1. (أعطی) و (إعطاء) از ریشۀ (عَطو)، به معنای دادن چیزی به دیگری،[1] گرفتن و به یکدیگر بخشیدن،[2] است. عطاء هر چند مخصوص به بذل و احسان است، ولی در قرآن هم در بذل و هم در مطلق دادن چیزی به کار رفته است.[3] مانند: (حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ)[4] که در مطلق دادن و گرفتن چیزی است و معنا و مفهومِ بذل و بخشش در آن لحاظ نشده است؛[5] امّا در آیاتی مثل: (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ)[6] و (إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ)[7] به معنای بذل و بخشش از سوی خداوند است. 2. (أتی) و (إتیان) به معنای آمدن به آسانی است؛[8] امّا اگر این کلمه به صورت (آتی) (آتا) و (إیتاء) بیاید، به معنای دادن و عطا کردن است، و (آتیته)، یعنی (أعطیته)؛[9] مانند آیۀ شریفۀ (وَ آتَی الْمالَ عَلی‌ حُبِّه... وَ آتَی الزَّکاةَ).[10] 3. بنابراین، دو کلمۀ (أعطی) و (آتی)، از جهت معنایی با هم مترادف اند، ولی (أتی) با (أعطی) و (إعطاء) تفاوت معنایی دارد. پی نوشت: [1]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص 97، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن (المفردات فی غریب القرآن)، ص 572، دار القلم، الدار الشامیة، بیروت، دمشق، چاپ اول، 1412ق؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج 2، ص 417، مؤسسه دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1414ق. [3]. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 17، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1412ق. [4]. توبه، 29. [5]. ر.ک: حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 7، ص 515، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 49، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش؛ قاموس قرآن، ج 5، ص 17. [6]. ص، 39. [7]. کوثر، 1. [8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 14، ص 13، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ مفردات الفاظ القرآن، ص 60. [9]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 1، ص 18، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش؛ صاحب بن عباد، کافی الکفاة، اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 9، ص 487، عالم الکتاب، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، محقق و مصحح: العمری، حسین بن عبد الله، الاریانی، مطهر بن علی، یوسف محمد عبد الله، ج 1، ص 169، دار الفکر المعاصر، بیروت، چاپ اول، 1420ق. [10]. بقره، 177؛ قاموس قرآن، ج 1، ص 21. منبع:islamquest.net
تفاوت «أعطی» و «آتی» در چیست؟
1. (أعطی) و (إعطاء) از ریشۀ (عَطو)، به معنای دادن چیزی به دیگری،[1] گرفتن و به یکدیگر بخشیدن،[2] است. عطاء هر چند مخصوص به بذل و احسان است، ولی در قرآن هم در بذل و هم در مطلق دادن چیزی به کار رفته است.[3] مانند: (حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ)[4] که در مطلق دادن و گرفتن چیزی است و معنا و مفهومِ بذل و بخشش در آن لحاظ نشده است؛[5] امّا در آیاتی مثل: (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ)[6] و (إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ)[7] به معنای بذل و بخشش از سوی خداوند است.
2. (أتی) و (إتیان) به معنای آمدن به آسانی است؛[8] امّا اگر این کلمه به صورت (آتی) (آتا) و (إیتاء) بیاید، به معنای دادن و عطا کردن است، و (آتیته)، یعنی (أعطیته)؛[9] مانند آیۀ شریفۀ (وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّه... وَ آتَی الزَّکاةَ).[10]
3. بنابراین، دو کلمۀ (أعطی) و (آتی)، از جهت معنایی با هم مترادف اند، ولی (أتی) با (أعطی) و (إعطاء) تفاوت معنایی دارد.
پی نوشت:
[1]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص 97، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن (المفردات فی غریب القرآن)، ص 572، دار القلم، الدار الشامیة، بیروت، دمشق، چاپ اول، 1412ق؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج 2، ص 417، مؤسسه دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1414ق.
[3]. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 17، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1412ق.
[4]. توبه، 29.
[5]. ر.ک: حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 7، ص 515، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 49، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش؛ قاموس قرآن، ج 5، ص 17.
[6]. ص، 39.
[7]. کوثر، 1.
[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 14، ص 13، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ مفردات الفاظ القرآن، ص 60.
[9]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 1، ص 18، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش؛ صاحب بن عباد، کافی الکفاة، اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 9، ص 487، عالم الکتاب، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، محقق و مصحح: العمری، حسین بن عبد الله، الاریانی، مطهر بن علی، یوسف محمد عبد الله، ج 1، ص 169، دار الفکر المعاصر، بیروت، چاپ اول، 1420ق.
[10]. بقره، 177؛ قاموس قرآن، ج 1، ص 21.
منبع:islamquest.net
- [سایر] تفاوت (أعطی) و (آتی) در چیست؟
- [سایر] اسم «آتی» در مورد پروردگار به چه معناست؟
- [سایر] تفاوت میان کلمات «خوف»، «خشیت»، «وجل»، «فزع»، «روع»، «شفق»، «حذر» و «رهب» چیست؟
- [سایر] از نظر استعمال قرآنی، چه فرقی بین «إنّ» و «أنّ»،«مودّت» و «محبّت»، «مُلک» و «ملکوت» وجود دارد؟
- [سایر] فرق کلمه های «الریف»، «القریة» و «الضیعة» چیست؟
- [سایر] ماهیت «بیعت» چیست؟ آیا «قرارداد» است یا «پذیرش»؟
- [سایر] محتوای سورة «احزاب» و «روم» و «نور» و «سجده» چه چیزی می باشد؟
- [سایر] معنای «رشد»، «غی»، «هدایت» و «ضلالت» در قرآن چیست و چه ارتباطی با هم دارند؟
- [سایر] خدا پرستان معتقدند: خدا جهان را از « عدم » آفرید، بنابر این چگونه «عدم» می تواند منشأ «وجود» باشد و «نیستی» سرچشمه «هستی» گردد؟
- [سایر] در قرآن و روایات، واژه «جهل» در مقابل «عقل» است، یا در برابر «علم»؟
- [آیت الله اردبیلی] نقره دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن (105 مثقال) معمولی (معادل 187/492 گرم) است و اگر نقره به (105 مثقال) برسد و شرایط دیگر را هم داشته باشد، انسان باید (یک چهلم) آن (معادل 304/12 گرم) را بابت زکات بدهد و اگر به این مقدار نرسد، زکات آن واجب نیست. نصاب دوم نقره (21 مثقال) (معادل 437/98 گرم) است، یعنی اگر (21 مثقال) به (105 مثقال) اضافه شود، باید زکات تمام (126 مثقال) (معادل 625/590 گرم) را بدهد و اگر کمتر از (21 مثقال) اضافه شود، فقط باید زکات (105 مثقال) آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی به ازاء هر (21 مثقال) که به نصاب اوّل اضافه میشود، باید زکات تمام آن را بدهد و اگر کمتر اضافه شود مقداری که اضافه شده و کمتر از (21 مثقال) است، زکات ندارد. بنابر این اگر انسان یک چهلم هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زکاتی را که بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است؛ مثلاً کسی که (110 مثقال) نقره دارد، اگر یک چهلم آن را بدهد، زکات (105 مثقال) آن را که واجب بوده داده و مقداری هم برای (5 مثقال) آن داده که واجب نبوده است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.