از منظر دینی شکی نیست که سحر و جادو و تاثیر آن واقعیت دارد. و در قرآن از اثر سحر بر روی زوجین و جدایی بین آنها سخن گفته شده است: (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ[بقره/102] و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان (از کتاب مدوّن جادوی خود) می خواندند پیروی کردند، و سلیمان کفر نورزید (گناه سحر را که در آن عصر سبب کفر یا به منزله کفر بود مرتکب نشد) و لکن شیاطین کفر ورزیدند که به مردم سحر می آموختند، و نیز از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در سرزمین بابل نازل شده بود (پیروی کردند) با آنکه آن دو هرگز به کسی یاد نمی دادند مگر آنکه می گفتند: ما فقط وسیله آزمایشیم (و سحر را فقط برای مقابله با ساحران و ابطال سحرشان به تو می آموزیم) پس زنهار که کفر نورزی (و سحر را در مورد ممنوع آن به کار مبندی)! ولی آنها از آن دو فرشته چیزی را می آموختند که میان مرد و همسرش جدایی می افکندند.) همچنین در ماجرای حضرت موسی (ع) وجود ساحران و تاثیر آن ها بر دیدگان مردم، مساله ای واضح و روشن است: (فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظیمٍ[اعراف/116] پس چون (ابزارهای جادو را) افکندند چشمان مردم را جادو کردند و آنها را سخت ترساندند و جادویی بزرگ پدید آوردند.) بنابراین اصل وجود سحر و جادو مساله روشنی است. اما باید دقت کرد که: اولا سحر می تواند از راه وهمیات بر ما اثر بگذارد. مانند ماجرای حضرت موسی (ع) که مردم طناب ها را به شکل مار می دیدند. ثانیا مساله سحر به دلیل مخفی بودن ابعادش، آمیخته با خرافات فراوان است. که در مواجهه با آن باید مراقب خرافات بود. کما اینکه اکثر مواردی که ما تصور می کنیم در آن سحر و جادویی وجود دارد، عاری از سحر است و اعمال و رفتار خود ما، نتایجی به دنبال آورده که به جای بازنگری در اعمالمان و تصحیح آنها، مساله را به سحر ارتباط می دهیم. ثالثا در سیستم زندگی بشر، هیچ فعلی خارج از حاکمیت خدای متعال واقع نمی شود. و اگر کسی بتواند با سحر تاثیری در زندگی ما بگذارد، اولا باید بدانیم که همان ماجرا نیز امتحانی الهی است و ثانیا با اتکا به نیروی لا یزال الهی می توانیم اثر سحر را از بین ببریم. همان گونه که آیت الکرسی و سوره ناس و فلق در این زمینه بسیار موثر هستند. رابعا: مساله سحر امری عجیبی نیست. همانطور که علل و عوامل طبیعی در زندگی ما اثر می گذارند، کسانی که متوجه جهان غیب هستند، می بینند که عوامل و علل غیر مادی بسیاری نیز در عالم وجود دارد. و کسانی که بتوانند قوانین جهان غیر مادی را بفهمند، تا حدی می توانند از علل غیر مادی نیز استفاده کنند. مثل مرتاضین که با استفاده از قوانین غیر مادی، می توانند قوانین امور مادی را نقض کنند. خامسا استفاده از سحر از منظر دینی اشکال دارد. هر چند تعلیم سحر به منظور باطل کردن اثرات سحر دیگران اشکالی ندارد. در حدیث آمده است: یکی از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحرمزد می گرفت خدمت امام صادق(ع) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد می گرفتم، خرج زندگی من نیز از همین راه تأمین می شد و با همان درآمد، حج خانة خدا را انجام داده ام، ولی اکنون آن را ترک نموده و توبه کرده ام آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: عقده (گره) سحر را بگشا، ولی گره جادوگری مزن.[1] [1]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 280 ، به نقل از وسائل الشیعه، باب 25 از ابواب ما یکتسب به، حدیث 1. دسته: دعا نویسی،استخاره، فال
از منظر دینی شکی نیست که سحر و جادو و تاثیر آن واقعیت دارد. و در قرآن از اثر سحر بر روی زوجین و جدایی بین آنها سخن گفته شده است:
(وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ[بقره/102] و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان (از کتاب مدوّن جادوی خود) می خواندند پیروی کردند، و سلیمان کفر نورزید (گناه سحر را که در آن عصر سبب کفر یا به منزله کفر بود مرتکب نشد) و لکن شیاطین کفر ورزیدند که به مردم سحر می آموختند، و نیز از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در سرزمین بابل نازل شده بود (پیروی کردند) با آنکه آن دو هرگز به کسی یاد نمی دادند مگر آنکه می گفتند: ما فقط وسیله آزمایشیم (و سحر را فقط برای مقابله با ساحران و ابطال سحرشان به تو می آموزیم) پس زنهار که کفر نورزی (و سحر را در مورد ممنوع آن به کار مبندی)! ولی آنها از آن دو فرشته چیزی را می آموختند که میان مرد و همسرش جدایی می افکندند.)
همچنین در ماجرای حضرت موسی (ع) وجود ساحران و تاثیر آن ها بر دیدگان مردم، مساله ای واضح و روشن است:
(فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظیمٍ[اعراف/116] پس چون (ابزارهای جادو را) افکندند چشمان مردم را جادو کردند و آنها را سخت ترساندند و جادویی بزرگ پدید آوردند.)
بنابراین اصل وجود سحر و جادو مساله روشنی است. اما باید دقت کرد که:
اولا سحر می تواند از راه وهمیات بر ما اثر بگذارد. مانند ماجرای حضرت موسی (ع) که مردم طناب ها را به شکل مار می دیدند.
ثانیا مساله سحر به دلیل مخفی بودن ابعادش، آمیخته با خرافات فراوان است. که در مواجهه با آن باید مراقب خرافات بود. کما اینکه اکثر مواردی که ما تصور می کنیم در آن سحر و جادویی وجود دارد، عاری از سحر است و اعمال و رفتار خود ما، نتایجی به دنبال آورده که به جای بازنگری در اعمالمان و تصحیح آنها، مساله را به سحر ارتباط می دهیم.
ثالثا در سیستم زندگی بشر، هیچ فعلی خارج از حاکمیت خدای متعال واقع نمی شود. و اگر کسی بتواند با سحر تاثیری در زندگی ما بگذارد، اولا باید بدانیم که همان ماجرا نیز امتحانی الهی است و ثانیا با اتکا به نیروی لا یزال الهی می توانیم اثر سحر را از بین ببریم. همان گونه که آیت الکرسی و سوره ناس و فلق در این زمینه بسیار موثر هستند.
رابعا: مساله سحر امری عجیبی نیست. همانطور که علل و عوامل طبیعی در زندگی ما اثر می گذارند، کسانی که متوجه جهان غیب هستند، می بینند که عوامل و علل غیر مادی بسیاری نیز در عالم وجود دارد. و کسانی که بتوانند قوانین جهان غیر مادی را بفهمند، تا حدی می توانند از علل غیر مادی نیز استفاده کنند. مثل مرتاضین که با استفاده از قوانین غیر مادی، می توانند قوانین امور مادی را نقض کنند.
خامسا استفاده از سحر از منظر دینی اشکال دارد. هر چند تعلیم سحر به منظور باطل کردن اثرات سحر دیگران اشکالی ندارد. در حدیث آمده است: یکی از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحرمزد می گرفت خدمت امام صادق(ع) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد می گرفتم، خرج زندگی من نیز از همین راه تأمین می شد و با همان درآمد، حج خانة خدا را انجام داده ام، ولی اکنون آن را ترک نموده و توبه کرده ام آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: عقده (گره) سحر را بگشا، ولی گره جادوگری مزن.[1]
[1]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 280 ، به نقل از وسائل الشیعه، باب 25 از ابواب ما یکتسب به، حدیث 1.
دسته:
دعا نویسی،استخاره، فال
- [سایر] آیا سحر و جادو واقعیت دارد و درست است؟
- [سایر] آیا سحر و جادو واقعیت دارد و درست است؟
- [آیت الله بهجت] آیا جادو و سحر واقعیت دارد و در صورت وجود، آیا حرام است؟
- [سایر] آیا سحر و جادو واقعیّت دارد به ویژه با توجه به آیه ی 102 سوره ی بقره ؟
- [سایر] آیا علت تغییر رفتار همسرم بخاطر سحر و جادو است؟
- [سایر] فرق بین سحر و جادو با معجزه در چیست؟
- [سایر] برای دفع شر سحر و جادو آیت الله بهجت چه سفارشی دارند؟
- [سایر] فرق معجزه با امور خارق العاده دیگر مانند سحر و جادو چیست؟
- [سایر] آیا سحر و جادو و دعانویسی صحت دارد؟ نظر اسلام چیست؟
- [سایر] آیا سحر و جادو حقیقت دارد؟ نظر اسلام در این باره چیست؟
- [آیت الله مظاهری] توبه ساحر همان پشیمانی از گذشته و دست برداشتن از این گناه زشت و بزرگ است، و چه بسیار خوب است که بهواسطه بطلان سحر از دیگران و یا از راه دیگر، جبران خسارت کند، ولی اگر آثار سحر او باقی است، چنانچه میتواند خودش یا دیگری باید آن سحر را باطل نماید، همانگونه که اگر به گوش کسی که سحر شده، رسیده باشد، باید او را راضی کند و اگر راضی نشد، توبه تنها کفایت میکند.
- [آیت الله اردبیلی] یاد گرفتن سحر و عمل به آن حرام است، مگر این که به وسیله افراد متعهد و لایقی برای باطل کردن سحر و یا روشن کردن اذهان مردم نسبت به کسی که با توسّل به سحر، ادّعای نبوّت یا امامت و امثال آن را دارد، باشد که در حدّ ضرورت اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] تعارفهایی که مردم با یکدیگر دارند نظیر ارادتمندم، نوکر شما هستم و امثال اینها حرام نیست، زیرا از اینگونه الفاظ معنی واقعی اراده نمیشود، ولی مسلمان باید از الفاظی که واقعیّت ندارد احتراز کند و در تعارفها به الفاظی که واقعیّت دارند نظیر متشکرم، الحمدللَّه و امثال اینها اکتفا کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وقت نافله شب بنابر احتیاط از نصف شب است تا اذان صبح، ولی بهتر است در موقع سحر یعنی در ثلث آخر شب بخواند.
- [آیت الله جوادی آملی] . وقت نافله شب , از اول نصف شب تا اول صبح صادق است و افضل, آن است که در سحر و نزدیک به اذان صبح انجام شود, چنانکه تفریق آن در مدت نیمه شب, فضیلت دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] روزهدار تا اطمینان به مغرب پیدا نکند، نباید افطار کند، هر چند گمان به مغرب داشته باشد، ولی در هنگام سحر تا اطمینان به صبح شدن نداشته باشد جایز است کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد و لازم نیست تحقیق کند، ولی در صورتی که بدون اطمینان به صبح شدن کاری که روزه راباطل میکند انجام دهد، بعد معلوم شود که صبح شده بوده، قضای روزه واجب است ولی کفاره واجب نیست.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام که قرآن آن را در حدّ کفر میداند، تعلیم سحر و تحصیل و به کارگیری آن است، و اگر اجرتی برای تعلیم و یا به کارگیری آن بگیرد، در حکم میته و حرام است و مالک نمیشود، و آن اقسامی دارد و کلّیه اقسام آن حرام است، چه مضر برای دیگران باشد نظیر تفرقه بین زن و شوهر، یا نافع برای دیگران باشد نظیر ایجاد محبّت بین زن و شوهر، و چه تصرّف در جسم یا جان یا مال کسی باشد نظیر ایجاد عداوت بین دو نفر یا دلسرد نمودن کسی را از کارش، و یا گرهانداختن در کسب و کار و امثال اینها، و چه تصرف، نباشد، نظیر احضار ارواح یا اجنّه و یا خواب مغناطیستی برای تجسّس از کار کسی و یا خواندن افکار بهواسطه آنها.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه بوده است یا بعد از عقد دیوانه شود (خواه پیش از نزدیکی کردن با او باشد یا بعد از آن) یا بعد از عقد بفهمد که آلت مردی ندارد یا بعد از عقد و پیش از نزدیکی کردن آلت مردی وی بریده شود یا بعد از عقد بفهمد که مرضی دارد که نمیتواند وطی و نزدیکی نماید یا تخمهای او را کشیدهاند میتواند عقد را به هم بزند و اگر بعد از عقد و پیش از نزدیکی کردن بفهمد که مرد عنّین است و نمیتواند نزدیکی کند اگر به حاکم شرع مراجعه کند و با دستور او یک سال بعد از آن صبر کند و در این مدّت شوهر نتواند با زن خود یا با زن دیگری نزدیکی کند، زن میتواند عقد را به هم بزند و اگر شوهر بعد از نزدیکی کردن عنّین شود، زن نمیتواند عقد را به هم بزند و اگر شوهر را قبل از نزدیکی کردن سحر کرده باشند که نتواند نزدیکی کند، زن میتواند عقد را به هم بزند. در تمامی عیبها اگر مرد یا زن با توجه به این عیبها به ازدواج راضی شوند، پس از آن نمیتوانند عقد را به هم بزنند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در چند صورت فقط قضای روزه واجب است و کفاره واجب نیست: اول: آن که در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصیلی که در مسأله (1639) گفته شد تا اذان صبح از خواب دوم یا بیشتر بیدار نشود و کسی که در خواب محتلم شود و بعد بیدار شود و ببیند جنب شده و دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود باید روزه آن روز را قضا کند چنانچه در مسأله 1640 گفته شد. دوم: عملی که روزه را باطل میکند بجا نیاورد ولی نیت روزه نکند، یا ریا کند، یا قصد کند که روزه نباشد، یا قصد کند که کاری که متوجّه است روزه را باطل میکند انجام دهد. سوم: آن که در ماه رمضان، غسل جنابت را فراموش کند و بعد از گذشتن ماه رمضان متوجه شود و اگر در ماه رمضان بعد از گذشتن یک هفته متوجّه شود به احتیاط مستحب روزه را قضا نماید. چهارم: آن که کسی بگوید صبح نشده و انسان به گفته او کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است. پنجم: آن که کسی بگوید صبح شده و انسان به گفته او اطمینان نکند، یا خیال کند که شوخی میکند و کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است. ششم: آن که برای خنک شدن یا بیجهت مضمضه کند؛ یعنی آب در دهان بگرداند و بیاختیار فرو رود و همچنین است بنا بر احتیاط واجب اگر مضمضه برای وضوی غیر نماز واجب باشد، ولی اگر فراموش کند که روزه است و آب را فرو دهد، یا برای وضوی نماز واجب مضمضه کند و بیاختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست. هفتم: آن که افطار کردن به جهتی؛ چون اکراه یا اضطرار یا تقیه یا رعایت واجب مهمتر یا مساوی، جایز یا واجب باشد. هشتم: اگر در سحر ماه رمضان افق ابری باشد و افطار کند، بعد معلوم شود که در روز، افطار کرده است، در این صورت باید روزه آن روز را قضا نماید؛ هر چند یقین داشته که صبح نشده است. نهم: آن که در سحر ماه رمضان افق صاف باشد و بدون نگاه کردن به افق، کاری را که روزه را باطل میکند انجام دهد مثلاً غذا بخورد، همچنین اگر نگاه کرده و در حالی که تردید داشته که صبح شده یا نه، کاری را انجام دهد که روزه را باطل میکند و در هر دو صورت؛ بعد معلوم شود صبح بوده است. دهم: اگر در ماه رمضان گمان کند که مغرب شده و به خیال این که میتواند به گمان خود اعتماد کند، یکی از کارهایی که روزه را باطل میکند به جا آورد، که در این صورت باید روزه خود را قضا کند. مگر بعداً معلوم شود که مغرب بوده است و در این مسأله فرقی نیست که هوا صاف باشد یا ابری، مکلّف بینا باشد یا کور و روزه نذر معیّن در سه مورد اخیر حکم روزه ماه رمضان را دارد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام دروغ است و معنای آن فریب دیگران است به چیزی که در نظر او واقعیّت ندارد و قرآن شریف به طور مؤکّد، سلب ایمان از دروغگو نموده است: (انَّما یَفْتَرِی الکَذِبَ الَّذین لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّه).[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.) بلکه در روایات آمده است که دروغگو دشمن خداست و آن اقسامی دارد: الف) نسبت دروغ دادن به پیامبران گرامی و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و این قسم از دروغ که بدعت به آن میگویند، شدیدترین عذاب الهی را دارد و از همه اقسام دروغ بزرگتر و از اکبر کبائر است، مخصوصاً اگر سبب گمراهی کسی شود. ب) دروغ مفسدهآمیز نظیر دروغی که روابط بین دو مسلمان را تیره کند و نظیر دروغی که آبروی کسی را ببرد و نظیر دروغی که کسی را در خطر اندازد و مانند اینها. و قدر متیقّن از آیات و روایاتی که در مذمّت دروغ است همین قسم از دروغ میباشد. ج) نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر اینها، و به آن تهمت هم میگویند و این قسم علاوه بر اینکه دروغ است، غیبت نیز میباشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپّهای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند. د) دروغی که مفسده آمیز نباشد، نظیر تعریف بیجا از خود یا دیگران و نظیر اظهار محبّت و ارادت به کسی که محبّت و ارادت به او ندارد و مانند اینها، و حرمت این قسم دروغ نزد فقها مسلّم است و از آیات و روایات نیز به خوبی استفاده حرمت میشود. ه) دروغی که علاوه بر اینکه مفسده ندارد، فریب کسی هم نیست، نظیر قصّهها و داستانهای دروغ آمیز و شوخیهای دروغ آمیز و مانند اینها، و این قسم از دروغ گرچه حرام نیست، ولی از روایات به خوبی استفاده میشود که مسلمان واقعی از مثل این دروغها نیز پرهیز میکند. صفحه 401 و) توریه، و معنای آن این است که لفظی بگوید و معنایی را اراده کند که مخاطب توجّه به آن معنی نداشته باشد، و این قسم از دروغ نیز جایز نیست. و اینکه مشهور در میان مردم است که توریه بدون ضرورت جایز است، صحّت ندارد.