(...ذلِک یوْمُ التَّغابُنِ...)؛[1] آن روز، روز افسوس خوردن است‌. این جمله بخشی از یک آیه قرآن کریم است که در باره روز قیامت بحث می کند. روزی که خداوند تمام مردم را در آن روز جمع می کند، برای پاداش و جزای اعمال نیک و بدشان در دنیا، آن روز، روز تغابن است. در این که (تغابن) به چه معنا است، و چرا یکی از اسامی قیامت روز تغابن نامیده شده، مفسران با توجه به روایات وارده در تفسیر این آیه، نظریاتی ارائه نموده اند. پیش از بیان آرای مفسران در این باره، تبیین معنای تغابن ضروری به نظر می رسد. (غبن) به معنای زیان وارد کردن بر کسی در معامله، فریفتن، زیان دیدن در خرید و فروش، افسوس، و دریغ است.[2] واژه (تغابن) باب تفاعل[3] از مصدر (غبن) به این معنا است که انسان با کسی که با او معامله می ‌کند از راهی که او متوجه نشود، کلاه سر او بگذارد. به عنوان مثال اگر چیزی می ‌خرد پول کمتری بدهد، و اگر می ‌فروشد پول بیشتری بگیرد. منظور از (یوم التغابن) که در قرآن آمده، روز قیامت است؛ چون در آن روز برای همه مردم کشف می ‌شود که در معامله ‌ای که آیات قرآن[4] بدان اشاره نموده، مغبون شده‌اند، در روز قیامت برای همه این معامله ‌گران کشف می‌ شود که مغبون شده‌اند، آن کس که معامله نکرده می ‌فهمد که از معامله نکردن مغبون شده، و آن کس که در معامله ‌اش بهای اندک دنیا به دست آورده می ‌فهمد که از معامله کردنش مغبون شده، پس همه مردم در آن روز مغبون خواهند بود.[5] با توجه به این معنا از (غبن)، نظر برخی از مفسران را در فلسفه نام گذاری قیامت به روز غبن، مرور می کنیم. یک. غبن در آیه مورد اشاره، استعاره از تاجری است که در معاملات خود زیان کرده، و علاوه بر آن که سودی عایدش نشده، ضرر هم کرده و سرمایه خود را تلف نموده است. چنین است حال کفّار و اشقیا در قیامت که سرمایه عمری که می توانستند با آن کمالات و فیوضات تمام عوالم وجود را به دست آورند، بیهوده تلف نموده و در قیامت مثل تاجر ورشکسته به حسرت و ندامت مبتلا می گردند.[6] دو. (یوْمُ التَّغابُن) روزی است که اهل جنت، دوزخیان را به زیان اندازند، چنانچه از امام صادق (ع) نقل شده است: (یوم التغابن یوم یغبن اهل الجنة اهل النار)،[7] به این معنا که اهل جنت در بهشت مالک مکانی می شوند که برای دوزخیان در نظر گرفته شده بود اگر مسلمان می شدند، و چون مسلمان نشدند بهشتیان وارد آن جا می شوند و آنها را در حرمان و زیان ابد می اندازند.[8] به بیان دیگر، روز قیامت هنگامی است که غبن بعض افراد در اثر بعض دیگر است؛ به این که سعداء منازل اشقیا را در بهشت مالک می‌ شوند و بر عکس؛ کافر خیر و سعادت را ترک نموده و مؤمن حظ و سهم خود را از دنیا ترک نموده و از آخرت سهم خود را از نعمت ها گرفته است، در نتیجه مؤمن غابن و کافر مغبون است. به بیان سوم، تغابن از باب تفاعل مشتق از غبن است و آن گرفتن شرّ و ترک خیر است، یا گرفتن خیر و ترک شرّ است، و چون کافر سهم خود را از آخرت ترک نموده و حظّ خود را از دنیا گرفته، پس ترک خیر و اخذ شرّ نموده، پس در آن روز غابن و مغبون هر دو ظاهر شوند.[9] سه. معنای آیه این است: هنگامی که پروردگار همه افراد بشر را از اولین و آخرین در صحنه قیامت گرد هم خواهد آورد، روزی است که غبن هر یک از افراد بشر ظاهر و آشکار می شود که در دنیا اعمال صالحی که به جا آورده چه نتیجه و اجر و ثوابی عاید او شده است و هم چنین کفار که دوره زندگی و فرصت خود را از دست داده فریفته شده، جز خسارت و ضرر و عقوبت همیشگی برای خود آماده ننموده است. خلاصه مفاد (یوْمُ التَّغابُنِ) آن است که از جمله وقایع روز قیامت آن است که غبن و مغبون بودن هر فردی از اولین و آخرین در آن صحنه آشکار می ‌شود که در دوره زندگی و نیروها و حرکات اختیاری که به کار برده به نفع و سود خود بوده و یا به ضرر و زیان خود اقدام نموده و جز ضرر و عقوبت کسب ننموده است. و تغابن ظهور غبن هر فردی در هر معامله و هر اقدامی است که در انجام فعل اختیاری به کار برده است. و برای عموم بشر غبن هر فردی آشکار می شود و یا غبن هر یک از افعال برای خصوص فاعل آشکار می شود.[10] چهار. (ذلِک یوْمُ التَّغابُنِ)، یعنی اهل سعادت اظهار غبن می کنند که چرا ما بیشتر اعمال صالحه به جا نیاوردیم و ایمان و اخلاق خود را کامل تر نکردیم تا جزای بیشتر به ما عنایت شود، حتی فقرا آرزو می کنند ای کاش در دنیا احدی یک لقمه نانی یا درهمی به ما نداده بود تا عوض آن را خداوند عطا فرماید، و اهل باطل می گویند ای کاش ایمان آورده بودیم و عمل صالح انجام می دادیم تا از عذاب نجات پیدا می کردیم.[11] خلاصه این که از اطلاق جمله (ذلِک یَوْمُ التَّغابُنِ) و با استناد به حدیث نبوی - هنگامی که اولین و آخرین از سلسله بشر در صحنه قیامت گرد آیند، منادی پروردگار ندا کند برخیزند گروهی از اهل ایمان که آخر شب از بستر برخاسته‌اند برای تهجد، آن گاه گروهی اندک برخیزند و به سوی بهشت روانه شوند-[12] می توان احتمال داد که جز گروهی از اولیای الاهی، هیچ کس از غبن و حسرت روز جزا ایمن نخواهد بود. پی نوشت: [1] . تغابن، 9. [2] . فرهنگ معین، واژه (غبن). [3] . گفتنی است که باب مفاعله و تفاعل در تمام موارد لزوماً بین دو نفر (بین الاثنینی) نیست. [4] . (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ)؛ بعضی از مردم اند که جان خود را در برابر خوشنودی های خدا می ‌فروشند. بقره، 207؛ (إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ ...)؛ خدا از مؤمنان جانهای شان را خریداری کرده ...، توبه، 111؛ (الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا)؛ آنهایی که با عهد خدا و سوگندهاشان بهای اندکی به دست می‌آورند. آل عمران، 77. [5] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده (غبن). [6] . امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‌12، ص 345- 346، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش. [7] . شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 156، جامعه مدرسین، قم، 1361ش. [8] . شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج ‌4، ص 491، دفتر نشر داد، تهران، 1373ش. [9] . طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌10، ص 450، ناصر خسرو، تهران، 1372ش. [10] . حسینی همدانی، سید محمد حسین‌، انوار درخشان، ج ‌16، ص 399- 400، کتابفروشی لطفی، تهران، 1404 ق.‌ [11] . طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌13، ص 40، اسلام، تهران، 1378ش. [12] . کلینی، کافی، ج 2، ص 162، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش. منبع:islamquest.net
(...ذلِک یوْمُ التَّغابُنِ...)؛[1] آن روز، روز افسوس خوردن است. این جمله بخشی از یک آیه قرآن کریم است که در باره روز قیامت بحث می کند. روزی که خداوند تمام مردم را در آن روز جمع می کند، برای پاداش و جزای اعمال نیک و بدشان در دنیا، آن روز، روز تغابن است.
در این که (تغابن) به چه معنا است، و چرا یکی از اسامی قیامت روز تغابن نامیده شده، مفسران با توجه به روایات وارده در تفسیر این آیه، نظریاتی ارائه نموده اند. پیش از بیان آرای مفسران در این باره، تبیین معنای تغابن ضروری به نظر می رسد.
(غبن) به معنای زیان وارد کردن بر کسی در معامله، فریفتن، زیان دیدن در خرید و فروش، افسوس، و دریغ است.[2] واژه (تغابن) باب تفاعل[3] از مصدر (غبن) به این معنا است که انسان با کسی که با او معامله می کند از راهی که او متوجه نشود، کلاه سر او بگذارد. به عنوان مثال اگر چیزی می خرد پول کمتری بدهد، و اگر می فروشد پول بیشتری بگیرد. منظور از (یوم التغابن) که در قرآن آمده، روز قیامت است؛ چون در آن روز برای همه مردم کشف می شود که در معامله ای که آیات قرآن[4] بدان اشاره نموده، مغبون شدهاند، در روز قیامت برای همه این معامله گران کشف می شود که مغبون شدهاند، آن کس که معامله نکرده می فهمد که از معامله نکردن مغبون شده، و آن کس که در معامله اش بهای اندک دنیا به دست آورده می فهمد که از معامله کردنش مغبون شده، پس همه مردم در آن روز مغبون خواهند بود.[5]
با توجه به این معنا از (غبن)، نظر برخی از مفسران را در فلسفه نام گذاری قیامت به روز غبن، مرور می کنیم.
یک. غبن در آیه مورد اشاره، استعاره از تاجری است که در معاملات خود زیان کرده، و علاوه بر آن که سودی عایدش نشده، ضرر هم کرده و سرمایه خود را تلف نموده است. چنین است حال کفّار و اشقیا در قیامت که سرمایه عمری که می توانستند با آن کمالات و فیوضات تمام عوالم وجود را به دست آورند، بیهوده تلف نموده و در قیامت مثل تاجر ورشکسته به حسرت و ندامت مبتلا می گردند.[6]
دو. (یوْمُ التَّغابُن) روزی است که اهل جنت، دوزخیان را به زیان اندازند، چنانچه از امام صادق (ع) نقل شده است: (یوم التغابن یوم یغبن اهل الجنة اهل النار)،[7] به این معنا که اهل جنت در بهشت مالک مکانی می شوند که برای دوزخیان در نظر گرفته شده بود اگر مسلمان می شدند، و چون مسلمان نشدند بهشتیان وارد آن جا می شوند و آنها را در حرمان و زیان ابد می اندازند.[8] به بیان دیگر، روز قیامت هنگامی است که غبن بعض افراد در اثر بعض دیگر است؛ به این که سعداء منازل اشقیا را در بهشت مالک می شوند و بر عکس؛ کافر خیر و سعادت را ترک نموده و مؤمن حظ و سهم خود را از دنیا ترک نموده و از آخرت سهم خود را از نعمت ها گرفته است، در نتیجه مؤمن غابن و کافر مغبون است. به بیان سوم، تغابن از باب تفاعل مشتق از غبن است و آن گرفتن شرّ و ترک خیر است، یا گرفتن خیر و ترک شرّ است، و چون کافر سهم خود را از آخرت ترک نموده و حظّ خود را از دنیا گرفته، پس ترک خیر و اخذ شرّ نموده، پس در آن روز غابن و مغبون هر دو ظاهر شوند.[9]
سه. معنای آیه این است: هنگامی که پروردگار همه افراد بشر را از اولین و آخرین در صحنه قیامت گرد هم خواهد آورد، روزی است که غبن هر یک از افراد بشر ظاهر و آشکار می شود که در دنیا اعمال صالحی که به جا آورده چه نتیجه و اجر و ثوابی عاید او شده است و هم چنین کفار که دوره زندگی و فرصت خود را از دست داده فریفته شده، جز خسارت و ضرر و عقوبت همیشگی برای خود آماده ننموده است.
خلاصه مفاد (یوْمُ التَّغابُنِ) آن است که از جمله وقایع روز قیامت آن است که غبن و مغبون بودن هر فردی از اولین و آخرین در آن صحنه آشکار می شود که در دوره زندگی و نیروها و حرکات اختیاری که به کار برده به نفع و سود خود بوده و یا به ضرر و زیان خود اقدام نموده و جز ضرر و عقوبت کسب ننموده است. و تغابن ظهور غبن هر فردی در هر معامله و هر اقدامی است که در انجام فعل اختیاری به کار برده است. و برای عموم بشر غبن هر فردی آشکار می شود و یا غبن هر یک از افعال برای خصوص فاعل آشکار می شود.[10]
چهار. (ذلِک یوْمُ التَّغابُنِ)، یعنی اهل سعادت اظهار غبن می کنند که چرا ما بیشتر اعمال صالحه به جا نیاوردیم و ایمان و اخلاق خود را کامل تر نکردیم تا جزای بیشتر به ما عنایت شود، حتی فقرا آرزو می کنند ای کاش در دنیا احدی یک لقمه نانی یا درهمی به ما نداده بود تا عوض آن را خداوند عطا فرماید، و اهل باطل می گویند ای کاش ایمان آورده بودیم و عمل صالح انجام می دادیم تا از عذاب نجات پیدا می کردیم.[11]
خلاصه این که از اطلاق جمله (ذلِک یَوْمُ التَّغابُنِ) و با استناد به حدیث نبوی - هنگامی که اولین و آخرین از سلسله بشر در صحنه قیامت گرد آیند، منادی پروردگار ندا کند برخیزند گروهی از اهل ایمان که آخر شب از بستر برخاستهاند برای تهجد، آن گاه گروهی اندک برخیزند و به سوی بهشت روانه شوند-[12] می توان احتمال داد که جز گروهی از اولیای الاهی، هیچ کس از غبن و حسرت روز جزا ایمن نخواهد بود.
پی نوشت:
[1] . تغابن، 9.
[2] . فرهنگ معین، واژه (غبن).
[3] . گفتنی است که باب مفاعله و تفاعل در تمام موارد لزوماً بین دو نفر (بین الاثنینی) نیست.
[4] . (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ)؛ بعضی از مردم اند که جان خود را در برابر خوشنودی های خدا می فروشند. بقره، 207؛ (إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ ...)؛ خدا از مؤمنان جانهای شان را خریداری کرده ...، توبه، 111؛ (الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا)؛ آنهایی که با عهد خدا و سوگندهاشان بهای اندکی به دست میآورند. آل عمران، 77.
[5] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده (غبن).
[6] . امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 12، ص 345- 346، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.
[7] . شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 156، جامعه مدرسین، قم، 1361ش.
[8] . شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 491، دفتر نشر داد، تهران، 1373ش.
[9] . طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 450، ناصر خسرو، تهران، 1372ش.
[10] . حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 16، ص 399- 400، کتابفروشی لطفی، تهران، 1404 ق.
[11] . طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 40، اسلام، تهران، 1378ش.
[12] . کلینی، کافی، ج 2، ص 162، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
منبع:islamquest.net
- [سایر] چرا روز قیامت را «یوم التغابن» می نامند چیست؟
- [سایر] یوم التغابن که یکی دیگر از نامهای قیامت است به چه معناست؟
- [سایر] معنای یوم التغابن چیست و چرا به تغابن نام گذاری شده است؟
- [سایر] میخواستم بدانم در نماز در سوره حمد: (مالک یوم الدین) درست است یا (ملک یوم الدین)؟
- [سایر] یکی دیگر از نامهای قیامت یوم الحسرة است، یوم الحسرة به چه معناست؟
- [سایر] از قیامت به یوم التنّاد تعبیر شده، یوم التنّاد به چه معناست؟
- [سایر] یکی دیگر از نامهای قیامت، یوم ثقیل است، یوم ثقیل به چه معناست؟
- [سایر] یکی دیگر از نامهای قیامت، یوم الأزفة است، یوم الأزفة به چه معناست؟
- [سایر] یکی دیگر از نامهای قیامت یوم الموعود است، یوم الموعود یعنی چه؟
- [سایر] در آیه شریفه «یوم تُبلی السرائر و یوم هم بارزون» قیامت را چگونه توصیف می کند؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنای وقف به حرکت: آن است که حرکت آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید: (الرّحْمنِ الرَّحیمِ) و میم (الرَّحیمِ) را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید: (مالکِ یَوْمِ الدینِ) و معنی وصل به سکون: آن است که حرکت آخر کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند؛ مثل آن که بگوید: (الرّحْمنِ الرَّحیمِ) و میم (الرّحْمنِ الرَّحیمِ) را زیر ندهد و فوراً (مالکِ یَوْمِ الدینِ) را بگوید.
- [آیت الله سبحانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیشِ آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد، فاصله بیندازد، مثلا بگوید الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ومیم الرّحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدّین. معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیشِ کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرَّحمنِ الرَّحیمِ و میم الرّحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که در نماز ، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد . مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین . و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یل پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید .
- [آیت الله اردبیلی] بهتر است که در نماز (وقف به حرکت) و (وصل به سکون) ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که فتحه، کسره یا ضمه آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد آن فاصله دهد، مثلاً بگوید: (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ) و میم (الرَّحیمِ) را کسره بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید: (مالکِ یَوْمِ الدِّین) و معنی وصل به سکون آن است که کسره، فتحه یا ضمه آخر کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند، مثل آن که بگوید: (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمْ) و میم (الرحیم) را کسره ندهد و فورا (مالِکِ یَوْمِ الدِّین) را بگوید.
- [آیت الله بروجردی] احتیاط واجب آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد؛ مثلاً بگوید:(الرَّحمنِ الرَّحِیمِ) و میم (اَلرَّحِیمِ) را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید:(مالِکِ یومِ الدّینِ).و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند، مثل آن که بگوید:(اَلرَّحمنِ اَلرَّحِیم) و میم (اَلرَّحِیم) را زیر ندهد و فوراً (مالِکِ یومِ الدّین) را بگوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . احتیاط آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد فاصله دهد مثلاً بگوید "الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم رحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید"الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم الرحیم را زیر ندهد وفوراً "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" را بگوید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اقوی این است که لازم نیست در نماز وقف به سکون و وصل به حرکت را مراعات نماید لذا اگر زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. یا این که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید نماز باطل نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] احتیاط مستحب آن است که در نماز؛ وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد؛ مثلا بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالک یوم الدین را بگوید.
- [آیت الله خوئی] احتیاط واجب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید، و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد، مثلًا بگوید" الرحمن الرحیم" و میم" الرحیم" را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید:" مالک یوم الدین" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند، مثل آن که بگوید:" الرحمن الرحیم" و میم" الرحیم" را زیر ندهد و فورا" مالک یوم الدین" را بگوید.
- [امام خمینی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلم? بعدش فاصله دهد. مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصلبه سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلم? بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید.