گروهی برای عصری قرار دادن قرآن، به مسئله روح استدلال کرده، گفته اند: مادّه (روح)، از (ریح) (باد نسیم) و در زبان تازی، مناسب با جغرافیای خشک، و تفتیده جزیرة العرب و نمادی مناسب برای دمیده شدن گوهری برتر از زندگی، در موجودی از این جهان خاکی است؛ همچون آیه ی: (نَفَختُ فیه مِن رُوحی)[1]بدین ترتیب شاید نتیجه گرفته شود که روح واقعاً موجودی جدا و متمایز از بدن انسان نیست، بلکه تنها تشبیه و تمثیل و به صورت کنایی آورده شده است.[2] بررسی و نقد شبهه الف. چه تناسبی بین معنای لغوی (روح) و عدم وجود (روح) برقرار است؟ در حالی که مستشکل از ماده (روح) نتیجه گرفته است که موجودی تمثیلی و تشبیهی است. ب. آیا باد و نسیم در جغرافیای خرّم و سبز، نمادی مناسب برای دمیده شدن گوهری برتر از زندگی در موجودی از این جهان خاکی نیست؟ یا تنها در جغرافیای خشک و تفتیده، چنین مطلبی قابل فرض است؟ ج. اگر روح، وجود خارجی نداشته باشد و به تمثیل آورده شده، با مطالب قرآنی که هیچ گاه سخن باطل نمی گوید؛ مطابقت ندارد. قرآن به پیامبر(صلی الله علیه وآله) خطاب می کند که از تو درباره روح سؤال می کنند. بگو: این روح از امر پروردگار من است: (یَسئَلُونِک عَن الرَوح قُل الرُوح مِن اَمرِ رَبّی )[3] قرآن درباره خلقت انسان، می فرماید: (نَفَختُ فیهِ مِن رِوحی)[4]این آیه روح را مستقل و متمایز از جسم انسانی می داند. د. قرآن کریم، روح را مجرد و یک واقعیت خارجی می داند، و می فرماید: زمانی که انسان می میرد خدای متعال روح او را اخذ می کند،[5] و اگر انسان بدن خود را از دست بدهد، باز تمام حقیقت او محفوظ است؛ یعنی بدن، نه عین ذات است و نه جزء ذات و نه لازمه ی ذات، بلکه ابزار ذات است. بدن در قیامت هم ابزار کار است. دلیل این سخن همان تحلیل آیات شهادت است. در آیات شهادت، می فرماید: شهیدانی که بدن خود را از دست می دهند، خیال نکنید مرده اند؛ این ها حقیقتاً زنده اند؛[6] یعنی شهیدان بدون بدن زنده هستند.[7] علاّمه طباطبائی(رحمهم الله) می فرماید: روح امری وجودی است که فی نفسه نوعی اتحاد با بدن دارد و آن این است که متعلق به بدن است و در عین حال، از بدن یک نوع استقلال دارد، به گونه ای که هر گاه تعلقش قطع شد، از بدن جدا می شود.[8] ه . آیا با واژه های از قبیل (شاید)،(احتمال دارد)، (ممکن است)، (اگر آینده علم اثبات کند) و...می توان بی مهابا به کتاب آسمانی حمله کرد؟ آیا تحقیق و پژوهش این است که عدّه ای بدون مطالعه و آشنایی با فرهنگ قرآنی، چنین نابخردانه سخن گویند؟ در نتیجه این که مطالب قرآنی دارای سمبلیک و نمادین غیر واقعی نیست، بلکه حقیقتی است که بر اساس واقعیات نازل شده است و نه اوهام و خیال؛ افزون بر این، گروهی که تا به حال معتقد به روح نبودند، به وجود آن اعتراف کرده اند. پی نوشتها: [1]. حجر، 9. [2]. ر.ک: دانشگاه انقلاب، ش 110، ص133؛ معرفت، ش 26، ص 46. [3]. اسراء، 85. [4]. حجر، 29؛ ص، 72؛ تحریم، 12؛ انبیاء، 91. [5]. زمر، 42. [6]. آل عمران، 169. [7]. عبدالله جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، ص 264. [8]. المیزان، ج 12، ص 227. منبع: بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1382).
گروهی برای عصری قرار دادن قرآن، به مسئله روح استدلال کرده، گفته اند:
مادّه (روح)، از (ریح) (باد نسیم) و در زبان تازی، مناسب با جغرافیای خشک، و تفتیده جزیرة العرب و نمادی مناسب برای دمیده شدن گوهری برتر از زندگی، در موجودی از این جهان خاکی است؛ همچون آیه ی: (نَفَختُ فیه مِن رُوحی)[1]بدین ترتیب شاید نتیجه گرفته شود که روح واقعاً موجودی جدا و متمایز از بدن انسان نیست، بلکه تنها تشبیه و تمثیل و به صورت کنایی آورده شده است.[2]
بررسی و نقد شبهه
الف. چه تناسبی بین معنای لغوی (روح) و عدم وجود (روح) برقرار است؟ در حالی که مستشکل از ماده (روح) نتیجه گرفته است که موجودی تمثیلی و تشبیهی است.
ب. آیا باد و نسیم در جغرافیای خرّم و سبز، نمادی مناسب برای دمیده شدن گوهری برتر از زندگی در موجودی از این جهان خاکی نیست؟ یا تنها در جغرافیای خشک و تفتیده، چنین مطلبی قابل فرض است؟
ج. اگر روح، وجود خارجی نداشته باشد و به تمثیل آورده شده، با مطالب قرآنی که هیچ گاه سخن باطل نمی گوید؛ مطابقت ندارد.
قرآن به پیامبر(صلی الله علیه وآله) خطاب می کند که از تو درباره روح سؤال می کنند. بگو: این روح از امر پروردگار من است: (یَسئَلُونِک عَن الرَوح قُل الرُوح مِن اَمرِ رَبّی )[3] قرآن درباره خلقت انسان، می فرماید: (نَفَختُ فیهِ مِن رِوحی)[4]این آیه روح را مستقل و متمایز از جسم انسانی می داند.
د. قرآن کریم، روح را مجرد و یک واقعیت خارجی می داند، و می فرماید: زمانی که انسان می میرد خدای متعال روح او را اخذ می کند،[5] و اگر انسان بدن خود را از دست بدهد، باز تمام حقیقت او محفوظ است؛ یعنی بدن، نه عین ذات است و نه جزء ذات و نه لازمه ی ذات، بلکه ابزار ذات است. بدن در قیامت هم ابزار کار است. دلیل این سخن همان تحلیل آیات شهادت است. در آیات شهادت، می فرماید: شهیدانی که بدن خود را از دست می دهند، خیال نکنید مرده اند؛ این ها حقیقتاً زنده اند؛[6] یعنی شهیدان بدون بدن زنده هستند.[7]
علاّمه طباطبائی(رحمهم الله) می فرماید:
روح امری وجودی است که فی نفسه نوعی اتحاد با بدن دارد و آن این است که متعلق به بدن است و در عین حال، از بدن یک نوع استقلال دارد، به گونه ای که هر گاه تعلقش قطع شد، از بدن جدا می شود.[8]
ه . آیا با واژه های از قبیل (شاید)،(احتمال دارد)، (ممکن است)، (اگر آینده علم اثبات کند) و...می توان بی مهابا به کتاب آسمانی حمله کرد؟ آیا تحقیق و پژوهش این است که عدّه ای بدون مطالعه و آشنایی با فرهنگ قرآنی، چنین نابخردانه سخن گویند؟
در نتیجه این که مطالب قرآنی دارای سمبلیک و نمادین غیر واقعی نیست، بلکه حقیقتی است که بر اساس واقعیات نازل شده است و نه اوهام و خیال؛ افزون بر این، گروهی که تا به حال معتقد به روح نبودند، به وجود آن اعتراف کرده اند.
پی نوشتها:
[1]. حجر، 9.
[2]. ر.ک: دانشگاه انقلاب، ش 110، ص133؛ معرفت، ش 26، ص 46.
[3]. اسراء، 85.
[4]. حجر، 29؛ ص، 72؛ تحریم، 12؛ انبیاء، 91.
[5]. زمر، 42.
[6]. آل عمران، 169.
[7]. عبدالله جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، ص 264.
[8]. المیزان، ج 12، ص 227.
منبع: بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1382).
- [سایر] «حور العین» در میان اعراب مرسوم بوده، آیا قرآن از اعراب گرفته است؟
- [سایر] آیا چشم زخم از اعتقادات اعراب بوده که قرآن از آن متأثر شده است؟
- [سایر] آیا بهره گیری قرآن از تشبیهات نشانه تأثیرپذیری از فرهنگ اعراب نیست؟
- [سایر] آیا زبان سمبلیک و نمادین قرآن، متأثر از اشعار خیالی و نمادین اعراب نبوده است؟
- [سایر] آیا مسّ شیطان و دیوانگی که قرآن بیان کرده، نشانه متأثر شدن قرآن از فرهنگ اعراب نیست؟
- [سایر] آیا حجاب مخصوص اعراب جاهلی بوده و قرآن از آن متأثر شده است؟
- [سایر] آیا مرد سالاری که در قرآن مطرح شده، از فرهنگ اعراب اقتباس شده است؟
- [سایر] آیا اعتقاد به جنّ نشانه متأثر شدن قرآن از فرهنگ اعراب نیست؟
- [سایر] آیا قرآن به طور کامل از فرهنگ اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و...اعراب تأثیر پذیرفته است؟
- [سایر] چه ویژگیهائی از قرآن باعث حیرت و شگفتی اعراب جاهلیت میشد؟
- [آیت الله مظاهری] اگر دو شریک مال را تقسیم کنند و بعد یکی از آنها قسمت خود را بفروشد، دیگری نمیتواند اخذ به شفعه کند، زیرا اخذ به شفعه مخصوص صورتی است که مال تقسیم نشده باشد.
- [آیت الله مظاهری] حقّ شفعه فوری است و چنانکه شریک بدون عذر آن را تأخیر بیندازد، دیگر نمیتواند اخذ به شفعه کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر انسان از روی ندانستن مسئله کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد گرچه در یاد گرفتن مسئله کوتاهی کرده باشد روزه او صحیح است ولی معصیت کرده است.
- [آیت الله بهجت] قرآن یا دعا خواندن در نماز اشکال ندارد، مگر چهار آیهای که سجده واجب دارند و در مسئله 898 گذشت یا اینکه دعا خواندن بهطوریکه به نظم واجب در قرائت و یا ذکر واجب صدمه بزند و یا نفرین بر مؤمن باشد که در این صورت نماز باطل خواهد بود.
- [آیت الله علوی گرگانی] بنابر احتیاط واجب زینت کردن مسجد به طلا حرام و همچنین بنابر احتیاط واجب، نباید صورت چیزهایی که مثل انسان وحیوان روح دارد، در مسجد نقش کنند ونقاشی چیزهائی که روح ندارد مثل گل وبوته مکروه است.
- [آیت الله وحید خراسانی] زینت کردن مسجد به طلا و صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد بنابر احتیاط واجب جایز نیست و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته مکروه است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را به طلا زینت کنند و همچنین نباید بنابر احتیاط صورت چیزهائی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، ولی نقّاشی چیزهائی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله بهجت] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزی را نقاشی کنند و بکشند، مخصوصاً چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، که در غیر مسجد هم اشکال دارد، و احتمال دارد نماز خواندن در این مساجد هم مکروه باشد؛ ولی نوشتن قرآن و احادیث صحیحه در مسجد مانعی ندارد.
- [آیت الله سبحانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند. و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . زینت کردن مسجد به طلا حرام است بنابر احتیاط واجب، و هم چنین است نقش کردن مسجد به صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.