چرا افراد بهایی را نجس میدانیم؟ یعنی اساسا ویژگی های افراد نجس چیست؟ بهائیان را نجس می دانند چون کافر هستند. و اما در مورد نجاست کافر به مطالب زیر توجه فرمایید:جواب اجمالی:بسیاری از فقها و مراجع تقلید کافران و مشرکان غیر اهل کتاب را نجس می دانند. نجاست کافر و مشرک به معنای آلودگی و کثیفی ظاهری نیست بلکه به معنای خبث باطنی و معنوی است. دستور به پرهیز از تماس با آنان نیز حکمتی سیاسی، عقیدتی و روانی دارد نه حکمت بهداشتی. جواب تفصیلی: قبل از آنکه به جواب سئوال بپردازیم داشتن تصور صحیحی از معنا و مفهوم طهارت ونجاست ضروری است. مطلب اول: طهارت یک واژه شرعی است که در علم اخلاق و احکام کاربرد وسیعی دارد و در یک تقسیم بندی به 6 نوع قابل تقسیم است.1)طهارت از کثیفی ها و آلودگی های ظاهری. 2)طهارت از نجاست ها 3 ) طهارت از چیزهایی که سبب غسل و وضو هستند.4)طهارت از گناهان5)طهارت از صفات زشت و ناپسند6) طهارت از کفر و شرک.در بین6 مورد بالا طهارت از کثیفی ها و آلودگی های ظاهری به عنوان پاکیزگی شناخته می شود و احکامی مثل احکام مربوط به نظافت مو و ناخن و دندان و یا لباس و خانه و... را در برمی گیرد. نکته ای که تذکر و یاد آوری آن همواره ضروری است آن است که طهارت به معنی شرعی مفهومی اعم از پاکیزگی است و در برگیرنده طهارت ظاهری و باطنی و عقیدتی و ... می باشد. مطلب دوم : بدون شک نجاست یک مفهوم فقهی است که معنای آن در بسیاری از موارد و مصادیق آن باکثافت و آلودگی متفاوت است.آیه (انما المشرکون نجس) ,و روایات متعددی که درباب نجاست مشرک و یا کافر وجود دارد، نوعی از نجاست را برای آنان اثبات می کند که منشاء سلب صلاحیت آن ها برای ورود به مسجدالحرام و یا بعضی روابط وتعاملات دیگر شده است، اما لازم است در معنا و مفهوم نجاست تامل کنیم.مطلب سوم:معنای نجاست:چند معنا از واژه نجاست که به بعضی کفار و مشرکین نسبت داده می شود محتمل است که به بررسی آن می پردازیم:1 )نجاست به معنای کثافت و آلودگی: معنای لغوی وعرفی نجاست که گاهی ازآن به کثافت وآلودگی، در برابرنظافت وپاکیزگی تعبیر می شود.گرچه مفهوم آلودگی و کثافت (ضد پاکیزگی ونظافت) معنای لغوی وعرفی کلمه (نجس) می باشد، به صورتی که اگر توده مردم بدون توجه به مفهوم شرعی آن، این کلمه را بشنوند، همین مفهوم را استنباط خواهند کرد، ولی به اتفاق آرای فقیهان و مفسران مقصود از نجاست کافر ،کثیف و آلوده بودن او نیست.اگر چنین باشد چندین اشکال برآن وارد می شود:اشکال 1 با توجه به این که بسیاری از مشرکان، متمول و مرفه اند و بیش از دیگران امکانات رفاهی و بهداشتی در اختیار دارند، چگونه ممکن است کافران و مشرکان را کثیف ومؤمنان را تمیز ونظیف معرفی کرد.[1] اشکال 2 حتی با این فرض که افراد مشرک و کافر به این نوع آلودگی ظاهری دچار باشند، به آن ها اختصاص ندارد، بلکه در همه طبقات مردم و مسلمانان وجود دارد. بنابراین، اختصاص این آلودگی به افراد مشرک و کافردلیلی ندارد.[2]اشکال3 اعلان آلودگی ظاهری وکثیفی لباس یا بدن افراد مشرک و کافر به دین و شریعت مربوط نیست، تا خداوند عالم آن را در قرآنی که برای هدایت بشر فرستاده است، مطرح کند.[3]اشکال4 آلودگی ظاهری و کثیفی لباس و بدن، مانع ورود انسان به مسجدالحرام (که در آیه شریفه به عنوان معلول نجاست یاد شده است)نمی شود، زیرا گرچه مسلمان باید پاکیزه باشد، هیچ گاه کثیف بودن از نظر دینی مانع ورود وی به مسجدالحرام نیست، حال آن که قرآن کریم نجاست مشرکان و کافران را مانع ورودشان به مسجدالحرام شمرده است.[4] 2) نجاست به معنای اینکه وضو و غسل به گردن دارند نداشتن طهارت به دلیل بول، مدفوع و امثال آن بدون وضو، یا جنابت، حیض، استحاضه ومانند آن بدون غسل. زیرا مشرکان به سبب وضو نگرفتن و غسل نکردن همیشه غیر طاهر و محدث به حدث اصغر و اکبرهستند.اشکال:این معنا از نجاست نیز نمی تواند صحیح باشد چرا که محدث بودن غالبا به معنای نجس بودن لحاظ نمی شود. کسی که وضو ندارد و یا جنب است متنجس(کسی که بدن او نجس باشد) هم محسوب نمی شود چه رسد به آنکه نجس خطاب شود.ما هرگز مسلمانی را که غسل و وضو بر گردن دارد نه تنها نجس نمی دانیم بلکه متنجس هم نمی دانیم پس کافر هم به این خاطر نجس محسوب نمی شود. 3) نجس به معنای نجاست حکمی و غیر ذاتی، زیرا بدن آن ها به موجب پرهیز نکردن ازنجاساتی چون شراب، سگ، خوک، خون و بول به طور عادی نجس می شود یعنی در حقیقت نجاست آنان به لحاظ متنجس شدن آنان است.این مفهوم از نجاست هم نمی تواند مراد از نجاست کافر باشد چرا که اولا نجس بودن با متنجس بودن فرق می کند واطلاق نجس به شخص متنجس نیازمند قرینه است ثانیا برخی از احکام مرتبط با کافر که حکم نجاست دائر مدار آن شده است ربطی به این معنا ندارد به عنوان مثال عدم جواز ورود کافر به مسجد الحرام و امثال آن که معلول حکم نجاست لحاظ شده اند ربطی به متنجس بودن به این معنا ندارد.مسلمانی که متنجس است و بخشی از بدن یا لباس او نجس شده منعی برای حضور در مسجد یا ارتباط با مردم ندارد.4)نجاست به معنای پلیدی روحی و خبث باطنی،زیرا شخص مشرک به ویژه اگر لجوج و معاندباشد، با انکار وجود آفریدگار خویش و خالق کل جهان و همه حقایق ماورای ماده وسرپیچی از عبادت و شکرگزاری و عناد در برابر دعوت پیامبران و درگیری با انبیا واولیا دچار یک نوع آلودگی روحی وپلیدی ونجاست باطنی است که شایستگی ورود به مسجدالحرام را نداردو در مقررات اسلامی بعضی محدودیتهای دیگر به لحاظ همین خصوصیت بر او تحمیل می گرددبسیاری از فقیهان شیعه، و اکثر قاطع مفسران وفقهای اهل سنت در تفسیر کلمه (نجس) در مورد مشرکین و کفار، گفته اند: مقصود از نجاست مشرکان، پلیدی و خباثت روحی وباطنی آن هاست، زیراعقاید شرک آمیز وترک عبادت و پرستش خدای یکتا وعناد ولجاجت در برابردعوت بزرگ ترین پیامبر خدا(ص) ودیگر پیامبران، فکر وعواطف و روحیات آن ها را آلوده کرده تا حدی که لیاقت ورود به مسجدالحرام که خانه توحید ویکتاپرستی است، از آنان سلب شده است.مطلب چهارم:دلایل وشواهدی وجود دارد که نشان می دهد مراد از نجاست کافر و مشرک که در آیه شریفه انما المشرکون نجس به آن تصریح شده است پلیدی و ناپاکی عقیدتی و روحی مشرکان است: دلیل1 تنها معنای مناسب با وجود اشکالات متعدد در مورد معانی دیگر تنها معنای مناسب که از اشکالات فوق مصون است این معنا است .دلیل2 ممنوعیت ورود به مسجدالحرام که در قران به ان تصریح شده است فقط با این معنا سازگاری دارد.تفریع ممنوعیت ورود مشرکان به مسجدالحرام بر نجاست آن ها و ملاک قرار دادن نجاست برای ممنوعیت ورود، خود شاهدی است بر این که مقصود از نجاست، همان پلیدی باطنی است، نه نجاست به معنای تنجس یا حدث یا کثیفی ظاهری.علامه طباطبایی در تأیید این مطلب می نویسد: قرآن کریم مشرکان را از ورود به مسجدالحرام نهی کرده است و لازمه عرفی این نهی آن است که مؤمنان مانع ورود آن ها شوند. از این که خداوند علت محرومیت آنان را از مسجدالحرام نجاست آن ها شمرده است، می توان دریافت که نحوه ای قذارت و آلودگی در آنان هست که با طهارت ونزاهت مسجدالحرام ناسازگاراست، و این گونه قذارت چیزی غیر از حکم نجاستی است که اشیای دیگر را درصورت ملاقات، نجس می نماید.[5] دلیل3 تناسب با شأن نزول آیه مربوط به نجاست مشرکین مرحوم طبرسی در شأن نزول این آیه آورده است: پس از این که خداوند با نزول آیه (یا ایها الذین امنوا لاتتخذوا آبائکم واخوانکم اولیاء...، ای مؤمنان پدران وبرادران خود را دوست خود مگیرید، اگر کفر رابرایمان برگزیدند)، از ولایت مشرکان نهی فرمود. ولایت و سرپرستی آنان را ازمسجدالحرام هم با نزول آیه جدید قطع کرد و ورودشان را به مسجدالحرام ممنوع ساخت...[6]روشن است که مسئله قطع ولایت وحاکمیت مشرکان قریش از مسجدالحرام یک مسئله سیاسی است که به دلیل داشتن عقاید شرک آمیز وستیزه جویی آنان با اسلام و خداپرستی، و بیم تأثیرگذاری آنان برمسلمانان از راه تبلیغ وتهدید واعمال حاکمیت خویش صورت گرفته است، چنان که فلسفه ممنوعیت وقطع ولایت پدران وبرادران مشرک نیز به همین علت است.دلیل 4) مناسبت حکم و موضوع :همان طور که آیة الله خویی فرموده (مناسبت حکم وموضوع) ایجاب می کند که مقصود از ناپاکی خسارتبار که با قانون ممنوعیت ورود به مسجدالحرام از آن پیشگیری شده است، همان عقاید شرک آمیز و پلیدی باطنی و عداوت با توحید باشد، زیرا جعل وتشریع نجاست بدنی مشرکان ارتباط آشکاری با ولایت وحاکمیت سیاسی آنان برمسجدالحرام ندارد و نجس خواندن ظاهر آنان حاکمیت سوء آنان را بر طرف نمی کند، مگر آن که غرض از تشریع نجاست همان تحریم سیاسی و پرهیزدادن مؤمنان از تماس ومراوده با مشرکان باشد، که در این صورت مشرکان و کافران دارای نجاست سیاسی و اعتقادی خواهند بود، آیة الله خویی می نویسد: مناسب ترین معنا با معنای لغوی آن، یعنی (قذارت)، قذارت وناپاکی نفسانی وفساد عقیدتی مشرکان است، و مناسبت حکم و موضوع، همین معنا را اقتضا می کند، زیرا خداوند ورود کسانی را به خانه توحید حرام کرده که مدافعان و مروجان شرک و دشمنان توحیداند.[7]مطلب پنجم:علت انزجار از کافر و مشرک:علت انزجار از کافر و مشرک در آیات و روایت به دلیل ویژگی های کفر و شرک است.در بیش از 500 آیه از قرآن کریم به صراحت پیامدها، آثار، منشا ،ریشه ها و احکام مربوط به کفر و شرک پرداخته شده است . قرآن کریم شرک را مبغوضترین گناه دانسته که به هیچ وجه مورد مغفرت الهی قرار نمی گیرد(. النساء : 116) از آن به (ظلم عظیم) تعبیر کرده است(لقمان : 13 ).از کافرین و مشرکین به عنوان بدترین و مبغوضترین مخلوقات الهی یاد نموده که تا ابد در آتش جهنم بسر خواهندبرد(البینة : 6 )مطلب ششم:علت مبغوضیت شرک و کفر:علت مبغوضیت شرک و کفر را بایستی در میزان ضرر و مفسده ای که بر انسان دارد جستجو کنیم چرا که خداوند متعال همه مخلوقات را برای کمال و تعالی انسان خلق نموده و دین را به عنوان برنامه زندگی و چراغ هدایت به کمال و سعادت ابدی فراروی انسان نهاده است. اگر چیزی مانند شرک و کفر از نظر خداوند متعال تا این درجه از مبغوضیت است صرفا به خاطر مفاسد و ضررهایی است که برای کمال انسان دارد.ایمان به خداوند و یگانگی او بزرگترین هدف انسان (غررالحکم 1455- الإیمان أعلی غایة ) و بهترین و نجاتبخش ترین وسیله برای تعالی و سعادت اوست(غررالحکم740- لا وسیلة أنجح من الإیمان ).هدف و غایت دین الهی به عنوان برنامه سعادت تحقق ایمان است(غررالحکم 1461- غایة الدین الإیمان).از نظر اسلام سعادت ابدی و کمال نهایی که حیات جاودانی نفس است در سایه توحید محقق می گردد (غررالحکم. 1345- التوحید حیاة النفس ) که ایمان زمینه ساز و شرط لازم آن است.پس دین ،ایمان و توحید محبوبترین و بهترین چیزها نزد خداوند است که مصلحت و فایده بسیار زیادی برای انسان داشته و پیامبران و خاتم پیامبران مامور به تبلیغ و رساندن برنامه های الهی درجهت تحقق هدف خلقت هستند.اینها ارکان انسانیت انسان و سعادت و کمال ابدی و حقیقی اوست.هر چیزی که به این ارکان لطمه وارد کند نزد خداوند مبغوض خواهد بود.از نظر اسلام شرک و کفر به عنوان آفت ایمان(غررالحکم. 1579-آفة الإیمان الشرک) وضرر رساننده ترین چیزها است( غررالحکم. 1581- أضر شیء الشرک )که سبب هلاکت می گردد(غررالحکم 1582- سبب الهلاک الشرک ) و نقطه مقابل توحید و در جهت گمراه کردن انسان از راه درست و سعادت است.( نساء116:مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً )با این بیان رمز اینکه دسته ای از انسانها (کافر و مشرک ) به حیوانات و پست تر از آن تشبیه شده اند و در مرتبه ای پست تر از حیوانات قرار گرفته اند مشخص می گردد.حکم به نجاست و لزوم اجتناب از چنین موجوداتی در حقیقت بزرگداشت انسانیت و حقیقت و سعادت ابدی است.[1] . (امام خمینی، الطهاره، ج3، ص394)[2] . (مستمسک العروة،ج1،ص 368)[3] . (جواهر الکلام،ج6،ص 42) [4] . (مستمسک العروة،ج1،ص368)[5] . (المیزان،ج 9،ص 238)[6] . (مجمع البیان،ج 5، ص 20) [7] . (دروس فی فقه الشیعه،ج 3،ص 78)
چرا افراد بهایی را نجس میدانیم؟ یعنی اساسا ویژگی های افراد نجس چیست؟
بهائیان را نجس می دانند چون کافر هستند. و اما در مورد نجاست کافر به مطالب زیر توجه فرمایید:جواب اجمالی:بسیاری از فقها و مراجع تقلید کافران و مشرکان غیر اهل کتاب را نجس می دانند. نجاست کافر و مشرک به معنای آلودگی و کثیفی ظاهری نیست بلکه به معنای خبث باطنی و معنوی است. دستور به پرهیز از تماس با آنان نیز حکمتی سیاسی، عقیدتی و روانی دارد نه حکمت بهداشتی. جواب تفصیلی: قبل از آنکه به جواب سئوال بپردازیم داشتن تصور صحیحی از معنا و مفهوم طهارت ونجاست ضروری است. مطلب اول: طهارت یک واژه شرعی است که در علم اخلاق و احکام کاربرد وسیعی دارد و در یک تقسیم بندی به 6 نوع قابل تقسیم است.1)طهارت از کثیفی ها و آلودگی های ظاهری. 2)طهارت از نجاست ها 3 ) طهارت از چیزهایی که سبب غسل و وضو هستند.4)طهارت از گناهان5)طهارت از صفات زشت و ناپسند6) طهارت از کفر و شرک.در بین6 مورد بالا طهارت از کثیفی ها و آلودگی های ظاهری به عنوان پاکیزگی شناخته می شود و احکامی مثل احکام مربوط به نظافت مو و ناخن و دندان و یا لباس و خانه و... را در برمی گیرد. نکته ای که تذکر و یاد آوری آن همواره ضروری است آن است که طهارت به معنی شرعی مفهومی اعم از پاکیزگی است و در برگیرنده طهارت ظاهری و باطنی و عقیدتی و ... می باشد. مطلب دوم : بدون شک نجاست یک مفهوم فقهی است که معنای آن در بسیاری از موارد و مصادیق آن باکثافت و آلودگی متفاوت است.آیه (انما المشرکون نجس) ,و روایات متعددی که درباب نجاست مشرک و یا کافر وجود دارد، نوعی از نجاست را برای آنان اثبات می کند که منشاء سلب صلاحیت آن ها برای ورود به مسجدالحرام و یا بعضی روابط وتعاملات دیگر شده است، اما لازم است در معنا و مفهوم نجاست تامل کنیم.مطلب سوم:معنای نجاست:چند معنا از واژه نجاست که به بعضی کفار و مشرکین نسبت داده می شود محتمل است که به بررسی آن می پردازیم:1 )نجاست به معنای کثافت و آلودگی: معنای لغوی وعرفی نجاست که گاهی ازآن به کثافت وآلودگی، در برابرنظافت وپاکیزگی تعبیر می شود.گرچه مفهوم آلودگی و کثافت (ضد پاکیزگی ونظافت) معنای لغوی وعرفی کلمه (نجس) می باشد، به صورتی که اگر توده مردم بدون توجه به مفهوم شرعی آن، این کلمه را بشنوند، همین مفهوم را استنباط خواهند کرد، ولی به اتفاق آرای فقیهان و مفسران مقصود از نجاست کافر ،کثیف و آلوده بودن او نیست.اگر چنین باشد چندین اشکال برآن وارد می شود:اشکال 1 با توجه به این که بسیاری از مشرکان، متمول و مرفه اند و بیش از دیگران امکانات رفاهی و بهداشتی در اختیار دارند، چگونه ممکن است کافران و مشرکان را کثیف ومؤمنان را تمیز ونظیف معرفی کرد.[1] اشکال 2 حتی با این فرض که افراد مشرک و کافر به این نوع آلودگی ظاهری دچار باشند، به آن ها اختصاص ندارد، بلکه در همه طبقات مردم و مسلمانان وجود دارد. بنابراین، اختصاص این آلودگی به افراد مشرک و کافردلیلی ندارد.[2]اشکال3 اعلان آلودگی ظاهری وکثیفی لباس یا بدن افراد مشرک و کافر به دین و شریعت مربوط نیست، تا خداوند عالم آن را در قرآنی که برای هدایت بشر فرستاده است، مطرح کند.[3]اشکال4 آلودگی ظاهری و کثیفی لباس و بدن، مانع ورود انسان به مسجدالحرام (که در آیه شریفه به عنوان معلول نجاست یاد شده است)نمی شود، زیرا گرچه مسلمان باید پاکیزه باشد، هیچ گاه کثیف بودن از نظر دینی مانع ورود وی به مسجدالحرام نیست، حال آن که قرآن کریم نجاست مشرکان و کافران را مانع ورودشان به مسجدالحرام شمرده است.[4] 2) نجاست به معنای اینکه وضو و غسل به گردن دارند نداشتن طهارت به دلیل بول، مدفوع و امثال آن بدون وضو، یا جنابت، حیض، استحاضه ومانند آن بدون غسل. زیرا مشرکان به سبب وضو نگرفتن و غسل نکردن همیشه غیر طاهر و محدث به حدث اصغر و اکبرهستند.اشکال:این معنا از نجاست نیز نمی تواند صحیح باشد چرا که محدث بودن غالبا به معنای نجس بودن لحاظ نمی شود. کسی که وضو ندارد و یا جنب است متنجس(کسی که بدن او نجس باشد) هم محسوب نمی شود چه رسد به آنکه نجس خطاب شود.ما هرگز مسلمانی را که غسل و وضو بر گردن دارد نه تنها نجس نمی دانیم بلکه متنجس هم نمی دانیم پس کافر هم به این خاطر نجس محسوب نمی شود. 3) نجس به معنای نجاست حکمی و غیر ذاتی، زیرا بدن آن ها به موجب پرهیز نکردن ازنجاساتی چون شراب، سگ، خوک، خون و بول به طور عادی نجس می شود یعنی در حقیقت نجاست آنان به لحاظ متنجس شدن آنان است.این مفهوم از نجاست هم نمی تواند مراد از نجاست کافر باشد چرا که اولا نجس بودن با متنجس بودن فرق می کند واطلاق نجس به شخص متنجس نیازمند قرینه است ثانیا برخی از احکام مرتبط با کافر که حکم نجاست دائر مدار آن شده است ربطی به این معنا ندارد به عنوان مثال عدم جواز ورود کافر به مسجد الحرام و امثال آن که معلول حکم نجاست لحاظ شده اند ربطی به متنجس بودن به این معنا ندارد.مسلمانی که متنجس است و بخشی از بدن یا لباس او نجس شده منعی برای حضور در مسجد یا ارتباط با مردم ندارد.4)نجاست به معنای پلیدی روحی و خبث باطنی،زیرا شخص مشرک به ویژه اگر لجوج و معاندباشد، با انکار وجود آفریدگار خویش و خالق کل جهان و همه حقایق ماورای ماده وسرپیچی از عبادت و شکرگزاری و عناد در برابر دعوت پیامبران و درگیری با انبیا واولیا دچار یک نوع آلودگی روحی وپلیدی ونجاست باطنی است که شایستگی ورود به مسجدالحرام را نداردو در مقررات اسلامی بعضی محدودیتهای دیگر به لحاظ همین خصوصیت بر او تحمیل می گرددبسیاری از فقیهان شیعه، و اکثر قاطع مفسران وفقهای اهل سنت در تفسیر کلمه (نجس) در مورد مشرکین و کفار، گفته اند: مقصود از نجاست مشرکان، پلیدی و خباثت روحی وباطنی آن هاست، زیراعقاید شرک آمیز وترک عبادت و پرستش خدای یکتا وعناد ولجاجت در برابردعوت بزرگ ترین پیامبر خدا(ص) ودیگر پیامبران، فکر وعواطف و روحیات آن ها را آلوده کرده تا حدی که لیاقت ورود به مسجدالحرام که خانه توحید ویکتاپرستی است، از آنان سلب شده است.مطلب چهارم:دلایل وشواهدی وجود دارد که نشان می دهد مراد از نجاست کافر و مشرک که در آیه شریفه انما المشرکون نجس به آن تصریح شده است پلیدی و ناپاکی عقیدتی و روحی مشرکان است: دلیل1 تنها معنای مناسب با وجود اشکالات متعدد در مورد معانی دیگر تنها معنای مناسب که از اشکالات فوق مصون است این معنا است .دلیل2 ممنوعیت ورود به مسجدالحرام که در قران به ان تصریح شده است فقط با این معنا سازگاری دارد.تفریع ممنوعیت ورود مشرکان به مسجدالحرام بر نجاست آن ها و ملاک قرار دادن نجاست برای ممنوعیت ورود، خود شاهدی است بر این که مقصود از نجاست، همان پلیدی باطنی است، نه نجاست به معنای تنجس یا حدث یا کثیفی ظاهری.علامه طباطبایی در تأیید این مطلب می نویسد: قرآن کریم مشرکان را از ورود به مسجدالحرام نهی کرده است و لازمه عرفی این نهی آن است که مؤمنان مانع ورود آن ها شوند. از این که خداوند علت محرومیت آنان را از مسجدالحرام نجاست آن ها شمرده است، می توان دریافت که نحوه ای قذارت و آلودگی در آنان هست که با طهارت ونزاهت مسجدالحرام ناسازگاراست، و این گونه قذارت چیزی غیر از حکم نجاستی است که اشیای دیگر را درصورت ملاقات، نجس می نماید.[5] دلیل3 تناسب با شأن نزول آیه مربوط به نجاست مشرکین مرحوم طبرسی در شأن نزول این آیه آورده است: پس از این که خداوند با نزول آیه (یا ایها الذین امنوا لاتتخذوا آبائکم واخوانکم اولیاء...، ای مؤمنان پدران وبرادران خود را دوست خود مگیرید، اگر کفر رابرایمان برگزیدند)، از ولایت مشرکان نهی فرمود. ولایت و سرپرستی آنان را ازمسجدالحرام هم با نزول آیه جدید قطع کرد و ورودشان را به مسجدالحرام ممنوع ساخت...[6]روشن است که مسئله قطع ولایت وحاکمیت مشرکان قریش از مسجدالحرام یک مسئله سیاسی است که به دلیل داشتن عقاید شرک آمیز وستیزه جویی آنان با اسلام و خداپرستی، و بیم تأثیرگذاری آنان برمسلمانان از راه تبلیغ وتهدید واعمال حاکمیت خویش صورت گرفته است، چنان که فلسفه ممنوعیت وقطع ولایت پدران وبرادران مشرک نیز به همین علت است.دلیل 4) مناسبت حکم و موضوع :همان طور که آیة الله خویی فرموده (مناسبت حکم وموضوع) ایجاب می کند که مقصود از ناپاکی خسارتبار که با قانون ممنوعیت ورود به مسجدالحرام از آن پیشگیری شده است، همان عقاید شرک آمیز و پلیدی باطنی و عداوت با توحید باشد، زیرا جعل وتشریع نجاست بدنی مشرکان ارتباط آشکاری با ولایت وحاکمیت سیاسی آنان برمسجدالحرام ندارد و نجس خواندن ظاهر آنان حاکمیت سوء آنان را بر طرف نمی کند، مگر آن که غرض از تشریع نجاست همان تحریم سیاسی و پرهیزدادن مؤمنان از تماس ومراوده با مشرکان باشد، که در این صورت مشرکان و کافران دارای نجاست سیاسی و اعتقادی خواهند بود، آیة الله خویی می نویسد: مناسب ترین معنا با معنای لغوی آن، یعنی (قذارت)، قذارت وناپاکی نفسانی وفساد عقیدتی مشرکان است، و مناسبت حکم و موضوع، همین معنا را اقتضا می کند، زیرا خداوند ورود کسانی را به خانه توحید حرام کرده که مدافعان و مروجان شرک و دشمنان توحیداند.[7]مطلب پنجم:علت انزجار از کافر و مشرک:علت انزجار از کافر و مشرک در آیات و روایت به دلیل ویژگی های کفر و شرک است.در بیش از 500 آیه از قرآن کریم به صراحت پیامدها، آثار، منشا ،ریشه ها و احکام مربوط به کفر و شرک پرداخته شده است . قرآن کریم شرک را مبغوضترین گناه دانسته که به هیچ وجه مورد مغفرت الهی قرار نمی گیرد(. النساء : 116) از آن به (ظلم عظیم) تعبیر کرده است(لقمان : 13 ).از کافرین و مشرکین به عنوان بدترین و مبغوضترین مخلوقات الهی یاد نموده که تا ابد در آتش جهنم بسر خواهندبرد(البینة : 6 )مطلب ششم:علت مبغوضیت شرک و کفر:علت مبغوضیت شرک و کفر را بایستی در میزان ضرر و مفسده ای که بر انسان دارد جستجو کنیم چرا که خداوند متعال همه مخلوقات را برای کمال و تعالی انسان خلق نموده و دین را به عنوان برنامه زندگی و چراغ هدایت به کمال و سعادت ابدی فراروی انسان نهاده است. اگر چیزی مانند شرک و کفر از نظر خداوند متعال تا این درجه از مبغوضیت است صرفا به خاطر مفاسد و ضررهایی است که برای کمال انسان دارد.ایمان به خداوند و یگانگی او بزرگترین هدف انسان (غررالحکم 1455- الإیمان أعلی غایة ) و بهترین و نجاتبخش ترین وسیله برای تعالی و سعادت اوست(غررالحکم740- لا وسیلة أنجح من الإیمان ).هدف و غایت دین الهی به عنوان برنامه سعادت تحقق ایمان است(غررالحکم 1461- غایة الدین الإیمان).از نظر اسلام سعادت ابدی و کمال نهایی که حیات جاودانی نفس است در سایه توحید محقق می گردد (غررالحکم. 1345- التوحید حیاة النفس ) که ایمان زمینه ساز و شرط لازم آن است.پس دین ،ایمان و توحید محبوبترین و بهترین چیزها نزد خداوند است که مصلحت و فایده بسیار زیادی برای انسان داشته و پیامبران و خاتم پیامبران مامور به تبلیغ و رساندن برنامه های الهی درجهت تحقق هدف خلقت هستند.اینها ارکان انسانیت انسان و سعادت و کمال ابدی و حقیقی اوست.هر چیزی که به این ارکان لطمه وارد کند نزد خداوند مبغوض خواهد بود.از نظر اسلام شرک و کفر به عنوان آفت ایمان(غررالحکم. 1579-آفة الإیمان الشرک) وضرر رساننده ترین چیزها است( غررالحکم. 1581- أضر شیء الشرک )که سبب هلاکت می گردد(غررالحکم 1582- سبب الهلاک الشرک ) و نقطه مقابل توحید و در جهت گمراه کردن انسان از راه درست و سعادت است.( نساء116:مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً )با این بیان رمز اینکه دسته ای از انسانها (کافر و مشرک ) به حیوانات و پست تر از آن تشبیه شده اند و در مرتبه ای پست تر از حیوانات قرار گرفته اند مشخص می گردد.حکم به نجاست و لزوم اجتناب از چنین موجوداتی در حقیقت بزرگداشت انسانیت و حقیقت و سعادت ابدی است.[1] . (امام خمینی، الطهاره، ج3، ص394)[2] . (مستمسک العروة،ج1،ص 368)[3] . (جواهر الکلام،ج6،ص 42) [4] . (مستمسک العروة،ج1،ص368)[5] . (المیزان،ج 9،ص 238)[6] . (مجمع البیان،ج 5، ص 20) [7] . (دروس فی فقه الشیعه،ج 3،ص 78)
- [سایر] افراد تیزهوش چه ویژگی هایی دارند؟
- [سایر] افراد دارای جاذبه و دافعه چه ویژگی های شخصیتی دارند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] چنانچه افراد بهائی اجناس خود را نسبت به دیگران ارزانتر بفروشند، خرید مسلمین از آنها چه صورت دارد؟
- [سایر] بهایی ها به چه چیزهایی اعتقاد دارند؟ چه اعتقاداتی دارند که نجس محسوب میشوند؟
- [آیت الله سبحانی] آیا ازدواج با شخص بهائی جایز است؟ و اگر فرد جاهلی با یکی از این افراد ازدواج کرده اکنون حکم آن ازدواج و ادامه زندگی مشترکشان چیست؟
- [سایر] ویژگی های دین مبین اسلام که باعث گرایش افراد زیادی در طول سال به این دین می شود چیست ؟
- [سایر] چه عواملی باعث افزایش اعتماد به نفس در افراد می شود؟ و ویژگی افرادی که دارای این صفت اند چیست؟
- [سایر] بدبینی در قرآن به چه معنا است؟ علت، آثار و راه علاج آن چیست؟ افراد بدبین چه ویژگی هایی دارند؟
- [آیت الله خامنه ای] بهائیان بسیاری در اینجا کنار ما زندگی می کنند که رفت و آمد زیادی در خانه های ما دارند. عده ای می گویند که بهایی ها نجس هستند و عده ای هم آنها را پاک می دانند. این گروه از بهایی ها اخلاق خوبی از خود آشکار می کنند، آیا آنها نجس هستند یا پاک؟
- [آیت الله اردبیلی] میدانیم که جایی از مسجد نجس شده است، ولی مشکوک بین چند مکان از مسجد است و یا این که قطرهای نجاست روی فرش مسجد افتاده، ولی نمیدانیم کجای فرش است، آیا در این صورت وظیفهای داریم یا خیر؟
- [آیت الله سیستانی] انسان وسواس که در آب کشیدن چیز نجس یقین پیدا نمیکند ، اگر به همان نحوی که افراد متعارف آب میکشند رفتار نماید کفایت میکند . 12 رفتن خون متعارف :
- [آیت الله مظاهری] افراد وسواسی که زود اطمینان به نجاست چیزی پیدا میکنند، یا هنگام آب کشیدن چیزی به آسانی اطمینان پیدانمیکنند نباید به اطمینان خود اعتنا کنند بلکهباید بهطور متعارف عمل کنند و اعتنای اینگونه افراد به گمان بلکه به اطمینان خود حرام است و اعمال غیر متعارف آنها موجب خسران دنیا و آخرت است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] افراد وسواسی نباید به علم و یقین خود در طهارت و نجاست توجه کنند، بلکه باید ببینند افراد معمولی درچه مورد یقین به طهارت یانجاست پیدا می کنند و به همان ترتیب عمل کنندوبرای ترک وسواس،بهترین راه، بی اعتنایی است.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی بخواهد چیزی را که نجس است بفروشد ، باید نجس بودن آن را به خریدار بگوید ، در صورتی که اگر نگوید خریدار در معرض ارتکاب حرام یا ترک واجبی میشود ، مثل اینکه آب نجس را در وضو و یا غسل بکار میبرد و با آن نماز واجبش را میخواند ، و یا از آن چیز نجس در خوردن و یا آشامیدن استفاده میکند ، البته اگر بداند که گفتن به او فائدهای ندارد مانند افراد لا ابالی ، لازم نیست به او بگوید .
- [آیت الله مظاهری] متنجّس برای افراد وسواسی متنجّس نیست، بنابراین مثل گِلها و آبهای در کوچه و برفهای چند روز مانده در کوچهها، گرچه یقین داشته باشد که برخورد با نجاست نموده است، برای او پاک است و میتواند با همان گِلها و با همان کفشها که به مستراح رفته است به مسجد برود، و با همان گِلها که ترشّح به لباس یا بدن او کرده است نماز بخواند، و با افراد لاابالی در طهارت و نجاست، گرچه یقین داشته باشد که آنها نجس هستند، معاشرت کند و از غذاهای آنها بخورد و حرام است که بعداً دست و دهان خود را آب بکشد. صفحه 436
- [آیت الله سبحانی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اول آنکه خود انسان یقین کند چیزی نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید. بنابراین غذا خوردن در جاهایی که افراد لاابالی در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین نداشته باشد، غذایی را که برای او آورده اند; نجس است اشکال ندارد. دوم آنکه کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است; مثلا همسر انسان یا خادم یا کلفت بگوید، ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است، نجس می باشد. سوم آن که مرد عادل یا فرد موثق بگوید چیزی نجس است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر انسان حالی دارد که در اب کشیدن چیز نجس یقین و اطمینان پیدا نمی کند می تواند به انچه که افراد متعارف در تطهیر عمل می کنند اکتفا نماید
- [آیت الله شبیری زنجانی] پاک شدن چیز نجس به چند راه ثابت میشود: اول: آن که انسان خود یقین یا اطمینان کند یا طوری باشد که نوع مردم یقین یا اطمینان به پاک شدن پیدا میکنند و در جایی که نوع مردم اطمینان به طهارت نمیکنند اگر انسان برخلاف متعارف اطمینان کند، کفایت نمیکند و شخص وسواسی که برخلاف معمول افراد، در آب کشیدن چیز نجس به زودی اطمینان پیدا نمیکند لازم نیست خودش اطمینان کند؛ بلکه اگر معمول افراد اطمینان کنند کافی است. دوم: دو مرد عادل خبر دهند؛ و بنا بر احتیاط واجب یک نفر عادل کفایت نمیکند. سوم: آن که کسی که چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاک شده. چهارم: مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اوّل: خود انسان یقین کند چیزی نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است لازم نیست از آن اجتناب نماید، مگر آن که به واسطه گمان، اطمینانی که مردم عادی آن را علم به حساب می آورند حاصل شود، که در این صورت اجتناب لازم است. بنابراین غذا خوردن در قهوه خانه و مهمانخانه هایی که افراد لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند، در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین نداشته باشد غذایی را که برای او آورده اند نجس است اشکال ندارد. دوّم: کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر انسان یا نوکر یا کلفت بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است نجس می باشد. سوّم: دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است، و اگر یک نفر عادل بگوید چیزی نجس است، اجتناب از آن بنابر احتیاط لازم است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در معامله سلف اگر فروشنده جنسی را که قرارداد کرده بدهد، مشتری باید قبول کند، ولی اگر جنس دیگری بدهد لازم نیست مشتری قبول کند، هر چند بهتر از جنسی باشد که قرار گذاشتهاند، البتّه گاه تعیین یک ویژگی برای جنس از باب حدّاقل مقدار لازم است که در این صورت اگر جنسی با ویژگی بهتر تحویل دهد، چون همان جنسیست که قرار گذاشتهاند، بر مشتری لازم است آن را قبول کند.