دین اسلام دین کاملی هست پس چرا به راحتی بعضیها دروغ می گن، چرا تهمت می زنند، چرا کارهای ناشایست انجام می دن؟
دین اسلام دین کاملی هست پس چرا به راحتی بعضیها دروغ می گن، چرا تهمت می زنند، چرا کارهای ناشایست انجام می دن؟ پاسخ اجمالی: اینکه اسلام دین کاملی است باعث نمی شود که افراد بشر اختیار خود را از دست بدهند. اسلام یک قانون کامل است برای ساختن انسان کامل. امّا اگر کسی نخواست به این قانون عمل نماید ، نمی توان او را مجبور به این کار نمود. دین می گوید: دروغ نگویید! امّا کسی را مجبور نمی کند که دروغ نگوید. پس اینکه برخی مسلمانان دروغ می گویند نشان نقص اسلام نیست بلکه نشانگر آن است که این افراد نخواسته اند به اسلام عمل کنند. البته در مقابل اینها ، کسانی هم وجود دارند که حاضرند جانشان را بدهند ولی یک معصیت نکنند. پاسخ تفصیلی : به هر حال برخی هستند که عامل به قوانین اسلام نیستند ؛ پس باید دید علت چیست و این مسئله از کجا نشأت می گیرد با اینکه در کامل بودن دین اسلام شکی نیست .چرا که این دین همچون سلمانها،ابوذرها،امام خمینی ها و... را تربیت کرده ومی کند. انسانهایی که نه تنها گناه نمی کردند، بلکه مکروه و مباح نیز در کارنامه اعمال خود،نداشتند. بطور کلی می توان علل گرایش انسان به گناه را در موارد ذیل خلاصه کرد: 1-ضعف شناخت: کسی که به یک دینی متدین می گردد، باید آنرا از روی شناخت و از روی تعقل بپذیرد. وبا تحقیق و تفکر در جرگه پیروان آن دین در آید ودراصول وکلیات آن اهل تقلید نباشد. چنانکه در کتب کلامی ما چنین آمده که در اصول دین تقلید راه ندارد و شخص باید از روی تعقل واز راه استدلال آنرا قبول یا رد کند.و تقلید فقط در فروع دین و احکام عملی آن پذیرفته شده است ونیز در بخشی ازآن،در مورد کسی که توانایی ندارد در تمام مسائل اعتقادی خود با استدلال پیش رود که می تواند با تقلید از صاحب نظران دینی وبهره گیری از نقل، نیاز خود را برآورده سازد. مسلم است کسی که پایه و اساس اعتقادش بر پایه تقلید باشد، دینش متزلزل بوده وبا وزش هر بادی به یک طرف متمایل می شود.و این ضعف اعتقادی در مرتبه عمل نیز نمود پیدا کرده وخود را نشان می دهد. متأسفانه دین اکثر مردم، تقلیدی است و تابع اکثریت هستند. چون همه اطرافیان مسلمانند، آنها هم مسلمانند. و اگر فردا در محیطی قرار بگیرند که مثلا مسیحیت ترویج می شود، ممکن است مسیحی شوند. به خصوص اگر تمایلات نفسانیشان راهم برآورده کند. این از مهمترین عوامل سستی انسانهای به اصطلاح متدین در حیطه ی عمل است.که موجب می شود، دست به هر گناهی بزنند. 2-حاکمیت هواهای نفسانی: هوای نفس اگر کنترل نشود، شخص هر چند که دیندار باشد،باز مرتکب گناه می شود.بخل حسد،عجب ،علو وتمام رذایل اخلاقی دیگر، هر کدام می توانند محرک برای ارتکاب گناهان متعدد باشند.مثلا حسد موجب شد قابیل،هابیل را به قتل برساند.همچنین می تواند باعث شود ،در مورد شخصی که تحمل پیشرفت او را نداریم،غیبت کرده یا تهمت زنیم. و به دروغ هر نسبت زشتی را که خواستیم به او نسبت دهیم. علمای اخلاق می فرمایند که هر رذیله اخلاقی می تواند کشت زار وجود انسان را، تخمی باشد که از آن تخم انواع گناهان می روید.واگر در وجود کسی انواع رذایل اخلاقی یافت شود،دیگر رهایی از گناه،برایش کار سختی خواهد بود.مگر اینکه خود را از آنان برهاند و نفسش را تزکیه کند. این رذایل نه تنها انسان را وادار به ارتکاب گناهان می نماید، بلکه بشر را تا آنجا می رسانند، که حتی دینش را نیز زیر پا می گذارد و آنرا انکار می کند. در این رابطه قرآن کریم می فرماید: (بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ).(قیامت/5) او می‌خواهد از طریق انکار معاد، کسب آزادی برای هر گونه هوسرانی و ظلم و بیدارگری و گناه بنماید، هم و جدان خود را از این طریق اشباع کاذب کند، و هم در برابر خلق خدا مسئولیتی برای خود قائل نباشد، چرا که ایمان به معاد و رستاخیز و دادگاه عدل خدا سد عظیمی است در مقابل هر گونه عصیان و گناه، او می‌خواهد این لجام را بر گیرد و این سد را در هم بشکند و آزادانه هر عملی را خواست انجام دهد. 3-عوامل بیرونی از جمله تربیت که از طرف خانواده و اجتماع در شخص اثر می گذارد به خصوص اگر فرد مورد نظر ایمانش توسط استدلال وسپس اعمال صالح وعبادت مستحکم نگشته باشد، تا ایمان از مرتبه علم الیقین به حق الیقین رسیده و به قلبش نفوذ کند، چنین شخصی در مقابل عوامل بیرونی ضعیف و ناتوان است. واین اسباب می توانند او را دچار سستی در ایمان و به تبع آن دچارضعف در عمل کند وسبب شود که فرد گرفتار انواع گناهان گردد. از جمله ی عوامل بیرونی وسوسه های شیطانی است، که باز اگر ایمان در قلب شخص رسوخ نکرده باشد، موجب می شود به طرف گناهان سوق پیدا کرده و مرتکب کارهای نا شایست گردد. از قول شیطان ،در قرآن کریم آمده :( قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ )(ص/ 82و83) گفت پس به عزتت سوگند که همه و همه ‌شان را گمراه خواهم کرد .مگر بندگان مخلصت از ایشان را. نتیجه اینکه: عواملی که ذکر شد باعث می شود،مسلمانان با وجود دسترسی داشتن به چنین دین محکم وکاملی باز مرتکب معصیت شوند. در نتیجه ،ضعف مسلمانان در عرصه های مختلف از جمله درمقام عمل، هیچ ربطی به اسلام ندارد. به قول شعری که میگوید: اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست‌.
عنوان سوال:

دین اسلام دین کاملی هست پس چرا به راحتی بعضیها دروغ می گن، چرا تهمت می زنند، چرا کارهای ناشایست انجام می دن؟


پاسخ:

دین اسلام دین کاملی هست پس چرا به راحتی بعضیها دروغ می گن، چرا تهمت می زنند، چرا کارهای ناشایست انجام می دن؟


پاسخ اجمالی:
اینکه اسلام دین کاملی است باعث نمی شود که افراد بشر اختیار خود را از دست بدهند. اسلام یک قانون کامل است برای ساختن انسان کامل. امّا اگر کسی نخواست به این قانون عمل نماید ، نمی توان او را مجبور به این کار نمود. دین می گوید: دروغ نگویید! امّا کسی را مجبور نمی کند که دروغ نگوید. پس اینکه برخی مسلمانان دروغ می گویند نشان نقص اسلام نیست بلکه نشانگر آن است که این افراد نخواسته اند به اسلام عمل کنند. البته در مقابل اینها ، کسانی هم وجود دارند که حاضرند جانشان را بدهند ولی یک معصیت نکنند.

پاسخ تفصیلی :

به هر حال برخی هستند که عامل به قوانین اسلام نیستند ؛ پس باید دید علت چیست و این مسئله از کجا نشأت می گیرد با اینکه در کامل بودن دین اسلام شکی نیست .چرا که این دین همچون سلمانها،ابوذرها،امام خمینی ها و... را تربیت کرده ومی کند. انسانهایی که نه تنها گناه نمی کردند، بلکه مکروه و مباح نیز در کارنامه اعمال خود،نداشتند.
بطور کلی می توان علل گرایش انسان به گناه را در موارد ذیل خلاصه کرد:
1-ضعف شناخت: کسی که به یک دینی متدین می گردد، باید آنرا از روی شناخت و از روی تعقل بپذیرد. وبا تحقیق و تفکر در جرگه پیروان آن دین در آید ودراصول وکلیات آن اهل تقلید نباشد. چنانکه در کتب کلامی ما چنین آمده که در اصول دین تقلید راه ندارد و شخص باید از روی تعقل واز راه استدلال آنرا قبول یا رد کند.و تقلید فقط در فروع دین و احکام عملی آن پذیرفته شده است ونیز در بخشی ازآن،در مورد کسی که توانایی ندارد در تمام مسائل اعتقادی خود با استدلال پیش رود که می تواند با تقلید از صاحب نظران دینی وبهره گیری از نقل، نیاز خود را برآورده سازد. مسلم است کسی که پایه و اساس اعتقادش بر پایه تقلید باشد، دینش متزلزل بوده وبا وزش هر بادی به یک طرف متمایل می شود.و این ضعف اعتقادی در مرتبه عمل نیز نمود پیدا کرده وخود را نشان می دهد. متأسفانه دین اکثر مردم، تقلیدی است و تابع اکثریت هستند. چون همه اطرافیان مسلمانند، آنها هم مسلمانند. و اگر فردا در محیطی قرار بگیرند که مثلا مسیحیت ترویج می شود، ممکن است مسیحی شوند. به خصوص اگر تمایلات نفسانیشان راهم برآورده کند. این از مهمترین عوامل سستی انسانهای به اصطلاح متدین در حیطه ی عمل است.که موجب می شود، دست به هر گناهی بزنند.
2-حاکمیت هواهای نفسانی: هوای نفس اگر کنترل نشود، شخص هر چند که دیندار باشد،باز مرتکب گناه می شود.بخل حسد،عجب ،علو وتمام رذایل اخلاقی دیگر، هر کدام می توانند محرک برای ارتکاب گناهان متعدد باشند.مثلا حسد موجب شد قابیل،هابیل را به قتل برساند.همچنین می تواند باعث شود ،در مورد شخصی که تحمل پیشرفت او را نداریم،غیبت کرده یا تهمت زنیم. و به دروغ هر نسبت زشتی را که خواستیم به او نسبت دهیم. علمای اخلاق می فرمایند که هر رذیله اخلاقی می تواند کشت زار وجود انسان را، تخمی باشد که از آن تخم انواع گناهان می روید.واگر در وجود کسی انواع رذایل اخلاقی یافت شود،دیگر رهایی از گناه،برایش کار سختی خواهد بود.مگر اینکه خود را از آنان برهاند و نفسش را تزکیه کند.
این رذایل نه تنها انسان را وادار به ارتکاب گناهان می نماید، بلکه بشر را تا آنجا می رسانند، که حتی دینش را نیز زیر پا می گذارد و آنرا انکار می کند. در این رابطه قرآن کریم می فرماید: (بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ).(قیامت/5) او می‌خواهد از طریق انکار معاد، کسب آزادی برای هر گونه هوسرانی و ظلم و بیدارگری و گناه بنماید، هم و جدان خود را از این طریق اشباع کاذب کند، و هم در برابر خلق خدا مسئولیتی برای خود قائل نباشد، چرا که ایمان به معاد و رستاخیز و دادگاه عدل خدا سد عظیمی است در مقابل هر گونه عصیان و گناه، او می‌خواهد این لجام را بر گیرد و این سد را در هم بشکند و آزادانه هر عملی را خواست انجام دهد.
3-عوامل بیرونی از جمله تربیت که از طرف خانواده و اجتماع در شخص اثر می گذارد به خصوص اگر فرد مورد نظر ایمانش توسط استدلال وسپس اعمال صالح وعبادت مستحکم نگشته باشد، تا ایمان از مرتبه علم الیقین به حق الیقین رسیده و به قلبش نفوذ کند، چنین شخصی در مقابل عوامل بیرونی ضعیف و ناتوان است. واین اسباب می توانند او را دچار سستی در ایمان و به تبع آن دچارضعف در عمل کند وسبب شود که فرد گرفتار انواع گناهان گردد.
از جمله ی عوامل بیرونی وسوسه های شیطانی است، که باز اگر ایمان در قلب شخص رسوخ نکرده باشد، موجب می شود به طرف گناهان سوق پیدا کرده و مرتکب کارهای نا شایست گردد.
از قول شیطان ،در قرآن کریم آمده :( قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ )(ص/ 82و83)
گفت پس به عزتت سوگند که همه و همه ‌شان را گمراه خواهم کرد .مگر بندگان مخلصت از ایشان را.
نتیجه اینکه: عواملی که ذکر شد باعث می شود،مسلمانان با وجود دسترسی داشتن به چنین دین محکم وکاملی باز مرتکب معصیت شوند. در نتیجه ،ضعف مسلمانان در عرصه های مختلف از جمله درمقام عمل، هیچ ربطی به اسلام ندارد. به قول شعری که میگوید:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست‌.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین