رابطه میان شک و عرفان چیست و آیا اصلاً آنها به هم ربطی دارند یا خیر؟
رابطه میان شک و عرفان چیست و آیا اصلاً آنها به هم ربطی دارند یا خیر؟ گاهی برای سالک در عرفان عملی و نظری، (شک پویا) حاصل می‌شود که موجب (تأمل) در سیر عملی و (تفکر) در سیر علمی می‌شود و نتیجه آن خلوص بیشتر در عمل و تقویت بنیان‌های اعتقادی است این نوع شک موجب جرقه‌های عرفانی شده و از آن به (شک مقدس) یاد می‌شود. اما گاهی برای رهروان، (شک ایستا) به معنای تردید ناشی از جهل و ابهام است و سالک را به سستی و توقف می‌کشاند. از آنجا که (عرفان) با کشف و شهود و علم حضوری ارتباط دارد، چنین شکی با عرفان بی‌ارتباط است. آنچه که در عرفان مطرح است، (حیرت و اضطراب و تشویش خاطر) می‌باشد؛ از این رو در مقامات، منازل و مراحل سیر و سلوک مسأله ثبات و سکون مطرح است. (ثبات) امری است که پس از ایمان حاصل می‌شود. امکان دارد عارف ایمان را در وجود خود تحصیل کند؛ ولی در این حالت ثبات نداشته و متزلزل باشد. گاهی به سمت حق و گاهی به سمت باطل خواهد رفت و روشن است که مجموع حق و باطل، باطل است. از این رو در عرفان، ثبات قدم در ایمان مطرح است؛ زیرا در این صورت دیگر چیزی سالک را نمی‌لرزاند.نگا: مراحل اخلاق در قرآن (تفسیر موضوعی، ج‌11)، صص‌239 - 241. در مراحل بالاتر سلوک، سالک قبل از وصول و در حین طی طریق، چون می‌داند راهزن خطرناکی بر سر راهش کمین کرده، مضطرب است. از سوی دیگر وقتی سالک خویش را به بارگاه قدس الهی نزدیک می‌بیند، جلال و شکوه خدا، او را مرعوب می‌کند؛ امّا وقتی از منطقه خطر گذشت و به محور امن رسید، کم‌کم اضطرابش فرو می‌نشیند و به سکون و آرامش می‌رسد. به هر روی در این مرحله، تپش دل و اضطراب قلب سالک، به این جهت است که خدا را هم به عنوان (قهر) می‌شناسد و هم به عنوان مبدأ (مهر) و می‌ترسد مبادا از دستور او تخلّف کند و از قهر او در امان نباشد! مهمانی که به جایی ناآشنا می‌رود، ابتدا مضطرب است؛ اما وقتی نشانه لطف میزبان را دید، آرامش می‌یابد. انسان سالک می‌بیند همراه، خدای او است و راه او نیز صراط خدای او است. او در صراطی گام می‌نهد که راه محبوب او است و همراه کسی این راه را طی می‌کند که محبوب او است. آنچه درباره برخی از امامان نقل شده است که در هنگام نماز پهلوی‌شان از شدت هراس می‌لرزید (ولی کم‌کم آرام می‌شدند) و یا در هنگام (لبیک گفتن) صدایشان در گلو می‌شکست و اشک از چشمانشان فرو می‌ریخت (ولی بعد در اثنای مناسک، آرام می‌شدند)، به همین جهت بوده است.همان، صص‌357 - 361. حمله‌ها و رقص خاشاک اندر آب‌هم ز آب آمد به وقت اضطراب‌ مثنوی معنوی دفتر 1، بیت 3340.
عنوان سوال:

رابطه میان شک و عرفان چیست و آیا اصلاً آنها به هم ربطی دارند یا خیر؟


پاسخ:

رابطه میان شک و عرفان چیست و آیا اصلاً آنها به هم ربطی دارند یا خیر؟

گاهی برای سالک در عرفان عملی و نظری، (شک پویا) حاصل می‌شود که موجب (تأمل) در سیر عملی و (تفکر) در سیر علمی می‌شود و نتیجه آن خلوص بیشتر در عمل و تقویت بنیان‌های اعتقادی است این نوع شک موجب جرقه‌های عرفانی شده و از آن به (شک مقدس) یاد می‌شود.
اما گاهی برای رهروان، (شک ایستا) به معنای تردید ناشی از جهل و ابهام است و سالک را به سستی و توقف می‌کشاند.
از آنجا که (عرفان) با کشف و شهود و علم حضوری ارتباط دارد، چنین شکی با عرفان بی‌ارتباط است. آنچه که در عرفان مطرح است، (حیرت و اضطراب و تشویش خاطر) می‌باشد؛ از این رو در مقامات، منازل و مراحل سیر و سلوک مسأله ثبات و سکون مطرح است.
(ثبات) امری است که پس از ایمان حاصل می‌شود. امکان دارد عارف ایمان را در وجود خود تحصیل کند؛ ولی در این حالت ثبات نداشته و متزلزل باشد. گاهی به سمت حق و گاهی به سمت باطل خواهد رفت و روشن است که مجموع حق و باطل، باطل است. از این رو در عرفان، ثبات قدم در ایمان مطرح است؛ زیرا در این صورت دیگر چیزی سالک را نمی‌لرزاند.نگا: مراحل اخلاق در قرآن (تفسیر موضوعی، ج‌11)، صص‌239 - 241.
در مراحل بالاتر سلوک، سالک قبل از وصول و در حین طی طریق، چون می‌داند راهزن خطرناکی بر سر راهش کمین کرده، مضطرب است. از سوی دیگر وقتی سالک خویش را به بارگاه قدس الهی نزدیک می‌بیند، جلال و شکوه خدا، او را مرعوب می‌کند؛ امّا وقتی از منطقه خطر گذشت و به محور امن رسید، کم‌کم اضطرابش فرو می‌نشیند و به سکون و آرامش می‌رسد.
به هر روی در این مرحله، تپش دل و اضطراب قلب سالک، به این جهت است که خدا را هم به عنوان (قهر) می‌شناسد و هم به عنوان مبدأ (مهر) و می‌ترسد مبادا از دستور او تخلّف کند و از قهر او در امان نباشد! مهمانی که به جایی ناآشنا می‌رود، ابتدا مضطرب است؛ اما وقتی نشانه لطف میزبان را دید، آرامش می‌یابد. انسان سالک می‌بیند همراه، خدای او است و راه او نیز صراط خدای او است. او در صراطی گام می‌نهد که راه محبوب او است و همراه کسی این راه را طی می‌کند که محبوب او است.
آنچه درباره برخی از امامان نقل شده است که در هنگام نماز پهلوی‌شان از شدت هراس می‌لرزید (ولی کم‌کم آرام می‌شدند) و یا در هنگام (لبیک گفتن) صدایشان در گلو می‌شکست و اشک از چشمانشان فرو می‌ریخت (ولی بعد در اثنای مناسک، آرام می‌شدند)، به همین جهت بوده است.همان، صص‌357 - 361.
حمله‌ها و رقص خاشاک اندر آب‌هم ز آب آمد به وقت اضطراب‌
مثنوی معنوی دفتر 1، بیت 3340.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین