آیا روایت (طیر مشوی) با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟ حدیث طیر، حدیث برتری امیرمؤمنان (ع) بر تمامی خلایق روایت اول: سفینه، خادم رسول خدا (ص) روایت دوم: سدی کبیر از أنس بن مالک روایت سوم: یحیی بن کثیر از أنس بن مالک روایت چهارم: عثمان الطویل از أنس بن مالک روایت پنجم: عبد الله بن أنس بن مالک روایت ششم: علی بن عبد الله بن عباس از پدرش: روایت هفتم: یحیی بن سعید از أنس بن مالک روایت هشتم: عبد الملک بن سلیمان از أنس: دلالت روایت بر ولایت امیرمؤمنان علیه السلام: خداوند چه کسانی را دوست دارد؟ ابوبکر و عمر: ما بر هیچ یک از اصحاب برتری نداریم دیدگاههای بزرگان اهل سنت در باره اسناد روایت: اشکالات اهل سنت به روایت: اشکال اول: سند روایت صحیح نیست اشکال دوم: ابن کثیر: قلب من شهادت میدهد که روایت باطل است اشکال سوم: صحت حدیث طیر، نبوت پیامبر را زیر سؤال میبرد اشکال چهارم: در خوردن طیر، چیز مهمی وجود نداشت اشکال پنجم: رسول خدا صمحبوبترین مخلوق خداوند یا امیرمؤمنان ع؟ اشکال ششم: رسول خدا (ص) محبوبترین مخلوق را نمیشناخت اشکال هفتم: تعارض با روایاتی که در باره ابوبکر وارد شده اشکال هشتم: حدیث طیر مفید عموم نیست اشکال نهم: شاید ابوبکر در مدینه نبوده است ! اشکال دهم: رسول خدا عادت نداشت که تنها غذا بخورد اشکال یازدهم: احب الناس در غذا خوردن با پیامبر اشکال دوازدهم: هرکس محبوبترین مخلوق بود، حتما صاحب ریاست عامه نیست سخن پایانی: یکی از روایاتی که ولایت و برتری مطلق امیرمؤمنان علیه السلام را بر تمامی أصحاب، به ویژه ابوبکر و عمر و بلکه بر تمام خلایق ثابت میکند، روایت طیر مشوی است. طبق این روایت: روزی مرغ بریانی را خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله هدیه آوردند، آن حضرت قبل میل کردن، دستانش را به سمت آسمان بلند کرده و دعا فرمود: اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ. خدایا محبوبترین مخلوق از نظر خودت بیاور تا با من از این غذا نوش جان نماید). عائشه و حفصه که شاهد ماجرا بودند به پدرشان خبر دادند، آن دو به نوبت خودشان را رساندند تا با پیامبر همسفره باشند و این مقام بسیار بلند و ارزشمند نصیب آنان شود؛ اما رسول خدا صلی الله علیه وآله آنها را از در خانهشان پس فرستادند و در واقع دست رد بر سینه آنها زدند. أنس بن مالک میگوید که من دوست داشتم این شخص سعد بن عباده از قبیله خودم باشد؛ اما دیدم که علی بن أبیطالب علیه السلام آمد و من تا سه بار اجازه ورود ندادم تا این که آن حضرت صدای خودشان را به رسول خدا صلی الله علیه وآله رساندند و پیامبر (ص) دستور دادند اجازه ورود بدهم و امیرمؤمنان علیه السلام وارد شدند با رسول خدا (ص) از آن غذا نوش جان کردند. این روایت با سندهای متعدد از طریق: 1. أمیر المؤمنین علیه السلام؛ 2. أنس بن مالک؛ 3. عبد الله بن العباس؛ 4. أبو سعید الخدری؛ 5. سفینة خادم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم؛ 6. سعد بن أبی وقاص؛ 7. عمرو بن العاص؛ 8. أبو الطفیل عامر بن واثلة؛ 9. یعلی بن مرة از أصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است: روایت اول: سفینه، خادم رسول خدا (ص) ابوالقاسم طبرانی در کتاب المعجم الکبیر مینویسد: حَدَّثَنَا عُبَیْدٌ الْعِجْلِیُّ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ، ثنا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثنا سُلَیْمَانُ بْنُ قَرْمٍ، عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نُعْمٍ، عَنْ سَفِینَةَ، مَوْلَی النَّبِیِّ (ص) أَنَّ النَّبِیَّ (ص) أُتِیَ بِطَیْرٍ، فَقَالَ: (اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ)، فَجَاءَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ (ص): (اللَّهُمَّ وَالِ). از سفینه خادم رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است که برای رسول خدا مرغی آوردند، آن حضرت فرمود: (پروردگارا ! محبوبترین مخلوق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد)؛ پس علی علیه السلام آمد و رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ( خدایا علی علیه السّلام را دوست بدار). الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360ه)، المعجم الکبیر، ج7، ص82، ح6437، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404ه – 1983م. بررسی سند روایت: عبید العجلی: عبید العجل. الحافظ الإمام المجود أبو علی الحسین بن محمد بن حاتم البغدادی تلمیذ یحیی بن معین. قال الخطیب: کان ثقة متقنا حافظا. وقال أحمد بن المنادی: کان من المتقدمین فی حفظ المسند خاصة. عبید العجل، حافظ، پیشوا، کسی که خیلی خوب حفظ میکرد و شاگرد یحیی بن معین بود. خطیب گفته: او ثقه، استوار و حافظ بود. احمد بن منادی گفته: او از پیشروان در حفظ روایات مسند بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص90، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه. إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ: از روات صحیح مسلم: ذهبی در شرح حال او مینویسد: إبراهیم بن سعید الجوهری الحافظ أبو اسحاق البغدادی أحد الاعلام سمع ابن عیینة وابا معاویة وعنه الستة سوی البخاری وابو حاتم وابن صاعد وخلق. قال الخطیب کان ثقة ثبتا مکثرا صنف المسند. وقال أبو العباس البراثی قال أحمد بن حنبل: هو کثیر الکتاب اکتبوا عنه. وقال النسائی ثقة. ابراهیم بن سعید الجوهری، حافظ ابوإسحاق بغدادی، یکی از مشاهیر بود. تمام نویسندگان صحاح سته غیر از بخاری از او روایت نقل کردهاند. خطیب گفته: او ثقه و مورد اعتماد بود، زیاد روایت نقل میکرد و کتاب مسند داشته نوشته است. ابوالعباس براثی از احمد بن حنبل نقل کرده که گفت: او کتاب زیادی داشت، از او روایت نقل کنید، نسائی گفته: او ثقه بود. خود ذهبی بعد از روایتی که در مذمت او وارد شده میگوید: قلت: لا عبرة بهذا وإبراهیم حجة بلا ریب. من میگویم: این اشکال ارزش توجه ندارد، ابراهیم بدون تردید حجت (کسی که سیصد هزار روایت با سند، متن و تاریخ روایت حفظ بوده بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص154 155، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م. ابن حجر عسقلانی در باره او میگوید: إبراهیم بن سعید الجوهری أبو إسحاق الطبری نزیل بغداد ثقة حافظ تکلم فیه بلا حجة من العاشرة مات فی حدود الخمسین م 4 ابراهیم بن سعید، ساکن بغداد، مورد اعتماد و حافظ بود. در باره او بدون مدرک و دلیل سخن گفته شده (ایراد گرفتهاند). العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تقریب التهذیب، ج1، ص89، رقم:179، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986. حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ از روات بخاری و مسلم: الحسین بن محمد بن بهرام التمیمی أبو أحمد أو أبو علی المروذی بتشدید الراء وبذال معجمة نزیل بغداد ثقة من التاسعة مات سنة ثلاث عشرة أو بعدها بسنة أو سنتین ع حسین بن محمد بن بهرام، ساکن بغداد و مورد اعتماد بود. تقریب التهذیب ج1، ص168، رقم:1345 سُلَیْمَانُ بْنُ قَرْمٍ: از روات بخاری و مسلم: از آن جائی که سلیمان قرم روایات زیادی را در فضائل اهل البیت علیهم السلام نقل کرده، علمای اهل سنت او را تضعیف کردهاند، غافل از این که او از روات بخاری و مسلم است و این دو کتاب که از دیدگاه آنها صحیحترین کتاب! بعد از قرآن کریم است از او روایت دارند؛ به همین خاطر تلاش دوباره کردهاند که او را توثیق نمایند؛ مثلا شمس الدین ذهبی با این که در کتابهای دیگر او را تضعیف کرده است. اما نام او را در کتاب (ذکر من تلکم فیه وهو موثق) آورده است. سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره... سلیمان بن قرم، احمد بن حنبل و دیگران او را توثیق کردهاند. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، ذکر أسماء من تکلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شکور أمریر المیادینی، ناشر: مکتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406ه. مزی در تهذیب الکمال تصریح مینویسد: استشهد به البخاری، وروی له الباقون سوی ابن ماجة. بخاری به عنوان شاهد و دیگر صاحبان صحاح سته، غیر از ابن ماجه از او روایت کردهاند. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج12، ص53 54، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م. به هر حال همین که او در بخاری و مسلم روایت دارد، کفایت میکند و وثاقت او ثابت میشود. فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ فطر بن خلیفه نیز به خاطر این که شیعه بوده، تضعیف شده است؛ اما چون از روات بخاری است، علمای متأخر علم رجال از تضعیف او پشیمان شده و تلاش کردهاند که او را توثیق کنند، ذهبی در کتاب (ذکر من تلکم فیه وهو موثق) در باره او مینویسد: فطر بن خلیفة م. صدوق وثق وقال الجوزجانی زائغ غیر ثقة وقال الدارقطنی زائغ لا یحتج به وغمزه ابن المدینی له فی البخاری حدیث. فطر بن خلیفه، از روات مسلم، راستگو بود و توثیق شده است. جوزجانی گفته روایاتش منحرف و غیر قابل اعتماد بوده، دارقطنی گفته منحرف بود و به روایات او احتجاج نمیشود، ابن مدینی نیز به او اشکال گرفته؛ اما در بخاری یک روایت دارد. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، ذکر أسماء من تکلم فیه وهو موثق، ج1، ص151، رقم:277، تحقیق: محمد شکور أمریر المیادینی، ناشر: مکتبة المنار - الزرقاء ، الطبعة: الأولی، 1406ه و در کتاب الکاشف مینویسد: فطر بن خلیفة المخزومی مولاهم الحناط عن أبی الطفیل وعطاء الشیبی ومولاه عمرو بن حریث الصحابی وعن مجاهد والشعبی وعنه القطان ویحیی بن آدم وخلق شیعی جلد وثقه أحمد وابن معین. فطر بن خلیفه، احمد بن حنبل و یحیی بن معین او را توثیق کردهاند. الکاشف ج2، ص125، رقم:4494 عَبْد الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نُعْمٍ از روات بخاری و مسلم. عبد الرحمن بن أبی نعم. الإمام الحجة القدوة الربانی أبو الحکم البجلی الکوفی. سیر أعلام النبلاء ج5، ص62 عبد الرحمن بن أبی نعم، پیشوا، حجت و رهبر ربانی بود. بنابراین تمام روات این روایت موثق بودند؛ پس در صحت روایت هیچ تردیدی نیست. روایت دوم: سدی کبیر از أنس بن مالک ابویعلی حنبلی در مسند خود و نسائی در خصائص امیرمؤمنان علیه السلام نقل کردهاند: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عَبْدِ الْمَلَکِ بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنّ النَّبِیَّ (ص) کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: (اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ)، فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ. از أنس بن مالک نقل شده است که در نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله مرغی بود؛ پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوقت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس ابوبکر آمد، رسول خدا او را بازگرداند، عمر نیز آمد و باز رسول خدا او را رد کرد؛ سپس علی علیه السلام آمد و رسول خدا صلی الله علیه وآله به او اجازه داد. أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 ه)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 ه – 1984م؛ النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 ه)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مکتبة المعلا - الکویت الطبعة: الأولی، 1406 ه. همین روایت را با همین سند إبن أثیر و إبن عساکر از ابویعلی نقل کردهاند؛ اما در نقل این دو نفر از عثمان و ابوبکر نام برده شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله اجازه ورود به آنها را نداده است: أَنبأَنا المنصور بن أَبی الحسن الفقیه بإِسناده إِلی أَبی یعلی: حدثنا الحسن بن حماد، حدثنا مسهر بن عبد الملک، ثقة، حدثنا عیسی بن عمر، عن السدی، عن أَنس بن مالک: أَن النبی کان عنده طائر، فقال: اللهم ائتنی بأحب خلقک إِلیک یأکل معی من هذا الطائر. فجاءَ أَبو بکر فرده ثم جاءَ عثمان فرده، فجاءَ علی فأَذن له. ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630ه)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج4، ص120، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 ه - 1996 م. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای571ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج42، ص254، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995. از آن جائی که اجازه ورود ندادن به خلفای سه گانه، نقیصه بزرگی برای آنها محسوب میشود و دست کم برتری امیرمؤمنان علیه السلام را بر این سه خلیفه به صورت قطعی و مشخص ثابت میکند، برخی از علمای اهل سنت که خیال میکردهاند میتوانند این نقیصه بزرگ را که در کتب اهل سنت آمده است از خلفای سهگانه دور کنند، به جای نام هر یک از آنها از کلمه (رجل) استفادهکردهاند؛ در حالی که سند همان سندی است که ابویعلی آورده است. عبد الله بن عدی جرجانی در الکامل فی الضعفاء، مطهر بن طاهر مقدسی در ذخیرة الحفاظ و ابن جوزی حنبلی در العلل المتناهیه این اشتباه بزرگ را مرتکب شدهاند: ... عن إسماعیل بن عبد الرحمن السدی عن أنس بن مالک ان النبی صلی الله علیه وسلم کان عنده طائر فقال اللهم آتنی بأحب خلقک إلیک یأکل معی هذا الطائر فجاء رجل فرده ثم جاء رجل فرده ثم جاء علی بن أبی طالب فأذن له فأکل معه قال الشیخ وهذا من هذا الطریق ما أعلم رواه غیر مسهر ولمسهر غیر ما ذکرت ولیس بالکثیر الجرجانی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد أبو أحمد (متوفای365ه)، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج6، ص457، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1409ه – 1988م ... حدیث: إن النبی ( کان عنده طائر فقال: (اللهم ائننی بأحب خلقک إلیک یأکل معی هذا الطائر)؛ فجاء رجل، فرده، ثم جاء رجل، فرده، ثم جاء علی بن أبی طالب، فإذن له، فاکل معه. المقدسی، مطهر بن طاهر (متوفای507 ه)، ذخیرة الحفاظ، ج2، ص818، ح 1597، تحقیق: د.عبد الرحمن الفریوائی، ناشر: دار السلف - الریاض، الطبعة: الأولی، 1416 ه -1996م. ... عن اسماعیل بن عبدالرحمن السدی عن انس ان النبی صلی الله علیه وسلم کان عنده طائر فقال اللهم ائتنی بأحب خلقک الیک یأکل معی من هذا الطیر فجاء رجل فرده ثم جاء علی بن أبی طالب فأذن له فأکل معه ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 ه)، العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة، ج1، ص229، تحقیق: خلیل المیس، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403ه. غافل از این که ممکن است دیگر علمای سنی با نقل درست روایت، میزان امانتداری این افراد را برای همگان روشن نمایند. بررسی سند روایت: الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ: الحسن بن حماد الضبی الکوفی عن المطلب بن زیاد والمحاربی وعنه أبو یعلی والسراج والنسائی بواسطة ثقة توفی 238 س. حسین بن حماد، ثقه بود. الکاشف ج1، ص323، رقم: 1025 مُسْهِرُ بْنُ عَبْدِ الْمَلَکِ: خود ابویعلی او را در اصل روایت توثیق کرده است؛ پس نیازی به بررسی بیشتر نیست. عِیسَی بْنُ عُمَرَ: عیسی بن عمر الأسدی الکوفی المقرئ صاحب الحروف ویعرف بالهمدانی لا عیسی بن عمر البصری الثقفی صاحب النحو عن عطاء وعمرو بن مرة والمسیب بن عبد خیر وعنه الفریابی وعبید الله وخلاد بن یحیی وخلق قال أحمد لیس به بأس مات 156 ت س عیسی بن عمر... احمد بن حنبل گفته: اشکالی در او نیست. الکاشف ج2، ص111، رقم:4390 إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ: از راویان مسلم و سایر صحاح سته: إسماعیل بن عبد الرحمن الأعور السدی الکوفی مولی زینب بنت قیس بن مخرمة من بنی عبد مناف قرشی سمع أنسا ومرة الهمدانی سمع منه شعبة والثوری وزائدة قال لنا مسدد حدثنا یحیی قال سمعت بن أبی خالد یقول السدی أعلم بالقرآن من الشعبی قال علی وسمعت یحیی یقول ما رأیت أحدا یذکر السدی الا بخیر وما ترکه أحد. اسماعیل بن عبد الرحمن... یحیی گفته که از إبن أبی خالد شنیدم که میگفت: سدی در قرآن از شعبی داناتر بود. علی بن مدینی گفته که از یحیی بن معین شنیدم که میگفت: ندیدم کسی را که از سدی جز به نیکی یاد کند و ندیدم که کسی روایت او را ترک نماید. البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256ه)، التاریخ الکبیر، ج1، ص361، رقم: 1145، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر. مزی بعد از نقل دیدگاههای علمای رجال در باره سدی، مینویسد: روی له الجماعة سوی البخاری. تمام نویسندگان صحاح سته، غیر از بخاری، از او روایت نقل کردهاند. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج3، ص138، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م. بنابراین سند این روایت نیز کاملا صحیح است. روایت سوم: یحیی بن کثیر از أنس بن مالک ابوالقاسم طبرانی در المعجم الکبیر مینویسد: (1780)- [1744] حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: نا سَلَمَةُ بْنُ شَبِیبٍ، قَالَ: نا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَنَا الأَوْزَاعِیُّ، عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی کَثِیرٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: أَهْدَتْ أُمُّ أَیْمَنَ إِلَی النَّبِیِّ (ص) طَائِرًا بَیْنَ رَغِیفَیْنِ، فَجَاءَ النَّبِیُّ (ص) فَقَالَ: " هَلْ عِنْدَکُمْ شَیْءٌ؟ " فَجَاءَتْهُ بِالطَّائِرِ، فَرَفَعَ یَدَیْهِ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ، یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَشْغُولٌ، وَإِنَّمَا دَخَلَ النَّبِیُّ (ص) آنِفًا، فَثَبَقَ النَّبِیُّ (ص) مِنَ الطَّائِرِ شَیْئًا، ثُمَّ رَفَعَ یَدِهِ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ، فَارْتَفَعَ الصَّوْتُ بَیْنِی وَبَیْنَهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ (ص): " أَدْخِلْهُ مَنْ کَانَ "، فَدَخَلَ، فَقَالَ النَّبِیُّ (ص): " وَالِی یَا رَبِّ " ثَلاثَ مَرَّاتٍ، فَأَکَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَتَّی فَرَغَا. از أنس بن مالک نقل شده است که گفت: ام أیمن مرغی را در میان دو تکه نان به رسول خدا صلی الله علیه وآله هدیه کرد؛ وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد سؤال کرد: آیا چیزی در نزد شما هست؟ پس مرغ را آوردند؛ آن حضرت دستانش را بلند کرد و فرمود: خدایا محبوبترین خلائق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس علی علیه السلام آمد، من گفتم: رسول خدا صلی الله علیه وآله مشغول است، مدتی بعد دو باره رسول خدا وارد شد و کمی از مرغ را خود و دوباره دعا کرد: خدایا محبوبترین خلائق نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس علی علیه السلام آمد، بین من و او سر و صدا شد؛ پس رسول خدا گفت: هر کس که هست بگذار وارد شود، پس داخل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: پروردگارا او را دوست بدار. این سخن را سه بار تکرار کرد؛ پس علی با پیامبر از آن مرغ خورد تا هر دو دست کشیدند. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360ه)، المعجم الأوسط، ج2، ص207، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد،عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین - القاهرة – 1415ه. بررسی سند روایت: أحمد بن محمد بن عبد العزیز بن الجعد الوشاء. الشیخ الثقة العالم أبو بکر أحمد بن محمد بن عبدالعزیز بن الجعد الوشاء البغدادی... وقد قال الدارقطنی لا بأس به. الوشاء، شیخ، مورد اعتماد، دانشمند و... دارقطنی گفته: اشکالی در او نیست. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص148، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه. سَلَمَةُ بْنُ شَبِیبٍ: از راویان صحیح مسلم است: سلمة بن شبیب أبو عبد الرحمن النیسابوری الحافظ بمکة عن أبی أسامة ویزید وعبد الرزاق وعنه مسلم والأربعة والرویانی حجة مات 247 م 4 سلمة بن شبیب، مسلم و چهار نفر دیگر نویسندگان صحاح از او روایت نقل کردهاند، او حجت بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج1، ص453، رقم: 2034، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413ه - 1992م. عَبْدُ الرَّزَّاقِ الصنعانی: از روات بخاری و مسلم است: عبد الرزاق بن همام بن نافع الحافظ أبو بکر الصنعانی أحد الأعلام عن بن جریج ومعمر وثور وعنه أحمد وإسحاق والرمادی والدبری صنف التصانیف مات عن خمس وثمانین سنة فی 211 ع. عبد الرزاق صنعانی، یکی از مشاهیر بود. الکاشف ج1، ص651، رقم: 3362 عبد الرحمن بن عمرو الأوزاعی: از روات بخاری و مسلم: عبد الرحمن بن عمرو شیخ الإسلام أبو عمرو الأوزاعی الحافظ الفقیه الزاهد عن عطاء ومکحول ومحمد بن إبراهیم التیمی ورأی محمد بن سیرین وعنه قتادة ویحیی بن أبی کثیر شیخاه وأبو عاصم والفریابی وکان رأسا فی العلم والعبادة مات فی الحمام فی صفر 157 ع عبد الرحمن بن عمرو، شیخ الإسلام، حافظ، فقیه و زاهد بود... او در علم و عبادت سرآمد همگان بود. الکاشف ج1، ص638، رقم: 3278 یحیی بن صالح بن المتوکل: از روات بخاری و مسلم است: یحیی بن أبی کثیر الإمام أبو نصر الیمامی الطائی مولاهم أحد الأعلام عن جابر وأنس مرسلا وأبی سلمة وعنه هشام الدستوائی وهمام قال أیوب ما بقی علی وجه الأرض مثل یحیی بن أبی کثیر قلت کان من العباد العلماء الأثبات مات 129 ع یحیی بن أبی کثیر، یکی از مشاهیر بود. او از جابر و أنس بن مالک به صورت مرسل روایت نقل کرده است. ایوب گفته: در روی زمین کسی همانند یحیی بن کثیر باقی نمانده است. من میگویم: او یکی دانشمندان عابد و استوار بود. الکاشف ج2، ص373، رقم: 6235. البته این ادعای ذهبی که روایت از او أنس بن مالک مرسل است، درست نیست؛ چرا که به تصریح بزرگان علم حدیث و رجال اهل سنت، او أنس بن مالک را دیده است؛ چنانچه مسلم نیشابوری در کتاب الکنی والأسماء مینویسد: أبو نصر یحیی بن أبی کثیر رأی أنسا سمع أبا سلمة وعبد الله بن أبی قتادة روی عنه أیوب وهشام والأوزاعی. ابونصر یحیی بن أبی کثیر، أنس را دیده است. النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261ه)، الکنی والأسماء، ج2، ص836، رقم: 3382، تحقیق: عبد الرحیم محمد أحمد القشقری، ناشر: الجامعة الإسلامیة المدینة المنورة، الطبعة: الأولی، 1404ه. و مزی در تهذیب الکمال در باب اساتید او مینویسد: وأنس بن مالک (س) وقد رآه. از أنس بن مالک روایت نقل کرده و او را دیده است. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج31، ص505، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م. حاکم نیشابوری بعد از روایت (أن النبی صلی الله علیه وسلم کان إذا أفطر عند أهل بیت قال أفطر عندکم الصائمون) مینویسد: قال أبو عبد الله: قد ثبت عندنا من غیر وجه روایة یحیی بن أبی کثیر عن أنس بن مالک إلا أنه لم یسمع منه هذا الحدیث وله علة. برای ما به چندین دلیل ثابت شده است که یحیی بن أبی کثیر از أنس بن مالک روایت کرده است؛ البته او این روایت (أن النبی (ص) کان اذا افطر...) را از أنس نشنیده است و آن هم دلیل خاص دارد. الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 ه)، معرفة علوم الحدیث، ج1، ص117، تحقیق: السید معظم حسین، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1397ه - 1977م. و دارقطنی نیز بعد از همان روایت میگوید: ولا شک أن یحیی بن أبی کثیر رأی أنسا ولکنه لم یسمع منه هذا الحدیث والدلیل علی ذلک ما رواه ابن المبارک عن هشام عن یحیی قال: حدثت عن أنس. تردیدی نیست که یحیی بن أبی کثیر أنس را دیده؛ اما این روایت را از أنس نشنیده است، دلیل آن نیز روایتی است که ابن مالک از هشام از یحیی نقل کرده است که گفته: برای من از أنس نقل شده که... الدارقطنی البغدادی، ابوالحسن علی بن عمر (متوفای 385ه)، العلل الواردة فی الأحادیث النبویة، ج1، ص45، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله السلفی، ناشر: دار طیبة - الریاض، الطبعة: الأولی، 1405 – 1985م. روایت صحیح السندی در منابع اهل سنت وارد شده است که او أنس بن مالک را دیده است، إبن أبی شیبه در کتاب المصنف خود مینویسد: حدثنا عِیسَی بن یُونُسَ عن الأَوْزَاعِیِّ عن یحیی بن أبی کَثِیرٍ قال رَأَیْتُ أَنَسَ بن مَالِکٍ فی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ قد نَصَبَ عَصًا یُصَلِّی إلَیْهَا. از یحیی بن أبی کثیر نقل شده است که أنس را در مسجد الحرام دیدم که عصای نصب کرده بود (جلوی خود گذاشته بود) و به طرف آن نماز میخواند. إبن أبی شیبة الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفای235 ه)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج1، ص248، ح2853، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409ه. عیسی بن یونس که این قضیه را از اوزاعی نقل کرده، موثق است؛ چنانچه ذهبی در باره او میگوید: عیسی بن یونس بن أبی إسحاق أحد الأعلام فی الحفظ والعبادة عن أبیه وهشام بن عروة والأعمش وعنه حماد بن سلمة مع تقدمه وابن المدینی وإسحاق وابن عرفة وأمم کان یحج سنة ویغزو سنة مات 187 ع. عیسی بن یونس، یکی از مشاهیر در حفظ و عبادت بود. الکاشف،ج2، ص114، رقم: 4409 نتیجه: سند روایت کاملا صحیح و تمام راویان آن موثق هستند و اشکالی که ذهبی داشت نیز جواب داده شد. روایت چهارم: عثمان الطویل از أنس بن مالک محمد بن إسماعیل بخاری در التاریخ الکبیر خود مینویسد: قَالَ لِی مُحَمَّدُ بْنُ یُوسُفَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: ثنا زُهَیْرٌ، قَالَ: ثنا عُثْمَانُ الطَّوِیلُ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: أُهْدِیَ لِلنَّبِیِّ (ص) طَائِرٌ کَانَ یُعْجِبُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ هَذَا الطَّیْرَ "، فَاسْتَأْذَنَ عَلِیٌّ فَسَمِعَ کَلامَهُ، فَقَالَ: " ادْخُلْ ". ولا یُعْرَفُ لِعُثْمَانَ سَمَاعٌ مِنْ أَنَسٍ وَقَالَ إِسْحَاقُ بْنُ یُوسُفَ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ: هُوَ ابْنُ أَبِی سُلَیْمَانَ، عَنْ أَنَسٍ، شَهِدَ النَّبِیّ (ص) بِهَذَا، مُرْسَلٌ. از أنس بن مالک نقل شده است که: مرغی را به رسول خدا صلی الله علیه وآله هدیه دادند که خوشش آمد؛ پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی اجازه گرفت و رسول خدا صدایش را شنید وفرمود: وارد شو. مشهور نیست که عثمان از أنس روایت شنیده باشد. إسحاق بن یوسف از عبد الملک که همان إبن أبی سلیمان باشد، از أنس نقل کرده است که رسول خدا به این قضیه (أحب الخلق بودن علی علیه السلام) شهادت داده است، این روایت مرسل است. البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256ه)، التاریخ الکبیر، ج6، ص258، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر. علی بن عمر الحربی این روایت را به صورت کاملتر نقل کرده است: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ سِرَاجٍ الْمِصْرِیُّ، قَثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ فَهْدُ بْنُ سُلَیْمَانَ النَّخَّاسُ، قَثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَزِیدَ الْوَرْتَنِیسِیُّ، قَثَنَا زُهَیْرٌ، قَثَنَا عُثْمَانُ الطَّوِیلُ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی النَّبِیِّ (ص) طَائِرٌ کَانَ یُعْجِبُهُ أَکْلُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی " فَجَاءَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلامُ، فَقَالَ: اسْتَأذِنْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقُلْتُ: مَا عَلَیْهِ إِذْنٌ، وَکُنْتُ أُحِبُّ أَنْ تَکُونَ رَجُلا مِنَ الأَنْصَارِ، فَذَهَبَ ثُمَّ رَجَعَ، فَقَالَ: اسْتَأْذِنْ لِی عَلَیْهِ، فَسَمِعَ النَّبِیُّ (ص) کَلامَهُ، فَقَالَ: " ادْخُلْ یَا عَلِیُّ ". ثُمَّ قَالَ: " اللَّهُمَّ وَالِ، اللَّهُمَّ وَالِ ". از أنس بن مالک نقل شده است که: مرغی را به رسول خدا صلی الله علیه وآله هدیه دادند که خوشش آمد؛ پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی (علیه السلام) آمد و فرمود: از رسول خدا اجازه ورود بگیر؛ گفتم: فعلا نمیشود اجازه داد. من دوست داشتم که این شخص مردی از انصار باشد؛ پس علی رفت و دوباره بازگشت و فرمود: از رسول خدا اجازه ورود بگیرد؛ پس رسول خدا سخنش را شنید و فرمود: ای علی وارد شو ! سپس فرمود: خدایا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار. الحربی، علی بن عمر (متوفای386ه)، الثالث من الفوائد المنتقاة للحربی، ص4، ح15، تحقیق: قسم المخطوطات بشرکة أفق للبرمجیات، ناشر: شرکة أفق للبرمجیات مصر، الطبعة: الأولی، 2004م بررسی سند روایت: محمد بن یوسف الفریابی: الفریابی ع. محمد بن یوسف بن واقد بن عثمان الفریابی الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو عبدالله الضبی. قال أحمد کان رجلا صالحا صحب سفیان کتبت عنه بمکة. وقال العجلی الفریابی ثقة. وقال البخاری فیما حکاه عنه الدولابی حدثنا محمد بن یوسف وکان من أفضل أهل زمانه عن سفیان بحدیث ذکر. وقال النسائی ثقة. وقال أبو زرعة الفریابی أحب إلی من یحیی بن یمان. وقال أبو حاتم ثقة صدوق. وسئل الدراقطنی عنهم فوثقه وقدمه لفضله ونسکه علی قبیصة. وقال ابن زنجویة ما رأیت أورع من الفریابی. فریابی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. احمد بن حنبل گفته: او مرد صالحی بود، از همراهان سفیان ثوری بود و من در مکه از او روایت نوشتهام. عجلی گفته: فریابی ثقه بود. طبق نقل دولابی از ابویوسف از بخاری: او برترین فرد در زمان خود نسبت به روایت سفیان ثوری بود. نسائی گفته: ثقه بود. ابوزرعه گفته: او پیش از من یحیی بن یمان محبوبتر بود. ابوحاتم گفته: ثقه و راستگو بود. از دارقطنی در باره او سؤال شد؛ پس او را توثیق کرد و او را به خاطر فضل و پرهیزکاری از قبیصة بهتر دانیست؛ ابن زنجویه نیز گفته است با تقواتر از فریابی ندیدم. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج10، ص114، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه. أحمد بن یزید بن إبراهیم بن الورتنیس: از روات بخاری: 23 أحمد بن یزید بن إبراهیم الورتنیس خ عن فلیح ضعفه أبو حاتم وقواه غیره. احمد بن یزید، ابوحاتم او را تضعیف کرده؛ ولی دیگران تقویت کردهاند. ذکر من تکلم فیه وهو موثق ج1، ص40 مزی در تهذیب الکمال مینویسد: روی له البخاری. بخاری از او روایت نقل کرده است. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج1، ص521، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م. زهیر بن معاویة: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته: زهیر بن معاویة بن حدیج الحافظ أبو خیثمة الجعفی الکوفی شیخ الجزیرة عن زیاد بن علاقة ومنصور وعنه القطان وعلی بن الجعد ویحیی بن یحیی ثقة حجة توفی 173 ع زهیر بن معاویه، حافظ ابوخیثمه جعفی، ثقه و حجت بود. الکاشف ج1، ص408، رقم:1668 مزی در آخر شرح حال او مینویسد: روی له الجماعة. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج9، ص425، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م. عثمان الطویل: ابوحاتم رازی در کتاب الجرح و التعدیل در باره او گفته: عثمان الطویل روی عن أبی العالیة روی عنه لیث بن أبی سلیم وشعبة وعنبسة بن سعید قاضی الری وزهیر بن معاویة سمعت أبی یقول ذلک وسألته عنه فقال هو شیخ. عثمان الطول، از پدرم در باره او سؤال کردم؛ پس گفت: او شیخ است. ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای 327ه)، الجرح والتعدیل، ج6، ص173، رقم: 950، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1271ه 1952م. (شیخ) در نزد إبن أبی حاتم از کلمات توثیق است؛ چنانچه ذهبی در میزان الإعتدال میگوید: قول أبی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف. قلت بل عده ابن أبی حاتم فی مقدمة کتابه من ألفاظ التوثیق وکذا الخطیب البغدادی فی الکفایة. این گفته این أبی حاتم که او (شیخ) است، تضعیف نیست. من میگویم: بلکه ابن أبی حاتم آن را در مقدمه کتاب از الفاظ توثیق شمرده است؛ همچنین خطیب بغدادی در کتاب الکفایة. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج8، ص143، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م. إبن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است. عثمان الطویل من أهل الجزیرة عداده فی أهل البصرة یروی عن أنس بن مالک ربما أخطأ روی عنه شعبة بن الحجاج وزهیر بن معاویة. التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفای354 ه)، الثقات، ج5، ص157، رقم: 4352، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولی، 1395ه – 1975م. بخاری بعد از نقل روایت گفته بود که روایت عثمان الطویل از أنس بن مالک مرسل است؛ اما در جای دیگر از همین کتابش تصریح میکند که او از أنس بن مالک روایت نقل کرده است: عثمان الطویل عن أبی العالیة وأنس رضی الله عنهما روی عنه شعبة وعنبسة وزهیر حدیثه فی البصریین. عثمان الطویل از أبی عالیه و أنس روایت نقل کرده است... التاریخ الکبیر ج6، ص258، رقم: 2338 بنابراین، سند این روایت نیز کاملا صحیح و تمام روات آن موثق هستند. روایت پنجم: عبد الله بن أنس بن مالک ابن کثیر دمشقی سلفی در البدایة والنهایة و ابن حجر عسقلانی مینویسند: وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عُبْدِ اللَّهِ بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): (اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّعَامِ) فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، قَالَ أَنَسٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: فَقُلْتُ: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، قَالَ: فَسَمِعْتُ حَرَکَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ، فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَی حَاجَةٍ. فَانْصَرَفَ، ثُمَّ سَمِعْتُ حَرَکَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ کَذَلِکَ، فَسَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) صَوْتَهُ، فَقَالَ: " انْظُرْ مَنْ هَذَا؟ " فَخَرَجْتُ فَإِذَا هُوَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَجِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ وَالِی، اللَّهُمَّ وَالِی. از أنس نقل شده است که کبک بریان شده را همراه یک تکه نان و ظرف شیری خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله آوردند؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: (خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد) پس عائشه گفت: خدایا این شخص را پدر من قرار بده، و حفصه گفت: خدایا آن را پدر من قرار بده. أنس گفت: من گفت: خدایا آن را سعد بن عبادة قرار بده. پس حرکتی را از در شنیدم و خارج شدم؛ دیدم که علی علیه السلام است؛ پس گفتم: رسول خدا کار دارد؛ پس بازگشت، سپس صدای حرکت در را شنیدم، خارج شدم؛ دیدم علی علیه السلام است؛ پس پیش رسول خدا آمدم و قضیه را گفتم؛ پس گفت: خدا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار. ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774ه)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419ه. ذهبی بعد از نقل أسناد روایت طیر میگوید: مَنْ أَجْوَدِهَا حَدِیثُ قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ شَیْخِ مُسْلِمٍ، ثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُثَنَّی، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ، فَقَالَ: (اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی). وَذَکَرَ الْحَدِیثَ. از بهترین سندهای آن، حدیث قطن بن نسیر، استاد مسلم است... الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج3، ص633، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407ه - 1987م. بررسی سند روایت: أبویعلی موصلی: أبو یعلی. الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنی ابن یحیی بن عیسی بن هلال التمیمی الموصلی محدث الموصل وصاحب المسند والمعجم... ابویعلی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص174، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه. قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ: استاد مسلم نیشابوری و أبوداود سجستانی: ابن حجر در باره او میگوید: قطن بن نسیر بنون ومهملة مصغر أبو عباد البصری الغبری بضم المعجمة وفتح الموحدة الخفیفة الذارع صدوق یخطیء من العاشرة م د ت قطن بن نسیر، راستگو بود، گاهی خطا میکرد، مسلم، ابوداود و ترمذی از او روایت نقل کردهاند. تقریب التهذیب ج1، ص456، رقم:5556 إبن حبان نیز نام او را در کتاب ثقات آورده است. الثقات ج9، ص22، رقم:14968 تضعیفات دیگر علمای اهل سنت، از وثاقت او نمیکاهد؛ چرا که او استاد مسلم نیشابوری و از روات صحیح مسلم است. جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ: از روات صحیح مسلم و سایر صحاح سته: جعفر بن سلیمان الضبعی م علی عن ثابت وخلق شیعی صدوق ضعفه القطان ووثقه ابن معین وغیره وقال ابن سعد ثقة فیه ضعف. جعفر بن سلیمان، شیعی و راستگو بود. قطان او را تضعیف کرده، ابن معین و دیگران توثیق کردهاند. ابن سعد گفته: مورد اعتماد ولی مقداری ضعیف است. ذکر من تکلم فیه وهو موثق، ج1، ص60، رقم:68 جعفر بن سلیمان الضبعی بضم المعجمة وفتح الموحدة أبو سلیمان البصری صدوق زاهد لکنه کان یتشیع من الثامنة مات سنة ثمان وسبعین بخ م 4 جفر بن سلیمان بصری، راستگو و زاهد؛ ولی طرفدار شیعه بود. بخاری به صورت تعلیقه و مسلم و سایر صحاح سته از او روایت نقل کردهاند. تقریب التهذیب ج1، ص140، رقم:942 تضعیفاتی که برای او نقل شده، همگی به خاطر روایاتی است که در فضائل اهل البیت علیهم السلام نقل کرده است؛ اما مهم این است که از روات صحیح مسلم است و صداقت او ثابت شده است. عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُثَنَّی: از روات بخاری، ترمذی و إبن ماجة: عبد الله بن المثنی بن عبد الله بن أنس بن مالک أبو المثنی عن عمومته والحسن وعنه ابنه محمد ومسدد وعبد الواحد بن غیاث قال أبو حاتم صالح وقال أبو داود لا أخرج حدیثه خ ت ق. عبد الله بن مثنی... ابوحاتم گفته: صالح بود. ابوداود گفته: من روایت او را نقل نمیکنم. بخاری، ترمذی و ابن ماجه از او روایت نقل کرده است. الکاشف ج1، ص592، رقم: 2942 عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ: أبو عمیر بن أنس بن مالک الأنصاری قیل اسمه عبد الله ثقة من الرابعه قیل کان أکبر ولد أنس بن مالک د س ق. أبوعمیر بن أنس، گفتهاند که اسم او عبد الله بود، او ثقه است، ابوداود، نسائی و ابن ماجه از او روایت نقل کردهاند. تقریب التهذیب ج1، ص661، رقم: 8281. ابن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است. الثقات ج5، ص11، رقم: 3586 در نتیجه سند این روایت نیز مشکلی ندارد. روایت ششم: علی بن عبد الله بن عباس از پدرش: شمس الدین ذهبی در کتاب میزان الإعتدال مینویسد: حسین بن محمد المؤدب حدثنا سلیمان بن قرم عن محمد بن شعیب عن داود بن علی عن أبیه عن ابن عباس أن النبی صلی الله علیه وسلم أتی بطیر فقال اللهم إئتنی بأحب خلقک إلیک یأکل معی فجاء علی فأکل معه وابن شعیب لا یعرف. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج3، ص232، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م. بررسی سند روایت: الحسین بن محمد المؤدب: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته: مزی در تهذیب الکمال مینویسد: قال محمد بن سعد: کان ثقة. وَقَال النَّسَائی: لیس به بأس. وذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب"الثقات". وَقَال معاویة بن صالح الدمشقی : قال لی أحمد بن حنبل: اکتبوا عنه، وجاء معی إلیه، وسأله أن یحدثنی. روی له الجماعة. محمد بن سعد گفته: ثقه بود، نسائی گفته: اشکالی در او نیست، ابن حبان نام او را در کتاب ثقات آورده. معاویه بن صالح دمشقی گفته: احمد بن حنبل به من گفت: او از روایت نقل کنید، او با من پیش حسین بن محمد آمد و از او درخواست کرد که برای من روایت نقل کند. تمام صحاح سته از او روایت نقل کردهاند. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج6، ص472، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م. سلیمان بن قرم: از روات بخاری، مسلم وسایر صحاح سته: سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره... الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، ذکر أسماء من تکلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شکور أمریر المیادینی، ناشر: مکتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406ه. پیش از این به صورت مفصل در باره سلیمان بن قرم بحث کردهایم. محمد بن شعیب بن شابور: ذهبی بعد از نقل روایت به خاطر عناد و لجاجت با اهل بیت علیهم السلام تلاش کرده است که ثابت کند محمد بن شعیب در سند روایت مجهول است؛ پس روایت معتبر نیست؛ در حالی که محمد بن شعیب در سند این روای همان محمد بن شعیب بن شابور است که خود ذهبی در کتاب الکاشف او را توثیق کرده است. محمد بن شعیب بن شابور الدمشقی مولی
آیا روایت (طیر مشوی) با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟
حدیث طیر، حدیث برتری امیرمؤمنان (ع) بر تمامی خلایق
روایت اول: سفینه، خادم رسول خدا (ص)
روایت دوم: سدی کبیر از أنس بن مالک
روایت سوم: یحیی بن کثیر از أنس بن مالک
روایت چهارم: عثمان الطویل از أنس بن مالک
روایت پنجم: عبد الله بن أنس بن مالک
روایت ششم: علی بن عبد الله بن عباس از پدرش:
روایت هفتم: یحیی بن سعید از أنس بن مالک
روایت هشتم: عبد الملک بن سلیمان از أنس:
دلالت روایت بر ولایت امیرمؤمنان علیه السلام:
خداوند چه کسانی را دوست دارد؟
ابوبکر و عمر: ما بر هیچ یک از اصحاب برتری نداریم
دیدگاههای بزرگان اهل سنت در باره اسناد روایت:
اشکالات اهل سنت به روایت:
اشکال اول: سند روایت صحیح نیست
اشکال دوم: ابن کثیر: قلب من شهادت میدهد که روایت باطل است
اشکال سوم: صحت حدیث طیر، نبوت پیامبر را زیر سؤال میبرد
اشکال چهارم: در خوردن طیر، چیز مهمی وجود نداشت
اشکال پنجم: رسول خدا صمحبوبترین مخلوق خداوند یا امیرمؤمنان ع؟
اشکال ششم: رسول خدا (ص) محبوبترین مخلوق را نمیشناخت
اشکال هفتم: تعارض با روایاتی که در باره ابوبکر وارد شده
اشکال هشتم: حدیث طیر مفید عموم نیست
اشکال نهم: شاید ابوبکر در مدینه نبوده است !
اشکال دهم: رسول خدا عادت نداشت که تنها غذا بخورد
اشکال یازدهم: احب الناس در غذا خوردن با پیامبر
اشکال دوازدهم: هرکس محبوبترین مخلوق بود، حتما صاحب ریاست عامه نیست
سخن پایانی:
یکی از روایاتی که ولایت و برتری مطلق امیرمؤمنان علیه السلام را بر تمامی أصحاب، به ویژه ابوبکر و عمر و بلکه بر تمام خلایق ثابت میکند، روایت طیر مشوی است.
طبق این روایت: روزی مرغ بریانی را خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله هدیه آوردند، آن حضرت قبل میل کردن، دستانش را به سمت آسمان بلند کرده و دعا فرمود:
اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ.
خدایا محبوبترین مخلوق از نظر خودت بیاور تا با من از این غذا نوش جان نماید).
عائشه و حفصه که شاهد ماجرا بودند به پدرشان خبر دادند، آن دو به نوبت خودشان را رساندند تا با پیامبر همسفره باشند و این مقام بسیار بلند و ارزشمند نصیب آنان شود؛ اما رسول خدا صلی الله علیه وآله آنها را از در خانهشان پس فرستادند و در واقع دست رد بر سینه آنها زدند.
أنس بن مالک میگوید که من دوست داشتم این شخص سعد بن عباده از قبیله خودم باشد؛ اما دیدم که علی بن أبیطالب علیه السلام آمد و من تا سه بار اجازه ورود ندادم تا این که آن حضرت صدای خودشان را به رسول خدا صلی الله علیه وآله رساندند و پیامبر (ص) دستور دادند اجازه ورود بدهم و امیرمؤمنان علیه السلام وارد شدند با رسول خدا (ص) از آن غذا نوش جان کردند.
این روایت با سندهای متعدد از طریق: 1. أمیر المؤمنین علیه السلام؛ 2. أنس بن مالک؛ 3. عبد الله بن العباس؛ 4. أبو سعید الخدری؛ 5. سفینة خادم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم؛ 6. سعد بن أبی وقاص؛ 7. عمرو بن العاص؛ 8. أبو الطفیل عامر بن واثلة؛ 9. یعلی بن مرة از أصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است:
روایت اول: سفینه، خادم رسول خدا (ص)
ابوالقاسم طبرانی در کتاب المعجم الکبیر مینویسد:
حَدَّثَنَا عُبَیْدٌ الْعِجْلِیُّ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ، ثنا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثنا سُلَیْمَانُ بْنُ قَرْمٍ، عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نُعْمٍ، عَنْ سَفِینَةَ، مَوْلَی النَّبِیِّ (ص) أَنَّ النَّبِیَّ (ص) أُتِیَ بِطَیْرٍ، فَقَالَ: (اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ)، فَجَاءَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ (ص): (اللَّهُمَّ وَالِ).
از سفینه خادم رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است که برای رسول خدا مرغی آوردند، آن حضرت فرمود: (پروردگارا ! محبوبترین مخلوق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد)؛ پس علی علیه السلام آمد و رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ( خدایا علی علیه السّلام را دوست بدار).
الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360ه)، المعجم الکبیر، ج7، ص82، ح6437، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404ه – 1983م.
بررسی سند روایت:
عبید العجلی:
عبید العجل. الحافظ الإمام المجود أبو علی الحسین بن محمد بن حاتم البغدادی تلمیذ یحیی بن معین.
قال الخطیب: کان ثقة متقنا حافظا.
وقال أحمد بن المنادی: کان من المتقدمین فی حفظ المسند خاصة.
عبید العجل، حافظ، پیشوا، کسی که خیلی خوب حفظ میکرد و شاگرد یحیی بن معین بود. خطیب گفته: او ثقه، استوار و حافظ بود. احمد بن منادی گفته: او از پیشروان در حفظ روایات مسند بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص90، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه.
إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ:
از روات صحیح مسلم:
ذهبی در شرح حال او مینویسد:
إبراهیم بن سعید الجوهری الحافظ أبو اسحاق البغدادی أحد الاعلام سمع ابن عیینة وابا معاویة وعنه الستة سوی البخاری وابو حاتم وابن صاعد وخلق.
قال الخطیب کان ثقة ثبتا مکثرا صنف المسند. وقال أبو العباس البراثی قال أحمد بن حنبل: هو کثیر الکتاب اکتبوا عنه. وقال النسائی ثقة.
ابراهیم بن سعید الجوهری، حافظ ابوإسحاق بغدادی، یکی از مشاهیر بود. تمام نویسندگان صحاح سته غیر از بخاری از او روایت نقل کردهاند. خطیب گفته: او ثقه و مورد اعتماد بود، زیاد روایت نقل میکرد و کتاب مسند داشته نوشته است. ابوالعباس براثی از احمد بن حنبل نقل کرده که گفت: او کتاب زیادی داشت، از او روایت نقل کنید، نسائی گفته: او ثقه بود.
خود ذهبی بعد از روایتی که در مذمت او وارد شده میگوید:
قلت: لا عبرة بهذا وإبراهیم حجة بلا ریب.
من میگویم: این اشکال ارزش توجه ندارد، ابراهیم بدون تردید حجت (کسی که سیصد هزار روایت با سند، متن و تاریخ روایت حفظ بوده بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص154 155، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.
ابن حجر عسقلانی در باره او میگوید:
إبراهیم بن سعید الجوهری أبو إسحاق الطبری نزیل بغداد ثقة حافظ تکلم فیه بلا حجة من العاشرة مات فی حدود الخمسین م 4
ابراهیم بن سعید، ساکن بغداد، مورد اعتماد و حافظ بود. در باره او بدون مدرک و دلیل سخن گفته شده (ایراد گرفتهاند).
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تقریب التهذیب، ج1، ص89، رقم:179، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.
حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ
از روات بخاری و مسلم:
الحسین بن محمد بن بهرام التمیمی أبو أحمد أو أبو علی المروذی بتشدید الراء وبذال معجمة نزیل بغداد ثقة من التاسعة مات سنة ثلاث عشرة أو بعدها بسنة أو سنتین ع
حسین بن محمد بن بهرام، ساکن بغداد و مورد اعتماد بود.
تقریب التهذیب ج1، ص168، رقم:1345
سُلَیْمَانُ بْنُ قَرْمٍ:
از روات بخاری و مسلم:
از آن جائی که سلیمان قرم روایات زیادی را در فضائل اهل البیت علیهم السلام نقل کرده، علمای اهل سنت او را تضعیف کردهاند، غافل از این که او از روات بخاری و مسلم است و این دو کتاب که از دیدگاه آنها صحیحترین کتاب! بعد از قرآن کریم است از او روایت دارند؛ به همین خاطر تلاش دوباره کردهاند که او را توثیق نمایند؛ مثلا شمس الدین ذهبی با این که در کتابهای دیگر او را تضعیف کرده است. اما نام او را در کتاب (ذکر من تلکم فیه وهو موثق) آورده است.
سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره...
سلیمان بن قرم، احمد بن حنبل و دیگران او را توثیق کردهاند.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، ذکر أسماء من تکلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شکور أمریر المیادینی، ناشر: مکتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406ه.
مزی در تهذیب الکمال تصریح مینویسد:
استشهد به البخاری، وروی له الباقون سوی ابن ماجة.
بخاری به عنوان شاهد و دیگر صاحبان صحاح سته، غیر از ابن ماجه از او روایت کردهاند.
المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج12، ص53 54، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م.
به هر حال همین که او در بخاری و مسلم روایت دارد، کفایت میکند و وثاقت او ثابت میشود.
فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ
فطر بن خلیفه نیز به خاطر این که شیعه بوده، تضعیف شده است؛ اما چون از روات بخاری است، علمای متأخر علم رجال از تضعیف او پشیمان شده و تلاش کردهاند که او را توثیق کنند، ذهبی در کتاب (ذکر من تلکم فیه وهو موثق) در باره او مینویسد:
فطر بن خلیفة م. صدوق وثق وقال الجوزجانی زائغ غیر ثقة وقال الدارقطنی زائغ لا یحتج به وغمزه ابن المدینی له فی البخاری حدیث.
فطر بن خلیفه، از روات مسلم، راستگو بود و توثیق شده است. جوزجانی گفته روایاتش منحرف و غیر قابل اعتماد بوده، دارقطنی گفته منحرف بود و به روایات او احتجاج نمیشود، ابن مدینی نیز به او اشکال گرفته؛ اما در بخاری یک روایت دارد.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، ذکر أسماء من تکلم فیه وهو موثق، ج1، ص151، رقم:277، تحقیق: محمد شکور أمریر المیادینی، ناشر: مکتبة المنار - الزرقاء ، الطبعة: الأولی، 1406ه
و در کتاب الکاشف مینویسد:
فطر بن خلیفة المخزومی مولاهم الحناط عن أبی الطفیل وعطاء الشیبی ومولاه عمرو بن حریث الصحابی وعن مجاهد والشعبی وعنه القطان ویحیی بن آدم وخلق شیعی جلد وثقه أحمد وابن معین.
فطر بن خلیفه، احمد بن حنبل و یحیی بن معین او را توثیق کردهاند.
الکاشف ج2، ص125، رقم:4494
عَبْد الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نُعْمٍ
از روات بخاری و مسلم.
عبد الرحمن بن أبی نعم. الإمام الحجة القدوة الربانی أبو الحکم البجلی الکوفی.
سیر أعلام النبلاء ج5، ص62
عبد الرحمن بن أبی نعم، پیشوا، حجت و رهبر ربانی بود.
بنابراین تمام روات این روایت موثق بودند؛ پس در صحت روایت هیچ تردیدی نیست.
روایت دوم: سدی کبیر از أنس بن مالک
ابویعلی حنبلی در مسند خود و نسائی در خصائص امیرمؤمنان علیه السلام نقل کردهاند:
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عَبْدِ الْمَلَکِ بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنّ النَّبِیَّ (ص) کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: (اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ)، فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ.
از أنس بن مالک نقل شده است که در نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله مرغی بود؛ پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوقت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس ابوبکر آمد، رسول خدا او را بازگرداند، عمر نیز آمد و باز رسول خدا او را رد کرد؛ سپس علی علیه السلام آمد و رسول خدا صلی الله علیه وآله به او اجازه داد.
أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 ه)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 ه – 1984م؛
النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 ه)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مکتبة المعلا - الکویت الطبعة: الأولی، 1406 ه.
همین روایت را با همین سند إبن أثیر و إبن عساکر از ابویعلی نقل کردهاند؛ اما در نقل این دو نفر از عثمان و ابوبکر نام برده شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله اجازه ورود به آنها را نداده است:
أَنبأَنا المنصور بن أَبی الحسن الفقیه بإِسناده إِلی أَبی یعلی: حدثنا الحسن بن حماد، حدثنا مسهر بن عبد الملک، ثقة، حدثنا عیسی بن عمر، عن السدی، عن أَنس بن مالک: أَن النبی کان عنده طائر، فقال: اللهم ائتنی بأحب خلقک إِلیک یأکل معی من هذا الطائر. فجاءَ أَبو بکر فرده ثم جاءَ عثمان فرده، فجاءَ علی فأَذن له.
ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630ه)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج4، ص120، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 ه - 1996 م.
ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای571ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج42، ص254، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.
از آن جائی که اجازه ورود ندادن به خلفای سه گانه، نقیصه بزرگی برای آنها محسوب میشود و دست کم برتری امیرمؤمنان علیه السلام را بر این سه خلیفه به صورت قطعی و مشخص ثابت میکند، برخی از علمای اهل سنت که خیال میکردهاند میتوانند این نقیصه بزرگ را که در کتب اهل سنت آمده است از خلفای سهگانه دور کنند، به جای نام هر یک از آنها از کلمه (رجل) استفادهکردهاند؛ در حالی که سند همان سندی است که ابویعلی آورده است.
عبد الله بن عدی جرجانی در الکامل فی الضعفاء، مطهر بن طاهر مقدسی در ذخیرة الحفاظ و ابن جوزی حنبلی در العلل المتناهیه این اشتباه بزرگ را مرتکب شدهاند:
... عن إسماعیل بن عبد الرحمن السدی عن أنس بن مالک ان النبی صلی الله علیه وسلم کان عنده طائر فقال اللهم آتنی بأحب خلقک إلیک یأکل معی هذا الطائر فجاء رجل فرده ثم جاء رجل فرده ثم جاء علی بن أبی طالب فأذن له فأکل معه قال الشیخ وهذا من هذا الطریق ما أعلم رواه غیر مسهر ولمسهر غیر ما ذکرت ولیس بالکثیر
الجرجانی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد أبو أحمد (متوفای365ه)، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج6، ص457، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1409ه – 1988م
... حدیث: إن النبی ( کان عنده طائر فقال: (اللهم ائننی بأحب خلقک إلیک یأکل معی هذا الطائر)؛ فجاء رجل، فرده، ثم جاء رجل، فرده، ثم جاء علی بن أبی طالب، فإذن له، فاکل معه.
المقدسی، مطهر بن طاهر (متوفای507 ه)، ذخیرة الحفاظ، ج2، ص818، ح 1597، تحقیق: د.عبد الرحمن الفریوائی، ناشر: دار السلف - الریاض، الطبعة: الأولی، 1416 ه -1996م.
... عن اسماعیل بن عبدالرحمن السدی عن انس ان النبی صلی الله علیه وسلم کان عنده طائر فقال اللهم ائتنی بأحب خلقک الیک یأکل معی من هذا الطیر فجاء رجل فرده ثم جاء علی بن أبی طالب فأذن له فأکل معه
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 ه)، العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة، ج1، ص229، تحقیق: خلیل المیس، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403ه.
غافل از این که ممکن است دیگر علمای سنی با نقل درست روایت، میزان امانتداری این افراد را برای همگان روشن نمایند.
بررسی سند روایت:
الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ:
الحسن بن حماد الضبی الکوفی عن المطلب بن زیاد والمحاربی وعنه أبو یعلی والسراج والنسائی بواسطة ثقة توفی 238 س.
حسین بن حماد، ثقه بود.
الکاشف ج1، ص323، رقم: 1025
مُسْهِرُ بْنُ عَبْدِ الْمَلَکِ:
خود ابویعلی او را در اصل روایت توثیق کرده است؛ پس نیازی به بررسی بیشتر نیست.
عِیسَی بْنُ عُمَرَ:
عیسی بن عمر الأسدی الکوفی المقرئ صاحب الحروف ویعرف بالهمدانی لا عیسی بن عمر البصری الثقفی صاحب النحو عن عطاء وعمرو بن مرة والمسیب بن عبد خیر وعنه الفریابی وعبید الله وخلاد بن یحیی وخلق قال أحمد لیس به بأس مات 156 ت س
عیسی بن عمر... احمد بن حنبل گفته: اشکالی در او نیست.
الکاشف ج2، ص111، رقم:4390
إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ:
از راویان مسلم و سایر صحاح سته:
إسماعیل بن عبد الرحمن الأعور السدی الکوفی مولی زینب بنت قیس بن مخرمة من بنی عبد مناف قرشی سمع أنسا ومرة الهمدانی سمع منه شعبة والثوری وزائدة قال لنا مسدد حدثنا یحیی قال سمعت بن أبی خالد یقول السدی أعلم بالقرآن من الشعبی قال علی وسمعت یحیی یقول ما رأیت أحدا یذکر السدی الا بخیر وما ترکه أحد.
اسماعیل بن عبد الرحمن... یحیی گفته که از إبن أبی خالد شنیدم که میگفت: سدی در قرآن از شعبی داناتر بود. علی بن مدینی گفته که از یحیی بن معین شنیدم که میگفت: ندیدم کسی را که از سدی جز به نیکی یاد کند و ندیدم که کسی روایت او را ترک نماید.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256ه)، التاریخ الکبیر، ج1، ص361، رقم: 1145، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.
مزی بعد از نقل دیدگاههای علمای رجال در باره سدی، مینویسد:
روی له الجماعة سوی البخاری.
تمام نویسندگان صحاح سته، غیر از بخاری، از او روایت نقل کردهاند.
المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج3، ص138، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م.
بنابراین سند این روایت نیز کاملا صحیح است.
روایت سوم: یحیی بن کثیر از أنس بن مالک
ابوالقاسم طبرانی در المعجم الکبیر مینویسد:
(1780)- [1744] حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: نا سَلَمَةُ بْنُ شَبِیبٍ، قَالَ: نا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَنَا الأَوْزَاعِیُّ، عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی کَثِیرٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: أَهْدَتْ أُمُّ أَیْمَنَ إِلَی النَّبِیِّ (ص) طَائِرًا بَیْنَ رَغِیفَیْنِ، فَجَاءَ النَّبِیُّ (ص) فَقَالَ: " هَلْ عِنْدَکُمْ شَیْءٌ؟ " فَجَاءَتْهُ بِالطَّائِرِ، فَرَفَعَ یَدَیْهِ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ، یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَشْغُولٌ، وَإِنَّمَا دَخَلَ النَّبِیُّ (ص) آنِفًا، فَثَبَقَ النَّبِیُّ (ص) مِنَ الطَّائِرِ شَیْئًا، ثُمَّ رَفَعَ یَدِهِ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ، فَارْتَفَعَ الصَّوْتُ بَیْنِی وَبَیْنَهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ (ص): " أَدْخِلْهُ مَنْ کَانَ "، فَدَخَلَ، فَقَالَ النَّبِیُّ (ص): " وَالِی یَا رَبِّ " ثَلاثَ مَرَّاتٍ، فَأَکَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَتَّی فَرَغَا.
از أنس بن مالک نقل شده است که گفت: ام أیمن مرغی را در میان دو تکه نان به رسول خدا صلی الله علیه وآله هدیه کرد؛ وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد سؤال کرد: آیا چیزی در نزد شما هست؟ پس مرغ را آوردند؛ آن حضرت دستانش را بلند کرد و فرمود: خدایا محبوبترین خلائق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس علی علیه السلام آمد، من گفتم: رسول خدا صلی الله علیه وآله مشغول است، مدتی بعد دو باره رسول خدا وارد شد و کمی از مرغ را خود و دوباره دعا کرد: خدایا محبوبترین خلائق نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس علی علیه السلام آمد، بین من و او سر و صدا شد؛ پس رسول خدا گفت: هر کس که هست بگذار وارد شود، پس داخل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: پروردگارا او را دوست بدار. این سخن را سه بار تکرار کرد؛ پس علی با پیامبر از آن مرغ خورد تا هر دو دست کشیدند.
الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360ه)، المعجم الأوسط، ج2، ص207، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد،عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین - القاهرة – 1415ه.
بررسی سند روایت:
أحمد بن محمد بن عبد العزیز بن الجعد
الوشاء. الشیخ الثقة العالم أبو بکر أحمد بن محمد بن عبدالعزیز بن الجعد الوشاء البغدادی... وقد قال الدارقطنی لا بأس به.
الوشاء، شیخ، مورد اعتماد، دانشمند و... دارقطنی گفته: اشکالی در او نیست.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص148، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه.
سَلَمَةُ بْنُ شَبِیبٍ:
از راویان صحیح مسلم است:
سلمة بن شبیب أبو عبد الرحمن النیسابوری الحافظ بمکة عن أبی أسامة ویزید وعبد الرزاق وعنه مسلم والأربعة والرویانی حجة مات 247 م 4
سلمة بن شبیب، مسلم و چهار نفر دیگر نویسندگان صحاح از او روایت نقل کردهاند، او حجت بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج1، ص453، رقم: 2034، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413ه - 1992م.
عَبْدُ الرَّزَّاقِ الصنعانی:
از روات بخاری و مسلم است:
عبد الرزاق بن همام بن نافع الحافظ أبو بکر الصنعانی أحد الأعلام عن بن جریج ومعمر وثور وعنه أحمد وإسحاق والرمادی والدبری صنف التصانیف مات عن خمس وثمانین سنة فی 211 ع.
عبد الرزاق صنعانی، یکی از مشاهیر بود.
الکاشف ج1، ص651، رقم: 3362
عبد الرحمن بن عمرو الأوزاعی:
از روات بخاری و مسلم:
عبد الرحمن بن عمرو شیخ الإسلام أبو عمرو الأوزاعی الحافظ الفقیه الزاهد عن عطاء ومکحول ومحمد بن إبراهیم التیمی ورأی محمد بن سیرین وعنه قتادة ویحیی بن أبی کثیر شیخاه وأبو عاصم والفریابی وکان رأسا فی العلم والعبادة مات فی الحمام فی صفر 157 ع
عبد الرحمن بن عمرو، شیخ الإسلام، حافظ، فقیه و زاهد بود... او در علم و عبادت سرآمد همگان بود.
الکاشف ج1، ص638، رقم: 3278
یحیی بن صالح بن المتوکل:
از روات بخاری و مسلم است:
یحیی بن أبی کثیر الإمام أبو نصر الیمامی الطائی مولاهم أحد الأعلام عن جابر وأنس مرسلا وأبی سلمة وعنه هشام الدستوائی وهمام قال أیوب ما بقی علی وجه الأرض مثل یحیی بن أبی کثیر قلت کان من العباد العلماء الأثبات مات 129 ع
یحیی بن أبی کثیر، یکی از مشاهیر بود. او از جابر و أنس بن مالک به صورت مرسل روایت نقل کرده است.
ایوب گفته: در روی زمین کسی همانند یحیی بن کثیر باقی نمانده است. من میگویم: او یکی دانشمندان عابد و استوار بود.
الکاشف ج2، ص373، رقم: 6235.
البته این ادعای ذهبی که روایت از او أنس بن مالک مرسل است، درست نیست؛ چرا که به تصریح بزرگان علم حدیث و رجال اهل سنت، او أنس بن مالک را دیده است؛ چنانچه مسلم نیشابوری در کتاب الکنی والأسماء مینویسد:
أبو نصر یحیی بن أبی کثیر رأی أنسا سمع أبا سلمة وعبد الله بن أبی قتادة روی عنه أیوب وهشام والأوزاعی.
ابونصر یحیی بن أبی کثیر، أنس را دیده است.
النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261ه)، الکنی والأسماء، ج2، ص836، رقم: 3382، تحقیق: عبد الرحیم محمد أحمد القشقری، ناشر: الجامعة الإسلامیة المدینة المنورة، الطبعة: الأولی، 1404ه.
و مزی در تهذیب الکمال در باب اساتید او مینویسد:
وأنس بن مالک (س) وقد رآه.
از أنس بن مالک روایت نقل کرده و او را دیده است.
المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج31، ص505، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م.
حاکم نیشابوری بعد از روایت (أن النبی صلی الله علیه وسلم کان إذا أفطر عند أهل بیت قال أفطر عندکم الصائمون) مینویسد:
قال أبو عبد الله: قد ثبت عندنا من غیر وجه روایة یحیی بن أبی کثیر عن أنس بن مالک إلا أنه لم یسمع منه هذا الحدیث وله علة.
برای ما به چندین دلیل ثابت شده است که یحیی بن أبی کثیر از أنس بن مالک روایت کرده است؛ البته او این روایت (أن النبی (ص) کان اذا افطر...) را از أنس نشنیده است و آن هم دلیل خاص دارد.
الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 ه)، معرفة علوم الحدیث، ج1، ص117، تحقیق: السید معظم حسین، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1397ه - 1977م.
و دارقطنی نیز بعد از همان روایت میگوید:
ولا شک أن یحیی بن أبی کثیر رأی أنسا ولکنه لم یسمع منه هذا الحدیث والدلیل علی ذلک ما رواه ابن المبارک عن هشام عن یحیی قال: حدثت عن أنس.
تردیدی نیست که یحیی بن أبی کثیر أنس را دیده؛ اما این روایت را از أنس نشنیده است، دلیل آن نیز روایتی است که ابن مالک از هشام از یحیی نقل کرده است که گفته: برای من از أنس نقل شده که...
الدارقطنی البغدادی، ابوالحسن علی بن عمر (متوفای 385ه)، العلل الواردة فی الأحادیث النبویة، ج1، ص45، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله السلفی، ناشر: دار طیبة - الریاض، الطبعة: الأولی، 1405 – 1985م.
روایت صحیح السندی در منابع اهل سنت وارد شده است که او أنس بن مالک را دیده است، إبن أبی شیبه در کتاب المصنف خود مینویسد:
حدثنا عِیسَی بن یُونُسَ عن الأَوْزَاعِیِّ عن یحیی بن أبی کَثِیرٍ قال رَأَیْتُ أَنَسَ بن مَالِکٍ فی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ قد نَصَبَ عَصًا یُصَلِّی إلَیْهَا.
از یحیی بن أبی کثیر نقل شده است که أنس را در مسجد الحرام دیدم که عصای نصب کرده بود (جلوی خود گذاشته بود) و به طرف آن نماز میخواند.
إبن أبی شیبة الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفای235 ه)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج1، ص248، ح2853، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409ه.
عیسی بن یونس که این قضیه را از اوزاعی نقل کرده، موثق است؛ چنانچه ذهبی در باره او میگوید:
عیسی بن یونس بن أبی إسحاق أحد الأعلام فی الحفظ والعبادة عن أبیه وهشام بن عروة والأعمش وعنه حماد بن سلمة مع تقدمه وابن المدینی وإسحاق وابن عرفة وأمم کان یحج سنة ویغزو سنة مات 187 ع.
عیسی بن یونس، یکی از مشاهیر در حفظ و عبادت بود.
الکاشف،ج2، ص114، رقم: 4409
نتیجه: سند روایت کاملا صحیح و تمام راویان آن موثق هستند و اشکالی که ذهبی داشت نیز جواب داده شد.
روایت چهارم: عثمان الطویل از أنس بن مالک
محمد بن إسماعیل بخاری در التاریخ الکبیر خود مینویسد:
قَالَ لِی مُحَمَّدُ بْنُ یُوسُفَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: ثنا زُهَیْرٌ، قَالَ: ثنا عُثْمَانُ الطَّوِیلُ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: أُهْدِیَ لِلنَّبِیِّ (ص) طَائِرٌ کَانَ یُعْجِبُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ هَذَا الطَّیْرَ "، فَاسْتَأْذَنَ عَلِیٌّ فَسَمِعَ کَلامَهُ، فَقَالَ: " ادْخُلْ ".
ولا یُعْرَفُ لِعُثْمَانَ سَمَاعٌ مِنْ أَنَسٍ وَقَالَ إِسْحَاقُ بْنُ یُوسُفَ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ: هُوَ ابْنُ أَبِی سُلَیْمَانَ، عَنْ أَنَسٍ، شَهِدَ النَّبِیّ (ص) بِهَذَا، مُرْسَلٌ.
از أنس بن مالک نقل شده است که: مرغی را به رسول خدا صلی الله علیه وآله هدیه دادند که خوشش آمد؛ پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی اجازه گرفت و رسول خدا صدایش را شنید وفرمود: وارد شو.
مشهور نیست که عثمان از أنس روایت شنیده باشد. إسحاق بن یوسف از عبد الملک که همان إبن أبی سلیمان باشد، از أنس نقل کرده است که رسول خدا به این قضیه (أحب الخلق بودن علی علیه السلام) شهادت داده است، این روایت مرسل است.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256ه)، التاریخ الکبیر، ج6، ص258، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.
علی بن عمر الحربی این روایت را به صورت کاملتر نقل کرده است:
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ سِرَاجٍ الْمِصْرِیُّ، قَثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ فَهْدُ بْنُ سُلَیْمَانَ النَّخَّاسُ، قَثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَزِیدَ الْوَرْتَنِیسِیُّ، قَثَنَا زُهَیْرٌ، قَثَنَا عُثْمَانُ الطَّوِیلُ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی النَّبِیِّ (ص) طَائِرٌ کَانَ یُعْجِبُهُ أَکْلُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی " فَجَاءَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلامُ، فَقَالَ: اسْتَأذِنْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقُلْتُ: مَا عَلَیْهِ إِذْنٌ، وَکُنْتُ أُحِبُّ أَنْ تَکُونَ رَجُلا مِنَ الأَنْصَارِ، فَذَهَبَ ثُمَّ رَجَعَ، فَقَالَ: اسْتَأْذِنْ لِی عَلَیْهِ، فَسَمِعَ النَّبِیُّ (ص) کَلامَهُ، فَقَالَ: " ادْخُلْ یَا عَلِیُّ ". ثُمَّ قَالَ: " اللَّهُمَّ وَالِ، اللَّهُمَّ وَالِ ".
از أنس بن مالک نقل شده است که: مرغی را به رسول خدا صلی الله علیه وآله هدیه دادند که خوشش آمد؛ پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی (علیه السلام) آمد و فرمود: از رسول خدا اجازه ورود بگیر؛ گفتم: فعلا نمیشود اجازه داد. من دوست داشتم که این شخص مردی از انصار باشد؛ پس علی رفت و دوباره بازگشت و فرمود: از رسول خدا اجازه ورود بگیرد؛ پس رسول خدا سخنش را شنید و فرمود: ای علی وارد شو ! سپس فرمود: خدایا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار.
الحربی، علی بن عمر (متوفای386ه)، الثالث من الفوائد المنتقاة للحربی، ص4، ح15، تحقیق: قسم المخطوطات بشرکة أفق للبرمجیات، ناشر: شرکة أفق للبرمجیات مصر، الطبعة: الأولی، 2004م
بررسی سند روایت:
محمد بن یوسف الفریابی:
الفریابی ع. محمد بن یوسف بن واقد بن عثمان الفریابی الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو عبدالله الضبی.
قال أحمد کان رجلا صالحا صحب سفیان کتبت عنه بمکة. وقال العجلی الفریابی ثقة. وقال البخاری فیما حکاه عنه الدولابی حدثنا محمد بن یوسف وکان من أفضل أهل زمانه عن سفیان بحدیث ذکر. وقال النسائی ثقة. وقال أبو زرعة الفریابی أحب إلی من یحیی بن یمان. وقال أبو حاتم ثقة صدوق. وسئل الدراقطنی عنهم فوثقه وقدمه لفضله ونسکه علی قبیصة. وقال ابن زنجویة ما رأیت أورع من الفریابی.
فریابی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. احمد بن حنبل گفته: او مرد صالحی بود، از همراهان سفیان ثوری بود و من در مکه از او روایت نوشتهام. عجلی گفته: فریابی ثقه بود. طبق نقل دولابی از ابویوسف از بخاری: او برترین فرد در زمان خود نسبت به روایت سفیان ثوری بود. نسائی گفته: ثقه بود. ابوزرعه گفته: او پیش از من یحیی بن یمان محبوبتر بود. ابوحاتم گفته: ثقه و راستگو بود. از دارقطنی در باره او سؤال شد؛ پس او را توثیق کرد و او را به خاطر فضل و پرهیزکاری از قبیصة بهتر دانیست؛ ابن زنجویه نیز گفته است با تقواتر از فریابی ندیدم.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج10، ص114، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه.
أحمد بن یزید بن إبراهیم بن الورتنیس:
از روات بخاری:
23 أحمد بن یزید بن إبراهیم الورتنیس خ عن فلیح ضعفه أبو حاتم وقواه غیره.
احمد بن یزید، ابوحاتم او را تضعیف کرده؛ ولی دیگران تقویت کردهاند.
ذکر من تکلم فیه وهو موثق ج1، ص40
مزی در تهذیب الکمال مینویسد:
روی له البخاری.
بخاری از او روایت نقل کرده است.
المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج1، ص521، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م.
زهیر بن معاویة:
از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته:
زهیر بن معاویة بن حدیج الحافظ أبو خیثمة الجعفی الکوفی شیخ الجزیرة عن زیاد بن علاقة ومنصور وعنه القطان وعلی بن الجعد ویحیی بن یحیی ثقة حجة توفی 173 ع
زهیر بن معاویه، حافظ ابوخیثمه جعفی، ثقه و حجت بود.
الکاشف ج1، ص408، رقم:1668
مزی در آخر شرح حال او مینویسد:
روی له الجماعة.
المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج9، ص425، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م.
عثمان الطویل:
ابوحاتم رازی در کتاب الجرح و التعدیل در باره او گفته:
عثمان الطویل روی عن أبی العالیة روی عنه لیث بن أبی سلیم وشعبة وعنبسة بن سعید قاضی الری وزهیر بن معاویة سمعت أبی یقول ذلک وسألته عنه فقال هو شیخ.
عثمان الطول، از پدرم در باره او سؤال کردم؛ پس گفت: او شیخ است.
ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای 327ه)، الجرح والتعدیل، ج6، ص173، رقم: 950، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1271ه 1952م.
(شیخ) در نزد إبن أبی حاتم از کلمات توثیق است؛ چنانچه ذهبی در میزان الإعتدال میگوید:
قول أبی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف. قلت بل عده ابن أبی حاتم فی مقدمة کتابه من ألفاظ التوثیق وکذا الخطیب البغدادی فی الکفایة.
این گفته این أبی حاتم که او (شیخ) است، تضعیف نیست. من میگویم: بلکه ابن أبی حاتم آن را در مقدمه کتاب از الفاظ توثیق شمرده است؛ همچنین خطیب بغدادی در کتاب الکفایة.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج8، ص143، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.
إبن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است.
عثمان الطویل من أهل الجزیرة عداده فی أهل البصرة یروی عن أنس بن مالک ربما أخطأ روی عنه شعبة بن الحجاج وزهیر بن معاویة.
التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفای354 ه)، الثقات، ج5، ص157، رقم: 4352، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولی، 1395ه – 1975م.
بخاری بعد از نقل روایت گفته بود که روایت عثمان الطویل از أنس بن مالک مرسل است؛ اما در جای دیگر از همین کتابش تصریح میکند که او از أنس بن مالک روایت نقل کرده است:
عثمان الطویل عن أبی العالیة وأنس رضی الله عنهما روی عنه شعبة وعنبسة وزهیر حدیثه فی البصریین.
عثمان الطویل از أبی عالیه و أنس روایت نقل کرده است...
التاریخ الکبیر ج6، ص258، رقم: 2338
بنابراین، سند این روایت نیز کاملا صحیح و تمام روات آن موثق هستند.
روایت پنجم: عبد الله بن أنس بن مالک
ابن کثیر دمشقی سلفی در البدایة والنهایة و ابن حجر عسقلانی مینویسند:
وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عُبْدِ اللَّهِ بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): (اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّعَامِ) فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، قَالَ أَنَسٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: فَقُلْتُ: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، قَالَ: فَسَمِعْتُ حَرَکَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ، فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَی حَاجَةٍ. فَانْصَرَفَ، ثُمَّ سَمِعْتُ حَرَکَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ کَذَلِکَ، فَسَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) صَوْتَهُ، فَقَالَ: " انْظُرْ مَنْ هَذَا؟ " فَخَرَجْتُ فَإِذَا هُوَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَجِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ وَالِی، اللَّهُمَّ وَالِی.
از أنس نقل شده است که کبک بریان شده را همراه یک تکه نان و ظرف شیری خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله آوردند؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: (خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد) پس عائشه گفت: خدایا این شخص را پدر من قرار بده، و حفصه گفت: خدایا آن را پدر من قرار بده. أنس گفت: من گفت: خدایا آن را سعد بن عبادة قرار بده. پس حرکتی را از در شنیدم و خارج شدم؛ دیدم که علی علیه السلام است؛ پس گفتم: رسول خدا کار دارد؛ پس بازگشت، سپس صدای حرکت در را شنیدم، خارج شدم؛ دیدم علی علیه السلام است؛ پس پیش رسول خدا آمدم و قضیه را گفتم؛ پس گفت: خدا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار.
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774ه)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419ه.
ذهبی بعد از نقل أسناد روایت طیر میگوید:
مَنْ أَجْوَدِهَا حَدِیثُ قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ شَیْخِ مُسْلِمٍ، ثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُثَنَّی، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ، فَقَالَ: (اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی). وَذَکَرَ الْحَدِیثَ.
از بهترین سندهای آن، حدیث قطن بن نسیر، استاد مسلم است...
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج3، ص633، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407ه - 1987م.
بررسی سند روایت:
أبویعلی موصلی:
أبو یعلی. الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنی ابن یحیی بن عیسی بن هلال التمیمی الموصلی محدث الموصل وصاحب المسند والمعجم...
ابویعلی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص174، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه.
قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ:
استاد مسلم نیشابوری و أبوداود سجستانی: ابن حجر در باره او میگوید:
قطن بن نسیر بنون ومهملة مصغر أبو عباد البصری الغبری بضم المعجمة وفتح الموحدة الخفیفة الذارع صدوق یخطیء من العاشرة م د ت
قطن بن نسیر، راستگو بود، گاهی خطا میکرد، مسلم، ابوداود و ترمذی از او روایت نقل کردهاند.
تقریب التهذیب ج1، ص456، رقم:5556
إبن حبان نیز نام او را در کتاب ثقات آورده است.
الثقات ج9، ص22، رقم:14968
تضعیفات دیگر علمای اهل سنت، از وثاقت او نمیکاهد؛ چرا که او استاد مسلم نیشابوری و از روات صحیح مسلم است.
جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ:
از روات صحیح مسلم و سایر صحاح سته:
جعفر بن سلیمان الضبعی م علی عن ثابت وخلق شیعی صدوق ضعفه القطان ووثقه ابن معین وغیره وقال ابن سعد ثقة فیه ضعف.
جعفر بن سلیمان، شیعی و راستگو بود. قطان او را تضعیف کرده، ابن معین و دیگران توثیق کردهاند. ابن سعد گفته: مورد اعتماد ولی مقداری ضعیف است.
ذکر من تکلم فیه وهو موثق، ج1، ص60، رقم:68
جعفر بن سلیمان الضبعی بضم المعجمة وفتح الموحدة أبو سلیمان البصری صدوق زاهد لکنه کان یتشیع من الثامنة مات سنة ثمان وسبعین بخ م 4
جفر بن سلیمان بصری، راستگو و زاهد؛ ولی طرفدار شیعه بود. بخاری به صورت تعلیقه و مسلم و سایر صحاح سته از او روایت نقل کردهاند.
تقریب التهذیب ج1، ص140، رقم:942
تضعیفاتی که برای او نقل شده، همگی به خاطر روایاتی است که در فضائل اهل البیت علیهم السلام نقل کرده است؛ اما مهم این است که از روات صحیح مسلم است و صداقت او ثابت شده است.
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُثَنَّی:
از روات بخاری، ترمذی و إبن ماجة:
عبد الله بن المثنی بن عبد الله بن أنس بن مالک أبو المثنی عن عمومته والحسن وعنه ابنه محمد ومسدد وعبد الواحد بن غیاث قال أبو حاتم صالح وقال أبو داود لا أخرج حدیثه خ ت ق.
عبد الله بن مثنی... ابوحاتم گفته: صالح بود. ابوداود گفته: من روایت او را نقل نمیکنم. بخاری، ترمذی و ابن ماجه از او روایت نقل کرده است.
الکاشف ج1، ص592، رقم: 2942
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ:
أبو عمیر بن أنس بن مالک الأنصاری قیل اسمه عبد الله ثقة من الرابعه قیل کان أکبر ولد أنس بن مالک د س ق.
أبوعمیر بن أنس، گفتهاند که اسم او عبد الله بود، او ثقه است، ابوداود، نسائی و ابن ماجه از او روایت نقل کردهاند.
تقریب التهذیب ج1، ص661، رقم: 8281.
ابن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است.
الثقات ج5، ص11، رقم: 3586
در نتیجه سند این روایت نیز مشکلی ندارد.
روایت ششم: علی بن عبد الله بن عباس از پدرش:
شمس الدین ذهبی در کتاب میزان الإعتدال مینویسد:
حسین بن محمد المؤدب حدثنا سلیمان بن قرم عن محمد بن شعیب عن داود بن علی عن أبیه عن ابن عباس أن النبی صلی الله علیه وسلم أتی بطیر فقال اللهم إئتنی بأحب خلقک إلیک یأکل معی فجاء علی فأکل معه وابن شعیب لا یعرف.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج3، ص232، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.
بررسی سند روایت:
الحسین بن محمد المؤدب:
از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته:
مزی در تهذیب الکمال مینویسد:
قال محمد بن سعد: کان ثقة. وَقَال النَّسَائی: لیس به بأس. وذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب"الثقات". وَقَال معاویة بن صالح الدمشقی : قال لی أحمد بن حنبل: اکتبوا عنه، وجاء معی إلیه، وسأله أن یحدثنی. روی له الجماعة.
محمد بن سعد گفته: ثقه بود، نسائی گفته: اشکالی در او نیست، ابن حبان نام او را در کتاب ثقات آورده. معاویه بن صالح دمشقی گفته: احمد بن حنبل به من گفت: او از روایت نقل کنید، او با من پیش حسین بن محمد آمد و از او درخواست کرد که برای من روایت نقل کند.
تمام صحاح سته از او روایت نقل کردهاند.
المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای742ه)، تهذیب الکمال، ج6، ص472، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400ه – 1980م.
سلیمان بن قرم:
از روات بخاری، مسلم وسایر صحاح سته:
سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره...
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، ذکر أسماء من تکلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شکور أمریر المیادینی، ناشر: مکتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406ه.
پیش از این به صورت مفصل در باره سلیمان بن قرم بحث کردهایم.
محمد بن شعیب بن شابور:
ذهبی بعد از نقل روایت به خاطر عناد و لجاجت با اهل بیت علیهم السلام تلاش کرده است که ثابت کند محمد بن شعیب در سند روایت مجهول است؛ پس روایت معتبر نیست؛ در حالی که محمد بن شعیب در سند این روای همان محمد بن شعیب بن شابور است که خود ذهبی در کتاب الکاشف او را توثیق کرده است.
محمد بن شعیب بن شابور الدمشقی مولی
- [سایر] قضیه مرغ بریان- طیر مشوی- چیست؟
- [سایر] آیا روایت (أنا مدینة العلم) با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟
- [سایر] آیا حدیث ثقلین در منابع معتبر اهل سنت ذکر شده است؟
- [سایر] آیا منابع اهل سنت به حدیث کساء اشاره کرده اند؟
- [سایر] با توجه به منابع اهل سنت، منظور از اهل بیت در آیه تطهیر چه کسانی است؟
- [سایر] در منابع اهل سنت چه اسنادی در مورد حدیث سفینه نوح موجود است؟
- [سایر] آیا روایت 12 خلیفه بعد از پیامبر (ص) در منابع اهل سنت نیز هست؟
- [سایر] با توجه به منابع اهل سنت، فدک هبه بود یا ارث؟چرا مصادره شد؟
- [سایر] عثمان که بود؟ با توجه به منابع اهل سنت چه ویژگی هایی داشت؟
- [سایر] با توجه به منابع اهل سنت، توسل در سیره انبیا چه جایگاهی دارد؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.