سنت های خداوند در مورد فقر و موفقیت و سلامتی و ... در مورد بندگان چیست؟ خداوند را سنت های زیادی است که بخشی از آنها مربوط به آزمایش و امتحان بشر است و بخش دیگر مربوط به اعمال و کارهای مردمان. خداوند سنتش بر این است که بشر را در مسیر زندگی با عوامل مختلف و وقایع گوناگونی آزمایش و امتحان نماید تا انسان خود را دریابد که جایگاهش در سرای پیسن چگونه است. او را گاهی با فقر می آزماید و گاهی با ثروت، گاهی با موفقیت، مهم آن است که بشر آنگاه که می گوید خداوندا جزء تو خدای نیست و من به غیر از تو توکل نمی کنم زمانی که در بوته آزمایش قرار می گیرد خود را دریابد که به قول معروف چند مرده حلاج است و آیا این سخنان را از سر عادت به زبان می راند و یا واقعا بدانها معتقد بوده است؟ آیا واقعا خود را در محضر خداوند و یا خداوند را فقط زمانی نیاز دارد که زندگی به او روی خوش نشان نمی دهد؟ آیا واقعا حق بندگی را به جا می آورد و در مقابل مولی و هستی بخش خود کاملا خاضع و مطیع است و یا اینکه فردی خود قریب و شعارگو است. گاهی نیز سنت خداوند به این است که فرد با تلاش خود موفقیتی را کسب کند و یا با تنبلی و بی تحرکی خود توفیق و سعادتی را از خود دور کند. چرا که خداوند وضعیت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آنان خود دست به کار شوند: (لا یغییر الله ما بقوم الا ما بانفسهم) با این مقدمه شاید بهتر بتوانید وارد بحث و گفتگو شویم و ما در ادامه این دو محور را بیشتر مورد بحث و ارزیابی قرار می دهیم، بدان امید که منظور سؤال شما را بدرستی متوجه شده ابشیم و این گفتگو نیز مقدمه واقع گردد: نگاهی به فلسفه ابتلاء و آزمایش از دیدگاه قرآن کریم مفهوم آزمایش: در آیات قرآن با تعابیر مختلفی همچون: ابتلاء، امتحان، تمحیص، اختبار و فتنه، از سنت آزمایش سخن به میان آمده است. (محص) و (فتنه) دراصل به معنای پاک و خالص کردن طلا می باشد، که طلا را در آتش سوزان قرار می دهند تا مواد زائدش از بین رفته و خالص و ناب گردد. واژه های دیگر مانند: (ابتلاء)، (اختبار) و (امتحان) نیز در معنایی نزدیک به معنای یادشده استعمال شده اند. ماده (محص) و (فتنه)، پس از استعمال در معنای لغوی یاد شده، در امتحان انسان استعمال شده اند؛ بدین معنا که انسان در بوته آزمایش قرار می گیرد تا خبث باطنی افراد منافق ظاهر شود و فضیلت و صفات پسندیده اشخاص من بروز نماید. این معنای اصطلاحی در روایات معصومین(ع) نیز مورد توجه قرار گرفته است. از حضرت رضا(ع) در ذیل آیه اول سوره مبارکه عنکبوت، نقل شده است که حضرت فرمودند: (امتحان می شوند همان گونه که طلا در کوره، آزمایش می شود. سپس فرمود: خالص و پاک می شوند همچنان که آتش، ناخالصی های طلا را از بین می برد و آن را خالص و ناب می گرداند.)(کافی/2/196) فلسفه آزمایش یکی از سؤالاتی که درباره آزمایش به ذهن آدمی می آید، این است که آزمایش انسان ها توسط خداوند، چه سودی برای خداوند دارد. مگر خداوند متعال از حال و آینده ما آگاه نیست؟ مگر نمی داند با قرار گرفتن در بوته آزمایش، راه حق یا باطل، سعادت یا شقاوت را انتخاب می کنیم؟ پس او قادر است که هرکس را بدون امتحان به همان مرتبه ای که با آزمایش مستحق آن می شود برساند. اگر خداوند به همه چیز احاطه دارد و غیب آسمان و زمین را به خوبی می داند، چرا بندگان خویش را امتحان می کند؟ مگر چیزی بر او مخفی است تا به وسیله امتحان آشکار شود؟! در پاسخ به این سؤال مهم باید گفت آزمایش الهی ریشه در پرورش و تربیت آدمی دارد. این سنت کلی و دائمی پروردگار، برای شکوفا کردن استعدادهای نهفته و در نتیجه پرورش دادن بندگان می باشد؛ همان گونه که فولاد را برای استحکام بیشتر در کوره می گذارند تا آبدیده شود، انسان نیز تنها در کوره حوادث و مشکلات است که از زشتی ها پاک می شود و مسیر رشد و کمال را می پیماید. قرآن مجید نیز به این حقیقت تصریح نموده و فرموده: (او آنچه را شما در سینه دارید می آزماید تا دلهای شما کاملاً خالص گردد.)(آل عمران/ 152) و در جای دیگر فرمود: (اینها همه به خاطر آن است که خداوند می خواهد ناپاک را از پاک جدا سازد.) (انفال/ 37) حضرت علی(ع) در زمینه فلسفه امتحانات الهی می فرماید: (و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لکن لتظهر الافعال التی بها یستحق الثواب و العقاب؛ گرچه خداوند به روحیات بندگانش، از خودشان آگاهتر است، ولی آنها را امتحان می کند تا کارهای خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است، از آنها بروز کرده و ظاهر گردد.)(1) به بیان دیگر، صفات درونی انسان به تنهائی نمی تواند معیاری برای ثواب و عقاب گردد، مگر آن زمانی که در لابلای افعال انسان خودنمائی کند. خداوند بندگان را می آزماید تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند و استعدادهای خود را به فعلیت برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند. امتحان خدا برای آن است که کارهایی که معرف روحیات و کمالات اوست و با آنها پاداش یا کیفر داده می شوند، ظاهر شود. خوش بود گر محک تجربه آید به میانتا سیه روی شود هر که در او غش باشد بعضی از افرادی که از فلسفه آزمایش بی اطلاع هستند و نتایج مثبت امتحان را درک نمی کنند و می پندارند که دنیا جای خوشگذرانی و عشرت است، و فقط برای فعالیت و تلاش و کسب و کار و ثروت اندوزی آفریده شده اند و نباید گرفتار رنجها و سختی ها بشوند، گمان می کنند که سنت آزمایش وامتحان الهی، نوعی ظلم و ستم در حق بندگان است در حالی که خداوند عادل مطلق است و در حق کسی ستم روا نمی دارد وبا توجه به آنچه درباره فلسفه آزمایش بیان شد، دانسته می شود که این عمل، عین عدالت و همسو با هدف خلقت انسان می باشد. عمومیت و همگانی بودن آزمایش از آنجا که نظام حیات در جهان هستی، نظام تکامل و پرورش است و همه موجودات زنده مسیر تکامل را می پیمایند، پس تمامی مردم باید آزمایش شوند تا استعداد خود را شکوفا سازند. از ضعیف ترین انسان ها گرفته تا ستمکارترین و دیکتاتورترین جنایت کاران، از کوچک ترین افراد دلسوز به حال جامعه تا پیامبران واولیاء که بزرگ ترین مربیان بشریتند، همه و همه باید به تناسب شخصیت خود مورد آزمایش قرار گیرند تا هر کس در روند حرکت خویش، به تکامل برسد. آری پیامبران و اولیاء بزرگی چون: ابراهیم(ع)، موسی(ع)، محمد(ص)، علی(ع) و حسین(ع) در پرتو آزمایشات الهی به تکامل رسیدند. و نمرودها، فرعون ها، یزیدها و حجاج ها نیز از مرتبه انسانیت سقوط کردند و به پست ترین درکات رسیدند. قرآن کریم به عمومیت امتحان نسبت به انسان ها اشاره کرده و می فرماید: (آیا مردم گمان کردند همین اندازه که اظهار ایمان کنند به حال خود رها می شوند وآزمایش نخواهند شد؟!)(عنکبوت /2) خطاب آیه شریفه و به ویژه کلمه مردم عمومیت امتحان را می رساند؛ بنابراین افراد قوی و ضعیف، توانا وناتوان، حاکم و محکوم، فرمانده و فرمانبردار، ستمگر و ستمکش، فقیر و غنی، مستمند و ثروتمند، عالم و جاهل، عادل و فاسق، همگی در معرض آزمایش قرار می گیرند. قرآن کریم در جای دیگر می فرماید: (ما انسان را از نطفه ای آمیخته بیافریدیم تا آنها را امتحان کنیم.) (انسان/2) در این آیه نیز مانند آیه سابق کلمه انسان شامل تمام انسان ها می شود و از آن، عمومیت فهمیده می شود و امتحان را مختص گروهی خاص نمی داند. علاوه بر آیات ذکر شده، آیات و روایات بسیار دیگری نیز در موضوع آزمایش مردم آمده است که بیانگر عمومیت این سنت الهی است. از جمله امام صادق(ع) فرمودند: (لابدللناس ان یمحصوا، لابد للناس ان یغربلوا؛ به ناچار تمامی مردم باید امتحان شوند، به ناچار تمام مردم باید غربال شوند).(2) انواع آزمایش سنت آزمایش الهی نسبت به بندگانش یکسان نیست؛ خداوند بعضی را با سختی و تلخی، گرسنگی و تهیدستی، یا بیماری و ناراحتی می آزماید و برخی را با مال و ثروت، قدرت و ریاست، یانعمت و آسایش آزمایش می کند، وعده ای دیگر را نیز با قراردادن در محیط آلوده یا سالم امتحان می نماید. البته دلیل گوناگونی وتنوع در امتحان الهی روشن است. زیرا ممکن است افرادی تحمل سیری و آسایش را داشته باشند و عده دیگر این تحمل را نداشته باشند؛ ممکن است افراد تحمل ناز و نعمت را داشته باشند، ولی در مقابل گرسنگی و فقر، در مقام امتحان تحمل خود را از دست بدهند؛ یا اینکه افرادی تا وقتی دارای مقام و پستی نشده اند، متواضع و خوش برخورد باشند و ذره ای غرور و نخوت در آنها مشاهده نشود، اما پس از رسیدن به قدرت و ریاست، در مقام امتحان متکبر و خودخواه شوند. یا اینکه تا زمانی که در محیط سالم هستند، پای بند به حلال و حرام باشند، ولی با قدم گذاردن در محیط ناسالم به دستورات شرع بی اعتنا شوند وآنها را نادیده بگیرند. از این رو، برای اینکه انسان در ابعاد مختلف راه تعالی را بپیماید و به کمال برسد، لازم است در تمام جهات مورد آزمایش قرار گیرد. قرآن می فرماید: ما آنچه را روی زمین است، زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازمائیم، کدامینشان بهتر عمل می کنند؟) (کهف/7) از آنجایی که اراده خداوند متعال بر آزمایش و امتحان انسانها تعلق گرفته است، در این آیه می فرماید جهان را چنان با جاذبه ساخته ایم که بیشتر مردم فریفته آن می شوند و جز به مسائل زندگی و رسیدن به اهداف دنیوی نمی اندیشند و در این جا است که میزان اعتقاد و ایمان و پای بندی به انجام مسئولیت اسلامی و انسانی و یا علاقه و جاذبه به مادیات آشکار می گردد. قرآن کریم در فرازی دیگر گوناگونی آزمایش را چنین بیان می فرماید: قطعا همه شما را با اموری همچون ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت بده به استقامت کنندگان.)(بقره/155) بنابراین لازم نیست همه مردم با همه وسائل آزمایش شوند، بلکه ممکن است امتحان هر گروهی به وسیله چیزی انجام شود. ولی آنچه در نوع آزمایش شرط است وجود تناسب میان امتحان الهی با روحیه ها و وضع فردی و اجتماعی مردم است. رمز موفقیت در امتحان یکی از سؤالاتی که درباره امتحان مطرح می شود این است که اگر همه انسان ها در امتحان فراگیر الهی شرکت می کنند، راه پیروزی و رمز موفقیت در این همه امتحان چیست؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که یکی از رموز موفقیت در برابر آزمایش های الهی، صبر و پایمردی در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است. صبر و استقامت، به آدمی قدرت تحمل شداید و مصائب را می دهد و توان او را در مسیر امتحانات دنیوی فزونی می بخشد. همان گونه که در آیه بالا اشاره شد، قرآن کریم صابران را بشارت داده است. توجه به گذرا بودن حوادث این جهان و سختی های آن نیز عامل دیگری برای پیروزی محسوب می شود. ضمن این که توجه به تاریخ گذشتگان و بررسی موضع آنان در برابر آزمایش های الهی، برای آماده ساختن روح انسان، نسبت به امتحانات پروردگار بسیار مؤثر است. اگر انسان در مسائلی که برای او پیش می آید احساس تنهائی کند، از نیروی مقاومتش کاسته خواهد شد، اما توجه به این حقیقت که این مشکلات طاقت فرسا و آزمایش های سخت الهی، برای همه اقوام و ملت ها در طول تاریخ وجود داشته است، سبب افزایش نیروی پایداری در انسان می گردد. به همین دلیل قرآن کریم، به منظور دلداری پیامبر و تقویت روحیه او و مؤمنان، اشاره به تاریخ گذشتگان و حوادث دردناک زندگی آنها می کند و می گوید: ((اگر تو را تکذیب کنند تعجب نیست)، پیامبران پیشین را نیز تکذیب کردند، آنها در برابر تکذیب مخالفان پایداری و شکیبائی به خرج دادند و آزار شدند تا اینکه سرانجام نصرت و یاری ما به سراغشان آمد.)(انعام/34) یکی دیگر از رموز موفقیت در امتحان بزرگ الهی، توجه به این است که همه این حوادث دنیا در پیشگاه خداوند رخ می دهد و او به همه چیز آگاه و بینا است؛ به عنوان مثال کسانی که در یک مسابقه مشکل و طاقت فرسا شرکت دارند، همین که احساس می کنند جمعی از دوستانشان در اطراف میدان مسابقه آنها را می بینند، تحمل مشکلات برای آنها آسان می شود و با شوق و عشق بیشتری کوشش می کنند. پس توجه به این حقیقت که خداوند مجاهدتهای ما را در صحنه های آزمایش می بیند، باعث می شود که شوق و اشتیاق بیشتری در ما ایجاد و به راحتی امواج بلایا را به سینه صبر و شکیبایی بسپاریم. چنان که حضرت سیدالشهدا(ع)، در صحنه کربلا به هنگامی که بعضی از عزیزانش به فجیع ترین صورت به شهادت رسیدند، فرمود: (همین که می دانم این امور در برابر دیدگان پروردگار انجام می گیرد، تحمل آن بر من آسان است.)(3) آثار سازنده آزمایش همانطور که گذشت فلسفه امتحانات الهی به دلیل وجود آثار تربیتی و نقش سازنده ای است که به وسیله آنها عاید انسان می شود. این آثار را می توان در چهار مورد ذیل خلاصه کرد: 1- شکوفائی استعدادهای نهفته: وقتی انسان به مشکلی برخورد می کند و پیشامد ناگواری برایش رخ می دهد، برای برطرف کردن آن اتفاق یا نجات از آن رویداد فکرش را به کار می اندازد و می اندیشد و در نتیجه استعدادش رشد می کند. چنان که امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می فرماید: (دگرگونی احوال است که جوهر و حقیقت مردان شناخته می شود.)(4) 2- به وجود آوردن روحیه مقاومت: افرادی که فراز و نشیب و رنج و سختی را می بینند و آزمایش های گوناگون را پشت سر می گذارند، در برابر مشکلات مقاوم می شوند و قدرت تحملشان نسبت به سختی و فشار بیشتر می گردد. به بیان دیگر افراد بلا دیده و زجر کشیده، مانند سنگ ها و کوه های استواری هستند که هیچ چیزی قدرت تکان دادن آن ها را ندارد. امام علی(ع) در وصف متقین می فرماید: (در سختی وگرفتاری چنانند که دیگران در آسایش و خوشی.)(5) یعنی اهل تقوا به قضای الهی تن داده، به آنچه خدا خواسته راضی و خشنودند و آسایش و گرفتاری برای آنان یکسان است. 3- هشدار و توجه دادن: سرگرمی های زندگی باعث می شود که انسان نسبت به انجام وظایف الهی خویش کوتاهی کرده یا غفلت ورزد. یکی از آثار سازنده آزمایش این است که انسان غافل را متوجه و بیدار می کند و نسبت به وظایف خویش آگاه می سازد. قرآن کریم دراین مورد می فرماید: (ما در هیچ شهر و آبادی، پیامبری نفرستادیم مگر اینکه مردمش را به ناراحتی ها و بلاها گرفتار ساختیم شاید (به خود آیند و به سوی خدا) بازگردند.)(اعراف/ 94) خداوند می خواهد انسان آلوده به گناه و غرق در معصیت را متوجه اشتباهش نماید تا شاید از اعمال خویش پشیمان شده، از کج روی ها دست بردارد و راه راست را انتخاب نموده، و به سوی سعادت واقعی گام بردارد. 4- تکامل: انسان برای تکامل آفریده شده و یکی از راه های رسیدن انسان به این مرتبه، قرارگرفتن در بوته آزمایش می باشد. همان گونه که سنگ طلا، تا در کوره آتش قرار نگیرد و ذوب نشود و ناپاکی ها از آن زدوده نگردد، خالص، ناب و شفاف نمی شود و ارزش حقیقی خود را پیدا نمی کند، انسان هم تا گرفتار کوره حوادث نشود، به تکامل نمی رسد و شایسته تاج کرامت بنی آدم نمی گردد. زندگی سراسر رنج و مشقت پیامبران بزرگ الهی، گویای این حقیقت است که آدمی تا دچار ابتلاء نگردد زمینه طی کردن مراحل تکامل را بدست نمی آورد و شایستگی مقام قرب الهی را پیدا نمی کند. قرآن کریم درباره ابراهیم(ع) می فرماید: (هنگامی که خداوند ابراهیم را به وسیله وسایل و مسائل مختلف آزمود و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.) (بقره/ 124) مفسران درباره این آیه گفته اند پس از آنکه خداوند حضرت ابراهیم(ع) را به کلمات که وظایف مشکلی همچون شکستن بت ها و قرارگرفتن در دل آتش، مهاجرت از سرزمین بت پرستان، قراردادن زن و فرزند در سرزمین خشک و بی گیاه و سرانجام دستور قربانی کردن فرزند دلبندش اسماعیل(ع) بوده است، آزمایش کرد و حضرت به شایستگی از عهده آزمایش برآمد، آنگاه لیاقت پیشوائی جهانیان را پیدا کرد و مورد خطاب (انی جاعلک للناس اماماً) واقع شد. و حضرت در تمامی مراحل آزمایش پیروز شد، مسیر رشد و تکامل را پیمود و از مرتبه نبوت به مقام شامخ امامت نایل گشت. (6) --------------------- پی نوشت ها: 1- نهج البلاغه، کلمات قصار جمله 93 2- بحار الانوار ج 5 ص 219 ح 13 3- تفسیر نمونه، ج 1 ص 533 4- نهج البلاغه، حکمت 208 5- نهج البلاغه، خطبه 184 6- تفسیر المیزان ج 1 ص 275، تفسیرالبیان ج 1 ص 373 نگارش عباس مسلمی زاده چاپ شده در روزنامه کیهان شماره 18248-سه شنبه 17 خرداد 1384
سنت های خداوند در مورد فقر و موفقیت و سلامتی و ... در مورد بندگان چیست؟
خداوند را سنت های زیادی است که بخشی از آنها مربوط به آزمایش و امتحان بشر است و بخش دیگر مربوط به اعمال و کارهای مردمان. خداوند سنتش بر این است که بشر را در مسیر زندگی با عوامل مختلف و وقایع گوناگونی آزمایش و امتحان نماید تا انسان خود را دریابد که جایگاهش در سرای پیسن چگونه است. او را گاهی با فقر می آزماید و گاهی با ثروت، گاهی با موفقیت، مهم آن است که بشر آنگاه که می گوید خداوندا جزء تو خدای نیست و من به غیر از تو توکل نمی کنم زمانی که در بوته آزمایش قرار می گیرد خود را دریابد که به قول معروف چند مرده حلاج است و آیا این سخنان را از سر عادت به زبان می راند و یا واقعا بدانها معتقد بوده است؟ آیا واقعا خود را در محضر خداوند و یا خداوند را فقط زمانی نیاز دارد که زندگی به او روی خوش نشان نمی دهد؟ آیا واقعا حق بندگی را به جا می آورد و در مقابل مولی و هستی بخش خود کاملا خاضع و مطیع است و یا اینکه فردی خود قریب و شعارگو است.
گاهی نیز سنت خداوند به این است که فرد با تلاش خود موفقیتی را کسب کند و یا با تنبلی و بی تحرکی خود توفیق و سعادتی را از خود دور کند. چرا که خداوند وضعیت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آنان خود دست به کار شوند: (لا یغییر الله ما بقوم الا ما بانفسهم)
با این مقدمه شاید بهتر بتوانید وارد بحث و گفتگو شویم و ما در ادامه این دو محور را بیشتر مورد بحث و ارزیابی قرار می دهیم، بدان امید که منظور سؤال شما را بدرستی متوجه شده ابشیم و این گفتگو نیز مقدمه واقع گردد:
نگاهی به فلسفه ابتلاء و آزمایش از دیدگاه قرآن کریم
مفهوم آزمایش:
در آیات قرآن با تعابیر مختلفی همچون: ابتلاء، امتحان، تمحیص، اختبار و فتنه، از سنت آزمایش سخن به میان آمده است.
(محص) و (فتنه) دراصل به معنای پاک و خالص کردن طلا می باشد، که طلا را در آتش سوزان قرار می دهند تا مواد زائدش از بین رفته و خالص و ناب گردد. واژه های دیگر مانند: (ابتلاء)، (اختبار) و (امتحان) نیز در معنایی نزدیک به معنای یادشده استعمال شده اند. ماده (محص) و (فتنه)، پس از استعمال در معنای لغوی یاد شده، در امتحان انسان استعمال شده اند؛ بدین معنا که انسان در بوته آزمایش قرار می گیرد تا خبث باطنی افراد منافق ظاهر شود و فضیلت و صفات پسندیده اشخاص من بروز نماید.
این معنای اصطلاحی در روایات معصومین(ع) نیز مورد توجه قرار گرفته است. از حضرت رضا(ع) در ذیل آیه اول سوره مبارکه عنکبوت، نقل شده است که حضرت فرمودند: (امتحان می شوند همان گونه که طلا در کوره، آزمایش می شود. سپس فرمود: خالص و پاک می شوند همچنان که آتش، ناخالصی های طلا را از بین می برد و آن را خالص و ناب می گرداند.)(کافی/2/196)
فلسفه آزمایش
یکی از سؤالاتی که درباره آزمایش به ذهن آدمی می آید، این است که آزمایش انسان ها توسط خداوند، چه سودی برای خداوند دارد. مگر خداوند متعال از حال و آینده ما آگاه نیست؟ مگر نمی داند با قرار گرفتن در بوته آزمایش، راه حق یا باطل، سعادت یا شقاوت را انتخاب می کنیم؟ پس او قادر است که هرکس را بدون امتحان به همان مرتبه ای که با آزمایش مستحق آن می شود برساند. اگر خداوند به همه چیز احاطه دارد و غیب آسمان و زمین را به خوبی می داند، چرا بندگان خویش را امتحان می کند؟ مگر چیزی بر او مخفی است تا به وسیله امتحان آشکار شود؟!
در پاسخ به این سؤال مهم باید گفت آزمایش الهی ریشه در پرورش و تربیت آدمی دارد. این سنت کلی و دائمی پروردگار، برای شکوفا کردن استعدادهای نهفته و در نتیجه پرورش دادن بندگان می باشد؛ همان گونه که فولاد را برای استحکام بیشتر در کوره می گذارند تا آبدیده شود، انسان نیز تنها در کوره حوادث و مشکلات است که از زشتی ها پاک می شود و مسیر رشد و کمال را می پیماید.
قرآن مجید نیز به این حقیقت تصریح نموده و فرموده: (او آنچه را شما در سینه دارید می آزماید تا دلهای شما کاملاً خالص گردد.)(آل عمران/ 152)
و در جای دیگر فرمود: (اینها همه به خاطر آن است که خداوند می خواهد ناپاک را از پاک جدا سازد.) (انفال/ 37)
حضرت علی(ع) در زمینه فلسفه امتحانات الهی می فرماید: (و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لکن لتظهر الافعال التی بها یستحق الثواب و العقاب؛ گرچه خداوند به روحیات بندگانش، از خودشان آگاهتر است، ولی آنها را امتحان می کند تا کارهای خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است، از آنها بروز کرده و ظاهر گردد.)(1)
به بیان دیگر، صفات درونی انسان به تنهائی نمی تواند معیاری برای ثواب و عقاب گردد، مگر آن زمانی که در لابلای افعال انسان خودنمائی کند. خداوند بندگان را می آزماید تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند و استعدادهای خود را به فعلیت برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند. امتحان خدا برای آن است که کارهایی که معرف روحیات و کمالات اوست و با آنها پاداش یا کیفر داده می شوند، ظاهر شود.
خوش بود گر محک تجربه آید به میانتا سیه روی شود هر که در او غش باشد
بعضی از افرادی که از فلسفه آزمایش بی اطلاع هستند و نتایج مثبت امتحان را درک نمی کنند و می پندارند که دنیا جای خوشگذرانی و عشرت است، و فقط برای فعالیت و تلاش و کسب و کار و ثروت اندوزی آفریده شده اند و نباید گرفتار رنجها و سختی ها بشوند، گمان می کنند که سنت آزمایش وامتحان الهی، نوعی ظلم و ستم در حق بندگان است در حالی که خداوند عادل مطلق است و در حق کسی ستم روا نمی دارد وبا توجه به آنچه درباره فلسفه آزمایش بیان شد، دانسته می شود که این عمل، عین عدالت و همسو با هدف خلقت انسان می باشد.
عمومیت و همگانی بودن آزمایش
از آنجا که نظام حیات در جهان هستی، نظام تکامل و پرورش است و همه موجودات زنده مسیر تکامل را می پیمایند، پس تمامی مردم باید آزمایش شوند تا استعداد خود را شکوفا سازند. از ضعیف ترین انسان ها گرفته تا ستمکارترین و دیکتاتورترین جنایت کاران، از کوچک ترین افراد دلسوز به حال جامعه تا پیامبران واولیاء که بزرگ ترین مربیان بشریتند، همه و همه باید به تناسب شخصیت خود مورد آزمایش قرار گیرند تا هر کس در روند حرکت خویش، به تکامل برسد. آری پیامبران و اولیاء بزرگی چون: ابراهیم(ع)، موسی(ع)، محمد(ص)، علی(ع) و حسین(ع) در پرتو آزمایشات الهی به تکامل رسیدند. و نمرودها، فرعون ها، یزیدها و حجاج ها نیز از مرتبه انسانیت سقوط کردند و به پست ترین درکات رسیدند.
قرآن کریم به عمومیت امتحان نسبت به انسان ها اشاره کرده و می فرماید:
(آیا مردم گمان کردند همین اندازه که اظهار ایمان کنند به حال خود رها می شوند وآزمایش نخواهند شد؟!)(عنکبوت /2) خطاب آیه شریفه و به ویژه کلمه مردم عمومیت امتحان را می رساند؛ بنابراین افراد قوی و ضعیف، توانا وناتوان، حاکم و محکوم، فرمانده و فرمانبردار، ستمگر و ستمکش، فقیر و غنی، مستمند و ثروتمند، عالم و جاهل، عادل و فاسق، همگی در معرض آزمایش قرار می گیرند. قرآن کریم در جای دیگر می فرماید: (ما انسان را از نطفه ای آمیخته بیافریدیم تا آنها را امتحان کنیم.) (انسان/2)
در این آیه نیز مانند آیه سابق کلمه انسان شامل تمام انسان ها می شود و از آن، عمومیت فهمیده می شود و امتحان را مختص گروهی خاص نمی داند.
علاوه بر آیات ذکر شده، آیات و روایات بسیار دیگری نیز در موضوع آزمایش مردم آمده است که بیانگر عمومیت این سنت الهی است. از جمله امام صادق(ع) فرمودند: (لابدللناس ان یمحصوا، لابد للناس ان یغربلوا؛ به ناچار تمامی مردم باید امتحان شوند، به ناچار تمام مردم باید غربال شوند).(2)
انواع آزمایش
سنت آزمایش الهی نسبت به بندگانش یکسان نیست؛ خداوند بعضی را با سختی و تلخی، گرسنگی و تهیدستی، یا بیماری و ناراحتی می آزماید و برخی را با مال و ثروت، قدرت و ریاست، یانعمت و آسایش آزمایش می کند، وعده ای دیگر را نیز با قراردادن در محیط آلوده یا سالم امتحان می نماید. البته دلیل گوناگونی وتنوع در امتحان الهی روشن است. زیرا ممکن است افرادی تحمل سیری و آسایش را داشته باشند و عده دیگر این تحمل را نداشته باشند؛ ممکن است افراد تحمل ناز و نعمت را داشته باشند، ولی در مقابل گرسنگی و فقر، در مقام امتحان تحمل خود را از دست بدهند؛ یا اینکه افرادی تا وقتی دارای مقام و پستی نشده اند، متواضع و خوش برخورد باشند و ذره ای غرور و نخوت در آنها مشاهده نشود، اما پس از رسیدن به قدرت و ریاست، در مقام امتحان متکبر و خودخواه شوند. یا اینکه تا زمانی که در محیط سالم هستند، پای بند به حلال و حرام باشند، ولی با قدم گذاردن در محیط ناسالم به دستورات شرع بی اعتنا شوند وآنها را نادیده بگیرند. از این رو، برای اینکه انسان در ابعاد مختلف راه تعالی را بپیماید و به کمال برسد، لازم است در تمام جهات مورد آزمایش قرار گیرد. قرآن می فرماید: ما آنچه را روی زمین است، زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازمائیم، کدامینشان بهتر عمل می کنند؟) (کهف/7)
از آنجایی که اراده خداوند متعال بر آزمایش و امتحان انسانها تعلق گرفته است، در این آیه می فرماید جهان را چنان با جاذبه ساخته ایم که بیشتر مردم فریفته آن می شوند و جز به مسائل زندگی و رسیدن به اهداف دنیوی نمی اندیشند و در این جا است که میزان اعتقاد و ایمان و پای بندی به انجام مسئولیت اسلامی و انسانی و یا علاقه و جاذبه به مادیات آشکار می گردد.
قرآن کریم در فرازی دیگر گوناگونی آزمایش را چنین بیان می فرماید: قطعا همه شما را با اموری همچون ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت بده به استقامت کنندگان.)(بقره/155)
بنابراین لازم نیست همه مردم با همه وسائل آزمایش شوند، بلکه ممکن است امتحان هر گروهی به وسیله چیزی انجام شود. ولی آنچه در نوع آزمایش شرط است وجود تناسب میان امتحان الهی با روحیه ها و وضع فردی و اجتماعی مردم است.
رمز موفقیت در امتحان
یکی از سؤالاتی که درباره امتحان مطرح می شود این است که اگر همه انسان ها در امتحان فراگیر الهی شرکت می کنند، راه پیروزی و رمز موفقیت در این همه امتحان چیست؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که یکی از رموز موفقیت در برابر آزمایش های الهی، صبر و پایمردی در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است. صبر و استقامت، به آدمی قدرت تحمل شداید و مصائب را می دهد و توان او را در مسیر امتحانات دنیوی فزونی می بخشد. همان گونه که در آیه بالا اشاره شد، قرآن کریم صابران را بشارت داده است.
توجه به گذرا بودن حوادث این جهان و سختی های آن نیز عامل دیگری برای پیروزی محسوب می شود. ضمن این که توجه به تاریخ گذشتگان و بررسی موضع آنان در برابر آزمایش های الهی، برای آماده ساختن روح انسان، نسبت به امتحانات پروردگار بسیار مؤثر است. اگر انسان در مسائلی که برای او پیش می آید احساس تنهائی کند، از نیروی مقاومتش کاسته خواهد شد، اما توجه به این حقیقت که این مشکلات طاقت فرسا و آزمایش های سخت الهی، برای همه اقوام و ملت ها در طول تاریخ وجود داشته است، سبب افزایش نیروی پایداری در انسان می گردد. به همین دلیل قرآن کریم، به منظور دلداری پیامبر و تقویت روحیه او و مؤمنان، اشاره به تاریخ گذشتگان و حوادث دردناک زندگی آنها می کند و می گوید: ((اگر تو را تکذیب کنند تعجب نیست)، پیامبران پیشین را نیز تکذیب کردند، آنها در برابر تکذیب مخالفان پایداری و شکیبائی به خرج دادند و آزار شدند تا اینکه سرانجام نصرت و یاری ما به سراغشان آمد.)(انعام/34)
یکی دیگر از رموز موفقیت در امتحان بزرگ الهی، توجه به این است که همه این حوادث دنیا در پیشگاه خداوند رخ می دهد و او به همه چیز آگاه و بینا است؛ به عنوان مثال کسانی که در یک مسابقه مشکل و طاقت فرسا شرکت دارند، همین که احساس می کنند جمعی از دوستانشان در اطراف میدان مسابقه آنها را می بینند، تحمل مشکلات برای آنها آسان می شود و با شوق و عشق بیشتری کوشش می کنند. پس توجه به این حقیقت که خداوند مجاهدتهای ما را در صحنه های آزمایش می بیند، باعث می شود که شوق و اشتیاق بیشتری در ما ایجاد و به راحتی امواج بلایا را به سینه صبر و شکیبایی بسپاریم. چنان که حضرت سیدالشهدا(ع)، در صحنه کربلا به هنگامی که بعضی از عزیزانش به فجیع ترین صورت به شهادت رسیدند، فرمود: (همین که می دانم این امور در برابر دیدگان پروردگار انجام می گیرد، تحمل آن بر من آسان است.)(3)
آثار سازنده آزمایش
همانطور که گذشت فلسفه امتحانات الهی به دلیل وجود آثار تربیتی و نقش سازنده ای است که به وسیله آنها عاید انسان می شود. این آثار را می توان در چهار مورد ذیل خلاصه کرد:
1- شکوفائی استعدادهای نهفته:
وقتی انسان به مشکلی برخورد می کند و پیشامد ناگواری برایش رخ می دهد، برای برطرف کردن آن اتفاق یا نجات از آن رویداد فکرش را به کار می اندازد و می اندیشد و در نتیجه استعدادش رشد می کند. چنان که امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می فرماید: (دگرگونی احوال است که جوهر و حقیقت مردان شناخته می شود.)(4)
2- به وجود آوردن روحیه مقاومت:
افرادی که فراز و نشیب و رنج و سختی را می بینند و آزمایش های گوناگون را پشت سر می گذارند، در برابر مشکلات مقاوم می شوند و قدرت تحملشان نسبت به سختی و فشار بیشتر می گردد. به بیان دیگر افراد بلا دیده و زجر کشیده، مانند سنگ ها و کوه های استواری هستند که هیچ چیزی قدرت تکان دادن آن ها را ندارد.
امام علی(ع) در وصف متقین می فرماید: (در سختی وگرفتاری چنانند که دیگران در آسایش و خوشی.)(5)
یعنی اهل تقوا به قضای الهی تن داده، به آنچه خدا خواسته راضی و خشنودند و آسایش و گرفتاری برای آنان یکسان است.
3- هشدار و توجه دادن:
سرگرمی های زندگی باعث می شود که انسان نسبت به انجام وظایف الهی خویش کوتاهی کرده یا غفلت ورزد. یکی از آثار سازنده آزمایش این است که انسان غافل را متوجه و بیدار می کند و نسبت به وظایف خویش آگاه می سازد. قرآن کریم دراین مورد می فرماید: (ما در هیچ شهر و آبادی، پیامبری نفرستادیم مگر اینکه مردمش را به ناراحتی ها و بلاها گرفتار ساختیم شاید (به خود آیند و به سوی خدا) بازگردند.)(اعراف/ 94) خداوند می خواهد انسان آلوده به گناه و غرق در معصیت را متوجه اشتباهش نماید تا شاید از اعمال خویش پشیمان شده، از کج روی ها دست بردارد و راه راست را انتخاب نموده، و به سوی سعادت واقعی گام بردارد.
4- تکامل:
انسان برای تکامل آفریده شده و یکی از راه های رسیدن انسان به این مرتبه، قرارگرفتن در بوته آزمایش می باشد. همان گونه که سنگ طلا، تا در کوره آتش قرار نگیرد و ذوب نشود و ناپاکی ها از آن زدوده نگردد، خالص، ناب و شفاف نمی شود و ارزش حقیقی خود را پیدا نمی کند، انسان هم تا گرفتار کوره حوادث نشود، به تکامل نمی رسد و شایسته تاج کرامت بنی آدم نمی گردد.
زندگی سراسر رنج و مشقت پیامبران بزرگ الهی، گویای این حقیقت است که آدمی تا دچار ابتلاء نگردد زمینه طی کردن مراحل تکامل را بدست نمی آورد و شایستگی مقام قرب الهی را پیدا نمی کند.
قرآن کریم درباره ابراهیم(ع) می فرماید: (هنگامی که خداوند ابراهیم را به وسیله وسایل و مسائل مختلف آزمود و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.) (بقره/ 124)
مفسران درباره این آیه گفته اند پس از آنکه خداوند حضرت ابراهیم(ع) را به کلمات که وظایف مشکلی همچون شکستن بت ها و قرارگرفتن در دل آتش، مهاجرت از سرزمین بت پرستان، قراردادن زن و فرزند در سرزمین خشک و بی گیاه و سرانجام دستور قربانی کردن فرزند دلبندش اسماعیل(ع) بوده است، آزمایش کرد و حضرت به شایستگی از عهده آزمایش برآمد، آنگاه لیاقت پیشوائی جهانیان را پیدا کرد و مورد خطاب (انی جاعلک للناس اماماً) واقع شد. و حضرت در تمامی مراحل آزمایش پیروز شد، مسیر رشد و تکامل را پیمود و از مرتبه نبوت به مقام شامخ امامت نایل گشت. (6)
---------------------
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه، کلمات قصار جمله 93
2- بحار الانوار ج 5 ص 219 ح 13
3- تفسیر نمونه، ج 1 ص 533
4- نهج البلاغه، حکمت 208
5- نهج البلاغه، خطبه 184
6- تفسیر المیزان ج 1 ص 275، تفسیرالبیان ج 1 ص 373
نگارش عباس مسلمی زاده چاپ شده در روزنامه کیهان شماره 18248-سه شنبه 17 خرداد 1384
- [سایر] تناسب سنی در موفقیت ازدواج چقدر مؤثر است؟
- [سایر] چرا خدا بعضی از بندگان را بیشتر از باقی بندگان دوست دارد؟
- [سایر] آیا خداوند نسبت به ما بندگان مهربان است؟
- [سایر] آیا تقاضای خدا از بندگان برای عبادت، برای نیاز اوست؟
- [سایر] آیا خداوند دینداری را برای بندگان کاری سخت می داند؟
- [سایر] آیا بین تفاوت سنی زن و شوهر و موفقیت آنها در امور زندگی و زناشویی ارتباطی وجود دارد؟ و تفاوت سنی تا چه اندازه مناسب است؟
- [سایر] از بندگان صالح خداوند که دو نسل از انسانها در زمان حکومتش منقرض شدند، کیست؟
- [سایر] دیدگاه قرآن نسبت به حاکمیت بندگان شایستة خدا بر زمین چیست؟
- [سایر] امام زمان (عج) درباره ملجأهایی که خداوند برای بندگان قرار داده، چه فرمودند؟
- [سایر] اعمال همه ی بندگان در مقایسه با مجاهدان راه خدا به چه اندازه است؟
- [آیت الله بروجردی] احتیاط واجب آن است که نمازگزار جواب سلام را به قصد دعا بگوید، یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده، سلامتی بخواهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] واجب نیست که نمازگزار جواب سلام را به قصد دعا بگوید یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد؛ بلکه به قصد تحیت نیز بگوید مانعی ندارد.
- [آیت الله خوئی] واجب نیست که نمازگزار جواب سلام را به قصد دعا بگوید، یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد. بلکه به قصد تحیت نیز بگوید مانعی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] السلام علیْک ایها النبی و رحْمة الله و برکاته: سلام بر توای پیغمبر و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. السلاْم علیْنا و علی عباد الله الصالحین: سلام بر ما و بر تمام بندگان صالح خدا. السلام علیْکمْ و رحْمة الله و برکاته: سلام بر شما ای جمعیت نمازگزاران و رحمت و برکات او بر شما باد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] جواب سلام را باید به قصد تحیت (یعنی قصد احترام) مخاطب بگوید و لازم نیست در جواب سلام قصد دعا هم داشته باشد؛ یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد.
- [آیت الله سیستانی] واجب است نمازگزار جواب سلام را به قصد تحیت بگوید ، و مانعی ندارد که قصد دعا هم بکند ، یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد .
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است در حال سلامتی ، کفن و سدر و کافور خود را تهیه کند . احکام حُنوط
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است انسان در حال سلامتی، کفن و سدر و کافور خود را تهیه کند.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است انسان در حال سلامتی، کفن و سدر و کافور خود را تهیه کند.
- [امام خمینی] مستحب است انسان در حال سلامتی، کفن و سدر و کافور خود را تهیه کند.