اهل سنت برای عمر و عثمان چه کراماتی بیان می کنند؟
کرامات حضرت عمر فاروق رضی الله عنه 1- امام بخاری رحمه الله علیه از حضرت ابوهریره رضی الله تعالی عنه روایت می کند که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ارشاد فرمودند: که در بین امتهای قبلی اشخاصی موجود بودند که در دلهایشان از جانب الله تعالی سخنان القاء می شد، یعنی به انها الهام می شد واگر در بین امت من چنان شخصیتی موجود باشد پس ان عمر رضی الله عنه می باشد. همچنین علامه طبرانی در کتاب اوسط از ابو سعید خدری رضی الله عنه حدیث طولانی را بیان می کند که الله تعالی برای هر امتی که نبی فرستاده است در بین همان امت حتما یک شخص ملهم( الهام شونده) در بین انها بوده که قبل از امدن همان نبی بر او الهام می شد واگر در بین امت من چنین شخصی باشد که بر او الهام می شود، پس ان شخص عمر رضی الله عنه است. صحابه پرسیدند که بر کسی که الهام می شود پس کیفیت ان چگونه است؟ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند که به زبان وی فرشته سخن می گوید یعنی بر کسی که الهام می شود، کیفیت وی چنان است که هر انچه فرشته به او بگوید وی همان سخنان فرشته را به انسانها می رساند و از جانب خود هیچ سخنی را به کسی نمی گوید و سند این حدیث معتبر است و این دو حدیث کرامت عمر فاروق رضی الله عنه را که صاحب الهام بوده اند ظاهر می سازد، پس اگر در امم گذشته صاحبان الهام پیدا میشدند پس در این امت محمدی صلی الله علیه وسلم که از نگاه علم وفضیلت خیلی بهترند و به نعمت الهام زیاده تر مشرف شده اند. باران الهامای خداوندی بر قلب فاروق اعظم رضی الله عنه به خاطرصفات برجسته روحی وی بود و در قران کریم و احادیث تقریبا بیست و دو جا طوری است که در انجا رای و نظر عمر فاروق رضی الله عنه عیناً مطابق احکام و فرمان خداوندی ثابت گردیده است و این از کرامات ایشان است.( تاریخ الخلفاء ص 87 و 89) . 2- امام ترمذی (رح) از حضرت بی بی عائشه صدیقه رضی الله عنها روایت می کند که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ارشاد فرمودند: من انسانها وجنیات و شیاطین را دیدم که انها از ترس حضرت عمر رضی الله عنه می گریختند.( تاریخ الخلفاء ص 84). امام احمد رحمه الله علیه از حضرت بریده رضی الله عنه روایت می کند که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ارشاد فرمودند: ای عمر شیاطین از تو خوف میکند. 3- از حضرت ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که حضرت عمر فاروق رضی الله عنه لشکری را تحت قیادت ساریه رضی الله عنه به جهاد فرستادند، روزی سیدنا عمر الفاروق رضی الله عنه روز جمعه خطبه می خواندند که در عین خطبه خواندن فرمودند: ای ساریه به طرف کوه بیا و سه بار تکرار فرمودند وهمگان متعجب شدند، اندک زمانی بعد که لشکر اسلام امد وکار گزاری داد، گفتند که نزدیک بود یک روز ما شکست بخوریم، ولی ناگهان این صدای عمر رضی الله عنه که می گفت ای ساریه به طرف کوه بیا و سه بار این صدارا شنیدیم و بعدا ما به طرف کوه امدیم والله تعالی مشرکین را شکست داد. حضرت ابن عمر رضی الله عنهما می فرماید که مردم به سیدنا فاروق اعظم رضی الله عنه گفتند خوب پس همین بود که شما در بین خطبه جمعه ای ساریه به طرف کوه بیا را می گفتید وان مکان که حضرت ساریه رضی الله عنه انجا جهاد می کرد در شرق نهاوند بود. ابن حجر در اصابه ، این حدیث را معتبر گفته است. ( تاریخ الخلفاء ص 89). 4- از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت است که حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه از شخصی سوال کرد و گفت نامت چیست؟ وی جواب داد اسم من جمره ( جرقه اتش) است فرمود نام پدرت چیست؟ جواب داد اسم پدر من ابن شهاب ( پسر شعله) است،دوباره سوال کرد که از کدام قبیله ای؟ در جواب گفت : حرقه (سوزش) ، باز پرسیدند که محل سکونت شما کجاست؟ جواب داد که محل سکونت ما در ذات نطی (صاحب شعله ) است.فاروق اعظم رضی الله عنه بعد از شنیدن سخنان وی فرمود: برو احوال خاندانت را بگیر که همه سوخته اند، ان شخص هنگامی که به خانه خود رفت دید همه خاندانش سوخته اند این واقعه تاریخی را ابوالقاسم بن بشران در کتابی بنام فواید و حضرت امام مالک (رح) در موطا، لبن درید در اخبار مشهوره و ابن کلبی در جامع بیان نموده اند، در این واقعه کرامات حضرت عمر رضی الله عنه هویدا است. (تاریخ الخلفاء ص 90 ). 5- ابن عساکر( رح) از حضرت طارق بن شهاب رضی الله عنه روایت می کند شخصی بود که هنگام صحبت به حضرت عمر فاروق رضی الله عنه سخنان دروغ می گفت. پس هر بار در سخنانش دروغ می گفت حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه به او می فرمودند که این سخن را به یاد داشته باشی. بالاخره هر جا سخن دروغ می گفت عمر الفاروق رضی الله عنه تذکر می دادند تا سخنانش تمام شد وان شخص به حضرت عمر رضی الله عنه گفت که در جریان صحبت هر جا که مرا تذکر می دادید همه ان سخنان دروغ بودند و الباقی صحبتهایم راست بود. حافظ الحدیث ابن عساکر ( رح) از حضرت حسن بصری رحمه الله علیه روایت می کند که در زمانه اصحاب کرام حضرت عمر رضی الله عنه در دروغ شناسی نهایت کمال را داشتند و این در حقیقت کشف و کرامات ایشان بود.( تاریخ الخلفاء باب کرامات عمر رضی الله عنه ص 91 ). 6- علامه بیهقی ( رح) در کتاب دلایل از ابی مدبه جمعی روایت بیان می دارد هنگامی که خبر سنگسار شدن حاکم بزرگ عراقی ها به حضرت عمر رضی الله عنه رسید ایشان در اثر این حرکت ناشایسته خیلی ناراحت شدند، لذا در وقت ادای نماز سهوی انجام شد و ایشان سجده سهو انجام دادند وپس از ادای نماز در دعا فرمودند: یا الله جل جلاله این عراقی ها ی ظالم مرا به اشتباه انداختند و در ادای نماز از من سهوی سر زده شد، بار خدایا تو هم انان را به اشتباه بیندازی و هر چه زود تر حکومت عمر ثقفی را بر ایشان مسلط بگردان تا این حکومت جدید مانند دوران جاهلیت بر ایشان حکمفرمائی کند، چرا که اوبه نیک و بد رعیّت هیچ گونه تفاوتی نمی گذارد. علامه بیهقی می گوید که از این حکومت جدید مطلب حضرت عمر رضی الله عنه حکومت حجاج بن یوسف بود ، لیکن ابن لهیه بیان می دارد که حجاج بن یوسف هنوز در ان زمان متولد هم نشده بود ، در چنان صورتی دعای بد ایشان در حق عراقی های ظالم جایز و درست بود و این سخن معلومی است که قبولی دعای حضرت عمر رضی الله عنه کرامت ایشان است. (تاریخ الخلفاء ص 91) . 7- ابن سعد(رح) از حضرت سلیمان بن یسار رضی الله عنه روایت می کند که در هنگام رحلت حسرت امیز حضرت عمر رضی الله عنه جنّیات نیز اظهار غمگینی و گریه نمودند. حاکم (رح) از مالک بن دینار(رح )روایت می کند هنگامی که حضرت عمر رضی الله عنه شهید گردانیده شدند از کوه تباله این ندا امد که به اسلام محبت دارد وانان را به حالت اسلام گریه لازم است واهل اسلام رفتند و در بین مسلمانان ضعف پدیدار شد. گریه جنّیات هم بخاطر حضرت عمر رضی الله عنه از کرامات ایشان است. (تارخ الخلفاء ص 103). 8- حافظ حدیث ابوالشیخ در کتاب العصمه از قیس بن حجاج روایت می کند که بعد از فتح مصر در اوایل یکی از ماههای عجمی هیاتی به خدمت حضرت عمرو بن العاص رضی الله عنه حاکم اسلامی مصر حاضر شده عرض کردند که ما رسمی داریم و تا زمانی که ان رسم و سنت راعملی نکنیم در دریای نیل اب زیاد نمی شود. حضرت عمرو بن العاص رضی الله عنه از ایشان پرسیدند که این عمل شما چیست؟ انان اظهار کردند که رسم سالیانه ما این است که هر سال یک دختر باکره جوان را که از پدر ومادر یکی و یکدانه باشد وبا رضایت پدر و مادرش ان دوشیزه راخیلی خوب غسل می دهیم لباسهای زیبا او را می پوشانیم و بعد از آرایش بسیار او را به دریای نیل نذر می کنیم. حضرت عمروبن العاص رضی الله عنه که این سخن جاهلان را شنید فرمود همه این رسومات از زمان جاهلیت است،مرا به خدا قسم است که در اسلام اینگونه اعمال نیست چرا که اسلام همه عادات و رسوم دوران جاهلیت را از بین برده است، هیئات مصری از این سخنان خاموش شدند و در همین سال که مراسم غرق نمودن دوشیزگان زنده صورت نگرفت جریان اب نیل بند شد، مردم که این بندی اب را دیدند اراده ترک وطن نمودند به همین جهت حضرت عمرو بن العاص امیر المومنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه را در جریان کار قرار دادند که اینگونه واقعاتی پیدا شده است و چه چاره کنم؟ حضرت عمر الفاروق رضی الله عنه در جواب وی نوشتند ای عمروبن العاص رضی الله عنه هر انچه که شما گفته اید کاملاً درست است ورسومات جاهلیت قدیمی را اسلام به صورت قطعی محو نموده است و همراه با ان نامه ای جداگانه برای حضرت عمرو بن العاص رضی الله عنه فرستاده ویاد اوری کردند که این نامه دیگر را جداگانه در دریای نیل بیندازند، حضرت عمروبن العاص رضی الله عنه که ان نامه را مطالعه نمودند مشاهده کرد که امیر المومنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه در ان تحریر فرموده بودند: از طرف بنده خدا عمر امیر المومنین به دریای نیل مصر: پس از حمد و صلوات، اگر تو به اختیار خود جریان داری پس هرگز جریان نداشته باش و اگر به فرمان الله تعالی در جریانی، پس من از الله تعالی دعا میخواهم که او تعالی تو را جاری سازد. حضرت عمرو بن العاص رضی الله عنه این حکم را شب هنگام در دریای نیل انداخت وقتی صبح طلوع کرد مردم دیدند که الله تعالی در دریای نیل اب زیادی جاری نموده است و مصریان هم برای همیشه از نذر نمودن دوشیزگان نجات یافتند و حقیقت مسئله این است هر کسی که از الله تعالی می ترسد پس در دنیا هر چیزی که هست از وی می ترسد، حکومت شخص خدا ترس هرجا باشد سایر حکومتهای ظالم از ان خواهند ترسید و این از کرامات برجسته سیدنا عمر فاروق رضی الله عنه بود. (تاریخ الخلفاء ص 91و 90). 9- از یحیی بن ایوب خزاعی ( رح) روایت است: روزی حضرت فاروق رضی الله عنه بر کنار قبر یک جوان ایستاده فرمودند: شخصی که در زندگی خود از خداوند متعال می ترسید پس الله تعالی در جنت دو باغ به ان شخص می دهد چنان که در سوره رحمن می فرماید {{وَلِمَن خَافَ مَقَام رَبِهِ جَنَّتان}} پس از فرموده امیر المومنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه صدای جوان از قبر بلند شد که ای فاروق اعظم رضی الله عنه پروردگار من چنین باغهایی را به من انعام و ارزانی فرموده است. این داستان طولانی را حافظ حدیث ابن عساکر (رح) هم بیان فرموده است. (قره العینین ص 97 و98 ). 10- حضرت معدان بن ابی طلحه رضی الله عنه ذیلاً واقعه ای را می نویسد: حضرت عمر فاروق رضی الله عنه ار شاد فرمودند ای مردم! بشنوید من خواب دیدم که دو مرغ سرخ رنگ مرا به منقار خود زدند و تعبیر این خواب این است که زمان مرگ من نزدیک است، این واقعه را ابن ابی شیبه رضی الله عنه هم وایت کرده اند، این خواب کشف الهامی بود که از رحلت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه و شهادت ایشان ثابت گردید و این هم کرامت ایشان را ظاهر می سازد. 11- حضرت مجاهد (رح) می گوید ما در بین خود بیان می کردیم که در زمان خلافت امیر المومنین حضرت عمر فاروق رضی الله عنه همه شیاطین قید و حبس بودند اما پس از شهادت ایشان همه شیاطین دوباره منتشر شدند. این روایت را حافظ حدیث ابن عساکر (رح) نیز روایت کرده است. ( کنز العمال ج 26 ص 336 ). 12- حضرت سالم (رح) از پدر خود روایت می کند هر سخنی که حضرت عمر رضی الله عنه در امور دینی و دنیائی می فرمودند، قدرت خداوند بود که همان طور واقع می شد. باری عمر فاروق رضی الله عنه نشسته بودند شخصی از مقابل ایشان گذشت، حضرت عمر رضی الله عنه فرمودند اگر گمان من غلط نباشد، این شخص در زمان جاهلیت نجومی و فال بین بوده ، وتاکنون به همان مذهب سابق خود قائم است، او را نزد من بیاوردی هنگامی که ان شخص را اوردند پس حضرت عمر رضی الله عنه به او فرمودند: این تصور من غلط نخواهد بود که تو تاکنون به همان مذهب گذشته ات پایبند هستی، و در زمان جاهلیت نجومی و فال بین بوده ای؟ مرد نجومی جواب داد: من تاکنون مانند شما مسلمان صاحب فراستی ندیده ام ! پس حضرت عمر فاروق رضی الله عنه به او فرمودند:حالا شرح حال زندگیت را برایم بازگو کن. ونجومی اعتراف کرد که در زمان جاهلیت من فال بین و نجومی بوده ام. این واقعه را امام بخاری (رح) هم روایت کرده اند. ( تیسیر ص 145 ج 2 چاپ نولکثور). کرامات حضرت عثمان غنی رضی الله عنه 1- از حضرت امام مالک (رح) روایت است که جسد مبارک شهید خلیفه سوم حضرت عثمان غنی رضی الله عنه در منزل ایشان افتاده بود و از زبان مبارک ایشان صدای (دفن، دفن) بطور مکرر می امد و چون جسد مبارک ایشان به باغ کوکب تشییع شد و در انجا دفن گردیدند از زبان دیگر صدایی نیامد و شنیدن صدای ( دفن، دفن) از زبان ایشان کرامتشان بود. ( استیعاب ص 491 ج 2). 2- از امام مالک (رح) روایت است که حضرت عثمان ذی النورین رضی الله عنه هنگامی که از مقابل کوکب می گذشتند پس میفرمودند : بزودی در این مکان مرد نیکی دفن می شود وبالاخره خود ایشان انجا دفن شدند. 3- حضرت ابن عمر رضی الله عنهما میفرماید : روزی حضرت عثمان رضی الله عنه هنگام سحر فرمودند: دیشب خواب دیدم که سرور کائنات محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم به من فرمودند ای عثمان رضی الله عنه امروز روزه را با ما افطار نما، پس حضرت عثمان رضی الله عنه در حالت روزه داری در همان روزه به شهادت رسیدند. این واقعه را حاکم (رح) هم بیان نموده است واین را هم نوشته اند که حضرت عثمان رضی الله عنه این را از حضرت رسول صلی الله علیه وسلم شنیدند که فرمود ای عثمان رضی الله عنه تو در روز جمعه نزد ما می ایی و هم در روز جمعه در حالت روزه شهید گردانیده شدند واینگونه تعبیر خوابشان تکمیل گردید. ( قره العینین ص 138 ). محجن غلام شده حضرت عثمان رضی الله عنه می گوید: روزی همراه با حضرت عثمان رضی الله عنه در یکی از مجالس رفتم، در انجا زن بیچاره ای امده عرض کرد ای امیر المومنین از من گناه سر زده است به مجرد شنیدن این سخن سیدنا عثمان رضی الله عنه به من امر فرمودند که این زن را از اینجا دور نما. پس من ان زن را از انجا راندم، لحظه ای بعد دوباره امد وگفت من زنا کرده ام حضرت عثمان رضی الله عنه باز به من فرمودند ای محجن این زن را دور کن، من دوباره او را از انجا راندم، بار سوم هم ان زن برگشت و خطاب به امیر المومنین عرض کرد که ای خلیفه وقت، من بدون شک وشبهه مرتکب زنا شده ام وبه این اقرارم ، حد زنا را بر من جاری کنید، با شنیدن این سخن سیدنا عثمان رضی الله عنه به من فرمودند ای محجن غافل چه بلائی بر سر این زن امده است و همیشه باعث فساد می گردد، برو او را ببر و غذا بده و لباس برای پوشیدن کامل بدن بدهید، من ان زن دیوانه را با خود بردم و مطابق هدایات حضرت عثمان رضی الله عنه خدمت او را بجا اوردم. چند روز بعد که او به هوش امد وحواسش سر جا امد وقلبش ارام گرفت پس حضرت عثمان رضی الله عنه به من فرمود مقداری خرما، ارد و کشمش را بر خر بار کن وفردا این زن مسکین را همراه با این وسایل در میان صحرا به نزد اقوام و خویشانش برسان، هنگام صبح من ان خرما ،ارد و کشمش را بر سواری بار نموده همراه ان زن روان شدم. در بین راه از او پرسیدم که ایا باز هم به سخنانت اقرار می کنی که نزد امیر المومنین گفتی؟ او به من پاسخ داد خیر هرگز .زیرا من هر انچه گفتم از شدت غم ومصیبت گفته بودم که از مصیبت نجات کنم. این واقعه را عقیلی( رح ) هم بیان نموده است، این واقعه کشف المعانی حضرت عثمان رضی الله عنه بود که کاملاً درست ثابت شد. کرامات حضرت علی کرم الله وجهه 1- روزی سیدنا علی رضی الله عنه به طرف ابن ملجم اشاره نموده وفرمودند: اگاه باشید که این شخص مرا شهید ساخت، با گفتن این سخن اطرافیان گفتند پس چه چیزی مانع ار انتقام از اوست؟ سیدنا علی رضی الله عنه فرمودند: فعلاً مرا شهید نکرده است، بدین جهت انتقام گرفتن از او به هیچ وجه جایز نیست و بالاخره مطابق با فرموده ان بزرگوار ابن ملجم بدبخت ضربه ای به ایشان زد و حضرت علی رضی الله عنه را شهید گردانید. در همه سخنان اصحاب کرام رضوان الله تعالی اجمعین کشف الهامی موجود بود که تماماً کرامات ان حضرات عالی قدر بود. ( استیعاب ص 483 ج 2). 2- طبرانی در کتاب الاوسط و ابو نعیم در کتاب الدلایل از حضرت ذاذان روایت می کند که حضرت علی رضی الله عنه با شخصی سخن می گفت ، در جریان صحبت ان شخص به ایشان تهمت دروغگویی بست و سیدنا علی رضی الله عنه فرمودند خودت دروغگوئی ومن به خاطر اثبات دروغ تو از خداوند به دعای بد نمی خواهم، ان شخص جاهل با دلیری تمام گفت خیر من راستگو هستم و اگر دروغگو باشم پس دعای بد کن، چه کسی مانع از بد دعائی تو نسبت به من شده است؟ پی سیدنا علی رضی الله عنه دعای بد در حق ان جاهل کردند و دعایشان مقبول درگاه ایزد متعال شد و هنوز از مجلس بلند نشده بودند که ان شخص دروغگو وجاهل کور شد. (تارخ الخلفاء ص 125 و 126) . 3- از حضرت یحیی (رح) روایت است که من از حضرت علی رضی الله عنه شنیدم که من بنده خدا و برادر رسول اکرم صلی الله علیه وسلم هستم واین سخن را بعد از من کسی نمی گوید مگر اینکه دروغگو باشد، عدنی میگوید : شخصی در حضور حضرت علی رضی الله عنه همین سخن را بر زبان راند و فورا ً دیوانه شد. (کنز العمال ص 396 ج 2 ). 4- قاضی عبدالرحمن بن ابی لیلی ( رح) بیان میکند که شیر خدا در خطبه ای فرمودند بخدا سوگند میخورم وهر ان شخص را سوگند می دهم که در بین راه مدینه منوره ومکه معظمه در مقام غدیر خم از محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم این را شنیده باشد که انحضرت صلی الله علیه وسلم دست مرا گرفته و بلند کرده و فرمودند ای مسلمانان ایا من از جانهایتان بر شما عزیزتز نیستم؟ همه جمع اقرار نمودند که بله یا رسول الله صلی الله علیه وسلم! پس انحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند که اگر من دوست و عزیز شما باشم پس علی رضی الله عنه هم بر شما دوست وعزیز است، پروردگارا کسانی را دوست خود بسازی که علی رضی الله عنه را دوست خود می دانند وانهایی راذلیل وخوار بداری که علی رضی الله عنه را در روز غم ومصیبت تنها می گذارد. پس ای مردم هرکسی که این سخنان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم راشنیده است پس بلند شود وتقریبا بیش از ده نفراز ان مجلس بلند شده وایستادند وشاهدی دادند که حضرت علی رضی الله عنه راست می گوید واز میان انها تنها یک قبیله این شهادت را پنهان کردند که از سبب ان بر همه انها مرض برص(پیسی ) مسلط شد یعنی در وجود انها داغهای سفیدی پدیدار شد و همه کور شدند و از این دنیا محو شدند. این واقعه را خطیب بغدادی (رح) هم در افراد بیان نموده است. ( کنز العمال ص 397 ج 6 ). 5- حضرت امام جعفر صادق رضی الله عنه از پدر بزرگوارش امام محمد باقر رضی الله عنه روایت می کند که دو نفر برای فیصله بین دعوایشان به حضور سیدنا علی رضی الله عنه امدند وحضرت علی رضی الله عنه برای شنیدن سخنان ان دو در پای دیواری نشستند ، یکی از ان دو نفر عرض کرد که دیوار در حال افتادن است، حضرت علی رضی الله عنه فرمودند تو مقصد خود رابیان کن برای حفاظت خداوند کافی است، هنگامی که احوال خود را توضیح دادند ودعوایشان فیصله شد سیدنا علی رضی الله عنه برخاستند و بعد از رفتن انها به قدر چند قدم دیوار افتاد. این واقعه را ابو نعیم(رح) در کتاب الدلائل نیز بیان نموده است. (کنزالعمال ص 402 ج 2 ). 6- از ابو البختری (رح) روایت است، شخصی نزد حضرت علی رضی الله عنه ومکرراً مدح ایشان می گففت، حضرت علی رضی الله عنه به او فرمودند:اینگونه که تو مرا به طور منافقانه مدح میکنی من نسبت به ان خیلی عالی ترم، یعنی تو به اندازه ای که مراتب مرا می دانی از ان هم خیلی بیشتر الله تعالی درجات مرا بلند تر نموده است. این واقعه را ابن ابی الدنیا وابن عساکر(رح) هم بیان کرده اند .تشخیص مناسب حضرت علی رضی الله عنه از نفاق ان مرد از کرامات ایشان است. ( کنز العمال ص 409 ج 2). 7- از امام جعفر صادق رضی الله عنه روایت است که روزی در ماه مبارک رمضان سیدنا علی رضی الله عنه با امام حسن وامام حسین رضی الله عنهما وعبدالله بن جعفر رضی الله عنه افطار می نمودند وامیر المومنین علی رضی الله عنه دو سه لقمه لقمه بیشتر تناول نفرمودند، همراهان عرض کردند که شما چرا اینقدر کم خوراک شده اید؟ ایشان فرمودند از عمر وزندگی من مقدار خیلی کم باقی است و ان وقتی که باید از این دنیا برم نزدیک است وهمچنان گرسنه می مانم تا فرشته رحمت بیاید وچنان شد که حضرت علی رضی الله عنه در همان شب به شهادت رسیدند. این واقعه را عسکری (رح ) هم بیان کرده است. ( کنز العمال ص409 ج 2). 8- از حضرات امام حسن وامام حسین رضی الله عنهما روایت است که شیر خدا حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: شب هنگام در خواب با محبوب خودم حضرت محمد صلی الله علیه وسلم ملاقات نمودم ومن از دست عراقیها به حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم شکایت کردم که بعد از رحلت شما در ازار رساندن به من هیچ کوتاهی نمی کنند، وان حضرت صلی الله علیه وسلم جهت تسلی خاطر از ازار عراقیان به من وعده ارامی هر چه زود تر را داداند، پس از این خواب حضرت علی رضی الله عنه فقط سه روز در قید حیات بودند وبعداً شهید شدند. این واقعه را عدنی(رح) هم بیان کرده است. (کنز العمال ص 411 ج 2). 9- حسن بن کثیر (رح) از پدر خود روایت می کند که سیدنا علی رضی الله عنه بخاطر ادای نماز صبح تشریف می بردند که در انجا یک مرغابی در مقابل ایشان ایستاده وچشم به شیر خدا رضی الله عنه دوخته وفریاد می زند، اطرافیان امده وان مرغابی را از انجا راندند، سیدنا علی رضی الله عنه فرمودند: این حیوان را بگذارید و دورش نکنید زیرا این حیوان بر من ناله و نوحه میکند وبعد از مدتی ابن ملجم خارجی امد و شیر خدا حضرت علی رضی الله عنه را به شهادت رساند، این واقعه را ابن عساکر(رح) هم تشریح نموده است. (کنز العمال ص 413 ج 2). 10- از عاصم بن حمزه (رح) روایت است که حضرت حسین رضی الله عنه در جریان یک خطبه فرمودند هرگاه که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پدرم حضرت علی رضی الله عنه را به جهاد می فرستادند در سمت راست ایشان حضرت جبرائیل علیه السلام ودر سمت چپ ایشان حضرت میکائیل علیه السلام بود و در همان جنگ ایشان به لطف و مدد الله جل جلاله فاتح می شدند و بر می گشتند، این روایت را ابن ابی شیبه (رح) هم بیان نموده است. ( کنز العمال ص 412 ج 2). 11- ابو رافع رضی الله عنه روایت می کند هنگامی که سردار کونین صلی الله علیه وسلم پرچم مبارم را به حضرت علی رضی الله عنه دادند و به طرف خیبر فرستادند ما هم همراه ایشان بودیم. وقتی به قلعه خیبر رسیدیم فهمیدیم به مدینه منوره نزدیک است و خیبری ها بلا فاصله حمله شدیدی برعلیه حضرت سیدنا علی رضی الله کردند که شیر خدا رضی الله عنه همه انان را تار و مار کرد دوباره یک یهودی دیگر حمله شدیدی بر حضرت علی رضی الله عنه نمود که بر اثر ان سپر حضرت علی رضی الله عنه به زمین افتاد و سیدنا علی رضی الله عنه با چابکی و قدرت فراوان یکی از دربهای قلعه را از جا کند و از ان به عنوان سپر استفاده کرد و بالاخره بر دشمنان غلبه نمودند و بعد ان دروازه را از دست خویش انداختند و همراه من هفت نفر دیگر هم بود وما هشت نفر سعی نمودیم تا ان دروازه را بلند کنیم ولی نتوانستیم و سیدنا علی رضی الله عنه فرمودند که این دروازه را به واسطه قدرت انسانی خود بر نداشتم بلکه به قدرت خداوند متعال ان را بلند کردم و این هم کرامتی از کرامات ایشان بود. ( الرحمه المهداه ص 216 ). 12- علامه بیهقی در دلائل النبوت در یک روایت طولانی بیان می کند که بعداز رحلت پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم که همه ناراحت بودند اصحاب کرام رضی الله تعالی عنهم اجمعین از گوشه ان خانه صدایی شنیدند که ای اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و سلم ، سلام وبرکات خداوند بر شما باد خداوند متعال زنده است و اوتعالی هر مشکلی را دفع میکند ، غم بندگان را رفع ودر عوض ان نعمت که از دست داده اند نعمتی دیگری عطا می فرماید پس به خدا امیدوار باشید چرا که در اصل ، مصیبت و نوحه برای ان شخص است که از ثواب محروم و ناامید باشد، در این موقع حضرت علی رضی الله عنه فرمودند : ایا می شناسید این چه شخصی بود؟ این حضرت، حضرت خضر سلام الله علیه بود و شناختن علی مرتضی رضی الله عنه حضرت خضر سلام الله علیه راهم کرامتی از کرامات ایشان بود. {{برگرفته از کتاب کرامات صحابه از دید گاه اهل سنت نوشته علامه اشرفعلی تهانوی رحمه الله}}
عنوان سوال:

اهل سنت برای عمر و عثمان چه کراماتی بیان می کنند؟


پاسخ:

کرامات حضرت عمر فاروق رضی الله عنه

1- امام بخاری رحمه الله علیه از حضرت ابوهریره رضی الله تعالی عنه روایت می کند که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ارشاد فرمودند: که در بین امتهای قبلی اشخاصی موجود بودند که در دلهایشان از جانب الله تعالی سخنان القاء می شد، یعنی به انها الهام می شد واگر در بین امت من چنان شخصیتی موجود باشد پس ان عمر رضی الله عنه می باشد. همچنین علامه طبرانی در کتاب اوسط از ابو سعید خدری رضی الله عنه حدیث طولانی را بیان می کند که الله تعالی برای هر امتی که نبی فرستاده است در بین همان امت حتما یک شخص ملهم( الهام شونده) در بین انها بوده که قبل از امدن همان نبی بر او الهام می شد واگر در بین امت من چنین شخصی باشد که بر او الهام می شود، پس ان شخص عمر رضی الله عنه است. صحابه پرسیدند که بر کسی که الهام می شود پس کیفیت ان چگونه است؟ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند که به زبان وی فرشته سخن می گوید یعنی بر کسی که الهام می شود، کیفیت وی چنان است که هر انچه فرشته به او بگوید وی همان سخنان فرشته را به انسانها می رساند و از جانب خود هیچ سخنی را به کسی نمی گوید و سند این حدیث معتبر است و این دو حدیث کرامت عمر فاروق رضی الله عنه را که صاحب الهام بوده اند ظاهر می سازد، پس اگر در امم گذشته صاحبان الهام پیدا میشدند پس در این امت محمدی صلی الله علیه وسلم که از نگاه علم وفضیلت خیلی بهترند و به نعمت الهام زیاده تر مشرف شده اند. باران الهامای خداوندی بر قلب فاروق اعظم رضی الله عنه به خاطرصفات برجسته روحی وی بود و در قران کریم و احادیث تقریبا بیست و دو جا طوری است که در انجا رای و نظر عمر فاروق رضی الله عنه عیناً مطابق احکام و فرمان خداوندی ثابت گردیده است و این از کرامات ایشان است.( تاریخ الخلفاء ص 87 و 89) .

2- امام ترمذی (رح) از حضرت بی بی عائشه صدیقه رضی الله عنها روایت می کند که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ارشاد فرمودند: من انسانها وجنیات و شیاطین را دیدم که انها از ترس حضرت عمر رضی الله عنه می گریختند.( تاریخ الخلفاء ص 84).

امام احمد رحمه الله علیه از حضرت بریده رضی الله عنه روایت می کند که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ارشاد فرمودند: ای عمر شیاطین از تو خوف میکند.

3- از حضرت ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که حضرت عمر فاروق رضی الله عنه لشکری را تحت قیادت ساریه رضی الله عنه به جهاد فرستادند، روزی سیدنا عمر الفاروق رضی الله عنه روز جمعه خطبه می خواندند که در عین خطبه خواندن فرمودند: ای ساریه به طرف کوه بیا و سه بار تکرار فرمودند وهمگان متعجب شدند، اندک زمانی بعد که لشکر اسلام امد وکار گزاری داد، گفتند که نزدیک بود یک روز ما شکست بخوریم، ولی ناگهان این صدای عمر رضی الله عنه که می گفت ای ساریه به طرف کوه بیا و سه بار این صدارا شنیدیم و بعدا ما به طرف کوه امدیم والله تعالی مشرکین را شکست داد. حضرت ابن عمر رضی الله عنهما می فرماید که مردم به سیدنا فاروق اعظم رضی الله عنه گفتند خوب پس همین بود که شما در بین خطبه جمعه ای ساریه به طرف کوه بیا را می گفتید وان مکان که حضرت ساریه رضی الله عنه انجا جهاد می کرد در شرق نهاوند بود. ابن حجر در اصابه ، این حدیث را معتبر گفته است. ( تاریخ الخلفاء ص 89).

4- از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت است که حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه از شخصی سوال کرد و گفت نامت چیست؟ وی جواب داد اسم من جمره ( جرقه اتش) است فرمود نام پدرت چیست؟ جواب داد اسم پدر من ابن شهاب ( پسر شعله) است،دوباره سوال کرد که از کدام قبیله ای؟ در جواب گفت : حرقه (سوزش) ، باز پرسیدند که محل سکونت شما کجاست؟ جواب داد که محل سکونت ما در ذات نطی (صاحب شعله ) است.فاروق اعظم رضی الله عنه بعد از شنیدن سخنان وی فرمود: برو احوال خاندانت را بگیر که همه سوخته اند، ان شخص هنگامی که به خانه خود رفت دید همه خاندانش سوخته اند این واقعه تاریخی را ابوالقاسم بن بشران در کتابی بنام فواید و حضرت امام مالک (رح) در موطا، لبن درید در اخبار مشهوره و ابن کلبی در جامع بیان نموده اند، در این واقعه کرامات حضرت عمر رضی الله عنه هویدا است. (تاریخ الخلفاء ص 90 ).

5- ابن عساکر( رح) از حضرت طارق بن شهاب رضی الله عنه روایت می کند شخصی بود که هنگام صحبت به حضرت عمر فاروق رضی الله عنه سخنان دروغ می گفت. پس هر بار در سخنانش دروغ می گفت حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه به او می فرمودند که این سخن را به یاد داشته باشی. بالاخره هر جا سخن دروغ می گفت عمر الفاروق رضی الله عنه تذکر می دادند تا سخنانش تمام شد وان شخص به حضرت عمر رضی الله عنه گفت که در جریان صحبت هر جا که مرا تذکر می دادید همه ان سخنان دروغ بودند و الباقی صحبتهایم راست بود.

حافظ الحدیث ابن عساکر ( رح) از حضرت حسن بصری رحمه الله علیه روایت می کند که در زمانه اصحاب کرام حضرت عمر رضی الله عنه در دروغ شناسی نهایت کمال را داشتند و این در حقیقت کشف و کرامات ایشان بود.( تاریخ الخلفاء باب کرامات عمر رضی الله عنه ص 91 ).

6- علامه بیهقی ( رح) در کتاب دلایل از ابی مدبه جمعی روایت بیان می دارد هنگامی که خبر سنگسار شدن حاکم بزرگ عراقی ها به حضرت عمر رضی الله عنه رسید ایشان در اثر این حرکت ناشایسته خیلی ناراحت شدند، لذا در وقت ادای نماز سهوی انجام شد و ایشان سجده سهو انجام دادند وپس از ادای نماز در دعا فرمودند: یا الله جل جلاله این عراقی ها ی ظالم مرا به اشتباه انداختند و در ادای نماز از من سهوی سر زده شد، بار خدایا تو هم انان را به اشتباه بیندازی و هر چه زود تر حکومت عمر ثقفی را بر ایشان مسلط بگردان تا این حکومت جدید مانند دوران جاهلیت بر ایشان حکمفرمائی کند، چرا که اوبه نیک و بد رعیّت هیچ گونه تفاوتی نمی گذارد. علامه بیهقی می گوید که از این حکومت جدید مطلب حضرت عمر رضی الله عنه حکومت حجاج بن یوسف بود ، لیکن ابن لهیه بیان می دارد که حجاج بن یوسف هنوز در ان زمان متولد هم نشده بود ، در چنان صورتی دعای بد ایشان در حق عراقی های ظالم جایز و درست بود و این سخن معلومی است که قبولی دعای حضرت عمر رضی الله عنه کرامت ایشان است. (تاریخ الخلفاء ص 91) .

7- ابن سعد(رح) از حضرت سلیمان بن یسار رضی الله عنه روایت می کند که در هنگام رحلت حسرت امیز حضرت عمر رضی الله عنه جنّیات نیز اظهار غمگینی و گریه نمودند. حاکم (رح) از مالک بن دینار(رح )روایت می کند هنگامی که حضرت عمر رضی الله عنه شهید گردانیده شدند از کوه تباله این ندا امد که به اسلام محبت دارد وانان را به حالت اسلام گریه لازم است واهل اسلام رفتند و در بین مسلمانان ضعف پدیدار شد. گریه جنّیات هم بخاطر حضرت عمر رضی الله عنه از کرامات ایشان است. (تارخ الخلفاء ص 103).

8- حافظ حدیث ابوالشیخ در کتاب العصمه از قیس بن حجاج روایت می کند که بعد از فتح مصر در اوایل یکی از ماههای عجمی هیاتی به خدمت حضرت عمرو بن العاص رضی الله عنه حاکم اسلامی مصر حاضر شده عرض کردند که ما رسمی داریم و تا زمانی که ان رسم و سنت راعملی نکنیم در دریای نیل اب زیاد نمی شود. حضرت عمرو بن العاص رضی الله عنه از ایشان پرسیدند که این عمل شما چیست؟ انان اظهار کردند که رسم سالیانه ما این است که هر سال یک دختر باکره جوان را که از پدر ومادر یکی و یکدانه باشد وبا رضایت پدر و مادرش ان دوشیزه راخیلی خوب غسل می دهیم لباسهای زیبا او را می پوشانیم و بعد از آرایش بسیار او را به دریای نیل نذر می کنیم. حضرت عمروبن العاص رضی الله عنه که این سخن جاهلان را شنید فرمود همه این رسومات از زمان جاهلیت است،مرا به خدا قسم است که در اسلام اینگونه اعمال نیست چرا که اسلام همه عادات و رسوم دوران جاهلیت را از بین برده است، هیئات مصری از این سخنان خاموش شدند و در همین سال که مراسم غرق نمودن دوشیزگان زنده صورت نگرفت جریان اب نیل بند شد، مردم که این بندی اب را دیدند اراده ترک وطن نمودند به همین جهت حضرت عمرو بن العاص امیر المومنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه را در جریان کار قرار دادند که اینگونه واقعاتی پیدا شده است و چه چاره کنم؟ حضرت عمر الفاروق رضی الله عنه در جواب وی نوشتند ای عمروبن العاص رضی الله عنه هر انچه که شما گفته اید کاملاً درست است ورسومات جاهلیت قدیمی را اسلام به صورت قطعی محو نموده است و همراه با ان نامه ای جداگانه برای حضرت عمرو بن العاص رضی الله عنه فرستاده ویاد اوری کردند که این نامه دیگر را جداگانه در دریای نیل بیندازند، حضرت عمروبن العاص رضی الله عنه که ان نامه را مطالعه نمودند مشاهده کرد که امیر المومنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه در ان تحریر فرموده بودند: از طرف بنده خدا عمر امیر المومنین به دریای نیل مصر: پس از حمد و صلوات، اگر تو به اختیار خود جریان داری پس هرگز جریان نداشته باش و اگر به فرمان الله تعالی در جریانی، پس من از الله تعالی دعا میخواهم که او تعالی تو را جاری سازد. حضرت عمرو بن العاص رضی الله عنه این حکم را شب هنگام در دریای نیل انداخت وقتی صبح طلوع کرد مردم دیدند که الله تعالی در دریای نیل اب زیادی جاری نموده است و مصریان هم برای همیشه از نذر نمودن دوشیزگان نجات یافتند و حقیقت مسئله این است هر کسی که از الله تعالی می ترسد پس در دنیا هر چیزی که هست از وی می ترسد، حکومت شخص خدا ترس هرجا باشد سایر حکومتهای ظالم از ان خواهند ترسید و این از کرامات برجسته سیدنا عمر فاروق رضی الله عنه بود. (تاریخ الخلفاء ص 91و 90).

9- از یحیی بن ایوب خزاعی ( رح) روایت است: روزی حضرت فاروق رضی الله عنه بر کنار قبر یک جوان ایستاده فرمودند: شخصی که در زندگی خود از خداوند متعال می ترسید پس الله تعالی در جنت دو باغ به ان شخص می دهد چنان که در سوره رحمن می فرماید {{وَلِمَن خَافَ مَقَام رَبِهِ جَنَّتان}} پس از فرموده امیر المومنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه صدای جوان از قبر بلند شد که ای فاروق اعظم رضی الله عنه پروردگار من چنین باغهایی را به من انعام و ارزانی فرموده است. این داستان طولانی را حافظ حدیث ابن عساکر (رح) هم بیان فرموده است. (قره العینین ص 97 و98 ).

10- حضرت معدان بن ابی طلحه رضی الله عنه ذیلاً واقعه ای را می نویسد: حضرت عمر فاروق رضی الله عنه ار شاد فرمودند ای مردم! بشنوید من خواب دیدم که دو مرغ سرخ رنگ مرا به منقار خود زدند و تعبیر این خواب این است که زمان مرگ من نزدیک است، این واقعه را ابن ابی شیبه رضی الله عنه هم وایت کرده اند، این خواب کشف الهامی بود که از رحلت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه و شهادت ایشان ثابت گردید و این هم کرامت ایشان را ظاهر می سازد.

11- حضرت مجاهد (رح) می گوید ما در بین خود بیان می کردیم که در زمان خلافت امیر المومنین حضرت عمر فاروق رضی الله عنه همه شیاطین قید و حبس بودند اما پس از شهادت ایشان همه شیاطین دوباره منتشر شدند. این روایت را حافظ حدیث ابن عساکر (رح) نیز روایت کرده است. ( کنز العمال ج 26 ص 336 ).

12- حضرت سالم (رح) از پدر خود روایت می کند هر سخنی که حضرت عمر رضی الله عنه در امور دینی و دنیائی می فرمودند، قدرت خداوند بود که همان طور واقع می شد. باری عمر فاروق رضی الله عنه نشسته بودند شخصی از مقابل ایشان گذشت، حضرت عمر رضی الله عنه فرمودند اگر گمان من غلط نباشد، این شخص در زمان جاهلیت نجومی و فال بین بوده ، وتاکنون به همان مذهب سابق خود قائم است، او را نزد من بیاوردی هنگامی که ان شخص را اوردند پس حضرت عمر رضی الله عنه به او فرمودند: این تصور من غلط نخواهد بود که تو تاکنون به همان مذهب گذشته ات پایبند هستی، و در زمان جاهلیت نجومی و فال بین بوده ای؟ مرد نجومی جواب داد: من تاکنون مانند شما مسلمان صاحب فراستی ندیده ام ! پس حضرت عمر فاروق رضی الله عنه به او فرمودند:حالا شرح حال زندگیت را برایم بازگو کن. ونجومی اعتراف کرد که در زمان جاهلیت من فال بین و نجومی بوده ام. این واقعه را امام بخاری (رح) هم روایت کرده اند. ( تیسیر ص 145 ج 2 چاپ نولکثور).

کرامات حضرت عثمان غنی رضی الله عنه

1- از حضرت امام مالک (رح) روایت است که جسد مبارک شهید خلیفه سوم حضرت عثمان غنی رضی الله عنه در منزل ایشان افتاده بود و از زبان مبارک ایشان صدای (دفن، دفن) بطور مکرر می امد و چون جسد مبارک ایشان به باغ کوکب تشییع شد و در انجا دفن گردیدند از زبان دیگر صدایی نیامد و شنیدن صدای ( دفن، دفن) از زبان ایشان کرامتشان بود. ( استیعاب ص 491 ج 2).

2- از امام مالک (رح) روایت است که حضرت عثمان ذی النورین رضی الله عنه هنگامی که از مقابل کوکب می گذشتند پس میفرمودند : بزودی در این مکان مرد نیکی دفن می شود وبالاخره خود ایشان انجا دفن شدند.

3- حضرت ابن عمر رضی الله عنهما میفرماید : روزی حضرت عثمان رضی الله عنه هنگام سحر فرمودند: دیشب خواب دیدم که سرور کائنات محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم به من فرمودند ای عثمان رضی الله عنه امروز روزه را با ما افطار نما، پس حضرت عثمان رضی الله عنه در حالت روزه داری در همان روزه به شهادت رسیدند. این واقعه را حاکم (رح) هم بیان نموده است واین را هم نوشته اند که حضرت عثمان رضی الله عنه این را از حضرت رسول صلی الله علیه وسلم شنیدند که فرمود ای عثمان رضی الله عنه تو در روز جمعه نزد ما می ایی و هم در روز جمعه در حالت روزه شهید گردانیده شدند واینگونه تعبیر خوابشان تکمیل گردید. ( قره العینین ص 138 ).

محجن غلام شده حضرت عثمان رضی الله عنه می گوید: روزی همراه با حضرت عثمان رضی الله عنه در یکی از مجالس رفتم، در انجا زن بیچاره ای امده عرض کرد ای امیر المومنین از من گناه سر زده است به مجرد شنیدن این سخن سیدنا عثمان رضی الله عنه به من امر فرمودند که این زن را از اینجا دور نما. پس من ان زن را از انجا راندم، لحظه ای بعد دوباره امد وگفت من زنا کرده ام حضرت عثمان رضی الله عنه باز به من فرمودند ای محجن این زن را دور کن، من دوباره او را از انجا راندم، بار سوم هم ان زن برگشت و خطاب به امیر المومنین عرض کرد که ای خلیفه وقت، من بدون شک وشبهه مرتکب زنا شده ام وبه این اقرارم ، حد زنا را بر من جاری کنید، با شنیدن این سخن سیدنا عثمان رضی الله عنه به من فرمودند ای محجن غافل چه بلائی بر سر این زن امده است و همیشه باعث فساد می گردد، برو او را ببر و غذا بده و لباس برای پوشیدن کامل بدن بدهید، من ان زن دیوانه را با خود بردم و مطابق هدایات حضرت عثمان رضی الله عنه خدمت او را بجا اوردم. چند روز بعد که او به هوش امد وحواسش سر جا امد وقلبش ارام گرفت پس حضرت عثمان رضی الله عنه به من فرمود مقداری خرما، ارد و کشمش را بر خر بار کن وفردا این زن مسکین را همراه با این وسایل در میان صحرا به نزد اقوام و خویشانش برسان، هنگام صبح من ان خرما ،ارد و کشمش را بر سواری بار نموده همراه ان زن روان شدم. در بین راه از او پرسیدم که ایا باز هم به سخنانت اقرار می کنی که نزد امیر المومنین گفتی؟ او به من پاسخ داد خیر هرگز .زیرا من هر انچه گفتم از شدت غم ومصیبت گفته بودم که از مصیبت نجات کنم. این واقعه را عقیلی( رح ) هم بیان نموده است، این واقعه کشف المعانی حضرت عثمان رضی الله عنه بود که کاملاً درست ثابت شد.

کرامات حضرت علی کرم الله وجهه

1- روزی سیدنا علی رضی الله عنه به طرف ابن ملجم اشاره نموده وفرمودند: اگاه باشید که این شخص مرا شهید ساخت، با گفتن این سخن اطرافیان گفتند پس چه چیزی مانع ار انتقام از اوست؟ سیدنا علی رضی الله عنه فرمودند: فعلاً مرا شهید نکرده است، بدین جهت انتقام گرفتن از او به هیچ وجه جایز نیست و بالاخره مطابق با فرموده ان بزرگوار ابن ملجم بدبخت ضربه ای به ایشان زد و حضرت علی رضی الله عنه را شهید گردانید.

در همه سخنان اصحاب کرام رضوان الله تعالی اجمعین کشف الهامی موجود بود که تماماً کرامات ان حضرات عالی قدر بود. ( استیعاب ص 483 ج 2).

2- طبرانی در کتاب الاوسط و ابو نعیم در کتاب الدلایل از حضرت ذاذان روایت می کند که حضرت علی رضی الله عنه با شخصی سخن می گفت ، در جریان صحبت ان شخص به ایشان تهمت دروغگویی بست و سیدنا علی رضی الله عنه فرمودند خودت دروغگوئی ومن به خاطر اثبات دروغ تو از خداوند به دعای بد نمی خواهم، ان شخص جاهل با دلیری تمام گفت خیر من راستگو هستم و اگر دروغگو باشم پس دعای بد کن، چه کسی مانع از بد دعائی تو نسبت به من شده است؟ پی سیدنا علی رضی الله عنه دعای بد در حق ان جاهل کردند و دعایشان مقبول درگاه ایزد متعال شد و هنوز از مجلس بلند نشده بودند که ان شخص دروغگو وجاهل کور شد. (تارخ الخلفاء ص 125 و 126) .

3- از حضرت یحیی (رح) روایت است که من از حضرت علی رضی الله عنه شنیدم که من بنده خدا و برادر رسول اکرم صلی الله علیه وسلم هستم واین سخن را بعد از من کسی نمی گوید مگر اینکه دروغگو باشد، عدنی میگوید : شخصی در حضور حضرت علی رضی الله عنه همین سخن را بر زبان راند و فورا ً دیوانه شد. (کنز العمال ص 396 ج 2 ).

4- قاضی عبدالرحمن بن ابی لیلی ( رح) بیان میکند که شیر خدا در خطبه ای فرمودند بخدا سوگند میخورم وهر ان شخص را سوگند می دهم که در بین راه مدینه منوره ومکه معظمه در مقام غدیر خم از محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم این را شنیده باشد که انحضرت صلی الله علیه وسلم دست مرا گرفته و بلند کرده و فرمودند ای مسلمانان ایا من از جانهایتان بر شما عزیزتز نیستم؟ همه جمع اقرار نمودند که بله یا رسول الله صلی الله علیه وسلم! پس انحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند که اگر من دوست و عزیز شما باشم پس علی رضی الله عنه هم بر شما دوست وعزیز است، پروردگارا کسانی را دوست خود بسازی که علی رضی الله عنه را دوست خود می دانند وانهایی راذلیل وخوار بداری که علی رضی الله عنه را در روز غم ومصیبت تنها می گذارد. پس ای مردم هرکسی که این سخنان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم راشنیده است پس بلند شود وتقریبا بیش از ده نفراز ان مجلس بلند شده وایستادند وشاهدی دادند که حضرت علی رضی الله عنه راست می گوید واز میان انها تنها یک قبیله این شهادت را پنهان کردند که از سبب ان بر همه انها مرض برص(پیسی ) مسلط شد یعنی در وجود انها داغهای سفیدی پدیدار شد و همه کور شدند و از این دنیا محو شدند. این واقعه را خطیب بغدادی (رح) هم در افراد بیان نموده است. ( کنز العمال ص 397 ج 6 ).

5- حضرت امام جعفر صادق رضی الله عنه از پدر بزرگوارش امام محمد باقر رضی الله عنه روایت می کند که دو نفر برای فیصله بین دعوایشان به حضور سیدنا علی رضی الله عنه امدند وحضرت علی رضی الله عنه برای شنیدن سخنان ان دو در پای دیواری نشستند ، یکی از ان دو نفر عرض کرد که دیوار در حال افتادن است، حضرت علی رضی الله عنه فرمودند تو مقصد خود رابیان کن برای حفاظت خداوند کافی است، هنگامی که احوال خود را توضیح دادند ودعوایشان فیصله شد سیدنا علی رضی الله عنه برخاستند و بعد از رفتن انها به قدر چند قدم دیوار افتاد. این واقعه را ابو نعیم(رح) در کتاب الدلائل نیز بیان نموده است. (کنزالعمال ص 402 ج 2 ).

6- از ابو البختری (رح) روایت است، شخصی نزد حضرت علی رضی الله عنه ومکرراً مدح ایشان می گففت، حضرت علی رضی الله عنه به او فرمودند:اینگونه که تو مرا به طور منافقانه مدح میکنی من نسبت به ان خیلی عالی ترم، یعنی تو به اندازه ای که مراتب مرا می دانی از ان هم خیلی بیشتر الله تعالی درجات مرا بلند تر نموده است. این واقعه را ابن ابی الدنیا وابن عساکر(رح) هم بیان کرده اند .تشخیص مناسب حضرت علی رضی الله عنه از نفاق ان مرد از کرامات ایشان است. ( کنز العمال ص 409 ج 2).

7- از امام جعفر صادق رضی الله عنه روایت است که روزی در ماه مبارک رمضان سیدنا علی رضی الله عنه با امام حسن وامام حسین رضی الله عنهما وعبدالله بن جعفر رضی الله عنه افطار می نمودند وامیر المومنین علی رضی الله عنه دو سه لقمه لقمه بیشتر تناول نفرمودند، همراهان عرض کردند که شما چرا اینقدر کم خوراک شده اید؟ ایشان فرمودند از عمر وزندگی من مقدار خیلی کم باقی است و ان وقتی که باید از این دنیا برم نزدیک است وهمچنان گرسنه می مانم تا فرشته رحمت بیاید وچنان شد که حضرت علی رضی الله عنه در همان شب به شهادت رسیدند. این واقعه را عسکری (رح ) هم بیان کرده است. ( کنز العمال ص409 ج 2).

8- از حضرات امام حسن وامام حسین رضی الله عنهما روایت است که شیر خدا حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: شب هنگام در خواب با محبوب خودم حضرت محمد صلی الله علیه وسلم ملاقات نمودم ومن از دست عراقیها به حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم شکایت کردم که بعد از رحلت شما در ازار رساندن به من هیچ کوتاهی نمی کنند، وان حضرت صلی الله علیه وسلم جهت تسلی خاطر از ازار عراقیان به من وعده ارامی هر چه زود تر را داداند، پس از این خواب حضرت علی رضی الله عنه فقط سه روز در قید حیات بودند وبعداً شهید شدند. این واقعه را عدنی(رح) هم بیان کرده است. (کنز العمال ص 411 ج 2).

9- حسن بن کثیر (رح) از پدر خود روایت می کند که سیدنا علی رضی الله عنه بخاطر ادای نماز صبح تشریف می بردند که در انجا یک مرغابی در مقابل ایشان ایستاده وچشم به شیر خدا رضی الله عنه دوخته وفریاد می زند، اطرافیان امده وان مرغابی را از انجا راندند، سیدنا علی رضی الله عنه فرمودند: این حیوان را بگذارید و دورش نکنید زیرا این حیوان بر من ناله و نوحه میکند وبعد از مدتی ابن ملجم خارجی امد و شیر خدا حضرت علی رضی الله عنه را به شهادت رساند، این واقعه را ابن عساکر(رح) هم تشریح نموده است. (کنز العمال ص 413 ج 2).

10- از عاصم بن حمزه (رح) روایت است که حضرت حسین رضی الله عنه در جریان یک خطبه فرمودند هرگاه که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پدرم حضرت علی رضی الله عنه را به جهاد می فرستادند در سمت راست ایشان حضرت جبرائیل علیه السلام ودر سمت چپ ایشان حضرت میکائیل علیه السلام بود و در همان جنگ ایشان به لطف و مدد الله جل جلاله فاتح می شدند و بر می گشتند، این روایت را ابن ابی شیبه (رح) هم بیان نموده است. ( کنز العمال ص 412 ج 2).

11- ابو رافع رضی الله عنه روایت می کند هنگامی که سردار کونین صلی الله علیه وسلم پرچم مبارم را به حضرت علی رضی الله عنه دادند و به طرف خیبر فرستادند ما هم همراه ایشان بودیم. وقتی به قلعه خیبر رسیدیم فهمیدیم به مدینه منوره نزدیک است و خیبری ها بلا فاصله حمله شدیدی برعلیه حضرت سیدنا علی رضی الله کردند که شیر خدا رضی الله عنه همه انان را تار و مار کرد دوباره یک یهودی دیگر حمله شدیدی بر حضرت علی رضی الله عنه نمود که بر اثر ان سپر حضرت علی رضی الله عنه به زمین افتاد و سیدنا علی رضی الله عنه با چابکی و قدرت فراوان یکی از دربهای قلعه را از جا کند و از ان به عنوان سپر استفاده کرد و بالاخره بر دشمنان غلبه نمودند و بعد ان دروازه را از دست خویش انداختند و همراه من هفت نفر دیگر هم بود وما هشت نفر سعی نمودیم تا ان دروازه را بلند کنیم ولی نتوانستیم و سیدنا علی رضی الله عنه فرمودند که این دروازه را به واسطه قدرت انسانی خود بر نداشتم بلکه به قدرت خداوند متعال ان را بلند کردم و این هم کرامتی از کرامات ایشان بود. ( الرحمه المهداه ص 216 ).

12- علامه بیهقی در دلائل النبوت در یک روایت طولانی بیان می کند که بعداز رحلت پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم که همه ناراحت بودند اصحاب کرام رضی الله تعالی عنهم اجمعین از گوشه ان خانه صدایی شنیدند که ای اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و سلم ، سلام وبرکات خداوند بر شما باد خداوند متعال زنده است و اوتعالی هر مشکلی را دفع میکند ، غم بندگان را رفع ودر عوض ان نعمت که از دست داده اند نعمتی دیگری عطا می فرماید پس به خدا امیدوار باشید چرا که در اصل ، مصیبت و نوحه برای ان شخص است که از ثواب محروم و ناامید باشد، در این موقع حضرت علی رضی الله عنه فرمودند : ایا می شناسید این چه شخصی بود؟ این حضرت، حضرت خضر سلام الله علیه بود و شناختن علی مرتضی رضی الله عنه حضرت خضر سلام الله علیه راهم کرامتی از کرامات ایشان بود.

{{برگرفته از کتاب کرامات صحابه از دید گاه اهل سنت نوشته علامه اشرفعلی تهانوی رحمه الله}}





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین