1. کلمه «ماهیت» به معنای «چیستی» است که در مقابل «وجود» و «هستی» می‌آید. در کلمه «ماهیت»، «ما» را «ما» ی استفهامیه دانسته و می‌‏گویند «ما هی هی؟» یا «ما هو هو؟» فلان چیز چیست؟ و سپس از عبارت (ما هی هی؟) مصدر ساخته‌‏اند به این صورت که یک «تا» ی مصدری اضافه کرده و «ماهیت» ساخته شده است.[1] بنابراین مقصود از ماهیت یا ذات ماهیت یک چیز، همان جنس و فصل، و ذات و ذاتیات یک چیز است. 2. کلمه «هویت» در واقع به معنای «هُو هُوَیت» یا «الذی به الشی‏ء هو هو» است. مقصود از آن تشخص و تحقق است؛ یعنی آن چیزی که مناط تشخص و تحقق شیء است. در این صورت باید گفت؛ واژه هویت معنای وسیع‌تری دارد که شامل ماهیت نیز می‌شود؛ زیرا هنگامی که مناط تشخص و تحقق دانسته شد، ماهیت نیز به نوعی شناخته می‌شود. به بیان دیگر، «هویت» کلمه مبهمی است که با آن هم به وجود می‌توان اشاره کرد و هم به ماهیت؛ زیرا هر هویتی تحلیل می‌شود به ماهیت و وجود، یعنی ذهن برای آن دو چیز تشخیص می‌دهد: ماهیت و وجود؛[2] با هویت می‌توان به مجموعه وجود و ماهیت چیزی اشاره کرد. البته گاهی این دو واژه به صورت مرادف کنار هم یا به‌جای یکدیگر ذکر می‌شوند.[3] [1] . ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏8، ص 147، تهران، صدرا. [2] . همان، ج10، ص 24. [3] . همان، ج1، ص 122؛ ج 6، ص 730.
1. کلمه «ماهیت» به معنای «چیستی» است که در مقابل «وجود» و «هستی» میآید. در کلمه «ماهیت»، «ما» را «ما» ی استفهامیه دانسته و میگویند «ما هی هی؟» یا «ما هو هو؟» فلان چیز چیست؟ و سپس از عبارت (ما هی هی؟) مصدر ساختهاند به این صورت که یک «تا» ی مصدری اضافه کرده و «ماهیت» ساخته شده است.[1] بنابراین مقصود از ماهیت یا ذات ماهیت یک چیز، همان جنس و فصل، و ذات و ذاتیات یک چیز است.
2. کلمه «هویت» در واقع به معنای «هُو هُوَیت» یا «الذی به الشیء هو هو» است. مقصود از آن تشخص و تحقق است؛ یعنی آن چیزی که مناط تشخص و تحقق شیء است. در این صورت باید گفت؛ واژه هویت معنای وسیعتری دارد که شامل ماهیت نیز میشود؛ زیرا هنگامی که مناط تشخص و تحقق دانسته شد، ماهیت نیز به نوعی شناخته میشود. به بیان دیگر، «هویت» کلمه مبهمی است که با آن هم به وجود میتوان اشاره کرد و هم به ماهیت؛ زیرا هر هویتی تحلیل میشود به ماهیت و وجود، یعنی ذهن برای آن دو چیز تشخیص میدهد: ماهیت و وجود؛[2] با هویت میتوان به مجموعه وجود و ماهیت چیزی اشاره کرد.
البته گاهی این دو واژه به صورت مرادف کنار هم یا بهجای یکدیگر ذکر میشوند.[3] [1] . ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 8، ص 147، تهران، صدرا. [2] . همان، ج10، ص 24. [3] . همان، ج1، ص 122؛ ج 6، ص 730.
- [سایر] چیستی هویت؟نقش انقلاب اسلامی ایران در تکامل و تطور هویت اسلامی؟
- [سایر] سلام. شناخت خدا، یا به عبارتی پیبردن به جوهر و ذات، امکان پذیر است یا نه؟ اگر قائل به یگانگی صفات با ذات باشیم چه طور؟
- [سایر] اگر بگوییم خداوند علم به ذات خودش دارد، پس باید گفت خدا قادر به ذات است، بنابراین خدا ذو جهتین میشود، هم قادر به ذات و هم مقدور به ذات. این چگونه حل میشود؟
- [سایر] آیا ازدواج دارای هویت دینی است؟
- [سایر] منظور از احاطه داشتن ذات خداوند بر اشیاء چیست و ذات در مورد خداوند چه مفهومی دارد؟
- [سایر] انقلاب اسلامی چه نقشی در تثبیت تمامیت ارضی و هویت سرزمینی ایران داشت؟
- [سایر] درباره هویت انسان و ابعاد وجودی او توضیح دهید.
- [سایر] بحران هویت جوانان از کجا ناشی می شود؟
- [سایر] در قضیه به آتش افتادن حضرت ابراهیم(ع) آیا سوزندگی جزء ذات آتش است یا خیر؟ اگر آری، چگونه ذات آن گرفته شده؟ اگر خیر، پس ذات آتش چیست؟
- [سایر] ذات خدا بسیط است، پس یا همه خدا را می توان شناخت یا هیچ چیز از ذات خدا را نمی توان شناخت و چون محدودیم و او نامحدود پس نمی توان ذات خدا را به هیچ مقدار شناخت. پس چرا در اول کار ذات خدا را به بساطت شناختیم؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مس نمودن خط قران یعنی رساندن جایی از بدن به خط قران برای کسی که وضو ندارد حرام است و رساندن موی بدن به قران مانعی ندارد در صورتی که از توابع بشره شمرده نشود و اگر قران را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه کنند مس ان در غیر اسم ذات و اسماء صفات خداوند متعال اشکال ندارد
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که وضو ندارد بنابر احتیاط واجب نباید اسم ذات و اسماء صفات خداوند متعال را به هر زبانی که نوشته شده باشد مس نماید و احتیاط مستحب ان است که اسماء مبارکه چهارده معصوم علیهم السلام را هم بدون وضو مس ننماید
- [آیت الله وحید خراسانی] رساندن جایی از بدن به خط قران و اسم مبارک ذات خداوند متعال و سایر اسماءحسنی بر نفساء حرام است و همچنین است بنابر احتیاط واجب سایر کارهایی که بر حایض حرام است و انچه بر حایض واجب است بر نفساء هم واجب می باشد
- [آیت الله وحید خراسانی] در غیر نماز مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید مثلا اگر کسی گفت سلام علیکم در جواب بگوید سلام علیکم ورحمه الله
- [آیت الله بروجردی] در غیر نماز مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید، مثلاً اگر کسی گفت:(سَلامٌ عَلَیکُم) در جواب بگوید:(سَلامٌ عَلَیکُمْ وَ رَحمَةُ اللهِ).
- [آیت الله مکارم شیرازی] نمازگزار نباید در حال نماز به دیگری سلام کند، ولی اگر دیگری به او سلام کند جواب او واجب است، اما جواب باید مانند سلام باشد، مثلاً اگر گفت: (السلام علیْک) در جواب بگوید (السلام علیْک) و اگر بگوید (سلامٌ علیْکمْ) در جواب بگوید (سلامٌ علیْکمْ)، حتی اگر بگوید (سلام) در جواب باید بگوید (سلام).
- [آیت الله مکارم شیرازی] نمازگزار نباید در حال نماز به دیگری سلام کند، ولی اگر دیگری به او سلام کند جواب او واجب است، اما جواب باید مانند سلام باشد، مثلاً اگر گفت: (السلام علیْک) در جواب بگوید (السلام علیْک) و اگر بگوید (سلامٌ علیْکمْ) در جواب بگوید (سلامٌ علیْکمْ)، حتی اگر بگوید (سلام) در جواب باید بگوید (سلام).
- [آیت الله بهجت] اگر در جایی که نباید سلام دهد ، به نیت سلام اشتباها هرسه سلام را بگوید دو سجده سهو کافی است .
- [آیت الله علوی گرگانی] در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند، باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد، مثلاً اگر گفته سلام علیکم در جواب بگوید سلام علیکم ونباید علیکم السلام بگوید و بنابر احتیاط واجب باید بین سلام وجواب مماثلت در تعریف وتنکیر وافراد وجمع باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] باید جواب سلام را به سلامکننده بفهماند؛ اگر چه سلامکننده کر باشد و لازم نیست جواب سلام را طوری بگوید که سلامکننده بشنود و اگر فهماندن جواب سلام به سلامکننده ممکن نباشد؛ مثل این که شخص به انسان سلام کند و به سرعت رد شود و یا از تلویزیون یا رادیو سلام بدهد، ظاهراً جواب سلام لازم نیست.