با اینکه خدا تورات و انجیل را نازل کرده بود پس چرا آنها را مثل قران از تحریف حفظ نکرد آیا نمی شد که تورات و انجیل هم تا قیامت از تحریف حفظ شوند.
با اینکه خدا تورات و انجیل را نازل کرده بود پس چرا آنها را مثل قران از تحریف حفظ نکرد آیا نمی شد که تورات و انجیل هم تا قیامت از تحریف حفظ شوند. روشن است که اگر خداوند اراده می فرمود که انجیل و تورات از تحریف مصون بدارد چنین می ‌شد ولی اراده خداوند گزاف نیست. بلکه اراده او برطبق مصلحت و حکمت جریان می‌یابد. حال در مورد عدم تعلق اراده الهی بر جلوگیری از تحریف کتاب‌های آسمانی گذشته به این نکات می توان اشاره نمود. الف)چون ادیان پیشین برای مقطع و برهه ‌ای از تاریخ کارآیی داشته و قهرا باپیشرفت زمان و تاریخ باید در آنها تحولاتی حاصل می‌شد. حفظ آن کتاب‌ها برای همیشه ضروری نبوده است. ب) برای حفظ یک متن به صورت اصلی باید شرایط طبیعی چنین امری فراهم باشد. در اعصار گذشته تکامل خط وکتابت به آن میزان نبوده است که بتواند متنی را دربستر خویش و به صورت کامل حفظ نماید. البته با رشد تمدن بشری زمینه‌ های لازم برای چنین امری پدیدار می شد. ج)چون اسلام دین ابدی و قرآن سند جاوید آن است وحالت منتظره‌ ای برای آن وجود ندارد باید از دستخوش تحریف و دگرگونی مصون بماند. ولی کتاب‌های آسمانی گذشته به دلیل داشتن حالت منتظره چنین ضرورتی را ایجاب نمی‌کردند. د)آنچه از برخی از آیات قرآن به دست می‌آید آن است که تورات و انجیل تا روزهای آغازین دین اسلام به صورت تحریف نشده باقی بوده است. بر این اساس تحریف‌ها (اگر صورت گرفته باشد) پس از نزول قرآن صورت گرفته و در این صورت باید گفت: تورات و انجیل تا پایان دوران مأموریت خویش از تحریف مصون بوده‌ اند. در این باره گفتنی است، تورات و انجیل‌های چهارگانه، به اتفاق همه محقّقان مسیحی و ارباب کلیسا سال‌ها پس از حضرت مسیح، از سوی عده‌ای به رشته تحریر درآمده است. میلر نویسنده کتاب تاریخ کلیسای قدیم می‌گوید: (خداوند ما عیسی مسیح کلمه پاک خدا بود و در وی تمام خزاین علم و حکمت مخفی بود و لازم نبود کتابی نوشته به یادگار بگذارد) ص 67. جان بی ناس نویسنده کتاب تاریخ جامع ادیان می‌گوید: (این نکته مسلم است که عیسی خود تعالیم خود را تحریر نکرد. عموم مورخان متفق‌اند: بعد از مرگ او (عیسی) بعضی از شاگردان وی آن کلمات و اقوال را به رشته کتابت درآوردند. از دیدگاه آنان مجموع نوشته‌ها در اثر اعمال مسیحیان صدر اول، رنگ‌های خاصی به خود گرفته و بعضی اقوال بر آن افزوده شده است که به سهو و غلط آنها را به عیسی منسوب دانسته ‌اند. باز روی هم رفته همین مجموعه نوشته‌ ها، نخستین منبع و تنها سرچشمه اطلاعاتی است که نویسندگان انجیل متی و انجیل لوقا از آن اقتباس کرده‌اند. آنان بعداً از انجیل مرقس - که قبلاً وجود داشته و در حدود سال 65 میلادی کتابت شده است نیز استفاده کرده ‌اند. انجیل یوحنا از همه متأخر است و در آخر آن قرن نگاشته شده و بیشتر از منابع خصوصی دیگر کسب اطلاع کرده است‌ ص 576. توماس میشل کشیش کاتولیک می‌نویسد: (مسیحیان معتقدند: خداوند کتاب‌های مقدس را به وسیله مؤلفان بشری نوشته است. هر یک از آنان در عصری خاص می‌زیسته و به رنگ زمان خود در آمده بوده‌اند. همچنین این مؤلفان مانند دیگر انسان‌ها با محدودیت‌های زبان و تنگناهای علمی دست به گریبان بوده‌اند. اصولاً مسیحیان نمی‌گویند که خدا کتاب‌های مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه، توفیق داده است. به عقیده همه مسیحیان، اصل پیام از خدا آمده و در نتیجه حق است؛ اما شکل پیام تنها به خدا مربوط نمی‌شود؛ بلکه به عامل بشری نیز ارتباط می‌یابد. این عامل بشری، نویسنده کتاب است که مانند همه مردم محدود و در معرض خطا است. گاهی این نویسنده بشری نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه‌آمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی می‌ماند)توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص 27 26. در صورتی که قرآن معجزه نبی اکرم است و یکی از وجوه اعجاز آن، فصاحت و بلاغت آن است. معجزه امری است خارق العاده که سایر افراد بشر از آوردن نظیر آن عاجزند و دلیل و شاهد بر صدق ادعای نبوت است و جاودانگی این معجزه می‌طلبد که همچنان از تحریف به دور باشد. قرآن با بیان بسیار قاطع و صریح، تمام کسانی را که منکرند یا شک و تردید دارند؛ نه تنها دعوت به مبارزه کرده بلکه تحریک و تشویق هم کرده است: (بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند تا کتابی مانند قرآن بیاورند، نمی‌توانند؛ اگر چه نهایت همکاری را به خرج دهند)اسراء (17)، آیه 90.. و بالاتر از این می‌گوید: (اگر می‌توانید ده سوره و یا حتی یک سوره و یک آیه مثل قرآن بیاورید)هود (11)، آیه 16 ؛بقره (2)، آیه 21. اما آن قدر فاصله بین کلام بشر و کلام وحی قرآن و این معجزه جاوید وجود دارد که تا به امروز هیچ کس نتوانسته حتی آیه‌ای نظیر قرآن بیاورد. همین معجزه بودن قرآن و ناتوانی بشر در آوردن کلامی نظیر آن، مانع از تغییر به معنای افزودن چیزی به آن شده است؛ چرا که تفاوت قرآن با کلام بشری آن قدر زیاد است که به آسانی آنها را از هم جدا می‌کند. علاوه بر نکات یاد شده، بررسی مضمون و مفاد قرآن کریم شاهد بر عدم تغییر و بقای کلام الهی است؛ زیرا از یک سو از نظم و هماهنگی و عدم اختلاف در مطالب و مضامین برخوردار است (در حالی که اگر دستخوش تحریف و تغییر و اضافه می‌گشت، تناقض و ناسازگاری بین مطالب آن پیدا می‌شد و یکسان و یکدست نمی‌بود) و از سوی دیگر مضامین آن، با موازین و براهین عقلی سازگار است که خود شاهدی بر صحت و عدم تغییر آن است.
عنوان سوال:

با اینکه خدا تورات و انجیل را نازل کرده بود پس چرا آنها را مثل قران از تحریف حفظ نکرد آیا نمی شد که تورات و انجیل هم تا قیامت از تحریف حفظ شوند.


پاسخ:

با اینکه خدا تورات و انجیل را نازل کرده بود پس چرا آنها را مثل قران از تحریف حفظ نکرد آیا نمی شد که تورات و انجیل هم تا قیامت از تحریف حفظ شوند.

روشن است که اگر خداوند اراده می فرمود که انجیل و تورات از تحریف مصون بدارد چنین می ‌شد ولی اراده خداوند گزاف نیست. بلکه اراده او برطبق مصلحت و حکمت جریان می‌یابد. حال در مورد عدم تعلق اراده الهی بر جلوگیری از تحریف کتاب‌های آسمانی گذشته به این نکات می توان اشاره نمود. الف)چون ادیان پیشین برای مقطع و برهه ‌ای از تاریخ کارآیی داشته و قهرا باپیشرفت زمان و تاریخ باید در آنها تحولاتی حاصل می‌شد. حفظ آن کتاب‌ها برای همیشه ضروری نبوده است. ب) برای حفظ یک متن به صورت اصلی باید شرایط طبیعی چنین امری فراهم باشد. در اعصار گذشته تکامل خط وکتابت به آن میزان نبوده است که بتواند متنی را دربستر خویش و به صورت کامل حفظ نماید. البته با رشد تمدن بشری زمینه‌ های لازم برای چنین امری پدیدار می شد. ج)چون اسلام دین ابدی و قرآن سند جاوید آن است وحالت منتظره‌ ای برای آن وجود ندارد باید از دستخوش تحریف و دگرگونی مصون بماند. ولی کتاب‌های آسمانی گذشته به دلیل داشتن حالت منتظره چنین ضرورتی را ایجاب نمی‌کردند. د)آنچه از برخی از آیات قرآن به دست می‌آید آن است که تورات و انجیل تا روزهای آغازین دین اسلام به صورت تحریف نشده باقی بوده است. بر این اساس تحریف‌ها (اگر صورت گرفته باشد) پس از نزول قرآن صورت گرفته و در این صورت باید گفت: تورات و انجیل تا پایان دوران مأموریت خویش از تحریف مصون بوده‌ اند.
در این باره گفتنی است، تورات و انجیل‌های چهارگانه، به اتفاق همه محقّقان مسیحی و ارباب کلیسا سال‌ها پس از حضرت مسیح، از سوی عده‌ای به رشته تحریر درآمده است. میلر نویسنده کتاب تاریخ کلیسای قدیم می‌گوید: (خداوند ما عیسی مسیح کلمه پاک خدا بود و در وی تمام خزاین علم و حکمت مخفی بود و لازم نبود کتابی نوشته به یادگار بگذارد) ص 67. جان بی ناس نویسنده کتاب تاریخ جامع ادیان می‌گوید: (این نکته مسلم است که عیسی خود تعالیم خود را تحریر نکرد. عموم مورخان متفق‌اند: بعد از مرگ او (عیسی) بعضی از شاگردان وی آن کلمات و اقوال را به رشته کتابت درآوردند. از دیدگاه آنان مجموع نوشته‌ها در اثر اعمال مسیحیان صدر اول، رنگ‌های خاصی به خود گرفته و بعضی اقوال بر آن افزوده شده است که به سهو و غلط آنها را به عیسی منسوب دانسته ‌اند. باز روی هم رفته همین مجموعه نوشته‌ ها، نخستین منبع و تنها سرچشمه اطلاعاتی است که نویسندگان انجیل متی و انجیل لوقا از آن اقتباس کرده‌اند. آنان بعداً از انجیل مرقس - که قبلاً وجود داشته و در حدود سال 65 میلادی کتابت شده است نیز استفاده کرده ‌اند. انجیل یوحنا از همه متأخر است و در آخر آن قرن نگاشته شده و بیشتر از منابع خصوصی دیگر کسب اطلاع کرده است‌ ص 576. توماس میشل کشیش کاتولیک می‌نویسد: (مسیحیان معتقدند: خداوند کتاب‌های مقدس را به وسیله مؤلفان بشری نوشته است. هر یک از آنان در عصری خاص می‌زیسته و به رنگ زمان خود در آمده بوده‌اند. همچنین این مؤلفان مانند دیگر انسان‌ها با محدودیت‌های زبان و تنگناهای علمی دست به گریبان بوده‌اند. اصولاً مسیحیان نمی‌گویند که خدا کتاب‌های مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه، توفیق داده است. به عقیده همه مسیحیان، اصل پیام از خدا آمده و در نتیجه حق است؛ اما شکل پیام تنها به خدا مربوط نمی‌شود؛ بلکه به عامل بشری نیز ارتباط می‌یابد. این عامل بشری، نویسنده کتاب است که مانند همه مردم محدود و در معرض خطا است. گاهی این نویسنده بشری نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه‌آمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی می‌ماند)توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص 27 26. در صورتی که قرآن معجزه نبی اکرم است و یکی از وجوه اعجاز آن، فصاحت و بلاغت آن است. معجزه امری است خارق العاده که سایر افراد بشر از آوردن نظیر آن عاجزند و دلیل و شاهد بر صدق ادعای نبوت است و جاودانگی این معجزه می‌طلبد که همچنان از تحریف به دور باشد. قرآن با بیان بسیار قاطع و صریح، تمام کسانی را که منکرند یا شک و تردید دارند؛ نه تنها دعوت به مبارزه کرده بلکه تحریک و تشویق هم کرده است: (بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند تا کتابی مانند قرآن بیاورند، نمی‌توانند؛ اگر چه نهایت همکاری را به خرج دهند)اسراء (17)، آیه 90.. و بالاتر از این می‌گوید: (اگر می‌توانید ده سوره و یا حتی یک سوره و یک آیه مثل قرآن بیاورید)هود (11)، آیه 16 ؛بقره (2)، آیه 21. اما آن قدر فاصله بین کلام بشر و کلام وحی قرآن و این معجزه جاوید وجود دارد که تا به امروز هیچ کس نتوانسته حتی آیه‌ای نظیر قرآن بیاورد. همین معجزه بودن قرآن و ناتوانی بشر در آوردن کلامی نظیر آن، مانع از تغییر به معنای افزودن چیزی به آن شده است؛ چرا که تفاوت قرآن با کلام بشری آن قدر زیاد است که به آسانی آنها را از هم جدا می‌کند. علاوه بر نکات یاد شده، بررسی مضمون و مفاد قرآن کریم شاهد بر عدم تغییر و بقای کلام الهی است؛ زیرا از یک سو از نظم و هماهنگی و عدم اختلاف در مطالب و مضامین برخوردار است (در حالی که اگر دستخوش تحریف و تغییر و اضافه می‌گشت، تناقض و ناسازگاری بین مطالب آن پیدا می‌شد و یکسان و یکدست نمی‌بود) و از سوی دیگر مضامین آن، با موازین و براهین عقلی سازگار است که خود شاهدی بر صحت و عدم تغییر آن است.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین