٫ لفظی است یونای به معنای گره غیر قابل گشودن. 3٫ مقلوب کلمه مسلط است).[42] نویسنده (کشٌاف اصطلاحات العلوم و الفنون) می نویسد: (عبد العلی بیرجندی در شرح تذکره می گوید: طلسم عبارت از کار خارقی است که مبدأ آن قوای فعٌاله (اثر گذار) آسمانی آمیخته با قوابل زمینی منفعله (اثر پذیر) است، تا بدان امور شگفت و غریب پدید آورند؛ زیرا برای حدوث کائنات عنصری که اسباب آنها قوای آسمانی است، شرایط مخصوصی است و به این شرایط استعداد قابل، کمال می پذیرد و از این رو کسی که احوال قابل و فاعل را بشناسد و بر جمع میان آنها قادر باشد، می تواند به ظهور آثار عجیب و شگفتی پی برد).[43] پس اولاً: در طلسم از طریق برخی ابزار و وسایل مادی، نیروهای ماورائی جهت انجام کارها به خدمت گرفته میشوند. ثانیاً: طلسم کار ساده و راحتی نیست و از دست هر کسی بر نمی آید. باید توجه داشت که از هر کسی که ادعای دانستن این امور را دارد، نباید به راحتی پذیرفت؛ چون بسیاری از سودجویان از این راه برای خود منبع درآمد درست کرده و مردم را فریب می دهند. ثالثاً: طلسم خرافه نیست و دارای اثر و واقعیت است. ابن سینا بر این باور است که سبب سحر نفوس قوی هستند که بدون استفاده از ابزار مادی به وقوع می پیوندد؛ ولی طلسم از ارتباط قوای آسمانی و قوای زمینی ناشی می شود. وی می گوید: (پدیده های غیر عادی در جهان طبیعت از سه منشأ سرچشمه می گیرند: الف. هیئت نفسانی، ب. خواص اجسام عنصری؛ مثل جذب آهن توسط مغناطیس، ج. قوای آسمانی که در اثر ارتباط با قوای زمینی آثار عجیب را در پی دارد. سحر از نوع اول است، ولی طلسم از نوع سوم است).[44] مرحوم شهید اول بعد از بیان تعریفی نزدیک به تعریف یاد شده از بیرجندی، می نویسد: (طلسم حرام و کسب درآمد کردن از این راه نیز حرام است).[45] طلسم علی رغم وجود و تأثیرات غیر قابل انکار آن، قابل ابطال است. ابطال طلسم از طرق مختلف امکان پذیر است. از آن جا که یگانه قدرت مؤثر در عالم خدای قادر متعال است؛ لذا بهتر است برای حل مشکلات به جای روی آوردن به سحر، طلسم، جادو و امثال آن به درگاه رحمت حضرت حق پناه بریم، (و من یتوکل علی الله و کفی بالله وکیلا). مسبب حقیقی و مسبب الاسباب تنها خداوند است. اگر طلسم و سحر و مانند آن تأثیر و سببیتی نیز داشته باشند، خداوند آنها را سبب قرار داده است. بنابراین؛ بهترین شیوه برای ابطال طلسمات، توکل به خداوند قهار و جبار و پناه بردن به اقیانوس بیکران رحمت او، قرآن کریم است؛ چرا که (ما آنچه از قرآن می فرستیم شفا و رحمت الاهی برای اهل ایمان است).[46] برای جلوگیری از تأثیرات سحر و طلسم قرائت قرآن کریم به خصوص سورههای کافرون، اخلاص، فلق و ناس بسیار مؤثر است. دعاهایی نیز در برخی از کتب دعا؛ مانند مفاتیح الجنان ذکر شده است. [1]. ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج 2، ص 112 ؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص 71٫ [2]. جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج 2، ص 112٫ [3]. (و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …) بقره، 103 – 102؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 1، ص 234٫ [4] .(و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا)، جن، 6٫ [5]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 107٫ [6]. همان، ص 109٫ [7]. همان، ص 106٫ [8] .همان، ص 107٫ [9]. همان، ص 108٫ [10]. همان. [11]. مجلسی، محمد باقر، بحار انوار، ج 58، ص 223؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 107٫ [12] . همان، ص 103٫ [13]. امام خمینی (ره)، گر چه این ارتباطات را سحر را نداشته اند، اما آنها را حرام دانسته اند.( و یلحق بذالک استخدام الملائکه و احضار الجن و تسخیرهم و احضار الارواح و تسخیرها و امثال ذالک …)، تحریر الوسیله، ج 1٫ [14]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 106، امام حسن عسکری (ع):( … کان بعد نوح قد کثرت السحره). [15]. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 1، ص 237٫ [16]. همان، ج 15، ص 330٫ [17] . جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج، ص 67٫ [18]. همان. [19]. همان، ص 69٫ [20]. همان. [21] . نمایه شماره 1740 (سایت اسلام کوئست: 2139). [22] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 56، ص 321؛ مراجعه شود به نمایه شماره 1749 (سایت اسلام کوئست: 2021). [23] . بقره، 102٫ [24] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 369 – 375، دارالکتب الاسلامیه، تهران. [25] . حر عاملی، وسائل الشیعه، باب 25، من ابواب ما یکتسب به حدیث 7٫ ” من تعلم شیئا من السحر قلیلا او کثیرا فقد کفر و کان آخر عهده بربه …”؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 380٫ [26] . نک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 1، ص 498 ، م 16٫ [27] . نک: شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ج 1، ص 270- 274٫ [28] . طه، 66٫ [29] . اعراف، 116٫ [30] . بقره، 102٫ [31] . علامه در المیزان می فرماید: سحر یک نوع تصرف در حاسه انسان است، به طوری که حاسه بیننده چیزهایی را ببیند و یا بشنود که حقیقت نداشته باشد. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر ج 8، ص 275؛ یکی از اقسام آن تصرف در خیال مردم است، که آن را سحر دیدگان می نامند، و این فن از تمامی فنون سحر مسلمتر و صادقتر است. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر ج 1، ص 237؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 379٫ [32] . تفسیر نمونه، ج 13، ص 241٫ [33] . و نیز در حواشی مفاتیح الجنان تحت عنوان تعویذ ابطال سحر بیان شده است . [34] . یونس، 81 و 82٫ [35] . اعراف، 117- 119٫ [36] . قصص، 35 . [37] . مکارم الأخلاق، میر باقری، ج 2، ص 326 – 329٫ [38] . امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 1، ص 389 ، مسئلۀ 16؛ حکم سحر و راه ابطال آن، سؤال 2022 (سایت اسلام کوئست: 2068). [39] . پس اگر بر تماشای فیلم یا خواندن کتاب عنوان تعلیم صدق کند؛ یعنی شخص با دیدن فیلم یا خواندن کتاب سحر بیاموزد، این عمل حرام خواهد بود. [40]. خرمشاهی، بهاء الدین، دائره المعارف تشیع، ج 11، ص 402، شهید سعید محبی، تهران، 1384٫ [41]. طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 368- 369، جامعه مدرسین، قم، 1374٫ [42]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 5، ص107، المکتبه المرتضویه. [43]. طهانوی، کشٌاف اصطلاحات العلوم و الفنون، ج 2، ص 1138، مکتبه اللبنان، 1996م. [44]. صدر حاج سید جوادی و دیگران، دائره المعارف تشیع، ج 9، ص117، شهید سعید محبی، تهران، 1381ش. [45]. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج 4، ص91، دارالاسوه، چاپ دوم، 1416 ق. به نقل از الدروس شهید اول. [46]. اسراء
در مورد سحر و جادو در دوران ادیان قدیم قبل از اسلام مرا راهنمایی نمایید.
ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح، اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام[1] دارد. طبق دلایل قرآنی، روایی و فقهی، ساحری، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی انسان نیست.
اگرچه در تعریف و تعیین موارد سحر در کتب لغوی و فقهی تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با ارواح، اجنه و شیاطین، سحر نامیده می شود، از مسلّمات شمرده شده است.[2]
قرآن کریم؛ ساحری را کفر، بی ایمانی، بی تقوایی، معامله ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،[3] افزایش گناه و خواری دانسته است.[4]
به هر حال در یک جمع بندی می توان گفت: سحر عملی خارق العاده است که آثاری از خود در وجود انسان ها به جا میگذارد. سحر گاهی یک نوع چشمبندی و تردستی است، و گاه تنها جنبه روانی و خیالی و تلقینی دارد، و زمانی با استفاده از خواص ناشناختۀ فیزیکی و شیمیایی بعضی از اجسام و عناصر، و گاه نیز از طریق کمک گرفتن از شیاطین انجام می گیرد. البته ساحران، افراد منحرف و دنیاپرستی هستند که اساس کارشان بر تحریف حقایق است.
روایات دینی؛ ساحری را کفر[5]، کفر به قرآن[6]، شرک[7]، دوری از رحمت الاهی[8] و دین اسلام[9]، بی نیازی از بندگی الاهی[10] و مایۀ ورود به جهنم[11] و ساحر را ملعون[12] دانسته اند.
فقها هم به دلیل آیات و روایات و ضررهای جسمانی و روانی و دینی و اجتماعی که ساحری دارد، آن را حرام دانسته اند.[13]
پیشینه سحر و جادو
ساحری سابقۀ دیرینه در تاریخ بشر دارد که بیشترین زمان گسترش آن، زمانی بود که انبیای الاهی یا در جامعه حضور نداشتند و یا حاکمیت آنها کم بود؛ لذا بیشترین زمان حضور آنها بعد از حضرت نوح[14] و سلیمان[15]، بوده است، اما همان طور که تاریخ ساحری گواه است و علم ناقصی که ارواح و اجنه و شیاطین[16] دارند و مدعیان دروغ گویی که ادعای ارتباط با اینها را داشته اند، ساحران ضررهای دینی و معنوی زیادی به جامعۀ بشری زدند؛ لذا به عقیدۀ ما، هم راه های دسترسی به اجنه و شیاطین و ارواح خلاف دین[17] است و هم اطلاعات و تأثیراتی که شیاطین و اجنه و ارواح می دهند یا می گذارند خلاف دین است، و چه بسا شده است که ساحران ادعای نبوت یا مهدویت کرده اند.[18]
سعادت آدمی در این است که دوستی ها و دشمنی ها و خوشی ها و نگرانی ها، خوابیدن ها و بیداری ها، سفرها و حضرها بر اساس مصالح دنیوی و اخروی باشد، اما در تاریخ ساحری خلاف آن است.[19]
از طرفی در احضار روح و تسخیر اجنه و شیاطین نوعی سلب اراده و اختیار و اجبار و اکراه بر آنها و یا بر روح زن یا بچه ای است که آنها (ارواح یا اجنه) از طریق اینها احضار می شوند وجود دارد که این تحصیل نوعی ضرر و اذیت است.[20]
حضرت سلیمان و سحر
از احادیث چنین بر می آید که در زمان سلیمان پیامبر (ع) گروهی در کشور او به عمل سحر و جادوگری پرداختند. وی دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آوری کرده، در محل مخصوصی نگه داری کنند. این نگه داری شاید به آن دلیل بوده که مطالب مفیدی برای دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته است.
پس از وفات حضرت سلیمان گروهی آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند، بعضی از این موقعیت استفاده کرده و گفتند سلیمان اصلاً پیامبر نبوده، بلکه به کمک همین سحر و جادوگری ها بر کشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام می داد!
گروهی از بنی اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگری دل بستند، تا آن جا که دست از تورات نیز برداشتند.
هنگامی که پیامبر اسلام (ص) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود، سلیمان از پیامبران خدا بود، بعضی از احبار و علمای یهود گفتند: از محمد تعجب نمی کنید که می گوید سلیمان پیامبر است، در صورتی که او ساحر بوده است؟!
این گفتار یهود علاوه بر این که تهمت و افترای بزرگی نسبت به این پیامبر الاهی محسوب می شد، لازمه اش تکفیر سلیمان (ع) بود؛ زیرا طبق گفتۀ آنان سلیمان (ع) مرد ساحری بوده که خود را به دروغ پیامبر خوانده و این عمل موجب کفر است.
فرشته هاروت و ماروت و تعلیم سحر به انسان
ملائکه و فرشتگان موجودات بسیار شریف و لطیف هستند و دارای ویژگی های نیک فراوانی هستند -که در آیات قرآن بیان شده است- از جمله این که صفات و ویژگی های خاکی و حیوانی در وجود آنان راه ندارد و اساساً آنان هیچ گونه میل و قدرتی بر انجام گناه و معصیت ندارند و به همین دلیل است که از هر گونه گناه و معصیت پاک و مبرّا هستند.
بنابراین، اگر عصمت و معصوم بودن صرفاً به معنای عدم ارتکاب گناه و معصیت باشد می توان گفت فرشتگان هم معصوم هستند؛ زیرا آنان از هر گونه گناه و معصیت پاک و مبرا هستند.[21]
امام عسکری (ع) می فرماید: “فرشتگان خدا به کمک الطاف الاهی از کفر و امور ناپسند، معصوم و در اماناند”.[22]
اما (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم میخواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد، ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل (هاروت) و (ماروت)، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد میدادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمیدادند، مگر این که از پیش به او میگفتند: (ما وسیله آزمایش هستیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!))، ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را میآموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند، ولی هیچ گاه نمیتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمت هایی را فرا می گرفتند که به آنان زیان میرسانید و نفعی نمیداد. و مسلما میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر میدانستند”.[23]
این دو فرشته زمانی به میان مردم آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران بودند، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند، ولی از آن جا که خنثا کردن یک مطلب (همانند خنثا کردن یک بمب) فرع بر این است که انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثا کردن آن را یاد بگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلاً شرح دهند، اما سوء استفاده کنندگان یهود همین را وسیله قرار دادند برای اشاعه هر چه بیشتر سحر و تا آن جا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الاهی، حضرت سلیمان را نیز متهم ساختند که اگر عوامل طبیعی به فرمان او است، یا جن و انس از او فرمان می برند همه مولود سحر است.
پس در سرزمین بابل چون سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و ایذای مردم گردیده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند.
ولی این تعلیمات بالاخره قابل سوء استفاده بود؛ چرا که فرشتگان ناچار بودند برای ابطال سحر ساحران، طرز آن را نیز تشریح کنند، تا مردم بتوانند از این راه به پیشگیری پردازند، این موضوع سبب شد که گروهی پس از آگاهی از طرز سحر، خود در ردیف ساحران قرار گیرند، با این که آن دو فرشته به مردم هشدار دادند که این یک نوع آزمایش الاهی برای شما است و حتی گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یک نوع کفر است.[24]
از نظر اسلام در بسیاری از موارد، سحر باعث گمراه ساختن مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایه های اعتقادات افراد ساده ذهن می شود. در احادیثی که از پیشوایان بزرگ اسلام به ما رسیده است سحر به شدت مذمت و از آن نهی شده است، از جمله این که:
حضرت علی )ع( میفرماید: ” کسی که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است، و رابطه او با خداوند به کلی قطع میشود …”.[25]
پس از نظر اسلام، انجام، تعلیم، تعلم و تکسب به سحر، ممنوع و حرام[26] و از گناهان کبیره است و در بعضی از روایات، تعلیم و تعلم سحر را موجب کفر شمرده اند.
فقهای اسلام به اتفاق می فرمایند یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگری حرام است، اما چنانچه ابطال سحر در یادگیری آن منحصر گردد تعلم آن اشکالی ندارد، بلکه گاهی به عنوان واجب کفایی میبایست عدهای سحر را بیاموزند تا اگر مدعی دروغ گویی خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند سحر و جادوی او را ابطال نمایند، و دروغ مدعی را فاش سازند.
دلیل این استثنا حدیثی است که از امام صادق (ع)نقل شده، در این حدیث میخوانیم: “یکی از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد میگرفت، خدمت امام صادق (ع) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد میگرفتم، خرج زندگی من نیز از همین راه تأمین میشد، و با همان در آمد، حج خانۀ خدا را انجام دادهام، ولی اکنون آن را ترک و توبه کردهام، آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: “عقدۀ سحر را بگشا، ولی گره جادوگری مزن”. از این حدیث استفاده میشود که برای گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بی اشکال است.[27]
همچنین در موارد دیگری اسلام یادگیری سحر را جایز دانسته است از جمله:
1- فرا گرفتن سحر برای از بین بردن آثار سحر از کسانی که از سحر آسیب دیدهاند.
2- برای باطل کردن ادعای مدعیان دروغین نبوت.
3- یاد گرفتن آن به منظور از بین سحر ساحران.
راه های ابطال سحر
با توجه به این که سحر اقسامی دارد، راه های ابطال سحر نیز از نظر قرآن کریم گوناگون است که به بررسی آنها می پردازیم:
1- سحر گاهی فریفتن، تردستی، شعبده بازی و چشمبندی است، و در خارج حقیقتی ندارد چنان که قرآن می فرماید:” فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعی”[28]؛ ریسمان ها و عصاهای جادوگران زمان موسی در اثر سحر، خیال میشد که حرکت میکنند.
در آیه دیگر آمده است: “فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ”؛[29] هنگامی که ریسمانها را انداختند چشم های مردم را سحر کردند و آنها را ارعاب نمودند.
از این آیات روشن میشود که سحر دارای حقیقتی نیست که بتوان در اشیاء تصرفی کند و اثری بگذارد، بلکه این تردستی و چشم بندی ساحران است که آن چنان جلوه میدهد.
2- از بعضی آیات قرآن استفاده میشود که بعضی از انواع سحر به راستی اثر میگذارد؛ مانند آیه ذیل که میگوید آنها سحرهایی را فرا میگرفتند که میان مرد و همسرش جدایی میافکند: “فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ”. یا تعبیر دیگری که در آیات فوق بود که آنها چیزهایی را فرا میگرفتند که مضر به حالشان بود و نافع نبود: “وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ”.[30] ولی آیا تأثیر سحر فقط جنبه روانی دارد و یا این که اثر جسمانی و خارجی هم ممکن است داشته باشد؟ در آیات بالا اشارهای به آن نشده؛ لذا بعضی معتقدند اثر سحر تنها در جنبههای روانی است.[31]
در عصر ما چون بسیاری از خواص اجسام و عناصر که در گذشته بر تودۀ مردم، مخفی بود، آشکار شده است، و حتی کتاب هایی در زمینۀ آثار اعجابانگیز موجودات مختلف نوشته شده است، واقعیت قسمت زیادی از سحرهای ساحران روشن شده و در موارد زیادی این حربه از دست ساحران گرفته شده است. (مثل روشن شدن خواص شمیایی عناصر و یا بعضی خواص نور)، اما در هر حال، سحر چیزی نیست که بتوان وجود آن را انکار کرد و همۀ صورت های آن را به خرافات نسبت داد. بعضی از صورت های آن، هم اکنون رواج دارد و هنوز واقعیت آن شناخته نشده است؛ مثل کارهایی که مرتاضان هندی انجام می دهند.[32]
در بعضی از کتاب ها[33] و روایات برای از بین بردن سحر خواندن آیات و دعاهایی توصیه شده است. ما از باب نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:
1- محمد بن عیسی می گوید از حضرت رضا (ع) در باره سحر پرسیدم حضرت فرمود: سحر واقعیت دارد و به اذن خدا اثر میکند هر گاه ترا سحر کردند دستت را تا مقابل صورتت بالا ببر و این دعا را بخوان: “باسم الله العظیم باسم الله العظیم رب العرش العظیم الا ذهبت و انقرضت”.
2- ابن عباس گوید: لبید یهودی پیغمبر(ص) را سحر کرد، و سحر را در چاه بنی زریق انداخت حضرت بیمار شد، در حالی که حضرت به خواب بود دو فرشته آمدند، یکی از آن دو کنار سر حضرت و دیگری پهلوی پای او نشست و به ایشان خبر دادند، که شما را سحر کرده و سحر را در زیر پوست نهاده و در زیر سنگی در چاه زروان گذاردهاند پیغمبر (ص) علی (ع) و زبیر و عمار را فرستاد تا آب چاه را کشیدند و سنگ را برداشتند و جف را در آوردند و دیدند که در آن مقداری مو است با دندانههائی از شانه که 11 گره با سوزن بر آن زدهاند، در این موقع معوّذتین آمد هر گرهی را که می گشودند آیهای از آنها را می خواندند، حضرت احساس سبکی کرد و برخاست گویا از قید و زنجیر آزاد شده است، و جبرئیل می گفت: “بسم الله ارقیک من کل شیء یؤذیک من حاسد و عین و الله یشفیک”.
3- فردی که سحر شده آیات: “قالَ مُوسی ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ، وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ”.[34] و “وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِینَ”.[35] را همیشه همراه خود داشته باشد.
4- این آیه را هفت بار بر سحر شده بخوانند: “سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ”[36].[37] پس به طور کلی باید از شر سحر ساحران به خدا پناه برد.
از مجموع آنچه گفته شد، روشن گردید که برای از بین بردن سحر می توان به یادگیری سحر پرداخت، اما باید توجه داشت که اغلب مواردی که مردم آن را سحر می پندارند، ناشی از توجه بیش از حد عده ای به خرافات و اوهام و سوء استفادۀ عدۀ سودجوی دیگر، از شرایط فراهم آمده است، در حالی که از سحر اطلاعی ندارند علاوه لااقل بخشی از سحر، با تصرف در خیال انسان انجام می پذیرد و همان طوری که در جریان ساحران و حضرت موسی (ع) اتفاق افتاد، در این گونه موارد با بالا رفتن سطح اعتقادات و آگاهی های مردم، عملا این گونه سحرها کارائی نخواهند داشت. در هر صورت اگر واقعا سحری روی دهد، برای نجات از آن می توان از دعا و آنچه در روایات آمده است بهره برد و اگر راه رهایی به استفادۀ از سحر منحصر گردد، استفاده از سحر برای ابطال سحر هم جایز است. البته تعلم سحر برای افرادی جایز خواهد بود که اطمینانی به منحرف نشدن آنان وجود داشته باشد؛ یعنی یادگیری با قیود و شرایطی جایز است.
حکم مشاهدۀ سحر و مطالعۀ آن
از نظر اسلام، انجام، تعلیم، تعلم و تکسب به سحر، ممنوع و حرام[38] و از گناهان کبیره است و در بعضی از روایات، تعلیم و تعلم سحر را موجب کفر شمردهاند.
سحر در بسیاری از موارد، باعث گمراه ساختن مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایههای اعتقادات افراد ساده ذهن میشود. البته این حکم، مانند بسیاری دیگر از احکام الاهی موارد استثنا دارد؛ از جمله، فرا گرفتن سحر برای باطل کردن یا از بین بردن آثار آن از کسانی که از سحر آسیب دیدهاند و یا برای باطل کردن ادعای مدعیان دروغین نبوت.
مطالعه کردن کتاب ها و مجلات و یا نگاه کردن به عمل ساحران یا مشاهدۀ عمل ساحران در تلویزیون و سینما، اگر به منظور یادگیری و تعلیم نباشد و صرفاً جنبۀ سرگرمی و تفریح داشته باشد، اشکالی ندارد،[39] مگر این که عناوین دیگری بر آن منطبق شود؛ مثلا فیلم یا کتاب به گونه ای باشد که در فرد آثار منفی به جای بگذارد و باعث گمراهی اش شود یا عنوان حفظ فیلم ها و کتاب های گمراه کننده (حفظ کتب ضلال) بر آن منطبق شود، و یا موجب ترویج سحر شود، که از این جهات اشکال دارد و حرام است.
اسلام و علوم غریبه
قبل از این که به بیان دینی یا غیر دینی بودن این علوم بپردازیم، لازم است، مختصری در مورد چیستی آنها توضیح دهیم:
علوم غریبه، علومی است که در دسترس همۀ افراد قرار نمی گیرد، و حدود سی شاخۀ مختلف دارد که برخی از آنها عبارت اند از: علم رمل، جفر، اعداد، و … .
امّا پنج علم کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا و ریمیا در علوم غریبه، به خمسه محتجبه معروف است؛ یعنی پنج علمی که مخفی است و تمام آن، از اسرار است.[40]
تعریف و توضیح هر کدام به بیانی که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان[41] آورده، به این شرح است؛
1- کیمیاء؛ که به آن علم صناعت هم می گویند؛ علمی است که به وسیله آن میتوان بعضی فلزات و اجرام معدنی را به چیز دیگر تبدیل کرد؛ مثلاً به وسیله این علم میتوان طلا و نقره را از فلزات جدا کرد یا سنگ را به طلاء و … تبدیل کرد.
2- سیمیا؛ علمی است که انسان به وسیله یادگیری آن، قدرت برای انجام کارهای خارق العاده پیدا میکند. موضوع این علم هماهنگ ساختن و مخلوط کردن قوای ارادی با قوای مخصوص مادی است که با این کار، شخص می تواند، در امور طبیعی و قوه خیال دیگران تصرف کند، و آن را سحر دیدگان می نامند، و این فن از تمامی فنون سحر مسلمتر و صادقتر است.
3- علم لیمیا؛ علمی است که با آن روح را در بدن دیگری انتقال دهند. بنابراین در این علم، از کیفیت تأثیرهای اراده، هنگامی که به ارواح قوی و عالی متصل شد، بحث میکند؛ مثلا اگر اراده من با ارواحی که موکّل ستارگان است، متصل شد، چه کارهایی میتوانم انجام دهم؟ یا اگر اراده من، به ارواحی که موکل بر حوادث اند، متصل شد، و آنها را در اختیار خود گرفتم، و یا اگر توانستم اجنه را تحت اختیار خود در آورم، و از آنها کمک بگیرم، چه کارهایی می توانم انجام دهم؟ این علم را، علم تسخیرات، میگویند.
4- علم هیمیا؛ که در ترکیب قوای عالم بالا، با عناصر عالم پایین، بحث میکند، تا از این راه به تاثیرهای عجیبی دست یابد، و آن را علم طلسمات هم می گویند، چون ستارگان و اجرام آسمانی با حوادث مادی زمین ارتباط دارند، پس اگر آن شکل آسمانی که مناسب با حادثهای از حوادث است، با صورت و شکل مادی آن حادثه ترکیب شود، آن حادثه پدید میآید؛ مثلا در این علم، اگر بتوان آن شکل آسمانی را که مناسب با مردن، یا زنده ماندن یک شخص است، با شکل و صورت خود او ترکیب کرد، کاری که می خواهیم، انجام می شود. و این معنای طلسم است. این علم در نزد علمای ما حرام است.
5- علم ریمیا؛ علمی است که از استخدام قوای مادی بحث میکند، تا به آثار عجیب آنها دست یابد، به طوری که در حس بیننده اثرات عجیب و غیر عادی، درست می شود، و این را شعبده هم می گویند.
با توضیحی که در مورد این علوم داده شد، روشن می شود که این علوم، دینی نیستند؛ زیرا در این علوم از استخدام اجنه و طلسم و تسخیر موجودات و دخالت در عالم بحث می شود که مورد تأیید دین نیست.
نتیجه:
این علوم، به علت این که در مواردی، باعث تسخیر اجنه یا کشف اسرار اشخاص دیگر و… می شود، مورد قبول دین نیست. البته علم کیمیاء یک نوع صنعت است و ربطی به دینی بودن و غیر دینی بودن ندارد، ولی از شاخه های علوم غریبه است.
برای توضیح بیشتر در مورد این علوم می توانید به کتاب های زیر مراجعه نمایید:
1- زبده الارواح، محمود دهدار.
2- دائره المعارف تشیع، ج 11، زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی.
3- المائده یا فرحه الروح، سید احمد عبد منافی.
4- تحفه حکیم، ج 2، سید محمد مؤمن حسینی.
راه مقابله با طلسم
انسان موجود پیچیده و ناشناخته ای است که میتواند کارهای خارق العاده و غیر طبیعی انجام دهد. این قبیل کارها از ابعاد مادی و غیر مادی وجود انسان سرچشمه میگیرد. از جهت مادی انسان میتواند با کمک ابزار مادی و با انجام برخی تمرینات، سرعت خود را در انجام برخی کارها افزایش دهد و یا نسبت به برخی پدیدهها عادت کند که برای دیگران تعجب آور باشد. از جهت معنوی نیز انسان با به کارگیری نیرویهای روانی و روحی کارهای فوق العاده انجام می دهد. یکی از این امور خارق العاده طلسم است.
مجمع البحرین در ذیل کلمه طلسم می نویسد: (سه نظریه مشهور درباره واژه طلسم وجود دارد: 1٫ از دو لفظ طلٌ به معنای اثر و اسم ترکیب یافته است. 2٫ لفظی است یونای به معنای گره غیر قابل گشودن. 3٫ مقلوب کلمه مسلط است).[42]
نویسنده (کشٌاف اصطلاحات العلوم و الفنون) می نویسد: (عبد العلی بیرجندی در شرح تذکره می گوید: طلسم عبارت از کار خارقی است که مبدأ آن قوای فعٌاله (اثر گذار) آسمانی آمیخته با قوابل زمینی منفعله (اثر پذیر) است، تا بدان امور شگفت و غریب پدید آورند؛ زیرا برای حدوث کائنات عنصری که اسباب آنها قوای آسمانی است، شرایط مخصوصی است و به این شرایط استعداد قابل، کمال می پذیرد و از این رو کسی که احوال قابل و فاعل را بشناسد و بر جمع میان آنها قادر باشد، می تواند به ظهور آثار عجیب و شگفتی پی برد).[43]
پس اولاً: در طلسم از طریق برخی ابزار و وسایل مادی، نیروهای ماورائی جهت انجام کارها به خدمت گرفته میشوند.
ثانیاً: طلسم کار ساده و راحتی نیست و از دست هر کسی بر نمی آید. باید توجه داشت که از هر کسی که ادعای دانستن این امور را دارد، نباید به راحتی پذیرفت؛ چون بسیاری از سودجویان از این راه برای خود منبع درآمد درست کرده و مردم را فریب می دهند.
ثالثاً: طلسم خرافه نیست و دارای اثر و واقعیت است. ابن سینا بر این باور است که سبب سحر نفوس قوی هستند که بدون استفاده از ابزار مادی به وقوع می پیوندد؛ ولی طلسم از ارتباط قوای آسمانی و قوای زمینی ناشی می شود. وی می گوید: (پدیده های غیر عادی در جهان طبیعت از سه منشأ سرچشمه می گیرند:
الف. هیئت نفسانی، ب. خواص اجسام عنصری؛ مثل جذب آهن توسط مغناطیس، ج. قوای آسمانی که در اثر ارتباط با قوای زمینی آثار عجیب را در پی دارد. سحر از نوع اول است، ولی طلسم از نوع سوم است).[44]
مرحوم شهید اول بعد از بیان تعریفی نزدیک به تعریف یاد شده از بیرجندی، می نویسد: (طلسم حرام و کسب درآمد کردن از این راه نیز حرام است).[45]
طلسم علی رغم وجود و تأثیرات غیر قابل انکار آن، قابل ابطال است. ابطال طلسم از طرق مختلف امکان پذیر است.
از آن جا که یگانه قدرت مؤثر در عالم خدای قادر متعال است؛ لذا بهتر است برای حل مشکلات به جای روی آوردن به سحر، طلسم، جادو و امثال آن به درگاه رحمت حضرت حق پناه بریم، (و من یتوکل علی الله و کفی بالله وکیلا). مسبب حقیقی و مسبب الاسباب تنها خداوند است. اگر طلسم و سحر و مانند آن تأثیر و سببیتی نیز داشته باشند، خداوند آنها را سبب قرار داده است.
بنابراین؛ بهترین شیوه برای ابطال طلسمات، توکل به خداوند قهار و جبار و پناه بردن به اقیانوس بیکران رحمت او، قرآن کریم است؛ چرا که (ما آنچه از قرآن می فرستیم شفا و رحمت الاهی برای اهل ایمان است).[46] برای جلوگیری از تأثیرات سحر و طلسم قرائت قرآن کریم به خصوص سورههای کافرون، اخلاص، فلق و ناس بسیار مؤثر است. دعاهایی نیز در برخی از کتب دعا؛ مانند مفاتیح الجنان ذکر شده است.
[1]. ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج 2، ص 112 ؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص 71٫
[2]. جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج 2، ص 112٫
[3]. (و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …) بقره، 103 – 102؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 1، ص 234٫
[4] .(و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا)، جن، 6٫
[5]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 107٫
[6]. همان، ص 109٫
[7]. همان، ص 106٫
[8] .همان، ص 107٫
[9]. همان، ص 108٫
[10]. همان.
[11]. مجلسی، محمد باقر، بحار انوار، ج 58، ص 223؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 107٫
[12] . همان، ص 103٫
[13]. امام خمینی (ره)، گر چه این ارتباطات را سحر را نداشته اند، اما آنها را حرام دانسته اند.( و یلحق بذالک استخدام الملائکه و احضار الجن و تسخیرهم و احضار الارواح و تسخیرها و امثال ذالک …)، تحریر الوسیله، ج 1٫
[14]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 106، امام حسن عسکری (ع):( … کان بعد نوح قد کثرت السحره).
[15]. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 1، ص 237٫
[16]. همان، ج 15، ص 330٫
[17] . جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج، ص 67٫
[18]. همان.
[19]. همان، ص 69٫
[20]. همان.
[21] . نمایه شماره 1740 (سایت اسلام کوئست: 2139).
[22] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 56، ص 321؛ مراجعه شود به نمایه شماره 1749 (سایت اسلام کوئست: 2021).
[23] . بقره، 102٫
[24] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 369 – 375، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
[25] . حر عاملی، وسائل الشیعه، باب 25، من ابواب ما یکتسب به حدیث 7٫ ” من تعلم شیئا من السحر قلیلا او کثیرا فقد کفر و کان آخر عهده بربه …”؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 380٫
[26] . نک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 1، ص 498 ، م 16٫
[27] . نک: شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ج 1، ص 270- 274٫
[28] . طه، 66٫
[29] . اعراف، 116٫
[30] . بقره، 102٫
[31] . علامه در المیزان می فرماید: سحر یک نوع تصرف در حاسه انسان است، به طوری که حاسه بیننده چیزهایی را ببیند و یا بشنود که حقیقت نداشته باشد. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر ج 8، ص 275؛ یکی از اقسام آن تصرف در خیال مردم است، که آن را سحر دیدگان می نامند، و این فن از تمامی فنون سحر مسلمتر و صادقتر است. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر ج 1، ص 237؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 379٫
[32] . تفسیر نمونه، ج 13، ص 241٫
[33] . و نیز در حواشی مفاتیح الجنان تحت عنوان تعویذ ابطال سحر بیان شده است .
[34] . یونس، 81 و 82٫
[35] . اعراف، 117- 119٫
[36] . قصص، 35 .
[37] . مکارم الأخلاق، میر باقری، ج 2، ص 326 – 329٫
[38] . امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 1، ص 389 ، مسئلۀ 16؛ حکم سحر و راه ابطال آن، سؤال 2022 (سایت اسلام کوئست: 2068).
[39] . پس اگر بر تماشای فیلم یا خواندن کتاب عنوان تعلیم صدق کند؛ یعنی شخص با دیدن فیلم یا خواندن کتاب سحر بیاموزد، این عمل حرام خواهد بود.
[40]. خرمشاهی، بهاء الدین، دائره المعارف تشیع، ج 11، ص 402، شهید سعید محبی، تهران، 1384٫
[41]. طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 368- 369، جامعه مدرسین، قم، 1374٫
[42]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 5، ص107، المکتبه المرتضویه.
[43]. طهانوی، کشٌاف اصطلاحات العلوم و الفنون، ج 2، ص 1138، مکتبه اللبنان، 1996م.
[44]. صدر حاج سید جوادی و دیگران، دائره المعارف تشیع، ج 9، ص117، شهید سعید محبی، تهران، 1381ش.
[45]. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج 4، ص91، دارالاسوه، چاپ دوم، 1416 ق. به نقل از الدروس شهید اول.
[46]. اسراء
- [سایر] سحر و جادو واقعیت دارد؟
- [سایر] آیا سحر و جادو و دعانویسی صحت دارد؟ نظر اسلام چیست؟
- [سایر] آیا سحر و جادو حقیقت دارد؟ نظر اسلام در این باره چیست؟
- [سایر] آیا سحر و جادو واقعیت دارد و درست است؟
- [سایر] آیا سحر و جادو واقعیت دارد و درست است؟
- [سایر] آیا علت تغییر رفتار همسرم بخاطر سحر و جادو است؟
- [سایر] فرق بین سحر و جادو با معجزه در چیست؟
- [سایر] برای دفع شر سحر و جادو آیت الله بهجت چه سفارشی دارند؟
- [سایر] فرق معجزه با امور خارق العاده دیگر مانند سحر و جادو چیست؟
- [آیت الله بهجت] آیا جادو و سحر واقعیت دارد و در صورت وجود، آیا حرام است؟
- [آیت الله مظاهری] توبه ساحر همان پشیمانی از گذشته و دست برداشتن از این گناه زشت و بزرگ است، و چه بسیار خوب است که بهواسطه بطلان سحر از دیگران و یا از راه دیگر، جبران خسارت کند، ولی اگر آثار سحر او باقی است، چنانچه میتواند خودش یا دیگری باید آن سحر را باطل نماید، همانگونه که اگر به گوش کسی که سحر شده، رسیده باشد، باید او را راضی کند و اگر راضی نشد، توبه تنها کفایت میکند.
- [آیت الله اردبیلی] یاد گرفتن سحر و عمل به آن حرام است، مگر این که به وسیله افراد متعهد و لایقی برای باطل کردن سحر و یا روشن کردن اذهان مردم نسبت به کسی که با توسّل به سحر، ادّعای نبوّت یا امامت و امثال آن را دارد، باشد که در حدّ ضرورت اشکال ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وقت نافله شب بنابر احتیاط از نصف شب است تا اذان صبح، ولی بهتر است در موقع سحر یعنی در ثلث آخر شب بخواند.
- [آیت الله جوادی آملی] . وقت نافله شب , از اول نصف شب تا اول صبح صادق است و افضل, آن است که در سحر و نزدیک به اذان صبح انجام شود, چنانکه تفریق آن در مدت نیمه شب, فضیلت دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کافر یعنی کسی که خدا، یا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را قبول ندارد، یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنابر احتیاط نجس است، هرچند به یکی از ادیان آسمانی، مانند آیین یهود و نصاری ایمان داشته باشد.
- [آیت الله بروجردی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله خوئی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمیتواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر به هر لغتی شهادتین بگوید مسلمان میشود و بعد از مسلمان شدن احکام اسلام بر او بار میشود گرچه ندانیم قلباً مسلمان شده یا نه، ولی اگر بدانیم قلباً مسلمان نشده است مسلمان نیست و احکام اسلام را ندارد و همچنین است هرگاه شهادتین نگوید ولی قلباً به معنای او ایمان داشته باشد. 8 - تبعیّت
- [آیت الله فاضل لنکرانی] دفن مسلمان درقبرستان کفار ودفن کافردرقبرستان مسلمانان جائز نیست.
- [آیت الله بهجت] مسلمان از کافر ارث میبرد، ولی کافر اگرچه پدر یا پسر میت باشد از مسلمان ارث نمیبرد. ولی اگر میت مسلمان پسر کافری دارد و او پسری مسلمان دارد، آن پسر مسلمان از جدّ خود ارث میبرد، و همچنین اگر پسر میت مسلمان، کافر باشد ولی عموی میت یا برادر میت مسلمان باشد ارث به آنها میرسد، و در صورت کافر بودن این دو، پسران مسلمان عمو و برادر ارث میبرند.