ایا در برقراری ارتباط با وهابیون همانند برادران اهل سنت باید تقیه کرد؟ در پاسخ به این سوال دو جهت را بررسی می کنیم ؛ الف:تقیه چیست؟ وموارد آن کجاست؟ تقیه از معتقدات کلامی - فقهی شیعه است که ریشه قرآنی دارد. در قرآن مجید در چند آیه به طور صریح (نحل، آیه 106) یا ضمنی به تقیه اشاره شده است. تقیه به معنای پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان به خاطر ضرر دینی یا جانی یا دنیوی است. تقیه از جهات گوناگون قابل تقسیم است. معروف ترین این اقسام عبارتند از: 1. اکراهیه: انجام اعمال بر وفق دستورات حاکمی جائر. 2. خوفیه: انجام اعمال و احکام براساس فتاوای مذهب مخالف 3. کتمانیه: پنهان داشتن ایمان در جهت فعالیت و پیشبرد اهداف دینی. 4. مداراتی: رعایت قوانین همزیستی با اکثریت اهل سنت (نقش تقیه در استنباط، نعمت الله صفری، دفتر تبلیغات، ص 201). با توجه به موارد فوق، در هر زمان ومکانی، نوعی تقیه جایز است و شرایط خاصی دارد از جمله علم قطعی یا ظن قوی به وجود ضرر و... حضرت امام خمینی در زمانی که خفقان همه کشور را فرا گرفته بود و عده ای به خاطر ترس از جانشان به خیال خود تقیه را در پیش گرفته بودند، متذکر می شدند که الان جای تقیه نیست: (حضرات آقایان توجه دارید، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ) (صحیفه نور، ج 1، ص 178). توضیح این عبارت را در متن دیگری از ایشان می توان دید (گاهی وقت ها تقیه حرام است. آن وقتی که انسان دید که دین خدا در خطر است، نمی تواند تقیه کند، آن وقت باید هر چه بشود برود. تقیه در فروع است، در اصول نیست، تقیه برای حفظ دین است، جایی که دین در خطر بود، جای تقیه نیست، جای سکوت نیست) (همان، ج 8، ص 11). خلاصه سخن آن که تقیه به خاطر مصلحت یک امر دینی یا دنیوی مهم است به همین دلیل هرگاه به خاطر تقیه و کتمان واقع مصلحت های مهمتر از دست برود یا مفسده های بزرگتر به وجود آید به حکم عقل و شرع جای تقیه نیست. اما معنای سخن امام که فرمودند (ولو بلغ ما بلغ) به معنای همیشگی بودن نیست بدین معناست که سکوت یا تقیه حدی دارد ولی هرگاه به خاطر سکوت یا تقیه اسلام در خطر افتد دیگر جای تقیه نیست حتی اگر به خاطر اظهار واقعیت و یاری نمودن اسلام، افشاگری و بسیج مردم برای حمایت از دین، خطرات جانی یا مالی مواجه شویم چون این اصل که (اسلام اگر افتد خطر، جان را نثارش می کنیم) درسی است که امام حسین(ع) با زبان و عمل خود به ما آموخت. برای مطالعه بیشتر به آدرس اینترنتی زیر مراجعه کنید: http://www.qomicis.com/farsi/library/shieh_shenasi/17_tagieh.htm ب :آیا ار تباط با وهابیون و اهل سنت ازموارد آن است؟ 1- در تقیه کردن ویا نکردن ؛ تفاوتی در اینکه طرف مقابل , اهل سنت,ویا وهابی باشد ؛ نیست اگر ترس جانی ویا آبرویی , نباشد ؛ احتیاجی به تقیه نیست , الا اینکه مورد زیر باشد. 2- در مواردی که خللی درحفظ وحدت جامعه اسلامی ایجاد شود.ویا موجب هتک حرمت, ویا توهین به مذهب وموارد شبیه به آن شود ,نیز, تقیه واجب می شود که اصطلاحا به آن , (تقیه مداراتی) می گویند.
ایا در برقراری ارتباط با وهابیون همانند برادران اهل سنت باید تقیه کرد؟
در پاسخ به این سوال دو جهت را بررسی می کنیم ؛
الف:تقیه چیست؟ وموارد آن کجاست؟
تقیه از معتقدات کلامی - فقهی شیعه است که ریشه قرآنی دارد. در قرآن مجید در چند آیه به طور صریح (نحل، آیه 106) یا ضمنی به تقیه اشاره شده است.
تقیه به معنای پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان به خاطر ضرر دینی یا جانی یا دنیوی است.
تقیه از جهات گوناگون قابل تقسیم است. معروف ترین این اقسام عبارتند از:
1. اکراهیه: انجام اعمال بر وفق دستورات حاکمی جائر.
2. خوفیه: انجام اعمال و احکام براساس فتاوای مذهب مخالف
3. کتمانیه: پنهان داشتن ایمان در جهت فعالیت و پیشبرد اهداف دینی.
4. مداراتی: رعایت قوانین همزیستی با اکثریت اهل سنت (نقش تقیه در استنباط، نعمت الله صفری، دفتر تبلیغات، ص 201).
با توجه به موارد فوق، در هر زمان ومکانی، نوعی تقیه جایز است و شرایط خاصی دارد از جمله علم قطعی یا ظن قوی به وجود ضرر و...
حضرت امام خمینی در زمانی که خفقان همه کشور را فرا گرفته بود و عده ای به خاطر ترس از جانشان به خیال خود تقیه را در پیش گرفته بودند، متذکر می شدند که الان جای تقیه نیست: (حضرات آقایان توجه دارید، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ) (صحیفه نور، ج 1، ص 178).
توضیح این عبارت را در متن دیگری از ایشان می توان دید (گاهی وقت ها تقیه حرام است. آن وقتی که انسان دید که دین خدا در خطر است، نمی تواند تقیه کند، آن وقت باید هر چه بشود برود. تقیه در فروع است، در اصول نیست، تقیه برای حفظ دین است، جایی که دین در خطر بود، جای تقیه نیست، جای سکوت نیست) (همان، ج 8، ص 11).
خلاصه سخن آن که تقیه به خاطر مصلحت یک امر دینی یا دنیوی مهم است به همین دلیل هرگاه به خاطر تقیه و کتمان واقع مصلحت های مهمتر از دست برود یا مفسده های بزرگتر به وجود آید به حکم عقل و شرع جای تقیه نیست.
اما معنای سخن امام که فرمودند (ولو بلغ ما بلغ) به معنای همیشگی بودن نیست بدین معناست که سکوت یا تقیه حدی دارد ولی هرگاه به خاطر سکوت یا تقیه اسلام در خطر افتد دیگر جای تقیه نیست حتی اگر به خاطر اظهار واقعیت و یاری نمودن اسلام، افشاگری و بسیج مردم برای حمایت از دین، خطرات جانی یا مالی مواجه شویم چون این اصل که (اسلام اگر افتد خطر، جان را نثارش می کنیم) درسی است که امام حسین(ع) با زبان و عمل خود به ما آموخت.
برای مطالعه بیشتر به آدرس اینترنتی زیر مراجعه کنید:
http://www.qomicis.com/farsi/library/shieh_shenasi/17_tagieh.htm
ب :آیا ار تباط با وهابیون و اهل سنت ازموارد آن است؟
1- در تقیه کردن ویا نکردن ؛ تفاوتی در اینکه طرف مقابل , اهل سنت,ویا وهابی باشد ؛ نیست اگر ترس جانی ویا آبرویی , نباشد ؛ احتیاجی به تقیه نیست , الا اینکه مورد زیر باشد.
2- در مواردی که خللی درحفظ وحدت جامعه اسلامی ایجاد شود.ویا موجب هتک حرمت, ویا توهین به مذهب وموارد شبیه به آن شود ,نیز, تقیه واجب می شود که اصطلاحا به آن , (تقیه مداراتی) می گویند.
- [سایر] آیا در تاریخ شیعه، تعبیر به برادران اهل سنت آمده است؟ مگر اهل سنت، برادر ما شیعیان هستند؟
- [سایر] شیعه و سنی د ر مورد تقیه چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] فرق وهابیت با اهل سنت چیست؟
- [سایر] اهل سنت با وهابیت چه اختلافاتی دارند؟
- [سایر] فرق وهابیت و اهل سنت چیست؟
- [سایر] آیا اهل سنت با وهابیون فرق می کنند؟
- [سایر] آیا وهابیت مورد تایید بزرگان اهل سنت است؟
- [سایر] وهابیت در مورد اهل سنت چه نظری دارند؟
- [سایر] وهابیت و اهل سنت در مورد رضاع چه نظری دارند؟
- [سایر] آیا اهل سنت و وهابیت صلوات می فرستند؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله مظاهری] دوازده چیز نماز را باطل میکند و آنها را مبطلات میگویند: اوّل آنکه در بین نماز یکی از شرطها یا اجزای آن از بین برود. دوّم از مبطلات آن است که در بین نماز عمداً یا سهواً یا از روی ناچاری کاری که وضو یا غسل را باطل میکند انجام دهد. سوّم از مبطلات آن است که دست بسته نماز بخواند آنگونه که اهل تسنن انجام میدهند ولی اگر از روی فراموشی یا تقیّه یا نه به قصد جزئیت بلکه برای خاراندن بدن باشد اشکال ندارد. چهارم از مبطلات آن است که بعد از حمد آمین بگوید آنگونه که اهل تسنن انجام میدهند ولی اگر از روی فراموشی یا تقیّه یا نه به قصد جزئیّت بلکه به قصد دعا بگوید اشکال ندارد. پنجم از مبطلات نماز آن است که عمداً یا سهواً پشت به قبله کند، یا به طرف راست یا چپ قبله برگردد بلکه اگر صورت را به تنهایی به طرف راست یا چپ قبله برگرداند نیز نماز باطل میشود ولی اگر بدن یا صورت را کمی برگرداند به طوری که از قبله خارج نشود، عمداً باشد یا سهواً، نماز باطل نمیشود. ششم از مبطلات نماز آن است که عمداً جمله یا کلمهای بگوید و از آن جمله یا کلمه قصد معنی کند گرچه معنی هم نداشته باشد.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.