شرح پرسش: 1- کلمه بدبین (مثلا در قرآن) به چه معنا است؟ علت بدبینی چیست ؟ چرا انسانی بدبین می شود؟ 2- راه درمان بدبینی چیست؟ 3- آیا بدبینی همان سوءظن است؟ 4- نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟ و چه طور باید با آنان برخورد نمود؟ 5- اگر مرض بدبینی درمان شد برای مبتلا نشدن مجدد آن چه کاری لازم است ؟ 6- آیا انسان بدبین نسبت به همه افراد بدبین است یا نسبت به افراد خاصی؟ حال اگر جواب افراد خاص است مثلا چه افرادی (آیا در مورد کسانی که خیلی دوستشان دارد....)؟. 7- برای اینکه به آن مبتلا نگردیم باید چه کار کرد؟ 8- آثار بدبینی چیست؟ 9- ضررها و ضربه هایی که به شخص بدبین وارد می گردد بیشتر از چه جنبه ای است (روحی و...) و اگر ممکن است از همه جنبه ها برایم موضوع را باز کنید؟ 10- اگر کسی خود را در مورد بدبینی نسبت به دیگران اصلاح نکند و همین روند را ادامه دهد چه ضررهایی به دیگران وارد می کند؟ 11- آیا ضرر و ضربه هایی که به خودش وارد می کند بیشتر است یا ضرر و ضربه هایی که به دیگران و یا جامعه وارد می کند؟ 12- آیا برای کسانی که خود را اصلاح نکنند عذابی (اخروی) در پیش است؟ 13- آیا کسانی که به این صفت بد مبتلا هستند با اینکه خودشان از داشتن آن رنج می برند عذاب خواهندشد؟ 14-آیا به غیر از عذاب اخروی عذاب دنیوی هم دارد؟ 15- شخص بدبین چه جایگاهی در جامعه دارد؟ 16- آیا هم نشینی با شخص بدبین تأثیری در ما دارد؟ یعنی این امکان است ما هم بدبین شویم؟ 17- بدبینان بیشتر جوانان هستند یا نه همه قشر ها را شامل می شود در واقع منظورم این است که آیا داشتن این صفت بد در یک دوره سنی است یا نه داشتن آن در همه گروه های سنی یکسان است و محدود به سن نیست؟ 18- نظر روان شناسان نسبت به بدبینان چیست؟ پاسخ اجمالی: بدبینی یک حالت درونی و از صفات بسیار بدی است که از زوایای متعدد قابل بحث است؛ زیرا آثار منفی فردی و اجتماعی، روحی و جسمی، اخروی و دنیوی زیادی دارد. در منابع اسلامی ضمن بیان آثار و علل بدبینی، راه هایی برای درمان آن ذکر شده است. پاسخ تفصیلی: بدبینی و بدگمانی که در منابع اسلامی از آن به سوء ظن تعبیر شده یک حالت درونی است که موجب عدم اعتماد شخص به دیگران و اطرافیانش می شود، از این رو نسبت به حوادث، وقایع، افراد و کارهای آنان با دید منفی نگریسته و آنها را به صورت نادرست تفسیر می کند. بدبینی "سوء ظن" یکی از گناهانی است که در مقابل آن خوش بینی (حسن ظن) می باشد که از صفات خوب است. در یک تقسیم بندی سوء ظن را نسبت به متعلق آن به چهار قسم می توان تقسیم نمود: 1. سوء ظن به خدا 2- سوء ظن به خود 3- سوء ظن به دشمنان 4- سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و... 1. سوء ظن به خدا: سوء ظن به خدا یعنی بدگمانی نسبت به خداوند در مورد موجودات و انسان ها؛ نظیر ناامیدی از رحمت‌ خداوند که این کار امری ناپسند و حرام است. خدای متعال در قرآن می فرماید: (لا تیأسوا من روح‌ الله انه لاییأس من روح الله الّا القوم الکافرون).[1] چنین سوء ظنی کاملاً بی جا بوده و از گناهان بزرگ است؛ مؤمن با آن سعه رحمت و مغفرت الاهی نباید مأیوس از رحمت و مغفرت و عفو الاهی باشد و لو با گناه جن و انس باشد.[2] کارهایی؛ نظیر گناه زیاد، جهل و عدم شناخت خداوند، بخل و ... موجب می شود تا انسان به خداوند بدگمان شود. در روایتی آمده است که بخل موجب سوء ظن به خداوند می گردد.[3] با آشنایی و شناخت از اموری که موجب سوء ظن به خداوند می شوند، باید با برطرف نمودن آن اسباب، موجبات خوش بینی را فراهم نمود. امام رضا (ع) فرمود: به خداوند حسن ظن پیدا کنید؛ زیرا خداوند می‌فرماید: من به حسن ظن توجه دارم، اگر او خیر در نظر بگیرد به خیر خواهد رسید و اگر سوء ظن داشته باشد باز هم به آن خواهد رسید.[4] 2. سوء ظن به خود: خوش بینی زیاد و بی مورد به خود، موجب تنزل و رکود و موجب بی مهری دیگران نسبت به ما خواهد شد، امام رضا (ع) فرمود: "ر کس از نفس خود راضی باشد افراد ناراضی از او زیاد خواهند شد".[5] هم چنان که سوءظن به خویشتن در صورت عدم افراط موجب تکامل آدمی است، امام علی‌ (ع) می‌ فرماید: "یکی از صفات متقین سوء ظن داشتن به خود است".[6] 3. سوء ظن به دشمن: چنین سوء ظنی یکی از امور پسندیده و ممدوح است و باعث می شود تا انسان لحظه ای از مکر و حیله دشمنان غافل نماند. چه بسا ممکن است دشمن از در دوستی وارد شود و ظاهری خیر خواهانه و صلح به خود بگیرد و دست دوستی دراز کند، اما در صدد مکر و ضربه زدن باشد. براین اساس نباید به سخنان و حرکات او خوش بین بود. حضرت علی (ع) در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر می فرماید: "مراقب باش، مراقب باش، از دشمن خود پس از آشتی کردن؛ زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند پس دور اندیش باش و حسن ظن خود را متهم کن".[7] 4. سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و ...: اما سوء ظن به نزدیکان، دوستان ، مؤمنان و... که ظاهراً سؤال شما نیز ناظر به این مسئله است، از منابع و متون اسلامی به دست می آید که چنین چیزی به جامعه و محیطی که ما در آن زندگی می کنیم، وابستگی زیادی دارد. الف. اگر در محیطی زندگی می کنیم که اکثر مردم آن اهل گناه و معصیت هستند و در آن جامعه عدالت جایش را به بی عدالتی و ستم داده و هر کس تنها به فکر دنیای خود است، بدیهی است که در چنین جامعه ای اصل بر عدم اعتماد و بدگمانی است؛ از این رو است که می بینیم امام هادی (ع) می فرماید: "ر گاه روزگاری بود که در آن بیداد بر دادگری غالب شد نباید به کسی گمان نیک برد، مگر این که خوبی او بر تو معلوم شود".[8] ب. اما اگر در یک جامعه ای زندگی می کنیم که اساس آن بر عدالت استوار است و انسان های مؤمنی در آن زندگی می کنند، در چنین جامعه ای باید خوش گمان بود و از بدگمانی دوری جست؛ چون در جامعه ای که بر اساس اعتماد بنا شده باید اعتماد نمود. خداوند در این زمینه می فرمایند: "ای اهل ایمان از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که ظن و برخی پندارها معصیت است...".[9] امام هادی (ع) می فرماید: "ر گاه روزگاری بود که عدالت در آن بر ستم غالب شد، حرام است به کسی گمان بد ببری، مگر این که بدی او بر تو معلوم شود".[10] از نظر اسلام آبروی شخص مسلمان دارای احترام و ارزش خاصی است و خداوند برای حفظ و آبروی مسلمان، سوء ظن را نهی نموده است. مفسران گفته اند که مراد اجتناب از ظن که در قرآن آمده است، بدگمانی نسبت به مسلمان است.[11] بنابر این شخص مسلمان باید اعمال دیگران را حمل بر درستی و صحت نماید، هرچند در ظاهر نادرست به نظر رسد و حملش بر کارهای درست دشوار باشد. در روایتی پیامبر (ص) می فرمایند: "برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند عذری بجوی و اگر نیافتی عذری بتراش".[12] علت بدبینی چیست؟ برای بدبینی علت های مختلفی بیان شده است از جمله: 1. آلودگی درون و بیرون: افرادی که خود آلوده اند دیگران را مانند خود می بینند. 2. همنشینی با بدان: وقتی که انسان با افراد فاسد نشست و برخاست داشت طبیعی است که نسبت به همه افراد بدبین شود؛ چون تصور می کند معاشران او نمونه هایی از مردم اند. در حدیثی امام علی (ع) می فرماید: "منشینی با بدان سبب بدگمانی به نیکان می شود".[13] 3. زندگی در محیط های فاسد. 4. عقده حقارت. کسی که گرفتار خود کم بینی است و یا از سوی دیگران مورد تحقیر واقع گشته است، چنین شخصی سعی می کند دیگران را هم در محیط فکر خود حقیر و پست و آلوده و گنه کار حساب کند تا از عقده خود بکاهد و آرامش کاذبی به خود بدهد. بعضی از راه های درمان بدبینی 1. تقویت عقل و خرد: بدبینی از آثار کمبود عقل و خرد است که هر چیزی را نادیده قبول می کند. امام علی (ع) می فرمایند گمان درست از ویژگی های خردمند است.[میزان الحکم/ج7/ص3392] 2. دوری از تکبر و غرور 3. حمل بر صحت کردن: انسان بدبین باید اصل را بر کرامت انسان ها بگذارد. آیا بدبینی همان سوء ظن است؟ بدبینی ترجمه فارسی سوء ظن است و فرقی بین آنها نیست. نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟ قرآن به این مسئله اشاره نموده و آن را از گناهان به حساب آورده است. قرآن می فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید؛ چرا که بعضی از گمان ها گناه است".[14] اگر بدگمانی درمان شد برای این که دو باره به آن مبتلا نگردیم چه کار لازم است انجام دهیم؟ پس از دوری از این خصلت بد طبعا همان اموری را که موجب ریشه کن شدن این حالت شده، باید تثبیت و تقویت نمود تا منجر به برگشت دوباره آن نشود. آیا شخص بدبین به همه افراد بدبین است؟ یا به افراد خاصی؟ برای این مورد یک قاعده و قانون کلی وجود ندارد؛ زیرا این بستگی به افراد بدبین، مقدار و درجه بدبینی و ریشه آن دارد. بعضی وقت ها انسان به خاطر برخی از امور مثل دشمنی به فرد خاص، حسادت به او و ... به همان شخص بدبین است و نسبت به دیگران این حالت را ندارد و گاهی نیز نزدیک بودن به فردی باعث بدبینی او می شود که بر خلاف میلش عمل کنند او بدبین می شود. از کسی انتظار احسان دارد به او احسان نمی کند این کار را حمل بر بخل یا غرض می کند. اما گاهی نیز این صفت بد در کسی ریشه دوانده و جزء ذاتش شده، چنین شخصی به همه مردم، حتی همسر، فرزند، رفیق و ... بدبین است. امام صادق (ع) می فرماید: "بیش از دو سوم مردم به این گناه مبتلا هستند".[15] آیا بدبینی عقاب دارد؟ تصورات و خطورات ذهنی انسان گناه محسوب نمی شود، اما آنچه که از آن نهی شده است این است که انسان نسبت به کسی گمان بد کند و فکرش به آن اعتماد کند و قلبش به آن مایل شود و طبعاً در عمل ظاهر گردد.[16] بنابراین سوء ظن دارای سه مرحله است. 1. قلبی، 2. زبانی، 3. عملی. آنچه از آن در قلب خطور می کند، مشمول تکلیف نیست؛ چون از اختیار خارج است، ولی آنچه از آن نهی شده است مربوط به زبان و عمل است.[17] این گناه ممکن است برای تمام افراد بشر در تمام مراحل سنی پیش بیاید. توضیح این که مراد از "اجتناب از ظن" (که در سوره حجرات از آن نهی شده) اجتناب از خود ظن و گمان نیست؛ چون ظن، خود نوعی ادراک نفسانی است، و در دل باز است، ناگهان ظنی در آن وارد می‌شود و آدمی نمی‌تواند برای نفس و دل خود دری بسازد، تا از ورود ظن بد جلوگیری کند، پس نهی کردن از خود ظن صحیح نیست. مگر آن که از پاره‌ای مقدمات اختیاری آن نهی کند. پس منظور آیه شریفه نهی از پذیرفتن ظن بد است، می‌خواهد بفرماید: اگر در باره کسی ظن بدی به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر نده. بنابراین، پس این که فرمود بعضی از ظن‌ها گناه است، باز خود ظن را نمی‌گوید؛ (چون ظن به تنهایی چه خوبش و چه بدش گناه نیست، برای این که گفتیم اختیاری نیست)، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضی موارد گناه است؛ مثل این که نزد تو از کسی بدگویی کنند، و تو دچار سوء ظن به او شوی و این سوء ظن را بپذیری، و در مقام ترتیب اثر دادن بر آمده او را توهین کنی، و یا همان نسبت را که شنیده‌ای به او بدهی و یا اثر عملی دیگری بر گمانت بار کنی که همه اینها آثاری است بد و گناه و حرام.