آیا پیامبر به مرگ طبیعی از دنیا رفته یا شهید شده است؟ درباره این موضوع در میان نویسندگان و مورخان اختلاف می باشد و بعضی از نویسندگان فقط به بیان این جمله که مریض شد و از دنیا رفت اکتفاء کرده اند. و بعضی قائلند که حضرت مسموم شده و به شهادت رسیدند. که اکثرا هم همین قول دوم را قبول دارند. در کتب تاریخی نقل شده است که یهودیان چندین مرتبه تصمیم گرفتند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را به شهادت برسانند ولی هر مرتبه پیامبر صلی الله علیه و آله توسط جبرییل از این توطئه آگاه می شد و یهودیان به مقصود خود نمی رسیدند و در پایان جنگ خیبر نیز گروهی از بزرگان قوم یهود زینب دختر حارث را که از اشراف یهود بود و پدر خود حارث و برادر خود مرحب و شوهر خود سلام بن مشکم را از دست داده بود تحریک کردند تا شاید به مقصود خود که نابودی رسول خدا صلی الله علیه و آله و در نتیجه نابودی دین تازه تأسیس اسلام بود نایل شوند ولی اگر چه این عمل نیز به شهادت آنی و فوری آن حضرت منجر نشد ولی باعث مسمومیت آن حضرت گردید و در نهایت در درازمدت به شهادت آن حضرت انجامید. مورخ بزرگ (محمد بن عمر واقدی) در مغازی، واقعه رحلت پیامبر را چنین نقل می کند: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله خیبر را گشود و آرام گرفت، زینب، دختر حارث شروع به پرس و جو کرد که محمد کدام قسمت گوسفند را بیشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را، زینب گوسفندی را کشت، و سپس زهر کشندة تب آوری را که با مشورت یهود فراهم آورده بود به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آن را مسموم کرد. چون غروب شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به منزل خود آمد پس متوجّه زینب شد از او پرسید، کاری داری؟ او گفت: ای ابوالقاسم! هدیه ای برایت آورده ام اگر چیزی را به پیامبر صلی الله علیه و آله هدیه می کردند از آن می خوردند و اگر صدقه بود از آن نمی خوردند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور فرمود تا هدیه او را گرفتند و در برابر آن حضرت نهادند. آن گاه فرمود: نزدیک بیایید و شام بخورید! یاران آن حضرت که حاضر بودند نشستند و شروع به خوردن کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از گوشت بازو خوردند و (بُشْر بن براء) هم لرزید. همین که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و بشر لقمه های خود را خوردند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به یاران خود فرمود: از خوردن این گوشت دست بردارید که این بازو به من خبر می دهد که مسموم است. و (بشر بن براء) گفت: ای رسول خدا، به خدا سوگند که من هم از همین یک لقمه فهمیدم، و علّت آن که آن را از دهان بیرون نینداختم برای این بود که خوراک شما را ناگوار نسازم، و چون شما لقمه خود را خوردید جان خودم را عزیزتر از جان شما ندیدم. وانگهی امیدوار بودم که این لقمه کشنده نباشد، بشر هنوز از جای خود برنخاسته بود که رنگش مانند عبای سیاه شد و یک سال بیمار بود و نمی توانست حرکت کند و بعد هم به همین علّت مرد. همچنین گفته اند که (بشر بن براء) هماندم مُرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از سه سال دیگر زنده ماندند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زینب را فرا خواندند و پرسیدند: شانه و بازوی گوسفند را مسموم کرده بودی؟ گفت: چه کسی به تو خبر داد؟ فرمود: خود گوشت. گفت آری. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چه چیزی تو را به این کار واداشت؟ گفت: پدر و عمو و همسرم را کشتی و بر قوم من رساندی آن چه رساندی. با خود گفتم اگر پیامبر باشد که خود گوشت به او خبر می دهد که چه کرده ام، و اگر پادشاه باشد از او خلاص می شویم. در مورد سرنوشت زینب مطالب مختلفی نقل شده است. برخی از راویان گفته اند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستور فرمود تا او را کشتند و برخی از راویان گفته اند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را عفو فرمود. سه نفر هم دست بر طعام برده ولی چیزی از آن نخورده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اصحاب خود دستور داد تا خون بگیرند و آنها میان سر خود را تیغ زدند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم زیر کتف چپ خود را خون گرفت و هم گفته اند که از پس گردن خود خون گرفت. گویند: مادر بُشْر بن براء می گفت: در مرضی که منجر به مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شد به دیدنش رفتم رسول خدا تب شدیدی داشت، پیامبر فرمود: همان طور که اجر و پاداش ما دو برابر است بلا و سختی ما هم دو چندان است. مردم می پندارند که من گرفتار ذات الجنب شده ام، و حال آن که چنین نیست و خداوند آن بیماری را بر من مسلط نکرده است و این ریشخندی شیطانی است. این اثر لقمه ای است که من و پسرت خوردیم، از آن روز بیماری در من ریشه دوانده است. تاکنون که پاره شدن رگ قلبم نزدیک شده است. بنابراین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت در حالی که شهید بود... (محمد بن عمر واقدی، مغازی، ترجمه دکتر مهدوی دامغانی، نشر دانشگاهی، ج2، ص517 الی 519. ) علاوه بر (واقدی)، (ابن هشام)( ابن هشام، السیرهَ النبویّه، بیروت، دارالقلم، ج3، ص352) ، (طبری)( محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، دارالکتب العلمیه، ج2، ص138) و (ابن اثیر)( ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دارالاحیاء التراث العربی، ج1، ص598599؛ نویسنده در پاورقی این کتاب این واقعه را از قول دیگر مورّخان و محدثّان نیز نقل می کند بعد از نقل این مطلب که این روایت از ابن اسحاق می باشد می گوید: بیهقی در کتاب دلایل النبوه این مطلب را از طریق ابی نفره از جابر نقل می کند. و عبدالرزاق در تألیف خود از معمر از زهری و ابن حجر در الفتح و مسلم در کتب خود و النووی در شرح مسلم و... این حادثه را بیان می کنند (رجوع شود به پاورقی کتاب الکامل فی التاریخ، ج1، ص598 ) این واقعه را نقل کرده اند ولی این سه مورّخ بیان کرده اند که رسول خدا لقمه را بیرون انداختند و از آن گوشت چیزی تناول نکردند ولی آن زهر خطرناک به آب دهان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخلوط شد و همین باعث شهادت آن حضرت گردید. (ظاهراً اسناد این سه مورخ از یک فرد و آن هم ابن اسحاق می باشد). (یعقوبی) مورّخ بزرگ دیگر جهان اسلام نیز این جریان را در تاریخ خود ذکر می کند ولی فقط به مسمومیت آن حضرت اشاره می کند ولی از شهادت آن حضرت سخن نمی گوید.( تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، ج1، ص416) مورّخان و محدّثان شیعه نیز بیشتر به این سمت رفته اند که علت مرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همان گوشت مسمومی بوده است که زینب (دختر حارث) به آن حضرت خورانیده بود. علامه مجلسی (ره) در کتاب (جلاء العیون) نقل می کند که: (در احادیث معتبر وارد شده است، آن حضرت به شهادت از دنیا رفت. چنان چه (صفار) به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است. (مجلسی، محمد باقر، جلاءُ العیون، ص8283) مرحوم (ثقة الاسلام کلینی) نیز در کتاب با ارزش (اصول کافی) به اصل توطئه از قول امام باقر علیه السلام اشاره می کند. (کلینی، اصول کافی؛ مجلسی، بحارالانوار، ج2؛ و در کتب دیگر خود در باره این واقعه احادیثی نقل نموده است که دلالت بر شهادت آن حضرت دارند) برخی از اخبار و نقل ها نیز حکایت از آن دارند که پیامبر گرامی اسلام توسط برخی منافقین در میان مسلمین مسموم گردیده و به شهادت رسیدند. در کتاب (فروغ ابدیت) نیز بعد از نقل این واقعه در پاورقی آمده است: (معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود می فرمود : این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح برای من آورد. زیرا اگرچه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اولین لقمه را بیرون انداخت ولی آن زهر خطرناک با آب دهان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کمی مخلوط شد و روی دستگاه های بدن آن حضرت اثر خود را گذاشت.( سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج2، ص664) مرحوم شیخ طوسی در کتاب تهذیب الأحکام مینویسد : محمد بن عبد الله (صلی الله علیه وآله وسلم ) ... در روز دوشنبه 28 صفر سال دهم هجری در حالی از دنیا رفت که مسموم شده بود .( تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 6 - ص 2 ) و نیز مرحوم علامه حلی در کتاب المنتهی مینویسد : اما این که چه کسی و در چه زمانی آن حضرت را سمّ داده است ، همانند بسیار دیگر از زوایای زندگی آن حضرت برای ما روشن نیست .( منتهی المطلب (ط.ق) - العلامة الحلی - ج 2 - ص 887 ) در نتیجه این که چه کسی پیامبر را سمّ داده و این سمّ در چه زمانی بوده است ، برای ما به صورت دقیق روشن نیست و تنها می توان از مجموع آنچه بیان شد نتیجه گرفت که مرگ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم طبیعی نبوده است و آن حضرت با شهادت از دنیا رفته است .
آیا پیامبر به مرگ طبیعی از دنیا رفته یا شهید شده است؟
درباره این موضوع در میان نویسندگان و مورخان اختلاف می باشد و بعضی از نویسندگان فقط به بیان این جمله که مریض شد و از دنیا رفت اکتفاء کرده اند. و بعضی قائلند که حضرت مسموم شده و به شهادت رسیدند. که اکثرا هم همین قول دوم را قبول دارند.
در کتب تاریخی نقل شده است که یهودیان چندین مرتبه تصمیم گرفتند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را به شهادت برسانند ولی هر مرتبه پیامبر صلی الله علیه و آله توسط جبرییل از این توطئه آگاه می شد و یهودیان به مقصود خود نمی رسیدند و در پایان جنگ خیبر نیز گروهی از بزرگان قوم یهود زینب دختر حارث را که از اشراف یهود بود و پدر خود حارث و برادر خود مرحب و شوهر خود سلام بن مشکم را از دست داده بود تحریک کردند تا شاید به مقصود خود که نابودی رسول خدا صلی الله علیه و آله و در نتیجه نابودی دین تازه تأسیس اسلام بود نایل شوند ولی اگر چه این عمل نیز به شهادت آنی و فوری آن حضرت منجر نشد ولی باعث مسمومیت آن حضرت گردید و در نهایت در درازمدت به شهادت آن حضرت انجامید.
مورخ بزرگ (محمد بن عمر واقدی) در مغازی، واقعه رحلت پیامبر را چنین نقل می کند:
چون رسول خدا صلی الله علیه و آله خیبر را گشود و آرام گرفت، زینب، دختر حارث شروع به پرس و جو کرد که محمد کدام قسمت گوسفند را بیشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را، زینب گوسفندی را کشت، و سپس زهر کشندة تب آوری را که با مشورت یهود فراهم آورده بود به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آن را مسموم کرد. چون غروب شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به منزل خود آمد پس متوجّه زینب شد از او پرسید، کاری داری؟ او گفت: ای ابوالقاسم! هدیه ای برایت آورده ام اگر چیزی را به پیامبر صلی الله علیه و آله هدیه می کردند از آن می خوردند و اگر صدقه بود از آن نمی خوردند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور فرمود تا هدیه او را گرفتند و در برابر آن حضرت نهادند. آن گاه فرمود: نزدیک بیایید و شام بخورید! یاران آن حضرت که حاضر بودند نشستند و شروع به خوردن کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از گوشت بازو خوردند و (بُشْر بن براء) هم لرزید. همین که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و بشر لقمه های خود را خوردند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به یاران خود فرمود: از خوردن این گوشت دست بردارید که این بازو به من خبر می دهد که مسموم است. و (بشر بن براء) گفت: ای رسول خدا، به خدا سوگند که من هم از همین یک لقمه فهمیدم، و علّت آن که آن را از دهان بیرون نینداختم برای این بود که خوراک شما را ناگوار نسازم، و چون شما لقمه خود را خوردید جان خودم را عزیزتر از جان شما ندیدم. وانگهی امیدوار بودم که این لقمه کشنده نباشد، بشر هنوز از جای خود برنخاسته بود که رنگش مانند عبای سیاه شد و یک سال بیمار بود و نمی توانست حرکت کند و بعد هم به همین علّت مرد. همچنین گفته اند که (بشر بن براء) هماندم مُرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از سه سال دیگر زنده ماندند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زینب را فرا خواندند و پرسیدند: شانه و بازوی گوسفند را مسموم کرده بودی؟ گفت: چه کسی به تو خبر داد؟ فرمود: خود گوشت. گفت آری. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چه چیزی تو را به این کار واداشت؟ گفت: پدر و عمو و همسرم را کشتی و بر قوم من رساندی آن چه رساندی. با خود گفتم اگر پیامبر باشد که خود گوشت به او خبر می دهد که چه کرده ام، و اگر پادشاه باشد از او خلاص می شویم.
در مورد سرنوشت زینب مطالب مختلفی نقل شده است. برخی از راویان گفته اند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستور فرمود تا او را کشتند و برخی از راویان گفته اند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را عفو فرمود. سه نفر هم دست بر طعام برده ولی چیزی از آن نخورده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اصحاب خود دستور داد تا خون بگیرند و آنها میان سر خود را تیغ زدند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم زیر کتف چپ خود را خون گرفت و هم گفته اند که از پس گردن خود خون گرفت.
گویند: مادر بُشْر بن براء می گفت: در مرضی که منجر به مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شد به دیدنش رفتم رسول خدا تب شدیدی داشت، پیامبر فرمود: همان طور که اجر و پاداش ما دو برابر است بلا و سختی ما هم دو چندان است. مردم می پندارند که من گرفتار ذات الجنب شده ام، و حال آن که چنین نیست و خداوند آن بیماری را بر من مسلط نکرده است و این ریشخندی شیطانی است. این اثر لقمه ای است که من و پسرت خوردیم، از آن روز بیماری در من ریشه دوانده است. تاکنون که پاره شدن رگ قلبم نزدیک شده است. بنابراین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت در حالی که شهید بود... (محمد بن عمر واقدی، مغازی، ترجمه دکتر مهدوی دامغانی، نشر دانشگاهی، ج2، ص517 الی 519. )
علاوه بر (واقدی)، (ابن هشام)( ابن هشام، السیرهَ النبویّه، بیروت، دارالقلم، ج3، ص352) ، (طبری)( محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، دارالکتب العلمیه، ج2، ص138) و (ابن اثیر)( ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دارالاحیاء التراث العربی، ج1، ص598599؛ نویسنده در پاورقی این کتاب این واقعه را از قول دیگر مورّخان و محدثّان نیز نقل می کند بعد از نقل این مطلب که این روایت از ابن اسحاق می باشد می گوید: بیهقی در کتاب دلایل النبوه این مطلب را از طریق ابی نفره از جابر نقل می کند. و عبدالرزاق در تألیف خود از معمر از زهری و ابن حجر در الفتح و مسلم در کتب خود و النووی در شرح مسلم و... این حادثه را بیان می کنند (رجوع شود به پاورقی کتاب الکامل فی التاریخ، ج1، ص598 ) این واقعه را نقل کرده اند ولی این سه مورّخ بیان کرده اند که رسول خدا لقمه را بیرون انداختند و از آن گوشت چیزی تناول نکردند ولی آن زهر خطرناک به آب دهان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخلوط شد و همین باعث شهادت آن حضرت گردید. (ظاهراً اسناد این سه مورخ از یک فرد و آن هم ابن اسحاق می باشد).
(یعقوبی) مورّخ بزرگ دیگر جهان اسلام نیز این جریان را در تاریخ خود ذکر می کند ولی فقط به مسمومیت آن حضرت اشاره می کند ولی از شهادت آن حضرت سخن نمی گوید.( تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، ج1، ص416)
مورّخان و محدّثان شیعه نیز بیشتر به این سمت رفته اند که علت مرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همان گوشت مسمومی بوده است که زینب (دختر حارث) به آن حضرت خورانیده بود.
علامه مجلسی (ره) در کتاب (جلاء العیون) نقل می کند که:
(در احادیث معتبر وارد شده است، آن حضرت به شهادت از دنیا رفت. چنان چه (صفار) به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است. (مجلسی، محمد باقر، جلاءُ العیون، ص8283) مرحوم (ثقة الاسلام کلینی) نیز در کتاب با ارزش (اصول کافی) به اصل توطئه از قول امام باقر علیه السلام اشاره می کند. (کلینی، اصول کافی؛ مجلسی، بحارالانوار، ج2؛ و در کتب دیگر خود در باره این واقعه احادیثی نقل نموده است که دلالت بر شهادت آن حضرت دارند)
برخی از اخبار و نقل ها نیز حکایت از آن دارند که پیامبر گرامی اسلام توسط برخی منافقین در میان مسلمین مسموم گردیده و به شهادت رسیدند.
در کتاب (فروغ ابدیت) نیز بعد از نقل این واقعه در پاورقی آمده است:
(معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود می فرمود : این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح برای من آورد. زیرا اگرچه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اولین لقمه را بیرون انداخت ولی آن زهر خطرناک با آب دهان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کمی مخلوط شد و روی دستگاه های بدن آن حضرت اثر خود را گذاشت.( سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج2، ص664)
مرحوم شیخ طوسی در کتاب تهذیب الأحکام مینویسد :
محمد بن عبد الله (صلی الله علیه وآله وسلم ) ... در روز دوشنبه 28 صفر سال دهم هجری در حالی از دنیا رفت که مسموم شده بود .( تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 6 - ص 2 )
و نیز مرحوم علامه حلی در کتاب المنتهی مینویسد :
اما این که چه کسی و در چه زمانی آن حضرت را سمّ داده است ، همانند بسیار دیگر از زوایای زندگی آن حضرت برای ما روشن نیست .( منتهی المطلب (ط.ق) - العلامة الحلی - ج 2 - ص 887 )
در نتیجه این که چه کسی پیامبر را سمّ داده و این سمّ در چه زمانی بوده است ، برای ما به صورت دقیق روشن نیست و تنها می توان از مجموع آنچه بیان شد نتیجه گرفت که مرگ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم طبیعی نبوده است و آن حضرت با شهادت از دنیا رفته است .
- [سایر] آیا پیامبر اسلام به شهادت رسید یا به مرگ طبیعی از دنیا رفت؟
- [سایر] آیا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفتند یا به شهادت رسیدند؟
- [سایر] چرا از بین 124000 پیامبر فقط یک تن شهید شده و همگی به مرگ طبیعی فوت شده اند؟ و امامان(غیر از امام عصر(عج)) همگی به شهادت رسیدند؟
- [سایر] امام عصر(عج) به شهادت می رسند یا به مرگ طبیعی می میرند؟
- [سایر] حضرت مهدی (عج) شهید نمیشوند و به عمر طبیعی از دنیا میروند!
- [سایر] سلام 1)آیا این درست است که می گویند حضرت مهدی را یک زن به شهادت می رساند؟ اصلا ایشان هم مانند بقیه اهل بیت بعد از شهادت یا رحلت رجعت میکنند اگر چنین است بعد از رجعت به مرگ طبیعی از دنیا می روند یا شهید می شوند؟ 2)دجال کیست؟ و آیا از علایم حتمی ظهور است؟
- [سایر] مرگ طبیعی و ارادی را بیان فرمایید؟
- [سایر] آیا درست است که بعضیها می گویند علاوه بر مرگ طبیعی، مرگ ارادی هم داریم؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] شهادت امام حسین با شهادت کدام پیامبر مقایسه شده است
- [سایر] چرا شهید دوست دارد به دنیا برگردد؟
- [آیت الله مظاهری] شهادت پنج دسته پذیرفته نمیشود گرچه دارای شرایط بیّنه باشند: 1 - شهادت شریک برای شریک در مالی که شریک هستند. 2 - شهادت وصی در چیزهایی که در اختیار اوست. 3 - شهادت خویشان مانند پدر و فرزند. 4 - شهادت دشمن علیه دشمن خود. 5 - شهادت مدّعی برای ادعای خود نظیر قذف (شهادت کسی که به دیگری نسبت زنا بدهد در مورد زنا).
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان می تواند قبل از مرگ خود خواه صحیح و سالم باشد یا بیمار هر قدر از مال خود را بخواهد، به دیگری ببخشد، یا جنسی را ارزانتر از قیمت بفروشد، یا به مصرف خود و عیال و میهمان برساند به شرط این که کاملاً هوشیار باشد، ولی احتیاط مستحب آن است که در مرضی که با آن از دنیا می رود (یعنی در آستانه مرگ) در بیش از ثلث مال خود چنین تصرّفاتی نکند، مگر با اجازه ورثه.
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان می تواند قبل از مرگ خود خواه صحیح و سالم باشد یا بیمار هر قدر از مال خود را بخواهد، به دیگری ببخشد، یا جنسی را ارزانتر از قیمت بفروشد، یا به مصرف خود و عیال و میهمان برساند، ولی احتیاط آن است که در مرضی که با آن از دنیا می رود (یعنی در آستانه مرگ) در بیش از ثلث مال خود چنین تصرفاتی نکند، مگر با اجازه ورثه.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زنی که همسرش از دنیا رفته باید چهارماه و ده روز عده نگه دارد، خواه ازدواج دائم باشد یا موقت، شوهرش با او نزدیکی کرده باشد یا نه، حتی زن یائسه نیز باید عده وفات نگه دارد و اگر باردار است باید تا هنگام وضع حمل عده نگه دارد، ولی اگر پیش از گذشتن چهارماه و ده روز فرزندش به دنیا آید باید تا چهارماه و ده روز از مرگ شوهر عده را ادامه دهد.
- [آیت الله مظاهری] تحمّل شهادت و ادای شهادت هر دو واجب است بنابر این اگر کسی را برای شهادت خواستند باید برود همانگونه که اگر او را برای شهادت دادن نزد قاضی خواستند باید حاضر شود مگر اینکه افراد دیگری برای تحمّل شهادت یا ادای آن، باشند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اجاره با مرگ اجارهدهنده باطل میشود و با مرگ مستأجر، باطل نمیشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی یقه پاره نکند، به خصوص در مرگ غیر پدر و برادر.
- [امام خمینی] اگر مالی را برای کسانی که به دنیا نیامدهاند وقف کند درست نیست ولی وقف برای اشخاصی که بعضی از آنها به دنیا آمدهاند صحیح و آنها که به دنیا نیامدهاند بعد از آمدن به دنیا با دیگران شریک میشوند.
- [آیت الله مظاهری] اگر شاهد از شهادت خود برگردد یا شاهد دیگری برخلاف او شهادت دهد، اگر قبل از حکم قاضی باشد آن شهادت اوّل پذیرفته نمیشود ولی اگر بعد از حکم باشد حکم نقض نمیشود. ولی در صورتی که شاهد از شهادت خود برگشته باشد ضامن است و تعزیر میشود، مثلاً اگر کسی به واسطه شهادت او قصاص شده باشد، اگر دروغ گفته باشد ورثه میتوانند قصاص کنند و اگر اشتباهی باشد ورثه میتوانند دیه بگیرند.
- [آیت الله مظاهری] از وقتی که اوّلین جزء بچّه از شکم مادر بیرون میآید چه زایمان طبیعی باشد یا غیر طبیعی )سزارین(، خونی که زن میبیند، اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است. و زن را در حال نفاس، )نُفَساء( میگویند.