پاسخ اجمالی: در منابع دینی ابداع به صورتهای مختلف به عنوان صفت خداوند تبارک و تعالی آمده است. در قرآن فقط به صورت صیغه مشبهه (بدیع) آمده است، اما در روایات به صورتهای مختلف؛ مانند صیغه مشبهه(بدیع)، اسم فاعل(مبدع)، فعل(ابدع)، (ابتدع) آمده است. ابداع به معنای اختراع بدون داشتن نمونه و الگو است. حکیمان الهی در مورد لفظ ابداع مقداری اختلاف دارند؛ برخی آنرا به (خلقت اولین) معنا میکنند؛ یعنی مبدَع آن موجودی است که میان او و خداوند تعالی، واسطهای نباشد؛ در نتیجه مبدَع منحصر در عقل اول خواهد شد. اما بیشتر حکیمان ابداع را به معنای (خلقت بدون نیاز به ماده و زمان) میدانند. براین اساس هر چند دایره مبدَعات وسیعتر از معنای اولی است ولی منحصر در جمیع عقول خواهد شد. اما نظریه دیگر این است که ابداع منحصر در مخلوق خاص نمیباشد؛ بلکه همه موجودات و مخلوقات از مبدَعات هستند. به نظر میرسد این نظریه با آیات و روایات هماهنگ است. پاسخ تفصیلی: در منابع دینی ابداع به صورتهای مختلف به عنوان یکی از اوصاف خداوند تبارک و تعالی آمده است. در قرآن فقط به صورت صیغه مشبهه(بدیع) آمده است: (بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی‌ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).[1] اما در روایات به صورتهای مختلف آمده است. گاهی در هیئت صیغه مشبهه یعنی بدیع، مانند: (یَا بَدِی‌ءُ یَا بَدِیعُ‌ یَا قَوِیُّ یَا مَنِیعُ یَا عَلِیُّ یَا رَفِیع‌).[2] گاهی به صورت اسم فاعل(مبدع) آمده است؛ مانند:( مُبْدِعُ‌ الْأَشْیَاءِ وَ خَالِقُهَا وَ مُنْشِئُ الْأَشْیَاءِ بِقُدْرَتِه).‌[3] در برخی موارد نیز به صورت فعل(ابدع)، (ابتدع) آمده است؛ مانند: (صَوَّرَ مَا أَبْدَعَ‌ عَلَی غَیْرِ مِثَال.‌ [4]ابْتَدَعَ‌ مَا خَلَقَ بِلَا مِثَالٍ سَبَق).[5]‌ اما ابداع در فرهنگ عربی به معنای اختراع بدون داشتن نمونه و الگو است.[6] علامه طباطبائی میگوید: کلمه بدیع صفت مشبهه از مصدر بداعت است، و بداعت هر چیز، به معنای بیمانندی آن است، البته مانندی که ذهن بدان آشنا باشد.[7] این معنا از روایات نیز به دست میآید؛ زیرا در روایات به دنبال ابدع یا ابتدع، ظاهراً به عنوان توضیح (بلا مثال) نیز آمده بود، در نتیجه معنا چنین میشود که خداوند پدید آورنده بدون نمونه و مثال است. فیلسوفان و حکیمان الهی در مورد لفظ ابداع مقداری اختلاف دارند؛ ابن سینا، ابداع را به (خلقت اولین) معنا میکند. در نظر او مبدَع آن موجودی است که میان او و خداوند تعالی، واسطهای نباشد؛ در نتیجه مبدَع در نزد ابن سینا منحصر در عقل اول است. اما ابداع در نظر جمهور حکماء به معنای (خلقت بدون نیاز به ماده و زمان) است. پس طبق مبنای جمهور حکماء جمیع عقول، بلکه نفوس فلکی از مبدَعاتاند. به همین جهت جمهور حکیمان موجودات عالم را بر سه قسم کردهاند: مبدعات، مخترعات و مکوّنات. مبدعات آن سلسله موجوداتی هستند که در خلقت محتاج به ماده و مدت نیستند؛ مانند: عقول مجرده. مخترعات موجوداتی را گویند که در خلقت محتاجاند به ماده فقط چون فلکیات، مکوّنات موجوداتی هستند که هم محتاج به مادهاند و هم به مدت که عالم عناصر است و عالم کون و فسادش نیز گویند. پس ابداع در رتبه اعلای از آن دو است.[8] در این میان علامه طباطبایی ابداع را منحصر در مخلوق خاص نمیداند، بلکه در نظر وی همه موجودات و مخلوقات از مبدَعات هستند. به نظر میرسد این نظریه با آیات و روایات هماهنگ است. وی در توضیح نظریه خود میگوید: تجربه ثابت کرده است، هر دو موجودی که فرض شود، هر چند در کلیات و حتی در خصوصیات متحد باشند، به طوری که در حس آدمی جدایی نداشته باشند، در عین حال یک جهت افتراق بین آن دو خواهد بود، و گر نه دو تا نمیشدند و اگر چشم عادی آن جهت افتراق را حس نکند، چشم مسلح به دوربینهای قوی آنرا می‌بیند. برهان فلسفی نیز این معنا را ایجاب می‌کند؛ زیرا وقتی دو چیز را فرض کردیم که دو تا هستند، اگر به هیچ وجه امتیازی خارج از ذاتشان نداشته باشند، لازمه‌اش این می‌شود که آن سبب کثرت و دوئیت، داخل در ذاتشان باشد نه خارج از آن، و در چنین صورت ذات صرفه و غیر مخلوطه فرض شده است، و ذات صرف نه دو تایی دارد و نه تکرار می‌پذیرد، در نتیجه چیزی را که ما دو تا و یا چند تا فرض کرده‌ایم، یکی میشود و این خلاف فرض ما است. پس نتیجه می‌گیریم که هر موجودی از نظر ذات مغایر با موجودی دیگر است و چون چنین است، پس هر موجودی بدیع الوجود است؛ یعنی بدون اینکه قبل از خودش نظیری داشته باشد، و یا مانندی از آن معهود در نظر صانعش باشد وجود یافته، در نتیجه خدای سبحان مبتدع و بدیع السماوات و الارض است.[9] پی نوشتها: [1]. (پدیدآور آسمان‌ها و زمین است و چون (انجام) کاری را بخواهد تنها می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود). بقره، 117. چنانکه در آیه 101 سوره انعام نیز چنین میفرماید: (بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلیمٌ). [2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج، 49، ص 83، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق. 3. همان، ج 3، ص 224. [4]. همان، ج 37، ص 205. [5]. همان، ج 4، ص 270. [6]. الخوری الشرتونی، سعید، اقرب الموارد، واژه (بدع). [7]. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 395، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374 ش. [8]. حسن زاده آملی، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، ص 202، رجاء، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [9]. ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 396. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
در منابع دینی ابداع به صورتهای مختلف به عنوان صفت خداوند تبارک و تعالی آمده است. در قرآن فقط به صورت صیغه مشبهه (بدیع) آمده است، اما در روایات به صورتهای مختلف؛ مانند صیغه مشبهه(بدیع)، اسم فاعل(مبدع)، فعل(ابدع)، (ابتدع) آمده است. ابداع به معنای اختراع بدون داشتن نمونه و الگو است. حکیمان الهی در مورد لفظ ابداع مقداری اختلاف دارند؛ برخی آنرا به (خلقت اولین) معنا میکنند؛ یعنی مبدَع آن موجودی است که میان او و خداوند تعالی، واسطهای نباشد؛ در نتیجه مبدَع منحصر در عقل اول خواهد شد. اما بیشتر حکیمان ابداع را به معنای (خلقت بدون نیاز به ماده و زمان) میدانند. براین اساس هر چند دایره مبدَعات وسیعتر از معنای اولی است ولی منحصر در جمیع عقول خواهد شد. اما نظریه دیگر این است که ابداع منحصر در مخلوق خاص نمیباشد؛ بلکه همه موجودات و مخلوقات از مبدَعات هستند. به نظر میرسد این نظریه با آیات و روایات هماهنگ است.
پاسخ تفصیلی:
در منابع دینی ابداع به صورتهای مختلف به عنوان یکی از اوصاف خداوند تبارک و تعالی آمده است. در قرآن فقط به صورت صیغه مشبهه(بدیع) آمده است: (بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).[1]
اما در روایات به صورتهای مختلف آمده است. گاهی در هیئت صیغه مشبهه یعنی بدیع، مانند: (یَا بَدِیءُ یَا بَدِیعُ یَا قَوِیُّ یَا مَنِیعُ یَا عَلِیُّ یَا رَفِیع).[2] گاهی به صورت اسم فاعل(مبدع) آمده است؛ مانند:( مُبْدِعُ الْأَشْیَاءِ وَ خَالِقُهَا وَ مُنْشِئُ الْأَشْیَاءِ بِقُدْرَتِه).[3] در برخی موارد نیز به صورت فعل(ابدع)، (ابتدع) آمده است؛ مانند: (صَوَّرَ مَا أَبْدَعَ عَلَی غَیْرِ مِثَال. [4]ابْتَدَعَ مَا خَلَقَ بِلَا مِثَالٍ سَبَق).[5]
اما ابداع در فرهنگ عربی به معنای اختراع بدون داشتن نمونه و الگو است.[6] علامه طباطبائی میگوید: کلمه بدیع صفت مشبهه از مصدر بداعت است، و بداعت هر چیز، به معنای بیمانندی آن است، البته مانندی که ذهن بدان آشنا باشد.[7]
این معنا از روایات نیز به دست میآید؛ زیرا در روایات به دنبال ابدع یا ابتدع، ظاهراً به عنوان توضیح (بلا مثال) نیز آمده بود، در نتیجه معنا چنین میشود که خداوند پدید آورنده بدون نمونه و مثال است.
فیلسوفان و حکیمان الهی در مورد لفظ ابداع مقداری اختلاف دارند؛ ابن سینا، ابداع را به (خلقت اولین) معنا میکند. در نظر او مبدَع آن موجودی است که میان او و خداوند تعالی، واسطهای نباشد؛ در نتیجه مبدَع در نزد ابن سینا منحصر در عقل اول است. اما ابداع در نظر جمهور حکماء به معنای (خلقت بدون نیاز به ماده و زمان) است. پس طبق مبنای جمهور حکماء جمیع عقول، بلکه نفوس فلکی از مبدَعاتاند. به همین جهت جمهور حکیمان موجودات عالم را بر سه قسم کردهاند: مبدعات، مخترعات و مکوّنات. مبدعات آن سلسله موجوداتی هستند که در خلقت محتاج به ماده و مدت نیستند؛ مانند: عقول مجرده. مخترعات موجوداتی را گویند که در خلقت محتاجاند به ماده فقط چون فلکیات، مکوّنات موجوداتی هستند که هم محتاج به مادهاند و هم به مدت که عالم عناصر است و عالم کون و فسادش نیز گویند. پس ابداع در رتبه اعلای از آن دو است.[8]
در این میان علامه طباطبایی ابداع را منحصر در مخلوق خاص نمیداند، بلکه در نظر وی همه موجودات و مخلوقات از مبدَعات هستند. به نظر میرسد این نظریه با آیات و روایات هماهنگ است.
وی در توضیح نظریه خود میگوید: تجربه ثابت کرده است، هر دو موجودی که فرض شود، هر چند در کلیات و حتی در خصوصیات متحد باشند، به طوری که در حس آدمی جدایی نداشته باشند، در عین حال یک جهت افتراق بین آن دو خواهد بود، و گر نه دو تا نمیشدند و اگر چشم عادی آن جهت افتراق را حس نکند، چشم مسلح به دوربینهای قوی آنرا میبیند.
برهان فلسفی نیز این معنا را ایجاب میکند؛ زیرا وقتی دو چیز را فرض کردیم که دو تا هستند، اگر به هیچ وجه امتیازی خارج از ذاتشان نداشته باشند، لازمهاش این میشود که آن سبب کثرت و دوئیت، داخل در ذاتشان باشد نه خارج از آن، و در چنین صورت ذات صرفه و غیر مخلوطه فرض شده است، و ذات صرف نه دو تایی دارد و نه تکرار میپذیرد، در نتیجه چیزی را که ما دو تا و یا چند تا فرض کردهایم، یکی میشود و این خلاف فرض ما است.
پس نتیجه میگیریم که هر موجودی از نظر ذات مغایر با موجودی دیگر است و چون چنین است، پس هر موجودی بدیع الوجود است؛ یعنی بدون اینکه قبل از خودش نظیری داشته باشد، و یا مانندی از آن معهود در نظر صانعش باشد وجود یافته، در نتیجه خدای سبحان مبتدع و بدیع السماوات و الارض است.[9]
پی نوشتها:
[1]. (پدیدآور آسمانها و زمین است و چون (انجام) کاری را بخواهد تنها میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود). بقره، 117. چنانکه در آیه 101 سوره انعام نیز چنین میفرماید: (بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ).
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج، 49، ص 83، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
3. همان، ج 3، ص 224.
[4]. همان، ج 37، ص 205.
[5]. همان، ج 4، ص 270.
[6]. الخوری الشرتونی، سعید، اقرب الموارد، واژه (بدع).
[7]. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 395، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374 ش.
[8]. حسن زاده آملی، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، ص 202، رجاء، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[9]. ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 396.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] آیا ابداع از صفات الهی است؟ و به چه معنا است؟
- [سایر] صفت (باقی) را که از صفات الهی است توضیح دهید.
- [سایر] چرا با علم به صفات الهی، گناه می کنیم؟
- [سایر] صفت «باقی» که از صفات الهی است، چه معنایی دارد؟
- [سایر] چرا از میان تمام صفات خدا، عدالت یکی از اصول دین شناخته شده است؟
- [سایر] روح انسان در امتداد روح خداست آیا برای صفات خدا یک نقص نیست که موجودی از سرشت او کارهای خطا و نقص انجام دهد؟
- [سایر] وقتی بحث صفات خدا میشه، میگید که خدا نباید هیچ نقصی داشته باشه لذا یک سری صفات خوب هست که باید در حد کمال اونها رو داره و یک سری صفات منفی هست که میگید هرگز در ذات خدا نیست. خب دلیل شما چیست؟ شما باید گزاره زیر را اثبات کنید تا من این ادعا را بپذیرم: (اگر خدا نقصی یا صفتی منفی داشته باشد، ثابت می شود که او خدا نیست.) تلاش کنید تا پاسخی کامل به من بدهید و به اشاره کردن اکتفا نکنید بدهید.
- [سایر] آیا نظریه ولایت فقیه اولین بار توسط امام خمینی(ره) مطرح و ابداع شد و سابق بر این، این نظریه مورد تأیید واقع نبوده است یا اینکه خیر، این نظریه نوعی ابداع نبوده است بلکه ائمه معصومین(ع) همگی بر این مطلب
- [سایر] کدام صفت از صفات انسان است که تمام صفات نیک انسان را شامل میشود؟
- [سایر] اسم های "الملقن" و "المطلع" از جمله صفات کمالیه یا صفات جمالیه هستند؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر مضطربه، مبتدئه و یا ناسیه، بیشتر از ده روز خون ببیند و تمام آن فاقد صفات حیض باشد و یا خونی که دارای صفات حیض است کمتر از سه روز باشد، تمام آن استحاضه است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مضطربه، مبتدئه و یا ناسیه، بیشتر از ده روز خون ببیند، خونی را که دارای صفات حیض است، حیض و خونی را که دارای صفات استحاضه است، استحاضه قرار میدهد، به شرط آن که اوّلاً: خون دارای صفات حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد و ثانیا: خون دیگری با آن تعارض نکند، یعنی قبل از گذشتن ده روز از پایان خونی که دارای صفات حیض است، خون دیگری نبیند که دارای صفات حیض بوده و مجموع آن و خون اول که دارای صفات حیض است و روزهایی که در بین آنها واقع شده، بیشتر از ده روز باشد، مثل آن که پنج روز خون سرخ یا تیره و چهار روز خون زرد و دوباره هفت روز خون سرخ یا تیره ببیند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ناسیه بیشتر از ده روز خون ببیند و تمام آن دارای صفات حیض باشد و یا خونی که دارای صفات حیض است بیشتر از ده روز باشد و یا خون دیگری با آن تعارض کند، بنابر احتیاط واجب باید از ابتدای دیدن خون تا هفت روز را حیض و بقیّه را استحاضه قرار دهد.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی با مبارزه نتوانست صفت رذیله یا صفات رذیله را ریشهکن کند، همین مقدار که آن را کنترل نماید و مانع طغیان آن شود، کفایت میکند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر کمتر از سه روز خون ببیند و پاک شود و سپس سه روز دیگر یا بیشتر خون ببیند، چنانچه خون دوم دارای صفات حیض بوده و یا در ایام عادت باشد، حیض است و خون اوّل اگرچه در روزهای عادتش باشد و یا دارای صفات حیض باشد، حیض نیست.
- [آیت الله اردبیلی] اگر زنی که عادت عددیه دارد کمتر از عادت خود خون ببیند و یا بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند ولی از ده روز بیشتر نشود، روزهایی را که دارای صفات حیض بوده، حیض و بقیه را استحاضه قرار میدهد، به شرط آن که روزهایی که خون دارای صفات حیض بوده کمتر از سه روز نباشد وگرنه تمام خون استحاضه است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه در معامله سلف، فروشنده جنس بهتری را تحویل دهد (یعنی جنسی که تمام آن اوصاف مورد قرارداد را به اضافه صفات دیگری داراست) مشتری باید قبول کند، ولی اگر بعضی از آن صفات را نداشته باشد می تواند قبول نکند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر سه روز پشت سرهم خون ببیند و پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع روزهایی که خون دیده و در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود، چنانچه هر دو خون در ایام عادت باشند و یا صفات حیض را داشته باشند و یا یکی از آنها در ایام عادت بوده و دیگری دارای صفات حیض باشد، مجموع آن دو خون و روزهایی را که در بین پاک بوده، حیض قرار میدهد و در غیر این صورت هر کدام از آنها که خارج از ایام عادت بوده و دارای صفات حیض نباشد، استحاضه و هر کدام که در ایام عادت بوده و یا دارای صفات حیض باشد، حیض است، به شرط این که کمتر از سه روز نباشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر زنی که عادت وقتیّه و عددیّه دارد در وقت عادت خود خون ببیند، ولی شماره روزهای آن کمتر یا بیشتر از روزهای عادت او باشد و بعد از پاک شدن، دوباره به شماره روزهای عادتی که داشته خون ببیند، باید خون اول را حیض قرار دهد، حتی اگر تعداد روزهای آن بیشتر از تعداد روزهای عادت او باشد، به شرط آن که خون در روزهایی که بیشتر از ایام عادت اوست، دارای صفات حیض باشد وگرنه خون در آن روزها استحاضه محسوب میشود و خون دوم نیز چنانچه با خون اول به اندازه ده روز یا بیشتر فاصله داشته باشد و دارای صفات حیض باشد، حیض است و اگر دارای صفات حیض نباشد، استحاضه محسوب میشود و اگر با خون اول کمتر از ده روز فاصله داشته باشد و مجموع روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک بوده کمتر از ده روز باشد، چنانچه خون دوم دارای صفات حیض باشد، باید مجموع خونهایی را که دیده به همراه روزهایی که در وسط پاک بوده، حیض قرار دهد و چنانچه خون دوم دارای صفات حیض نباشد، استحاضه است؛ و اگر مجموع روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک بوده، بیشتر از ده روز باشد، باید طبق مسأله شماره 462 عمل نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر فروشنده به جای جنسی که قرارداد کرده جنس دیگری بدهد و یا همان جنس را با صفات پست تری تحویل دهد در صورتی که مشتری راضی شود اشکال ندارد.