خداوند متعال در قرآن کریم شش طایفه و گروه از زنان را بر پیامبر اسلام(ص) حلال نموده و اجازه ازدواج داده است[1] که آن شش گروه عبارت‌اند از: 1. زنانی که مهرهای آنها را داده است. 2. دختر عموهای آن‌حضرت، 3. دختر عمه‌‏هایش، 4. دختران دایی، 5. دختر خاله‏هایی که با او مهاجرت کردند، 6. و زنی که خودش را به او بخشیده است.[2] سپس در آیه دیگری فرمود: «لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ وَ کانَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ رَقیباً»؛[3] بعد از این زنان، هیچ زنی بر تو حلال نیست و نیز زنی به جای ایشان اختیار کردن، هر چند تو را از زیبایی او خوش آید، مگر آنچه به غنیمت به دست تو افتد. و خدا مراقب هر چیزی است. این آیه در بیان توقف ازدواج پیامبر اکرم(ص) بعد از گرفتن 9 زن از بین این شش طایفه است؛ یعنی بعد از این زنان که از بین این شش طایفه تزویج کرده‏‌ای زن دیگری بر تو حلال نیست، و نیز نمی‌‏توانی یکی از اینها را طلاق دهی و دیگری را در جای آن بگیری، هر چند زیباتر هم باشد. در نتیجه این عدم حلیت در رابطه با تعداد زنان است؛ یعنی همان‌‌گونه که امت تو را در ازدواج دایم در عدد چهار متوقف کرده‌ایم، شما را نیز در ازدواج دایم در عدد نه و به همین نه نفر محدود و متوقف می‌نماییم، به عبارت دیگر، زیاده از این نه نفر موجود نمی‌‏توانی زن بگیری، مگر خریدن کنیزان.[4] بنابراین آزادی پیامبر در ازدواج، متوقف می‏‌شود، تا مردم بدانند که ازدواج پیامبر(ص) تنها برای پاسخ به غریزه انسانی و دفع شهوت نبوده، بلکه هدف والاتری نیز در آن وجود داشته است. به عنوان مثال یک‌بار با زنی که چند بار شوهرش او را طلاق داده ازدواج می‌‏کند تا عفتش لکه‌‏دار نشود، یا با زنی ازدواج می‌‏کند تا عشیره‌‏اش را به طرف خود متمایل سازد. یا با زنی ازدواج می‌‏کند تا یک رسم جاهلی را که با مطلقه فرزند‌خواندگان ازدواج کردن را جایز نمی‌‏شمردند باطل سازد و امور دیگری که هر کدام در جای خود بیان شده‌‌اند.[5] برای اطلاع بیشتر در این باره، ر. ک: سؤال766 (جواز بیش از چهار همسر) و سؤال 6522 (ازدواج پیامبر و دیگران) اما تعبیر به «وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ» در آیه بدین معنا نیست که (العیاذ بالله) پیامبر اسلام(ص) هوسران باشد، بلکه پیامبر نیز همانند دیگر انسان‌‌ها دارای طبع و غریزه انسانی است، چنان‌که خداوند حکیم در قرآن می‌‌فرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی‏ إِلَیَّ»؛[6] بگو: من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی می‏‌شود. و اقتضای بشر بودن پیامبر(ص) این است که او نیز همانند دیگر انسان‌‌ها می‌‌خورد، می‌‌آشامد، بیمار می‌‌شود، دارای احساس و عاطفه است و...، زیبا دوستی و زیبا پسندی به ویژه در انتخاب همسر نیز یکی از خصایص و ملاک و معیار بشری است، هر چند از معیارهای اصلی به حساب نمی‌آید. بنابراین به پیامبر سفارش می‌‌شود اگر چه زیبایی زنی تو را به شگفتی آورد[7] که یکی از معیار و ملاک ازدواج تو همانند دیگر انسان‌‌ها باشد، نمی‌توانی با آن زن ازدواج کنی و باید به همین نه زن بسنده نمایی. اقوال دیگری نیز در تفسیر این آیه وجود دارد که به نظر می‌‌رسد چندان دقیق و وجیه نیستند؛ از این‌رو جهت مطالعه و اطلاع بیشتر، ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ج 8، ص 575 – 576. [1] .«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتی‏ آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتی‏ هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فی‏ أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً». احزاب، 50. [2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 8، ص 575، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [3] . احزاب، 52. [4] . شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج 3، ص 650، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش؛ قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج 8، ص 382، بنیاد بعثت، تهران، چاپ سوم، 1377ش؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج 10، ص 473، میقات، تهران، چاپ اول، 1363ش. [5] . مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج 10، ص 297، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1377ش. [6] . کهف، 110. [7] . نقل شده است آن زن زیبا که زیباییش پیامبر را به شگفتی و اعجاب آورد «اسماء بنت عمیس»، بعد از شهادت همسرش جعفربن ابی طالب بوده است. مجمع البیان، ج ‏8، ص 575.
با سلام، و با تشکر از سایت بسیار مفید شما. آیه 52 سوره احزاب چرا بر پیامبر اسلام(ص) عقد زنان را حلال نکرده و همچنین مبدل کردن آنها را به زن دیگر، مگر پیامبر ملاکشان در انتخاب همسر زیبایی بود؟
خداوند متعال در قرآن کریم شش طایفه و گروه از زنان را بر پیامبر اسلام(ص) حلال نموده و اجازه ازدواج داده است[1] که آن شش گروه عبارتاند از: 1. زنانی که مهرهای آنها را داده است. 2. دختر عموهای آنحضرت، 3. دختر عمههایش، 4. دختران دایی، 5. دختر خالههایی که با او مهاجرت کردند، 6. و زنی که خودش را به او بخشیده است.[2]
سپس در آیه دیگری فرمود: «لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ رَقیباً»؛[3] بعد از این زنان، هیچ زنی بر تو حلال نیست و نیز زنی به جای ایشان اختیار کردن، هر چند تو را از زیبایی او خوش آید، مگر آنچه به غنیمت به دست تو افتد. و خدا مراقب هر چیزی است.
این آیه در بیان توقف ازدواج پیامبر اکرم(ص) بعد از گرفتن 9 زن از بین این شش طایفه است؛ یعنی بعد از این زنان که از بین این شش طایفه تزویج کردهای زن دیگری بر تو حلال نیست، و نیز نمیتوانی یکی از اینها را طلاق دهی و دیگری را در جای آن بگیری، هر چند زیباتر هم باشد. در نتیجه این عدم حلیت در رابطه با تعداد زنان است؛ یعنی همانگونه که امت تو را در ازدواج دایم در عدد چهار متوقف کردهایم، شما را نیز در ازدواج دایم در عدد نه و به همین نه نفر محدود و متوقف مینماییم، به عبارت دیگر، زیاده از این نه نفر موجود نمیتوانی زن بگیری، مگر خریدن کنیزان.[4]
بنابراین آزادی پیامبر در ازدواج، متوقف میشود، تا مردم بدانند که ازدواج پیامبر(ص) تنها برای پاسخ به غریزه انسانی و دفع شهوت نبوده، بلکه هدف والاتری نیز در آن وجود داشته است. به عنوان مثال یکبار با زنی که چند بار شوهرش او را طلاق داده ازدواج میکند تا عفتش لکهدار نشود، یا با زنی ازدواج میکند تا عشیرهاش را به طرف خود متمایل سازد. یا با زنی ازدواج میکند تا یک رسم جاهلی را که با مطلقه فرزندخواندگان ازدواج کردن را جایز نمیشمردند باطل سازد و امور دیگری که هر کدام در جای خود بیان شدهاند.[5] برای اطلاع بیشتر در این باره، ر. ک: سؤال766 (جواز بیش از چهار همسر) و سؤال 6522 (ازدواج پیامبر و دیگران)
اما تعبیر به «وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ» در آیه بدین معنا نیست که (العیاذ بالله) پیامبر اسلام(ص) هوسران باشد، بلکه پیامبر نیز همانند دیگر انسانها دارای طبع و غریزه انسانی است، چنانکه خداوند حکیم در قرآن میفرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ»؛[6] بگو: من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی میشود.
و اقتضای بشر بودن پیامبر(ص) این است که او نیز همانند دیگر انسانها میخورد، میآشامد، بیمار میشود، دارای احساس و عاطفه است و...، زیبا دوستی و زیبا پسندی به ویژه در انتخاب همسر نیز یکی از خصایص و ملاک و معیار بشری است، هر چند از معیارهای اصلی به حساب نمیآید. بنابراین به پیامبر سفارش میشود اگر چه زیبایی زنی تو را به شگفتی آورد[7] که یکی از معیار و ملاک ازدواج تو همانند دیگر انسانها باشد، نمیتوانی با آن زن ازدواج کنی و باید به همین نه زن بسنده نمایی.
اقوال دیگری نیز در تفسیر این آیه وجود دارد که به نظر میرسد چندان دقیق و وجیه نیستند؛ از اینرو جهت مطالعه و اطلاع بیشتر، ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ج 8، ص 575 – 576. [1] .«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً». احزاب، 50. [2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 575، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [3] . احزاب، 52. [4] . شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج 3، ص 650، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش؛ قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج 8، ص 382، بنیاد بعثت، تهران، چاپ سوم، 1377ش؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج 10، ص 473، میقات، تهران، چاپ اول، 1363ش. [5] . مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج 10، ص 297، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1377ش. [6] . کهف، 110. [7] . نقل شده است آن زن زیبا که زیباییش پیامبر را به شگفتی و اعجاب آورد «اسماء بنت عمیس»، بعد از شهادت همسرش جعفربن ابی طالب بوده است. مجمع البیان، ج 8، ص 575.
- [سایر] سلام علیکم، طبق آیه 59 سوره مبارکه احزاب؛ چرا خداوند به پیامبر اکرم(ص) فرموده است به همسران و دخترانت و به زنان مؤمن بگو که حجاب خود را رعایت کنند، ولی اسمی از دختران مؤمن نبرده است؟
- [سایر] چرا زنان پیامبر اسلام (ص ) بعد از وفات پیامبر اکرم(ص ), نمی توانستند ازدواج کنند؟
- [سایر] با عرض سلام و ادب؛ میشود در مورد آیه 40 سوره احزاب توضیح بیشتری بفرمایید؟ (ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ الله وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ الله بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً).
- [سایر] در آیه هفت از سوره احزاب میبینیم که اولین خطاب نسبت به رسول الله(ص) است، اما در آیه سیزده سوره شوری اولین خطاب نسبت به نوح(ع) است و رسول الله(ص) در درجه دوم ذکر شده، دلیل اختلاف ترتیب ذکر رسولان اولوالعزم در این دو آیه چیست؟
- [سایر] در آخرت کدام یک از زنان بهشتی همسر حضرت محمد (ص) خواهند شد؟
- [سایر] رسول خدا(ص) زمانی که یگانه همسر ایشان حضرت خدیجه(س) بودند چند کنیز داشتند؟
- [سایر] شاهد علمی و عملی رسالت حضرت رسول(ص) با توجه به آیه های 43رعد و 207بقره
- [سایر] آیا آیه اول سوره تحریم،گناهی را به پیامبراکرم(ص)نسبت می دهد؟
- [سایر] پیامبر اسلام (ص) آیه 92 سوره یوسف را در کجا و برای چه کسانی گفته است؟
- [سایر] آیا آیۀ 144 سورۀ آل عمران بر شهادت پیامبر اکرم (ص) دلالت دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ) یعنی: (شهادت میدهم که هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد.) (وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) یعنی: (شهادت میدهم که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بنده خدا و فرستاده اوست.) (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) یعنی: (خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.) (وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ) یعنی: (و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول کن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) یعنی: (سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نیکوکار او باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.)
- [آیت الله سبحانی] مستحب است در شب اول قبر، دو رکعت نماز لیلة الدفن برای میّت بخوانند و دستور آن این است که در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر (انّا أنزلناه) بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و ابْعَثْ ثَوابَها إلی قَبْرِ فلان و به جای فلان، اسم میّت را بگویند.
- [امام خمینی] مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز وحشت برای میت بخوانند. و دستور آن این است که در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره "انا انزلناه" بخوانند، و بعداز سلام نماز بگویند: "اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان" و به جای کلمه فلان، اسم میت را بگویند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز وحشت برای میت بخوانند و دستور آن این است که در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه (آیة الکرسی) و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره (إنّا أنزلناه) بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: (اللّهمّ صَلِّ علی محمَّدٍ و آلِ محمّدٍ، وابْعَثْ ثوابَها إلی قَبْرِ فُلانٍ) و به جای کلمه فلان اسم میت را بگویند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز وحشت برای میت بخوانند و دستور ان این است که در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه ایه الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره انا انزلناه را بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند اللهم صل علی محمد و ال محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان و به جای کلمه فلان اسم میت را بگویند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است در شب اول قبر، دو رکعت نماز وحشت برای میت بخوانند و دستور آن این است که در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره اِنّا اَنْزَلْنا بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَابْعَثْ ثَوابَها اِلَی قَبْرِ فُلانَ و به جای کلمه فلان اسم میت را بگویند.
- [آیت الله سیستانی] سزاوار است در شب اول قبر ، دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند ، و دستور آن این است که : در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آیة الکرسی ، و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره (إنّا أنزلناه) را بخوانند ، و بعد از سلام نماز بگویند : (اللّهُمَّ صَلِ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبْرِ فُلانٍ) وبجای کلمه فلان اسم میّت را بگویند .
- [آیت الله سیستانی] نماز غفیله یکی از نمازهای مستحبّی است که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود . و در رکعت اول آن ، بعد از حمد باید بجای سوره این آیه را بخوانند : (وَذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الغَمِ ّ وَکَذلِکَ نُنْجِی المُؤْمِنِین) . و در رکعت دوم بعد از حمد بجای سوره این آیه را بخوانند : (وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لا یَعْلَمُها إلاّ هُوَ وَیَعْلَمُ ما فِی البَرِ ّ وَالبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إلاّ یَعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الاَرْضِ وَلا رَطبٍ وَلا یابسٍ إلاّ فِی کِتابٍ مُبینٍ) . و در قنوت بگویند : (اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ بِمَفاتِح الغَیْبِ الَّتِی لا یَعْلَمُها إلاّ اَنْتَ اَنْ تُصَلّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَفْعَل بِی کَذا وکَذا) . وبجای کلمه کذا وکذا حاجتهای خود را بگویند و بعد بگویند : (اللّهُمَّ اَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتِی وَالقادِرُ عَلی طَلِبَتِی تَعْلَمُ حاجَتِی فَاَسْالُکَ بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَعَلیْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَیْتَها لِی) .
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه طلاق را اینطور می خواند: عَنْ مُوکِّلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ پس از آن بدون فاصله می گوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ. طلاق مبارات