پاداش‌ دنیوی هر چند بزرگ باشند فراتر از دنیا و نعمت‌های دنیوی؛ مانند مال، سرمایه، قدرت و... نیستند. با عنایت به آیات زیادی از قرآن کریم،[1] پاداش اخروی با پاداش دنیوی قابل مقایسه نیست، همان‌گونه که دنیا با آخرت، قابل مقایسه نیست؛ چرا که ثواب و پاداش اخروی پایان ناپذیر است.[2] اما با این وجود، می‌توان با استفاده از آیات و روایات، تفاوت‌هایی را بین آن دو در نظر گرفت از جمله: 1. نعمت‌های اخروی پرتوی از کمالات روحی‏ و صفای روح اهل ایمان خواهد بود و اختصاص به شخص خاص دارد، قابل انتقال و یا صرف نظر نخواهد بود، اما نعمت‌های دنیوی اختصاص به شخص خاصی ندارد، بلکه به طور کلی آماده برای عموم شده، هر کس بتواند از آنها استفاده خواهد برد.[3] 2. نعمت‌های‏ دنیوی‏ اغلب از بین رفتنی و فنا پذیرند و نعمت‌های اخروی همه باقی و دایمی است.[4] 3. نعمت‌های‏ دنیوی برای انسان، صاف و خالص نمی‏ماند، بلکه همواره به سبب عوارض و آفات با ناخالصی همراه می‏گردد[5] اما ناخالصی در نعمت‌های اخروی به هیچ وجه راه ندارد.[6] 4. نعمت‌های‏ دنیوی‏ به مقدار لذّت آن، یا با غصه همراه است و یا غصه را به دنبال دارد. به عبارت دیگر هر لذّتی با المی باشد و هر سروری آمیخته به اندوهی است.[7] بر خلاف نعمت‌های اخروی که غصه و رنجی را به همراه ندارند.[8] 5. نعمت‌های‏ دنیوی‏ هر قدر که باشد، از آن‌جا که فانی و زوال پذیر است، ناچیز خواهد بود.[9] اما نعمت‌های بهشتی چون پاینده و دائمی است، عظیم و بزرگ است.[10] [1] .«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»؛ خداوند به مردان و زنان باایمان، باغ هایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و مسکن ‏های پاکیزه‏ای در بهشت های جاودان (نصیب آنها ساخته) و (خشنودی و) رضای خدا، (از همه اینها) برتر است و پیروزی بزرگ، همین است، توبه، 72؛ «انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضیلا.» ببین چگونه بعضی را (در دنیا بخاطر تلاششان) بر بعضی دیگر برتری بخشیده‏ایم درجات آخرت و برتریهایش، از این هم بیشتر است، اسراء، 21. [2] .«وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی»؛ و مسلّماً آخرت برای تو از دنیا بهتر است، ضحی، 4. [3] . حسینی همدانی نجفی، محمد، درخشان پرتوی از اصول کافی،‏ ج 4، ص 63 - 64، چاپخانه علمیه قم، قم، چاپ اول،1363 ش. [4] . «بادروا آجالکم باعمالکم و ابتاعوا ما یبقی لکم بما یزول عنکم». تمیمی آمدی، عبد الواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،‏ محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 157،‏ دفتر تبلیغات، قم، چاپ اول، 1366 ش؛ اصفهانی، مجلسی اول، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج 5، ص 276،‌ مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، 1414 ق؛ آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم،‏ محقق، مصحح، حسینی ارموی محدث، جلال الدین،‏ ج 3، ص 246، دانشگاه تهران، تهران، چاپ چهارم، 1366 ش. [5] . «بعوارض الآفات تتکدّر النّعم». تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،‏ 101، ح 1760. [6] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏3، ص 215. [7] . «بقدر اللذّة یکون التغصیص». غرر الحکم و درر الکلم، همان. [8] . غرر الحکم و درر الکلم، همان؛ شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏3، ص 216، ج ‏1، ص 91. [9] . «کُلُ‏ فَانٍ‏ یَسِیر». غرر الحکم و درر الکلم، ص 506. [10] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏4، ص 526.
پاداش دنیوی هر چند بزرگ باشند فراتر از دنیا و نعمتهای دنیوی؛ مانند مال، سرمایه، قدرت و... نیستند. با عنایت به آیات زیادی از قرآن کریم،[1] پاداش اخروی با پاداش دنیوی قابل مقایسه نیست، همانگونه که دنیا با آخرت، قابل مقایسه نیست؛ چرا که ثواب و پاداش اخروی پایان ناپذیر است.[2] اما با این وجود، میتوان با استفاده از آیات و روایات، تفاوتهایی را بین آن دو در نظر گرفت از جمله: 1. نعمتهای اخروی پرتوی از کمالات روحی و صفای روح اهل ایمان خواهد بود و اختصاص به شخص خاص دارد، قابل انتقال و یا صرف نظر نخواهد بود، اما نعمتهای دنیوی اختصاص به شخص خاصی ندارد، بلکه به طور کلی آماده برای عموم شده، هر کس بتواند از آنها استفاده خواهد برد.[3] 2. نعمتهای دنیوی اغلب از بین رفتنی و فنا پذیرند و نعمتهای اخروی همه باقی و دایمی است.[4] 3. نعمتهای دنیوی برای انسان، صاف و خالص نمیماند، بلکه همواره به سبب عوارض و آفات با ناخالصی همراه میگردد[5] اما ناخالصی در نعمتهای اخروی به هیچ وجه راه ندارد.[6] 4. نعمتهای دنیوی به مقدار لذّت آن، یا با غصه همراه است و یا غصه را به دنبال دارد. به عبارت دیگر هر لذّتی با المی باشد و هر سروری آمیخته به اندوهی است.[7] بر خلاف نعمتهای اخروی که غصه و رنجی را به همراه ندارند.[8] 5. نعمتهای دنیوی هر قدر که باشد، از آنجا که فانی و زوال پذیر است، ناچیز خواهد بود.[9] اما نعمتهای بهشتی چون پاینده و دائمی است، عظیم و بزرگ است.[10] [1] .«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»؛ خداوند به مردان و زنان باایمان، باغ هایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و مسکن های پاکیزهای در بهشت های جاودان (نصیب آنها ساخته) و (خشنودی و) رضای خدا، (از همه اینها) برتر است و پیروزی بزرگ، همین است، توبه، 72؛ «انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضیلا.» ببین چگونه بعضی را (در دنیا بخاطر تلاششان) بر بعضی دیگر برتری بخشیدهایم درجات آخرت و برتریهایش، از این هم بیشتر است، اسراء، 21. [2] .«وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی»؛ و مسلّماً آخرت برای تو از دنیا بهتر است، ضحی، 4. [3] . حسینی همدانی نجفی، محمد، درخشان پرتوی از اصول کافی، ج 4، ص 63 - 64، چاپخانه علمیه قم، قم، چاپ اول،1363 ش. [4] . «بادروا آجالکم باعمالکم و ابتاعوا ما یبقی لکم بما یزول عنکم». تمیمی آمدی، عبد الواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 157، دفتر تبلیغات، قم، چاپ اول، 1366 ش؛ اصفهانی، مجلسی اول، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج 5، ص 276، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، 1414 ق؛ آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، حسینی ارموی محدث، جلال الدین، ج 3، ص 246، دانشگاه تهران، تهران، چاپ چهارم، 1366 ش. [5] . «بعوارض الآفات تتکدّر النّعم». تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 101، ح 1760. [6] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 3، ص 215. [7] . «بقدر اللذّة یکون التغصیص». غرر الحکم و درر الکلم، همان. [8] . غرر الحکم و درر الکلم، همان؛ شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 3، ص 216، ج 1، ص 91. [9] . «کُلُ فَانٍ یَسِیر». غرر الحکم و درر الکلم، ص 506. [10] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 4، ص 526.
- [سایر] پیامدهای دنیوی و اخروی زنا چیست؟
- [سایر] آیا خواندن علم موجب کسب پاداش اخروی می شود؟
- [سایر] دایره حجیت سنت شامل امور دنیوی و اخروی است یا شامل امور اخروی و دینی است؟ شواهد قرآنی و روایی و نظریات علما در این مورد چیست؟
- [سایر] تعدادی از تفاوتهای زندگی دنیوی و اخروی که از متون دینی به ما رسیدهاند، کدامند؟
- [سایر] با وضو یا بدون وضو شیردادن بچه، چه تاثیرات دنیوی و اخروی دارد؟
- [سایر] آثار و فایده های دنیوی و اخروی نماز در زندگی آدمی چیست؟
- [سایر] ارتباط روح و بدن پس از مرگ چگونه است و آیا زیارت اهل قبور، آثار دنیوی و اخروی دارد؟
- [سایر] منجی ادیان دیگر چه نام دارند ؟ این منجی ها دنیوی است یا اخروی ؟ و بر نامه آنها چیست ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] پزشکان و پرستاران که در مقابل خدمات مختلف پزشکی دستمزد می گیرند، آیا اجر و پاداش اخروی نیز دارند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا جایز است که پدری بدون مرجّح دنیوی و اخروی قسمتی از دارایی خود را به یکی از فرزندان خود هبه کند؟
- [آیت الله اردبیلی] نذر بر چند قسم است: اوّل:نذری که برای شکر نعمت دنیوی یا اخروی باشد، مثلاً بگوید: (از برای خداست بر من که اگر مرا توفیق حجّ داد یا به من فرزندی عطا نمود، فلان کار خیر را انجام دهم)، یا برای شکرِ ترک گناه یا رفع بلا یا بیماری و یا سایر مشکلات صورت بگیرد، مثلاً بگوید: (از برای خداست بر من که اگر از فلان گناه محفوظ ماندم یا بیمارم شفا یافت، فلان عمل خیر را انجام دهم)؛ به این قسم نذر که برای شکرگزاری انجام میشود (نذر بِرّ) گفته میشود. دوم:نذری که برای زَجْر (یعنی بازداشتن) خود از عمل حرام یا مکروه انجام میدهد، مثلاً میگوید: (از برای خداست بر من که اگر عمدا غیبت کردم، یک روز روزه بگیرم)؛ این قسم نذر را (نذر زَجْر) میگویند. سوم: نذری که مطلق بوده و مشروط و معلّق به چیزی نباشد، به عنوان مثال بگوید: (از برای خدا بر من است که فردا را روزه بگیرم)؛ به این قسم نذر (نذر تَبَرُّعی) میگویند.
- [آیت الله سیستانی] - در حال اعتکاف جدال بر سر مسائل دنیوی یا دینی در صورتی که به قصد غلبه برطرف مقابل و اظهار فضلیت و برتری باشد، حرام است اما اگر به قصد اظهار حق و روشن شدن حقیقت و برطرف کردن خطا و اشتباه طرف مقابل باشد نه تنها حرام نیست بلکه از بهترین عبادات است. بنابراین ملاک، قصد و نیت معتکف است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مالی به ارث به انسان برسد و انسان بداند که مورث خمس بدهکار است مثلاً با حاکم شرع دستگردان کرده و نپرداخته یا مالی را که خمس به آن تعلق گرفته مصرف کرده بدون این که خمس آن را بدهد، این شخص باید بدهی خمسی او را بدهد. اگر آن مال از درآمد همان سال فوت بوده و خمس آن را نداده باید خمس آن را بدهد و اگر از درآمد سال های قبل بوده و خمس آن را به علت این که به خمس اعتقادی نداشته نپرداخته است بر او واجب نیست خمس آن را بدهد هرچند بهتر است خمس آن را بدهد تا متوفی عذاب اخروی نداشته باشد.
- [آیت الله اردبیلی] کعبه معظّمه اوّلین خانه و قبله مردمان و مایه برکت و هدایت جهانیان و پناهگاه واردان و نشانهای از ابراهیم خلیلالرّحمان علیهالسلام است. مردمان به دعوت عامّ ابراهیم علیهالسلام به اشتیاق چون پرندگانی که به آشیانه خویش برمیگردند، برای ابراز فروتنی در مقابل عظمت و بزرگی خداوند و گواهی به عزّت او، در جایگاه پیامبران به گونه فرشتگان عرش بر دورش طواف میکنند. خداوند سبحان آن خانه را عَلَم اسلام و حجّ آن را واجب و احترامش را لازم دانست(1). کعبه وسیله قوام و قیام مردم است(2) و مظهر وحدت و مشهد منفعت و وعدهگاه اخلاص و دوری از مظاهر دنیوی و توکّل بر خداوند است؛ امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: (خداوند در تشریع فریضه حج مردم را به چیزی امر کرد که علاوه بر تعبّد و اطاعت دینی، مشتمل بر مصالح و منافع دنیوی نیز هست.)(3) پس بر آنان که توانایی دارند، واجب است خالصانه متوجّه ذات حق گردند و آن چنانکه خداوند فرموده است، حج و عمره را بجا آورند که انجام دادن آن، برکت و ترک آن، هلاکت و تباهی همگان است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] (استفادهای) که مال را برای آن اجاره میدهند، یا (کاری) که برای آن اجیر میشوند، شش شرط دارد: اوّل: آن که این استفاده یا کار معلوم باشد؛ پس اگر چیزی را که اجاره میدهند چند استفاده دارد، باید استفاده و کاری را که مورد نظر طرفین است، مشخص نمایند؛ مثلاً اگر ماشینی را که هم میتواند مسافر حمل کند و هم بار، اجاره دهند باید در موقع اجاره معیّن کنند که حمل مسافر یا باربری آن مال مستأجر است یا همه استفادههای آن. دوم: آن که این استفاده یا کار ممکن باشد؛ پس اجاره دادن زمین برای زراعت در صورتی که آب باران برای زراعت کافی نبوده و مشروب کردن آن از راه دیگر هم ممکن نباشد، صحیح نیست. همچنان که اجیر کردن شخص بیسواد برای تدریس صحیح نمیباشد. سوم: آن که حلال باشد؛ بنابراین اجاره دادن دکان برای شرابفروشی یا نگهداری شراب و کرایه دادن وسیله نقلیه برای حمل و نقل شراب، باطل است. چهارم: آن که انجام آن کار از نظر شرع به طور مجّانی واجب نباشد؛ پس اجیر شدن برای انجام کارهایی که جزء حقوق لازمالرعایه مردم است؛ مانند: نجات مسلمان از غرق شدن و تعلیم اصول دین و مقدار واجب از فروع دین و انجام مقدار واجب از مراسم به خاکسپاری مسلمانان، همچون کفن کردن و نماز خواندن و دفن کردن - که از حقوقی هستند که میّت مسلمان بر زندهها دارد - صحیح نیست ولی اجیر شدن برای کارهایی که جزء حقوق لازمالرعایه مردم نیست، مانعی ندارد. پنجم: پول دادن برای آن در نظر مردم بیهوده نباشد؛ و اجیر کردن دیگری برای این که نماز واجب خود را بخواند یا روزه واجب خود را بگیرد، چون برای مستأجر ثواب اخروی بلکه گاهی نفع دنیوی دارد، اشکال ندارد. ششم: مدت استفاده را معیّن نمایند و اگر برای انجام کاری اجیر میشوند باید زمان انجام آن کار را مشخّص کنند؛ مثلاً در سفارش خیاطی علاوه بر این که با خیاط قرار میگذارند لباس معیّنی را به شکل مخصوصی بدوزد، باید مدّت زمانی را که خیاط باید در آن زمان لباس را بدوزد، مشخّص کنند.
- [آیت الله اردبیلی] بر اساس احکام اسلام، باید به آبادی دنیا و رفاه خانواده و جامعه، کمال توجّه را داشت و با دیدگاهی اُخروی و عادلانه و نیز با تدبیر و آگاهی از احکام معاملات، به تجارت و زراعت و کسب حسنات دنیا و رشد اقتصادی و وسعت در رزق و معاش رسید. در روایت آمده است که تجارت موجب توانگری و فزونی عقل وعزت است(1) و نیز آن کسی که به جهت بینیازی از مردم و تأمین خانواده و نیکی به همسایگان به طلب دنیا رود، در روز قیامت چهرهای چون ماه درخشنده خواهد داشت(2) و نیز در روایات، بازرگانان و کسبه به آموختن فقه و پرهیز از ربا و راستگویی و مدارا امر شدهاند (3).
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که اعتکاف می کند باید از اموری اجتناب نماید وارتکاب انها اعتکاف را باطل می کند ولی وجوب اجتناب از انها در اعتکافی که واجب معین نیست در غیر جماع بنابر احتیاط است جماع و بنابر احتیاط واجب از استمناء و مباشرت زن به لمس و بوسیدن به شهوت هم اجتناب کند بوی خوش خرید وفروش که اعتکاف را باطل می کند ولی معامله باطل نمی شود وبنا بر احتیاط واجب از هر تجارتی هر چند به مصالحه ومضاربه واجاره ومانند اینها اجتناب کند واگر به خرید یا فروش چیزی اضطرار پیدا کند ونتواند وکیل بگیرد جایز است ممارات مجادله کردن به قصد غالب شدن واظهار فضل بر هر امری چه از امور دینی باشد یا از امور دنیوی
- [آیت الله سیستانی] اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند ، مثلاً رنگش سرخ شود ، احتیاط واجب آن است که نمازش را دوباره بخواند . هشتم : از مبطلات نماز بنابر احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا عمداً با صدا یا بی صدا گریه کند ، ولی اگر از ترس خدا یا از روی شوق به سوی او یا برای آخرت گریه کند ، آهسته باشد یا بلند ، اشکال ندارد بلکه از بهترین اعمال است . بلکه اگر برای خواستن حاجت دنیوی از خدا از روی تذلل در پیشگاه او گریه کند ، اشکال ندارد . نهم : از مبطلات نماز ، کاری است که صورت نماز را بهم بزند ، مثل به هوا پریدن و مانند آن ، عمداً باشد یا از روی فراموشی ؛ ولی کاری که صورت نماز را بهم نزند ، مثل اشاره کردن با دست اشکال ندارد .
- [آیت الله سبحانی] فرد معتکف باید از اموری اجتناب کند: 1. تماس جنسی با زن، حتی بوسیدن و لمس کردن و در این قسمت بین زن و مرد، فرقی نیست، و احتیاط مستحب آنست از نگاه کردن شهوت آمیز نیز، خودداری کند. 2. استمنا: کاری صورت دهد که از او منی بیرون بیاید هر چند سبب آن نگاه شهوت آمیز به همسرش باشد. 3. استفاده از بوی خوش به منظور لذت بردن، ولی کسانی که فاقد حس شامه هستند، برای آنان مانعی نیست. 4. خرید و فروش ، بلکه هر نوع داد و ستد غیر ضروری ولی اشتغال به کارهای دنیوی، مانند خیاطی و بافندگی مانعی ندارد، ولی در صورتی که فردی دیگر حاضر شود که خریدهای ضروری او را برای ادامه اعتکاف انجام دهد، باید او را به این کار بگمارد. 5. باید در اعتکاف از هر نوع جرّ و بحث برای اظهار برتری ، خودداری شود، ولی مذاکره علمی برای بیان حق، و ابطال باطل، مانعی ندارد، بلکه مستحب است و پوشیدن لباس دوخته برای معتکف مانعی ندارد، و احکام اعتکاف با احکام احرام، تفاوت دارد.
- [آیت الله بهجت] قسم چند شرط دارد: 1 کسی که قسم میخورد باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن بچه، دیوانه، مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست، و همچنین است اگر در حال عصبانیت بدون قصد قسم بخورد. 2 کاری را که قسم میخورد انجام دهد، باید حرام و مکروه نباشد و کاری را که قسم میخورد ترک کند، باید واجب یا مستحب نباشد و قسم بر ترک امری که راجح است، هر چند دنیوی باشد، منعقد نمیشود، و متعلق قسم با رجحان بهطور قطع کفایت میکند، ولی انعقاد قسم در امر متساویالطرفین، یعنی مباح، مبنی بر احتیاط است. 3 به یکی از اسامی خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود؛ مانند (خدا) و (اللّه)، و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم میگویند، ولی بهقدری بر خدا اطلاق میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ذات مقدس حق در نظر میآید، مثل آنکه به (خالق) و (رازق) قسم بخورد، صحیح است. 4 قسم را به زبان بیاورد، و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند، صحیح نیست، ولی شخص لال اگر با اشاره قسم بخورد، صحیح است. 5 عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد، و اگر موقعی که قسم میخورد ممکن بوده، ولی بعداً تا آخر وقتی که برای قسم معین کرده عاجز شود، یا برایش مشقت داشته باشد، قسم او از وقتی که عاجز شده بههم میخورد.