پاسخ اجمالی لفظ (امرنا) به سه وجه قرائت شده است: (1. به فتح همزه و میم یعنی (أَمَرْنَا) به معنای امر نمودیم و دستور دادیم. 2. به مدّ همزه و فتح میم یعنی (آمَرنا) به معنای زیاد نمودیم. 3. به فتح همزه و تشدید میم یعنی (أَمَّرنا) به معنای امارت و سلطنت دادیم. گروهی که، این لفظ را به فتح همزه و میم یعنی أَمَرْنَا قرائت نمودهاند- همچنانکه در رسم الخط قرآن مجید نیز چنین آمده است- خودشان به سه دسته تقسیم شدهاند: 1. اکثر آنان میگویند: امر در این آیه حقیقی است و موضوع آن، اطاعت است. بنابراین معنای آیه چنین میشود: (رؤسای قریه را به اطاعت و پیروی از پیامبران امر می‌کنیم ولی آنها همچنان در معصیت‌ها غوطه‌ور می‌شوند و از فرمانبرداری ما امتناع می‌کنند. در این وقت، واجب می‌شود که به تهدید خود جامه عمل بپوشانیم و آنها را هلاک سازیم). 2. برخی نیز گفتهاند: امر در این آیه حقیقی است و موضوع آن، فسق و معصیت است؛ لذا معنای آیه چنین میشود: (ما نعمت را بر ایشان افاضه نموده و بر سبیل املاء و استدراج فراوانش کردیم تا بدین وسیله دسترسی آنان به فسق بیشتر گشته و فسق را از حد بگذرانند تا وعده عذاب بر آنان محقق گردد و عذاب نازل شود). 3. برخی نیز معتقدند: امر در اینجا حتما مجازی است؛ زیرا وقتی امر حقیقی می‌بود که به ایشان فرموده باشد: (افسقوا)- فسق بورزید- و چون چنین امری معقول و ممکن نیست، لاجرم امر مجازی خواهد بود، و اما وجه مجازیت آن این است که از آنجایی که خداوند نعمت را بر آنان بسیار کرده و وسیله پیروی شهوات را بر ایشان فراهم نموده، پس گویی که ایشان مأموریت داشتند که نعمت‌های خدا را در اینکار صرف کنند). اما گروهی که این لفظ را به دو وجه دیگر قرائت نمودند، سخن از موضوع و متعلق امر در دیدگاه آنان مطرح نیست؛ زیرا این لفظ، بنابر قرائت دوم و سوم، معنای امریت و دستور را نمیرساند، طبعاً تعیین متعلق و موضوع نیز منتفی خواهد بود. پاسخ تفصیلی یکی از سنت‌هایی که بر تاریخ بشر حاکمیّت دارد، این است که پیدایش گروه رفاه زده و اشرافی در یک جامعه که ارزش‌های معنوی را زیر پا می‌گذارند، باعث سقوط آن جامعه می‌شود. این گروه که در قرآن به عنوان (مترفین) خوانده می‌شوند، باعث گسترش و شیوع فساد در جامعه می‌شوند و جامعه را به فساد و تباهی می‌کشند.[1] خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: (وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)؛[2] و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای (مترفین) (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می‌داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می‌کوبیم. در اینکه (أَمَرْنَا) در این آیه به چه معنا است و موضوع آن، چه چیزی میتواند باشد، میان مفسران اختلاف نظر وجود و منشأ این اختلاف نیز قرائتهای مختلفی است که در لفظ (أَمَرْنَا)، صورت گرفته است. این لفظ به سه صورت قرائت شده است: 1. به فتح همزه و میم یعنی (أَمَرْنَا)،[3] به معنای امر نمودیم و دستور دادیم. 2. به مدّ همزه و فتح میم یعنی (آمَرنا)،[4] به معنای ما زیاد نمودیم. 3. به فتح همزه و تشدید میم یعنی (أَمَّرنا)،[5]به معنای ما امارت و سلطنت دادیم).[6] مفسران نیز به سبب اختلاف قرائتها دیدگاههای مختلفی بیان نمودهاند: گروهی که این لفظ را به فتح همزه و میم یعنی أَمَرْنَا قرائت نمودهاند- همچنانکه در قرآن متداول به قرائت حفص از عاصم نیز چنین نوشته شده است- خودشان به سه دسته تقسیم شدهاند: 1. اکثر آنان میگویند: (امر در این آیه حقیقی است و موضوع آن، اطاعت است).[7] بنابراین، معنای آیه چنین میشود: (رؤسای قریه را به اطاعت و پیروی از پیامبران امر می‌کنیم و این امر را همواره تکرار می‌کنیم و دلایل بی‌شماری برای آنها آماده می‌سازیم، تا بر معصیت کاران اتمام حجت شود و ترسانیده شوند، ولی آنها همچنان در معصیت‌ها غوطه‌ور می‌شوند و از فرمانبرداری ما امتناع می‌کنند. در این وقت، واجب می‌شود که به تهدید خود جامه عمل بپوشانیم و آنها را هلاک سازیم). 2. برخی نیز گفتهاند: (امر در این آیه حقیقی است و موضوع آن در این آیه، فسق و معصیت است).[8] بنابراین، معنای آیه چنین میشود: (ما نعمت را بر ایشان افاضه نموده و بر سبیل املاء و استدراج[9] فراوانش کردیم تا بدین وسیله دسترسی آنان به فسق بیشتر گشته و فسق را از حد بگذرانند تا وعده عذاب بر آنان محقق گردد و عذاب نازل شود). 3. برخی دیگر گفتهاند: (امر در اینجا حتما امری است مجازی؛ زیرا وقتی امر حقیقی می‌بود که به ایشان فرموده باشد: (افسقوا)- فسق بورزید- و چون چنین امری معقول و ممکن نیست، ناگزیر امر مجازی خواهد بود. اما وجه مجازیت آن این است؛ از آنجا که خداوند نعمت را بر آنان بسیار کرده و وسیله پیروی شهوات را بر ایشان فراهم نموده، پس گویی که ایشان مأموریت داشته‌اند که نعمت‌های خدا را در اینکار صرف کنند).[10] در قرآن کریم در موارد دیگری نیز خداوند متعال، صیغه امر را به کار برده، اما از آن معنای حقیقی امر را اراده نفرموده، بلکه معنای مجازی را اراده نموده است، مثلاً در آیه: (قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی‌ مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیه)،[11] مراد خداوند امر حقیقی نیست، بلکه این جمله تهدیدی است در صورت و قالب (امر) و معنای آن این است که شما مردم گویا مأمور شده‌اید در همین حال کفر و طغیان بمانید و این نهایت خواری و پستی است).[12] یا مانند آیه: (اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر)،[13] لفظ (اعملوا)، امر است ولی معنایش تهدید به عذاب است نه دستور به انجام هر آنچه را که خودشان مایل هستند؛ یعنی نتیجه سر پیچی از آیات الهی افتادن در آتش است، حال اگر به آیات الهی ایمان نمیآورید، آماده برای افتادن در آتش باشید.[14] اما گروهی که این لفظ را به دو وجه دیگر قرائت نمودند، سخن از موضوع و متعلق امر در دیدگاه آنان مطرح نیست؛ زیرا این لفظ، بنابر قرائت دوم و سوم، معنای امر و دستور را نمیرساند طبعاً تعیین متعلق و موضوع نیز منتفی خواهد بود و معنای آیه چنین میشود: (هنگامی که ما اراده کنیم شهر و دیاری را هلاک کنیم به افراد بیبندوبار و رؤسای آنان ثروت و سلطنت و قدرت فراوان میدهیم تا هر یک در پرتو این قدرت و ثروت، ظلم و ستم نموده و از میزان عدل و انصاف خارج شوند، در این صورت وعده عذاب بر آنها حتمی می‌شود، آنگاه هلاکشان می‌کنیم).[15] اشکالی نسبت به معنای آیه مطرح میشود و آن اینکه: از نظر عقلی اراده نمودن عذاب قبل از انجام معصیت جایز نیست؛ زیرا عذاب نمودن برای عقاب بر معصیت است و شخص زمانی مستحق عقوبت میشود که معصیت را مرتکب شود. پس زمانی که معصیت صورت نگرفت عقاب نمودن نیز از نظر عقل نیکو نیست، و زمانی که اصل عقاب نمودن قبل از انجام معصیت از نظر عقل نیکو نباشد اراده عذاب نیز قبل از انجام معصیت نیکو نیست، پس چطور خداوند متعال در این آیه قبل از انجام معصیت، اراده هلاک نموده است؟ در تأویل این آیه 4 وجه ذکر کردهاند: 1. مراد خداوند در این آیه این نیست که ما قبل از اتمام حجت و فرستادن پیامبر و قبل از انجام معصیت از سوی مترفین و تابعان آنها، اراده عذاب نمودن آنان را داریم تا اشکال ذکر شده متوجه کلام خداوند شود، بلکه مراد این است که هر گاه پس از اتمام حجت و فرستادن پیامبران، بخواهیم اهل قریه‌ای را هلاک کنیم، رؤسای قریه را به طاعت و پیروی پیامبران امر می‌کنیم و این امر را همواره تکرار می‌کنیم و دلایل بی‌شماری برای آنها آماده می‌سازیم، تا بر معصیت کاران، اتمام حجت شود و ترسانیده شوند، ولی آنها همچنان در معصیت‌ها غوطه‌ور می‌شوند و از فرمانبرداری ما امتناع می‌کنند. در این وقت، واجب می‌شود که به تهدید خود جامه عمل بپوشانیم و آنها را هلاک سازیم.[16] چنانکه در آیه: (وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا)،[17] تصریح فرمودهاند که قبل از ارسال رسول، کسی را عذاب نمیکنیم. 2. (أَمَرْنا مُتْرَفِیها)، صفت (قریه) است؛ یعنی هرگاه بخواهیم قریه‌ای را هلاک کنیم که طبقه مرفه آنرا امر کرده‌ایم و آنها نافرمانی کرده‌اند، آن قریه را به شدّت درهم می‌کوبیم).[18]یعنی اراده مستقیم و بیواسطه خداوند متعال، در این آیه بر عذاب و هلاک مردم قریه تعلق نگرفته است، بلکه بر هلاک و در هم کوبیدن خود قریه تعلق گرفته است؛ به دلیل نافرمانی اهل قریه اگرچه با هلاک قریه مردم آن نیز هلاک خواهند شد، ولی هلاکت مردم متعلق اراده اصلی حق تعالی در این آیه نبوده، بلکه متعلق اراده تبعی حق تعالی بوده است که آن هم نتیجه و بازتاب اعمال و کردار خودشان بوده. 3. در این آیه، تقدیم و تأخیر است؛ یعنی هنگامی که افراد متنعم قریه‌ای را امر به طاعت کنیم و آنها نافرمانی کنند، اراده هلاکشان می‌کنیم. پس اراده عذاب، قبل از معصیت نشده است).[19]همچنانکه در آیه: (إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ)،[20] نیز تقدیم و تأخیر میباشد؛ زیرا روشن است، شستن صورت (و گرفتن وضو) پیش از ایستادن به نماز است. 4. کلمه اراده، در معنای حقیقی خود به کار نرفته، بلکه منظور معنای مجازی یعنی نزدیک بودن هلاک است، نه اراده هلاک. مثل اینکه گفته میشود: (اذا اراد المریض ان یموت خلط فی ما کله و یسرع الی ما تتوق نفسه)؛ یعنی هر گاه مرگ بیمار نزدیک شود، غذاهای مضر می‌خورد و زندگیش دشوار می‌شود. روشن است که بیمار اراده مرگ نمی‌کند، لکن از آنجا که معلوم است بیمار در شرف مرگ است، چنین استعمالی صحیح است.[21] پی نوشت: [1]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج 6، ص 269 - 270، بینا، بیجا، بی تا. [2]. اسراء، 16. [3]. صیغه متکلم مع الغیر، از فعل ماضی، ثلاثی مجرد. [4]. صیغه متکلم مع الغیر، از فعل ماضی، باب افعال. [5]. صیغه متکلم مع الغیر، از فعل ماضی، باب تفعیل. [6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، محقق، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 627، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش؛ بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 7، ص 286، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361 ش. [7]. مجمع البیان، همان، ص 626 - 627؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 62، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، محقق، حسینی ارموی، میر جلال الدین، ج 2، ص 784، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373 ش؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، محقق، قصیر عاملی، احمد، ج 6، ص 458، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 280، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1412 ق؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 7، ص 32، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، 1383 ش. [8]. کوثر، همان. [9]. استدراج، بنا به فرمایش امام صادق(ع) عبارت است از: (افزودن نعمت بر کفار و فساق به مقداری که آنان در کفر و فسق، زیاده روی میکنند خداوند نعمت را بر آنها میافزاید تا آنکه به کلی خدا را فراموش کنند و خود را نیک پندارند و بنظر حقارت به اهل ایمان نگاه کنند مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ که این افزودگی نعمتها عقوبت و بلائی است که باعث زیاد شدن عذاب بر آنها میشود و بالعکس مؤمن اگر آلوده به معصیتی شد فوری دچار یک بلاء میشود تا متنبه و آگاه شود، استغفار نماید و دست از معاصی بردارد؛ کلینی، محمد، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 452، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق. [10]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 654، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407 ق. [11]. (ای قوم! هر کاری از دستتان ساخته است، انجام دهید، من هم کار خود را خواهم کرد و بزودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش می‌ آید)؛ هود، 93. [12]. مجمع البیان، ج ‌5، ص 288. [13]. (هر کاری می‌خواهید بکنید، او به آنچه انجام می‌دهید بیناست)؛ فصلت، 40. [14]. مجمع البیان، ج 9، ص 22 – 23. [15]. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، محقق، اعلمی، حسین، ج 3، ص 182، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415 ق؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، محقق، بهبودی، محمد باقر، ج 10، ص 38، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404 ق؛ قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج 6، ص 48، بنیاد بعثت، تهران، چاپ سوم، 1377 ش؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق، قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، قم، ج 3، ص 515، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق. [16]. مجمع البیان، ج 6، ص 626. [17]. (ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)؛ اسراء، 15. [18]. مجمع البیان، ج 6، ص 626. [19]. مجمع البیان، ج 6، ص 626. [20]. (هر گاه بنماز بایستید، صورتتان را بشویید)؛ مائده، 6. [21]. مجمع البیان، ج 6، ص 627. منبع: islamquest.net
پاسخ اجمالی
لفظ (امرنا) به سه وجه قرائت شده است: (1. به فتح همزه و میم یعنی (أَمَرْنَا) به معنای امر نمودیم و دستور دادیم. 2. به مدّ همزه و فتح میم یعنی (آمَرنا) به معنای زیاد نمودیم. 3. به فتح همزه و تشدید میم یعنی (أَمَّرنا) به معنای امارت و سلطنت دادیم.
گروهی که، این لفظ را به فتح همزه و میم یعنی أَمَرْنَا قرائت نمودهاند- همچنانکه در رسم الخط قرآن مجید نیز چنین آمده است- خودشان به سه دسته تقسیم شدهاند:
1. اکثر آنان میگویند: امر در این آیه حقیقی است و موضوع آن، اطاعت است. بنابراین معنای آیه چنین میشود: (رؤسای قریه را به اطاعت و پیروی از پیامبران امر میکنیم ولی آنها همچنان در معصیتها غوطهور میشوند و از فرمانبرداری ما امتناع میکنند. در این وقت، واجب میشود که به تهدید خود جامه عمل بپوشانیم و آنها را هلاک سازیم).
2. برخی نیز گفتهاند: امر در این آیه حقیقی است و موضوع آن، فسق و معصیت است؛ لذا معنای آیه چنین میشود: (ما نعمت را بر ایشان افاضه نموده و بر سبیل املاء و استدراج فراوانش کردیم تا بدین وسیله دسترسی آنان به فسق بیشتر گشته و فسق را از حد بگذرانند تا وعده عذاب بر آنان محقق گردد و عذاب نازل شود).
3. برخی نیز معتقدند: امر در اینجا حتما مجازی است؛ زیرا وقتی امر حقیقی میبود که به ایشان فرموده باشد: (افسقوا)- فسق بورزید- و چون چنین امری معقول و ممکن نیست، لاجرم امر مجازی خواهد بود، و اما وجه مجازیت آن این است که از آنجایی که خداوند نعمت را بر آنان بسیار کرده و وسیله پیروی شهوات را بر ایشان فراهم نموده، پس گویی که ایشان مأموریت داشتند که نعمتهای خدا را در اینکار صرف کنند).
اما گروهی که این لفظ را به دو وجه دیگر قرائت نمودند، سخن از موضوع و متعلق امر در دیدگاه آنان مطرح نیست؛ زیرا این لفظ، بنابر قرائت دوم و سوم، معنای امریت و دستور را نمیرساند، طبعاً تعیین متعلق و موضوع نیز منتفی خواهد بود.
پاسخ تفصیلی
یکی از سنتهایی که بر تاریخ بشر حاکمیّت دارد، این است که پیدایش گروه رفاه زده و اشرافی در یک جامعه که ارزشهای معنوی را زیر پا میگذارند، باعث سقوط آن جامعه میشود. این گروه که در قرآن به عنوان (مترفین) خوانده میشوند، باعث گسترش و شیوع فساد در جامعه میشوند و جامعه را به فساد و تباهی میکشند.[1]
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: (وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)؛[2] و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای (مترفین) (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم میکوبیم.
در اینکه (أَمَرْنَا) در این آیه به چه معنا است و موضوع آن، چه چیزی میتواند باشد، میان مفسران اختلاف نظر وجود و منشأ این اختلاف نیز قرائتهای مختلفی است که در لفظ (أَمَرْنَا)، صورت گرفته است.
این لفظ به سه صورت قرائت شده است:
1. به فتح همزه و میم یعنی (أَمَرْنَا)،[3] به معنای امر نمودیم و دستور دادیم.
2. به مدّ همزه و فتح میم یعنی (آمَرنا)،[4] به معنای ما زیاد نمودیم.
3. به فتح همزه و تشدید میم یعنی (أَمَّرنا)،[5]به معنای ما امارت و سلطنت دادیم).[6]
مفسران نیز به سبب اختلاف قرائتها دیدگاههای مختلفی بیان نمودهاند:
گروهی که این لفظ را به فتح همزه و میم یعنی أَمَرْنَا قرائت نمودهاند- همچنانکه در قرآن متداول به قرائت حفص از عاصم نیز چنین نوشته شده است- خودشان به سه دسته تقسیم شدهاند:
1. اکثر آنان میگویند: (امر در این آیه حقیقی است و موضوع آن، اطاعت است).[7] بنابراین، معنای آیه چنین میشود: (رؤسای قریه را به اطاعت و پیروی از پیامبران امر میکنیم و این امر را همواره تکرار میکنیم و دلایل بیشماری برای آنها آماده میسازیم، تا بر معصیت کاران اتمام حجت شود و ترسانیده شوند، ولی آنها همچنان در معصیتها غوطهور میشوند و از فرمانبرداری ما امتناع میکنند. در این وقت، واجب میشود که به تهدید خود جامه عمل بپوشانیم و آنها را هلاک سازیم).
2. برخی نیز گفتهاند: (امر در این آیه حقیقی است و موضوع آن در این آیه، فسق و معصیت است).[8] بنابراین، معنای آیه چنین میشود: (ما نعمت را بر ایشان افاضه نموده و بر سبیل املاء و استدراج[9] فراوانش کردیم تا بدین وسیله دسترسی آنان به فسق بیشتر گشته و فسق را از حد بگذرانند تا وعده عذاب بر آنان محقق گردد و عذاب نازل شود).
3. برخی دیگر گفتهاند: (امر در اینجا حتما امری است مجازی؛ زیرا وقتی امر حقیقی میبود که به ایشان فرموده باشد: (افسقوا)- فسق بورزید- و چون چنین امری معقول و ممکن نیست، ناگزیر امر مجازی خواهد بود. اما وجه مجازیت آن این است؛ از آنجا که خداوند نعمت را بر آنان بسیار کرده و وسیله پیروی شهوات را بر ایشان فراهم نموده، پس گویی که ایشان مأموریت داشتهاند که نعمتهای خدا را در اینکار صرف کنند).[10]
در قرآن کریم در موارد دیگری نیز خداوند متعال، صیغه امر را به کار برده، اما از آن معنای حقیقی امر را اراده نفرموده، بلکه معنای مجازی را اراده نموده است، مثلاً در آیه: (قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیه)،[11] مراد خداوند امر حقیقی نیست، بلکه این جمله تهدیدی است در صورت و قالب (امر) و معنای آن این است که شما مردم گویا مأمور شدهاید در همین حال کفر و طغیان بمانید و این نهایت خواری و پستی است).[12]
یا مانند آیه: (اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر)،[13] لفظ (اعملوا)، امر است ولی معنایش تهدید به عذاب است نه دستور به انجام هر آنچه را که خودشان مایل هستند؛ یعنی نتیجه سر پیچی از آیات الهی افتادن در آتش است، حال اگر به آیات الهی ایمان نمیآورید، آماده برای افتادن در آتش باشید.[14]
اما گروهی که این لفظ را به دو وجه دیگر قرائت نمودند، سخن از موضوع و متعلق امر در دیدگاه آنان مطرح نیست؛ زیرا این لفظ، بنابر قرائت دوم و سوم، معنای امر و دستور را نمیرساند طبعاً تعیین متعلق و موضوع نیز منتفی خواهد بود و معنای آیه چنین میشود: (هنگامی که ما اراده کنیم شهر و دیاری را هلاک کنیم به افراد بیبندوبار و رؤسای آنان ثروت و سلطنت و قدرت فراوان میدهیم تا هر یک در پرتو این قدرت و ثروت، ظلم و ستم نموده و از میزان عدل و انصاف خارج شوند، در این صورت وعده عذاب بر آنها حتمی میشود، آنگاه هلاکشان میکنیم).[15]
اشکالی نسبت به معنای آیه مطرح میشود و آن اینکه: از نظر عقلی اراده نمودن عذاب قبل از انجام معصیت جایز نیست؛ زیرا عذاب نمودن برای عقاب بر معصیت است و شخص زمانی مستحق عقوبت میشود که معصیت را مرتکب شود. پس زمانی که معصیت صورت نگرفت عقاب نمودن نیز از نظر عقل نیکو نیست، و زمانی که اصل عقاب نمودن قبل از انجام معصیت از نظر عقل نیکو نباشد اراده عذاب نیز قبل از انجام معصیت نیکو نیست، پس چطور خداوند متعال در این آیه قبل از انجام معصیت، اراده هلاک نموده است؟ در تأویل این آیه 4 وجه ذکر کردهاند:
1. مراد خداوند در این آیه این نیست که ما قبل از اتمام حجت و فرستادن پیامبر و قبل از انجام معصیت از سوی مترفین و تابعان آنها، اراده عذاب نمودن آنان را داریم تا اشکال ذکر شده متوجه کلام خداوند شود، بلکه مراد این است که هر گاه پس از اتمام حجت و فرستادن پیامبران، بخواهیم اهل قریهای را هلاک کنیم، رؤسای قریه را به طاعت و پیروی پیامبران امر میکنیم و این امر را همواره تکرار میکنیم و دلایل بیشماری برای آنها آماده میسازیم، تا بر معصیت کاران، اتمام حجت شود و ترسانیده شوند، ولی آنها همچنان در معصیتها غوطهور میشوند و از فرمانبرداری ما امتناع میکنند. در این وقت، واجب میشود که به تهدید خود جامه عمل بپوشانیم و آنها را هلاک سازیم.[16] چنانکه در آیه: (وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا)،[17] تصریح فرمودهاند که قبل از ارسال رسول، کسی را عذاب نمیکنیم.
2. (أَمَرْنا مُتْرَفِیها)، صفت (قریه) است؛ یعنی هرگاه بخواهیم قریهای را هلاک کنیم که طبقه مرفه آنرا امر کردهایم و آنها نافرمانی کردهاند، آن قریه را به شدّت درهم میکوبیم).[18]یعنی اراده مستقیم و بیواسطه خداوند متعال، در این آیه بر عذاب و هلاک مردم قریه تعلق نگرفته است، بلکه بر هلاک و در هم کوبیدن خود قریه تعلق گرفته است؛ به دلیل نافرمانی اهل قریه اگرچه با هلاک قریه مردم آن نیز هلاک خواهند شد، ولی هلاکت مردم متعلق اراده اصلی حق تعالی در این آیه نبوده، بلکه متعلق اراده تبعی حق تعالی بوده است که آن هم نتیجه و بازتاب اعمال و کردار خودشان بوده.
3. در این آیه، تقدیم و تأخیر است؛ یعنی هنگامی که افراد متنعم قریهای را امر به طاعت کنیم و آنها نافرمانی کنند، اراده هلاکشان میکنیم. پس اراده عذاب، قبل از معصیت نشده است).[19]همچنانکه در آیه: (إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ)،[20] نیز تقدیم و تأخیر میباشد؛ زیرا روشن است، شستن صورت (و گرفتن وضو) پیش از ایستادن به نماز است.
4. کلمه اراده، در معنای حقیقی خود به کار نرفته، بلکه منظور معنای مجازی یعنی نزدیک بودن هلاک است، نه اراده هلاک. مثل اینکه گفته میشود: (اذا اراد المریض ان یموت خلط فی ما کله و یسرع الی ما تتوق نفسه)؛ یعنی هر گاه مرگ بیمار نزدیک شود، غذاهای مضر میخورد و زندگیش دشوار میشود. روشن است که بیمار اراده مرگ نمیکند، لکن از آنجا که معلوم است بیمار در شرف مرگ است، چنین استعمالی صحیح است.[21]
پی نوشت:
[1]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج 6، ص 269 - 270، بینا، بیجا، بی تا.
[2]. اسراء، 16.
[3]. صیغه متکلم مع الغیر، از فعل ماضی، ثلاثی مجرد.
[4]. صیغه متکلم مع الغیر، از فعل ماضی، باب افعال.
[5]. صیغه متکلم مع الغیر، از فعل ماضی، باب تفعیل.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، محقق، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 627، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش؛ بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 7، ص 286، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361 ش.
[7]. مجمع البیان، همان، ص 626 - 627؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 62، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، محقق، حسینی ارموی، میر جلال الدین، ج 2، ص 784، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373 ش؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، محقق، قصیر عاملی، احمد، ج 6، ص 458، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 280، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1412 ق؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 7، ص 32، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، 1383 ش.
[8]. کوثر، همان.
[9]. استدراج، بنا به فرمایش امام صادق(ع) عبارت است از: (افزودن نعمت بر کفار و فساق به مقداری که آنان در کفر و فسق، زیاده روی میکنند خداوند نعمت را بر آنها میافزاید تا آنکه به کلی خدا را فراموش کنند و خود را نیک پندارند و بنظر حقارت به اهل ایمان نگاه کنند مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ که این افزودگی نعمتها عقوبت و بلائی است که باعث زیاد شدن عذاب بر آنها میشود و بالعکس مؤمن اگر آلوده به معصیتی شد فوری دچار یک بلاء میشود تا متنبه و آگاه شود، استغفار نماید و دست از معاصی بردارد؛ کلینی، محمد، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 452، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
[10]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 654، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407 ق.
[11]. (ای قوم! هر کاری از دستتان ساخته است، انجام دهید، من هم کار خود را خواهم کرد و بزودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش می آید)؛ هود، 93.
[12]. مجمع البیان، ج 5، ص 288.
[13]. (هر کاری میخواهید بکنید، او به آنچه انجام میدهید بیناست)؛ فصلت، 40.
[14]. مجمع البیان، ج 9، ص 22 – 23.
[15]. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، محقق، اعلمی، حسین، ج 3، ص 182، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415 ق؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، محقق، بهبودی، محمد باقر، ج 10، ص 38، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404 ق؛ قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج 6، ص 48، بنیاد بعثت، تهران، چاپ سوم، 1377 ش؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق، قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، قم، ج 3، ص 515، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
[16]. مجمع البیان، ج 6، ص 626.
[17]. (ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)؛ اسراء، 15.
[18]. مجمع البیان، ج 6، ص 626.
[19]. مجمع البیان، ج 6، ص 626.
[20]. (هر گاه بنماز بایستید، صورتتان را بشویید)؛ مائده، 6.
[21]. مجمع البیان، ج 6، ص 627.
منبع:
islamquest.net
- [سایر] در آیه (امرنا مترفیها ففسقوا) موضوع امر چه بود و خدا به چه چیز امر کرده است؟
- [سایر] در آیۀ شریفۀ «کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا...»، منظور از «روحاً من امرنا» چیست؟
- [سایر] در آیۀ «کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا...»، منظور از «روحاً من امرنا» چیست؟
- [سایر] مراد از «وحی» و «امر آسمانها» در آیه 12 سوره فصلت چیست؟
- [سایر] مراد از «وحی» و «امر آسمانها» در آیه 12 سوره فصلت چیست؟
- [سایر] چرا در آیه 125 سوره انعام خداوند فرموده «یَشْرَحْ صَدْرَه» و نفرمود: «یَشرَح قلبَه»؟
- [سایر] در سوره «الرحمن» چرا آیه «فبایّ الاء ربکما تکذبان» تکرار شده است؟
- [سایر] خدا پرستان معتقدند: خدا جهان را از « عدم » آفرید، بنابر این چگونه «عدم» می تواند منشأ «وجود» باشد و «نیستی» سرچشمه «هستی» گردد؟
- [سایر] آیا منظور از «یُطَهِّرَکُمْ» در آیه تطهیر،«اذهاب رجس» است؟
- [سایر] با توجه به آیه «ان الله یدافع عن الذین آمنوا» چرا خدا از امام حسین(ع) دفاع نکرد؟
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله علوی گرگانی] انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند، پس کسیکه ریا کند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است، خواه فقط برای مردم باشد، یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد.
- [آیت الله سیستانی] اگر بر جائی از بدن ، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد ، چنانچه بخواهد غسل را ترتیبی بجا آورد ، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد . و همچنین اگر بخواهد وضو بگیرد در مورد آیه قرآن بلکه در مورد اسم خداوند نیز بنابر احتیاط واجب .
- [آیت الله وحید خراسانی] بر هر مکلفی به مقتضای فرمان خداوند متعال یایها الذین ءامنوا قوا انفسکم واهلیکم نارا وقودها الناس والحجاره ای کسانی که ایمان اورده اید نگهدارید خود را و اهل خود را از اتشی که اتش افروز ان مردم و سنگ است واجب موکد است که اهل خود را امر به معروف و نهی از منکر کند و به انچه خود را به ان امر می کند انان را امر کند و از انچه خود را نهی می کند انان را نهی نماید
- [آیت الله سیستانی] أمر به معروف و نهی از منکر ، در صورتی واجب میشود که انجام دادن معروف و انجام دادن منکر حرام باشد ، و در این صورت امر به معروف و نهی از منکر واجب کفائی است ، و اگر بعضی از افراد به این وظیفه عمل کند ، از دیگران ساقط میشود ، ولی بر همه لازم است که اگر با فعل حرام و ترک واجبی مواجه شدند بی تفاوت نباشند ، و انزجار خود را با گفتار و کردار ابراز نمایند و این مقدار واجب عینی است . و از حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام چنین آمده است که : (أمرنا رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم أن نلقی أهل المعاصی بوجوه مکفهرّة) . (رسول أکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به ما دستور داد که با گنهکاران با صورتی درهم کشیده مواجه شویم) . در صورتی که انجام دادن معروف مستحب است نه واجب و انجام دادن منکر مکروه است نه حرام امر به معروف و نهی از منکر ، نیز مستحب است . و در أمر به معروف و نهی از منکر باید حیثیّت و شخصیّت خلافکار در نظر گرفته شود ، که به او اذیّت و اهانت نگردد ، همچنین نباید خیلی سخت و دشوار گرفت که سبب انزجار او از دین و برنامههای دینی شود .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شخص با اهل معصیت، محشور باشد و بتواند به ترک معصیت، از معصیت آنها جلوگیری نماید، بهترین طریقه امر به معروف و نهی از منکر است، مثلاً اگر رفیق انسان بخواهد غیبت کند، انسان از استماع، معذرت بخواهد و بگوید من از خدا میترسم غیبت کنم، و اگر در بین تارکالصلاةها باشد، مراقب خواندن نماز باشد، یا بین روزهخورها مراقب روزه باشد تا آنها به همین خواندن نماز و گرفتن روزه، تشویق شوند و نماز بخوانند و روزه بگیرند، بهترین اقسام نهی از منکر و امر به معروف را انجام داده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند پس کسی که ریا کند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است خواه فقط برای مردم باشد یا خدا و مردم یعنی هردو را در نظر بگیرد.
- [آیت الله مظاهری] انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند، پس کسی که ریا کند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است خواه فقط برای مردم باشد یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد.