خلقا آخر در قرآن چه خلقی است؟ و می توان گفت که منظور نفس ناطقه است؟
در آیه مورد پرسش: (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ)،[1] خداوند هفت مرحله از مراحل خلقت انسان را بیان می کند که انسان تا به مرحلۀ انسانیت برسد، باید این هفت مرتبه را طی کند. مفسّران[2] در ذیل این آیه به روایتی از امام باقر(ع) استناد کرده اند که منظور از (خلق آخر) همان دمیدن روح است که فلاسفه از آن تعبیر به نفس ناطقه می کنند: (قوله تعالی: ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فهو نفخ الروح فیه‌)؛[3] یعنی روح در آن دمیده شد. علامه طباطبائی، در تفسیر آیۀ مزبور، دربارۀ آفرینش روح انسان می نویسد: در جملۀ (ثم أنشأناه خلقا آخر) سیاق را از خلقت قرار نداده، بلکه به انشاء تعبیر کرده است تا دلالت کند بر این که آنچه در آخر به وجود آوردیم حقیقت دیگری است غیر آنچه در مراحل قبلی بود. از سیاق آیات، روشن است که صدر آیات، آفرینش تدریجی مادی انسان را وصف می کند و در ذیل، که به پیدایش روح یا شعور و اراده اشاره دارد، آفرینش دیگری را بیان می داد که با نوع آفرینش قبلی مغایر است. این اختلاف تعبیر خود شاهد است بر این که خلق آخر از سنخ دیگری است که نمی تواند مادی باشد.[4] البته از دیدگاه عرفانی، خلقاً آخر به نفس ناطقۀ انسانی تفسیر شده است؛ یعنی آن چیزی که انسانیّت انسان[5] به آن است[6] و نفس ناطقه انسانی، عبارت از حقیقت واحدی است که مظهر و آیینه وجود حق و محل تجلی اسم جامع الاهی است.[7] و این تفسیر منافات با این ندارد که بگوییم منظور همان روح است؛ زیرا نفس ناطقۀ انسانی، همان روح الاهی است که در وی دمیده شد و انسان به همین حقیقت، قوه ادراکی او قوی تر از دیگر موجودات است. پی نوشت: [1]. مؤمنون، 14. (سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته‌]، و علقه را بصورت مضغه [چیزی شبیه گوشت جویده شده‌]، و مضغه را بصورت استخوانهایی درآوردیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینش تازه‌ای دادیم پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است)! [2]. ر.ک: رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: حکمت، علی اصغر، ج 6، ص 420، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: عاملی،احمد قصیر، ج 7، ص 354، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 11، ص 246، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404ق. [3]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، طیّب، ج 2، ص 91، ‌دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 57، ص 369، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [4]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 21، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [5]. ر.ک: نمایۀ (انسان و انسانیّت در عرفان)، سؤال 11573. [6]. ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیة، ج 1، ص 124 و 331، دار صادر، بیروت، بی تا. [7]. خوارزمی، تاج الدین حسین بن حسن، شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 602، انتشارات مولی، تهران، چاپ دوم، 1368ش. منبع:islamquest.net
عنوان سوال:

خلقا آخر در قرآن چه خلقی است؟ و می توان گفت که منظور نفس ناطقه است؟


پاسخ:

در آیه مورد پرسش: (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ)،[1] خداوند هفت مرحله از مراحل خلقت انسان را بیان می کند که انسان تا به مرحلۀ انسانیت برسد، باید این هفت مرتبه را طی کند.
مفسّران[2] در ذیل این آیه به روایتی از امام باقر(ع) استناد کرده اند که منظور از (خلق آخر) همان دمیدن روح است که فلاسفه از آن تعبیر به نفس ناطقه می کنند: (قوله تعالی: ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فهو نفخ الروح فیه‌)؛[3] یعنی روح در آن دمیده شد.
علامه طباطبائی، در تفسیر آیۀ مزبور، دربارۀ آفرینش روح انسان می نویسد: در جملۀ (ثم أنشأناه خلقا آخر) سیاق را از خلقت قرار نداده، بلکه به انشاء تعبیر کرده است تا دلالت کند بر این که آنچه در آخر به وجود آوردیم حقیقت دیگری است غیر آنچه در مراحل قبلی بود. از سیاق آیات، روشن است که صدر آیات، آفرینش تدریجی مادی انسان را وصف می کند و در ذیل، که به پیدایش روح یا شعور و اراده اشاره دارد، آفرینش دیگری را بیان می داد که با نوع آفرینش قبلی مغایر است. این اختلاف تعبیر خود شاهد است بر این که خلق آخر از سنخ دیگری است که نمی تواند مادی باشد.[4]
البته از دیدگاه عرفانی، خلقاً آخر به نفس ناطقۀ انسانی تفسیر شده است؛ یعنی آن چیزی که انسانیّت انسان[5] به آن است[6] و نفس ناطقه انسانی، عبارت از حقیقت واحدی است که مظهر و آیینه وجود حق و محل تجلی اسم جامع الاهی است.[7] و این تفسیر منافات با این ندارد که بگوییم منظور همان روح است؛ زیرا نفس ناطقۀ انسانی، همان روح الاهی است که در وی دمیده شد و انسان به همین حقیقت، قوه ادراکی او قوی تر از دیگر موجودات است.
پی نوشت:
[1]. مؤمنون، 14. (سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته‌]، و علقه را بصورت مضغه [چیزی شبیه گوشت جویده شده‌]، و مضغه را بصورت استخوانهایی درآوردیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینش تازه‌ای دادیم پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است)!
[2]. ر.ک: رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: حکمت، علی اصغر، ج 6، ص 420، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: عاملی،احمد قصیر، ج 7، ص 354، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 11، ص 246، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404ق.
[3]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، طیّب، ج 2، ص 91، ‌دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 57، ص 369، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 21، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. ر.ک: نمایۀ (انسان و انسانیّت در عرفان)، سؤال 11573.
[6]. ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیة، ج 1، ص 124 و 331، دار صادر، بیروت، بی تا.
[7]. خوارزمی، تاج الدین حسین بن حسن، شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 602، انتشارات مولی، تهران، چاپ دوم، 1368ش.
منبع:islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین