شنیدم حضرت عیسی مسیح(ع) ازدواج نکرد چون جانشینی نداشته باشد؟ در رابطه با دلیل ازدواج نکردن حضرت عیسی (ع) اقوال مختلفی بیان شده است که از نظر می گذرانیم : مرحوم فیض کاشانی در المحجةالبیضاء پس از برشمردن فواید ازدواج، یکی از آفات آن را نیز بازداشتن انسان از عبادت معرفی میکنند؛ زیرا ممکن است ازدواج، باعث غفلت انسان شده و یا کسب و کار برای خانواده باعث جمع آوری مال و دنیا دوستی بشود، وی سپس میگوید: پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله این توانایی را داشتند که هم ازدواج کنند و هم از عبادت الهی غافل نشوند و این به خاطر علوّ درجه حضرت رسول صلی الله علیه و آله میباشد و کسی هم قابل مقایسه با ایشان نیست؛ ولی حضرت عیسی علیه السّلام احتیاط کردند و برای آنکه دچار غفلت نشوند ازدواج را ترک کردند و یا شاید برای ایشان کسب روزی حلال و تأمین زندگی یک خانواده ممکن نبوده است و لذا اقدام به ازدواج نکردهاند و یا این که شاید حال معنوی ایشان به گونهای بوده که ازدواج مانع عبادت ایشان بوده است. وی در پایان اضافه میکند که به هر حال، باید رفتار انبیاء را به بهترین وجه آن توجیه کنیم.[ فیض کاشانی المحجةالبیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 3، ص 79] در نهج البلاغه خطبة 160 نیز عبارتی آمده است که به نوعی مؤید سخن فوق میباشد: امیر المؤمنین علیه السّلام در توصیف حضرت عیسی علیه السّلام میفرمایند: (...لم تکن له زوجة تفتنه و لا ولد یحزنه...)؛ یعنی عیسی علیه السّلام نه همسری داشت که او را فریفتة خود سازد و نه فرزندی که باعث حزن و اندوه او شود.احتمال دیگری به ذهن میرسد که با ذکر دو نکته بیان می شود:1. حضرت عیسی و یحیی علیهما السّلام هر دو،همزمان با هم و در یک منطقه بودهاند؛ یعنی در شرایط فرهنگی و اجتماعی واحدی میزیستهاند.2. خداوند برای هر قومی پیامبری از میان خودشان میفرستد؛[ بقره/ 129 و 151؛ آل عمران/ 164؛ مؤمنون/ 32؛ جمعه/ 2] یعنی پیامبر هر قومی بر اساس شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه خود مبعوث شده و برنامهای مناسب با آن محیط برای هدایت و مبارزه با انحرافات آنها دارد.بر اساس این دو نکته شاید بتوان چنین نتیجهگیری کرد که انحرافات جامعه بنیاسرائیل در زمان این پیامبر به گونهای بوده است که یکی از راههای مبارزه با آن فرهنگ، ترویج زندگی زاهدانه و دنیاگریزی بوده است تا گرایش افراطی مردم به شهوات مهار شود. چنان که توصیفاتی که حضرت امیر علیه السّلام در نهج البلاغه از حضرت عیسی علیه السّلام آوردهاند شاهد این است که حضرت عیسی علیه السّلام بسیار زندگی زاهدانهای داشتهاند[نهج البلاغه، خطبه 160] و شاید همین عامل باعث شده است که این دو پیامبر در آن زمان از تشکیل خانواده سرباز زدهاند. و ناگفته نماند که ایشان بنیاسرائیل را دعوت به ترک ازدواج نمیکردند و این را یک امر ارزشی تلقی نمیکردند؛ بلکه مربوط به احوال شخصی ایشان بوده است، چنان که ائمه ما نیز اعمالی خاص خود را داشته و بر دیگران لازم نبوده و نیست.احتمال دیگری که میتوان ذکر کرد این است که با توجه به خلقت خاص حضرت عیسی و نیز عمر کوتاه ایشان در دنیای مادی که بیش از31 سال نبوده و سپس غایب شدهاند، حکمت خداوندی چنین اقتضاء میکرده است که ایشان تشکیل خانواده ندهند و گویا سایر اولیایی که از دیدها مخفی هستند مثل حضرت خضر و حضرت حجة بن الحسن (عج) نیز ازدواج نکردهاند. البته این نکته نیازمند تحقیق بیشتر است.سخن آخر: ازدواج نکردن حضرت عیسی (ع) برای اینکه جانشینی نداشته باشد دلیلی غیر مستند و شاید در حد یک نظریه باشد زیرا که حضرت عیسی(ع) نیز مانند سایر پیامبران جانشین داشته است و بنابر کتاب مقدس (شمعون) را پس از خود به عنوان جانشین معرفی کرده است.
شنیدم حضرت عیسی مسیح(ع) ازدواج نکرد چون جانشینی نداشته باشد؟
در رابطه با دلیل ازدواج نکردن حضرت عیسی (ع) اقوال مختلفی بیان شده است که از نظر می گذرانیم : مرحوم فیض کاشانی در المحجةالبیضاء پس از برشمردن فواید ازدواج، یکی از آفات آن را نیز بازداشتن انسان از عبادت معرفی میکنند؛ زیرا ممکن است ازدواج، باعث غفلت انسان شده و یا کسب و کار برای خانواده باعث جمع آوری مال و دنیا دوستی بشود، وی سپس میگوید: پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله این توانایی را داشتند که هم ازدواج کنند و هم از عبادت الهی غافل نشوند و این به خاطر علوّ درجه حضرت رسول صلی الله علیه و آله میباشد و کسی هم قابل مقایسه با ایشان نیست؛ ولی حضرت عیسی علیه السّلام احتیاط کردند و برای آنکه دچار غفلت نشوند ازدواج را ترک کردند و یا شاید برای ایشان کسب روزی حلال و تأمین زندگی یک خانواده ممکن نبوده است و لذا اقدام به ازدواج نکردهاند و یا این که شاید حال معنوی ایشان به گونهای بوده که ازدواج مانع عبادت ایشان بوده است. وی در پایان اضافه میکند که به هر حال، باید رفتار انبیاء را به بهترین وجه آن توجیه کنیم.[ فیض کاشانی المحجةالبیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 3، ص 79] در نهج البلاغه خطبة 160 نیز عبارتی آمده است که به نوعی مؤید سخن فوق میباشد: امیر المؤمنین علیه السّلام در توصیف حضرت عیسی علیه السّلام میفرمایند: (...لم تکن له زوجة تفتنه و لا ولد یحزنه...)؛ یعنی عیسی علیه السّلام نه همسری داشت که او را فریفتة خود سازد و نه فرزندی که باعث حزن و اندوه او شود.احتمال دیگری به ذهن میرسد که با ذکر دو نکته بیان می شود:1. حضرت عیسی و یحیی علیهما السّلام هر دو،همزمان با هم و در یک منطقه بودهاند؛ یعنی در شرایط فرهنگی و اجتماعی واحدی میزیستهاند.2. خداوند برای هر قومی پیامبری از میان خودشان میفرستد؛[ بقره/ 129 و 151؛ آل عمران/ 164؛ مؤمنون/ 32؛ جمعه/ 2] یعنی پیامبر هر قومی بر اساس شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه خود مبعوث شده و برنامهای مناسب با آن محیط برای هدایت و مبارزه با انحرافات آنها دارد.بر اساس این دو نکته شاید بتوان چنین نتیجهگیری کرد که انحرافات جامعه بنیاسرائیل در زمان این پیامبر به گونهای بوده است که یکی از راههای مبارزه با آن فرهنگ، ترویج زندگی زاهدانه و دنیاگریزی بوده است تا گرایش افراطی مردم به شهوات مهار شود. چنان که توصیفاتی که حضرت امیر علیه السّلام در نهج البلاغه از حضرت عیسی علیه السّلام آوردهاند شاهد این است که حضرت عیسی علیه السّلام بسیار زندگی زاهدانهای داشتهاند[نهج البلاغه، خطبه 160] و شاید همین عامل باعث شده است که این دو پیامبر در آن زمان از تشکیل خانواده سرباز زدهاند. و ناگفته نماند که ایشان بنیاسرائیل را دعوت به ترک ازدواج نمیکردند و این را یک امر ارزشی تلقی نمیکردند؛ بلکه مربوط به احوال شخصی ایشان بوده است، چنان که ائمه ما نیز اعمالی خاص خود را داشته و بر دیگران لازم نبوده و نیست.احتمال دیگری که میتوان ذکر کرد این است که با توجه به خلقت خاص حضرت عیسی و نیز عمر کوتاه ایشان در دنیای مادی که بیش از31 سال نبوده و سپس غایب شدهاند، حکمت خداوندی چنین اقتضاء میکرده است که ایشان تشکیل خانواده ندهند و گویا سایر اولیایی که از دیدها مخفی هستند مثل حضرت خضر و حضرت حجة بن الحسن (عج) نیز ازدواج نکردهاند. البته این نکته نیازمند تحقیق بیشتر است.سخن آخر: ازدواج نکردن حضرت عیسی (ع) برای اینکه جانشینی نداشته باشد دلیلی غیر مستند و شاید در حد یک نظریه باشد زیرا که حضرت عیسی(ع) نیز مانند سایر پیامبران جانشین داشته است و بنابر کتاب مقدس (شمعون) را پس از خود به عنوان جانشین معرفی کرده است.
- [سایر] حضرت عیسی ع در چه سنّی از نظرها غایب شد و چرا تنها زندگی کرد و ازدواج نکرد؟
- [سایر] علت تسمیه حضرت عیسی(ع) به مسیح و روح الله چیست؟ آیا این لقب مؤید نظریه فرزند خدا بودن ایشان نیست؟
- [سایر] چرا پیامبر(ص) در مکه پیام غدیر و جانشینی حضرت علی (ع) را اعلام نکرد؟
- [سایر] آیا حضرت مسیح(ع) و حضرت خضر(ع) زنده هستند؟
- [سایر] اعتقاد و باور یهودیان نسبت به رجعت حضرت عیسی و یا آمدن مسیح موعود چیست؟
- [سایر] اعتقاد و باور یهودیان نسبت به رجعت حضرت عیسی و یا آمدن مسیح موعود چیست؟
- [سایر] نظر اسلام رو درمورد ازدواج حضرت عیسی (ع) با مریم مجدلیه چیست؟
- [سایر] شروع تقویم میلادی، حقیقتا" چند قرن بعد از تولد مسیح(ع) بوده است، از نظر تاریخ زمان تولد عیسی مسیح(ع) مشخص نیست و در هاله ای از ابهام قرار دارد؟
- [سایر] مسئله جانشینی حضرت امام علی(ع) اولین بار در چه زمانی مطرح شد؟
- [سایر] تولد حضرت عیسی(ع) چگونه بوده است؟
- [آیت الله بروجردی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول) ع) مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد میکند صلوات بفرستد.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول (ع) مانند محمّد و احمد، یا لقب و کُنیة آن جناب مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] برای سجده بهتر از هر چیز تربت حضرت سیدالشهداء (ع) می باشد؛ بعد از آن خاک؛ بعد از خاک سنگ و بعد از سنگ گیاه است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).