یوگا در ایران چه جایگاهی دارد؟
تحلیلی بر آیین عرفانی (یوگا) با یک نگاه جامع به تمامی فرقه‌ها، نحله‌ها و جریانهای معنویت‌گرا که هم‌اکنون در جهان به فعالیت مشغول هستند، می‌توان آن‌ها را به هفت دسته کلی تقسیم‌بندی کرد که عبارتند از آئین‌های معنوی هندی، کیش‌های معنوی آمریکایی، عرفان مسیحیت، عرفان یهود یا کابالا، عرفان چینی یا آئین‌های ذن‌بودیسم، فراعلم و در نهایت پدیده‌ای بسیار جذاب و مؤثر به نام سینمای ماوراء یا فیلم و کارتون‌های معنا گرا. در بخش اول آئین معنویت‌گرای هندی را به دو بخش عمده آئین‌های باستانی و عرفان‌های نوظهور معنویت‌گرا طبقه بندی کردیم. همچنین آئین‌های باستانی خود شامل پنج گروه ودا، برهمن، جین، بودا و تنتره هستند، اما آنچه بخش اصلی سخن ما را تشکیل می‌دهد، کیش‌ها و آئین‌های نوظهور معنویت‌گرای هندی است که تعداد آنها نیز بسیار زیاد است و ما در این سلسله نشست‌ها تنها به هفت نمونه از آنها اشاره خواهیم کرد. این هفت آئین نوظهور معنوی عبارتند از یوگا، آئین معنوی اشو، آئین معنوی سای‌بابا، کیش معنوی رام‌الله، آئین معنوی کریشنا، عرفان یوگاناندا و در نهایت آئین دالای‌لامای تبتی. به جهت اینکه مباحث حول این آئین‌های معنوی هدف‌دار باشد و متوجه باشیم که این مباحث با رویکردی ایرانی بررسی می‌شود، یعنی این‌گونه نیست که این مباحث مربوط به سوی دیگری از دنیا باشد، بلکه جریان‌هایی رایج در کشور خودمان است، لازم است نیم‌نگاهی به وضعیت یوگا در کشورمان داشته باشیم. هم‌اکنون در بازار کتاب ایران بالغ بر 200 اثر پیرامون یوگا موجود است، تألیف، ترجمه و انتشار 200 کتاب در باب یوگا در طی دو دهه رقم بالایی است. در فضای مجازی نیز بالغ بر 1000 سایت در باب یوگا فعال است که البته منظور از سایت شامل وبلاگ فعال نیز می‌شود. معمولاً این‌گونه سایت‌ها از جذابیت‌های بصری و گرافیکی بالایی برخوردار هستند. براساس آمار تقریبی و غیررسمی، حدود 200 مرکز آموزش یوگا فعال در تهران است که این رقم در کل کشور به بالای 2000 مرکز فعال می‌رسد. البته برخی از این مراکز آموزش یوگا به‌صورت غیررسمی فعالیت می‌کنند و مجوز قانونی ندارند. هم‌اکنون دانش یوگا با سه فصل‌نامه رسمی در کشور تبلیغ می‌شود همچنین حدود دو دهه است که انجمن علمی یوگا به‌شکل رسمی مشغول فعالیت است. لازم به ذکر است انجمن‌های علمی مجوز فعالیت خود را از وزارت علوم اخذ می‌کنند و وابسته به این وزارت هستند. جایگاه یوگا در ایران کجاست؟ با وجود تمام این مطالب اگر سؤال شود که جایگاه یوگا در ایران کجاست، در پاسخ به یک بدفهمی غالب می‌رسیم. با کمی تأمل و بررسی در باب یوگا به این نتیجه می‌رسیم که یوگا در سازمان تربیت بدنی سابق و وزارت ورزش و جوانان کنونی دارای جایگاه است. این مطلب نشان‌دهنده این است که نگاه به یوگا در ایران یک نگاه ورزشی است که این مطلب کاملاً غلط و اشتباه است. در اکثر باشگاه‌های ورزشی معمولاً چند ورزش در رأس قرار می‌گیرد و بیشتر به آنها پرداخته می‌شود. این ورزش‌ها به ترتیب عبارتند از ایروبیک که همراه با یک موسیقی تند و حرکات موزون شبیه به رقص است، همچنین یوگا، ژیمناسیک و ورزش‌‌های رزمی. این سخن به معنی آن است که یوگا در باشگاه‌های ورزشی شایع و منتشر شده است. اگر تعداد باشگاه‌های ورزشی را به رقم و آمار بالا اضافه کنیم، تعداد مراکزی که یوگا در آنها آموزش داده می‌شود به هزاران مرکز افزایش می‌یابد. تا دو سال قبل، یوگا رسماً در شبکه آموزش سیما آموزش داده می‌شد. تا دو سال گذشته در بسیاری از مدارس خصوصاً مدارس دخترانه، یوگا به‌عنوان تکنیک‌هایی برای کسب آرامش آموزش داده می‌شد که هم اکنون به دلایل مختلف آموزش آن کاهش یافته است. حتی در برخی از این کلاس‌ها آموزش یوگا توسط معلمان دینی و قرآن بود. با نیم‌نگاهی به این آمار مشخص می‌شود که سخن در باب یوگا بحث از یک مقوله پیچیده و ناآشنا در کشور نیست، بلکه سخن از کاری است که به دست خودمان در حال توسعه و ترویج است. حال این سؤال پیش می‌‌آید که آیا واقعاً یوگا یک ورزش است. پاسخ به این سوال کاملاً منفی است و یوگا به‌هیچ وجه مانند کاراته و تکواندو یک ورزش نیست. حتی با نگاه دقیق‌تر یوگا فقط سبکی از درمان هم نیست. یوگا یک آئین عرفانی و مکتب معنوی است همچنین یوگا تکنیک انجام حرکات یا سبکی از راه رفتن، نشستن و یا خم شدن نیست، بلکه یوگا از نگاه پدیدآوردگان آن یک آئین و مکتب معنوی است که البته آمیخته با یک‌سری از تکنیک‌ها و حرکات است. نگاه ورزشی به یوگا از نظر پدیدآوردگان آن بزرگ‌ترین توهین به یوگا است، بلکه یوگا در دیدگاه آنها یک آئین عرفانی و معنوی است. بحث در مورد یوگا که آئین باستانی هند و مربوط به قبل از میلاد مسیح است، از آن جهت در عرفان‌های نوظهور مطرح می‌شود که قرائت‌ها و روایت‌های جدیدی از یوگا در حال شکل‌گیری است، همان‌طور که بودا نیز امروز مجدداً در حال بازگشت است و روایت‌های جدیدی در باب آن مطرح می‌شود. آئین بودیسم نیز مانند آئین یوگا مربوط به قبل از میلاد مسیح است و از جمله آئین سنتی هند به‌شمار می‌آید. اولین نکته اینکه جایگاه یوگا به لحاظ فرهنگی در کشور هند کجاست. از جمله سؤالات اساسی در باب یوگا پرداختن به جایگاه یوگا در هند است. در هندوستان شش دین وجود دارد که پنج دین آن‌ها باستانی است و دین ششم آئین سیک، مربوط به سده 15 میلادی است. در کنار این شش دین، شش مکتب فلسفی وجود دارد. از جمله مکاتب فلسفی و باستانی هند می‌توان از (پوره میمانسا) و (ویشیشیکه) نام برد. آیین (سان‌کیه) یکی دیگر از مکاتب فلسفی هند آئینی به‌نام (سان‌کیه) است. سان‌کیه شامل دو بخش نظری و عملی است. اعتقاد سان‌کیه از نظر مباحث تئوری، این است که انسان از دو بعد تشکیل شده است. بعد اول (پراکریتی) نام دارد که بعد جسمانی و مادی است و بعد دوم را (پوروشه) یا بعد معنا و ساحت روحانی انسان می‌دانند. اعتقاد در مکتب سا‌ن‌کیه بر این است که انسان در شرایط معمولی نمی‌تواند میان این دو بعد تفکیک کند. تعالی انسان به این است که بتواند میان دو بعد جسم و معنا تمییز دهد و بفهمد که کدام بُعد وی ماده و کدام بعد او معنا و روحانیت است. اعتقاد در مکتب سان‌کیه بر این است که اگر انسان به این تعالی دست یافت، به پالایش و آرامش ابدی رسیده است از نگاه عملی نیز سان‌کیه معتقد است که انسان از طریق برخی تکنیک‌ها و راه‌کارهای عملی به ‌همراه تمرکز و مدیتیشن می‌تواند به این نقطه تمییز، تفکیک و تحصیل آرامش و پالایش ذهنی نائل شود. نام مجموع این تکنیک‌ها یوگا است. بنابر این اگر سؤال شود که جایگاه یوگا در سنت باستانی هند چیست، پاسخ آن به لحاظ نظری این است که یوگا به‌منزله بخش عملی مکتب فلسفی سان‌کیه است که به جهت پالایش ذهن و درون و تمییز میان دو بعد (پراکریتی) و (پوروشه) انجام می‌شود. انشعابات و شاخه‌های مکتب معنوی (یوگا) نکته دوم اینکه امروز یوگا به‌وفور زیر شاخه و انشعاب پیدا کرده است. براساس آمار منابع غربی و سانسکریت هندی امروز در جهان بالغ بر 2000 شاخه ریز و درشت از یوگا پدید آمده‌ است. اما زیر مجموعه‌ها و شاخه‌های اصلی یوگا به شش عنوان تقسیم می‌شود که عبارتند از (منتره یوگا)، (کرمه یوگا یا کارما یوگا)، (بهکتی یوگا)، (کندالینی یوگا) (راجا یوگا) و مهم‌ترین شاخه یوگا به نام (یوگا پاتانجلی) است. پاتانجلی نام یک حکیم مشهور هندی مربوط به سده ششم میلادی است. این شخص براساس سنت باستانی هند این شاخه از یوگا را ابداع کرد و بعدها با نام خودش معروف شد. هم‌اکنون این شاخه از یوگا در ایران آموزش داده می‌شود. پاتانجلی اعتقاد دارد که یوگا دارای هشت مرحله است که اولین مرحله آن به‌نام (یمه) یا (یاما) است. همچنین مراحل بعد عبارتند از؛ (نیاما)، (اسانا) تا مرحله هشتم که عنوان آن (نیروانا) است. (نیروانا)؛ مفهومی معنوی در آیین بودا نیروانا مفهومی است معنوی که در آئین بودا معنا پیدا می‌کند. بودا اعتقاد داشت اگر انسان ریاضت‌های شاق و سنگین را متحمل شود، در نهایت به حالتی به نام نیروانا دست پیدا می‌‌کند. نیروانا در فرهنگ هند و بودا دارای تفاسیر متعدد و متنوعی است که یکی از تفاسیر آن، حالت خاموشی درون یا سکوت باطنی است. تقریباً می‌توان از نیروانا به ‌حالت خلسه و آرامش نفسانی تعبیر کرد. اگر انسان به خلسه معنوی یعنی یک حالت معنوی عمیق دست پیدا کند و در اقیانوس آرامش درون غوطه‌ور شود، به این حالت (نیروانا) گفته می‌شود؛ به تعبیر دیگر نقطه اوج معنویت در انسان دست‌یابی به این حالت است. با این بیان می‌توان استنباط کرد که یوگا یک مکتب عرفانی است نه یک سبک ورزشی و حالت نیروانا یکی از شواهد این مطلب به‌شمار می‌آید. یوگا هشت مرحله دارد. این هشت مرحله که با زیر مجموعه‌های خود نزدیک به 40 مرحله می‌شود، شامل تکنیک‌های فراوان نشستن، خم شدن، خوابیدن، راه رفتن، ایستادن، نفس کشیدن (دم و بازدم) و غیره می‌شود؛ به‌عنوان مثال پاتانجلی می‌‌گوید انسان در هنگام دم انرژی مثبت کیهانی به نام(پرانه) را از عالم بیرون به درون خود می‌دهد و با بازدم انرژی‌های منفی خود را به عالم بیرون منتقل می‌کند. لذا تنفس یعنی جریان دائمی دم و بازدم، به‌منزله گرفتن انرژی‌های مثبت از جهان و دور کردن انرژی‌های منفی از درون خویش است. پیروان مکتب یوگا می‌گویند اگر تکنیک‌های تنفسی به‌درستی اجرا شود، انسان از آلام و رنج‌های درونی رهایی می‌یابد و یا این‌که حداقل آلام درونی او کاهش می‌یابد. دلیل این‌که انسان در درون خود به انواع رنج‌ها و آلام نفسانی، ذهنی، فکری و احساسی مبتلا می‌شود، این است که دم و بازدم او با جریان انرژی در کل کیهان و جهان‌هستی هماهنگ نیست. بنده در یک بررسی اجمالی در کتاب‌های آموزش یوگا به صدها تکنیک مختلف دست یافتم. با یک حساب ساده اگر کسی روزانه پنج ساعت وقت برای آموزش این تکنیک‌ها صرف کند، سالیانی زمان می‌برد تا تمام تکنیک‌ها را فرا گیرد. نکته سوم اینکه پاتنجلی اظهار داشت کیهان یکپارچه انرژی است. لذا هر مفهوم و تعبیری که واژه (انرژی) را همراه کند؛ همچون (حلقه‌های انرژی)، (انرژی درمانی)، (انرژی درمانگر)، (سنگ‌های انرژی)، (موسیقی‌‌های انرژی)، (نورهای انرژی) و هر نوع ترکیب دیگری که امروز در ایران شایع است، بدون شک خاستگاهش یوگا پاتانجلی است. طرح مسئله (انرژی) از دلایل رواج یوگاست طرح مسئله انرژی یکی از دلایل رواج یوگا در کشور ما است. پاتانجلی اعتقاد دارد که سراسر کیهان انرژی است، اما منظور وی از انرژی چندان روشن و واضح نیست. مسلماً منظور پاتانجلی از انرژی، معنی و مفهوم فیزیکی آن نیست، بلکه وی نگاهی معنوی به این واژه دارد. پاتانجلی اعتقاد دارد که در کیهان، جرم، جسم و ماده وجود ندارد و جهان یکپارچه انرژی است. این حکم کیهانی شامل حال انسان به‌عنوان بخشی از کیهان نیز می‌شود. بخش اول را کیهان‌شناسی و بخش دوم را انسان‌شناسی یوگا پاتانجلی می‌گویند. در اعتقاد پاتانجلی انسان نیز یک سیستم واحد و به‌هم‌پیوسته انرژی است. وی می‌گوید هر انسان دارای هفت کالبد انرژی است؛ کالبد اول، کالبد مادی است، البته جسم ماده نیست بلکه سیستم متراکم انرژی است. کالبد دوم، کالبد (اتری) یا (اثیری) است. کالبد سوم، کالبد احساسی است، و در نهایت کالبد هفتم، کالبد نیروانی است. این کالبد‌ها انرژی‌های متعدد و متفاوتی دارند. کمترین حجم از انرژی‌ مربوط به کالبد اول است، به‌همین ترتیب کالبد دوم به‌مراتب میزان انرژی‌اش از کالبد اول بالاتر است، اما بالاترین میزان انرژی مربوط به کالبد هفتم یا نیروانی است. پاتانجلی اعتقاد دارد که انرژی کالبد نیروانی مساوی با انرژی کل کیهان است، لذا کالبد هفتم متصل به کل کیهان است. لازم به‌ذکر است در اعتقاد پاتانجلی این کالبد‌ها در درون هم تنیده‌اند و هر کالبد احاطه و اشراف بر کالبد‌های پائین خود دارد. نکته جالب توجه این است که در اعتقاد پاتانجلی میزان بهره‌مندی انسان از هوش، احساسات ظریف و پاک و خلسه‌های معنوی به کالبد‌های بالا بستگی دارد؛ یعنی اگر انسان بتواند به کالبد دوم خود منتقل شود، از هوش، ادراک و معرفت بیشتر خود می‌تواند استفاده کند و بهره‌مند شود. عرفان مبتنی بر آیین معنوی یوگا، مادی و این‌جهانی است اگر این فرمول ادامه پیدا کند، به یک اصلی کلی می‌رسیم. در این سیستم کسی با هوش‌تر است که از انرژی کالبدها‌ی بالاتر بهره‌مندتر باشد، همچنین کسی با معرفت‌تر است که از انرژی بهره بیشتری داشته باشد و در نهایت کسی عارف‌تر است که انرژی‌مندتر باشد. این مطلب یکی از بنیاد‌های تعالیم یوگا پاتانجلی به حساب می‌آید. این اصل در بسیاری از فیلم‌های ساخته هالیوود مشاهده می‌شود که در مبحث سینما ماوراء خواهد آمد. در بحث عرفان ناب دینی و قرآنی گذشت که انسان عارف کسی است که با مبدأ هستی ارتباط بیشتری داشته باشد. به تعبیر دینی، انسانی که مقرب‌تر باشد، عارف‌تر است. حال هر چه تفاوت میان این دیدگاه‌ ناب اسلامی و دیدگاه عرفانی یوگا مشاهده شود، به میزان تفاوت عرفان اسلامی و عرفان یوگا پاتانجلی بیشتر پی می‌بریم. این ادعا که عارف‌تر کسی است که انرژی‌مند‌تر باشد، یک عرفان زمینی، خاکی، مادی و این جهانی است، اما این نگاه که عارف‌تر کسی است که به خالق هستی نزدیک‌تر باشد، عرفان الهی و ماورائی است. انسان یک سیستم به‌هم‌پیوسته انرژی است در اعتقاد پاتانجلی(بنیان‌گذار مکتب یوگا) انسان یک سیستم واحد و به‌هم‌پیوسته انرژی است، اظهار کرد: پاتانجلی می‌گوید هر انسان دارای هفت کالبد انرژی است. این کالبد‌ها انرژی‌های متعدد و متفاوتی دارند. کمترین حجم از انرژی‌ مربوط به کالبد اول است، اما بالاترین میزان انرژی مربوط به کالبد هفتم یا نیروانی است. پاتانجلی اعتقاد دارد که انرژی کالبد نیروانی مساوی با انرژی کل کیهان است، لذا کالبد هفتم متصل به کل کیهان است. هدف این است که آدمی به کالبد نیروانی دست یابد. این مطلب باز تأیید دیگری است بر اینکه یوگا ورزش نیست بلکه یک آئین معنوی است. پاتانجلی معتقد است که در هر انسان علاوه بر این‌که هفت کالبد انرژی موجود است، یک منبع عظیم انرژی نیز نهفته است که اسم این منبع عظیم انرژی (کندالینی) است. کندالینی در لغت به‌معنی منبع و حوض است و در اینجا یعنی منبع عظیم انرژی نهفته درون هر انسان. جای این منبع عظیم انرژی در انسان، قسمت تحتانی ستون فقرات انسان است. پاتانجلی اعتقاد دارد که کندالینی در کنار نیروی جنسی انسان تمرکز دارد. از منبع انرژی کندالینی رگ‌هایی منشعب می‌شود. اسم این رگ‌ها (نادی) است. نادی یعنی رگ باریک حامل انرژی. پاتانجلی می‌گوید هفتاد و دو هزار رگ یا نادی از کندالینی منشعب می‌شود که دو کارکرد دارند؛ اول این‌که باعث جابجایی انرژی در کل بدن می‌شوند. ثانیاً مازاد انرژی درون بدن را به اطراف بدن منتقل می‌کنند. این انرژی مازاد در اطراف بدن به شکل (هاله)‌ای تشکیل می‌شود؛ بنابراین (هاله) یعنی مازاد انرژی که از طریق نادی‌ها از منبع کندالینی به اطراف بدن منتقل می‌شود. هاله هفت رنگ دارد و رنگ اول آن که نازل‌ترین رنگ و متناسب با کالبد بدن است، رنگ سبز است. لایه دوم رنگ‌ها سرخ آتشین است، لایه سوم آبی کبود و در نهایت هفتمین لایه رنگ، سفید مطلق است که متناسب با کالبد هفتم یعنی کالبد نیروانی است. کسانی‌که انرژی درمانی می‌کنند، باید بتوانند هاله‌های اطراف بدن را ببینند و از طریق هاله‌های اطراف بدن درمانگری کنند. پاتانجلی می‌گوید از میان 72 هزار نادی، سه نادی، اصلی محسوب می‌شود؛ که عبارتند از (آیدا)، (سوشومنا) و (پینگالا). در میان این سه نادی (سوشومنا) از دیگران اصلی‌تر و مهم‌تر است. سوشومنا از کندالیبی جدا می‌شود و حول محور ستون فقرات تا تاج سر بالا می‌رود، اما آیدا و پین‌گالا حول سوشومنا به صورت حلقوی می‌چرخند. به‌تعبیردیگر سه نادی آیدا، سوشومنا و پین‌گالا از کندالینی منشعب می‌شوند و همچون سه مار به‌صورت حلقوی حول محور ستون فقرات می‌چرخند و تا تاج سر(یعنی بالاتر از سر) بالا می‌آیند. البته باید توجه داشت که مار در ایران نماد وحشت و در هند نماد انرژی است. سه نادی آیدا، سوشومنا و پین‌گالا از محل انشعاب خود یعنی کندالینی تا بالا در هفت نقطه همدیگر را قطع می‌کنند، به این نقاط تقاطع (چاکرا) گفته می‌شود. چاکرا یکی از مفاهیم بسیار بنیادین یوگا به‌حساب می‌آید. نکته محوری که پاتانجلی مطرح می‌کند، این است که نیرو‌های درون انسان اعم از کندالینی و چاکراها به دو صورت خفته و فعال وجود دارد. وی معتقد است که مراکز انرژی انسان‌ها معمولاً خفته است و به‌همین دلیل است که اکثر انسان‌ها بی‌حس، بی‌حال و کم تحرک هستند. پاتانجلی برای بازکردن چاکراهای انسان، راهکارهای مختلفی نشان می‌دهد، راهکارهای وی عبارتند از استفاده از ریتم‌های موسیقی، ترکیب‌هایی از نورها و بوها و رنگ‌ها و عددها به نام‌های موسیقی درمانی، نور درمانی، رایحه درمانی، رنگ درمانی و عدد درمانی یا طالع‌بینی. (سنگ درمانی) یکی از مهم‌ترین راه‌هایی که پاتانجلی برای فعال شدن و بهینه سازی چاکراها پیشنهاد می‌کند، استفاده از سنگ‌ها است که در بازار ایران به‌نام سنگ‌ درمانی معروف است. هم‌اکنون حدود 20 کتاب با عنوان سنگ درمانی در بازار کتاب کشور موجود است. گاه تصور می‌شود که در اسلام نیز مقوله سنگ درمانی وجود دارد، این در حالی است که این دو مطلب مطلقاً هیچ ربطی به یکدیگر ندارند. در مکتب اسلام از سنگ‌هایی نظیر عقیق، فیروزه، شرف‌الشمس نام برده شده و مشخص شده که استفاده از هرکدام در چه محلی مستحب است و شخص را از ثواب اخروی بهره‌مند می‌کند. در سنگ درمانی به‌سبک یوگا به هیچ‌یک از این سنگ‌ها اشاره‌ای نمی‌شود. هر کدام سنک خاصی با نام ویژه‌ای است که در گذشته در کوه‌های هیمالیا در شمال هندوستان یافت می‌شد، اما چند سالی است که در کوه‌های مکزیک نیز کشف شده است. از میان این سنگ‌ها حداقل باید سه سنگ با هم ترکیب شود تا اثر خود را به انسان منتقل کند. این سنگ‌ها را به شکل دست‌بند، گردن‌بند، پابند، گوشواره و انگشتر می‌سازند، شکل جدید این نمادها امروز به صورت حلقه‌های انرژی موجود است که با قیمت‌های بالا میان 5 تا 15 میلیون به‌فروش می‌رسد و ارزان‌ترین شکل آن که حداقل باید 3 سنگ داشته باشد، به‌صورت حلقه و انگشتر است که 300 دلار قیمت دارد. کندالینی که محل اولین چاکرا است، نیروی جنسی است، چاکرای دوم، چاکرای نافی است که زیر ناف پدید می‌آید، چاکرای پنجم میان دو ابرو است که خال مشکی هندی‌ها نشانه‌ای از چاکرای پنجم است. به این چاکرا، چاکرای بصیرت گفته می‌شود؛ به‌عنوان مثال اعتقاد دارند که هر کس چاکرای بصیرتش باز شود می‌تواند حقیقت انسان‌ها را ببیند. البته برخی از ساده لوحان می‌پندارند که این مطلب همان چشم برزخی است، اما این‌ها ربطی به‌هم ندارند و باید در این‌گونه موارد به شدت از این‌همانی پرهیز کرد. مهم‌ترین کاربرد یوگا ایجاد آرامش است آخرین نکته در باب یوگا، آثار یوگا در زندگی انسان است. اگر به کتاب‌های تألیف شده در باب یوگا مراجعه شود، مهم‌ترین فوایدی که برای یوگا بیان می‌کنند عبارت است از صاف شدن سینوس‌های صورت و پیشانی، صاف شدن شکم، تناسب اندام، تقویت مفاصل، پیش‌گیری از بروز پوکی استخوان در دوران کهنسالی، پیشگیری از خواب‌پریشانی‌ها، پایان دادن به جیغ‌های ممتد کودکان. همچنین یوگا در ترافیک، پاک سازی و سالم سازی پوست و غیره مورد استفاده قرار می‌گیرد. با این کار یوگا در متن زندگی انسان‌ها قرارگرفته است. مهم‌ترین کاربردی که برای یوگا عنوان می‌شود این است که یوگا به انسان آرامش می‌دهد، مبانی نظری یوگا را به گونه‌های مختلف می‌توان مورد آسیب‌شناسی قرار داد؛ از جمله نقدها‌یی که می‌توان در مورد یوگا مطرح کرد که بنده با عنوان (بن‌بست روش‌شناسی) مطرح کرده‌ام، یک بحث فلسفی و عقلی است. برای اثبات یک گزاره می‌توان از سه راه کمک گرفت و راه چهارمی برای اثبات آن امکان و وجود ندارد؛ اول از طریق استدلال عقلی یعنی دلیل عقلی مطرح کنیم که مثلاً الف ب است، راه دوم تعبد است. این مطلب مربوط به گزاره‌هایی می‌شود که از جانب خدا مطرح شوند و ما را توان تشخیص صحیح یا غلط بودن آن نیست. راه سوم برای اثبات یک گزاره علوم تجربی است که یک فرضیه‌ای با استفاده از علوم تجربی اثبات شود. در یوگا یک سلسله آموزه و گزاره‌هایی مطرح می‌شود، مانند این‌که (انسان هفت کالبد دارد) یا (یوگا راهی است جهت نیل به آرامش عمیق)، (هر انسانی هفت چاکرا دارد) تمام این گزاره‌ها که یک ادعا به‌حساب می‌آیند، باید از طریق یکی از سه روش استدلال عقلی، پذیرش تعبدی یا روش تجربی مورد اثبات قرار گیرد. آموزه‌های یوگا با هیچ دلیل عقلی و تجربی قابل دفاع نیست اگر تمام متون گذشته و حال یوگا مورد بررسی قرار گیرد، حتی یک استدلال عقلی و فلسفی به نفع یوگا پیدا نمی‌شود، همچنین در هیچ یک از منابع یوگا، یک آیه حتی از تورات نیز یافت نمی‌شود. بنابراین راه اثبات وحیانی نیز مسدود خواهد بود. وست یک روان‌شناس و فونتانا یک مردم‌شناس امریکایی هستند. این دو نفر در باب آموزه‌های عرفانی شرقی خصوصاً یوگا تحقیق کرده‌اند و حاصل مطالعات خود را در کتاب ارائه کرده‌اند. وست کتابی با عنوان (روان‌شناسی دین) نوشته که توسط دهقانی به فارسی ترجمه شده است. فونتانا نیز کتابی با عنوان (روان‌شناسی دین و معنویت) تألیف کرده است. این کتاب نیز به فارسی ترجمه شده است. این دو دانشمند در کتاب‌های خود اذعان دارند که هیچ‌کدام از آموزه‌های یوگا براساس مبانی و دستاوردهای علوم تجربی جدید قابل اثبات نیست. بنابراین آموزه‌های یوگا از پشتیبانی علم تجربی نیز برخوردار نیست. با این وضعیت یوگا یکسری آموزه‌های بی‌‌ پایه و اساس و ادعاهایی واهی است. همچنین در مورد آرامش که یوگا ادعای آن را دارد، اگر به آیات قرآن نظر شود، متوجه خواهیم شد که آرامش در قرآن با چند واژه به‌کار رفته است؛ (سکونت)، (اخبات) و (اطمینان). واژه اطمینان در قرآن در آیات متعددی استفاده شده که رایج ترین و مشهورترین آن آیه (الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همان کسانی که ایمان آورده‌اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد) است. مفهوم ساده این آیه این است که خالق انسان به او می‌گوید: ای انسان اگر می‌خواهی به آرامش عمیق، ناب و ابدی و دائمی برسی که هدف و غایت خلقت انسان نیز هست باید به من توجه کنی و تمام حواس درونی تو من باشد و کس غیر از من در قلب تو جای گیر نشود. با این توضیح و با توجه به حصری که در ایه هست به دست می‌آید که تنها راه رسیدن به آرامش توجه به خدا و رفتن به سوی اوست. لذا یوگا راهی برای نیل به آرامش ناب هرگز نیست. ایراد سوم با فرض این‌که تمام اصول و راه‌کارهای یوگا درست باشد‌، در این‌صورت آنچه ما در اختیار داریم یک سلسله تکنیک‌های پیچیده و بعضاً بسیار سخت و دشوار است‌. این تکنیک‌ها و تمرین‌ها را در کتاب‌های مختلف می‌توان یافت‌. در این زمینه به زبان فارسی صدها صفحه مطلب وجود دارد که البته میان آنها تفاوت‌ها و گاه تناقض‌هایی هم به‌چشم می‌خورد‌. این تکنیک‌‌ها و تمرین‌‌ها که امروزه در کلاس‌های مختلف یوگا آموزش داده می‌شود‌، به دنبال اهداف و منافعی است که قبلاً به آنها اشاره شد‌. رابطه عرفان و یوگا سؤال مهمی که در این‌جا به چشم می‌خورد این است که رابطه یوگا با عرفان چیست. فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح می‌شود‌، فواید جسمی‌، عصبی و حداکثر ذهنی است‌. امروزه بسیاری از یوگیست‌ها از یوگا توقعی جز داشتن اندامی متناسب‌، درمان بعضی بیماری‌ها‌، کاهش اختلالات روحی روانی‌، رهایی از خشم‌، کاهش افسردگی‌، کاهش دردهای زایمان‌، لاغر شدن‌، داشتن صورتی زیبا را ندارند‌. اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزش‌های یوگا قابل‌حصول باشد‌، سؤال این است که این امور با عرفان چه ارتباطی دارد‌. عرفان مؤلفه‌‌های خاصی دارد، از جمله مؤلفه‌های عرفان می‌توان از تقرب به خدا‌، یکسو نگریستن‌، یکسان زیستن‌، رهایی از دنیا‌، زمان و مکان‌، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت به‌نام مکاشفه‌، توجه به باطن و درون جهان و انسان‌، استفاده از ریاضتی که براساس شریعت باشد و در نهایت یافتن آرامشی که با اعتماد به قدرت و علم بی‌پایانِ الهی حاصل شود‌، نام برد. عرفان، تقرب الهی است و با یوگا حاصل نمی‌شود حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت‌ می‌توان اظهار کرد که آن مکتب عرفانی است‌، در‌حالی‌که یوگا از بسیاری از این مؤلفه‌ها خالی است‌. لذا باید حد یوگا را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود‌. یوگا یا نوعی ورزش ذهنی است یا روشی برای تعادل ذهن و جسم یا راه‌کاری برای نیل به آرامش جسمی و ذهنی‌. هیچ‌یک از این تعاریف‌، عرفان نیست‌. عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست‌. راه خدا با یوگا به‌دست نمی‌آید‌. راه خدا با تکنیک‌ها و تمرین‌هایی که محور آن آثار و فواید جسمی و ذهنی است حاصل نمی‌شود‌. پل ارتباط با خدا از یوگا نمی‌گذرد‌. از سوی دیگر محور عمده‌ تکنیک‌ها و فرمول‌های یوگا، کار با جسم و کالبد فیزیکی است‌. در‌حالی‌که اولین قدم عرفان بریدن از جسم و ماده است و این همان چیزی است که در تعالیم دینی از آن به (انقطاع) تعبیر می‌شود و شریعت راه‌کاری برای وصول به این مقصود بلند است‌. سر و کار یوگا با ماده است، درحالی‌که عرفان بریدن از ماده است‌، لذا یوگا و عرفان به‌معنای واقعی و راستین از جمله امور پارادوکسیکال‌ هستند. چهارمین ایراد یوگا این است که در آن نیز مانند سایر مکاتب هندی سخنی از خدا نیست، خدایی که مبدأ و منتهای هستی است: (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ) است. او راه نجات بشر را از طریق رسولان خود به انسان‌ها نشان داده است. در یوگا سخنی از معاد هم مطرح نیست، بنابراین آرمان یوگا به زندگی دنیوی انسان، منحصر می‌شود و چنین چشم‌اندازی برای زندگی انسان، با دلایلی که بر ضرورت معاد گفته شده ناسازگار است. حجت الاسلام محمد تقی فعالی منبع: رهبران شیعه
عنوان سوال:

یوگا در ایران چه جایگاهی دارد؟


پاسخ:

تحلیلی بر آیین عرفانی (یوگا)

با یک نگاه جامع به تمامی فرقه‌ها، نحله‌ها و جریانهای معنویت‌گرا که هم‌اکنون در جهان به فعالیت مشغول هستند، می‌توان آن‌ها را به هفت دسته کلی تقسیم‌بندی کرد که عبارتند از آئین‌های معنوی هندی، کیش‌های معنوی آمریکایی، عرفان مسیحیت، عرفان یهود یا کابالا، عرفان چینی یا آئین‌های ذن‌بودیسم، فراعلم و در نهایت پدیده‌ای بسیار جذاب و مؤثر به نام سینمای ماوراء یا فیلم و کارتون‌های معنا گرا.
در بخش اول آئین معنویت‌گرای هندی را به دو بخش عمده آئین‌های باستانی و عرفان‌های نوظهور معنویت‌گرا طبقه بندی کردیم. همچنین آئین‌های باستانی خود شامل پنج گروه ودا، برهمن، جین، بودا و تنتره هستند، اما آنچه بخش اصلی سخن ما را تشکیل می‌دهد، کیش‌ها و آئین‌های نوظهور معنویت‌گرای هندی است که تعداد آنها نیز بسیار زیاد است و ما در این سلسله نشست‌ها تنها به هفت نمونه از آنها اشاره خواهیم کرد.
این هفت آئین نوظهور معنوی عبارتند از یوگا، آئین معنوی اشو، آئین معنوی سای‌بابا، کیش معنوی رام‌الله، آئین معنوی کریشنا، عرفان یوگاناندا و در نهایت آئین دالای‌لامای تبتی.
به جهت اینکه مباحث حول این آئین‌های معنوی هدف‌دار باشد و متوجه باشیم که این مباحث با رویکردی ایرانی بررسی می‌شود، یعنی این‌گونه نیست که این مباحث مربوط به سوی دیگری از دنیا باشد، بلکه جریان‌هایی رایج در کشور خودمان است، لازم است نیم‌نگاهی به وضعیت یوگا در کشورمان داشته باشیم.
هم‌اکنون در بازار کتاب ایران بالغ بر 200 اثر پیرامون یوگا موجود است، تألیف، ترجمه و انتشار 200 کتاب در باب یوگا در طی دو دهه رقم بالایی است. در فضای مجازی نیز بالغ بر 1000 سایت در باب یوگا فعال است که البته منظور از سایت شامل وبلاگ فعال نیز می‌شود. معمولاً این‌گونه سایت‌ها از جذابیت‌های بصری و گرافیکی بالایی برخوردار هستند.
براساس آمار تقریبی و غیررسمی، حدود 200 مرکز آموزش یوگا فعال در تهران است که این رقم در کل کشور به بالای 2000 مرکز فعال می‌رسد. البته برخی از این مراکز آموزش یوگا به‌صورت غیررسمی فعالیت می‌کنند و مجوز قانونی ندارند.
هم‌اکنون دانش یوگا با سه فصل‌نامه رسمی در کشور تبلیغ می‌شود همچنین حدود دو دهه است که انجمن علمی یوگا به‌شکل رسمی مشغول فعالیت است. لازم به ذکر است انجمن‌های علمی مجوز فعالیت خود را از وزارت علوم اخذ می‌کنند و وابسته به این وزارت هستند.
جایگاه یوگا در ایران کجاست؟
با وجود تمام این مطالب اگر سؤال شود که جایگاه یوگا در ایران کجاست، در پاسخ به یک بدفهمی غالب می‌رسیم. با کمی تأمل و بررسی در باب یوگا به این نتیجه می‌رسیم که یوگا در سازمان تربیت بدنی سابق و وزارت ورزش و جوانان کنونی دارای جایگاه است. این مطلب نشان‌دهنده این است که نگاه به یوگا در ایران یک نگاه ورزشی است که این مطلب کاملاً غلط و اشتباه است.
در اکثر باشگاه‌های ورزشی معمولاً چند ورزش در رأس قرار می‌گیرد و بیشتر به آنها پرداخته می‌شود. این ورزش‌ها به ترتیب عبارتند از ایروبیک که همراه با یک موسیقی تند و حرکات موزون شبیه به رقص است، همچنین یوگا، ژیمناسیک و ورزش‌‌های رزمی. این سخن به معنی آن است که یوگا در باشگاه‌های ورزشی شایع و منتشر شده است. اگر تعداد باشگاه‌های ورزشی را به رقم و آمار بالا اضافه کنیم، تعداد مراکزی که یوگا در آنها آموزش داده می‌شود به هزاران مرکز افزایش می‌یابد.
تا دو سال قبل، یوگا رسماً در شبکه آموزش سیما آموزش داده می‌شد. تا دو سال گذشته در بسیاری از مدارس خصوصاً مدارس دخترانه، یوگا به‌عنوان تکنیک‌هایی برای کسب آرامش آموزش داده می‌شد که هم اکنون به دلایل مختلف آموزش آن کاهش یافته است. حتی در برخی از این کلاس‌ها آموزش یوگا توسط معلمان دینی و قرآن بود.
با نیم‌نگاهی به این آمار مشخص می‌شود که سخن در باب یوگا بحث از یک مقوله پیچیده و ناآشنا در کشور نیست، بلکه سخن از کاری است که به دست خودمان در حال توسعه و ترویج است. حال این سؤال پیش می‌‌آید که آیا واقعاً یوگا یک ورزش است. پاسخ به این سوال کاملاً منفی است و یوگا به‌هیچ وجه مانند کاراته و تکواندو یک ورزش نیست. حتی با نگاه دقیق‌تر یوگا فقط سبکی از درمان هم نیست.
یوگا یک آئین عرفانی و مکتب معنوی است
همچنین یوگا تکنیک انجام حرکات یا سبکی از راه رفتن، نشستن و یا خم شدن نیست، بلکه یوگا از نگاه پدیدآوردگان آن یک آئین و مکتب معنوی است که البته آمیخته با یک‌سری از تکنیک‌ها و حرکات است. نگاه ورزشی به یوگا از نظر پدیدآوردگان آن بزرگ‌ترین توهین به یوگا است، بلکه یوگا در دیدگاه آنها یک آئین عرفانی و معنوی است.
بحث در مورد یوگا که آئین باستانی هند و مربوط به قبل از میلاد مسیح است، از آن جهت در عرفان‌های نوظهور مطرح می‌شود که قرائت‌ها و روایت‌های جدیدی از یوگا در حال شکل‌گیری است، همان‌طور که بودا نیز امروز مجدداً در حال بازگشت است و روایت‌های جدیدی در باب آن مطرح می‌شود. آئین بودیسم نیز مانند آئین یوگا مربوط به قبل از میلاد مسیح است و از جمله آئین سنتی هند به‌شمار می‌آید.
اولین نکته اینکه جایگاه یوگا به لحاظ فرهنگی در کشور هند کجاست. از جمله سؤالات اساسی در باب یوگا پرداختن به جایگاه یوگا در هند است. در هندوستان شش دین وجود دارد که پنج دین آن‌ها باستانی است و دین ششم آئین سیک، مربوط به سده 15 میلادی است. در کنار این شش دین، شش مکتب فلسفی وجود دارد. از جمله مکاتب فلسفی و باستانی هند می‌توان از (پوره میمانسا) و (ویشیشیکه) نام برد.
آیین (سان‌کیه)
یکی دیگر از مکاتب فلسفی هند آئینی به‌نام (سان‌کیه) است. سان‌کیه شامل دو بخش نظری و عملی است. اعتقاد سان‌کیه از نظر مباحث تئوری، این است که انسان از دو بعد تشکیل شده است. بعد اول (پراکریتی) نام دارد که بعد جسمانی و مادی است و بعد دوم را (پوروشه) یا بعد معنا و ساحت روحانی انسان می‌دانند.
اعتقاد در مکتب سا‌ن‌کیه بر این است که انسان در شرایط معمولی نمی‌تواند میان این دو بعد تفکیک کند. تعالی انسان به این است که بتواند میان دو بعد جسم و معنا تمییز دهد و بفهمد که کدام بُعد وی ماده و کدام بعد او معنا و روحانیت است.
اعتقاد در مکتب سان‌کیه بر این است که اگر انسان به این تعالی دست یافت، به پالایش و آرامش ابدی رسیده است از نگاه عملی نیز سان‌کیه معتقد است که انسان از طریق برخی تکنیک‌ها و راه‌کارهای عملی به ‌همراه تمرکز و مدیتیشن می‌تواند به این نقطه تمییز، تفکیک و تحصیل آرامش و پالایش ذهنی نائل شود. نام مجموع این تکنیک‌ها یوگا است.
بنابر این اگر سؤال شود که جایگاه یوگا در سنت باستانی هند چیست، پاسخ آن به لحاظ نظری این است که یوگا به‌منزله بخش عملی مکتب فلسفی سان‌کیه است که به جهت پالایش ذهن و درون و تمییز میان دو بعد (پراکریتی) و (پوروشه) انجام می‌شود.
انشعابات و شاخه‌های مکتب معنوی (یوگا)
نکته دوم اینکه امروز یوگا به‌وفور زیر شاخه و انشعاب پیدا کرده است. براساس آمار منابع غربی و سانسکریت هندی امروز در جهان بالغ بر 2000 شاخه ریز و درشت از یوگا پدید آمده‌ است. اما زیر مجموعه‌ها و شاخه‌های اصلی یوگا به شش عنوان تقسیم می‌شود که عبارتند از (منتره یوگا)، (کرمه یوگا یا کارما یوگا)، (بهکتی یوگا)، (کندالینی یوگا) (راجا یوگا) و مهم‌ترین شاخه یوگا به نام (یوگا پاتانجلی) است.
پاتانجلی نام یک حکیم مشهور هندی مربوط به سده ششم میلادی است. این شخص براساس سنت باستانی هند این شاخه از یوگا را ابداع کرد و بعدها با نام خودش معروف شد. هم‌اکنون این شاخه از یوگا در ایران آموزش داده می‌شود. پاتانجلی اعتقاد دارد که یوگا دارای هشت مرحله است که اولین مرحله آن به‌نام (یمه) یا (یاما) است. همچنین مراحل بعد عبارتند از؛ (نیاما)، (اسانا) تا مرحله هشتم که عنوان آن (نیروانا) است.
(نیروانا)؛ مفهومی معنوی در آیین بودا
نیروانا مفهومی است معنوی که در آئین بودا معنا پیدا می‌کند. بودا اعتقاد داشت اگر انسان ریاضت‌های شاق و سنگین را متحمل شود، در نهایت به حالتی به نام نیروانا دست پیدا می‌‌کند. نیروانا در فرهنگ هند و بودا دارای تفاسیر متعدد و متنوعی است که یکی از تفاسیر آن، حالت خاموشی درون یا سکوت باطنی است.
تقریباً می‌توان از نیروانا به ‌حالت خلسه و آرامش نفسانی تعبیر کرد. اگر انسان به خلسه معنوی یعنی یک حالت معنوی عمیق دست پیدا کند و در اقیانوس آرامش درون غوطه‌ور شود، به این حالت (نیروانا) گفته می‌شود؛ به تعبیر دیگر نقطه اوج معنویت در انسان دست‌یابی به این حالت است. با این بیان می‌توان استنباط کرد که یوگا یک مکتب عرفانی است نه یک سبک ورزشی و حالت نیروانا یکی از شواهد این مطلب به‌شمار می‌آید.
یوگا هشت مرحله دارد. این هشت مرحله که با زیر مجموعه‌های خود نزدیک به 40 مرحله می‌شود، شامل تکنیک‌های فراوان نشستن، خم شدن، خوابیدن، راه رفتن، ایستادن، نفس کشیدن (دم و بازدم) و غیره می‌شود؛ به‌عنوان مثال پاتانجلی می‌‌گوید انسان در هنگام دم انرژی مثبت کیهانی به نام(پرانه) را از عالم بیرون به درون خود می‌دهد و با بازدم انرژی‌های منفی خود را به عالم بیرون منتقل می‌کند.
لذا تنفس یعنی جریان دائمی دم و بازدم، به‌منزله گرفتن انرژی‌های مثبت از جهان و دور کردن انرژی‌های منفی از درون خویش است. پیروان مکتب یوگا می‌گویند اگر تکنیک‌های تنفسی به‌درستی اجرا شود، انسان از آلام و رنج‌های درونی رهایی می‌یابد و یا این‌که حداقل آلام درونی او کاهش می‌یابد. دلیل این‌که انسان در درون خود به انواع رنج‌ها و آلام نفسانی، ذهنی، فکری و احساسی مبتلا می‌شود، این است که دم و بازدم او با جریان انرژی در کل کیهان و جهان‌هستی هماهنگ نیست.
بنده در یک بررسی اجمالی در کتاب‌های آموزش یوگا به صدها تکنیک مختلف دست یافتم. با یک حساب ساده اگر کسی روزانه پنج ساعت وقت برای آموزش این تکنیک‌ها صرف کند، سالیانی زمان می‌برد تا تمام تکنیک‌ها را فرا گیرد.
نکته سوم اینکه پاتنجلی اظهار داشت کیهان یکپارچه انرژی است. لذا هر مفهوم و تعبیری که واژه (انرژی) را همراه کند؛ همچون (حلقه‌های انرژی)، (انرژی درمانی)، (انرژی درمانگر)، (سنگ‌های انرژی)، (موسیقی‌‌های انرژی)، (نورهای انرژی) و هر نوع ترکیب دیگری که امروز در ایران شایع است، بدون شک خاستگاهش یوگا پاتانجلی است.
طرح مسئله (انرژی) از دلایل رواج یوگاست
طرح مسئله انرژی یکی از دلایل رواج یوگا در کشور ما است. پاتانجلی اعتقاد دارد که سراسر کیهان انرژی است، اما منظور وی از انرژی چندان روشن و واضح نیست. مسلماً منظور پاتانجلی از انرژی، معنی و مفهوم فیزیکی آن نیست، بلکه وی نگاهی معنوی به این واژه دارد.
پاتانجلی اعتقاد دارد که در کیهان، جرم، جسم و ماده وجود ندارد و جهان یکپارچه انرژی است. این حکم کیهانی شامل حال انسان به‌عنوان بخشی از کیهان نیز می‌شود. بخش اول را کیهان‌شناسی و بخش دوم را انسان‌شناسی یوگا پاتانجلی می‌گویند.
در اعتقاد پاتانجلی انسان نیز یک سیستم واحد و به‌هم‌پیوسته انرژی است. وی می‌گوید هر انسان دارای هفت کالبد انرژی است؛ کالبد اول، کالبد مادی است، البته جسم ماده نیست بلکه سیستم متراکم انرژی است. کالبد دوم، کالبد (اتری) یا (اثیری) است. کالبد سوم، کالبد احساسی است، و در نهایت کالبد هفتم، کالبد نیروانی است.
این کالبد‌ها انرژی‌های متعدد و متفاوتی دارند. کمترین حجم از انرژی‌ مربوط به کالبد اول است، به‌همین ترتیب کالبد دوم به‌مراتب میزان انرژی‌اش از کالبد اول بالاتر است، اما بالاترین میزان انرژی مربوط به کالبد هفتم یا نیروانی است. پاتانجلی اعتقاد دارد که انرژی کالبد نیروانی مساوی با انرژی کل کیهان است، لذا کالبد هفتم متصل به کل کیهان است.
لازم به‌ذکر است در اعتقاد پاتانجلی این کالبد‌ها در درون هم تنیده‌اند و هر کالبد احاطه و اشراف بر کالبد‌های پائین خود دارد. نکته جالب توجه این است که در اعتقاد پاتانجلی میزان بهره‌مندی انسان از هوش، احساسات ظریف و پاک و خلسه‌های معنوی به کالبد‌های بالا بستگی دارد؛ یعنی اگر انسان بتواند به کالبد دوم خود منتقل شود، از هوش، ادراک و معرفت بیشتر خود می‌تواند استفاده کند و بهره‌مند شود.
عرفان مبتنی بر آیین معنوی یوگا، مادی و این‌جهانی است
اگر این فرمول ادامه پیدا کند، به یک اصلی کلی می‌رسیم. در این سیستم کسی با هوش‌تر است که از انرژی کالبدها‌ی بالاتر بهره‌مندتر باشد، همچنین کسی با معرفت‌تر است که از انرژی بهره بیشتری داشته باشد و در نهایت کسی عارف‌تر است که انرژی‌مندتر باشد. این مطلب یکی از بنیاد‌های تعالیم یوگا پاتانجلی به حساب می‌آید. این اصل در بسیاری از فیلم‌های ساخته هالیوود مشاهده می‌شود که در مبحث سینما ماوراء خواهد آمد.
در بحث عرفان ناب دینی و قرآنی گذشت که انسان عارف کسی است که با مبدأ هستی ارتباط بیشتری داشته باشد. به تعبیر دینی، انسانی که مقرب‌تر باشد، عارف‌تر است. حال هر چه تفاوت میان این دیدگاه‌ ناب اسلامی و دیدگاه عرفانی یوگا مشاهده شود، به میزان تفاوت عرفان اسلامی و عرفان یوگا پاتانجلی بیشتر پی می‌بریم.
این ادعا که عارف‌تر کسی است که انرژی‌مند‌تر باشد، یک عرفان زمینی، خاکی، مادی و این جهانی است، اما این نگاه که عارف‌تر کسی است که به خالق هستی نزدیک‌تر باشد، عرفان الهی و ماورائی است.
انسان یک سیستم به‌هم‌پیوسته انرژی است
در اعتقاد پاتانجلی(بنیان‌گذار مکتب یوگا) انسان یک سیستم واحد و به‌هم‌پیوسته انرژی است، اظهار کرد: پاتانجلی می‌گوید هر انسان دارای هفت کالبد انرژی است.
این کالبد‌ها انرژی‌های متعدد و متفاوتی دارند. کمترین حجم از انرژی‌ مربوط به کالبد اول است، اما بالاترین میزان انرژی مربوط به کالبد هفتم یا نیروانی است. پاتانجلی اعتقاد دارد که انرژی کالبد نیروانی مساوی با انرژی کل کیهان است، لذا کالبد هفتم متصل به کل کیهان است. هدف این است که آدمی به کالبد نیروانی دست یابد. این مطلب باز تأیید دیگری است بر اینکه یوگا ورزش نیست بلکه یک آئین معنوی است.
پاتانجلی معتقد است که در هر انسان علاوه بر این‌که هفت کالبد انرژی موجود است، یک منبع عظیم انرژی نیز نهفته است که اسم این منبع عظیم انرژی (کندالینی) است. کندالینی در لغت به‌معنی منبع و حوض است و در اینجا یعنی منبع عظیم انرژی نهفته درون هر انسان. جای این منبع عظیم انرژی در انسان، قسمت تحتانی ستون فقرات انسان است. پاتانجلی اعتقاد دارد که کندالینی در کنار نیروی جنسی انسان تمرکز دارد.
از منبع انرژی کندالینی رگ‌هایی منشعب می‌شود. اسم این رگ‌ها (نادی) است. نادی یعنی رگ باریک حامل انرژی. پاتانجلی می‌گوید هفتاد و دو هزار رگ یا نادی از کندالینی منشعب می‌شود که دو کارکرد دارند؛ اول این‌که باعث جابجایی انرژی در کل بدن می‌شوند. ثانیاً مازاد انرژی درون بدن را به اطراف بدن منتقل می‌کنند.
این انرژی مازاد در اطراف بدن به شکل (هاله)‌ای تشکیل می‌شود؛ بنابراین (هاله) یعنی مازاد انرژی که از طریق نادی‌ها از منبع کندالینی به اطراف بدن منتقل می‌شود. هاله هفت رنگ دارد و رنگ اول آن که نازل‌ترین رنگ و متناسب با کالبد بدن است، رنگ سبز است. لایه دوم رنگ‌ها سرخ آتشین است، لایه سوم آبی کبود و در نهایت هفتمین لایه رنگ، سفید مطلق است که متناسب با کالبد هفتم یعنی کالبد نیروانی است.
کسانی‌که انرژی درمانی می‌کنند، باید بتوانند هاله‌های اطراف بدن را ببینند و از طریق هاله‌های اطراف بدن درمانگری کنند. پاتانجلی می‌گوید از میان 72 هزار نادی، سه نادی، اصلی محسوب می‌شود؛ که عبارتند از (آیدا)، (سوشومنا) و (پینگالا).
در میان این سه نادی (سوشومنا) از دیگران اصلی‌تر و مهم‌تر است. سوشومنا از کندالیبی جدا می‌شود و حول محور ستون فقرات تا تاج سر بالا می‌رود، اما آیدا و پین‌گالا حول سوشومنا به صورت حلقوی می‌چرخند.
به‌تعبیردیگر سه نادی آیدا، سوشومنا و پین‌گالا از کندالینی منشعب می‌شوند و همچون سه مار به‌صورت حلقوی حول محور ستون فقرات می‌چرخند و تا تاج سر(یعنی بالاتر از سر) بالا می‌آیند. البته باید توجه داشت که مار در ایران نماد وحشت و در هند نماد انرژی است.
سه نادی آیدا، سوشومنا و پین‌گالا از محل انشعاب خود یعنی کندالینی تا بالا در هفت نقطه همدیگر را قطع می‌کنند، به این نقاط تقاطع (چاکرا) گفته می‌شود. چاکرا یکی از مفاهیم بسیار بنیادین یوگا به‌حساب می‌آید. نکته محوری که پاتانجلی مطرح می‌کند، این است که نیرو‌های درون انسان اعم از کندالینی و چاکراها به دو صورت خفته و فعال وجود دارد. وی معتقد است که مراکز انرژی انسان‌ها معمولاً خفته است و به‌همین دلیل است که اکثر انسان‌ها بی‌حس، بی‌حال و کم تحرک هستند.
پاتانجلی برای بازکردن چاکراهای انسان، راهکارهای مختلفی نشان می‌دهد، راهکارهای وی عبارتند از استفاده از ریتم‌های موسیقی، ترکیب‌هایی از نورها و بوها و رنگ‌ها و عددها به نام‌های موسیقی درمانی، نور درمانی، رایحه درمانی، رنگ درمانی و عدد درمانی یا طالع‌بینی.
(سنگ درمانی)
یکی از مهم‌ترین راه‌هایی که پاتانجلی برای فعال شدن و بهینه سازی چاکراها پیشنهاد می‌کند، استفاده از سنگ‌ها است که در بازار ایران به‌نام سنگ‌ درمانی معروف است. هم‌اکنون حدود 20 کتاب با عنوان سنگ درمانی در بازار کتاب کشور موجود است.
گاه تصور می‌شود که در اسلام نیز مقوله سنگ درمانی وجود دارد، این در حالی است که این دو مطلب مطلقاً هیچ ربطی به یکدیگر ندارند. در مکتب اسلام از سنگ‌هایی نظیر عقیق، فیروزه، شرف‌الشمس نام برده شده و مشخص شده که استفاده از هرکدام در چه محلی مستحب است و شخص را از ثواب اخروی بهره‌مند می‌کند.
در سنگ درمانی به‌سبک یوگا به هیچ‌یک از این سنگ‌ها اشاره‌ای نمی‌شود. هر کدام سنک خاصی با نام ویژه‌ای است که در گذشته در کوه‌های هیمالیا در شمال هندوستان یافت می‌شد، اما چند سالی است که در کوه‌های مکزیک نیز کشف شده است. از میان این سنگ‌ها حداقل باید سه سنگ با هم ترکیب شود تا اثر خود را به انسان منتقل کند.
این سنگ‌ها را به شکل دست‌بند، گردن‌بند، پابند، گوشواره و انگشتر می‌سازند، شکل جدید این نمادها امروز به صورت حلقه‌های انرژی موجود است که با قیمت‌های بالا میان 5 تا 15 میلیون به‌فروش می‌رسد و ارزان‌ترین شکل آن که حداقل باید 3 سنگ داشته باشد، به‌صورت حلقه و انگشتر است که 300 دلار قیمت دارد.
کندالینی که محل اولین چاکرا است، نیروی جنسی است، چاکرای دوم، چاکرای نافی است که زیر ناف پدید می‌آید، چاکرای پنجم میان دو ابرو است که خال مشکی هندی‌ها نشانه‌ای از چاکرای پنجم است. به این چاکرا، چاکرای بصیرت گفته می‌شود؛ به‌عنوان مثال اعتقاد دارند که هر کس چاکرای بصیرتش باز شود می‌تواند حقیقت انسان‌ها را ببیند. البته برخی از ساده لوحان می‌پندارند که این مطلب همان چشم برزخی است، اما این‌ها ربطی به‌هم ندارند و باید در این‌گونه موارد به شدت از این‌همانی پرهیز کرد.
مهم‌ترین کاربرد یوگا ایجاد آرامش است
آخرین نکته در باب یوگا، آثار یوگا در زندگی انسان است. اگر به کتاب‌های تألیف شده در باب یوگا مراجعه شود، مهم‌ترین فوایدی که برای یوگا بیان می‌کنند عبارت است از صاف شدن سینوس‌های صورت و پیشانی، صاف شدن شکم، تناسب اندام، تقویت مفاصل، پیش‌گیری از بروز پوکی استخوان در دوران کهنسالی، پیشگیری از خواب‌پریشانی‌ها، پایان دادن به جیغ‌های ممتد کودکان. همچنین یوگا در ترافیک، پاک سازی و سالم سازی پوست و غیره مورد استفاده قرار می‌گیرد. با این کار یوگا در متن زندگی انسان‌ها قرارگرفته است.
مهم‌ترین کاربردی که برای یوگا عنوان می‌شود این است که یوگا به انسان آرامش می‌دهد، مبانی نظری یوگا را به گونه‌های مختلف می‌توان مورد آسیب‌شناسی قرار داد؛ از جمله نقدها‌یی که می‌توان در مورد یوگا مطرح کرد که بنده با عنوان (بن‌بست روش‌شناسی) مطرح کرده‌ام، یک بحث فلسفی و عقلی است.
برای اثبات یک گزاره می‌توان از سه راه کمک گرفت و راه چهارمی برای اثبات آن امکان و وجود ندارد؛ اول از طریق استدلال عقلی یعنی دلیل عقلی مطرح کنیم که مثلاً الف ب است، راه دوم تعبد است. این مطلب مربوط به گزاره‌هایی می‌شود که از جانب خدا مطرح شوند و ما را توان تشخیص صحیح یا غلط بودن آن نیست. راه سوم برای اثبات یک گزاره علوم تجربی است که یک فرضیه‌ای با استفاده از علوم تجربی اثبات شود.
در یوگا یک سلسله آموزه و گزاره‌هایی مطرح می‌شود، مانند این‌که (انسان هفت کالبد دارد) یا (یوگا راهی است جهت نیل به آرامش عمیق)، (هر انسانی هفت چاکرا دارد) تمام این گزاره‌ها که یک ادعا به‌حساب می‌آیند، باید از طریق یکی از سه روش استدلال عقلی، پذیرش تعبدی یا روش تجربی مورد اثبات قرار گیرد.
آموزه‌های یوگا با هیچ دلیل عقلی و تجربی قابل دفاع نیست
اگر تمام متون گذشته و حال یوگا مورد بررسی قرار گیرد، حتی یک استدلال عقلی و فلسفی به نفع یوگا پیدا نمی‌شود، همچنین در هیچ یک از منابع یوگا، یک آیه حتی از تورات نیز یافت نمی‌شود. بنابراین راه اثبات وحیانی نیز مسدود خواهد بود.
وست یک روان‌شناس و فونتانا یک مردم‌شناس امریکایی هستند. این دو نفر در باب آموزه‌های عرفانی شرقی خصوصاً یوگا تحقیق کرده‌اند و حاصل مطالعات خود را در کتاب ارائه کرده‌اند. وست کتابی با عنوان (روان‌شناسی دین) نوشته که توسط دهقانی به فارسی ترجمه شده است. فونتانا نیز کتابی با عنوان (روان‌شناسی دین و معنویت) تألیف کرده است. این کتاب نیز به فارسی ترجمه شده است.
این دو دانشمند در کتاب‌های خود اذعان دارند که هیچ‌کدام از آموزه‌های یوگا براساس مبانی و دستاوردهای علوم تجربی جدید قابل اثبات نیست. بنابراین آموزه‌های یوگا از پشتیبانی علم تجربی نیز برخوردار نیست. با این وضعیت یوگا یکسری آموزه‌های بی‌‌ پایه و اساس و ادعاهایی واهی است.
همچنین در مورد آرامش که یوگا ادعای آن را دارد، اگر به آیات قرآن نظر شود، متوجه خواهیم شد که آرامش در قرآن با چند واژه به‌کار رفته است؛ (سکونت)، (اخبات) و (اطمینان). واژه اطمینان در قرآن در آیات متعددی استفاده شده که رایج ترین و مشهورترین آن آیه (الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همان کسانی که ایمان آورده‌اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد) است.
مفهوم ساده این آیه این است که خالق انسان به او می‌گوید: ای انسان اگر می‌خواهی به آرامش عمیق، ناب و ابدی و دائمی برسی که هدف و غایت خلقت انسان نیز هست باید به من توجه کنی و تمام حواس درونی تو من باشد و کس غیر از من در قلب تو جای گیر نشود. با این توضیح و با توجه به حصری که در ایه هست به دست می‌آید که تنها راه رسیدن به آرامش توجه به خدا و رفتن به سوی اوست. لذا یوگا راهی برای نیل به آرامش ناب هرگز نیست.
ایراد سوم با فرض این‌که تمام اصول و راه‌کارهای یوگا درست باشد‌، در این‌صورت آنچه ما در اختیار داریم یک سلسله تکنیک‌های پیچیده و بعضاً بسیار سخت و دشوار است‌. این تکنیک‌ها و تمرین‌ها را در کتاب‌های مختلف می‌توان یافت‌. در این زمینه به زبان فارسی صدها صفحه مطلب وجود دارد که البته میان آنها تفاوت‌ها و گاه تناقض‌هایی هم به‌چشم می‌خورد‌.
این تکنیک‌‌ها و تمرین‌‌ها که امروزه در کلاس‌های مختلف یوگا آموزش داده می‌شود‌، به دنبال اهداف و منافعی است که قبلاً به آنها اشاره شد‌.
رابطه عرفان و یوگا
سؤال مهمی که در این‌جا به چشم می‌خورد این است که رابطه یوگا با عرفان چیست. فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح می‌شود‌، فواید جسمی‌، عصبی و حداکثر ذهنی است‌. امروزه بسیاری از یوگیست‌ها از یوگا توقعی جز داشتن اندامی متناسب‌، درمان بعضی بیماری‌ها‌، کاهش اختلالات روحی روانی‌، رهایی از خشم‌، کاهش افسردگی‌، کاهش دردهای زایمان‌، لاغر شدن‌، داشتن صورتی زیبا را ندارند‌. اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزش‌های یوگا قابل‌حصول باشد‌، سؤال این است که این امور با عرفان چه ارتباطی دارد‌.
عرفان مؤلفه‌‌های خاصی دارد، از جمله مؤلفه‌های عرفان می‌توان از تقرب به خدا‌، یکسو نگریستن‌، یکسان زیستن‌، رهایی از دنیا‌، زمان و مکان‌، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت به‌نام مکاشفه‌، توجه به باطن و درون جهان و انسان‌، استفاده از ریاضتی که براساس شریعت باشد و در نهایت یافتن آرامشی که با اعتماد به قدرت و علم بی‌پایانِ الهی حاصل شود‌، نام برد.
عرفان، تقرب الهی است و با یوگا حاصل نمی‌شود
حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت‌ می‌توان اظهار کرد که آن مکتب عرفانی است‌، در‌حالی‌که یوگا از بسیاری از این مؤلفه‌ها خالی است‌. لذا باید حد یوگا را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود‌. یوگا یا نوعی ورزش ذهنی است یا روشی برای تعادل ذهن و جسم یا راه‌کاری برای نیل به آرامش جسمی و ذهنی‌. هیچ‌یک از این تعاریف‌، عرفان نیست‌. عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست‌. راه خدا با یوگا به‌دست نمی‌آید‌. راه خدا با تکنیک‌ها و تمرین‌هایی که محور آن آثار و فواید جسمی و ذهنی است حاصل نمی‌شود‌. پل ارتباط با خدا از یوگا نمی‌گذرد‌.
از سوی دیگر محور عمده‌ تکنیک‌ها و فرمول‌های یوگا، کار با جسم و کالبد فیزیکی است‌. در‌حالی‌که اولین قدم عرفان بریدن از جسم و ماده است و این همان چیزی است که در تعالیم دینی از آن به (انقطاع) تعبیر می‌شود و شریعت راه‌کاری برای وصول به این مقصود بلند است‌. سر و کار یوگا با ماده است، درحالی‌که عرفان بریدن از ماده است‌، لذا یوگا و عرفان به‌معنای واقعی و راستین از جمله امور پارادوکسیکال‌ هستند.
چهارمین ایراد یوگا این است که در آن نیز مانند سایر مکاتب هندی سخنی از خدا نیست، خدایی که مبدأ و منتهای هستی است: (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ) است. او راه نجات بشر را از طریق رسولان خود به انسان‌ها نشان داده است. در یوگا سخنی از معاد هم مطرح نیست، بنابراین آرمان یوگا به زندگی دنیوی انسان، منحصر می‌شود و چنین چشم‌اندازی برای زندگی انسان، با دلایلی که بر ضرورت معاد گفته شده ناسازگار است.
حجت الاسلام محمد تقی فعالی
منبع: رهبران شیعه





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین