خداوند در چگونگی برخورد با دشمنان(تاکتیک نظامی) در میدان‌های نبرد، می‌فرماید: «فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ ...»؛[1] و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبرو شدید، گردن‌هایشان را بزنید، تا وقتی که آنها را از توان انداختید، اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا در برابر آزادی از آنان غرامت بگیرید، تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا می‌خواست خودش آنها را مجازات می‌کرد، اما می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمی‌برد. بدیهی است که در گرماگرم نبرد، جز کشتن و کشته شدن کار دیگری نیست. عاقلانه نخواهد بود اگر گمان کنیم که مکتبی توصیه کند که در اوج نبرد، از هرگونه آسیب زدن به دشمن پرهیز کنید! معنای آیه در مجموع این است که اگر دشمان خدا اصرار بر کفر و دشمنی دارند، و نبردی میان شما و آنان درگرفت، در گرماگرم نبرد بیش از اندازه مهربان و دلسوز نباشید، بلکه آن‌قدر با آنان بجنگید که تسلیم شما شوند. بنابر این، مراد از «لقاء» در جمله «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ»، برخورد با کفار در میدان جنگ است. و اگر گفته «ضرب الرقاب» یعنی گردن‌هایشان را بزنید؛ چون آسان‌ترین و سریع‌‏ترین راه کشتن دشمن در آن زمان، زدن گردن آنها بود. «حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ»، کلمه «اثخان» به معنای بسیار کشتن، و غلبه و قهر بر دشمن است. و از همین جهت گفته می‌شود: «اثخنه المرض»، یعنی مرضش شدید شد و «اثخنه الجراح» یعنی زخم‌های کاری او بسیار است.[2] «وَثاق» به فتح واو، همچنین «وِثاق» به کسره واو، هر دو اسم‌اند برای وسیله‌‏هایی که با آنها چیزی را می‌بندند.[3] و با کلمه «حتی» مشخص می‌شود که معنای این بخش از آیه آن است که با کفار آن‌قدر نبرد کنید تا کشتگان آنان به اندازه‌ای شود که توازن نبرد به نفع شما تغییر کند و بعد از آن، افراد دشمن را به اسارت گرفته و دست و پای آنان را محکم ببندید. پس منظور از «شد وثاق» اسیر گرفتن و محکم بستن آنان است. گفتنی است که اگر در این آیه خداوند اسیر گرفتن را بعد از «اثخان» قرار داده، در حقیقت در تبیین معنای آیه «ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْری‏ حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ»،[4] است که می‌فرماید هیچ پیامبری حق ندارد اسیر بگیرد، مگر وقتی که در صحنه نبرد به پیروزی دست‌یابد. جمله «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»، سرنوشت اسیران بعد از پایان نبرد را مشخص کرده و اعلام می‌کند بعد از آن‌که اسیرشان کردید یا بر آنان منت نهاده بدون هیچ شرطی آزادشان می‌کنید، یا آن‌که در مقابل غرامت آنان را رها می‌کنید؛ یعنی با گرفتن مال و یا آزادی اسیرانی که آنان از شما دارند، ایشان را آزاد می‌کنید. «حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»، «اوزار حرب» به معنای سنگینی‌‏های جنگی، یعنی اسلحه‌‌هایی است که جنگ‌جویان با خود حمل می‌کنند، و مراد از برزمین‌نهادن آنها، کنایه‌ای از تمام شدن جنگ است.[5] تفسیر دیگر آن است که فروکش‌کردن جنگ، بیان غایت و نهایت گردن‌زدن و وثیقه‌گرفتن و محکم نگه‌داشتن است؛ یعنی گردن زدن و اسیر نمودن مردان تا وقتی است که جنگ وجود داشته باشد، و آن‌گاه که جنگ به پایان رسید، دیگر متعرّض آنان نشوید.[6] به هر حال، این حکم مربوط به میدان نبرد است؛ زیرا «لقیتم» از ماده «لقاء» در این‌گونه موارد به معنای جنگ است. قرائن و شواهد متعددی در خود این آیه بر این معنا وجود دارد؛ مانند «حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»، اسارت اسیران و شهادت در راه خدا که در ذیل آیه آمده، گواه بر این معنا است. بدیهی است هنگامی که انسان با دشمن خویش در میدان نبرد روبرو می‌شود، اگر با قاطعیت هر چه بیشتر حملات سخت و ضربات کوبنده بر دشمن وارد نکند، خودش نابود خواهد شد، و این دستور یک دستور کاملاً منطقی است.[7] حال اگر مکتبی، آسان‌ترین راه را برای کشتن دشمن پیشنهاد کرده و بعد از پیروزی نسبی توصیه کند که کشتار تعطیل شده و افراد دشمن به اسارت‌گرفته شوند تا بعدها با پرداخت غرامت و یا حتی بدون پرداخت آن، آزاد شوند، پیشنهاد او کاملاً بشردوستانه خواهد بود. برای آگاهی بیشتر در این موضوع، پاسخ 73329 را مطالعه کنید. [1] . محمد، 4. [2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏9، ص 147، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [3] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 853، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق. [4] . انفال، 67. [5] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 224- 225، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [6] . گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج ‏4، ص 82، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1408ق. [7] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏21، ص 398- 399، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
لطفاً توضیح کاملی در باره آیه 4 سوره محمد بدهید، و آیا ما باید با کافران چنین برخورد کنیم؟!
خداوند در چگونگی برخورد با دشمنان(تاکتیک نظامی) در میدانهای نبرد، میفرماید: «فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ ...»؛[1] و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبرو شدید، گردنهایشان را بزنید، تا وقتی که آنها را از توان انداختید، اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا در برابر آزادی از آنان غرامت بگیرید، تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد، اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد.
بدیهی است که در گرماگرم نبرد، جز کشتن و کشته شدن کار دیگری نیست. عاقلانه نخواهد بود اگر گمان کنیم که مکتبی توصیه کند که در اوج نبرد، از هرگونه آسیب زدن به دشمن پرهیز کنید!
معنای آیه در مجموع این است که اگر دشمان خدا اصرار بر کفر و دشمنی دارند، و نبردی میان شما و آنان درگرفت، در گرماگرم نبرد بیش از اندازه مهربان و دلسوز نباشید، بلکه آنقدر با آنان بجنگید که تسلیم شما شوند.
بنابر این، مراد از «لقاء» در جمله «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ»، برخورد با کفار در میدان جنگ است. و اگر گفته «ضرب الرقاب» یعنی گردنهایشان را بزنید؛ چون آسانترین و سریعترین راه کشتن دشمن در آن زمان، زدن گردن آنها بود.
«حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ»، کلمه «اثخان» به معنای بسیار کشتن، و غلبه و قهر بر دشمن است. و از همین جهت گفته میشود: «اثخنه المرض»، یعنی مرضش شدید شد و «اثخنه الجراح» یعنی زخمهای کاری او بسیار است.[2]
«وَثاق» به فتح واو، همچنین «وِثاق» به کسره واو، هر دو اسماند برای وسیلههایی که با آنها چیزی را میبندند.[3]
و با کلمه «حتی» مشخص میشود که معنای این بخش از آیه آن است که با کفار آنقدر نبرد کنید تا کشتگان آنان به اندازهای شود که توازن نبرد به نفع شما تغییر کند و بعد از آن، افراد دشمن را به اسارت گرفته و دست و پای آنان را محکم ببندید. پس منظور از «شد وثاق» اسیر گرفتن و محکم بستن آنان است.
گفتنی است که اگر در این آیه خداوند اسیر گرفتن را بعد از «اثخان» قرار داده، در حقیقت در تبیین معنای آیه «ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْری حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ»،[4] است که میفرماید هیچ پیامبری حق ندارد اسیر بگیرد، مگر وقتی که در صحنه نبرد به پیروزی دستیابد.
جمله «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»، سرنوشت اسیران بعد از پایان نبرد را مشخص کرده و اعلام میکند بعد از آنکه اسیرشان کردید یا بر آنان منت نهاده بدون هیچ شرطی آزادشان میکنید، یا آنکه در مقابل غرامت آنان را رها میکنید؛ یعنی با گرفتن مال و یا آزادی اسیرانی که آنان از شما دارند، ایشان را آزاد میکنید.
«حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»، «اوزار حرب» به معنای سنگینیهای جنگی، یعنی اسلحههایی است که جنگجویان با خود حمل میکنند، و مراد از برزمیننهادن آنها، کنایهای از تمام شدن جنگ است.[5]
تفسیر دیگر آن است که فروکشکردن جنگ، بیان غایت و نهایت گردنزدن و وثیقهگرفتن و محکم نگهداشتن است؛ یعنی گردن زدن و اسیر نمودن مردان تا وقتی است که جنگ وجود داشته باشد، و آنگاه که جنگ به پایان رسید، دیگر متعرّض آنان نشوید.[6]
به هر حال، این حکم مربوط به میدان نبرد است؛ زیرا «لقیتم» از ماده «لقاء» در اینگونه موارد به معنای جنگ است. قرائن و شواهد متعددی در خود این آیه بر این معنا وجود دارد؛ مانند «حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»، اسارت اسیران و شهادت در راه خدا که در ذیل آیه آمده، گواه بر این معنا است.
بدیهی است هنگامی که انسان با دشمن خویش در میدان نبرد روبرو میشود، اگر با قاطعیت هر چه بیشتر حملات سخت و ضربات کوبنده بر دشمن وارد نکند، خودش نابود خواهد شد، و این دستور یک دستور کاملاً منطقی است.[7] حال اگر مکتبی، آسانترین راه را برای کشتن دشمن پیشنهاد کرده و بعد از پیروزی نسبی توصیه کند که کشتار تعطیل شده و افراد دشمن به اسارتگرفته شوند تا بعدها با پرداخت غرامت و یا حتی بدون پرداخت آن، آزاد شوند، پیشنهاد او کاملاً بشردوستانه خواهد بود.
برای آگاهی بیشتر در این موضوع، پاسخ 73329 را مطالعه کنید. [1] . محمد، 4. [2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 147، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [3] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 853، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق. [4] . انفال، 67. [5] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 224- 225، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [6] . گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 4، ص 82، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1408ق. [7] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 398- 399، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
- [سایر] هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله در کدام یک از سوره ها و آیه های قرآن آمده است؟
- [سایر] آیا آیه اول سوره تحریم،گناهی را به پیامبراکرم(ص)نسبت می دهد؟
- [سایر] پیامبر اسلام (ص) آیه 92 سوره یوسف را در کجا و برای چه کسانی گفته است؟
- [سایر] آیا آیۀ 144 سورۀ آل عمران بر شهادت پیامبر اکرم (ص) دلالت دارد؟
- [سایر] ارتباط آیه 188 سوره اعراف با ((علم غیب))پیامبراکرم(ص) چگونه توجیه می شود؟
- [سایر] چرا در آیه 84 سوره نساء فقط شخص پیامبر اکرم(ص) مکلف به جهاد است ؟
- [سایر] شأن نزول آیه: "مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ"، (احزاب40)، چه بوده است؟
- [سایر] چرا کافران میگویند: قرآن را محمد و یک ایرانی به نام روزبه گفتهاند؟!
- [سایر] کمی در مورد فضایل حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) توضیح بدهید.
- [سایر] با عرض سلام و ادب؛ میشود در مورد آیه 40 سوره احزاب توضیح بیشتری بفرمایید؟ (ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ الله وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ الله بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً).
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)