موارد خلاف عقل سلیم در تورات و انجیل تحریف شده با ذکر منبع چیست؟ بیگمان آنچه امروزه در اختیار مسیحیان و یهودیان قرار دارد و از آن به کتاب مقدّس تعبیر میکنند، غیر از تورات و انجیلِ اصیلِ فرستاده شده بر دو پیامبر الاهی است. گرداب- تحریف به معنای تغییر است. به گمان بسیاری از دانشوران شیعه و سنی، در تورات و انجیل - یا دستکم تنها در تورات - تحریف راه یافته است. مستند بسیاری از اینان آیات قرآن کریم است. سخن از تحریف تورات و اناجیل موجود، امری نامعقول است؛ با این حال، تحریف تورات و انجیلِ اصیل از ظاهر برخی آیات قرآن کریم برمیآید. هدف این نوشتار بررسی آیاتی است که بسیاری از مفسّران شیعه و سنی بر پایه ظاهر آنها، به تحریف آن دو کتاب آسمانی یا یکی از آنها نظر دادهاند. نگارنده با مراجعه به این آیات و جستوجو در متون تفسیری شیعه و اهلسنّت، به بررسی این مسئله پرداخته است. بر اساس این پژوهش اغلب آیات بر این ادعا دلالتی ندارند و تنها در یک آیه با کمک روایات شأن نزول میتوان ادعای یادشده را ثابت کرد. مقدّمه قرآن کریم از نزول تورات و انجیل بر دو پیامبر بزرگ الهی، موسی و عیسی خبر میدهد. بیگمان آنچه امروزه در اختیار مسیحیان و یهودیان قرار دارد و از آن به کتاب مقدّس تعبیر میکنند، غیر از تورات و انجیلِ اصیلِ فرستاده شده بر این دو پیامبر است. نگاهی کوتاه به کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان نظریه آسمانی بودن آنها را - به گونهای که مسلمانان درباره قرآن معتقدند - رد میکند. ضمن اینکه بنابر اظهارات یهودیان، تورات نوشته شخص حضرت موسی بوده و به باور مسیحیان اناجیل چهارگانه را پس از وفات حضرت عیسی افراد بشری نوشتهاند؛ بنابراین، هر دو ادعای یهودیان و مسیحیان با این اعتقاد مسلمانان که خداوند تورات و انجیل را بر آن دو پیامبر فرو فرستاد، منافات دارد. راه یافتن تحریف در هر کتابی حتی کتابهای آسمانی امری محتمل است. البته سخن از تحریف تورات و انجیل موجود، امری نادرست است، اما در اینکه آیا تورات و انجیل اصیل تحریف شدهاند یا نه، بین دانشوران مسلمان اختلاف هست. هدف این نوشتار بررسی آیاتی است که بسیاری از مفسّران شیعه و سنی بر پایه ظاهر آنها، تحریف آن دو کتاب آسمانی را نتیجه گرفتهاند. مفهوم تحریف و اقسام آن لغتنویسان واژه تحریف را به معنای تغییر دانستهاند.2 خلیل فراهیدی نیز استعمال این واژه در قرآن را به همین معنا میداند.3 تحریف را میتوان به دو بخش تقسیم کرد : 1. تحریف لفظی: کم یا زیاد کردن الفاظ. 2. تحریف معنوی: برگرداندن عبارت از معنای واقعی خود با حفظ اصل الفاظ. تحریر محل نزاع چنانکه پیشتر بیان شد، بحث از تحریف تورات و اناجیلی که امروزه در اختیار یهودیان و مسیحیان است، امری نامعقول است، چراکه اساسآ به اذعان پیروان این دو دین، خداوند متعال کتابهایی به نام تورات و انجیل بر حضرت موسی و عیسی نازل نکرده است، بلکه به اعتقاد یهودیان، تورات نوشته حضرت موسی و اناجیل چهارگانه نوشته پیروان حضرت عیسی است.4 محور بحث ما این است که بر اساس آیات نورانی قرآن کریم، خداوند متعال دو کتاب آسمانی به نامهای تورات و انجیل بر این دو پیامبر بزرگ نازل کرده است. از سوی دیگر در برخی از آیات از تحریف آن دو کتاب فرستاده شده سخن به میان آمده است. بسیاری از مفسّران شیعه و اهلسنت نیز بر اساس ظاهر آن آیات موضوع تحریف آن دو کتاب یا دستکم کتاب تورات را پذیرفته و آن را به قرآن نسبت دادهاند. همچنین باید دانست که وقوع تحریف معنوی در هر کتاب آسمانی و بشری محتمل است و در این نوشتار ما در پی اثبات یا رد چنین نوعی از تحریف نیستیم. آنچه موردنظر این نوشتار است بحث از تحریف لفظی تورات و انجیل است. حال پرسش این است که آیا به راستی میتوان با توجه به آیات قرآن کریم این ادعا را ثابت کرد که تورات و انجیل فرستاده شده بر موسی و عیسی را پیروان آن دو پیامبر الهی تحریف کردهاند؟ آیات قرآنی بیانگر تحریف در شش آیه از آیات نورانی قرآن کریم، از تحریف سخن به میان آمده است:آیه یکم. بقره: 75 (اَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛ آیا انتظار دارید به [آیین] شما ایمان بیاورند، با اینکه عدهای از آنان سخنان خدا را میشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف میکردند، در حالی که آگاه بودند؟!) در این آیه خداوند متعال به مسلمانانی که امید داشتند قوم یهود اسلام را اختیار کنند، میگوید: اینان هم آناناند که کلام خدا را شنیدند و پس از فهمیدن آن به تحریفش پرداختند. درباره اینکه مراد از کلام اللّه در این آیه چیست و آیا از این آیه تحریف تورات و انجیل به دست میآید، نظریات مختلفی ارائه شده است: 1. تغییر و تأویل در کلمات القا شده به حضرت موسی برخی از مفسّران مقصود از کلام اللّه را در این آیه همان کلماتی دانستهاند که در کوه طور به موسی القا شد و همراهان آن حضرت آن را شنیدند و پس از بازگشت از کوه طور به تغییر و تحریف آن پرداختند.5 البته قائلان به این دیدگاه خود به دو دسته تقسیم میشوند: شماری از آنها قائل به تغییر و تبدیل آن کلماتاند.6 برخی دیگر نیز بر تأویل کلام اللّه به دست همراهان حضرت موسی تأکید دارند.7 بر اساس چنین برداشتی از آیه، اولا انجیل از موضع بحث خارج میشود؛ ثانیا دیگر نمیتوان این آیه را دلیل بر تحریف لفظی تورات و انجیل دانست. 2. تحریف معنوی تورات گروهی از مفسّران شیعه و اهلسنّت، با اذعان به اینکه مقصود از کلام اللّه همان تورات است، تحریف به کار رفته در آیه را تحریف معنوی دانستهاند.8 3. تحریف لفظی تورات گروهی دیگر از مفسّران بر این باورند که مقصود از تحریف در این آیه، تحریف تورات است. ظاهر عبارت ایشان با قول به تورات لفظی سازگارتر است. اینان تغییر صفات پیامبر و آیه رجم را مصادیق چنین تحریفی شمردهاند9 و برخی، جمهور مفسّران اهلسنّت را بر این عقیده دانستهاند.10 4. تحریف لفظی و معنوی تورات برخی مفسّران نیز مقصود از تحریف را اعم از لفظی و معنوی تورات دانستهاند.11 بررسی و تحقیق: قطعیترین نکتهای که درباره این آیه میتوان گفت این است که از آن، تحریف انجیل برنمیآید؛ اما اینکه این آیه در پی بیان تحریف تورات است یا نه، خود وابسته به این است که منظور از کلام اللّه در این آیه همان تورات باشد، آنگاه باید دانست که مراد از تحریف آیا لفظی است یا معنوی. اثبات چنین امری از دو راه ممکن است. پیش از آن، یادآوری مقدّمهای کوتاه لازم مینماید: قرآن کریم در سه آیه از میقات حضرت موسیبا خداوند خبر داده است: یک. (وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً (اعراف: 142)؛ و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم، سپس آن را با ده شب [دیگر]کامل کردیم. به این ترتیب، میعاد پروردگارش [با او]، چهل شب تمام شد. در این آیه درباره توقف چهل روزه حضرت موسی در میقات برای دریافت الواح تورات سخن به میان آمده است. دو. (وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ (اعراف: 143)؛ و هنگامی که موسی به وعدگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد : پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!) در این آیه نیز، سخن گفتن حضرت موسی با خداوند متعال و تقاضای رؤیت الهی و برآورده نشدن این درخواست از سوی خداوند سبحان، به تصویر کشیده شده است. سه. (وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلا لِمِیقَاتِنَا (اعراف: 155)؛ موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید.) این آیه نیز از انتخاب هفتاد نفر از قوم بنیاسرائیل برای حضور در میقات خبر داده است. با توجه به این مقدمه، دو راه ممکن البته به طور فرضی و عقلی برای اثبات تحریف تورات به مدد آیه 75 سوره بقره ارائه میشود: راه اول اینکه بگوییم حضرت موسی تنها یک بار به میقات خداوند رفته و در همان میقات عدهای از قوم خود را به همراه داشته است و آن همراهان پس از اعطای الواح تورات به آن حضرت و بازگشت به سوی قوم خود آن را تحریف کردند. در بررسی این نظریه باید به سراغ قرآن رفت و حقیقت را جویا شد. قرآن کریم در سوره اعراف آیه 155 داستان انتخاب این هفتاد نفر را برای حضور در کوه طور با حضرت موسی به تصویر میکشد: (وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلا لِمِیقَاتِنَا.) در اینکه آیا این میقات همان میقاتی بوده است که الواح تورات به وی داده شد یا اینکه، میقات دیگری بوده است، میان مفسران اختلاف وجود دارد.12 برخی مفسران بر این باورند که تنها یک میقات وجود داشته است که در همان جا تقاضای رویت و اعطای الواح تورات به آن حضرت صورت گرفته است.13 آیه 143 از سوره اعراف درباره میقاتی که تقاضای رؤیت در آن صورت گرفت سخن به میان آورده است: (وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ.) برخی از مفسران شیعه این تقاضا را از آنِ قوم موسی دانستهاند14 و عدهای نیز آن را درخواست همراهان آن حضرت یا همان هفتاد نفر دانستهاند15 که در همان جا تورات به ایشان داده شد. اما ایراد این سخن (وحدت میقات) آن است که الواح تورات پس از چهل شبانهروز به آن حضرت داده شد: (وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً.) اگر قائل به وحدت میقات شویم لازم میآید که این هفتاد نفر در این چهل روز همراه موسی بوده باشند و پیش یا پس از اینکه حضرت موسی الواح تورات را گرفت، تقاضای رویت کرده باشند؛ حال آنکه دلیلی بر این ادعا اقامه نشده است. ضمن اینکه سیر آیات چنین وحدتی را رد میکند؛ زیرا در آیه 142 از چهل شبانهروز بودن میقات آن حضرت دارد. در آیه 145 اعطاء الواح تورات به آن حضرت را بیان میکند: (وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الأَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَةً وَتَفْصِیلا لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ؛ و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم و بیانی از هر چیز کردیم. پس آن را با جدیت بگیر.) در آیه 148 از سوره اعراف از گوسالهپرستی قوم موسی در غیاب ایشان سخن به میان میآید: (وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَی مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلا جَسَدآ لَهُ خُوَارٌ؛ قوم موسی بعد از رفتن[او]به وعدگاه خدا از زیورهای خود گوسالهای ساختند؛ جسد بیجانی که صدای گوساله داشت.) آیه 150 از همین سوره بازگشت حضرت موسی را به سوی قوم خود بیان میکند: (وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفآ؛ و هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت.) در آیه 155، از انتخاب آن هفتاد نفر از قوم آن حضرت برای آمدن به میقات و رجفه سخن به میان آمده است : (وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلا لِمِیقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُم مِن قَبْلُ وَإِیَّایَ أَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ؛ موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای وعدگاه ما برگزید و هنگامی که زمینلرزه آنها را فرا گرفت [و هلاک شدند]، گفت: پروردگارا! اگر میخواستی، میتوانستی آنان و مرا پیش از این هلاک کنی! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام دادهاند، [مجازات و] هلاک میکنی؟! این، جز آزمایش تو چیز دیگر نیست.) ذیل آیه نشان از آن دارد که مراد از فعلی که موجب رجفه گردید همان گوسالهپرستی آن قوم بوده است و روایتی هم از امام صادق نقل شده که مراد از فتنه را در این آیه گوسالهپرستی قوم یهود معرفی کردهاند.16 از مجموع آیات و روایات برمیآید که سیر آیات با تعدد میقات سازگارتر است؛ بدین معنا که حضرت موسی در میقات اول خود الواح تورات را دریافت میکند و پس از بازگشت و دیدن گوسالهپرستی قوم خود، به همراه هفتاد نفر از قوم خود به میقات دوم میروند که در آنجا قوم او تقاضای رویت میکنند. راه دوم راه دوم این است که با وجود تعدد میقات، کلام اللّه در این آیه که هم بر الواح تورات و هم بر کلمات خداوند با موسی در میقات دوم اطلاق میشود مراد همان تورات باشد که قوم آن حضرت آن را تحریف کردند. البته باورمندان به این نظر برای اثبات ادعای خود دلیلی اقامه نکرده و احتمال دیگر را نیز نفی ننمودهاند. با توجه به این اشکالات بر این دو راه، نمیتوان از این آیه، تحریف تورات را به قرآن نسبت داد. آیه دوم. بقره: 79 (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِاللّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنآ قَلِیلا فَوَیْلٌ لَّهُم مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ؛ پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند، سپس میگویند: "این، از طرف خداست" تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنان از آنچه با دست خود نوشتند ووایبرآنانازآنچهاز اینراه به دست میآورند.) خداوند متعال در این آیه از نوشتن کتابهایی از سوی برخی افراد و نسبت دادن آنها به خداوند خبر میدهد. تمام مفسران، افراد یادشده در این آیه را علمای یهود دانستهاند؛ اما درباره اینکه مقصود از کتاب در این آیه چیست، مفسران نظریات متفاوتی ارائه کردهاند: 1. نوشتن کتابی غیر از تورات بر اساس این دیدگاه، برخی از بنیاسرائیل به نوشتن کتابی غیر از تورات پرداختند و اعلام کردند که این کتاب، کتاب خداوند است؛ حال آنکه مطالب موجود در این کتاب با آیات تورات مخالف بوده است.17 2. تحریف معنوی تورات بر اساس این دیدگاه، کتاب یاد شده در این آیه همان تورات بوده و قوم بنیاسرائیل به تغییر معانی آن اقدام کرده، سبب تحریف معنوی در آن شدند.18 3. تحریف لفظی تورات مفسران نخستین جهان اسلام به همراه برخی دیگر از مفسّران شیعه و سنی این آیه را دلیل بر وقوع تحریف لفظی در تورات به وسیله قوم یهود دانسته و تغییر صفت پیامبر گرامی را مصداقی از آن تحریف معرفی کردهاند.19 بررسی و تحقیق: نگاهِ بدون پیشداوری به آیه پیشگفته ما را به این نتیجه میرساند که بر اساس این آیه، قوم یهود کتابی را نوشته بودند و میگفتند که این کتاب یا مطلب در آن، از جانب خداوند است؛ حال ممکن است که کتابی دیگر غیر از تورات بوده باشد و نیز ممکن است که مطلبی را در کتابی نوشته بودند و در تورات وارد مینمودند. نظریه تحریف لفظی تورات، شاهدی از خود آیه به همراه ندارد؛ از اینرو، نمیتوان با استناد به این آیه، نظریه تحریف لفظی تورات را به قرآن نسبت داد. ضمن اینکه تحریف معنوی نیز با ظاهر معنای آیه سنخیتی ندارد؛ چراکه در آیه سخن از کتابت و نوشتن است و این معنا با مفهوم تحریف ناسازگار است. با وجود این، در برخی تفاسیر روایتی نقل میشود که در آن، امام حسن عسکری(ع) ذیل همین آیه شریفه میفرماید: (هذا القوم من الیهود کتبوا صفة زعموا انها صفة محمد (ص) و هی خلاف صفته و قالوا للمستضعفین منهم هذه صفة النبی المبعوث فی آخرالزمان انه طویل عظیم البدن و البطن اهدف اصهب الشعر؛20 اینان قوم یهود بودند، سرِ خود صفتی را که پنداشته بودند مربوط به محمّد است نوشتند؛ در حالی که آن، خلاف ویژگیهای آن حضرت بود، و به مردم مستضعف خود گفتند: این، ویژگی پیغمبر آخرالزمان است: او فردی قد بلند، تنومند با شکمی بزرگ، گردن ستبر، ریش قرمز [یا سفیدی در موی سر] است.) در روایت هم سخن از نوشتن صفتی است؛ حال این عمل ممکن است به شکل نوشتن آن در تورات در عصر پیامبر اکرم باشد یا در کتابی مستقل. به هر حال اگرچه نظریه تحریف لفظی تورات بر اساس این آیه امری محتمل است، از این آیه نمیتوان به طور قطع تحریف لفظی تورات را استنباط کرد. آیه سوم. آلعمران: 78 (وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقآ یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَیَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛ در میان آنها کسانی هستند که زبان خود را چنان میگردانند که گمان کنید ]آنچه را میخوانند[از کتاب]خدا[است، در حالی که از کتاب]خدا[نیست!]و با صراحت [میگویند: "آن از طرف خداست!" با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ میبندند، در حالی که میدانند.) خداوند متعال در این آیه، از این واقعیت خبر میدهد که برخی افراد به هنگام خواندن کتاب آسمانیشان، زبان خود را میچرخاندند، آنگاه پس از ایجاد تغییر در آن الفاظ، آنها را همان الفاظ واقعی معرفی میکردند. در اینکه اینان چه کسانی بودند، مقصود از کتاب کدام کتاب است و سرانجام آیا از این آیه تحریف کتاب آسمانی تورات یا انجیل استنباط میشود یا نه، نظریات گوناگونی ارائه شده است: دیدگاه اول بر پایه این دیدگاه، چرخاندن زبان، کار برخی از بنیاسرائیل بوده است، اما مقصود از کتاب، کتاب تورات نیست. قائلان به این نظریه بر این باورند که بر اساس این آیه بنیاسرائیل، کتابی غیر از یهود نوشتهاند.21 دیدگاه دوم به باور قائلان به این دیدگاه مقصود از کتاب در این آیه، همان تورات است. همچنین نتیجه کلی این آیه همان تحریف تورات است؛ اگرچه برخی از مفسران تنها به اصل تحریف اشاره کردهاند،22 اما اغلب مفسران با معین کردن نوع تحریف، دیدگاههای متفاوتی ارائه کردهاند: 1. تحریف در قرائت تورات: گروهی بر این باورند که بر اساس این آیه، بنیاسرائیل تنها مرتکب تحریف در قرائت الفاظ تورات شدند.23 2. تحریف معنوی تورات: گروهی دیگر معتقدند که بر اساس این آیه بنیاسرائیل با چرخاندن زبان، در معنای الفاظ تورات تغییر ایجاد کردند و مرتکب تحریف معنوی در آیات تورات شدند.24 3. تحریف لفظی تورات: در میان کتابهای تفسیری شیعه و سنی، مفسرانی را میتوان یافت که بر پایه این آیه، تحریف لفظی تورات را به قوم یهود نسبت دادهاند.25 بررسی و تحقیق: پیش از داوری درباره نظریات ارائه شده، لازم است برخی از واژگان آیه را بررسی لغوی کنیم. واژه "یلوون" از ماده "لوی" به معنای "فتل الحبل" یعنی پیچاندن است26 که در این صورت ظاهر آیه تحریف لفظی تورات را اثبات نمیکند، بلکه قدر متقن از معنای آیه این است که یهود زبان را در دهان میپیچاندند و الفاظ را به گونه دیگری غیر از آنچه در تورات آمده بود، ادا میکردند و میخواستند آن را به تورات نسبت دهند، اما اینکه چنین کاری به الفاظ تورات هم سرایت کرد یا نه، آیه از آن ساکت است. افزون بر آن، اساسآ روشن نیست که مقصود از کتاب همان تورات باشد؛ بنابراین از این آیه نمیتوان تحریف لفظی تورات را ثابت کرد. آیه چهارم. نساء: 46 (مَنَ الَّذِینَ هَادُواْ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیّآ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنآ فِی الدِّینِ؛ بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، تحریف میکنند و [به جای اینکه بگویند: "شنیدیم و اطاعت کردیم"]، میگویند: "شنیدیم و مخالفت کردیم!" و] نیز میگویند: [بشنو! که هرگز نشنوی! و] از روی تمسخر میگویند :"راعنا [ما را تحمیق کن!]" تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا طعنه زنند. خداوند متعال در این آیه به صراحت از تحریف کلمات و جابهجا کردن آنها به وسیله قوم یهود، خبر داده است. با وجود این، در این آیه روشن نشده است که مقصود از کلمات، کدام کلماتاند؟ مفسران شیعه و سنی در اینباره نظریات متعددی ارائه کردهاند: 1. القای شبهات فاسد بر اساس این دیدگاه، مقصود از کلمات در این آیه، کلمات موجود در توراتنیست، بلکه مقصود القای شبهات فاسد از طریق گرداندن زبان در دهان به وسیله قوم یهود بوده است؛ بنابراین، آیه بیانگر تحریف تورات به وسیله قوم یهود نیست.27 2. به کاربردن الفاظ در غیر جای خود قائلان این نظریه بر این باورند که بر اساس این آیه، قوم یهود الفاظ را در غیر جای خود به کار میبردند.28 بر پایه این دیدگاه، تحریف تورات به وسیله قوم یهود از این آیه برنمیآید. 3. تغییر معانی الفاظ برخی مفسران مقصود از تحریف را در این آیه به معنای تغییر معانی الفاظ به وسیله یهود با توجه به اختلاف لغات عبری و عربی دانسته است؛29 بر پایه این نظریه نیز، آیه بیانگر آن نیست که یهودیان تورات را تحریف کردهاند. 4. تحریف معنوی تورات برخی دیگر از مفسران، از این آیه تحریف معنوی تورات به وسیله قوم یهود را نتیجه گرفتهاند.30 5. تحریف لفظی تورات بر اساس این دیدگاه، مقصود از تحریف در این آیه، همان تحریف لفظی تورات است.31 6. تحریف معنوی و لفظی برخی از مفسران بر این باورند که این آیه به نحو مطلق از تحریف تورات سخن گفته است؛ بنابراین، مقصود از تحریف در این آیه، اعم از معنوی و لفظی است.32 7. تحریف لفظی، معنوی و تحریف کلاماللّه و تحریف کلام رسولاللّه برخی از مفسران نیز مقصود از تحریف را در آیه اعم از لفظی و معنوی و نیز تحریف کلام اللّه و کلام رسولاللّه دانستهاند.33 بررسی و تحقیق با توجه به معنای اصلی واژه تحریف که به معنای تغییر است، باید گفت که این معنا، هم با تحریف لفظی و هم با تحریف معنوی هر دو سازگار است؛ برای تعیین یکی از این دو باید قرائن و شواهد را جستوجو کرد. به نظر میرسد برای استنباط معنای درست آیه، باید مجموع آیه را ملاحظه کرد. نگاهی جامع به آیه بیانگر این حقیقت است که جمله معطوف بر عبارت (یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ) میتواند مراد آیه را روشن سازد. عبارت معطوف که در حقیقت مفسر عبارت یحرفون الکلم عن مواضعه است از مسخره کردن پیامبر اکرم از جانب قوم یهود در قالب تغییر معانی و جابهجا کردن معنای الفاظ با توجه به اختلاف لغات عبری و عربی خبر میدهد. ضمن اینکه برخی مفسران روایتی را هرچند به طور مرسل از امام حسن عسکری نقل میکنند که بر اساس آن، قوم یهود با توجه به اختلاف لغات عبری و عربی به استهزاء رسول خدا میپرداختند و در این هنگام این آیه کریمه نازل شد.34 بنابراین از ظاهر این آیه کریمه نمیتوان تحریف لفظی را برداشت کرد و روایت موجود هم مؤید این مطلب است. آیه پنجم. مائده: 13 (فَبِمَا نَقْضِهِم مِیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّآ مِمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ؛ پس به سبب پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم. سخنان [خدا] را از موردش تحریف میکنند و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند. خداوند متعال در این آیه از پیمانشکنیهای قوم یهود، تحریف و جابهجایی کلمات و نیز فراموش کردن آن کلمات از سوی قوم یهود خبر میدهد. این پیمانشکنیها سبب دور شدن آنها از رحمت خداوند و سنگ شدن دلهای آنها شد. حال پرسش این است که اولا مقصود از "کلمات"در این آیه چیست؟ ثانیآ مراد از تحریف، کدامنوع از تحریف است؟ مفسران شیعه و سنی در اینباره نظریات متعددی ارائه کردهاند: 1. تغییر در حکم خدا برخی از مفسران درباره این آیه تنها به این نکته اشاره کردهاند که بنیاسرائیل در حکم خداتغییرایجاد کردند.35 2. نوشتن تورات به جای توارت مفقود شده برخی از مفسران بر این باورند که با توجه به گم شدن تورات در طول تاریخ ممکن است این آیه اشاره به آن باشد که جمعی از دانشمندان یهود به نوشتن تورات اقدام کردند، در نتیجه قسمتهای فراوانی از میان رفت و قسمتی تحریف یا به دست فراموشی سپرده شد، و آنچه به دست آنها آمد، بخشی از کتاب واقعی حضرت موسی بود که با خرافات زیادی آمیخته شده بود و آنها همین بخش را نیز گاهی به دست فراموشی سپردند.36 3. تحریف معنوی گروهی دیگر از مفسران مقصود از تحریف را تحریف معنوی دانستهاند.37 4. تحریف لفظی برخی مفسران شیعه و سنی با توجه به این آیه، تحریف لفظی تورات را به قوم یهود نسبت دادهاند.38 5. تحریف لفظی و معنوی گروهی دیگر از مفسران نیز مقصود از تحریف را در این آیه اعم از لفظی و معنوی دانستهاند.39 بررسی و تحقیق چنانکه پیشتر بیان شد، تحریف به معنای تغییر است و این معنا هم با تحریف لفظی سازگار است و هم با تحریف معنوی. در اینجا قرینهای وجود ندارد که نوع تحریف را روشن کند. اما در صورتی میتوان ملتزم به تحریف لفظی تورات شد که تغییر صورت گرفته در آیه موردنظر در آیه را اولا مربوط به تورات بدانیم؛ ثانیا این تغییر را به الفاظ مکتوب تورات نیز سرایت دهیم؛ یعنی در اینکه بر اساس این آیه، قوم یهود کلماتی را تغییر میدادند، تردید نیست، اما آیا مقصود، تغییر کلمات تورات بوده است؟ اگر مقصود تغییر کلمات تورات بوده، آیا این تغییر تنها در هنگام نقلقول بوده است یا اینکه افزون بر آن، به الفاظ مکتوب تورات نیز راه یافته است؟ از آیه کریمه نمیتوان پاسخ این دو پرسش را به دست آورد. پس، از این آیه نیز نمیتوان به تحریف لفظی تورات پی برد. آیه ششم. مائده: 41 (وَمِنَ الَّذِینَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ؛ و [همچنین] گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش میدهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند، آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامدهاند. آنان سخنان را از مفهوم اصلیاش تحریف میکنند، و [به یکدیگر] میگویند: اگر این که ما میخواهیم [به شما داده شد] و محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد،[بپذیرید، وگرنه] از او دوری کنید.) خداوند متعال در این آیه از برخی بنیاسرائیل نام میبرد که با جاسوسی و کارشکنی در رسالت پیامبر اکرم، به تحریف کلمات میپردازند. سؤال اساسی در این آیه آن است که مقصود از کلمات و تحریف آنها چیست؟ مفسران شیعه و سنی در اینباره دیدگاههای متفاوتی ارائه کردهاند : 1. تغییر احکام گروهی از مفسران در مقام تبیین این آیه، سخنی از تحریف تورات به میان نیاورده و بر این باورند که این آیه در مقام بیان آن است که خداوند احکامی را بر قوم یهود وضع کرده بود، ولی آنها آن احکام را تغییر دادند؛ حال به گونه معنوی یا لفظی.40 2. تحریف معنوی تورات گروهی دیگر از مفسران مقصود از کلمات را همان آیات موجود در تورات دانستهاند، اما تحریف را تنها تحریف معنوی تفسیر کردهاند.41 3. تحریف لفظی تورات مفسران دیگری نیز مقصود از تحریف در آیه را تحریف لفظی دانستهاند.42 4. تحریف لفظی و معنوی تورات برخی از مفسران با توجه به اطلاق واژه تحریف، بر پایه این آیه به رخ دادن تحریف لفظی و معنوی در تورات معتقد شدهاند43 بررسی و تحقیق: آیه کریمه از تغییر کلمات سخن به میان آورده و روشن ننموده است که مقصود، تغییر کلمات تورات بوده است یا تغییر کلماتی دیگر. برای روشن نمودن این وضعیت میتوان به دیدگاههای مربوط به سبب نزول آیه رجوع کرد. گویا دو دسته روایت درباره سبب نزول این آیه وجود دارد: 1. بر اساس برخی اقوال، سبب نزول این آیه تغییر حکم قتل عمد بوده است که بنیقریظه به دلیل کمبود مال و نفرات نسبت به بنینضیر بر خود تحمیل کرده بودند؛ با این توضیح که اگر فردی از بنیقریظه یکی از بنینضیر را میکشت، افزون بر قصاص، به پرداخت نصف دیه محکوم میشد؛ ولی اگر کسی از بنینضیر کسی از بنیقریظه را میکشت، تنها محکوم به پرداخت نصف دیه میشد، اما به جای قصاص، مجازات دیگری را باید متحمل میشد. در یک حادثه مردی از بنیقریظه، مرد دیگری از بنینضیر را کشت و بنینضیر مطابق با پیمان مذکور، تقاضای دیه و نیز تحویل قاتل را دادند، که بنیقریظه این درخواست را مخالف با تورات دانستند و پیشنهاد مراجعه به پیامبر اکرم و حاکم قرار دادن ایشان را مطرح نمودند که آیه پیشگفته نازل شد.44 بر اساس این روایات اساسآ سخنی از تغییر در الفاظ تورات به میان نیامده است و حتی باقی ماندن تورات بر احکام واقعی نیز تأیید شده است. 2. بر اساس برخی دیگر از اقوال که امامان شیعه نیز آن را تأیید کردهاند، سبب نزول این آیه تغییر حکم زنا از رجم به جلد بود. قوم یهود چنین کرده بودند و در گفتوگوی میان پیامر اکرم Œ و ابن صوریان به این امر اعتراف شد.45 روایات نوع دوم میان شیعه و سنی طرفدار بیشتری دارد، به ویژه آنکه از امامان شیعه و نیز صحابه بزرگواری همچون ابن عباس نقل شده است تا آنجا که مرحوم امینالاسلام طبرسی این شأن نزول را قول امام باقر و جماعتی از مفسران شمرده46 و برخی دیگر از محققان این روایت و شأن نزول را روشنترین روایت در اینباره دانستهاند.47 در اینجا پرسش مهم این است که آیا چنین تغییری به الفاظ موجود در تورات راه یافته بود تا بتوان به تحریف لفظی تورات حکم کرد یا نه؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است که متن گفتار پیامبر اکرم خطاب به ابن صوریا و پاسخ ابن صوریا را نقل کنیم: (انشدک باللّه الذی لا اله الا هو الذی فلق البحر لموسی (ع) ... و الذی انزل علیکم کتابه یبین لکم حلاله و حرامه و ظلل علیکم المن و السلوی هل وجدتم فی کتابکم انّ الرجم علی من احصن؟ قال: اللهم نعم)؛48 تو را قسم میدهم به خدایی که جز او خدایی نیست، کسی که دریا را برای موسی شکافت... و آن خدایی که کتابش را بر شما نازل کرد تا حلال و حرامش را روشن سازد و خدایی که (من) شیره مخصوص و لذیذ درختان [و هلوی] مرغان مخصوص شبیه کبوتر [را بر شما سایهبان قرار داد]= فرو فرستاد [،آیا در کتاب خود دیدید که بر خود زناکار محصن [همسردار] مجازات سنگسار است؟) به نظر میرسد که اگر در تورات آن زمان حکم زنای محصنه همان حکم اصلی یعنی رجم بود، به فرستادن پیک نزد پیامبر اکرم و ابن صوریا نیاز نبود، بلکه با مراجعه به متن تورات موجود، نزاع بین بنیقریظه و بنینضیر رفع میشد و آن حضرت نیز بدون اینکه نیاز باشد از ابن صوریا سؤال کند، خود به تورات مراجعه و حکم واقعه را استخراج مینمود. همچنین کیفیت پرسش از ابن صوریا و سوگندهای مکرر رسول خدا برای اعتراف گرفتن از ابن صوریا و نیز پرسش به صیغه ماضی (= هل وجدتم) همگی تأییدی بر این مطلب است که حکم زنا در الفاظ تورات از رجم به جلد تغییر و تحریف یافته بود؛ لذا رسول خدا از ابن صوریا بر آن، اعتراف گرفت. میتوان گفت که اطلاق در آیه به لحاظ قسم دوم از روایات سبب نزول - که از قوت لازم برخوردار است - انصراف به تحریف لفظی دارد. از اینرو، میتوان مدعی شد که با توجه به این آیه، قرآن کریم تحریف لفظی تورات را به قوم بنیاسرائیل نسبت داده است. نتیجهگیری 1. تحریف معنوی در هر کتاب آسمانی از جمله تورات و انجیل راه یافته است. 2. قرآن کریم در شش آیه، بنیاسرائیل را متهم به تحریف کرده است، اما در هیچیک از این آیات، از تحریف انجیل نازلشده بر حضرت عیسی سخنی به میان نیامده است و در تمام آیات محور بحث، تورات است. 3. در پنج آیه از شش آیه موردنظر، میتوان اذعان نمود که قرآن کریم درصدد آن نیست که بنیاسرائیل را تحریفکنندگان لفظی تورات نازلشده معرفی کند. 4. از آیه 41 سوره مائده با کمک روایات سبب نزول میتوان به این نتیجه رسید که قوم یهود به تحریف لفظی تورات پرداختهاند. محمدحسین فاریاب پی نوشت ها 1 دانشجوی دکتری کلام اسلامی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی €. دریافت: 21/3/88 پذیرش: 26/5/88. 2 ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 43 / اسماعیلبن حمّادجوهری، الصحاح تاج اللغة، ج 4، ص 1343 / فخرالدین طریحی،مجمع البحرین، ج 1، ص 490 / محمّدمرتضی زبیدی، تاج العروس، ج 1، ص 28. 3 خلیلبن احمد فراهیدی، العین، ج 3، ص 211. 4 حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 99 / توماس میشل،کلام مسیحی، ص 23 و 24. 5 محمّدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 313/ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 252 /محمّد سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 97 /محمّدجواد بلاغی، آلاءالرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 102 /محمّدبن حسن شیبانی، نهجالبیان عن کشف معانی القرآن، ص165 / ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1، ص 313. 6 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویرالمقاس منتفسیرابنعباس،ص12. 7 محمّد رشیدرضا، المنار، ج 1، ص 355. 8 سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 1، ص 298 / سیدمحمّدحسین فضلاللّه، من وحیالقرآن، ج 2، ص 197 / محمّدصادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 28. 9 عبدالرحمنبن احمد نسفی، تفسیر نسفی، ص 45 / محمود زمخشری، الکشّاف، ج 1، ص 156 / محمّدبن حسین قمی نیسابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 1، ص 350 /طنطاوی جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 90 و 91 /محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 1، ص 352 /ابی الفرج جوزی بغدادی، الجامع لاحکام القرآن، ج 1، ص 382 /جلالالدین سیوطی، الدر المنثور، ج 1، ص 198 / ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 149 / فضلبن حسن طبرسی،جوامع الجامع، ج 1، ص 109. 10 سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 1، ص 298. 11 فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 1، ص 561. البته وی تحریف الفظی را در صورتی که تأثیری در احتجاج خداوند با بندگان نداشته باشد، میپذیرد و نیز، ر.ک: محمّد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 28 / عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل،ج 1، ص 89. 12 ر.ک: فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 285 /فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 1، ص 565. 13 ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 1، ص 212 /ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 1، ص 313. 14 محمّدبن محمّدرضا قمی مشهدی، کنزالدقائق و بحرالغرائب،ج 5، ص 169. 15 ابوالفتوح رازی، روضالجنان، ج 8، ص 374. 16 محمّدبن مسعود عیّاشی، تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 31. 17 محمّدبن جریر طبری، جامعالبیان، ج 1، ص 300 / ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 154 / سیدمحمود آلوسی،روحالمعانی، ج 1، ص 303 / محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج 1،ص 102 / فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 1، ص 292. 18 سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 1، ص 303. البته آلوسی یگانه ناقل این قول است. 19 ابن عباس، قتاده، ابن زید و سفیان به نقل از: ابیالفرج جوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر، ج 1، ص 82 / ابیطاهر یعقوب فیروزآبادی، تنویرالمقیاس من تفسیر ابن عباس، ص 12 /طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 91 / جلالالدین سیوطی، الدر المنثور، ج 1، ص 201 و 202 / ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج 2، ص 27 و 28 / سید عبدالحسین طیب،اطیبالبیان، ج 2، ص 173 / محمّدبن حبیباللّه سبزواری نجفی،ارشاد الاذهان، ج 1، ص 17 / همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج 1،ص 101 / بهاءالدین لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 72/ سیدهاشم حسینی بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص258 / سید نصرت امین بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیرقرآن، ج 1، 380 / سید علیاکبر قرشی، احسن الحدیث، ج 1، ص173174 / ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1، ص 316. 20 عبدعلی عروسی حویزی، نورالثقلین، ج 1، ص 92 / محمّدمشهدی قمی، کنزالدقائق، ج 2، ص 61. صاحبان این دو تفسیرروایت یادشده را از طبرسی نقل کردهاند. ر.ک: احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 264. 21 احمدبن ابیسعد میبدی، کشفالاسرار و عدةالابرار، ص 11 /سید علیاکبر قرشی، احسنالحدیث، ج 2، ص 117 / محمّدبن حبیباللّه سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 65 / همو،الجدید فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 87. 22 محمّدبن جریر طبری، جامعالبیان، ج 3، ص 232 / عتیقبن محمّد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج 1، ص 296 / سیدمحمّدحسین فضلاللّه، من وحیالقرآن، ج 6، ص 121. 23 محمّدجواد بلاغی، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 3، ص232 / محمّد مشهدی قمی، کنزالدقائق، ج 3، ص 140 / ملّافتحاللّه کاشانی، زبدة التفاسیر، ج 1، ص 512 / محمّد صادقی تهرانی، الفرقان، ج 5، ص 208 / حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج4، ص 293 / سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 265. 24 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویر المقیاس من تفسیر ابن عباس، ص50 / عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل، ج 2، ص 24 / محمود زمخشری، الکشاف، ج 1، ص 377 / فخرالدین رازی، مفاتیحالغیب، ج 8، ص 95 / طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن،ج 2، ص 131 / محمّدبن حسین قمی نیسابوری، غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج 3، ص 232 / محمّدبن احمد قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، ج 2، ص 1146 / ملّا فتحاللّه کاشانی، منهج الصادقین، ج 2، ص 257. 25 قتادة، ابن جریح و ربیع به نقل از محمّدبن حسن طوسی،التبیان فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 508 و 509 / ابن عباس، به نقل از ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 684689 و نیز به نقل از: محمّدبن جریر طبری، جامعالبیان، ج 3، ص 232. 26 ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 262 / راغب اصفهانی، المفردات، ص 457. 27 فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 1، ص 95. 28 سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 4، ص 373. 29 سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج 4، ص 93. 30 محمّدبن جریر طبری، جامعالبیان، ج 5، ص 75 / محمّدبن حسین قمی نیسابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 5، ص5261 / محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 3، ص1480 / محمّدبن حسن طوسی، التبیان، ج 3، ص 213 / فضلبنحسن طبرسی، جوامع الجامع، ج 1، ص 604 / محمدبن حبیباللّه سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 295/ همو، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 91. 31 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویر المقیاس من تفسیر ابن عباس، ص71 / عبدالرحمنبن احمد نسفی، تفسیر نسفی، ص 177 / محمود زمخشری، الکشاف، ج 1، ص 516 / فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 3، ص 85 / محمّد مشهدی قمی، کنز الدقائق، ج 3،ص 417 / ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 3، ص 254. 32 طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 50 / عبداللّهبن عمر بیضاوی، تفسیر البیضاوی، ج 2، ص 350 / سید عبدالاعلی موسوی سبزواری، مواهب الرحمان، ج 8، ص 247 / حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج 5، ص 401. 33 محمّد صادقی تهرانی، الفرقان، ج 7، ص 94. 34 سید هاشم بحرانی، البرهان، ج 2، ص 68. 35 محمّدبنحبیباللّهسبزوارینجفی، ارشاد الاذهان، ج1، ص114. 36 ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 313. 37 فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 148 / محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 3، ص 169 / سیدعلیاکبر قرشی، احسن الحدیث، ج 3، ص 237. 38 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویر المقیاس من تفسیر ابن عباس، ص90 / جلالالدین سیوطی، الدرالمنثور، ج 2، ص 268 / بهاءالدین الاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 625 / افزون بر مفسرانیادشده، عبارات مفسرانی همچون بیضاوی (انوارالتنزیل، ج 1،ص 417(، نسفی (تفسیر نسفی، ص 214)، محمود زمخشری(الکشاف، ج 1، ص 615) و طنطاوی (غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 7، ص 68) نیز به تحریف لفظی نزدیکتر است. 39 محمّد رشیدرضا، المنار، ص 12. البته برخی از مفسران نیز هردو نوع تحریف را بیان کردهاند، اما در اینباره که این تحریفات درتورات بوده یا نه؟ نکته خاصی را بیان نکردهاند. ر.ک. محمّدبن حسن طوسی، التبیان، ج 3، ص 470 / محمّد صادقی تهرانی، الفرقان، ج 8، ص 224 / سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج5، ص 245. 40 فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 3، ص 301 / سیدمحمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 5، ص 347 / محمّدبن حبیباللّه سبزواری نجفی، ارشادالاذهان، ج 1، ص 91 / سیدمحمّدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج 2، ص 376 / محمّدمشهدی قمی، کنزالدقائق، ج 4، ص 117 / حسن مصطفوی، تفسیرروشن، ج 7، ص 75. 41 محمود زمخشری، الکشاف، ج 1، ص 633 / بهاءالدین لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 655 / سید علیاکبرقرشی، احسن الحدیث، ج 3، ص 73. 42 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویرالمقیاس من تفسیر ابنعباس، ص9394 / محمّدبن جریر طبری، جامع البیان، ج 6، ص 152153 /فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 184. 43 محمّدبن حسین قمی نیسابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 7، ص 98 / عبداللّهبن عمر بیضاوی، تفسیر بیضاوی،ص 429 / طنطاوی، الجواهر فی تفسیرالقرآن، ج 3، ص 187 /محمّد رشیدرضا، المنار، ج 6، ص 389. 44 علیبن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 1، ص 168 / عتیقبن محمّد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج 1، ص 565. 45 مقاتلبن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتلبن سلیمان، ج 1، ص475 / محمّدبن محمّدرضا قمی مشهدی، کنزالدقائق، ج 4، ص117 / احمدبن ابیاسعد میبدی، کشفالاسرار و عدةالابرار، ج 3،ص 117 / سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 5، ص 339. 46 فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 299300. 47 ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 381382. 48 مقاتلبن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتلبن سلیمان، ج 1، ص475476. منبع:http://adyan.porsemani.ir/node/94
موارد خلاف عقل سلیم در تورات و انجیل تحریف شده با ذکر منبع چیست؟
بیگمان آنچه امروزه در اختیار مسیحیان و یهودیان قرار دارد و از آن به کتاب مقدّس تعبیر میکنند، غیر از تورات و انجیلِ اصیلِ فرستاده شده بر دو پیامبر الاهی است.
گرداب- تحریف به معنای تغییر است. به گمان بسیاری از دانشوران شیعه و سنی، در تورات و انجیل - یا دستکم تنها در تورات - تحریف راه یافته است.
مستند بسیاری از اینان آیات قرآن کریم است. سخن از تحریف تورات و اناجیل موجود، امری نامعقول است؛ با این حال، تحریف تورات و انجیلِ اصیل از ظاهر برخی آیات قرآن کریم برمیآید.
هدف این نوشتار بررسی آیاتی است که بسیاری از مفسّران شیعه و سنی بر پایه ظاهر آنها، به تحریف آن دو کتاب آسمانی یا یکی از آنها نظر دادهاند. نگارنده با مراجعه به این آیات و جستوجو در متون تفسیری شیعه و اهلسنّت، به بررسی این مسئله پرداخته است. بر اساس این پژوهش اغلب آیات بر این ادعا دلالتی ندارند و تنها در یک آیه با کمک روایات شأن نزول میتوان ادعای یادشده را ثابت کرد.
مقدّمه
قرآن کریم از نزول تورات و انجیل بر دو پیامبر بزرگ الهی، موسی و عیسی خبر میدهد. بیگمان آنچه امروزه در اختیار مسیحیان و یهودیان قرار دارد و از آن به کتاب مقدّس تعبیر میکنند، غیر از تورات و انجیلِ اصیلِ فرستاده شده بر این دو پیامبر است.
نگاهی کوتاه به کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان نظریه آسمانی بودن آنها را - به گونهای که مسلمانان درباره قرآن معتقدند - رد میکند. ضمن اینکه بنابر اظهارات یهودیان، تورات نوشته شخص حضرت موسی بوده و به باور مسیحیان اناجیل چهارگانه را پس از وفات حضرت عیسی افراد بشری نوشتهاند؛ بنابراین، هر دو ادعای یهودیان و مسیحیان با این اعتقاد مسلمانان که خداوند تورات و انجیل را بر آن دو پیامبر فرو فرستاد، منافات دارد.
راه یافتن تحریف در هر کتابی حتی کتابهای آسمانی امری محتمل است. البته سخن از تحریف تورات و انجیل موجود، امری نادرست است، اما در اینکه آیا تورات و انجیل اصیل تحریف شدهاند یا نه، بین دانشوران مسلمان اختلاف هست. هدف این نوشتار بررسی آیاتی است که بسیاری از مفسّران شیعه و سنی بر پایه ظاهر آنها، تحریف آن دو کتاب آسمانی را نتیجه گرفتهاند.
مفهوم تحریف و اقسام آن
لغتنویسان واژه تحریف را به معنای تغییر دانستهاند.2 خلیل فراهیدی نیز استعمال این واژه در قرآن را به همین معنا میداند.3
تحریف را میتوان به دو بخش تقسیم کرد :
1. تحریف لفظی: کم یا زیاد کردن الفاظ.
2. تحریف معنوی: برگرداندن عبارت از معنای واقعی خود با حفظ اصل الفاظ.
تحریر محل نزاع
چنانکه پیشتر بیان شد، بحث از تحریف تورات و اناجیلی که امروزه در اختیار یهودیان و مسیحیان است، امری نامعقول است، چراکه اساسآ به اذعان پیروان این دو دین، خداوند متعال کتابهایی به نام تورات و انجیل بر حضرت موسی و عیسی نازل نکرده است، بلکه به اعتقاد یهودیان، تورات نوشته حضرت موسی و اناجیل چهارگانه نوشته پیروان حضرت عیسی است.4
محور بحث ما این است که بر اساس آیات نورانی قرآن کریم، خداوند متعال دو کتاب آسمانی به نامهای تورات و انجیل بر این دو پیامبر بزرگ نازل کرده است. از سوی دیگر در برخی از آیات از تحریف آن دو کتاب فرستاده شده سخن به میان آمده است. بسیاری از مفسّران شیعه و اهلسنت نیز بر اساس ظاهر آن آیات موضوع تحریف آن دو کتاب یا دستکم کتاب تورات را پذیرفته و آن را به قرآن نسبت دادهاند.
همچنین باید دانست که وقوع تحریف معنوی در هر کتاب آسمانی و بشری محتمل است و در این نوشتار ما در پی اثبات یا رد چنین نوعی از تحریف نیستیم. آنچه موردنظر این نوشتار است بحث از تحریف لفظی تورات و انجیل است. حال پرسش این است که آیا به راستی میتوان با توجه به آیات قرآن کریم این ادعا را ثابت کرد که تورات و انجیل فرستاده شده بر موسی و عیسی را پیروان آن دو پیامبر الهی تحریف کردهاند؟
آیات قرآنی بیانگر تحریف
در شش آیه از آیات نورانی قرآن کریم، از تحریف سخن به میان آمده است:آیه یکم. بقره: 75 (اَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛ آیا انتظار دارید به [آیین] شما ایمان بیاورند، با اینکه عدهای از آنان سخنان خدا را میشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف میکردند، در حالی که آگاه بودند؟!) در این آیه خداوند متعال به مسلمانانی که امید داشتند قوم یهود اسلام را اختیار کنند، میگوید: اینان هم آناناند که کلام خدا را شنیدند و پس از فهمیدن آن به تحریفش پرداختند. درباره اینکه مراد از کلام اللّه در این آیه چیست و آیا از این آیه تحریف تورات و انجیل به دست میآید، نظریات مختلفی ارائه شده است:
1. تغییر و تأویل در کلمات القا شده به حضرت موسی
برخی از مفسّران مقصود از کلام اللّه را در این آیه همان کلماتی دانستهاند که در کوه طور به موسی القا شد و همراهان آن حضرت آن را شنیدند و پس از بازگشت از کوه طور به تغییر و تحریف آن پرداختند.5 البته قائلان به این دیدگاه خود به دو دسته تقسیم میشوند:
شماری از آنها قائل به تغییر و تبدیل آن کلماتاند.6
برخی دیگر نیز بر تأویل کلام اللّه به دست همراهان حضرت موسی تأکید دارند.7
بر اساس چنین برداشتی از آیه، اولا انجیل از موضع بحث خارج میشود؛ ثانیا دیگر نمیتوان این آیه را دلیل بر تحریف لفظی تورات و انجیل دانست.
2. تحریف معنوی تورات
گروهی از مفسّران شیعه و اهلسنّت، با اذعان به اینکه مقصود از کلام اللّه همان تورات است، تحریف به کار رفته در آیه را تحریف معنوی دانستهاند.8
3. تحریف لفظی تورات
گروهی دیگر از مفسّران بر این باورند که مقصود از تحریف در این آیه، تحریف تورات است. ظاهر عبارت ایشان با قول به تورات لفظی سازگارتر است. اینان تغییر صفات پیامبر و آیه رجم را مصادیق چنین تحریفی شمردهاند9 و برخی، جمهور مفسّران اهلسنّت را بر این عقیده دانستهاند.10
4. تحریف لفظی و معنوی تورات
برخی مفسّران نیز مقصود از تحریف را اعم از لفظی و معنوی تورات دانستهاند.11
بررسی و تحقیق: قطعیترین نکتهای که درباره این آیه میتوان گفت این است که از آن، تحریف انجیل برنمیآید؛ اما اینکه این آیه در پی بیان تحریف تورات است یا نه، خود وابسته به این است که منظور از کلام اللّه در این آیه همان تورات باشد، آنگاه باید دانست که مراد از تحریف آیا لفظی است یا معنوی.
اثبات چنین امری از دو راه ممکن است. پیش از آن، یادآوری مقدّمهای کوتاه لازم مینماید:
قرآن کریم در سه آیه از میقات حضرت موسیبا خداوند خبر داده است:
یک. (وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً (اعراف: 142)؛ و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم، سپس آن را با ده شب [دیگر]کامل کردیم. به این ترتیب، میعاد پروردگارش [با او]، چهل شب تمام شد.
در این آیه درباره توقف چهل روزه حضرت موسی در میقات برای دریافت الواح تورات سخن به میان آمده است.
دو. (وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ (اعراف: 143)؛ و هنگامی که موسی به وعدگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد : پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!)
در این آیه نیز، سخن گفتن حضرت موسی با خداوند متعال و تقاضای رؤیت الهی و برآورده نشدن این درخواست از سوی خداوند سبحان، به تصویر کشیده شده است.
سه. (وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلا لِمِیقَاتِنَا (اعراف: 155)؛ موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید.)
این آیه نیز از انتخاب هفتاد نفر از قوم بنیاسرائیل برای حضور در میقات خبر داده است.
با توجه به این مقدمه، دو راه ممکن البته به طور فرضی و عقلی برای اثبات تحریف تورات به مدد آیه 75 سوره بقره ارائه میشود:
راه اول
اینکه بگوییم حضرت موسی تنها یک بار به میقات خداوند رفته و در همان میقات عدهای از قوم خود را به همراه داشته است و آن همراهان پس از اعطای الواح تورات به آن حضرت و بازگشت به سوی قوم خود آن را تحریف کردند.
در بررسی این نظریه باید به سراغ قرآن رفت و حقیقت را جویا شد. قرآن کریم در سوره اعراف آیه 155 داستان انتخاب این هفتاد نفر را برای حضور در کوه طور با حضرت موسی به تصویر میکشد: (وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلا لِمِیقَاتِنَا.)
در اینکه آیا این میقات همان میقاتی بوده است که الواح تورات به وی داده شد یا اینکه، میقات دیگری بوده است، میان مفسران اختلاف وجود دارد.12
برخی مفسران بر این باورند که تنها یک میقات وجود داشته است که در همان جا تقاضای رویت و اعطای الواح تورات به آن حضرت صورت گرفته است.13
آیه 143 از سوره اعراف درباره میقاتی که تقاضای رؤیت در آن صورت گرفت سخن به میان آورده است: (وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ.)
برخی از مفسران شیعه این تقاضا را از آنِ قوم موسی دانستهاند14 و عدهای نیز آن را درخواست همراهان آن حضرت یا همان هفتاد نفر دانستهاند15 که در همان جا تورات به ایشان داده شد. اما ایراد این سخن (وحدت میقات) آن است که الواح تورات پس از چهل شبانهروز به آن حضرت داده شد: (وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً.)
اگر قائل به وحدت میقات شویم لازم میآید که این هفتاد نفر در این چهل روز همراه موسی بوده باشند و پیش یا پس از اینکه حضرت موسی الواح تورات را گرفت، تقاضای رویت کرده باشند؛ حال آنکه دلیلی بر این ادعا اقامه نشده است. ضمن اینکه سیر آیات چنین وحدتی را رد میکند؛ زیرا در آیه 142 از چهل شبانهروز بودن میقات آن حضرت دارد. در آیه 145 اعطاء الواح تورات به آن حضرت را بیان میکند:
(وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الأَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَةً وَتَفْصِیلا لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ؛ و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم و بیانی از هر چیز کردیم. پس آن را با جدیت بگیر.)
در آیه 148 از سوره اعراف از گوسالهپرستی قوم موسی در غیاب ایشان سخن به میان میآید:
(وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَی مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلا جَسَدآ لَهُ خُوَارٌ؛ قوم موسی بعد از رفتن[او]به وعدگاه خدا از زیورهای خود گوسالهای ساختند؛ جسد بیجانی که صدای گوساله داشت.)
آیه 150 از همین سوره بازگشت حضرت موسی را به سوی قوم خود بیان میکند:
(وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفآ؛ و هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت.)
در آیه 155، از انتخاب آن هفتاد نفر از قوم آن حضرت برای آمدن به میقات و رجفه سخن به میان آمده است :
(وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلا لِمِیقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُم مِن قَبْلُ وَإِیَّایَ أَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ؛ موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای وعدگاه ما برگزید و هنگامی که زمینلرزه آنها را فرا گرفت [و هلاک شدند]، گفت: پروردگارا! اگر میخواستی، میتوانستی آنان و مرا پیش از این هلاک کنی! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام دادهاند، [مجازات و] هلاک میکنی؟! این، جز آزمایش تو چیز دیگر نیست.)
ذیل آیه نشان از آن دارد که مراد از فعلی که موجب رجفه گردید همان گوسالهپرستی آن قوم بوده است و روایتی هم از امام صادق نقل شده که مراد از فتنه را در این آیه گوسالهپرستی قوم یهود معرفی کردهاند.16
از مجموع آیات و روایات برمیآید که سیر آیات با تعدد میقات سازگارتر است؛ بدین معنا که حضرت موسی در میقات اول خود الواح تورات را دریافت میکند و پس از بازگشت و دیدن گوسالهپرستی قوم خود، به همراه هفتاد نفر از قوم خود به میقات دوم میروند که در آنجا قوم او تقاضای رویت میکنند.
راه دوم
راه دوم این است که با وجود تعدد میقات، کلام اللّه در این آیه که هم بر الواح تورات و هم بر کلمات خداوند با موسی در میقات دوم اطلاق میشود مراد همان تورات باشد که قوم آن حضرت آن را تحریف کردند. البته باورمندان به این نظر برای اثبات ادعای خود دلیلی اقامه نکرده و احتمال دیگر را نیز نفی ننمودهاند.
با توجه به این اشکالات بر این دو راه، نمیتوان از این آیه، تحریف تورات را به قرآن نسبت داد.
آیه دوم. بقره: 79
(فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِاللّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنآ قَلِیلا فَوَیْلٌ لَّهُم مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ؛ پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند، سپس میگویند: "این، از طرف خداست" تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنان از آنچه با دست خود نوشتند ووایبرآنانازآنچهاز اینراه به دست میآورند.)
خداوند متعال در این آیه از نوشتن کتابهایی از سوی برخی افراد و نسبت دادن آنها به خداوند خبر میدهد.
تمام مفسران، افراد یادشده در این آیه را علمای یهود دانستهاند؛ اما درباره اینکه مقصود از کتاب در این آیه چیست، مفسران نظریات متفاوتی ارائه کردهاند:
1. نوشتن کتابی غیر از تورات
بر اساس این دیدگاه، برخی از بنیاسرائیل به نوشتن کتابی غیر از تورات پرداختند و اعلام کردند که این کتاب، کتاب خداوند است؛ حال آنکه مطالب موجود در این کتاب با آیات تورات مخالف بوده است.17
2. تحریف معنوی تورات
بر اساس این دیدگاه، کتاب یاد شده در این آیه همان تورات بوده و قوم بنیاسرائیل به تغییر معانی آن اقدام کرده، سبب تحریف معنوی در آن شدند.18
3. تحریف لفظی تورات
مفسران نخستین جهان اسلام به همراه برخی دیگر از مفسّران شیعه و سنی این آیه را دلیل بر وقوع تحریف لفظی در تورات به وسیله قوم یهود دانسته و تغییر صفت پیامبر گرامی را مصداقی از آن تحریف معرفی کردهاند.19
بررسی و تحقیق: نگاهِ بدون پیشداوری به آیه پیشگفته ما را به این نتیجه میرساند که بر اساس این آیه، قوم یهود کتابی را نوشته بودند و میگفتند که این کتاب یا مطلب در آن، از جانب خداوند است؛ حال ممکن است که کتابی دیگر غیر از تورات بوده باشد و نیز ممکن است که مطلبی را در کتابی نوشته بودند و در تورات وارد مینمودند.
نظریه تحریف لفظی تورات، شاهدی از خود آیه به همراه ندارد؛ از اینرو، نمیتوان با استناد به این آیه، نظریه تحریف لفظی تورات را به قرآن نسبت داد. ضمن اینکه تحریف معنوی نیز با ظاهر معنای آیه سنخیتی ندارد؛ چراکه در آیه سخن از کتابت و نوشتن است و این معنا با مفهوم تحریف ناسازگار است.
با وجود این، در برخی تفاسیر روایتی نقل میشود که در آن، امام حسن عسکری(ع) ذیل همین آیه شریفه میفرماید:
(هذا القوم من الیهود کتبوا صفة زعموا انها صفة محمد (ص) و هی خلاف صفته و قالوا للمستضعفین منهم هذه صفة النبی المبعوث فی آخرالزمان انه طویل عظیم البدن و البطن اهدف اصهب الشعر؛20 اینان قوم یهود بودند، سرِ خود صفتی را که پنداشته بودند مربوط به محمّد است نوشتند؛ در حالی که آن، خلاف ویژگیهای آن حضرت بود، و به مردم مستضعف خود گفتند: این، ویژگی پیغمبر آخرالزمان است: او فردی قد بلند، تنومند با شکمی بزرگ، گردن ستبر، ریش قرمز [یا سفیدی در موی سر] است.)
در روایت هم سخن از نوشتن صفتی است؛ حال این عمل ممکن است به شکل نوشتن آن در تورات در عصر پیامبر اکرم باشد یا در کتابی مستقل.
به هر حال اگرچه نظریه تحریف لفظی تورات بر اساس این آیه امری محتمل است، از این آیه نمیتوان به طور قطع تحریف لفظی تورات را استنباط کرد.
آیه سوم. آلعمران: 78
(وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقآ یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَیَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛ در میان آنها کسانی هستند که زبان خود را چنان میگردانند که گمان کنید ]آنچه را میخوانند[از کتاب]خدا[است، در حالی که از کتاب]خدا[نیست!]و با صراحت [میگویند: "آن از طرف خداست!" با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ میبندند، در حالی که میدانند.)
خداوند متعال در این آیه، از این واقعیت خبر میدهد که برخی افراد به هنگام خواندن کتاب آسمانیشان، زبان خود را میچرخاندند، آنگاه پس از ایجاد تغییر در آن الفاظ، آنها را همان الفاظ واقعی معرفی میکردند.
در اینکه اینان چه کسانی بودند، مقصود از کتاب کدام کتاب است و سرانجام آیا از این آیه تحریف کتاب آسمانی تورات یا انجیل استنباط میشود یا نه، نظریات گوناگونی ارائه شده است:
دیدگاه اول
بر پایه این دیدگاه، چرخاندن زبان، کار برخی از بنیاسرائیل بوده است، اما مقصود از کتاب، کتاب تورات نیست. قائلان به این نظریه بر این باورند که بر اساس این آیه بنیاسرائیل، کتابی غیر از یهود نوشتهاند.21
دیدگاه دوم
به باور قائلان به این دیدگاه مقصود از کتاب در این آیه، همان تورات است. همچنین نتیجه کلی این آیه همان تحریف تورات است؛ اگرچه برخی از مفسران تنها به اصل تحریف اشاره کردهاند،22 اما اغلب مفسران با معین کردن نوع تحریف، دیدگاههای متفاوتی ارائه کردهاند:
1. تحریف در قرائت تورات: گروهی بر این باورند که بر اساس این آیه، بنیاسرائیل تنها مرتکب تحریف در قرائت الفاظ تورات شدند.23
2. تحریف معنوی تورات: گروهی دیگر معتقدند که بر اساس این آیه بنیاسرائیل با چرخاندن زبان، در معنای الفاظ تورات تغییر ایجاد کردند و مرتکب تحریف معنوی در آیات تورات شدند.24
3. تحریف لفظی تورات: در میان کتابهای تفسیری شیعه و سنی، مفسرانی را میتوان یافت که بر پایه این آیه، تحریف لفظی تورات را به قوم یهود نسبت دادهاند.25
بررسی و تحقیق: پیش از داوری درباره نظریات ارائه شده، لازم است برخی از واژگان آیه را بررسی لغوی کنیم.
واژه "یلوون" از ماده "لوی" به معنای "فتل الحبل" یعنی پیچاندن است26 که در این صورت ظاهر آیه تحریف لفظی تورات را اثبات نمیکند، بلکه قدر متقن از معنای آیه این است که یهود زبان را در دهان میپیچاندند و الفاظ را به گونه دیگری غیر از آنچه در تورات آمده بود، ادا میکردند و میخواستند آن را به تورات نسبت دهند، اما اینکه چنین کاری به الفاظ تورات هم سرایت کرد یا نه، آیه از آن ساکت است. افزون بر آن، اساسآ روشن نیست که مقصود از کتاب همان تورات باشد؛ بنابراین از این آیه نمیتوان تحریف لفظی تورات را ثابت کرد.
آیه چهارم. نساء: 46
(مَنَ الَّذِینَ هَادُواْ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیّآ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنآ فِی الدِّینِ؛ بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، تحریف میکنند و [به جای اینکه بگویند: "شنیدیم و اطاعت کردیم"]، میگویند: "شنیدیم و مخالفت کردیم!" و] نیز میگویند: [بشنو! که هرگز نشنوی! و] از روی تمسخر میگویند :"راعنا [ما را تحمیق کن!]" تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا طعنه زنند.
خداوند متعال در این آیه به صراحت از تحریف کلمات و جابهجا کردن آنها به وسیله قوم یهود، خبر داده است.
با وجود این، در این آیه روشن نشده است که مقصود از کلمات، کدام کلماتاند؟ مفسران شیعه و سنی در اینباره نظریات متعددی ارائه کردهاند:
1. القای شبهات فاسد
بر اساس این دیدگاه، مقصود از کلمات در این آیه، کلمات موجود در توراتنیست، بلکه مقصود القای شبهات فاسد از طریق گرداندن زبان در دهان به وسیله قوم یهود بوده است؛ بنابراین، آیه بیانگر تحریف تورات به وسیله قوم یهود نیست.27
2. به کاربردن الفاظ در غیر جای خود
قائلان این نظریه بر این باورند که بر اساس این آیه، قوم یهود الفاظ را در غیر جای خود به کار میبردند.28 بر پایه این دیدگاه، تحریف تورات به وسیله قوم یهود از این آیه برنمیآید.
3. تغییر معانی الفاظ
برخی مفسران مقصود از تحریف را در این آیه به معنای تغییر معانی الفاظ به وسیله یهود با توجه به اختلاف لغات عبری و عربی دانسته است؛29 بر پایه این نظریه نیز، آیه بیانگر آن نیست که یهودیان تورات را تحریف کردهاند.
4. تحریف معنوی تورات
برخی دیگر از مفسران، از این آیه تحریف معنوی تورات به وسیله قوم یهود را نتیجه گرفتهاند.30
5. تحریف لفظی تورات
بر اساس این دیدگاه، مقصود از تحریف در این آیه، همان تحریف لفظی تورات است.31
6. تحریف معنوی و لفظی
برخی از مفسران بر این باورند که این آیه به نحو مطلق از تحریف تورات سخن گفته است؛ بنابراین، مقصود از تحریف در این آیه، اعم از معنوی و لفظی است.32
7. تحریف لفظی، معنوی و تحریف کلاماللّه و تحریف کلام رسولاللّه
برخی از مفسران نیز مقصود از تحریف را در آیه اعم از لفظی و معنوی و نیز تحریف کلام اللّه و کلام رسولاللّه دانستهاند.33
بررسی و تحقیق با توجه به معنای اصلی واژه تحریف که به معنای تغییر است، باید گفت که این معنا، هم با تحریف لفظی و هم با تحریف معنوی هر دو سازگار است؛ برای تعیین یکی از این دو باید قرائن و شواهد را جستوجو کرد.
به نظر میرسد برای استنباط معنای درست آیه، باید مجموع آیه را ملاحظه کرد. نگاهی جامع به آیه بیانگر این حقیقت است که جمله معطوف بر عبارت (یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ) میتواند مراد آیه را روشن سازد. عبارت معطوف که در حقیقت مفسر عبارت یحرفون الکلم عن مواضعه است از مسخره کردن پیامبر اکرم از جانب قوم یهود در قالب تغییر معانی و جابهجا کردن معنای الفاظ با توجه به اختلاف لغات عبری و عربی خبر میدهد.
ضمن اینکه برخی مفسران روایتی را هرچند به طور مرسل از امام حسن عسکری نقل میکنند که بر اساس آن، قوم یهود با توجه به اختلاف لغات عبری و عربی به استهزاء رسول خدا میپرداختند و در این هنگام این آیه کریمه نازل شد.34
بنابراین از ظاهر این آیه کریمه نمیتوان تحریف لفظی را برداشت کرد و روایت موجود هم مؤید این مطلب است.
آیه پنجم. مائده: 13
(فَبِمَا نَقْضِهِم مِیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّآ مِمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ؛ پس به سبب پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم. سخنان [خدا] را از موردش تحریف میکنند و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند.
خداوند متعال در این آیه از پیمانشکنیهای قوم یهود، تحریف و جابهجایی کلمات و نیز فراموش کردن آن کلمات از سوی قوم یهود خبر میدهد. این پیمانشکنیها سبب دور شدن آنها از رحمت خداوند و سنگ شدن دلهای آنها شد.
حال پرسش این است که اولا مقصود از "کلمات"در این آیه چیست؟ ثانیآ مراد از تحریف، کدامنوع از تحریف است؟
مفسران شیعه و سنی در اینباره نظریات متعددی ارائه کردهاند:
1. تغییر در حکم خدا
برخی از مفسران درباره این آیه تنها به این نکته اشاره کردهاند که بنیاسرائیل در حکم خداتغییرایجاد کردند.35
2. نوشتن تورات به جای توارت مفقود شده
برخی از مفسران بر این باورند که با توجه به گم شدن تورات در طول تاریخ ممکن است این آیه اشاره به آن باشد که جمعی از دانشمندان یهود به نوشتن تورات اقدام کردند، در نتیجه قسمتهای فراوانی از میان رفت و قسمتی تحریف یا به دست فراموشی سپرده شد، و آنچه به دست آنها آمد، بخشی از کتاب واقعی حضرت موسی بود که با خرافات زیادی آمیخته شده بود و آنها همین بخش را نیز گاهی به دست فراموشی سپردند.36
3. تحریف معنوی
گروهی دیگر از مفسران مقصود از تحریف را تحریف معنوی دانستهاند.37
4. تحریف لفظی
برخی مفسران شیعه و سنی با توجه به این آیه، تحریف لفظی تورات را به قوم یهود نسبت دادهاند.38
5. تحریف لفظی و معنوی
گروهی دیگر از مفسران نیز مقصود از تحریف را در این آیه اعم از لفظی و معنوی دانستهاند.39
بررسی و تحقیق چنانکه پیشتر بیان شد، تحریف به معنای تغییر است و این معنا هم با تحریف لفظی سازگار است و هم با تحریف معنوی. در اینجا قرینهای وجود ندارد که نوع تحریف را روشن کند.
اما در صورتی میتوان ملتزم به تحریف لفظی تورات شد که تغییر صورت گرفته در آیه موردنظر در آیه را اولا مربوط به تورات بدانیم؛ ثانیا این تغییر را به الفاظ مکتوب تورات نیز سرایت دهیم؛ یعنی در اینکه بر اساس این آیه، قوم یهود کلماتی را تغییر میدادند، تردید نیست، اما آیا مقصود، تغییر کلمات تورات بوده است؟ اگر مقصود تغییر کلمات تورات بوده، آیا این تغییر تنها در هنگام نقلقول بوده است یا اینکه افزون بر آن، به الفاظ مکتوب تورات نیز راه یافته است؟
از آیه کریمه نمیتوان پاسخ این دو پرسش را به دست آورد. پس، از این آیه نیز نمیتوان به تحریف لفظی تورات پی برد.
آیه ششم. مائده: 41
(وَمِنَ الَّذِینَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ؛ و [همچنین] گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش میدهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند، آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامدهاند. آنان سخنان را از مفهوم اصلیاش تحریف میکنند، و [به یکدیگر] میگویند: اگر این که ما میخواهیم [به شما داده شد] و محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد،[بپذیرید، وگرنه] از او دوری کنید.)
خداوند متعال در این آیه از برخی بنیاسرائیل نام میبرد که با جاسوسی و کارشکنی در رسالت پیامبر اکرم، به تحریف کلمات میپردازند.
سؤال اساسی در این آیه آن است که مقصود از کلمات و تحریف آنها چیست؟
مفسران شیعه و سنی در اینباره دیدگاههای متفاوتی ارائه کردهاند :
1. تغییر احکام
گروهی از مفسران در مقام تبیین این آیه، سخنی از تحریف تورات به میان نیاورده و بر این باورند که این آیه در مقام بیان آن است که خداوند احکامی را بر قوم یهود وضع کرده بود، ولی آنها آن احکام را تغییر دادند؛ حال به گونه معنوی یا لفظی.40
2. تحریف معنوی تورات
گروهی دیگر از مفسران مقصود از کلمات را همان آیات موجود در تورات دانستهاند، اما تحریف را تنها تحریف معنوی تفسیر کردهاند.41
3. تحریف لفظی تورات
مفسران دیگری نیز مقصود از تحریف در آیه را تحریف لفظی دانستهاند.42
4. تحریف لفظی و معنوی تورات
برخی از مفسران با توجه به اطلاق واژه تحریف، بر پایه این آیه به رخ دادن تحریف لفظی و معنوی در تورات معتقد شدهاند43
بررسی و تحقیق: آیه کریمه از تغییر کلمات سخن به میان آورده و روشن ننموده است که مقصود، تغییر کلمات تورات بوده است یا تغییر کلماتی دیگر. برای روشن نمودن این وضعیت میتوان به دیدگاههای مربوط به سبب نزول آیه رجوع کرد. گویا دو دسته روایت درباره سبب نزول این آیه وجود دارد:
1. بر اساس برخی اقوال، سبب نزول این آیه تغییر حکم قتل عمد بوده است که بنیقریظه به دلیل کمبود مال و نفرات نسبت به بنینضیر بر خود تحمیل کرده بودند؛ با این توضیح که اگر فردی از بنیقریظه یکی از بنینضیر را میکشت، افزون بر قصاص، به پرداخت نصف دیه محکوم میشد؛ ولی اگر کسی از بنینضیر کسی از بنیقریظه را میکشت، تنها محکوم به پرداخت نصف دیه میشد، اما به جای قصاص، مجازات دیگری را باید متحمل میشد.
در یک حادثه مردی از بنیقریظه، مرد دیگری از بنینضیر را کشت و بنینضیر مطابق با پیمان مذکور، تقاضای دیه و نیز تحویل قاتل را دادند، که بنیقریظه این درخواست را مخالف با تورات دانستند و پیشنهاد مراجعه به پیامبر اکرم و حاکم قرار دادن ایشان را مطرح نمودند که آیه پیشگفته نازل شد.44
بر اساس این روایات اساسآ سخنی از تغییر در الفاظ تورات به میان نیامده است و حتی باقی ماندن تورات بر احکام واقعی نیز تأیید شده است.
2. بر اساس برخی دیگر از اقوال که امامان شیعه نیز آن را تأیید کردهاند، سبب نزول این آیه تغییر حکم زنا از رجم به جلد بود. قوم یهود چنین کرده بودند و در گفتوگوی میان پیامر اکرم Œ و ابن صوریان به این امر اعتراف شد.45
روایات نوع دوم میان شیعه و سنی طرفدار بیشتری دارد، به ویژه آنکه از امامان شیعه و نیز صحابه بزرگواری همچون ابن عباس نقل شده است تا آنجا که مرحوم امینالاسلام طبرسی این شأن نزول را قول امام باقر و جماعتی از مفسران شمرده46 و برخی دیگر از محققان این روایت و شأن نزول را روشنترین روایت در اینباره دانستهاند.47
در اینجا پرسش مهم این است که آیا چنین تغییری به الفاظ موجود در تورات راه یافته بود تا بتوان به تحریف لفظی تورات حکم کرد یا نه؟
برای پاسخ به این پرسش لازم است که متن گفتار پیامبر اکرم خطاب به ابن صوریا و پاسخ ابن صوریا را نقل کنیم:
(انشدک باللّه الذی لا اله الا هو الذی فلق البحر لموسی (ع) ... و الذی انزل علیکم کتابه یبین لکم حلاله و حرامه و ظلل علیکم المن و السلوی هل وجدتم فی کتابکم انّ الرجم علی من احصن؟ قال: اللهم نعم)؛48 تو را قسم میدهم به خدایی که جز او خدایی نیست، کسی که دریا را برای موسی شکافت... و آن خدایی که کتابش را بر شما نازل کرد تا حلال و حرامش را روشن سازد و خدایی که (من) شیره مخصوص و لذیذ درختان [و هلوی] مرغان مخصوص شبیه کبوتر [را بر شما سایهبان قرار داد]= فرو فرستاد [،آیا در کتاب خود دیدید که بر خود زناکار محصن [همسردار] مجازات سنگسار است؟)
به نظر میرسد که اگر در تورات آن زمان حکم زنای محصنه همان حکم اصلی یعنی رجم بود، به فرستادن پیک نزد پیامبر اکرم و ابن صوریا نیاز نبود، بلکه با مراجعه به متن تورات موجود، نزاع بین بنیقریظه و بنینضیر رفع میشد و آن حضرت نیز بدون اینکه نیاز باشد از ابن صوریا سؤال کند، خود به تورات مراجعه و حکم واقعه را استخراج مینمود. همچنین کیفیت پرسش از ابن صوریا و سوگندهای مکرر رسول خدا برای اعتراف گرفتن از ابن صوریا و نیز پرسش به صیغه ماضی (= هل وجدتم) همگی تأییدی بر این مطلب است که حکم زنا در الفاظ تورات از رجم به جلد تغییر و تحریف یافته بود؛ لذا رسول خدا از ابن صوریا بر آن، اعتراف گرفت.
میتوان گفت که اطلاق در آیه به لحاظ قسم دوم از روایات سبب نزول - که از قوت لازم برخوردار است - انصراف به تحریف لفظی دارد. از اینرو، میتوان مدعی شد که با توجه به این آیه، قرآن کریم تحریف لفظی تورات را به قوم بنیاسرائیل نسبت داده است.
نتیجهگیری
1. تحریف معنوی در هر کتاب آسمانی از جمله تورات و انجیل راه یافته است.
2. قرآن کریم در شش آیه، بنیاسرائیل را متهم به تحریف کرده است، اما در هیچیک از این آیات، از تحریف انجیل نازلشده بر حضرت عیسی سخنی به میان نیامده است و در تمام آیات محور بحث، تورات است.
3. در پنج آیه از شش آیه موردنظر، میتوان اذعان نمود که قرآن کریم درصدد آن نیست که بنیاسرائیل را تحریفکنندگان لفظی تورات نازلشده معرفی کند.
4. از آیه 41 سوره مائده با کمک روایات سبب نزول میتوان به این نتیجه رسید که قوم یهود به تحریف لفظی تورات پرداختهاند.
محمدحسین فاریاب
پی نوشت ها
1 دانشجوی دکتری کلام اسلامی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی €. دریافت: 21/3/88 پذیرش: 26/5/88.
2 ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 43 / اسماعیلبن حمّادجوهری، الصحاح تاج اللغة، ج 4، ص 1343 / فخرالدین طریحی،مجمع البحرین، ج 1، ص 490 / محمّدمرتضی زبیدی، تاج العروس، ج 1، ص 28.
3 خلیلبن احمد فراهیدی، العین، ج 3، ص 211.
4 حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 99 / توماس میشل،کلام مسیحی، ص 23 و 24.
5 محمّدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 313/ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 252 /محمّد سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 97 /محمّدجواد بلاغی، آلاءالرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 102 /محمّدبن حسن شیبانی، نهجالبیان عن کشف معانی القرآن، ص165 / ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1، ص 313.
6 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویرالمقاس منتفسیرابنعباس،ص12.
7 محمّد رشیدرضا، المنار، ج 1، ص 355.
8 سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 1، ص 298 / سیدمحمّدحسین فضلاللّه، من وحیالقرآن، ج 2، ص 197 / محمّدصادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 28.
9 عبدالرحمنبن احمد نسفی، تفسیر نسفی، ص 45 / محمود زمخشری، الکشّاف، ج 1، ص 156 / محمّدبن حسین قمی نیسابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 1، ص 350 /طنطاوی جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 90 و 91 /محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 1، ص 352 /ابی الفرج جوزی بغدادی، الجامع لاحکام القرآن، ج 1، ص 382 /جلالالدین سیوطی، الدر المنثور، ج 1، ص 198 / ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 149 / فضلبن حسن طبرسی،جوامع الجامع، ج 1، ص 109.
10 سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 1، ص 298.
11 فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 1، ص 561. البته وی تحریف الفظی را در صورتی که تأثیری در احتجاج خداوند با بندگان نداشته باشد، میپذیرد و نیز، ر.ک: محمّد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 28 / عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل،ج 1، ص 89.
12 ر.ک: فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 285 /فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 1، ص 565.
13 ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 1، ص 212 /ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 1، ص 313.
14 محمّدبن محمّدرضا قمی مشهدی، کنزالدقائق و بحرالغرائب،ج 5، ص 169.
15 ابوالفتوح رازی، روضالجنان، ج 8، ص 374.
16 محمّدبن مسعود عیّاشی، تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 31.
17 محمّدبن جریر طبری، جامعالبیان، ج 1، ص 300 / ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 154 / سیدمحمود آلوسی،روحالمعانی، ج 1، ص 303 / محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج 1،ص 102 / فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 1، ص 292.
18 سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 1، ص 303. البته آلوسی یگانه ناقل این قول است.
19 ابن عباس، قتاده، ابن زید و سفیان به نقل از: ابیالفرج جوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر، ج 1، ص 82 / ابیطاهر یعقوب فیروزآبادی، تنویرالمقیاس من تفسیر ابن عباس، ص 12 /طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 91 / جلالالدین سیوطی، الدر المنثور، ج 1، ص 201 و 202 / ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج 2، ص 27 و 28 / سید عبدالحسین طیب،اطیبالبیان، ج 2، ص 173 / محمّدبن حبیباللّه سبزواری نجفی،ارشاد الاذهان، ج 1، ص 17 / همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج 1،ص 101 / بهاءالدین لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 72/ سیدهاشم حسینی بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص258 / سید نصرت امین بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیرقرآن، ج 1، 380 / سید علیاکبر قرشی، احسن الحدیث، ج 1، ص173174 / ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1، ص 316.
20 عبدعلی عروسی حویزی، نورالثقلین، ج 1، ص 92 / محمّدمشهدی قمی، کنزالدقائق، ج 2، ص 61. صاحبان این دو تفسیرروایت یادشده را از طبرسی نقل کردهاند. ر.ک: احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 264.
21 احمدبن ابیسعد میبدی، کشفالاسرار و عدةالابرار، ص 11 /سید علیاکبر قرشی، احسنالحدیث، ج 2، ص 117 / محمّدبن حبیباللّه سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 65 / همو،الجدید فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 87.
22 محمّدبن جریر طبری، جامعالبیان، ج 3، ص 232 / عتیقبن محمّد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج 1، ص 296 / سیدمحمّدحسین فضلاللّه، من وحیالقرآن، ج 6، ص 121.
23 محمّدجواد بلاغی، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 3، ص232 / محمّد مشهدی قمی، کنزالدقائق، ج 3، ص 140 / ملّافتحاللّه کاشانی، زبدة التفاسیر، ج 1، ص 512 / محمّد صادقی تهرانی، الفرقان، ج 5، ص 208 / حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج4، ص 293 / سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 265.
24 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویر المقیاس من تفسیر ابن عباس، ص50 / عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل، ج 2، ص 24 / محمود زمخشری، الکشاف، ج 1، ص 377 / فخرالدین رازی، مفاتیحالغیب، ج 8، ص 95 / طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن،ج 2، ص 131 / محمّدبن حسین قمی نیسابوری، غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج 3، ص 232 / محمّدبن احمد قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، ج 2، ص 1146 / ملّا فتحاللّه کاشانی، منهج الصادقین، ج 2، ص 257.
25 قتادة، ابن جریح و ربیع به نقل از محمّدبن حسن طوسی،التبیان فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 508 و 509 / ابن عباس، به نقل از ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 684689 و نیز به نقل از: محمّدبن جریر طبری، جامعالبیان، ج 3، ص 232.
26 ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 262 / راغب اصفهانی، المفردات، ص 457.
27 فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 1، ص 95.
28 سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 4، ص 373.
29 سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج 4، ص 93.
30 محمّدبن جریر طبری، جامعالبیان، ج 5، ص 75 / محمّدبن حسین قمی نیسابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 5، ص5261 / محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 3، ص1480 / محمّدبن حسن طوسی، التبیان، ج 3، ص 213 / فضلبنحسن طبرسی، جوامع الجامع، ج 1، ص 604 / محمدبن حبیباللّه سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 295/ همو، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 91.
31 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویر المقیاس من تفسیر ابن عباس، ص71 / عبدالرحمنبن احمد نسفی، تفسیر نسفی، ص 177 / محمود زمخشری، الکشاف، ج 1، ص 516 / فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 3، ص 85 / محمّد مشهدی قمی، کنز الدقائق، ج 3،ص 417 / ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 3، ص 254.
32 طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 50 / عبداللّهبن عمر بیضاوی، تفسیر البیضاوی، ج 2، ص 350 / سید عبدالاعلی موسوی سبزواری، مواهب الرحمان، ج 8، ص 247 / حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج 5، ص 401.
33 محمّد صادقی تهرانی، الفرقان، ج 7، ص 94.
34 سید هاشم بحرانی، البرهان، ج 2، ص 68.
35 محمّدبنحبیباللّهسبزوارینجفی، ارشاد الاذهان، ج1، ص114.
36 ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 313.
37 فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 148 / محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 3، ص 169 / سیدعلیاکبر قرشی، احسن الحدیث، ج 3، ص 237.
38 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویر المقیاس من تفسیر ابن عباس، ص90 / جلالالدین سیوطی، الدرالمنثور، ج 2، ص 268 / بهاءالدین الاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 625 / افزون بر مفسرانیادشده، عبارات مفسرانی همچون بیضاوی (انوارالتنزیل، ج 1،ص 417(، نسفی (تفسیر نسفی، ص 214)، محمود زمخشری(الکشاف، ج 1، ص 615) و طنطاوی (غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 7، ص 68) نیز به تحریف لفظی نزدیکتر است.
39 محمّد رشیدرضا، المنار، ص 12. البته برخی از مفسران نیز هردو نوع تحریف را بیان کردهاند، اما در اینباره که این تحریفات درتورات بوده یا نه؟ نکته خاصی را بیان نکردهاند. ر.ک. محمّدبن حسن طوسی، التبیان، ج 3، ص 470 / محمّد صادقی تهرانی، الفرقان، ج 8، ص 224 / سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج5، ص 245.
40 فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 3، ص 301 / سیدمحمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 5، ص 347 / محمّدبن حبیباللّه سبزواری نجفی، ارشادالاذهان، ج 1، ص 91 / سیدمحمّدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج 2، ص 376 / محمّدمشهدی قمی، کنزالدقائق، ج 4، ص 117 / حسن مصطفوی، تفسیرروشن، ج 7، ص 75.
41 محمود زمخشری، الکشاف، ج 1، ص 633 / بهاءالدین لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 655 / سید علیاکبرقرشی، احسن الحدیث، ج 3، ص 73.
42 ابوطاهر فیروزآبادی، تنویرالمقیاس من تفسیر ابنعباس، ص9394 / محمّدبن جریر طبری، جامع البیان، ج 6، ص 152153 /فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 184.
43 محمّدبن حسین قمی نیسابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 7، ص 98 / عبداللّهبن عمر بیضاوی، تفسیر بیضاوی،ص 429 / طنطاوی، الجواهر فی تفسیرالقرآن، ج 3، ص 187 /محمّد رشیدرضا، المنار، ج 6، ص 389.
44 علیبن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 1، ص 168 / عتیقبن محمّد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج 1، ص 565.
45 مقاتلبن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتلبن سلیمان، ج 1، ص475 / محمّدبن محمّدرضا قمی مشهدی، کنزالدقائق، ج 4، ص117 / احمدبن ابیاسعد میبدی، کشفالاسرار و عدةالابرار، ج 3،ص 117 / سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 5، ص 339.
46 فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 299300.
47 ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 381382.
48 مقاتلبن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتلبن سلیمان، ج 1، ص475476.
منبع:http://adyan.porsemani.ir/node/94
- [سایر] علل تحرف تورات و انجیل و تحریف نشدن قرآن چیست؟
- [سایر] آیا خداوند نمیتوانست از تحریف تورات و انجیل جلوگیری نماید؟
- [سایر] چرا خداوند تورات و انجیل را از تحریف مصون نگذاشت؟
- [سایر] چرا کتاب تورات و انجیل دچار تحریف شده ولی کتاب قرآن دچار تحریف نشده است؟
- [سایر] به چه دلیل تورات و انجیل تحریف شده است و چرا قرآن تحریف نشده است؟
- [سایر] با اینکه خدا تورات و انجیل را نازل کرده بود پس چرا آنها را مثل قران از تحریف حفظ نکرد آیا نمی شد که تورات و انجیل هم تا قیامت از تحریف حفظ شوند.
- [سایر] به چه دلیل می گوییم که تورات و انجیل تحریف شده اند؟
- [سایر] دلایلی که مبنی بر تحریف شده شدن انجیل و تورات چیست؟
- [سایر] خداوند متعال وعده فرموده است که از تحریف قرآن جلوگیری نماید؛ چرا از تحریف تورات و انجیل جلوگیری ننموده است؟
- [سایر] چرا تورات و انجیل مانند قرآن از تحریف مصون نمانده اند؟
- [آیت الله وحید خراسانی] زن و مرد تا یقین یا اطمینان پیدا نکنند که وکیل انها صیغه را خوانده است نمی توانند ترتیب اثار و احکام نکاح را بدهند و گمان به این که وکیل صیغه را خوانده است کفایت نمی کند و اگر وکیل بگوید صیغه را خوانده در صورتی که ثقه باشد و ظن به خلاف گفته او نباشد یا از قول او اطمینان حاصل شود کافیست و در غیر دو صورت ذکر شده اکتفا به اخبار او محل اشکال است
- [امام خمینی] از مسأله قبل ظاهر شد که حیله در موردی است که بخواهند از معامله مثل به مثل فرار کنند بدون آنکه زیاده قیمت و ربا در کار باشد و اما موردی که میخواهند ربا بگیرند حیله جایز نیست، و اگر در بعض رسالههای عملیه این جانب چیزی بر خلاف آن ذکر شده است صحیح نیست. مسائلی که از محضر مقدس حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (قدّس سرّه) درباره موضوعات گوناگون استفتاء شده است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مالی را اجاره کرده اگر مالک با او شرط کرده باشد که آن را به دیگری اجاره ندهد، نمیتواند آن را اجاره دهد. (تذکر این نکته مناسب است که برای شرط کردن لازم نیست طرفین اجاره شرط را در قرارداد ذکر کنند؛ بلکه همین که اجاره بر اساس آن منعقد گردد به نحوی که اجاره دادن مستأجر خلاف قرارداد به حساب آید، مستأجر حقّ اجاره دادن ندارد) و اگر اجاره دهنده شرط نکرده باشد مستأجر میتواند آن را به دیگری اجاره بدهد و مورد اجاره را در اختیار او بگذارد؛ البتّه در معمول موارد نمیتواند به بیشتر از مقداری که اجاره کرده، اجاره بدهد، به تفصیلی که در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله سیستانی] مضاربه قرادادی است بین دو نفر ، که یکی از آنها مالک است و مالی را به دیگری که آن را عامل مینامیم میدهد ، که با آن تجارت کند و سود میان آنها تقسیم شود. و این معامله مشروط به امور زیر است: 1 ایجاب و قبول . و در انشا آنها هر لفظ ، یا فعلی که بر این مضمون دلالت کند کافی است . 2 بلوغ شرعی ، و عقل ، و رشد ، و اختیار در هر دو طرف قراداد ، و در مالک بخصوص شرط است که از طرف حاکم شرع به دلیل افلاس محجور علیه نباشد ، ولی در عامل این شرط نیست ، مگر در صورتی که قرارداد مقتضی تصرف او در اموال مورد حجر خودش نیز باشد . 3 سهم هر کدام آنها از سود باید با کسر معین باشد ، که ثلث است یا نصف است یا هر کسری دیگر . و میشود از این شرط مستغنی شد در صورتی که سهم هر کدام در عرف بازار معین باشد ، به طوری که عرفا نیازی به ذکر این شرط احساس نشود . و تعیین سهم هر کدام با ذکر مبلغی از مال مانند صد هزار تومان مثلاً ، کافی نیست . ولی میتواند یکی از آنها پس از ظهور سود ، سهم خود را با مبلغی از مال مصالحه نماید . 4 سود باید فقط برای مالک و عامل باشد ، واگر شرط شود که مقداری از سود به دیگری داده شود مضاربه باطل است ، مگر این که در مقابل کاری مربوط به تجارت یاد شده باشد . 5 عامل باید قادر بر تجارت باشد در صورتی که مباشرت او در عمل تجارت به صورت قید در قرارداد ذکر شده باشد ، مثلاً گفته باشد (این پول را به تو میدهم که شخصاً با آن مباشرت به تجارت کنی) و در صورت عجز با این فرض ، قرارداد باطل است . و اگر مباشرت به صورت شرط در متن قرارداد ذکر شود ، مثلاً گفته شود (این پول را به تو میدهم که با آن تجارت کنی به شرط این که خودت مباشرت نمایی) در این فرض ، اگر عامل علاجز باشد معامله باطل نیست ، ولی مالک در صورت تخلف از مباشرت خیار فسخ دارد . و اما اگر نه قید شود و نه شرط ، ولی عامل عاجز باشد از تجارت حتّی با واداشتن دیگری ، قرارداد باطل است . و اگر از ابتدا قادر باشد و سپس عاجز شود ، از وقتی که عاجز شده است ، قرارداد باطل میشود .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.