منظور از لیبرالیسم، پلورالیسم و اگزیستانسیالیسم چیست؟
لطفا واژه های لیبرالیسم، پلورالیسم، اگزیستانسیالیسم را توضیح دهید و در این باره کتابی معرفی کنید. مقدمتاً باید گفت که در این زمینه می توانید به کتاب فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات، ناشر: موسسه اندیشه و فرهنگ دینی مراجعه کنید. اما توضیح واژه ها؛ الف) لیبرالیسم: لیبرالیسم به عنوان یکی از مکاتب و ایدئولوژی های مهم غرب است که مبتنی بر ویژگی ها، اصول و مقدمات فکری است. در ادامه به صورت مختصر توضیحاتی پیرامون این اصطلاح ارائه می شود. واژه Liberal در لغت به معنای مختلف به کار رفته است: آزاد مرد در مقابل برده، روشنفکر، سخاوتمند، لاابالی، بی‌بند و بار و... اما در اصطلاح به یک گونه طرز تفکر در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دینی گفته می‌شود که تکیه اصلی آن بر آزادی هر چه بیشتر و توجه به حقوق طبیعی افراد است. این مکتب که اولین بار به عنوان یک حزب سیاسی در سال 1850 م در انگلیس مطرح گردید دارای اصول و ویژگی‌هایی است از قبیل: 1- فردگرایی: فرد و حقوق او بر همه چیز مقدم است. اگر دولت هم تشکیل شده است باید در خدمت خواسته‌های افراد جامعه باشد و نفع جامعه، موهوم است. 2- ارزش مطلق آزادی: تنها حد آزادی در نظر لیبرال‌ها، آزادی افراد دیگر است. دیگر هیچ مقوله‌ای از قبیل عدالت اجتماعی و اقتصادی، حفظ بنیان خانواده، اخلاق و... نمی‌تواند آن را محدود کند. همه باید قربانی این آزادی مطلق شوند. 3- انسان محوری و امانیسم: با توجه به نگرش مادی این اندیشه به عالم، آنچه اصل است، انسان است. به همین دلیل در وضع قوانین و ارائه خطوط اصلی سیاست و اقتصاد و فرهنگ، آنچه مهم و اصل است دیدگاه انسان و اراده اوست. برخلاف ادیان الهی و توحیدی که خدامحور هستند و مقنن اصلی را خداوند می‌دانند. (برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- پرسش‌ها و پاسخ‌ها، آیت‌الله مصباح یزدی، ج 4 2- فرهنگ سیاسی، دکتر بهروز شکیبا 3- لیبرالیسم غرب، آنتونی آرپلاستر، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز 4- درآمدی بر ایدئولوژی های سیاسی، اندرو هی وود، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی). ب) اگزیستانیالیسم: اگزیستانسیالیسم از واژه Exist به معنی وجود مشتق است. از منظر این مکتب، در جهان هستی برای همه موجودات، ماهیتی در نظر گرفته شده است جز انسان. خدا طبیعت وجود انسان را ساخته است اما عظمت وزیبایی‌ها وخوبی‌ها و... بالاخره همه هویت انسان، ساخته خودش می‌باشد. انسان عبارت است از صفاتی که ما باید بسازیم. بنابراین وجدان مشترک انسانی که همه آدم‌ها در آن شریک‌اند موهوم است و فقط وجود در همه مشترک است. در اخلاق، ملاکی نیست. ما ملاک را بعد ازعمل می‌سازیم. هر کس هر عملی را مشروط بر این که در آن حسن نیت داشته باشد، انجام دهد؛ در این صورت عملی اخلاقی انجام داده است. بالاخره از نگاه سارتر، مؤسس این مکتب، انسان در طبیعت وانهاده است. ناامید از عنایت خدا، نا امید از این که طبیعت سرنوشت او رابسازد، حتی ناامید از انسان! در مورد اگزیستانسیالیسم می‌توانید به کتاب‌های زیر مراجعه فرمایید: 1- نظری به چهره اگزیستانسیالیسم، محمد شیرازی، ناشر: اعلمی 2- فلسفه، علی شریعتمداری، ناشر: قائم 3- کلیات فلسفه، مجتبوی، ناشر:حکمت 4- ضابطه‌های منطقی در بررسی مکتب‌ها، محمد علی سادات، ناشر: سازمان تبلیغات 5- بشر بر سر دو راهی، محمد قطب، ناشر: دارالعلم ج) پلورالیسم: به معنی جمع و کثرت است. وپلورالیسم ( pluralism) به معنای تکثر گرایی است. پلورالیسم در عرصه‌های گوناگون مطرح می‌شود. در همه این عرصه‌ها گاه به معنی پذیرش کثرت و نظرات مختلف در مقام عمل؛ است. گاه نیز در جنبه نظری و علمی به کار می‌رود. به این معنی که قائل به صحت و حقانیت همه دیدگاه‌های مختلف در زمینه سیاست، فرهنگ، اقتصاد یا دین شویم. بنابراین پلورالیسم دینی مثلاً در بعد نظری به معنای حقانیت ادیان متعدد است. در نقد این نگرش، مقاله چرا یک دین از مجله معارف شماره 50 تقدیم می گردد. چرا یک دین؟ چیستی پلورالیسم دینی پلورالیسم دینی را می‌توان مشتمل بر گمانه‌های زیر دانست: 1 منظور از حقانیت ادیان این است که اولاً اعتقادات همه آنها به طور نسبی صادق است و هیچ دینی از حقانیت مطلق برخوردار نیست. (پلورالیسم نسبی صدق) 2 پذیرش و تعبد به هر دینی جایز بوده و هیچ ترجیحی برای پذیرش دینی نسبت به دین دیگر وجود ندارد. (پلورالیسم اعتبار) 3 همة ادیان از نظر سعادت و رستگاری پیروانشان تأثیر برابر دارند. (پلورالیسم نجات) 4 منظور از حقانیت ادیان، بر حق بودن عَرْضی و همزمان است؛ نه در طول زمان. به عبارت دیگر ادعا این نیست که آیین هر پیامبری در زمان خود بر حق بوده است؛ بلکه ادیان گوناگون در همه زمان‌ها و در عرض یکدیگر بر حقند. 5 حقانیت ادیان، به طور مساوی است؛ نه دارای مراتب تشکیکی. به عبارت دیگر براساس این انگاره‌، نمی‌توان (بر حق بودن) را درجه بندی کرد تا در پرتو آن، دینی، بهره‌مندی بیشتری از حقیقت کسب کند و دین دیگر، در رتبه فروتر از آن قرار گیرد. بر اساس این انگاره، هیچ فرقی بین اسلام، یهودیت، مسیحیت و یا دیگر ادیان بزرگ نیست. 6 منظور از حقانیت ادیان حقانیت در جهات مشترکشان نیست؛ بلکه ادیان با اختلافاتی که دارند بر حقند. به عبارتی دیگر توحید اسلامی همان اندازه بر حق است که تثلیث مسیحی و ثنویت زرتشتی، و همه آنها همان بهره از حقیقت را دارند که بی‌خدایی بودایی‌گرایی دارد. عقل و پلورالیسم دینی ژرف‌کاوی‌های عقلی بر بطلان پلورالیسم دینی گواهی می‌دهد این مسئله دلایل متعددی دارد از جمله: 1 استلزام تناقض: ادیان موجود دارای آموزه‌هایی هستند که بعضی از آنها با آموزه‌ها و عقاید دیگر ادیان در تضاد و یا تناقض می‌باشد. بنابراین حقانیت همه آنها، مستلزم جمع ضدین و یا جمع نقیضین است و چنین چیزی محال است. به عنوان مثال آیین اسلام، بر یکتایی خداوند و توحید در همه مراتب آن اعم از توحید ذاتی و صفاتی و توحید در فاعلیت تأکید دارد. در مقابل، مسیحیت قائل به (تثلیث) ‌یعنی، خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس است!‌ زرتشتی‌گری نیز به (ثنویت) و دوگانه‌انگاری منشأ خلقت گرایش دارد! هر یک از این آموزه‌ها، نافی دیگری است. بنابراین اگر هر سه دین، بر حق باشند، باید هم یکتاپرستی صحیح باشد،‌ هم دوگانه‌پرستی و هم سه‌گانه‌پرستی. چنین چیزی به تناقض می‌انجامد و محال است؛ زیرا یگانگی خداوند، مساوی با نفی دو یا سه انگاری اوست. در حالی که ثنویت و امثال آن، به خدایی بیش از یکی، اقرار دارد. بنابراین حقانیت همه آنها؛ یعنی اینکه خدا هم بیش از یکی است و هم نیست و این تناقض است و محال. 2 خودستیزی: حقانیت همة ادیان، خودستیز است؛ زیرا به طور معمول هر دینی آموزه‌های مخالف در دین‌های دیگر را نفی کرده و یا به طور کلی دین دیگر را باطل می‌انگارد. بنابراین هر یک از این ادیان اگر بر حق باشند باید این ادعایشان نیز بر حق بوده و مورد قبول قرار گیرد. بنابراین از حقانیت هر دین، بطلان دیگر ادیان به دست می‌آید و پلورالیسم دینی؛ حق‌انگاری هر دینی بطلان دیگر ادیان را نتیجه می‌دهد. در نتیجه پلورالیسم دینی، خود برانداز است و همان چیزی را نتیجه می‌دهد که درصدد نفی آن بوده است. 3 استلزام بطلان همه ادیان: پنداره پلورالیسم سرانجامی جز بطلان همه ادیان ندارد؛ زیرا این انگاره از سویی، به حقانیت همه ادیان حکم می‌کند و از دیگر سو، ادیان موجود معمولاً حقانیت عرضی یکدیگر را نفی می‌کنند! نتیجه این تعارض چیزی جز باطل انگاری همه ادیان و شکاکیت و سرگردانی نیست. 4 پیش‌فرض بنیادین و زیرساخت تئوریک انگاره پلورالیسم نسبیت معرفت و یا نسبیت حقیقت است. بر اساس این گمانه هیچ حقیقت مطلق و پایداری وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد قابل شناخت نیست. چنین پنداره‌ای از جهاتی چند آسیبمند و ویرانگر بنیادی معرفت می‌باشد. از جمله ایرادات وارد بر آن خودشمولی و بدین وسیله خویش براندازی است، چرا که: الف) اگر هیچ حقیقت مطلقی حتی خدا وجود نداشته باشد سئوال می‌شود که همین گزاره مطلق است یا غیرمطلق؟ اگر مطلق است که خودش را نقض کرده زیرا نقیض سالبة کلیه موجبه جزئیه است. و اگر غیرمطلق است پس همین مدعا خود امری نسبی و زوال‌پذیر است و بازوال آن انگاره رقیبش یعنی وجود واقعیاتی مطلق تحقق خواهد یافت. پس در هر صورت واقعیاتی مطلق و پایدار وجود خواهند داشت. ب) اگر هیچ واقعیت مطلقی شناخت‌پذیر نباشد سئوال می‌شود که همین گزاره چگونه معرفتی است؟ نسبی یا مطلق؟ اگر مطلق است خود را نقض کرده و اگر گزاره‌ای گذرا و نسبی است پس جای خود را به انگاره رقیب یعنی وجود فهم‌های ثابت و پایدار از حقیقت می‌سپارد. اکنون جای آن دارد که از منظر درون دینی نیز مسئله حقانیت ادیان را بکاویم و منطق قرآن مجید را در این باره بررسیم: قرآن و پلورالیسم دینی قرآن حقانیت طولی شرایع انبیای الهی را می‌پذیرد و همه آنها را در عصر خود اسلام به معنای واقعی کلمه می‌داند؛ اما حقانیت عرضی ادیان را نمی‌پذیرد. آیات قرآنی علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفی پلورالیسم و تکثّرگرایی دینی، به صراحت با بعضی از اصول و مبانی پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال می‌کند. آیاتی که در این زمینه وجود دارد، به چند بخش تقسیم می‌شود: 1. امکان رسیدن به حقیقت‌ آیاتی از قرآن با مبنای شکاکیت و نسبیت‌گرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت که از مبانی و پیش‌فرض‌های پلورالیسم دینی است در تضاد و تقابل است و نشان می‌دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت در دین، مورد پذیرش نیست و رسیدن به (حقیقت) امکان‌پذیر است. برخی از این آیات عبارتند از: 11. آیاتی که شک‌ورزان را مورد سرزنش قرار می‌دهد. 12. آیاتی که ادله پیامبران را روشن و آشکار و تردید شکاکان را بی‌وجه معرفی می‌کند. برای مثال در رابطه با آشکار بودن حقیقت اسلام می‌فرماید : (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛ هیچ اکراهی در دین نیست؛ به درستی که راه هدایت از گمراهی، روشن گردید). 13. آیاتی که امر به تبعیت از علم و یقین و نهی از پیروی ظن و گمان دارد. 2. عدم قبول غیر اسلام‌ این آیات با صراحت، اسلام را تنها دین حق و صراط مستقیم معرفی می‌کند و پیروی از دیگر ادیان را باطل دانسته، به پیروی از اسلام دعوت می‌کند: 21. (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ و هر کس جز اسلام، دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران است). البته اسلام همه پیامبران الهی را راهبر به سوی (حقیقت) دانسته و دین همه را اسلام می‌داند. بنابراین پیروی از پیامبران خدا، در عصر رسالتشان، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمی مرتبت، پیروی از آیین حضرت محمد(ص) است. 22. (وَ لَنْ تَرْضی‌ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری‌ حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی‌ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ ؛ هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمی‌شوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی. بگو : در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی]است و چنانچه پس از علمی که تو را حاصل شد، از هوس‌های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت). 23. (وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ ؛ و یهود گفتند : عُزَیر، پسر خداست و نصارا گفتند : مسیح، پسر خدا است! این سخنی است [باطل]که به زبان می‌آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‌اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه [از حق‌] بازگردانده می‌شوند؟!) آیات فراوان دیگری از این سنخ وجود دارد که شما را به تأمّل و تدبّر بیشتر در آنها ارجاع می‌دهیم. 3. دین همه انسان‌ها بسیاری از آیات قرآن، همه انسان‌ها را مخاطب قرار داده و به دین اسلام دعوت نموده و قرآن و پیامبر اسلام را هادی همه انسان‌ها معرفی کرده است. از جمله اینکه می‌فرماید : (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً؛ و ما تو را نفرستادیم، مگر برای همه مردم تا [آنها را به پاداش الهی‌] بشارت‌دهی و [از عذاب او] بترسانی...). در جای دیگر می‌فرماید : (قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً؛ بگو : ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم). در رابطه با همگانی بودن قرآن در موارد مختلفی می‌فرماید : (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ ؛ آن کتاب (قرآن) نیست، مگر تذکری برای همه جهانیان). 4. فراخوانی اهل کتاب به اسلام‌ قرآن مجید اهل کتاب را به اسلام فرا خوانده و روی‌گردانی از آن را کفر و حق پوشی تلقی نموده و به شدت از آن توبیخ می‌کند: (ای اهل کتاب! پیامبر ما به سوی شما آمد؛ در حالی که بسیاری از حقایق کتاب [ آسمانی‌] را که شما مخفی داشتید، روشن می‌سازد و از بسیاری از آنها صرف نظر می‌کند. آری از جانب خدا به سوی شما نور و کتاب آشکاری آورد. خداوند به برکت آن، کسانی که خشنودی او را پیروی کنند، به راه‌های سلامت هدایت می‌کند و به فرمان خود، از تاریکی‌ها به سوی روشنایی می‌برد و آنها را به راه راست هدایت می‌کند). قرآن در جای دیگر می‌فرماید : (یا اهل الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ؛ ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر می‌شوید، در حالی که [بر درستی آن‌] گواهید). در این زمینه آیات فراوان دیگری وجود دارد که بر بطلان پلورالیسم دینی، به گونه‌های مختلف دلالت دارد و همگان را به بررسی و شناخت اسلام و پیروی از آن فرا می‌خواند. چکیده دیدگاه اسلام پیرامون حقانیت و اعتبار عبارت است از : 1. دین حق، تنها اسلام است. اسلام همان آیین توحیدی به معنای کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه پیامبران الهی بوده و آنان، همگان را به سوی آن دعوت کرده‌اند. بنابراین آموزه‌هایی چون تثلیث، ثنویت و... هرگز بنیاد و اساس درستی ندارد. 2. از نظر اسلام، شریعت دارای کثرت طولی است ؛ یعنی، آنچه در طول تاریخ تغییر کرده، شریعت الهی بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتی، شریعت پیشین را نسخ نموده و شریعتی کامل‌تر، متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان عرضه کرده است. بنابراین تکثّر طولی نه عرضی شریعت وجود داشته است و با شریعت خاتم همه شرایع پیشین نقض شده و تنها دین مقبول، توحید ناب و شریعت محمدی(‌ص) است. اکنون این سئوال رخ می‌نماید که با توجه به انحصار حقانیت در دین توحیدی اسلام و شریعت آسمانی محمدی(ص) یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و پیروان دیگر ادیان چه وضعی خواهند داشت؟ آیا همه آنان به جهت بطلان دینشان اهل دوزخ و شقاوتند یا اهل نجات و رستگاری؟ در برابر این پرسش سه رویکرد وجود دارد: 1 انحصارگرایی سخت‌گیرانه بر اساس این گمانه در میان همه اهل زمین تنها پیروان دین و مذهب و فرقه واحدی اهل نجات و رستگاری‌اند. به عنوان مثال تنها مسلمان شیعه دوازده امامیِ پایبند به همه اصول مذهب و احکام شریعت امکان رستگاری دارد و دیگران همه نارستگارانند. چنین نگرشی نه مبنای خردپذیری دارد و نه با منطق اسلام تلائم دارد. از نظر عقلی این گمانه مغایر با اصل غلبه خیر بر شر است و از نظر دینی با غلبه رحمت خدا و هدف اساسی خلقت انسان و ملاک‌ها و معیارهای رستگاری و نارستگاری ناسازگاری دارد. 2 تکثرگرایی نجات براساس این گمانه، همه پیروان ادیان اهل نجات و رستگاری‌اند. به عبارت دیگر شرط نیک فرجامی فقط دینداری است و بس، اما اینکه کدامین دین را برگزینیم هیچ نقشی در این زمینه ندارد. این گمانه مبتنی بر پلورالیسم دینی است که بطلان و ناراستی آن از نظر عقل و دین مورد بررسی واقع شد. 3 قرآن و نجات‌گرایی اعتدالی قرآن در باب نجات نه سخت‌گیری انحصارگرایانه را بر می‌تابد و نه کثرت‌گراییِ حق و باطل یکسان انگار. را در نگاه قرآن کفر و انحراف از دین حق دو گونه است: 1. کفر عناد و لجاجت(جحود)؛ کسی که دارای چنین کفری است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است. 2. کفر جهالت و نادانی؛ چنین کفری اگر ناشی از تقصیر و کوتاهی عمدی شخص نباشد، بلکه صاحب آن از سویدای دل جویای حقیقت و پیرو آن در حدی که با آن آشناست باشد، و با قلب سلیم و تسلیم قلبی در برابر حق، خدا را ملاقات کند؛ خداوند او را معذب نمی‌سازد؛ چراکه عذاب خدا تابع حجت‌هایی است که بر بندگان تمام کرده و واکنش‌های منفی آگاهانه و حق‌ستیزانه آنها در برابر حجج الهی. قرآن ضمن آنکه تنها دین حق و صراط نجات را آیین اسلام می‌داند، به نکات مهمی در کنار این مسئله پیرامون شرایط نجات و رستگاری اشاره می‌کند از جمله: الف) درباره قیامت می‌فرماید: ( یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ * إِلا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ؛ روزی که مال و پسران سود نبخشد جز اینکه کسی با قلب سلیم نزد خدا بیاید. قلب سلیم نیز قلب تسلیم در برابر خدا و حقیقت است.) ب) از طرف دیگر قرآن می‌فرماید: (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولا ؛ ما چنین نیستیم که رسول نفرستاده (بدون اتمام حجت) کسی را عذاب کنیم.) ج)‌ در جاهای دیگر قرآن یادآور شده است که (إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ؛ خدا هرگز پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌سازد.) از آنچه گذشت روشن می‌شود که سعادت اخروی در گرو عوامل متعددی است از جمله: 1 حسن فعلی یا گزینش راه درست 2 حسن فاعلی یعنی سلامت و پاکی درون و تسلیم امر حق بودن 3 برقراری حجت الهی و چگونگی برخورد و واکنش‌های انسان در برابر آن. انگاره فوق خرد پذیرترین انگاره است؛ در این انگاره از سویی مسئولیت انسان در جستجو و گزینش راه حق محفوظ است و از دیگر سو هیچ انسانی صرفاً به جهت عدم دستیابی غیر ارادی به راه حق و حقیقت مورد عذاب و شقاوت قرار نمی‌گیرد. معیارهای دین حق اکنون این سئوال پدید می‌آید که اگر تنها یک دین برحق است و همه انسان‌ها وظیفه دارند تا در حد توان به شناسایی و کشف دین حق پرداخته و از آن پیروی کنند؛ چه راهی برای تشخیص دین حق و تمیز دادن آن از راه‌ها و ادیان باطل وجود دارد و چگونه می‌توان دریافت که در میان همه ادیان موجود تنها آیین اسلام برحق است؟ به یاری خدا این مسئله را در شماره آتی پی می‌گیریم. پی‌نوشت‌ها: Religious Pluralism. Religious Exclusivism. Contradiction. Self Contradiction. Scepticism. Self Conclusion. Self exclusion. نحل/ 66؛ جاثیه/ 32. ابراهیم/ 9 و 10. بقره/ 256. جهت آگاهی بیشتر ر.ک: الف) محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم دینی(تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر؛ ب) مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، پلورالیسم دینی؛ ج) علی، ربانی گلپایگانی، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی؛ د) کتاب نقد، ش 4. اسرا/ 36؛ یونس /36؛ نجم 28. آل عمران/ 85. بنگرید: محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم، ص 117- 136. بقره، 120. توبه/ 30. ر.ک: آل عمران/ 31 (مباهله با مسیحیان)؛‌ توبه/ 31 و 32؛‌ نساء 157و 71 ؛‌ مائده 51 و 473. سبأ/ 28. اعراف/ 158، نساء 79؛ حج 49، فرقان/ 1، انبیا 107. تکویر، 27؛ انعام/ 18؛ ص 87؛ انعام/ 90؛ ابراهیم/ 1و 52؛ آل عمران/ 138؛ انعام 18 ؛ نساء 174؛ فرقان/ 1. مائده / 15 - 16 و 19. آل عمران/ 7؛ بقره/ 41؛ آل عمران/ 71. بنگرید: محمدحسن قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار ج 1، صص 288 285، قم و تهران: صدرا. همان، ص 285 280. شعراء/‌ 88- 89. اسراء/ 15. توبه / 120. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، صص 292-289 و 326-295 ؛‌ ج 5، ص 61-56 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 61-56.
عنوان سوال:

منظور از لیبرالیسم، پلورالیسم و اگزیستانسیالیسم چیست؟


پاسخ:

لطفا واژه های لیبرالیسم، پلورالیسم، اگزیستانسیالیسم را توضیح دهید و در این باره کتابی معرفی کنید.

مقدمتاً باید گفت که در این زمینه می توانید به کتاب فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات، ناشر: موسسه اندیشه و فرهنگ دینی مراجعه کنید. اما توضیح واژه ها؛
الف) لیبرالیسم:
لیبرالیسم به عنوان یکی از مکاتب و ایدئولوژی های مهم غرب است که مبتنی بر ویژگی ها، اصول و مقدمات فکری است. در ادامه به صورت مختصر توضیحاتی پیرامون این اصطلاح ارائه می شود.
واژه Liberal در لغت به معنای مختلف به کار رفته است: آزاد مرد در مقابل برده، روشنفکر، سخاوتمند، لاابالی، بی‌بند و بار و... اما در اصطلاح به یک گونه طرز تفکر در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دینی گفته می‌شود که تکیه اصلی آن بر آزادی هر چه بیشتر و توجه به حقوق طبیعی افراد است. این مکتب که اولین بار به عنوان یک حزب سیاسی در سال 1850 م در انگلیس مطرح گردید دارای اصول و ویژگی‌هایی است از قبیل:
1- فردگرایی: فرد و حقوق او بر همه چیز مقدم است.
اگر دولت هم تشکیل شده است باید در خدمت خواسته‌های افراد جامعه باشد و نفع جامعه، موهوم است.
2- ارزش مطلق آزادی: تنها حد آزادی در نظر لیبرال‌ها، آزادی افراد دیگر است. دیگر هیچ مقوله‌ای از قبیل عدالت اجتماعی و اقتصادی، حفظ بنیان خانواده، اخلاق و... نمی‌تواند آن را محدود کند. همه باید قربانی این آزادی مطلق شوند.
3- انسان محوری و امانیسم: با توجه به نگرش مادی این اندیشه به عالم، آنچه اصل است، انسان است. به همین دلیل در وضع قوانین و ارائه خطوط اصلی سیاست و اقتصاد و فرهنگ، آنچه مهم و اصل است دیدگاه انسان و اراده اوست. برخلاف ادیان الهی و توحیدی که خدامحور هستند و مقنن اصلی را خداوند می‌دانند. (برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- پرسش‌ها و پاسخ‌ها، آیت‌الله مصباح یزدی، ج 4 2- فرهنگ سیاسی، دکتر بهروز شکیبا 3- لیبرالیسم غرب، آنتونی آرپلاستر، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز 4- درآمدی بر ایدئولوژی های سیاسی، اندرو هی وود، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی).
ب) اگزیستانیالیسم:
اگزیستانسیالیسم از واژه Exist به معنی وجود مشتق است. از منظر این مکتب، در جهان هستی برای همه موجودات، ماهیتی در نظر گرفته شده است جز انسان. خدا طبیعت وجود انسان را ساخته است اما عظمت وزیبایی‌ها وخوبی‌ها و... بالاخره همه هویت انسان، ساخته خودش می‌باشد. انسان عبارت است از صفاتی که ما باید بسازیم. بنابراین وجدان مشترک انسانی که همه آدم‌ها در آن شریک‌اند موهوم است و فقط وجود در همه مشترک است. در اخلاق، ملاکی نیست. ما ملاک را بعد ازعمل می‌سازیم. هر کس هر عملی را مشروط بر این که در آن حسن نیت داشته باشد، انجام دهد؛ در این صورت عملی اخلاقی انجام داده است. بالاخره از نگاه سارتر، مؤسس این مکتب، انسان در طبیعت وانهاده است. ناامید از عنایت خدا، نا امید از این که طبیعت سرنوشت او رابسازد، حتی ناامید از انسان!
در مورد اگزیستانسیالیسم می‌توانید به کتاب‌های زیر مراجعه فرمایید: 1- نظری به چهره اگزیستانسیالیسم، محمد شیرازی، ناشر: اعلمی 2- فلسفه، علی شریعتمداری، ناشر: قائم 3- کلیات فلسفه، مجتبوی، ناشر:حکمت 4- ضابطه‌های منطقی در بررسی مکتب‌ها، محمد علی سادات، ناشر: سازمان تبلیغات 5- بشر بر سر دو راهی، محمد قطب، ناشر: دارالعلم
ج) پلورالیسم:
به معنی جمع و کثرت است. وپلورالیسم ( pluralism) به معنای تکثر گرایی است. پلورالیسم در عرصه‌های گوناگون مطرح می‌شود. در همه این عرصه‌ها گاه به معنی پذیرش کثرت و نظرات مختلف در مقام عمل؛ است. گاه نیز در جنبه نظری و علمی به کار می‌رود. به این معنی که قائل به صحت و حقانیت همه دیدگاه‌های مختلف در زمینه سیاست، فرهنگ، اقتصاد یا دین شویم. بنابراین پلورالیسم دینی مثلاً در بعد نظری به معنای حقانیت ادیان متعدد است.
در نقد این نگرش، مقاله چرا یک دین از مجله معارف شماره 50 تقدیم می گردد.
چرا یک دین؟
چیستی پلورالیسم دینی
پلورالیسم دینی را می‌توان مشتمل بر گمانه‌های زیر دانست:
1 منظور از حقانیت ادیان این است که اولاً اعتقادات همه آنها به طور نسبی صادق است و هیچ دینی از حقانیت مطلق برخوردار نیست. (پلورالیسم نسبی صدق)
2 پذیرش و تعبد به هر دینی جایز بوده و هیچ ترجیحی برای پذیرش دینی نسبت به دین دیگر وجود ندارد. (پلورالیسم اعتبار)
3 همة ادیان از نظر سعادت و رستگاری پیروانشان تأثیر برابر دارند. (پلورالیسم نجات)
4 منظور از حقانیت ادیان، بر حق بودن عَرْضی و همزمان است؛ نه در طول زمان. به عبارت دیگر ادعا این نیست که آیین هر پیامبری در زمان خود بر حق بوده است؛ بلکه ادیان گوناگون در همه زمان‌ها و در عرض یکدیگر بر حقند.
5 حقانیت ادیان، به طور مساوی است؛ نه دارای مراتب تشکیکی. به عبارت دیگر براساس این انگاره‌، نمی‌توان (بر حق بودن) را درجه بندی کرد تا در پرتو آن، دینی، بهره‌مندی بیشتری از حقیقت کسب کند و دین دیگر، در رتبه فروتر از آن قرار گیرد. بر اساس این انگاره، هیچ فرقی بین اسلام، یهودیت، مسیحیت و یا دیگر ادیان بزرگ نیست.
6 منظور از حقانیت ادیان حقانیت در جهات مشترکشان نیست؛ بلکه ادیان با اختلافاتی که دارند بر حقند. به عبارتی دیگر توحید اسلامی همان اندازه بر حق است که تثلیث مسیحی و ثنویت زرتشتی، و همه آنها همان بهره از حقیقت را دارند که بی‌خدایی بودایی‌گرایی دارد.
عقل و پلورالیسم دینی
ژرف‌کاوی‌های عقلی بر بطلان پلورالیسم دینی گواهی می‌دهد این مسئله دلایل متعددی دارد از جمله:
1 استلزام تناقض: ادیان موجود دارای آموزه‌هایی هستند که بعضی از آنها با آموزه‌ها و عقاید دیگر ادیان در تضاد و یا تناقض می‌باشد. بنابراین حقانیت همه آنها، مستلزم جمع ضدین و یا جمع نقیضین است و چنین چیزی محال است. به عنوان مثال آیین اسلام، بر یکتایی خداوند و توحید در همه مراتب آن اعم از توحید ذاتی و صفاتی و توحید در فاعلیت تأکید دارد. در مقابل، مسیحیت قائل به (تثلیث) ‌یعنی، خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس است!‌ زرتشتی‌گری نیز به (ثنویت) و دوگانه‌انگاری منشأ خلقت گرایش دارد!
هر یک از این آموزه‌ها، نافی دیگری است. بنابراین اگر هر سه دین، بر حق باشند، باید هم یکتاپرستی صحیح باشد،‌ هم دوگانه‌پرستی و هم سه‌گانه‌پرستی. چنین چیزی به تناقض می‌انجامد و محال است؛ زیرا یگانگی خداوند، مساوی با نفی دو یا سه انگاری اوست. در حالی که ثنویت و امثال آن، به خدایی بیش از یکی، اقرار دارد. بنابراین حقانیت همه آنها؛ یعنی اینکه خدا هم بیش از یکی است و هم نیست و این تناقض است و محال.
2 خودستیزی: حقانیت همة ادیان، خودستیز است؛ زیرا به طور معمول هر دینی آموزه‌های مخالف در دین‌های دیگر را نفی کرده و یا به طور کلی دین دیگر را باطل می‌انگارد. بنابراین هر یک از این ادیان اگر بر حق باشند باید این ادعایشان نیز بر حق بوده و مورد قبول قرار گیرد. بنابراین از حقانیت هر دین، بطلان دیگر ادیان به دست می‌آید و پلورالیسم دینی؛ حق‌انگاری هر دینی بطلان دیگر ادیان را نتیجه می‌دهد. در نتیجه پلورالیسم دینی، خود برانداز است و همان چیزی را نتیجه می‌دهد که درصدد نفی آن بوده است.
3 استلزام بطلان همه ادیان: پنداره پلورالیسم سرانجامی جز بطلان همه ادیان ندارد؛ زیرا این انگاره از سویی، به حقانیت همه ادیان حکم می‌کند و از دیگر سو، ادیان موجود معمولاً حقانیت عرضی یکدیگر را نفی می‌کنند! نتیجه این تعارض چیزی جز باطل انگاری همه ادیان و شکاکیت و سرگردانی نیست.
4 پیش‌فرض بنیادین و زیرساخت تئوریک انگاره پلورالیسم نسبیت معرفت و یا نسبیت حقیقت است. بر اساس این گمانه هیچ حقیقت مطلق و پایداری وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد قابل شناخت نیست. چنین پنداره‌ای از جهاتی چند آسیبمند و ویرانگر بنیادی معرفت می‌باشد. از جمله ایرادات وارد بر آن خودشمولی و بدین وسیله خویش براندازی است، چرا که:
الف) اگر هیچ حقیقت مطلقی حتی خدا وجود نداشته باشد سئوال می‌شود که همین گزاره مطلق است یا غیرمطلق؟ اگر مطلق است که خودش را نقض کرده زیرا نقیض سالبة کلیه موجبه جزئیه است. و اگر غیرمطلق است پس همین مدعا خود امری نسبی و زوال‌پذیر است و بازوال آن انگاره رقیبش یعنی وجود واقعیاتی مطلق تحقق خواهد یافت. پس در هر صورت واقعیاتی مطلق و پایدار وجود خواهند داشت.
ب) اگر هیچ واقعیت مطلقی شناخت‌پذیر نباشد سئوال می‌شود که همین گزاره چگونه معرفتی است؟ نسبی یا مطلق؟ اگر مطلق است خود را نقض کرده و اگر گزاره‌ای گذرا و نسبی است پس جای خود را به انگاره رقیب یعنی وجود فهم‌های ثابت و پایدار از حقیقت می‌سپارد.
اکنون جای آن دارد که از منظر درون دینی نیز مسئله حقانیت ادیان را بکاویم و منطق قرآن مجید را در این باره بررسیم:
قرآن و پلورالیسم دینی
قرآن حقانیت طولی شرایع انبیای الهی را می‌پذیرد و همه آنها را در عصر خود اسلام به معنای واقعی کلمه می‌داند؛ اما حقانیت عرضی ادیان را نمی‌پذیرد.
آیات قرآنی علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفی پلورالیسم و تکثّرگرایی دینی، به صراحت با بعضی از اصول و مبانی پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال می‌کند. آیاتی که در این زمینه وجود دارد، به چند بخش تقسیم می‌شود:
1. امکان رسیدن به حقیقت‌
آیاتی از قرآن با مبنای شکاکیت و نسبیت‌گرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت که از مبانی و پیش‌فرض‌های پلورالیسم دینی است در تضاد و تقابل است و نشان می‌دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت در دین، مورد پذیرش نیست و رسیدن به (حقیقت) امکان‌پذیر است. برخی از این آیات عبارتند از:
11. آیاتی که شک‌ورزان را مورد سرزنش قرار می‌دهد.
12. آیاتی که ادله پیامبران را روشن و آشکار و تردید شکاکان را بی‌وجه معرفی می‌کند. برای مثال در رابطه با آشکار بودن حقیقت اسلام می‌فرماید : (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛ هیچ اکراهی در دین نیست؛ به درستی که راه هدایت از گمراهی، روشن گردید).
13. آیاتی که امر به تبعیت از علم و یقین و نهی از پیروی ظن و گمان دارد.
2. عدم قبول غیر اسلام‌
این آیات با صراحت، اسلام را تنها دین حق و صراط مستقیم معرفی می‌کند و پیروی از دیگر ادیان را باطل دانسته، به پیروی از اسلام دعوت می‌کند:
21. (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ و هر کس جز اسلام، دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران است). البته اسلام همه پیامبران الهی را راهبر به سوی (حقیقت) دانسته و دین همه را اسلام می‌داند. بنابراین پیروی از پیامبران خدا، در عصر رسالتشان، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمی مرتبت، پیروی از آیین حضرت محمد(ص) است.
22. (وَ لَنْ تَرْضی‌ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری‌ حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی‌ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ ؛ هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمی‌شوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی. بگو : در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی]است و چنانچه پس از علمی که تو را حاصل شد، از هوس‌های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت).
23. (وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ ؛ و یهود گفتند : عُزَیر، پسر خداست و نصارا گفتند : مسیح، پسر خدا است! این سخنی است [باطل]که به زبان می‌آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‌اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه [از حق‌] بازگردانده می‌شوند؟!)
آیات فراوان دیگری از این سنخ وجود دارد که شما را به تأمّل و تدبّر بیشتر در آنها ارجاع می‌دهیم.
3. دین همه انسان‌ها
بسیاری از آیات قرآن، همه انسان‌ها را مخاطب قرار داده و به دین اسلام دعوت نموده و قرآن و پیامبر اسلام را هادی همه انسان‌ها معرفی کرده است. از جمله اینکه می‌فرماید : (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً؛ و ما تو را نفرستادیم، مگر برای همه مردم تا [آنها را به پاداش الهی‌] بشارت‌دهی و [از عذاب او] بترسانی...). در جای دیگر می‌فرماید : (قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً؛ بگو : ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم). در رابطه با همگانی بودن قرآن در موارد مختلفی می‌فرماید : (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ ؛ آن کتاب (قرآن) نیست، مگر تذکری برای همه جهانیان).
4. فراخوانی اهل کتاب به اسلام‌
قرآن مجید اهل کتاب را به اسلام فرا خوانده و روی‌گردانی از آن را کفر و حق پوشی تلقی نموده و به شدت از آن توبیخ می‌کند:
(ای اهل کتاب! پیامبر ما به سوی شما آمد؛ در حالی که بسیاری از حقایق کتاب [ آسمانی‌] را که شما مخفی داشتید، روشن می‌سازد و از بسیاری از آنها صرف نظر می‌کند. آری از جانب خدا به سوی شما نور و کتاب آشکاری آورد. خداوند به برکت آن، کسانی که خشنودی او را پیروی کنند، به راه‌های سلامت هدایت می‌کند و به فرمان خود، از تاریکی‌ها به سوی روشنایی می‌برد و آنها را به راه راست هدایت می‌کند).
قرآن در جای دیگر می‌فرماید : (یا اهل الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ؛ ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر می‌شوید، در حالی که [بر درستی آن‌] گواهید).
در این زمینه آیات فراوان دیگری وجود دارد که بر بطلان پلورالیسم دینی، به گونه‌های مختلف دلالت دارد و همگان را به بررسی و شناخت اسلام و پیروی از آن فرا می‌خواند.
چکیده دیدگاه اسلام پیرامون حقانیت و اعتبار عبارت است از :
1. دین حق، تنها اسلام است. اسلام همان آیین توحیدی به معنای کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه پیامبران الهی بوده و آنان، همگان را به سوی آن دعوت کرده‌اند. بنابراین آموزه‌هایی چون تثلیث، ثنویت و... هرگز بنیاد و اساس درستی ندارد.
2. از نظر اسلام، شریعت دارای کثرت طولی است ؛ یعنی، آنچه در طول تاریخ تغییر کرده، شریعت الهی بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتی، شریعت پیشین را نسخ نموده و شریعتی کامل‌تر، متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان عرضه کرده است. بنابراین تکثّر طولی نه عرضی شریعت وجود داشته است و با شریعت خاتم همه شرایع پیشین نقض شده و تنها دین مقبول، توحید ناب و شریعت محمدی(‌ص) است.
اکنون این سئوال رخ می‌نماید که با توجه به انحصار حقانیت در دین توحیدی اسلام و شریعت آسمانی محمدی(ص) یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و پیروان دیگر ادیان چه وضعی خواهند داشت؟ آیا همه آنان به جهت بطلان دینشان اهل دوزخ و شقاوتند یا اهل نجات و رستگاری؟ در برابر این پرسش سه رویکرد وجود دارد:
1 انحصارگرایی سخت‌گیرانه
بر اساس این گمانه در میان همه اهل زمین تنها پیروان دین و مذهب و فرقه واحدی اهل نجات و رستگاری‌اند. به عنوان مثال تنها مسلمان شیعه دوازده امامیِ پایبند به همه اصول مذهب و احکام شریعت امکان رستگاری دارد و دیگران همه نارستگارانند. چنین نگرشی نه مبنای خردپذیری دارد و نه با منطق اسلام تلائم دارد. از نظر عقلی این گمانه مغایر با اصل غلبه خیر بر شر است و از نظر دینی با غلبه رحمت خدا و هدف اساسی خلقت انسان و ملاک‌ها و معیارهای رستگاری و نارستگاری ناسازگاری دارد.
2 تکثرگرایی نجات
براساس این گمانه، همه پیروان ادیان اهل نجات و رستگاری‌اند. به عبارت دیگر شرط نیک فرجامی فقط دینداری است و بس، اما اینکه کدامین دین را برگزینیم هیچ نقشی در این زمینه ندارد. این گمانه مبتنی بر پلورالیسم دینی است که بطلان و ناراستی آن از نظر عقل و دین مورد بررسی واقع شد.
3 قرآن و نجات‌گرایی اعتدالی
قرآن در باب نجات نه سخت‌گیری انحصارگرایانه را بر می‌تابد و نه کثرت‌گراییِ حق و باطل یکسان انگار. را در نگاه قرآن کفر و انحراف از دین حق دو گونه است:
1. کفر عناد و لجاجت(جحود)؛ کسی که دارای چنین کفری است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است.
2. کفر جهالت و نادانی؛ چنین کفری اگر ناشی از تقصیر و کوتاهی عمدی شخص نباشد، بلکه صاحب آن از سویدای دل جویای حقیقت و پیرو آن در حدی که با آن آشناست باشد، و با قلب سلیم و تسلیم قلبی در برابر حق، خدا را ملاقات کند؛ خداوند او را معذب نمی‌سازد؛ چراکه عذاب خدا تابع حجت‌هایی است که بر بندگان تمام کرده و واکنش‌های منفی آگاهانه و حق‌ستیزانه آنها در برابر حجج الهی. قرآن ضمن آنکه تنها دین حق و صراط نجات را آیین اسلام می‌داند، به نکات مهمی در کنار این مسئله پیرامون شرایط نجات و رستگاری اشاره می‌کند از جمله:
الف) درباره قیامت می‌فرماید: ( یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ * إِلا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ؛ روزی که مال و پسران سود نبخشد جز اینکه کسی با قلب سلیم نزد خدا بیاید. قلب سلیم نیز قلب تسلیم در برابر خدا و حقیقت است.)
ب) از طرف دیگر قرآن می‌فرماید: (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولا ؛ ما چنین نیستیم که رسول نفرستاده (بدون اتمام حجت) کسی را عذاب کنیم.)
ج)‌ در جاهای دیگر قرآن یادآور شده است که (إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ؛ خدا هرگز پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌سازد.)
از آنچه گذشت روشن می‌شود که سعادت اخروی در گرو عوامل متعددی است از جمله: 1 حسن فعلی یا گزینش راه درست 2 حسن فاعلی یعنی سلامت و پاکی درون و تسلیم امر حق بودن 3 برقراری حجت الهی و چگونگی برخورد و واکنش‌های انسان در برابر آن.
انگاره فوق خرد پذیرترین انگاره است؛ در این انگاره از سویی مسئولیت انسان در جستجو و گزینش راه حق محفوظ است و از دیگر سو هیچ انسانی صرفاً به جهت عدم دستیابی غیر ارادی به راه حق و حقیقت مورد عذاب و شقاوت قرار نمی‌گیرد.
معیارهای دین حق
اکنون این سئوال پدید می‌آید که اگر تنها یک دین برحق است و همه انسان‌ها وظیفه دارند تا در حد توان به شناسایی و کشف دین حق پرداخته و از آن پیروی کنند؛ چه راهی برای تشخیص دین حق و تمیز دادن آن از راه‌ها و ادیان باطل وجود دارد و چگونه می‌توان دریافت که در میان همه ادیان موجود تنها آیین اسلام برحق است؟ به یاری خدا این مسئله را در شماره آتی پی می‌گیریم.
پی‌نوشت‌ها:
Religious Pluralism.
Religious Exclusivism.
Contradiction.
Self Contradiction.
Scepticism.
Self Conclusion.
Self exclusion.
نحل/ 66؛ جاثیه/ 32.
ابراهیم/ 9 و 10.
بقره/ 256.
جهت آگاهی بیشتر ر.ک:
الف) محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم دینی(تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر؛
ب) مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، پلورالیسم دینی؛
ج) علی، ربانی گلپایگانی، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی؛
د) کتاب نقد، ش 4.
اسرا/ 36؛ یونس /36؛ نجم 28.
آل عمران/ 85.
بنگرید: محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم، ص 117- 136.
بقره، 120.
توبه/ 30.
ر.ک: آل عمران/ 31 (مباهله با مسیحیان)؛‌ توبه/ 31 و 32؛‌ نساء 157و 71 ؛‌ مائده 51 و 473.
سبأ/ 28.
اعراف/ 158، نساء 79؛ حج 49، فرقان/ 1، انبیا 107.
تکویر، 27؛ انعام/ 18؛ ص 87؛ انعام/ 90؛ ابراهیم/ 1و 52؛ آل عمران/ 138؛ انعام 18 ؛ نساء 174؛ فرقان/ 1.
مائده / 15 - 16 و 19.
آل عمران/ 7؛ بقره/ 41؛ آل عمران/ 71.
بنگرید: محمدحسن قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم.
جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار ج 1، صص 288 285، قم و تهران: صدرا.
همان، ص 285 280.
شعراء/‌ 88- 89.
اسراء/ 15.
توبه / 120.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، صص 292-289 و 326-295 ؛‌ ج 5، ص 61-56 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 61-56.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین