دین اسلام دین کاملی هست پس چرا به راحتی بعضیها دروغ می گن، چرا تهمت می زنند، چرا کارهای ناشایست انجام می دن؟ پاسخ اجمالی: اینکه اسلام دین کاملی است باعث نمی شود که افراد بشر اختیار خود را از دست بدهند. اسلام یک قانون کامل است برای ساختن انسان کامل. امّا اگر کسی نخواست به این قانون عمل نماید ، نمی توان او را مجبور به این کار نمود. دین می گوید: دروغ نگویید! امّا کسی را مجبور نمی کند که دروغ نگوید. پس اینکه برخی مسلمانان دروغ می گویند نشان نقص اسلام نیست بلکه نشانگر آن است که این افراد نخواسته اند به اسلام عمل کنند. البته در مقابل اینها ، کسانی هم وجود دارند که حاضرند جانشان را بدهند ولی یک معصیت نکنند. پاسخ تفصیلی : به هر حال برخی هستند که عامل به قوانین اسلام نیستند ؛ پس باید دید علت چیست و این مسئله از کجا نشأت می گیرد با اینکه در کامل بودن دین اسلام شکی نیست .چرا که این دین همچون سلمانها،ابوذرها،امام خمینی ها و... را تربیت کرده ومی کند. انسانهایی که نه تنها گناه نمی کردند، بلکه مکروه و مباح نیز در کارنامه اعمال خود،نداشتند. بطور کلی می توان علل گرایش انسان به گناه را در موارد ذیل خلاصه کرد: 1-ضعف شناخت: کسی که به یک دینی متدین می گردد، باید آنرا از روی شناخت و از روی تعقل بپذیرد. وبا تحقیق و تفکر در جرگه پیروان آن دین در آید ودراصول وکلیات آن اهل تقلید نباشد. چنانکه در کتب کلامی ما چنین آمده که در اصول دین تقلید راه ندارد و شخص باید از روی تعقل واز راه استدلال آنرا قبول یا رد کند.و تقلید فقط در فروع دین و احکام عملی آن پذیرفته شده است ونیز در بخشی ازآن،در مورد کسی که توانایی ندارد در تمام مسائل اعتقادی خود با استدلال پیش رود که می تواند با تقلید از صاحب نظران دینی وبهره گیری از نقل، نیاز خود را برآورده سازد. مسلم است کسی که پایه و اساس اعتقادش بر پایه تقلید باشد، دینش متزلزل بوده وبا وزش هر بادی به یک طرف متمایل می شود.و این ضعف اعتقادی در مرتبه عمل نیز نمود پیدا کرده وخود را نشان می دهد. متأسفانه دین اکثر مردم، تقلیدی است و تابع اکثریت هستند. چون همه اطرافیان مسلمانند، آنها هم مسلمانند. و اگر فردا در محیطی قرار بگیرند که مثلا مسیحیت ترویج می شود، ممکن است مسیحی شوند. به خصوص اگر تمایلات نفسانیشان راهم برآورده کند. این از مهمترین عوامل سستی انسانهای به اصطلاح متدین در حیطه ی عمل است.که موجب می شود، دست به هر گناهی بزنند. 2-حاکمیت هواهای نفسانی: هوای نفس اگر کنترل نشود، شخص هر چند که دیندار باشد،باز مرتکب گناه می شود.بخل حسد،عجب ،علو وتمام رذایل اخلاقی دیگر، هر کدام می توانند محرک برای ارتکاب گناهان متعدد باشند.مثلا حسد موجب شد قابیل،هابیل را به قتل برساند.همچنین می تواند باعث شود ،در مورد شخصی که تحمل پیشرفت او را نداریم،غیبت کرده یا تهمت زنیم. و به دروغ هر نسبت زشتی را که خواستیم به او نسبت دهیم. علمای اخلاق می فرمایند که هر رذیله اخلاقی می تواند کشت زار وجود انسان را، تخمی باشد که از آن تخم انواع گناهان می روید.واگر در وجود کسی انواع رذایل اخلاقی یافت شود،دیگر رهایی از گناه،برایش کار سختی خواهد بود.مگر اینکه خود را از آنان برهاند و نفسش را تزکیه کند. این رذایل نه تنها انسان را وادار به ارتکاب گناهان می نماید، بلکه بشر را تا آنجا می رسانند، که حتی دینش را نیز زیر پا می گذارد و آنرا انکار می کند. در این رابطه قرآن کریم می فرماید: (بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ).(قیامت/5) او میخواهد از طریق انکار معاد، کسب آزادی برای هر گونه هوسرانی و ظلم و بیدارگری و گناه بنماید، هم و جدان خود را از این طریق اشباع کاذب کند، و هم در برابر خلق خدا مسئولیتی برای خود قائل نباشد، چرا که ایمان به معاد و رستاخیز و دادگاه عدل خدا سد عظیمی است در مقابل هر گونه عصیان و گناه، او میخواهد این لجام را بر گیرد و این سد را در هم بشکند و آزادانه هر عملی را خواست انجام دهد. 3-عوامل بیرونی از جمله تربیت که از طرف خانواده و اجتماع در شخص اثر می گذارد به خصوص اگر فرد مورد نظر ایمانش توسط استدلال وسپس اعمال صالح وعبادت مستحکم نگشته باشد، تا ایمان از مرتبه علم الیقین به حق الیقین رسیده و به قلبش نفوذ کند، چنین شخصی در مقابل عوامل بیرونی ضعیف و ناتوان است. واین اسباب می توانند او را دچار سستی در ایمان و به تبع آن دچارضعف در عمل کند وسبب شود که فرد گرفتار انواع گناهان گردد. از جمله ی عوامل بیرونی وسوسه های شیطانی است، که باز اگر ایمان در قلب شخص رسوخ نکرده باشد، موجب می شود به طرف گناهان سوق پیدا کرده و مرتکب کارهای نا شایست گردد. از قول شیطان ،در قرآن کریم آمده :( قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ )(ص/ 82و83) گفت پس به عزتت سوگند که همه و همه شان را گمراه خواهم کرد .مگر بندگان مخلصت از ایشان را. نتیجه اینکه: عواملی که ذکر شد باعث می شود،مسلمانان با وجود دسترسی داشتن به چنین دین محکم وکاملی باز مرتکب معصیت شوند. در نتیجه ،ضعف مسلمانان در عرصه های مختلف از جمله درمقام عمل، هیچ ربطی به اسلام ندارد. به قول شعری که میگوید: اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
دین اسلام دین کاملی هست پس چرا به راحتی بعضیها دروغ می گن، چرا تهمت می زنند، چرا کارهای ناشایست انجام می دن؟
دین اسلام دین کاملی هست پس چرا به راحتی بعضیها دروغ می گن، چرا تهمت می زنند، چرا کارهای ناشایست انجام می دن؟
پاسخ اجمالی:
اینکه اسلام دین کاملی است باعث نمی شود که افراد بشر اختیار خود را از دست بدهند. اسلام یک قانون کامل است برای ساختن انسان کامل. امّا اگر کسی نخواست به این قانون عمل نماید ، نمی توان او را مجبور به این کار نمود. دین می گوید: دروغ نگویید! امّا کسی را مجبور نمی کند که دروغ نگوید. پس اینکه برخی مسلمانان دروغ می گویند نشان نقص اسلام نیست بلکه نشانگر آن است که این افراد نخواسته اند به اسلام عمل کنند. البته در مقابل اینها ، کسانی هم وجود دارند که حاضرند جانشان را بدهند ولی یک معصیت نکنند.
پاسخ تفصیلی :
به هر حال برخی هستند که عامل به قوانین اسلام نیستند ؛ پس باید دید علت چیست و این مسئله از کجا نشأت می گیرد با اینکه در کامل بودن دین اسلام شکی نیست .چرا که این دین همچون سلمانها،ابوذرها،امام خمینی ها و... را تربیت کرده ومی کند. انسانهایی که نه تنها گناه نمی کردند، بلکه مکروه و مباح نیز در کارنامه اعمال خود،نداشتند.
بطور کلی می توان علل گرایش انسان به گناه را در موارد ذیل خلاصه کرد:
1-ضعف شناخت: کسی که به یک دینی متدین می گردد، باید آنرا از روی شناخت و از روی تعقل بپذیرد. وبا تحقیق و تفکر در جرگه پیروان آن دین در آید ودراصول وکلیات آن اهل تقلید نباشد. چنانکه در کتب کلامی ما چنین آمده که در اصول دین تقلید راه ندارد و شخص باید از روی تعقل واز راه استدلال آنرا قبول یا رد کند.و تقلید فقط در فروع دین و احکام عملی آن پذیرفته شده است ونیز در بخشی ازآن،در مورد کسی که توانایی ندارد در تمام مسائل اعتقادی خود با استدلال پیش رود که می تواند با تقلید از صاحب نظران دینی وبهره گیری از نقل، نیاز خود را برآورده سازد. مسلم است کسی که پایه و اساس اعتقادش بر پایه تقلید باشد، دینش متزلزل بوده وبا وزش هر بادی به یک طرف متمایل می شود.و این ضعف اعتقادی در مرتبه عمل نیز نمود پیدا کرده وخود را نشان می دهد. متأسفانه دین اکثر مردم، تقلیدی است و تابع اکثریت هستند. چون همه اطرافیان مسلمانند، آنها هم مسلمانند. و اگر فردا در محیطی قرار بگیرند که مثلا مسیحیت ترویج می شود، ممکن است مسیحی شوند. به خصوص اگر تمایلات نفسانیشان راهم برآورده کند. این از مهمترین عوامل سستی انسانهای به اصطلاح متدین در حیطه ی عمل است.که موجب می شود، دست به هر گناهی بزنند.
2-حاکمیت هواهای نفسانی: هوای نفس اگر کنترل نشود، شخص هر چند که دیندار باشد،باز مرتکب گناه می شود.بخل حسد،عجب ،علو وتمام رذایل اخلاقی دیگر، هر کدام می توانند محرک برای ارتکاب گناهان متعدد باشند.مثلا حسد موجب شد قابیل،هابیل را به قتل برساند.همچنین می تواند باعث شود ،در مورد شخصی که تحمل پیشرفت او را نداریم،غیبت کرده یا تهمت زنیم. و به دروغ هر نسبت زشتی را که خواستیم به او نسبت دهیم. علمای اخلاق می فرمایند که هر رذیله اخلاقی می تواند کشت زار وجود انسان را، تخمی باشد که از آن تخم انواع گناهان می روید.واگر در وجود کسی انواع رذایل اخلاقی یافت شود،دیگر رهایی از گناه،برایش کار سختی خواهد بود.مگر اینکه خود را از آنان برهاند و نفسش را تزکیه کند.
این رذایل نه تنها انسان را وادار به ارتکاب گناهان می نماید، بلکه بشر را تا آنجا می رسانند، که حتی دینش را نیز زیر پا می گذارد و آنرا انکار می کند. در این رابطه قرآن کریم می فرماید: (بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ).(قیامت/5) او میخواهد از طریق انکار معاد، کسب آزادی برای هر گونه هوسرانی و ظلم و بیدارگری و گناه بنماید، هم و جدان خود را از این طریق اشباع کاذب کند، و هم در برابر خلق خدا مسئولیتی برای خود قائل نباشد، چرا که ایمان به معاد و رستاخیز و دادگاه عدل خدا سد عظیمی است در مقابل هر گونه عصیان و گناه، او میخواهد این لجام را بر گیرد و این سد را در هم بشکند و آزادانه هر عملی را خواست انجام دهد.
3-عوامل بیرونی از جمله تربیت که از طرف خانواده و اجتماع در شخص اثر می گذارد به خصوص اگر فرد مورد نظر ایمانش توسط استدلال وسپس اعمال صالح وعبادت مستحکم نگشته باشد، تا ایمان از مرتبه علم الیقین به حق الیقین رسیده و به قلبش نفوذ کند، چنین شخصی در مقابل عوامل بیرونی ضعیف و ناتوان است. واین اسباب می توانند او را دچار سستی در ایمان و به تبع آن دچارضعف در عمل کند وسبب شود که فرد گرفتار انواع گناهان گردد.
از جمله ی عوامل بیرونی وسوسه های شیطانی است، که باز اگر ایمان در قلب شخص رسوخ نکرده باشد، موجب می شود به طرف گناهان سوق پیدا کرده و مرتکب کارهای نا شایست گردد.
از قول شیطان ،در قرآن کریم آمده :( قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ )(ص/ 82و83)
گفت پس به عزتت سوگند که همه و همه شان را گمراه خواهم کرد .مگر بندگان مخلصت از ایشان را.
نتیجه اینکه: عواملی که ذکر شد باعث می شود،مسلمانان با وجود دسترسی داشتن به چنین دین محکم وکاملی باز مرتکب معصیت شوند. در نتیجه ،ضعف مسلمانان در عرصه های مختلف از جمله درمقام عمل، هیچ ربطی به اسلام ندارد. به قول شعری که میگوید:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه فرد مسلمان فطری، در مقام احتجاج و منازعه با عدّه ای در مورد ائمه اطهار (علیهم السلام) این کلمات را به زبان آورد: (کدام دین؟ کدام قرآن؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله) و علی (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) چه کسی بودند؟ همه اینها دروغ است)، آیا استعمال الفاظ فوق، از مصادیق سبّ و دشنام به آن بزرگواران می باشد؟
- [سایر] باسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید. با توجه به مشکلاتی که در قبل از انقلاب، اسلام را تهدید میکرد (مثلاً نقشههای استکبار برای تضعیف اسلام که یک نمونهی آن در خاطرات مستر همفر آمده، نفود بهائیّت و فرقههای انحرافی دیگر در دربار شاه ملعون و برخی از عموم مردم) و با توجه به اینکه اگر انقلاب صورت نمیگرفت، قطعاً رسانهها با پیشرفت و نفوذی که در این سالهای اخیر داشتهاند، ایمان مردم را به راحتی تضعیف کرده و از میان میبردند، تحلیلی جامع و کامل و در صورت امکان مفصّل در این باره بفرمائید که اگر حضرت امام خمینی (ره) انقلاب نمیکردند، چه اتفاقی میافتاد و چه بلایی به سر مردم و دین و ایمانشان میافتاد؟ با تشکّر فراوان.
- [سایر] همیشه می گویند اسلام دین راحتی است، دستوراتش باعث آرامش خاطر افراد و مایه آسایش آنان است. کجا این چنین است؟ از وقتی که مکلف شده ام و دستورات اسلام را اجرا می کنم اعصابم خراب و آسایش از من سلب شده است! از یک طرف می نویسند احکامی را که غالباً به آن نیاز پیدا میکنید، واجب است یاد بگیرید. از طرف دیگر احکام را یاد می گیریم، زندگی مختل می شود. احکام نجاسات و مطهرات را خوانده ام، الان همه زندگی در نظرم نجس هستند. از خانه گرفته تا خوابگاهم در دانشگاه. از اتاق گرفته تا فرش ها و آشپزخانه و هال و حمام. از کوچه گرفته تا خیابان همه و همه در نظرم نجس هستند. لطفاً کمکم کنید و من را از این بدبختی نجات دهید.
- [سایر] همیشه می گویند اسلام دین راحتی است، دستوراتش باعث آرامش خاطر افراد و مایه آسایش آنان است. کجا این چنین است؟ از وقتی که مکلف شده ام و دستورات اسلام را اجرا می کنم اعصابم خراب و آسایش از من سلب شده است! از یک طرف می نویسند احکامی را که غالباً به آن نیاز پیدا می کنید، واجب است یاد بگیرید، از طرف دیگر احکام را یاد می گیریم، زندگی، مختل می شود. احکام نجاسات و مطهرات را خوانده ام، الان همه زندگی در نظرم نجس هستند؛ از خانه گرفته تا خوابگاهم در دانشگاه. از اتاق گرفته تا فرش ها و آشپزخانه و هال و حمام، از کوچه گرفته تا خیابان همه و همه در نظرم نجس هستند. لطفاً کمکم کنید و من را از این وضعیت نجات دهید.
- [سایر] مطلب زیر را یکی از دوستانم برایم فرستاد که احساسات من جریحه دار شد . بنظرم مغالطه هایی در آن هست که البته از خواجه نصیر بعید است : نظر شما را در مورد آن میخواستم . " راز بی اخلاقی مسلمانان و \'خواجه نصیر الدین \' دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است : در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟ من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم . خواجه نصیر الدین فرمود : ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر او شناسانده شده است اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است. من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دینها و آیینها دیده ام . از \'غوتمه ( بودا ) \'در خاورزمین تا \'مانی ایرانی\' در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟ در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان \' اما \' و \' اگر \' دارد . در اسلام تو را می گویند : دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست . تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست . و این \' اماها \' مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند ... و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است ای شیخ . از" اسرار اللطیفه و الکسیله "
- [سایر] ضمن تشکر درخواست میکنم به این سئوال پاسخ دهید: خداوند کاملا از وضعیت فکری و فرهنگی انسان های بعد از رحلت رسول اکرم و آینده مطلع بود؛ به همین دلیل ابلاغ فرمود محمد (ص)خاتم انبیا است. حال اگر فردی طبق فهم و درک خود از قرآنی که هم اکنون دراختیار دارد، اعتقاد کاملی به یگانگی خداوند و نبوت انبیا و آیات الاهی و فرشتگان آسمانی داشته و به روز قیامت هم مؤمن باشد و سعی کند دستورات قرآنی را؛ مانند نماز، زکات، خیرات و... که در قرآن نام برده شده بکار ببرد و فردی نیکوکار، شایسته و صالح باشد و در مقابل گناهان و ظلم های احتمالی خود از درگاه خداوند توبه کند و با کارهای نیک جبران نماید و فصل الخطاب کارهایش را کلام خدا قرار دهد، ولی اعتقادی به عقاید و جنگ ها، سازش ها، و گفته های ضد و نقیض و اختلافات انسان های بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) که هرکدام خود را حق و دیگران را باطل معرفی کرده اند، نداشته باشد! آیا طبق آیات روشن قرآن، مسلمان و تسلیم شده در برابر امر خداوند هست یا خیر ؟ و در شمار افراد اشاره شده در آیه 60 تا 63 سوره مریم و آیه های مشابه خواهد بود یا خیر؟ لطفا خلاصه و صریح جواب دهید. اگر پاسخ شما منفی باشد و خداوند تکلیف دیگری هم برای این گونه مومنان قرارداده است. سند و آدرس قرآنی آن را اعلام فرمائید.
- [سایر] باسلام و احترام به نظر شما با حدیثی از امام علی(ع) شروع میکنم. حکمت را از هرکسی که آنرا بیان میکند بگیر وبه گفته بنگر و به گوینده منگر.(غررالحکم.ج1.ص355 از این روایت به دست می آید که اگر اشخاص بد رفتار هم کارهای خوبی کردند باید آنرا یاد گرفت.شما امروز در برنامه شبکه2 فرمودید هرچه امریکا میپسندد من نمیپسندم اما در حال حاضر میبینیم که آنان با آنکه مسلمان نیستند بیش از ما به یادگیری علم میپردازند و در کسب علم مشتاقند و یا بسیاری از آیات معجزات علمی را آنان کشف کرده و ما بعد پی میبریم که این موضوع در قران بیان شده.آیا خوب نیست این رفتارها بیاموزیم؟ و یا هالیوود که بحثش شد آیا خوب نیست ما سیستم پیشرفته آنان را یاد بگیریم و در گسترش دین مبین اسلام استفاده کنیم؟ و یا همین اینترنت که از آن استفاده میکنید این از امریکا آغاز شده و گسترش پیدا کرده آیا به نظر شمااز اینترنت نباید استفاده کرد؟ آری اگر بخواهم ادامه دهم یک مثنوی هفتاد من میشود. سپاسگزارم اگر پاسخگو باشید. علاقه مند شما والسلام
- [سایر] سلام \"\"کاملا خصوصی\"\" آقای مرادی اینم هشتمی ! اگه این نامه رو دریافت کردید خواهش می کنم جواب بدید. گفتم به یه خانومی علاقه مند شدم.با این سنم باید چیکار کنم گفتید..... گفتم می خوام به نامزدی فکر کنم گفتید..... گفتم می خوام به خوانواده بگم می ترسم چطوری بگم گفتید..... گفتم حرف زدن با دختر ایراد داره؟ گفتید.... گفتم ارتباط حضوری با دختر مشکلی داره؟ گفتید.... گفتم هر چی فکر کردم به خوانوادم بگم نتونستم چون مطمئنم که از روی احساسات با من مخالفت می کنن/ اگه به خوانواده نگم تا آشنایی تقریبا کامل و حداقل ظرف مدت 2 یا 3 سال اشکال داره؟ گفتید ..... گفتم می خوام برم تهران و ایشونو ببینم و باهاشون حرف بزنم ایراد داره؟ گفتید.... وقتی شنبه دیدمشون، توی ایستگاه مترو ، از شدت جا خوردن داشتم می مردم. اولین تصمیمی که گرفتم قطع رابطه بود. حجابشون از نظر من خوب نبود. موهاشون یه کم بیرون بود با مانتو . به یه نحوی خودمو به پارک پشت استگاه مترو رسوندم. البته ایشونم همراه من بودن. دفعه اولم بود که داشتم کنار یه دختر راه می رفتم. نمی دونم اشکال داره یا نه. خلاصه توی پارک تا ظهر حرف زدیم. منتها آخر من طاقت نیاوردم گفتم اگه میشه حجابتونو یه لحظه درست کنید. خودم باورم نمی شد که با حجاب حداقل 2 یا 3 سال جوونتر و خیلی زیبا تر می شدن. وقتی بهشون گفتم فکر کردن خیلی معمولی دارم می گم. خلاصه اومدم شهر خودم. خیلی ناراحت بودم. توی ماشین همش سرم روی شیشه اتوبوس بود و فکر می کردم. شب که رسیدم یه کنایه هایی زدم که من شکه شدم از وضع حجابتون. ایشون فردی معتقد و مذهبی هستن. وقتی پرسیدم شما که منو شب نیمه شعبان تا اذون صبح نگه می دارید برای شب زنده داری شما که هزار بار تا حالا به من گفتید الان که بیکاری پاشون نماز به فلان نیت بخون چرا حجابتون اینطوریه؟ گفتن عادت کردم. وقتی بیش از صد بار بهشون گفتم که خیلی با حجاب ،متفاوت تر می شن . خودشونم متوجه شدن که این متفاوت شدن یه چیزی درونش هست و معمولی نیست، به فکر فرو رفتن. صبح یکشنبه یعنی روز بعد بهشون گفتم من از وضع حجاب شما خوشم نیومده. خیلی رک. و کلی حرف زدم. گذشت.... فردا شب یعنی شب دوشنبه که داشتیم با اس ام اس با هم حرف می زدیم گفتن: من با خانواده اومدم پارک همراه خاله اینا. اینا همشون به من می گن چقدر حجاب بهت میاد!!!! گفتم یعنی چی، شما ... گفت آره.. آقای مرادی به من بگید این چیه؟ شاید دروغ بگن. ولی چه دلیلی داره. وقتی من یه حرفی می زنم یا سئوالی می کنم خیلی راحت و پوسکنده جوابمو می دن. چه دلیلی داره به دروغ بگن من حجابمو درست کردم ؟!؟! آقای مرادی من 19 سالمه ایشون 18 سال هردومون خیلی کوچیک و کم تجربه ایم. خب شما به ما کمک کنید. دیشب توی فکر بودم. من یه مدتیه تمام وقتم شده این که با ایشون حرف بزنم یا اس ام اس بدم . از این رویه خوشحال نبودم. شبا ساعت 2 می خوابم. دیشب بعد از یه سال یکی از دوستامو دیدم. وقتی پرسید که چرا اینقده سیاه و لاغر شدم. گفتم بهش موضوعو. ایشون گفت کاملا در اشتباهی . شیوه کاملا اشتباهه. و خلاصه کلی ما رو برد توی فکر. /ایشون 25 سالشونه و تازه ازدواج کردن/ دیشب کلی فکر کردم . ایشون خیلی چیزا گفتن که من خلاصش کردم . گفت تو الان باید درس بخونی و بری سربازی و ... من قصد دارم برم سربازی درسم حتما می خوام بخونم. این وسط این جریان !!! آیا واقعا اشکالی داره؟ خلاصه تصمیم گرفتم صبح بیام شروع کنم به قطع رابطه. خدایا چطوری بگم. دیشب تا صبح فکر کردم. به خیلی از روشها فکر کردم . آخر گفتم می گم من یه بیماری لا علاج دارم./چه مسخره/ خلاصه کلی خودم ژس گرفتم و صبح بهشون گفتم که من بیماری دارم. البته نه به این راحتی !! ایشون مدام گریه می کردن و منم از این طرف گاهی گریه گاهی توی فکر بودم و داشتم حرف می زدم گاهی ... آخر طاقت نیاوردم و همه چیو بهشون گفتم که من دروغ گفتم و .... خلاصه هر چی توی دلم سنگینی می کرد مثلا اینکه می ترسم شما دروغ بگید/ خانواده من خیلی متفاوتن از خانواده تو/ من پول ندارم/هر دومون سن کمی داریم و نمی تونیم توی اولین عشق تصمیم بگیریم / و... قرار شد بیشتر مشورت کنیم. آقای مرادی شما بگید ما چیکار کنیم خیلی ممنونم. الان می گید : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحت ما می داری شوخی کردم. ببخشید دستون درد نکنه. راستی \"یادم رفت\" حلول ماه رمضان مبارکتون باشه. من اهل آران و بیدگلم. امامزاده ای داریم که فرزند بلافصل امام علی (ع) هستند. امامزاده محمد هلال بن علی (ع). نمی دونم میشناسید یا نه. ولی شب اول ماه که امشب باشه تولدشونه. خوشحال میشیم که برای جشن مهمون بزرگواری چون شما داشته باشیم. آقای مرادی ممنون بفرمائید . من آماده شنیدنم.
- [سایر] سلام سلام سلام راستش من حدود 2 ساله که تو هر شبکه و برنامه ی تلویزیونی صحبت های شما رو دنبال می کنم یه جورایی احساس می کنم اسلامی رو که شما ازش صحبت می کنید خیلی خیلی قشنگ تر از اون اسلامیه که از وقت تولدم تا الان شنیدم من 18 سالمه و امسال کنکوری ام. از دورانی که به سن تکلیف رسیدم متوجه نبودم که باید چی کار کنم و دینم رو رعایت کنم فقط و فقط از اسلام حجابش رو فهمیدم . خانواده ی ما خیلی مذهبی اند . ولی یه جوریی حس می کنم همش ظاهره . دروغ و غیبت و تهمت و ... واسشون آبه خوردنه . نماز شب می خونن ولی دله خیلی هارو می شکنن. خسته شدم از این شهر و مردماش که فقط اسمشون مسلمونه بازم به خانواده ی من که لااقل ظاهر دین رو دارن ! وقتی به سیمای گناه آلود تهران نگاه می کنم واقعا نمی دونم چه جوری جواب امام زمانم رو بدم ... از این حرفای تلخ می گذرم و به قسمت تلخ ترش می رسم تلخی داستان زندگی من اینجاست که من 9 سال از زندگی ام که باید به خاطر همه چیز شکر خدام رو می کردم ، بی اعتنایی کردم و نماز نخوندم نه اینکه اصلا نخونده باشم ولی یه ماه هم پشت سرهم نخوندم راستش می خوام توبه کنم توبه از همه ی گناهایی که کردم و جز من و خدام کسی نمی دونه ولی نمی دونم چه جوری ! نمی دونم چطوری توبه کنم که دیگه تو این منجلاب نیوفتم امیر المومنان حضرت علی علیه السلام در باره ی توبه فرمودن : توبه چند مرحله دارد 1-پشیمانی از گذشته 2-تصمیم بر عدم بازگشت به گناه 3-بجا آوردن حقوق ضایع شده از مردم ( حق الناس ) 4-بجا آوردن حقوق حقه ی خداوند ( حق الله ) که همان حق اطاعت و بندگی است 5-باید با حزن و اندوه گوشت های روییده از گناه آب شود و پوست به استخوان بچسبد تا گوشتی تازه روییده شود. 6- انسان توبه کار باید سختی و مشقت عبادت را به تن بچشاند همانطور که لذت و شیرینی گناه را به بدنش چشانده بود . نمی دونم چه جوری این کارا رو بکنم از شما کمک می خوام یه جورایی هر کاری شما بگین بکنم می کنم و حرفاتون واسم حجته راستش من از روی خدام شرمنده ام نمی دونم چه جوری می تونم برگردم سمتش با این همه گناه و آلودگی دنیا یه نسخه واسم بپیچین که خوب شم. ازتون خیلی ممنونم من رو هم مثل خیلی های دیگه که به زندگی برگردوندین برگردونید راستی شب تاسوعا توی مسجد الهادی سخنرانی تون محشر بود از ساعت 7 شب منتظرتون بودم ... منتظر جواب شما میمونم می دانم در این آمد و رفت ها باید نیامده رفت نیومده رفتیم
- [آیت الله جوادی آملی] جمعی از جان نثاران و شیعیان و محبّان اهل بیت عصمت و طهارت همه ساله در ایّام ماه محرّم و صفر از سالیان دراز تاکنون مشغول به اقامه عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین عَلَیْهِ السَّلَام و دیگر ائمه معصومین عَلَیْهمُالسَّلَام در نقش تعزیه و شبیه خوانی در شهر مذهبی سیّدان فارس که سرای سادات و دارالمؤمنین است و دیگر قُراه فارس و خودِ شهر شیراز بوده و هستیم و طریقهاش آن است که مرد لباس مخصوص زنانه نمیپوشد و پیراهن سیاه عربی پوشیده و با پارچه سیاه تا روی بینی را میپوشانند و اطفال را هم لباس عربی پوشیده به زبان حال میخوانند و اجماع مرد و زن مخلوط به هم نمیباشد و آواز غنا در کار نیست و ساز و شیپور و طبل که مخصوص عزاداریست به صورت مارش عزا مینوازند و چون اشعار تعزیه ما را شاعر گرانقدر مرحوم آقای میرزا علی جان کاویانی راد متخلّص به سُکوتی که از اساتید تعزیه در ایران بودهاند از نص احادیث معتبره شیعه روایات را به شعر درآوردهاند نسخهها در بین نسخههای سراسر ایران بینظیر میباشد و ایشان از اهل داروکلاه ساری بودهاند که مقدّرات و برپایی عزای امام حسین که در سراسر ایران مسافرت مینمودهاند جهت اجرای مراسم تعزیه ایشان را به فارس کشانیده و در آنجا ساکن و مدفون شدهاند و حدود سیصد مجلس تعزیه از ایشان به یادگار مانده که قابل تحسین است و حتی الامکان در مجالس ما اشعار دروغ خوانده نمیشود و مجالس با شکوه خاص برگزار میگردد و به کثرتی شور و گریه برپا میشود که قابل توجّه است آیا رفتن در همچو مجالس و گرفتن اجرت و اقامهی آن در فتوای حضرتعالی چه صورت دارد آنچه را که در احکام دین مُبین اسلام از فتوای آن وجودِ معدنِ مَجد و شرف است به دست خط شریف مرقوم و مُزیّن فرمایید.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان کبیره در اسلام تهمت است، و معنای آن این است که عیبی را به کسی نسبت دهد که آن عیب را نداشته باشد، بلکه اگر عیب هم نباشد ولی او راضی به آن نسبت نباشد، باز تهمت و حرام است، و اگر راضی باشد، گرچه تهمت نیست، ولی دروغ و حرام است، نظیر تملّقها و تعریفهای بیجا، و قرآن شریف تهمت را در حدّ کفر میداند: (انَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُون بایاتِ اللَّه)[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.)
- [آیت الله مظاهری] تهمت اقسام و مراتبی دارد: الف) افترا بر خدا و پیامبران و اوصیای گرامی صلوات اللَّه علیهم اجمعین و قرآن شریف این قسم افترا و تهمت را بالاترین ظلمها میداند: (وَ مَنْ اظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ الْکَذِب)[2] (و چه کسی ستمگرتر از آن کس که به خدا دروغ میبندد؟) ب) افترای زنا به زنها و مردان پاکدامن که این افترا و تهمت علاوه بر گناه بزرگی که دارد، اگر منجر به دادگاه شود، حاکم اسلامی باید او را حدّ قذف که هشتاد تازیانه است بزند. ج) افترا و تهمت به افرادی که تهمت به آنان موجب تضعیف دین میشود، نظیر تهمت به علما و افرادی که وابسته به دین میباشند که گناه این قسم تهمت، مضاعف و نظیر افترا بر خدا و پیامبر و ائمّه طاهرین است. د) افترا و تهمت به افراد معمولی، که این قسم تهمت گرچه گناه مضاعف ندارد، ولی در روایات آمده است که در روز قیامت آن تهمتزننده را بر روی چرکها و خونها نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند سپس او را به جهنّم میبرند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام دروغ است و معنای آن فریب دیگران است به چیزی که در نظر او واقعیّت ندارد و قرآن شریف به طور مؤکّد، سلب ایمان از دروغگو نموده است: (انَّما یَفْتَرِی الکَذِبَ الَّذین لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّه).[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.) بلکه در روایات آمده است که دروغگو دشمن خداست و آن اقسامی دارد: الف) نسبت دروغ دادن به پیامبران گرامی و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و این قسم از دروغ که بدعت به آن میگویند، شدیدترین عذاب الهی را دارد و از همه اقسام دروغ بزرگتر و از اکبر کبائر است، مخصوصاً اگر سبب گمراهی کسی شود. ب) دروغ مفسدهآمیز نظیر دروغی که روابط بین دو مسلمان را تیره کند و نظیر دروغی که آبروی کسی را ببرد و نظیر دروغی که کسی را در خطر اندازد و مانند اینها. و قدر متیقّن از آیات و روایاتی که در مذمّت دروغ است همین قسم از دروغ میباشد. ج) نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر اینها، و به آن تهمت هم میگویند و این قسم علاوه بر اینکه دروغ است، غیبت نیز میباشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپّهای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند. د) دروغی که مفسده آمیز نباشد، نظیر تعریف بیجا از خود یا دیگران و نظیر اظهار محبّت و ارادت به کسی که محبّت و ارادت به او ندارد و مانند اینها، و حرمت این قسم دروغ نزد فقها مسلّم است و از آیات و روایات نیز به خوبی استفاده حرمت میشود. ه) دروغی که علاوه بر اینکه مفسده ندارد، فریب کسی هم نیست، نظیر قصّهها و داستانهای دروغ آمیز و شوخیهای دروغ آمیز و مانند اینها، و این قسم از دروغ گرچه حرام نیست، ولی از روایات به خوبی استفاده میشود که مسلمان واقعی از مثل این دروغها نیز پرهیز میکند. صفحه 401 و) توریه، و معنای آن این است که لفظی بگوید و معنایی را اراده کند که مخاطب توجّه به آن معنی نداشته باشد، و این قسم از دروغ نیز جایز نیست. و اینکه مشهور در میان مردم است که توریه بدون ضرورت جایز است، صحّت ندارد.
- [آیت الله سیستانی] وجوب أمر به معروف و نهی از منکر ، بر هر مکلّف نسبت به خانواده و نزدیکان شدیدتر است ، بنابراین اگر کسی در خانواده و نزدیکان خود نسبت به واجبات دینی ، از قبیل نماز ، و روزه و خمس و . . . بی توجّهی و سبک شمردن احساس نماید ، و نسبت به ارتکاب محرّمات از قبیل غیبت ، و دروغ و . . . بی مبالاتی و بی باکی ببیند ، باید اهمّیّت بیشتری ، با مراعات مراتب سه گانه أمر به معروف و نهی از منکر جلو کارهای زشت آنها را بگیرد ، و آنها را با انجام کارهای خوب دعوت نماید . ولی نسبت به پدر و مادر احتیاط واجب است که با ملایمت و نرمی آنها را راهنمائی بکند و هیچوقت با خشونت با آنها روبرو نشود .
- [آیت الله مظاهری] نمّامی و فتنهگری از گناهان کبیرهای است که قرآن آن را بالاتر از قتل دانسته است؛ خداوند در قرآن شریف میفرماید: (وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)[1] (و فتنه از قتل شدیدتر است.) (وَ الْفِتْنَةُ اکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ)[2] (و فتنه از قتل بزرگتر است.) و آن اقسامی دارد: الف) فتنهگری در دین خدا، نظیر افرادی که با گفتار یا کردار خود مردم را از دین و فضائل اخلاقی منحرف میکنند، و این صورت، گناه مفسد فی الارض را نیز دارد. ب) کسانی که با تهمت زدن و دروغپردازی مردم را به یکدیگر بدبین میکنند، و به رابطه و اخوّت اسلامی مسلمین ضربه میزنند، و این صورت گناه تهمت را نیز دارد. ج) کسانی که با سعایت و سخنچینی، غیبت کسی را که از او غیبت شده به او برسانند، و این قسم گناه غیبت را نیز دارد، زیرا عیب کسی را که غیبت نموده، نقل کرده است. د) کسانی که با نقل گفتاری یا کرداری مردم را به یکدیگر بدبین و دشمنی را میان آنان ایجاد میکنند، مثلاً ازدواج مجدد کسی را برای زنش بگویند یا تماس زنی را با نامحرم برای شوهرش بگویند، و این صورت از مصادیق همان فتنهگری است که در اسلام از آن منع شدید شده است.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام مکر و خدعه با مسلمانان است و کراراً در قرآن شریف علاوه بر اینکه آن را حرام میداند گوشزد میکند که مکر مکرکننده، به خودش باز میگردد: (وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِءُ الّا بِاهْلِهِ)[1] (و نیرنگ زشت، جز دامان صاحبش را نگیرد.) و آن اقسامی دارد: الف) مکر و خدعه با خداوند تبارک و تعالی نظیر مکر و خدعه در تضعیف دین و افرادی که وابسته به دین هستند، نظیر علما و متّقین و نظیر تقلّب در قانون، مثل آنچه در مورد اصحاب سبت که در قرآن آمده است، و این قسم مکر در میان مردم زیاد دیده میشود، و حیلههایی که در حلال کردن حرام نظیر خوردن ربا و فرار نمودن از واجبات نظیر فرار از خمس و از حقوق دیگران و محروم کردن وارث بدون جهت از ارث و محروم نمودن زوجه از مهریه بهکار برده میشود که از مصادیق همین مکر و خدعه و تقلّب در قانون است. ب) مکر و خدعه برای جلب مال دیگران، یا ضایع نمودن حقوق دیگران نظیر غش در معاملات و فریب دادن مردم در معاملات که این قسم علاوه بر اینکه حرام است، حقّالنّاس نیز میباشد و به حقّالنّاس در اسلام زیاد اهمیّت داده شده است. ج) مکر و خدعه در ضایع نمودن عرض و آبروی دیگران و یا ایجاد دشمنی میان مسلمانان و امثال اینها که این صورت گرچه ضمانآور نیست، ولی گناهش از قسم دوّم بزرگتر است. د) مکر و خدعه در جلب منافع و احراز شخصیّت بدون اینکه ضرری برای کسی داشته باشد، و این قسم مکر و خدعه اگر حرامی بر آن مترتّب نباشد نظیر دروغ یا غیبت و امثال آن، جایز است، ولی مسلمان از این کارها نمیکند.
- [آیت الله مظاهری] اشاعه فحشا (یعنی پراکنده کردن فساد و زشتکاری) از گناهان کبیره در اسلام است و قرآن شریف برای کسی که دوست دارد گناهان آشکار شوند، عذاب دنیا و آخرت را وعده داده است، چه برسد که بخواهد عمل اشاعه فحشا را انجام دهد: (انَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةَ فِی الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (به تحقیق کسانی که دوست میدارند که زشت کاری در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود.) و آن اقسامی دارد: الف) عیبی را به دروغ نسبت دادن به کسی و آن را درمیان مردم شیوع دادن، و این قسم علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه تهمت را نیز دارد، و افرادی که دامن به آن شایعه میزنند و آن را برای دیگران میگویند، اگر بدانند که تهمت است، گناهشان مثل کسی است که شایعه را اختراع نموده و اگر ندانند، حرام است و گناه اشاعه فحشا را دارد، علاوه بر اینکه آن شایعه تهمت است و گناه از آن را نیز دارد. ب) پخش کردن عیبی که در کسی هست در میان مردم، و این صورت علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه غیبت را نیز دارد. ج) گناهی را علنی و در میان مردم انجام دادن، نظیر بیرون آمدن زن با وضع جلف یا بدحجاب و یا بیحجاب و نظیر پخش موسیقیهای شهوتانگیز و پخش غناها و آهنگهای محرّک و یا پخش گفتههای جلف و محرّک در میان مردم و نظیر پخش کتابهای عشقی و رمانهای محرّک و امثال اینها، و این صورت علاوه بر گناهی که مترتّب بر اصل کار است، گناه اشاعه فحشا را نیز دارد و در بسیاری از موارد، گناه دوّم بالاتر از گناه اوّل است.
- [آیت الله اردبیلی] بر هر مکلفی واجب است تکالیف شریعت اسلام را آن چنانکه متوجه او میباشد انجام دهد. شرایط تکلیف چند چیز است: الف (بلوغ)؛ نشانه بالغ شدن دختر یا پسر یکی از سه چیز است: اوّل:روییدن موی زبر و درشت زیر شکم و بالای عورت. دوم: بیرون آمدن منی در خواب یا بیداری. سوم:برای پسر تمام شدن پانزده سال قمری هر چند وقتی سیزده سال او تمام شد، خوب است بنابر احتیاط مستحب واجبات را بجا آورد و از کارهای حرام اجتناب کند و زنهای نامحرم نیز خودشان را از او بپوشانند و برای دختر تمام شدن نه سال قمری، و اگر سن دختر معلوم نباشد و آبستن شود یا خونی ببیند که صفات حیض را داشته باشد، حکم میشود که قبلاً بالغ شده است. ب (عقل)؛ پس دیوانه تکلیفی ندارد. ج (توانایی انجام تکلیف و اختیار)؛ پس شخصی که به طور کلّی از انجام وظایف خود عاجز است، تکلیفی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان در اسلام که موجب فشار قبر میباشد، تندخویی است، و این گناه غالباً گناهان بزرگی را به دنبال دارد، نظیر غیبت و زخم زبان، بلکه تهمت و فحش و ناسزا، بلکه تندخویی گاهی موجب قتل نفوس و اتلاف اموال و جرح و کتک میشود و آن اقسامی دارد: الف) تندخویی که از صفت رذیلهای نظیر تکبّر و عجب و غضب و مانند اینها سرچشمه میگیرد، و این قسم از تندخویی علاوه بر اینکه گناه است، رفع سرچشمه آن یعنی تکبّر و عجب و غضب و مانند اینها نیز از اوجب واجبات است. ب) تندخویی که از کمون ذات سرچشمه بگیرد، به این معنی که تندخویی او از ملکه در نفس او بر میخیزد در حالی که متکبّر نیست و عجب ندارد و تسلّط بر اعصاب دارد، و این قسم از تندخویی نظیر قسم اوّل است که علاوه بر گناه تندخویی، رفع آن ملکه و رذیله از اوجب واجبات است. ج) تندخویی که از زبان بد شخص سرچشمه میگیرد نه از رذیلهای از رذایل، و این قسم از تند خویی علاوه بر فشار قبر، ممکن نیست انفکاک از گناهان بزرگ داشته باشد؛ زیرا مردم از شخص تندخو میترسند و تعییر و سرزنش و دیگر معاصی لازمه زبان اوست و چه بسا اعمال خوب او بهواسطه آن تندخویی حبط و نابود میشود، مثلاً با زحمت و مشقّت همسر و اولاد خود را در رفاه قرار میدهد و در آسایش آنان میکوشد، ولی با تندخویی اجر او که ثواب مجاهد در راه خداست حبط میشود، چنانکه اجر او نزد عیالش نیز حبط میگردد، و خلاصه کلام اینکه تندخو مطرود نزد خداوند متعال و نزد مردم حتّی عیالش میباشد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.