[18] و چنین شخص مستحق عذاب اخروی است. آثار بدبینی: بدبینی و سوء ظن آثاری دارد که برخی از آنها عبارت اند از: 1. زوال امنیت: شخص بدبین به حریم شخصیت مسلمانان تجاوز می کند. 2. کنجکاوی در امور دیگران: شخص بدبین برای پیدا کردن شاهدهایی بر بدگمانی خود با تجسس از مسلمانان سلب آزادی می کند. 3. ابتلا به غیبت برادران مؤمن:[19] چون نسبت به کسی سوء ظن پیدا کرده است، غیبت را تجویز می‌کند.[20] 4. از بین رفتن عبادات: حضرت علی (ع) می فرماید: بپرهیز از آن که گمان را بدگردانی؛ زیرا به راستی بدگمانی عبادت را از بین می برد و گناه را بزرگ می کند".[21] 5. از دست دادن دوستان و تنهایی و انزوا: امام علی (ع) می فرماید: "ر که بدگمانی بر او چیره شود جای آشتی با هیچ دوستی را باقی نمی گذارد".[22] 6. موجب ترس و بخل و حرص می شود: پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: "ای علی ترس و بخل و حرص غرائزی هستند که از سوء ظن تولد پیدا می‌کنند".[23] پی نوشتها: [1] یوسف ، 87. [2] طیب، سید عبد الحسین‌، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌9، ص 416 و 417، ناشر انتشارات اسلام‌، تهران، چاپ دوم، 1378 ش‌. [3] عطاردی، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج ‌1، ص 550، ناشر انتشارات عطارد، تهران، چاپ اول ، 1378 ش‌ ‌. [4] همان، ج ‌2، ص 65. [5]علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 69، ص 317، (من رضی عن نفسه کثر الساخطون علیه). [6] نهج البلاغه، خ 193، (فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون اذا زکی احدهم خاف مما یقال له). [7]نهج البلاغه، نامه 53. [8] محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج 7، ص 3401. [9]حجرات،12، "یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن إثم". [10]میزان الحکمة، ج 7، ص 3401. [11]به تفاسیر قرآن در ذیل آیه 12 سوره حجرات مراجعه نمایید. [12]میزان الحکمة، ج 12، عن رسول الله (ص) قال: "اطلب لاخیک عذرا فانلم تجد له عذرا فالتمس له عذرا". [13]بحارالانوار، ج 71، ص 197،مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق. الامام علی (ع) قال: "مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار". [14]حجرات، 12. [15]کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 412، چاپ چهارم دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‌1365 ش. قال صادق (ع): یا اسحاق کم تری اهل هذا الآیة، "ان عطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذا هم یسخطون"، قال ثم قال هم اکثر من ثلثی الناس. [16]فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 5، ص 268. [17]طبرسی، فضل بن الحسن، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 23، ص 218 و 219، ‌ناشر انتشارات فراهانی، تهران، چاپ اول‌، 1360 ش‌. [18] ترجمه المیزان، ج ‌18، ص 483. [19] دستغیب ،سید عبدالحسین، قلب سلیم، ج2، ص 183و 184و 185. [20] مصطفوی‌، حسن، ترجمه مصطفوی، متن، ص 207، ناشر انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، تهران، چاپ اول، 1360 ش‌. [21]شرح غرر الحکم، ج 2، ص 308، الامام علی (ع) قال: "ایاک ان تبسی الظن فان سوء الظن تفسد العباده و یعظم الوزر". [22]شرح غرر الحکم، ج 5، ص 406، الامام علی (ع) قال: "من غلب علیه سوء الظن لم یترک بینه و بین خلیل صلحا". [23] عطاردی، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج ‌2، ص 73. منبع: www.islamquest.net
بدبینی در قرآن به چه معنا است؟ علت، آثار و راه علاج آن چیست؟ افراد بدبین چه ویژگی هایی دارند؟
شرح پرسش:
1- کلمه بدبین (مثلا در قرآن) به چه معنا است؟ علت بدبینی چیست ؟ چرا انسانی بدبین می شود؟ 2- راه درمان بدبینی چیست؟ 3- آیا بدبینی همان سوءظن است؟ 4- نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟ و چه طور باید با آنان برخورد نمود؟ 5- اگر مرض بدبینی درمان شد برای مبتلا نشدن مجدد آن چه کاری لازم است ؟ 6- آیا انسان بدبین نسبت به همه افراد بدبین است یا نسبت به افراد خاصی؟ حال اگر جواب افراد خاص است مثلا چه افرادی (آیا در مورد کسانی که خیلی دوستشان دارد....)؟. 7- برای اینکه به آن مبتلا نگردیم باید چه کار کرد؟ 8- آثار بدبینی چیست؟ 9- ضررها و ضربه هایی که به شخص بدبین وارد می گردد بیشتر از چه جنبه ای است (روحی و...) و اگر ممکن است از همه جنبه ها برایم موضوع را باز کنید؟ 10- اگر کسی خود را در مورد بدبینی نسبت به دیگران اصلاح نکند و همین روند را ادامه دهد چه ضررهایی به دیگران وارد می کند؟ 11- آیا ضرر و ضربه هایی که به خودش وارد می کند بیشتر است یا ضرر و ضربه هایی که به دیگران و یا جامعه وارد می کند؟ 12- آیا برای کسانی که خود را اصلاح نکنند عذابی (اخروی) در پیش است؟ 13- آیا کسانی که به این صفت بد مبتلا هستند با اینکه خودشان از داشتن آن رنج می برند عذاب خواهندشد؟ 14-آیا به غیر از عذاب اخروی عذاب دنیوی هم دارد؟ 15- شخص بدبین چه جایگاهی در جامعه دارد؟ 16- آیا هم نشینی با شخص بدبین تأثیری در ما دارد؟ یعنی این امکان است ما هم بدبین شویم؟ 17- بدبینان بیشتر جوانان هستند یا نه همه قشر ها را شامل می شود در واقع منظورم این است که آیا داشتن این صفت بد در یک دوره سنی است یا نه داشتن آن در همه گروه های سنی یکسان است و محدود به سن نیست؟ 18- نظر روان شناسان نسبت به بدبینان چیست؟
پاسخ اجمالی:
بدبینی یک حالت درونی و از صفات بسیار بدی است که از زوایای متعدد قابل بحث است؛ زیرا آثار منفی فردی و اجتماعی، روحی و جسمی، اخروی و دنیوی زیادی دارد. در منابع اسلامی ضمن بیان آثار و علل بدبینی، راه هایی برای درمان آن ذکر شده است.
پاسخ تفصیلی:
بدبینی و بدگمانی که در منابع اسلامی از آن به سوء ظن تعبیر شده یک حالت درونی است که موجب عدم اعتماد شخص به دیگران و اطرافیانش می شود، از این رو نسبت به حوادث، وقایع، افراد و کارهای آنان با دید منفی نگریسته و آنها را به صورت نادرست تفسیر می کند. بدبینی "سوء ظن" یکی از گناهانی است که در مقابل آن خوش بینی (حسن ظن) می باشد که از صفات خوب است.
در یک تقسیم بندی سوء ظن را نسبت به متعلق آن به چهار قسم می توان تقسیم نمود:
1. سوء ظن به خدا
2- سوء ظن به خود
3- سوء ظن به دشمنان
4- سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و...
1. سوء ظن به خدا: سوء ظن به خدا یعنی بدگمانی نسبت به خداوند در مورد موجودات و انسان ها؛ نظیر ناامیدی از رحمت خداوند که این کار امری ناپسند و حرام است. خدای متعال در قرآن می فرماید: (لا تیأسوا من روح الله انه لاییأس من روح الله الّا القوم الکافرون).[1] چنین سوء ظنی کاملاً بی جا بوده و از گناهان بزرگ است؛ مؤمن با آن سعه رحمت و مغفرت الاهی نباید مأیوس از رحمت و مغفرت و عفو الاهی باشد و لو با گناه جن و انس باشد.[2]
کارهایی؛ نظیر گناه زیاد، جهل و عدم شناخت خداوند، بخل و ... موجب می شود تا انسان به خداوند بدگمان شود. در روایتی آمده است که بخل موجب سوء ظن به خداوند می گردد.[3]
با آشنایی و شناخت از اموری که موجب سوء ظن به خداوند می شوند، باید با برطرف نمودن آن اسباب، موجبات خوش بینی را فراهم نمود. امام رضا (ع) فرمود: به خداوند حسن ظن پیدا کنید؛ زیرا خداوند میفرماید: من به حسن ظن توجه دارم، اگر او خیر در نظر بگیرد به خیر خواهد رسید و اگر سوء ظن داشته باشد باز هم به آن خواهد رسید.[4]
2. سوء ظن به خود: خوش بینی زیاد و بی مورد به خود، موجب تنزل و رکود و موجب بی مهری دیگران نسبت به ما خواهد شد، امام رضا (ع) فرمود: "ر کس از نفس خود راضی باشد افراد ناراضی از او زیاد خواهند شد".[5] هم چنان که سوءظن به خویشتن در صورت عدم افراط موجب تکامل آدمی است، امام علی (ع) می فرماید: "یکی از صفات متقین سوء ظن داشتن به خود است".[6]
3. سوء ظن به دشمن: چنین سوء ظنی یکی از امور پسندیده و ممدوح است و باعث می شود تا انسان لحظه ای از مکر و حیله دشمنان غافل نماند. چه بسا ممکن است دشمن از در دوستی وارد شود و ظاهری خیر خواهانه و صلح به خود بگیرد و دست دوستی دراز کند، اما در صدد مکر و ضربه زدن باشد. براین اساس نباید به سخنان و حرکات او خوش بین بود. حضرت علی (ع) در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر می فرماید: "مراقب باش، مراقب باش، از دشمن خود پس از آشتی کردن؛ زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند پس دور اندیش باش و حسن ظن خود را متهم کن".[7]
4. سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و ...: اما سوء ظن به نزدیکان، دوستان ، مؤمنان و... که ظاهراً سؤال شما نیز ناظر به این مسئله است، از منابع و متون اسلامی به دست می آید که چنین چیزی به جامعه و محیطی که ما در آن زندگی می کنیم، وابستگی زیادی دارد.
الف. اگر در محیطی زندگی می کنیم که اکثر مردم آن اهل گناه و معصیت هستند و در آن جامعه عدالت جایش را به بی عدالتی و ستم داده و هر کس تنها به فکر دنیای خود است، بدیهی است که در چنین جامعه ای اصل بر عدم اعتماد و بدگمانی است؛ از این رو است که می بینیم امام هادی (ع) می فرماید: "ر گاه روزگاری بود که در آن بیداد بر دادگری غالب شد نباید به کسی گمان نیک برد، مگر این که خوبی او بر تو معلوم شود".[8]
ب. اما اگر در یک جامعه ای زندگی می کنیم که اساس آن بر عدالت استوار است و انسان های مؤمنی در آن زندگی می کنند، در چنین جامعه ای باید خوش گمان بود و از بدگمانی دوری جست؛ چون در جامعه ای که بر اساس اعتماد بنا شده باید اعتماد نمود. خداوند در این زمینه می فرمایند: "ای اهل ایمان از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که ظن و برخی پندارها معصیت است...".[9] امام هادی (ع) می فرماید: "ر گاه روزگاری بود که عدالت در آن بر ستم غالب شد، حرام است به کسی گمان بد ببری، مگر این که بدی او بر تو معلوم شود".[10] از نظر اسلام آبروی شخص مسلمان دارای احترام و ارزش خاصی است و خداوند برای حفظ و آبروی مسلمان، سوء ظن را نهی نموده است. مفسران گفته اند که مراد اجتناب از ظن که در قرآن آمده است، بدگمانی نسبت به مسلمان است.[11] بنابر این شخص مسلمان باید اعمال دیگران را حمل بر درستی و صحت نماید، هرچند در ظاهر نادرست به نظر رسد و حملش بر کارهای درست دشوار باشد.
در روایتی پیامبر (ص) می فرمایند: "برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند عذری بجوی و اگر نیافتی عذری بتراش".[12]
علت بدبینی چیست؟
برای بدبینی علت های مختلفی بیان شده است از جمله:
1. آلودگی درون و بیرون: افرادی که خود آلوده اند دیگران را مانند خود می بینند.
2. همنشینی با بدان: وقتی که انسان با افراد فاسد نشست و برخاست داشت طبیعی است که نسبت به همه افراد بدبین شود؛ چون تصور می کند معاشران او نمونه هایی از مردم اند. در حدیثی امام علی (ع) می فرماید: "منشینی با بدان سبب بدگمانی به نیکان می شود".[13]
3. زندگی در محیط های فاسد.
4. عقده حقارت. کسی که گرفتار خود کم بینی است و یا از سوی دیگران مورد تحقیر واقع گشته است، چنین شخصی سعی می کند دیگران را هم در محیط فکر خود حقیر و پست و آلوده و گنه کار حساب کند تا از عقده خود بکاهد و آرامش کاذبی به خود بدهد.
بعضی از راه های درمان بدبینی
1. تقویت عقل و خرد: بدبینی از آثار کمبود عقل و خرد است که هر چیزی را نادیده قبول می کند. امام علی (ع) می فرمایند گمان درست از ویژگی های خردمند است.[میزان الحکم/ج7/ص3392]
2. دوری از تکبر و غرور
3. حمل بر صحت کردن: انسان بدبین باید اصل را بر کرامت انسان ها بگذارد.
آیا بدبینی همان سوء ظن است؟
بدبینی ترجمه فارسی سوء ظن است و فرقی بین آنها نیست.
نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟
قرآن به این مسئله اشاره نموده و آن را از گناهان به حساب آورده است. قرآن می فرماید: "ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید؛ چرا که بعضی از گمان ها گناه است".[14]
اگر بدگمانی درمان شد برای این که دو باره به آن مبتلا نگردیم چه کار لازم است انجام دهیم؟
پس از دوری از این خصلت بد طبعا همان اموری را که موجب ریشه کن شدن این حالت شده، باید تثبیت و تقویت نمود تا منجر به برگشت دوباره آن نشود.
آیا شخص بدبین به همه افراد بدبین است؟ یا به افراد خاصی؟
برای این مورد یک قاعده و قانون کلی وجود ندارد؛ زیرا این بستگی به افراد بدبین، مقدار و درجه بدبینی و ریشه آن دارد. بعضی وقت ها انسان به خاطر برخی از امور مثل دشمنی به فرد خاص، حسادت به او و ... به همان شخص بدبین است و نسبت به دیگران این حالت را ندارد و گاهی نیز نزدیک بودن به فردی باعث بدبینی او می شود که بر خلاف میلش عمل کنند او بدبین می شود. از کسی انتظار احسان دارد به او احسان نمی کند این کار را حمل بر بخل یا غرض می کند. اما گاهی نیز این صفت بد در کسی ریشه دوانده و جزء ذاتش شده، چنین شخصی به همه مردم، حتی همسر، فرزند، رفیق و ... بدبین است. امام صادق (ع) می فرماید: "بیش از دو سوم مردم به این گناه مبتلا هستند".[15]
آیا بدبینی عقاب دارد؟
تصورات و خطورات ذهنی انسان گناه محسوب نمی شود، اما آنچه که از آن نهی شده است این است که انسان نسبت به کسی گمان بد کند و فکرش به آن اعتماد کند و قلبش به آن مایل شود و طبعاً در عمل ظاهر گردد.[16] بنابراین سوء ظن دارای سه مرحله است. 1. قلبی، 2. زبانی، 3. عملی. آنچه از آن در قلب خطور می کند، مشمول تکلیف نیست؛ چون از اختیار خارج است، ولی آنچه از آن نهی شده است مربوط به زبان و عمل است.[17]
این گناه ممکن است برای تمام افراد بشر در تمام مراحل سنی پیش بیاید. توضیح این که مراد از "اجتناب از ظن" (که در سوره حجرات از آن نهی شده) اجتناب از خود ظن و گمان نیست؛ چون ظن، خود نوعی ادراک نفسانی است، و در دل باز است، ناگهان ظنی در آن وارد میشود و آدمی نمیتواند برای نفس و دل خود دری بسازد، تا از ورود ظن بد جلوگیری کند، پس نهی کردن از خود ظن صحیح نیست. مگر آن که از پارهای مقدمات اختیاری آن نهی کند. پس منظور آیه شریفه نهی از پذیرفتن ظن بد است، میخواهد بفرماید: اگر در باره کسی ظن بدی به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر نده. بنابراین، پس این که فرمود بعضی از ظنها گناه است، باز خود ظن را نمیگوید؛ (چون ظن به تنهایی چه خوبش و چه بدش گناه نیست، برای این که گفتیم اختیاری نیست)، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضی موارد گناه است؛ مثل این که نزد تو از کسی بدگویی کنند، و تو دچار سوء ظن به او شوی و این سوء ظن را بپذیری، و در مقام ترتیب اثر دادن بر آمده او را توهین کنی، و یا همان نسبت را که شنیدهای به او بدهی و یا اثر عملی دیگری بر گمانت بار کنی که همه اینها آثاری است بد و گناه و حرام.[18] و چنین شخص مستحق عذاب اخروی است.
آثار بدبینی:
بدبینی و سوء ظن آثاری دارد که برخی از آنها عبارت اند از:
1. زوال امنیت: شخص بدبین به حریم شخصیت مسلمانان تجاوز می کند.
2. کنجکاوی در امور دیگران: شخص بدبین برای پیدا کردن شاهدهایی بر بدگمانی خود با تجسس از مسلمانان سلب آزادی می کند.
3. ابتلا به غیبت برادران مؤمن:[19] چون نسبت به کسی سوء ظن پیدا کرده است، غیبت را تجویز میکند.[20]
4. از بین رفتن عبادات: حضرت علی (ع) می فرماید: بپرهیز از آن که گمان را بدگردانی؛ زیرا به راستی بدگمانی عبادت را از بین می برد و گناه را بزرگ می کند".[21]
5. از دست دادن دوستان و تنهایی و انزوا: امام علی (ع) می فرماید: "ر که بدگمانی بر او چیره شود جای آشتی با هیچ دوستی را باقی نمی گذارد".[22]
6. موجب ترس و بخل و حرص می شود: پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: "ای علی ترس و بخل و حرص غرائزی هستند که از سوء ظن تولد پیدا میکنند".[23]
پی نوشتها:
[1] یوسف ، 87.
[2] طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 416 و 417، ناشر انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378 ش.
[3] عطاردی، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج 1، ص 550، ناشر انتشارات عطارد، تهران، چاپ اول ، 1378 ش .
[4] همان، ج 2، ص 65.
[5]علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 69، ص 317، (من رضی عن نفسه کثر الساخطون علیه).
[6] نهج البلاغه، خ 193، (فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون اذا زکی احدهم خاف مما یقال له).
[7]نهج البلاغه، نامه 53.
[8] محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج 7، ص 3401.
[9]حجرات،12، "یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن إثم".
[10]میزان الحکمة، ج 7، ص 3401.
[11]به تفاسیر قرآن در ذیل آیه 12 سوره حجرات مراجعه نمایید.
[12]میزان الحکمة، ج 12، عن رسول الله (ص) قال: "اطلب لاخیک عذرا فانلم تجد له عذرا فالتمس له عذرا".
[13]بحارالانوار، ج 71، ص 197،مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق. الامام علی (ع) قال: "مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار".
[14]حجرات، 12.
[15]کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 412، چاپ چهارم دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش. قال صادق (ع): یا اسحاق کم تری اهل هذا الآیة، "ان عطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذا هم یسخطون"، قال ثم قال هم اکثر من ثلثی الناس.
[16]فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 5، ص 268.
[17]طبرسی، فضل بن الحسن، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 23، ص 218 و 219، ناشر انتشارات فراهانی، تهران، چاپ اول، 1360 ش.
[18] ترجمه المیزان، ج 18، ص 483.
[19] دستغیب ،سید عبدالحسین، قلب سلیم، ج2، ص 183و 184و 185.
[20] مصطفوی، حسن، ترجمه مصطفوی، متن، ص 207، ناشر انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، تهران، چاپ اول، 1360 ش.
[21]شرح غرر الحکم، ج 2، ص 308، الامام علی (ع) قال: "ایاک ان تبسی الظن فان سوء الظن تفسد العباده و یعظم الوزر".
[22]شرح غرر الحکم، ج 5، ص 406، الامام علی (ع) قال: "من غلب علیه سوء الظن لم یترک بینه و بین خلیل صلحا".
[23] عطاردی، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج 2، ص 73.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] 1- کلمه بدبین (مثلا در قرآن) به چه معنا است؟ علت بدبینی چیست ؟ چرا انسانی بدبین می شود؟ 2- راه درمان بدبینی چیست؟ 3- آیا بدبینی همان سوءظن است؟ 4- نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟ و چه طور باید با آنان برخورد نمود؟ 5- اگر مرض بدبینی درمان شد برای مبتلا نشدن مجدد آن چه کاری لازم است ؟ 6- آیا انسان بدبین نسبت به همه افراد بدبین است یا نسبت به افراد خاصی؟ حال اگر جواب افراد خاص است مثلا چه افرادی (آیا در مورد کسانی که خیلی دوستشان دارد....)؟. 7- برای اینکه به آن مبتلا نگردیم باید چه کار کرد؟ 8- آثار بدبینی چیست؟ 9- ضررها و ضربه هایی که به شخص بدبین وارد می گردد بیشتر از چه جنبه ای است (روحی و...) و اگر ممکن است از همه جنبه ها برایم موضوع را باز کنید؟ 10- اگر کسی خود را در مورد بدبینی نسبت به دیگران اصلاح نکند و همین روند را ادامه دهد چه ضررهایی به دیگران وارد می کند؟ 11- آیا ضرر و ضربه هایی که به خودش وارد می کند بیشتر است یا ضرر و ضربه هایی که به دیگران و یا جامعه وارد می کند؟ 12- آیا برای کسانی که خود را اصلاح نکنند عذابی (اخروی) در پیش است؟ 13- آیا کسانی که به این صفت بد مبتلا هستند با اینکه خودشان از داشتن آن رنج می برند عذاب خواهندشد؟ 14-آیا به غیر از عذاب اخروی عذاب دنیوی هم دارد؟ 15- شخص بدبین چه جایگاهی در جامعه دارد؟ 16- آیا هم نشینی با شخص بدبین تأثیری در ما دارد؟ یعنی این امکان است ما هم بدبین شویم؟ 17- بدبینان بیشتر جوانان هستند یا نه همه قشر ها را شامل می شود در واقع منظورم این است که آیا داشتن این صفت بد در یک دوره سنی است یا نه داشتن آن در همه گروه های سنی یکسان است و محدود به سن نیست؟ 18- نظر روان شناسان نسبت به بدبینان چیست؟
- [سایر] آثار و مشکلات فاصله گرفتن از قرآن را بیان کنید؟ راه علاج این مشکلات چیست ؟ وظیفه علما و بزرگان و نخبگان دنیای اسلام در این خصوص چیست ؟
- [سایر] افراد تیزهوش چه ویژگی هایی دارند؟
- [سایر] چرا افراد بهایی را نجس میدانیم؟ یعنی اساسا ویژگی های افراد نجس چیست؟
- [سایر] افراد دارای جاذبه و دافعه چه ویژگی های شخصیتی دارند؟
- [سایر] ویژگی های نزول قرآن چیست؟
- [سایر] آثار قرائت قرآن چیست؟
- [سایر] ویژگی های قرآن را بیان کنید؟
- [سایر] ویژگی قوم برگزیده از نظر قرآن چیست؟ قرآن قوم مطلوب و ایده آل را چگونه معرفی می کند و چه ویژگی هایی برایش قائل است؟
- [سایر] عوامل و آثار فتنه در قرآن کریم؟
- [امام خمینی] جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مدارس که بعض معممین و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و یا با اشاره دولت تصدی نمودهاند چه برنامه تحصیلی از طرف دولت جائر باشد یا از طرف این نحو متصدیان که عمّال دولت جائر هستند، زیرا در این امور نقشه محو آثار اسلام و احکام قرآن کریم کشیده شده است.
- [آیت الله مظاهری] نمّامی و فتنهگری از گناهان کبیرهای است که قرآن آن را بالاتر از قتل دانسته است؛ خداوند در قرآن شریف میفرماید: (وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)[1] (و فتنه از قتل شدیدتر است.) (وَ الْفِتْنَةُ اکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ)[2] (و فتنه از قتل بزرگتر است.) و آن اقسامی دارد: الف) فتنهگری در دین خدا، نظیر افرادی که با گفتار یا کردار خود مردم را از دین و فضائل اخلاقی منحرف میکنند، و این صورت، گناه مفسد فی الارض را نیز دارد. ب) کسانی که با تهمت زدن و دروغپردازی مردم را به یکدیگر بدبین میکنند، و به رابطه و اخوّت اسلامی مسلمین ضربه میزنند، و این صورت گناه تهمت را نیز دارد. ج) کسانی که با سعایت و سخنچینی، غیبت کسی را که از او غیبت شده به او برسانند، و این قسم گناه غیبت را نیز دارد، زیرا عیب کسی را که غیبت نموده، نقل کرده است. د) کسانی که با نقل گفتاری یا کرداری مردم را به یکدیگر بدبین و دشمنی را میان آنان ایجاد میکنند، مثلاً ازدواج مجدد کسی را برای زنش بگویند یا تماس زنی را با نامحرم برای شوهرش بگویند، و این صورت از مصادیق همان فتنهگری است که در اسلام از آن منع شدید شده است.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی در حال احرام بمیرد ، نباید او را با آب کافور غسل دهند و به جای آن باید با آب خالص غسل بدهند ، مگر اینکه در احرام حج تمتع بوده و طواف و نمازش و سعی را تمام نموده باشد ، یا آنکه در احرام حج قران یا إفراد بوده و حلق را انجام داده باشد ، که در این دو صورت با آب کافور باید غسل دهند .
- [آیت الله اردبیلی] انسان میتواند برای بعضی از کارهای مستحبّی، مثل حج، عمره، طواف از طرف کسی که در مکه نیست، قرائت قرآن، زیارت قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امامان علیهمالسلام و توابع آن مثل نماز زیارت، از طرف زندگان اجیر شود و ظاهرا نیابت تبرّعی (مجانی) در جمیع مستحبات از طرف افراد زنده اگر به قصد رجا باشد اشکال ندارد؛ اما صحّت اجیر شدن برای غیر از مثل مستحبات ذکر شده، محلّ تأمّل است و نیز انسان میتواند کار مستحبّی را انجام دهد و ثواب آن را به مردگان یا زندگان هدیه نماید.
- [آیت الله مظاهری] از محرّمات در اسلام دشمنی و کینهتوزی و اظهار عداوت و بغض و قهر با مسلمانان است و قرآن شریف یکی از علل حرمت خمر و قمار را عداوت و بغض میداند (انَّما یُریدُ الشَّیْطانُ انْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِر)[1] (همانا شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند.) و آن اقسامی دارد: الف) دشمنی با افراد وابسته به دین نظیر علما و متدیّنین به خاطر دینشان و گناه این قسم در حدّ کفر است، بلکه اگر توجّه به لوازم آن داشته باشد کفر است. ب) دشمنی با آنان به خاطر اغراض شخصیّه و این قسم نیز گناهش بزرگ است. ج) دشمنی با خویشان نظیر پدر و مادر و اولاد و برادر و خواهر و امثال اینها که این قسم علاوه بر حرمت دشمنی و قهر، حرمت قطع رحم را نیز دارد و قطع رحم به اندازهای گناهش بزرگ است که در قرآن سه مرتبه بر او لعن شده است. د) دشمنی با افراد دیگر از غیر خویشاوندان و وابستگان و این قسم نیز حرام بلکه از گناهان کبیره است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] امر به معروف و نهی از منکر بر تمام افراد عاقل و بالغ با شرایط زیر واجب است: 1 کسی که می خواهد امر و نهی کند باید یقین داشته باشد که طرف مقابل مشغول انجام حرام یا ترک واجبی است. 2 احتمال دهد که امر و نهی او اثردارد، خواه اثر فوری داشته باشد یا غیر فوری، کامل یا ناقص، بنابراین اگر بداند هیچ اثر نمی کند واجب نیست. 3 در امر و نهی او مفسده و ضرری نباشد، پس اگر بداند یا خوف این باشد که امر یا نهی او، ضرر جانی یا عرضی و آبرویی یا مالی قابل توجه نسبت به او یا بعضی از مؤمنین می رساند واجب نیست، ولی اگر معروف و منکر از اموری باشد که شارع مقدس اسلام اهمیت زیادی به آن می دهد (مانند حفظ اسلام و قرآن و استقلال ممالک اسلامی، یا حفظ احکام ضروری اسلام)، باید اعتنا به ضرر نکند و با بذل جان و مال در حفظ آنها بکوشد.
- [آیت الله مظاهری] تهمت اقسام و مراتبی دارد: الف) افترا بر خدا و پیامبران و اوصیای گرامی صلوات اللَّه علیهم اجمعین و قرآن شریف این قسم افترا و تهمت را بالاترین ظلمها میداند: (وَ مَنْ اظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ الْکَذِب)[2] (و چه کسی ستمگرتر از آن کس که به خدا دروغ میبندد؟) ب) افترای زنا به زنها و مردان پاکدامن که این افترا و تهمت علاوه بر گناه بزرگی که دارد، اگر منجر به دادگاه شود، حاکم اسلامی باید او را حدّ قذف که هشتاد تازیانه است بزند. ج) افترا و تهمت به افرادی که تهمت به آنان موجب تضعیف دین میشود، نظیر تهمت به علما و افرادی که وابسته به دین میباشند که گناه این قسم تهمت، مضاعف و نظیر افترا بر خدا و پیامبر و ائمّه طاهرین است. د) افترا و تهمت به افراد معمولی، که این قسم تهمت گرچه گناه مضاعف ندارد، ولی در روایات آمده است که در روز قیامت آن تهمتزننده را بر روی چرکها و خونها نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند سپس او را به جهنّم میبرند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ، متابعت از شیطان درون (هوای نفس) و از شیطان برون (وسوسههای ابلیس و افراد ناباب) است، و این متابعت دارای اقسامی است که برخی از آن، گناه نیست: الف) متابعت از آنها به طور عادت و ملکه شده باشد؛ نظیر کسی که گناه عادت او شده است و قرآن شریف این قسم را شرک میداند (شرک عملی نه اعتقادی) چنانکه میفرماید: (أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواه)[1] (آیا دیدی کسی را که هوای نفس خویش را به عنوان خدای خود گرفته است؟) یا میفرماید: (أَلَمْ أَعْهَدْ الَیْکُمْ یا بَنی ادَمَ انْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطان)[2] (ای فرزندان آدم آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید؟) ب) متابعت از آنها نه به طور عادت و ملکه؛ نظیر کسی که گاهی مثلاً دروغ میگوید و یا آلودگی چشم دارد و یا غیبت میکند و مانند اینها، و این قسم همان گناهانی است که بعضی از آنها در مسائل گذشته و آینده آمده است. ج) متابعت از آنها به طور عادت و ملکه نه در گناه بلکه در خواستههای آنها که گناه نیست، و علمای علم اخلاق به آن (مشتهیات نفس) میگویند و پرهیز از آن را به طور جدی خواستارند، نظیر سرگرم شدن به لذّات نفس از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و تجمّلات و بازیها و مانند اینها، و این قسم گرچه گناه نیست، ولی خطر آن خیلی بالا است، علاوه بر اینکه سد و مانع محکمی در برابر تکامل است، و محال است که انسان با توغّل در مشتهیات بتواند استکمال پیدا کند. د) متابعت از آنها نه به طور عادت و نه در گناه؛ نظیر ارضای غرایز به طور متوسّط و از راه حلال، و این قسم نه تنها گناه نیست، بلکه قرآن شریف سفارش مؤکّدی برای آن نموده است. صفحه 428 (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ)[3] (ای پیامبر بگو چه کسی زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و نیز روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟) ولی باید مواظب باشد دل بستگی و عادت به آن پیدا نشود.
- [آیت الله علوی گرگانی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است و امتیازش از نماز صبح این است که دو خطبه در پیش دارد و در این زمان باید نماز جمعه را به رجأ مطلوبیّت بخواند و واجب است که نماز ظهر و عصر هم خوانده شود. و واجب شدن آن به نحو مذکور چند شرط دارد: اوّل داخل شدن وقت: و آن عبارت از زوال آفتاب است تا گفتن اذان و خواندن دو خطبه و نماز جمعه پس اگر خواندن نماز بیش از این مقدار به تأخیر بیفتد، بنابر احتیاط واجب نمیتواند نماز حمعه را بخواند. دوم شماره افراد: و آن هفت نفر است با امام و هرگاه هفت نفر از مسلمانان جمع نشوند، نماز جمعه واجب نمیشود بلی نماز جمعه از پنج نفر که یکی از ایشان امام باشد، صحیح است. سوم بودن امام جامع الشرائط از عدالت وغیره که در امام جماعت معتبر است. وصحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: اوّل جماعت بودن، پس فرادی صحیح نیست پس هرگاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز به امام برسد مجزی خواهد بود و در غیر این صورت محلّ اشکال است. دوم خواندن دو خطبه پیش از نماز که در خطبه اوّل حمد وثنای الهی را گفته ووصیّت به تقوی وپرهیزکاری شود ویک سوره از قرآن بخواند سپس نشسته وبرخیزد وباز هم حمد وثنای الهی را به جا آورد وبر پیغمبر اکرم و ائمّه مسلمین صلوات فرستاده و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار )طلب آمرزش( کند، و لازم است خطبه پیش از نماز باشد، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد، صحیح نخواهد بود و خواندن خطبه پیش از زوال آفتاب جائز نیست و باید کسی که خطبه را میخواند هنگام خواندن ایستاده باشد ونشسته خواندن صحیح نمیباشد، و فاصله انداختن بین دو خطبه به نشستن لازم و واجب است و باید نشستن مختصر وخفیف باشد و لازم است امام جماعت وخطیب یک نفر باشد و احوط آن است که خطبه را با طهارت بخواند، و مقدار واجب از خطبه باید عربی باشد ولی در مازاد آن معتبر نیست و اگر حاضرین زبان عربی ندانند میتواند برای آنان ترجمه نماید. سوم آن که مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد، پس هرگاه نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ بر پا باشد ومقارن هم بودند هر دو باطل میشوند و اگر یکی سبقت بر دیگری داشت هر چند به تکبیرْ الاحرام باشد صحیح ودومی باطل خواهد بود. ولی هرگاه پس از برگزاری نماز جمعه کشف شود که نماز جمعه دیگری بر او سابق یا مقارن به کمتر از یک فرسخ بر پا بوده، اشکالی ندارد چه در وقت معلوم شود یا در خارج آن، ومانع بودن کمتر از یک فرسخ در صورتی است که هر دو نماز بجز این جهت صحیح باشد ومانعیّت نماز غیر صحیح، محلّ اشکال است.