تصوف چیست و چگونه شکل گرفته است؟ تصوف به عنوان یک گرایش خاص، در اواسط قرن دوّم هجری آغاز شد و در نیمه دوّم قرن چهارم، به صورت یک مکتب مطرح گردید؛ امّا بسیاری از اصول و مسائل آن، در قرن ششم و هفتم تبلور یافت و تازه همین اصول هم دارای ابهام بود.پژوهشی در نسبت دین و عرفان، صص 41 - 43. از این رو برخورد امامان(علیهم السلام) به طور عمده با رفتارها و کردارهایی بود که با روح اصیل اسلام منافات داشت و این قبیل رفتار و اعمال را نباید به پای گرایشی خاص چون عرفان و تصوف راستین و حقیقی گذاشت. در احادیث مستند و موثق،نگا: سفینةالبحار، ج2، صص 65-64. روایتی وجود ندارد که به طور مستقیم این مشرب فکری را با همین عنوان مطرح و تخطئه کند؛ چرا که اصلاً این گرایش در جهان اسلام به تدریج شکل گرفت. امّا در عین حال برخی از کسانی که با روح و جامعیت اسلام چندان آشنایی نداشتند، دست به اعمالی میزنند که در اسلام تخطئه شده است. (اسلام) دین عملی، حقیقت بین و معتدلی است که پیروان خویش را به (میانه روی) و (اعتدال) توصیه میکند؛ یعنی دستور میدهد که مسلمانان به نعمتهای این دنیا به حد اعتدال متنعم شوند؛ ولی آخرت را هم فراموش نکنند و جامعه مسلمین بر اساس احکام الهی اداره شود. به هر روی، منظور نظر اسلام سعادت دنیوی و اخروی است: (ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا ...)؛ قصص (28)، آیه 77. (و با آنچه خدایت داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن). و نیز:(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ)؛ اعراف (7)، آیه 32.؛ ([ ای پیامبر! ]بگو: (زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [ نیز ]روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟ (بگو) این [ نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت [ نیز ]خاص آنان میباشد) اینگونه آیات [ خود ]را برای گروهی که میدانند به روشنی بیان میکنیم). بر این اساس احادیث فراوانی که دلالت میکند بر اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) از افراط و مبالغه در زهد و ریاضات سخت و عبادات به حد افراط - که با روح عرفان و تصوف راستین منافات دارد - جلوگیری میکردند؛ به عنوان مثال وقتی عثمان بن مظعون به تقلید برخی از زهّاد مسیحی، میخواست خود را اخصا نموده و زنش را طلاق دهد و سر به بیابانها بگذارد؛ پیامبر(صلی الله علیه وآله) مانع کار او شد و او را به اعتدال دعوت فرمود. یا وقتی ابن عمر روزه های طولانی میگرفت و تمام شب را به مناجات میگذرانید، آن حضرت (صلی الله علیه وآله) او را از افراط نهی کرد.نگا: تاریخ تصوف در اسلام، صص 10 و 11. امام صادق(علیه السلام) نیز روزی سراغ یکی از صوفیان افراطی را گرفت که در جواب گفتند: (وی گفته است: در خانه می نشینم، روزه میگیرم و عبادت خدای میکنم روزی من خواهد آمد!! امام فرمود: این از کسانی است که دعایشان مستجاب نمیشود)امام صادق و تصوف اسلامی، صائب عبدالحمید، ترجمه عبدالله امینی؛ نگا: روزنامه جام جم، صفحهاندیشه شماره 871.. همچنین به حضرت گفتند: فلانی نیازمند شده، فرمود: اینک چه میکند؟ گفتند: در خانهاش مانده، خدا را عبادت میکند. پرسید: غذا و خوراک از کجا میآورد؟ گفتند: یکی از دوستانش به او میدهد. فرمود: به خدا سوگند! آن که غذا میدهد، از او عابدتر است)همان.. به هر حال، تخطئه چنین روشهایی از سوی معصومین(علیهم السلام) برای این بود که مردم از راه هدایت و صراط مستقیم خارج نشوند و به دنبال افرادی که اسلام را در تمام ابعاد آن مطرح نکرده و برداشت درستی از آن نداشته اند، نروند و راهبران اصلی را - که همان ائمه(علیهم السلام) بودند - فراموش نکننددر این خصوص نگا: تصوف و تشیع، صص 548 - 550.. چنان که بعدها در تاریخ ،تصوف دروغین رشد نموده و عدهای مردم را از روح اصلی آموزههای دینی و اسلامی دور نگه داشتند.نگا: تاریخ ایران اسلامی، ج2، صص 208، 213، 234 و 237. البته این شیوه برخورد نباید به صورت عام و فراگیر نسبت به عرفان راستین و تصوف حقیقی مطرح شود؛ چراکه بسیاری از آموزه های اصیل عرفانی، ریشه در گفتار و کردار ائمه و معصومین(علیهم السلام) دارد. بنابر گزارشهای تاریخی، اموری چون پرهیز از لذایذ دنیوی، کشف و شهود، وحدت وجود، اتحاد با حقیقت و فنای در روح کلی - که ارکان عمده عرفان و تصوف را تشکیل میدهد - دارای سابقه دیرین بوده و هزاران سال از پیدایش آن میگذرد. تصوف هندی، چینی و یونانی از جمله مکاتب عرفانی قبل از اسلام است.نگا: التصوف الاسلامی، صص 24 - 69؛ عرفان نظری، صص71 - 111. گفتنی است عرفان و تصوف حقیقی در اسلام، مراحلی را پشت سر گذاشته است: مرحله نخست آن در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود که با بهره گیری از برخی آموزه های اسلام - مانند ترجیح آخرت بر دنیا، مبارزه با نفس و هواهای نفسانی و اخلاق و توکل - شکل گرفت و مرحله دیگر پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) یعنی، زمان امام علی(علیه السلام) است. آن حضرت نخستین کسی بود که در توسعه عرفان و تصوف اسلامی، نقش مهمی ایفا کرد و به همین دلیل، تمامی عرفا و صوفیان حقیقی، سرسلسله خود را به ایشان میرسانند و خود را وامدار و شاگرد او تلقی میکنند.ابن ابی الحدید، تفسیر نهج البلاغة، ج1، ص17. مرحله دیگر، دوران پس از امام علی(علیه السلام) است که میتوان آن را به (عصر اهل صفه) نام نهاد؛ با وجود عارفانی چون: ابن عباس، سلمان فارسی، ابوذر، بلال، اویس قرنی، حسن بصری، سعید بن جبیر و ... . گرایش و بینش عرفانی در اسلام، مراحل جوانی خود را با شخصیتهایی چون رابعه عدویه (م 135 ق)، پشت سر گذاشت و با عارفانی چون بایزید بسطامی (م بین 261 و 264 ق)، مرحله رشد و رواج خود را طی کرد و با صوفیان چون ابن فارض (م 632 ق) و ابن عربی (م 638 ق) مرحله نظم و کمال خود را به انتها رساند.نگا: عرفان نظری، صص121 - 123 و 183؛ تصوف در اسلام، صص60 - 61. از قرن دهم به بعد، عرفان و تصوف در اسلام شکل دیگری می یابد و همه یا اغلب اقطاب صوفیه، آن برجستگی علمی و فرهنگی پیشینیان را ندارند. تصوف رسمی، از این به بعد غرق در آداب و ظواهر و احیاناً بدعتهای گوناگون میشود. از سوی دیگر عده ای که داخل در هیچ یک از سلسله های تصوف و عرفان نیستند، در عرفان نظری محی الدین ابن عربی متخصص میشوند؛ مانند: صدرالمتألهین شیرازی (م1050ق)، ملامحسن فیض کاشانی (م1091ق)، قاضی سعید قمی (م1103ق) و ...عرفان نظری، ص193؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، صص664 - 665.. تصوف دروغین تصوف حقیقی در آغاز کار، روش کسانی بود که مسجد و مدرسه، آتش طلبِ ایشان را فرو نمی نشاند و سیراب شان نمی کرد. آنان بیرون از رسومِ متداول در صفوف نماز و حلقه های تدریس، راهی به سوی حقیقت می جستند و گروهی بودند که خوشی های این جهانی - مانند ریاست و حکومت و نشستن بر مسند قضا، فصل دعاوی و منبر و کرسی تدریس، داشتنِ مال فراوان و زنان زیبا رو - دام بر سرِ راهشان نمی گسترد. آنان دارای همتی بلند بوده و تنها در سر، سرّ سویدای دوست داشتند. بدین جهت عدهای از ایشان می رمیدند و دنیاداران از دیدارشان دوری می گزیدند! امّا هنگامی که این طریقت رواج یافت و مردم از علمای بدون عمل سرخورده شدند، مشمولان و صاحبان قدرت به تصوّف و صوفیان روی آوردند و به سبب نفرت از علمای ظاهربین و رهایی از جور حاکمان، به طرف صوفیان دست دراز نموده و خواسته ها و تقاضایشان را با آنان طرح کردند. این روی آوری و اهمیت یافتن تصوف، موجب شد عدهای سودجو خرقه درویشی به تن کنند و با حیله و فریبکاری، بر مسند ارشاد و تعلیم و تربیت بنشینند.شرحی بر مقامات اربعین، صص283 - 284. از این رو از آغاز قرن چهارم هجری، این دگرگونی در تصوف حقیقی راه یافت و به تدریج بالا گرفت. از سوی دیگر در قرن هفتم هجری، تصوّر خاصی در میان عدهای از تصوف به وجود آمد. این گروه فرد را بر جمع برتری داده، او را از جمع جدا می کردند و به خود مشغول می داشتند! می گفتند: شخص به اطراف خویش نگاه نکند؛ چون تمرکزش را از اندیشه درباره خدا از دست میدهد. این گروه با برداشت افراطی از آیات (مذّمت دنیا) و نیز آیاتی که دعوت بر زهد و تقوا میکند؛ بخش عمدهای از فقه اسلامی را - که دانش اجتماعی زیستن اسلام است - بی اعتبار ساختند! بریدن از خلق خدا، گریز از مسؤولیت های اجتماعی، فاصله گرفتن از قدرت سیاسی جامعه و فرو رفتن در خود با غفلت از اطراف، کمترین آموزه هایی بود که این طیف بر آن پای می فشردند. این دو جریان بستر را برای پدید آمدن (تصوف دروغین) و (خانقاه سازی) و فاصله گرفتن از مسجد فراهم ساختند.نگا: مقالات تاریخی، ج1، صص260 - 272. برخی از این گروه ها، پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مردم عصر بعثت را چنان نشان داده اند که گویی آن حضرت درویشی بوده است که در خانقاهی در مکه می نشست و برای درویشهای دیگر درس تصوف می داد! تصویری که اینان از قرآن و شخصیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام علی(علیه السلام) عرضه کرده اند، تحریف عمدی در تعلیمات اسلامی نبود؛ بلکه ریشه در نگرش یکسویه به دین و آموزههای آن داشت. چنین نگاهی به دین، بی اعتنایی مطلق به دنیا و به فکر خود بودن را تقویت می کرد و بی اعتنایی توأم با ترحم را نسبت به مردم افتاده در چاه طبیعت، به دنبال میآورد! البته متصوفان حقیقی، با هر دو رویکرد معارضه کردهاند؛ مثلاً ابوالقاسم قشیری در آغاز کتاب معروف خود (رساله قشیریه) از این نابسامانی (رویکرد اوّل) شکایت میکند و ناصر خسرو (م481ق) از تظاهر به صوفی گری انتقاد می کند و در قصیدهای، صوفی را به صفای باطن می داند؛ نه به ظاهر صوفیانه: فوطه بپوشی تا عامه گفت(شاید بودن کاین صوفیستی) گرت به فوطه شرفی نو شدیفوطه فروشِ تو بهشتیستی دیوان ناصر خسرو، صص248 - 249، قصیده 115. در خصوص معارضه برخی از عارفان با شریعت گریزی (رویکرد دوم) در پاسخ به پرسشهای دیگر همین مجموعه، به تفصیل سخن خواهیم گفت. آموزههای اسلامی، با تصوف دروغین - با رویکردی که در قسمتهای اخیر بیان شد - به شدّت مخالف است؛ ولی با عرفان و تصوف حقیقی، کاملاً موافق است. علامه طباطبایی(رحمه الله) در این خصوص می نویسد: (از سوی دیگر میبینیم قرآن کریم با بیانی جالب، روشن میسازد که همه معارف حقیقی، از توحید و خداشناسی واقعی سرچشمه می گیرد و استنتاج می شود؛ و کمالِ خداشناسی از آنِ کسانی است که خداوند آنان را از هر جای جمع آوری کرده و برای خود اختصاص داده است. آنان هستند که خود را از همه کنار کشیده و همه چیز را فراموش کردهاند و در اثر اخلاص و بندگی، همه قوای خود را متوجه عالم بالا ساخته، دیده به نور پروردگار پاک روشن ساخته اند و با چشم واقع بین، حقایق اشیاء و ملکوت آسمان و زمین را دیده اند؛ زیرا در اثر اخلاص و بندگی به یقین رسیده اند و در اثر یقین، ملکوت آسمان و زمین و زندگی جاودانی جهان ابدیت، برایشان مکشوف شده است).شیعه در اسلام، ص33. تدوین عرفان نظری و عملی تصوف با آنکه با استدلال و عقل رابطه خوبی نداشت؛ امّا بر اثر جدالها و مناظره های علمی و کشمکش های فرقه ای، به تدریج به استدلالی کردن آرا و نظریات خویش روی آورد. قوت القلوب از ابوطالب مکی و اللمع از ابونصر سراج طوسی در قرن چهارم، اسرار التوحید (در خصوص حالات ابوسعید ابوالخیر) در قرن پنجم، کشف المحجوب اثر ابواسحاق هجویری در همان قرن، الرسالة القشیریة از ابوالقاسم قشیری و منازل السائرین نوشته خواجه عبدالله انصاری در قرن پنجم، تمهیدات اثر عین القضاة همدانی و شرح شطحیات روزبهان بقلی شیرازی در قرن ششم، مرصادالعباد نوشته شیخ نجم الدین رازی و عوارف المعارف اثر شهاب الدین سهروردی در قرن هفتم، سیر تدوین، تبویب تصوف و عرفان اسلامی است. این حرکت با ظهور محی الدین ابن عربی در قرن هفتم به اوج رسیده و تصوف کاملاً مبانی نظری پویایی یافت. نفوذ عرفان اسلامی عرفان اسلامی آن چنان جذاب و نیروبخش است که دیگر سرزمینهای اسلامی را تحت نفوذ خویش قرار داده است. هند، مالی، نیجر، کنیا، غنا، سنگال، چاد، سودان، لیبی، تونس، مراکش، الجزایر و مصر سرزمینهایی هستند که اسلام با عرفان آنها را فتح کرد و در آن مناطق پایگاههای قدرتمندی برای اسلام به وجود آورد.تاریخ تصوف اسلامی، صص46 - 48. این نفوذ تا حدی است که اندیشمندان غربی را از 700 سال پیش تاکنون، واداشته تا تلاشهای خویش را برای آشنایی با عرفان و تصوف اسلامی مضاعف سازند.ابعاد عرفانی اسلام، صص42 - 48.
تصوف چیست و چگونه شکل گرفته است؟
تصوف چیست و چگونه شکل گرفته است؟
تصوف به عنوان یک گرایش خاص، در اواسط قرن دوّم هجری آغاز شد و در نیمه دوّم قرن چهارم، به صورت یک مکتب مطرح گردید؛ امّا بسیاری از اصول و مسائل آن، در قرن ششم و هفتم تبلور یافت و تازه همین اصول هم دارای ابهام بود.پژوهشی در نسبت دین و عرفان، صص 41 - 43. از این رو برخورد امامان(علیهم السلام) به طور عمده با رفتارها و کردارهایی بود که با روح اصیل اسلام منافات داشت و این قبیل رفتار و اعمال را نباید به پای گرایشی خاص چون عرفان و تصوف راستین و حقیقی گذاشت.
در احادیث مستند و موثق،نگا: سفینةالبحار، ج2، صص 65-64. روایتی وجود ندارد که به طور مستقیم این مشرب فکری را با همین عنوان مطرح و تخطئه کند؛ چرا که اصلاً این گرایش در جهان اسلام به تدریج شکل گرفت. امّا در عین حال برخی از کسانی که با روح و جامعیت اسلام چندان آشنایی نداشتند، دست به اعمالی میزنند که در اسلام تخطئه شده است. (اسلام) دین عملی، حقیقت بین و معتدلی است که پیروان خویش را به (میانه روی) و (اعتدال) توصیه میکند؛ یعنی دستور میدهد که مسلمانان به نعمتهای این دنیا به حد اعتدال متنعم شوند؛ ولی آخرت را هم فراموش نکنند و جامعه مسلمین بر اساس احکام الهی اداره شود. به هر روی، منظور نظر اسلام سعادت دنیوی و اخروی است: (ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا ...)؛ قصص (28)، آیه 77. (و با آنچه خدایت داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن).
و نیز:(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ)؛ اعراف (7)، آیه 32.؛ ([ ای پیامبر! ]بگو: (زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [ نیز ]روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟ (بگو) این [ نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت [ نیز ]خاص آنان میباشد) اینگونه آیات [ خود ]را برای گروهی که میدانند به روشنی بیان میکنیم).
بر این اساس احادیث فراوانی که دلالت میکند بر اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) از افراط و مبالغه در زهد و ریاضات سخت و عبادات به حد افراط - که با روح عرفان و تصوف راستین منافات دارد - جلوگیری میکردند؛ به عنوان مثال وقتی عثمان بن مظعون به تقلید برخی از زهّاد مسیحی، میخواست خود را اخصا نموده و زنش را طلاق دهد و سر به بیابانها بگذارد؛ پیامبر(صلی الله علیه وآله) مانع کار او شد و او را به اعتدال دعوت فرمود. یا وقتی ابن عمر روزه های طولانی میگرفت و تمام شب را به مناجات میگذرانید، آن حضرت (صلی الله علیه وآله) او را از افراط نهی کرد.نگا: تاریخ تصوف در اسلام، صص 10 و 11.
امام صادق(علیه السلام) نیز روزی سراغ یکی از صوفیان افراطی را گرفت که در جواب گفتند: (وی گفته است: در خانه می نشینم، روزه میگیرم و عبادت خدای میکنم روزی من خواهد آمد!! امام فرمود: این از کسانی است که دعایشان مستجاب نمیشود)امام صادق و تصوف اسلامی، صائب عبدالحمید، ترجمه عبدالله امینی؛ نگا: روزنامه جام جم، صفحهاندیشه شماره 871.. همچنین به حضرت گفتند: فلانی نیازمند شده، فرمود: اینک چه میکند؟ گفتند: در خانهاش مانده، خدا را عبادت میکند. پرسید: غذا و خوراک از کجا میآورد؟ گفتند: یکی از دوستانش به او میدهد. فرمود: به خدا سوگند! آن که غذا میدهد، از او عابدتر است)همان..
به هر حال، تخطئه چنین روشهایی از سوی معصومین(علیهم السلام) برای این بود که مردم از راه هدایت و صراط مستقیم خارج نشوند و به دنبال افرادی که اسلام را در تمام ابعاد آن مطرح نکرده و برداشت درستی از آن نداشته اند، نروند و راهبران اصلی را - که همان ائمه(علیهم السلام) بودند - فراموش نکننددر این خصوص نگا: تصوف و تشیع، صص 548 - 550.. چنان که بعدها در تاریخ ،تصوف دروغین رشد نموده و عدهای مردم را از روح اصلی آموزههای دینی و اسلامی دور نگه داشتند.نگا: تاریخ ایران اسلامی، ج2، صص 208، 213، 234 و 237. البته این شیوه برخورد نباید به صورت عام و فراگیر نسبت به عرفان راستین و تصوف حقیقی مطرح شود؛ چراکه بسیاری از آموزه های اصیل عرفانی، ریشه در گفتار و کردار ائمه و معصومین(علیهم السلام) دارد.
بنابر گزارشهای تاریخی، اموری چون پرهیز از لذایذ دنیوی، کشف و شهود، وحدت وجود، اتحاد با حقیقت و فنای در روح کلی - که ارکان عمده عرفان و تصوف را تشکیل میدهد - دارای سابقه دیرین بوده و هزاران سال از پیدایش آن میگذرد. تصوف هندی، چینی و یونانی از جمله مکاتب عرفانی قبل از اسلام است.نگا: التصوف الاسلامی، صص 24 - 69؛ عرفان نظری، صص71 - 111.
گفتنی است عرفان و تصوف حقیقی در اسلام، مراحلی را پشت سر گذاشته است: مرحله نخست آن در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود که با بهره گیری از برخی آموزه های اسلام - مانند ترجیح آخرت بر دنیا، مبارزه با نفس و هواهای نفسانی و اخلاق و توکل - شکل گرفت و مرحله دیگر پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) یعنی، زمان امام علی(علیه السلام) است. آن حضرت نخستین کسی بود که در توسعه عرفان و تصوف اسلامی، نقش مهمی ایفا کرد و به همین دلیل، تمامی عرفا و صوفیان حقیقی، سرسلسله خود را به ایشان میرسانند و خود را وامدار و شاگرد او تلقی میکنند.ابن ابی الحدید، تفسیر نهج البلاغة، ج1، ص17.
مرحله دیگر، دوران پس از امام علی(علیه السلام) است که میتوان آن را به (عصر اهل صفه) نام نهاد؛ با وجود عارفانی چون: ابن عباس، سلمان فارسی، ابوذر، بلال، اویس قرنی، حسن بصری، سعید بن جبیر و ... .
گرایش و بینش عرفانی در اسلام، مراحل جوانی خود را با شخصیتهایی چون رابعه عدویه (م 135 ق)، پشت سر گذاشت و با عارفانی چون بایزید بسطامی (م بین 261 و 264 ق)، مرحله رشد و رواج خود را طی کرد و با صوفیان چون ابن فارض (م 632 ق) و ابن عربی (م 638 ق) مرحله نظم و کمال خود را به انتها رساند.نگا: عرفان نظری، صص121 - 123 و 183؛ تصوف در اسلام، صص60 - 61.
از قرن دهم به بعد، عرفان و تصوف در اسلام شکل دیگری می یابد و همه یا اغلب اقطاب صوفیه، آن برجستگی علمی و فرهنگی پیشینیان را ندارند. تصوف رسمی، از این به بعد غرق در آداب و ظواهر و احیاناً بدعتهای گوناگون میشود. از سوی دیگر عده ای که داخل در هیچ یک از سلسله های تصوف و عرفان نیستند، در عرفان نظری محی الدین ابن عربی متخصص میشوند؛ مانند: صدرالمتألهین شیرازی (م1050ق)، ملامحسن فیض کاشانی (م1091ق)، قاضی سعید قمی (م1103ق) و ...عرفان نظری، ص193؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، صص664 - 665..
تصوف دروغین
تصوف حقیقی در آغاز کار، روش کسانی بود که مسجد و مدرسه، آتش طلبِ ایشان را فرو نمی نشاند و سیراب شان نمی کرد. آنان بیرون از رسومِ متداول در صفوف نماز و حلقه های تدریس، راهی به سوی حقیقت می جستند و گروهی بودند که خوشی های این جهانی - مانند ریاست و حکومت و نشستن بر مسند قضا، فصل دعاوی و منبر و کرسی تدریس، داشتنِ مال فراوان و زنان زیبا رو - دام بر سرِ راهشان نمی گسترد.
آنان دارای همتی بلند بوده و تنها در سر، سرّ سویدای دوست داشتند. بدین جهت عدهای از ایشان می رمیدند و دنیاداران از دیدارشان دوری می گزیدند! امّا هنگامی که این طریقت رواج یافت و مردم از علمای بدون عمل سرخورده شدند، مشمولان و صاحبان قدرت به تصوّف و صوفیان روی آوردند و به سبب نفرت از علمای ظاهربین و رهایی از جور حاکمان، به طرف صوفیان دست دراز نموده و خواسته ها و تقاضایشان را با آنان طرح کردند.
این روی آوری و اهمیت یافتن تصوف، موجب شد عدهای سودجو خرقه درویشی به تن کنند و با حیله و فریبکاری، بر مسند ارشاد و تعلیم و تربیت بنشینند.شرحی بر مقامات اربعین، صص283 - 284. از این رو از آغاز قرن چهارم هجری، این دگرگونی در تصوف حقیقی راه یافت و به تدریج بالا گرفت.
از سوی دیگر در قرن هفتم هجری، تصوّر خاصی در میان عدهای از تصوف به وجود آمد. این گروه فرد را بر جمع برتری داده، او را از جمع جدا می کردند و به خود مشغول می داشتند! می گفتند: شخص به اطراف خویش نگاه نکند؛ چون تمرکزش را از اندیشه درباره خدا از دست میدهد.
این گروه با برداشت افراطی از آیات (مذّمت دنیا) و نیز آیاتی که دعوت بر زهد و تقوا میکند؛ بخش عمدهای از فقه اسلامی را - که دانش اجتماعی زیستن اسلام است - بی اعتبار ساختند! بریدن از خلق خدا، گریز از مسؤولیت های اجتماعی، فاصله گرفتن از قدرت سیاسی جامعه و فرو رفتن در خود با غفلت از اطراف، کمترین آموزه هایی بود که این طیف بر آن پای می فشردند. این دو جریان بستر را برای پدید آمدن (تصوف دروغین) و (خانقاه سازی) و فاصله گرفتن از مسجد فراهم ساختند.نگا: مقالات تاریخی، ج1، صص260 - 272.
برخی از این گروه ها، پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مردم عصر بعثت را چنان نشان داده اند که گویی آن حضرت درویشی بوده است که در خانقاهی در مکه می نشست و برای درویشهای دیگر درس تصوف می داد! تصویری که اینان از قرآن و شخصیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام علی(علیه السلام) عرضه کرده اند، تحریف عمدی در تعلیمات اسلامی نبود؛ بلکه ریشه در نگرش یکسویه به دین و آموزههای آن داشت. چنین نگاهی به دین، بی اعتنایی مطلق به دنیا و به فکر خود بودن را تقویت می کرد و بی اعتنایی توأم با ترحم را نسبت به مردم افتاده در چاه طبیعت، به دنبال میآورد!
البته متصوفان حقیقی، با هر دو رویکرد معارضه کردهاند؛ مثلاً ابوالقاسم قشیری در آغاز کتاب معروف خود (رساله قشیریه) از این نابسامانی (رویکرد اوّل) شکایت میکند و ناصر خسرو (م481ق) از تظاهر به صوفی گری انتقاد می کند و در قصیدهای، صوفی را به صفای باطن می داند؛ نه به ظاهر صوفیانه:
فوطه بپوشی تا عامه گفت(شاید بودن کاین صوفیستی)
گرت به فوطه شرفی نو شدیفوطه فروشِ تو بهشتیستی
دیوان ناصر خسرو، صص248 - 249، قصیده 115.
در خصوص معارضه برخی از عارفان با شریعت گریزی (رویکرد دوم) در پاسخ به پرسشهای دیگر همین مجموعه، به تفصیل سخن خواهیم گفت.
آموزههای اسلامی، با تصوف دروغین - با رویکردی که در قسمتهای اخیر بیان شد - به شدّت مخالف است؛ ولی با عرفان و تصوف حقیقی، کاملاً موافق است. علامه طباطبایی(رحمه الله) در این خصوص می نویسد:
(از سوی دیگر میبینیم قرآن کریم با بیانی جالب، روشن میسازد که همه معارف حقیقی، از توحید و خداشناسی واقعی سرچشمه می گیرد و استنتاج می شود؛ و کمالِ خداشناسی از آنِ کسانی است که خداوند آنان را از هر جای جمع آوری کرده و برای خود اختصاص داده است. آنان هستند که خود را از همه کنار کشیده و همه چیز را فراموش کردهاند و در اثر اخلاص و بندگی، همه قوای خود را متوجه عالم بالا ساخته، دیده به نور پروردگار پاک روشن ساخته اند و با چشم واقع بین، حقایق اشیاء و ملکوت آسمان و زمین را دیده اند؛ زیرا در اثر اخلاص و بندگی به یقین رسیده اند و در اثر یقین، ملکوت آسمان و زمین و زندگی جاودانی جهان ابدیت، برایشان مکشوف شده است).شیعه در اسلام، ص33.
تدوین عرفان نظری و عملی
تصوف با آنکه با استدلال و عقل رابطه خوبی نداشت؛ امّا بر اثر جدالها و مناظره های علمی و کشمکش های فرقه ای، به تدریج به استدلالی کردن آرا و نظریات خویش روی آورد.
قوت القلوب از ابوطالب مکی و اللمع از ابونصر سراج طوسی در قرن چهارم، اسرار التوحید (در خصوص حالات ابوسعید ابوالخیر) در قرن پنجم، کشف المحجوب اثر ابواسحاق هجویری در همان قرن، الرسالة القشیریة از ابوالقاسم قشیری و منازل السائرین نوشته خواجه عبدالله انصاری در قرن پنجم، تمهیدات اثر عین القضاة همدانی و شرح شطحیات روزبهان بقلی شیرازی در قرن ششم، مرصادالعباد نوشته شیخ نجم الدین رازی و عوارف المعارف اثر شهاب الدین سهروردی در قرن هفتم، سیر تدوین، تبویب تصوف و عرفان اسلامی است. این حرکت با ظهور محی الدین ابن عربی در قرن هفتم به اوج رسیده و تصوف کاملاً مبانی نظری پویایی یافت.
نفوذ عرفان اسلامی
عرفان اسلامی آن چنان جذاب و نیروبخش است که دیگر سرزمینهای اسلامی را تحت نفوذ خویش قرار داده است. هند، مالی، نیجر، کنیا، غنا، سنگال، چاد، سودان، لیبی، تونس، مراکش، الجزایر و مصر سرزمینهایی هستند که اسلام با عرفان آنها را فتح کرد و در آن مناطق پایگاههای قدرتمندی برای اسلام به وجود آورد.تاریخ تصوف اسلامی، صص46 - 48. این نفوذ تا حدی است که اندیشمندان غربی را از 700 سال پیش تاکنون، واداشته تا تلاشهای خویش را برای آشنایی با عرفان و تصوف اسلامی مضاعف سازند.ابعاد عرفانی اسلام، صص42 - 48.
- [سایر] درباره تصوف توضیح دهید؟
- [سایر] چه ارتباطی میان تصوف و تشیع وجود دارد؟ آیا امامان (علیه السلام) تصوف را تایید می کردند؟
- [سایر] تصوف چیست؟ آیا امام خمینی (ره) یک صوفی بودند؟
- [سایر] فرق زهد اسلامی با تصوف در چیست؟
- [سایر] شبهه: میتوان گفت که تصوف همان مفهوم زهد در فرهنگ اسلامی را دارد.
- [سایر] فرقه تصوف چگونه فرقهای است؟ آیا فرقهای است هدایت یافته یا گمراه؟
- [سایر] تصوف چیست؟ آیا امام خمینی (ره) یک صوفی بودند؟
- [سایر] چرا در بعضی روایات، عرفان و تصوف طرد شده است؟
- [سایر] آیا غیبت امام زمان(عج) تنها با ولایت مطرح در تصوف توجیه دارد؟
- [سایر] شبهه: تصوّف مخالف شیعه نیست چون علمای شیعه، بر علیه آنها کتابی ننوشتهاند.
- [آیت الله سبحانی] ساختن و خرید و فروش مجسّمه حرام است ولی خرید و فروش صابون و مانند آن که روی آنها شکل مجسمه یا نقش های برجسته است اشکالی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر پاها را بیش از اندازه گشادبگذارد بطوری که از شکل ایستادن بیرون رود نمازش باطل است، مگر این که ناچار باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنای آن را عوض کند، عقد باطل است، هر چند قادر به خواندن عقد به شکل صحیح نباشند، بلکه باید وکیل بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] این معامله به دو شکل ممکن است صورت گیرد: 1 صادرکننده سند در حقیقت از خریدار آن مبلغ نهصد و پنجاه تومان در مثال فوق قرض میکند و پس از سررسید مدت معین، هزار تومان به خریدار سند بازمیگرداند: نهصد و پنجاه تومان به عنوان اصل، و پنجاه تومان مازاد بر آن. این شکل، ربا و حرام است. 2 صادرکننده سند، سند هزار تومانی را که بعد از مدتی قابل پرداخت است نقداً به نهصد و پنجاه تومان میفروشد. این صورت اگرچه حقیقتاً قرض ربوی نیست، لیکن صحت معامله همانگونه که گذشت محل اشکال است. در نتیجه نمیتوان فروش اوراق مذکور را که مراجع رسمی با آنها معامله میکنند، تصحیح کرد.
- [آیت الله اردبیلی] در مواردی که صاحب حق قادر به دریافت حقّ خود از راههای متعارف نیست، میتواند به هر شکل که قادر است حقّ خود را از مال مدیون بردارد، ولی بنابر احتیاط واجب باید از حاکم شرع یا نماینده او هرچند به طور اجمال اجازه بگیرد و این نوع احقاق حقّ را در فقه (تَقاص) میگویند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر در پیشانی دمل و مانند آن باشد که نتواند با آن سجده کند باید با جای سالم پیشانی سجده کند؛ ولو به این شکل که مهر بلندی بردارد و دمل را در کنار مهر قرار داده با قسمت سالم پیشانی سجده کند، یا زمین را گود کند و دمل را در گودال و جای سالم پیشانی را بر زمین بگذارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در حال سجده بفهمد چیزی مانند موی سر بین پیشانی و مهر فاصله شده، نباید پیشانی را بلند کند، بلکه باید به هر شکل ممکن چیزی را که فاصله شده برطرف نماید، مگر این که به قدری کم باشد (مانند یک یا دو تار مو) که مانع از تحقق سجده نباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان میتواند بعضی از اعمال مستحبی؛ مانند زیارت مراقد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمّه معصومین علیهمالسلام را از طرف مردگان یا زندگان به جا آورد و نیز میتواند کار مستحبی را انجام دهد و ثواب آن را به آنها هدیه نماید و در این دو شکل فرقی نیست که تبرعی باشد یا با اجاره یا جعاله و مانند آن.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را نداند ولی صاحبش را بشناسد، چنانچه همدیگر را راضی نکنند، باید مقدار قطعی مال حرام و نصف مقدار مشکوک را به صاحبش بدهد و برای تعیین مال، چنانچه به شکل خاصّی راضی نشوند، با قرعه مال هر یک را مشخّص میکنند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کافر ذمّی زمینی را از مسلمان بخرد، باید خمس بدهد؛ البتّه در ماهیت حقوقی این خمس در کتب استدلالی بحث شده که آیا همانند دیگر موارد خمس بوده یا نوعی زکات و مربوط به عوائد و محصولات زمین است (نه خود زمین) یا مسأله به شکل دیگری است.