از آن جا که قرآن کریم، کتاب داستان و... نبوده، بلکه برای هدایت و راهنمایی بشر به سوی کمال و تربیت انسانها نازل شده، و هر آنچه که در راستای تربیت و راهنمایی بشر لازم بوده، در قالبهای مختلف، مثل نقل سرگذشت اقوام گذشته و... بیان فرموده است، ولی داستانها را با جزئیات و به طور کامل و دقیق همراه ریزهکاریهای آن بیان نکرده است. داستان اصحاب کهف (=یاران غار)، حکایت چند جوانمرد از طبقة اشراف است که چشم دلشان به نور الهی روشن شده، به خدای بزرگ ایمان آوردند و از شرک و بتپرستی دست کشیدند. اینان در محیطی میزیستند که بتپرستی و شرک بر آن سایه افکنده بود و پادشاه گمراه و ستمگری نیز بر آنها حکومت میکرد. جوانمردان با ایمان تصمیم گرفتند تا در برابر این گمراهیها ایستادگی کرده، تا آن جا که در توان دارندبرای زدودن زنگار شرک از دلها و نشاندن نهال توحید در قلب هابکوشند; اما آن قدر غوغای بت و بتپرستی در آن محیط بلند بود که نغمههای توحیدی آنها در گلویشان گم میشد; بناچار، برای نجات خویشتن و یافتن محیطی آمادهتر، تصمیم به هجرت گرفتند و به سوی غاری رهسپار شدند. در راه چوپانی مؤمن به همراه سگش با آنان همراه شد و همگی به غار پناهنده شدند و در غار به استراحت پرداختند، خدای متعال از روی حکمت، خواب آنها را طولانی گردانید و به تصریح قرآن 309 سال به طول انجامید. پس از بیداری به گمان این که روزی یا نیمهروزی در خواب بودهاند. یک نفرشان را برای تهیة غذا به شهر فرستادند و سفارش کردند که مراقب باشد شناسایی نشود. او به شهر رفت، ولی با صحنههای عجیبی روبهرو شد; خانهها، مغازهها و به طور کلی چهرة شهر دگرگون شده بود. با ناباوری به مغازهای رفت تا غذایی تهیه کند. سکهای را درآورد تا بهای غذا را بپردازد. چشم فروشنده که به سکة سیصد سال پیش افتاد، به گمان این که او گنجی یافته، از او توضیح خواست. گفتگو بالا گرفت و کار به مقامات کشید و مردم را از ماجرا باخبر کرد فرستادة اصحاب کهف نیز خود به ماجرا پی برده بود. در آن دوران بتپرستی برچیده شده، خداپرستی همه جا رواج یافته بود و مردم که داستان ناپدید شدن اصحاب کهف را به سان افسانهای سینه به سینه از گذشتگان خود شنیده بودند و بر این مرد و دوستانش تطبیق میکردند، بسیار خرسند بودند. آنان این جریان را دلیلی زنده بر معاد و زندگی پس از مرگ میدانستند که از جانب خدا برای آنها قرار داده شده است. در واقع این داستان خط پایانی برای گفتگوهای بین معتقدان به معاد و منکران آن تلقی شده. مأمور خرید غذا به غار بازگشت و دوستان خویش را از ماجرا با خبر کرد. همگی در تعجبی عمیق فرو رفتند و تحمل این زندگی را بر خویش سخت و ناگوار دیدند، و از خدا خواستند که چشم از جهان بپوشند و به جوار رحمت حق منتقل شوند. مردم نیز که بیرون غار جمع شده بودند برای زنده ماندن خاطره آنان که شاهدی بر معاد و زندگی پس از مرگ نیز بود، کنار غار مسجدی بنا کردند. خدای متعال در سورة کهف، آیات 9 26 این داستان را بازگو کرده است. برای آگاهی بیشتر میتوانید به تفسیر نمونه و تفسیر المیزان، ذیل آیات یاد شده و نیز داستان اصحاب کهف در کتابهای قصص قرآن مراجعه نمایید. eporsesh.com
از آن جا که قرآن کریم، کتاب داستان و... نبوده، بلکه برای هدایت و راهنمایی بشر به سوی کمال و تربیت انسانها نازل شده، و هر آنچه که در راستای تربیت و راهنمایی بشر لازم بوده، در قالبهای مختلف، مثل نقل سرگذشت اقوام گذشته و... بیان فرموده است، ولی داستانها را با جزئیات و به طور کامل و دقیق همراه ریزهکاریهای آن بیان نکرده است.
داستان اصحاب کهف (=یاران غار)، حکایت چند جوانمرد از طبقة اشراف است که چشم دلشان به نور الهی روشن شده، به خدای بزرگ ایمان آوردند و از شرک و بتپرستی دست کشیدند. اینان در محیطی میزیستند که بتپرستی و شرک بر آن سایه افکنده بود و پادشاه گمراه و ستمگری نیز بر آنها حکومت میکرد. جوانمردان با ایمان تصمیم گرفتند تا در برابر این گمراهیها ایستادگی کرده، تا آن جا که در توان دارندبرای زدودن زنگار شرک از دلها و نشاندن نهال توحید در قلب هابکوشند; اما آن قدر غوغای بت و بتپرستی در آن محیط بلند بود که نغمههای توحیدی آنها در گلویشان گم میشد; بناچار، برای نجات خویشتن و یافتن محیطی آمادهتر، تصمیم به هجرت گرفتند و به سوی غاری رهسپار شدند. در راه چوپانی مؤمن به همراه سگش با آنان همراه شد و همگی به غار پناهنده شدند و در غار به استراحت پرداختند، خدای متعال از روی حکمت، خواب آنها را طولانی گردانید و به تصریح قرآن 309 سال به طول انجامید. پس از بیداری به گمان این که روزی یا نیمهروزی در خواب بودهاند. یک نفرشان را برای تهیة غذا به شهر فرستادند و سفارش کردند که مراقب باشد شناسایی نشود. او به شهر رفت، ولی با صحنههای عجیبی روبهرو شد; خانهها، مغازهها و به طور کلی چهرة شهر دگرگون شده بود. با ناباوری به مغازهای رفت تا غذایی تهیه کند. سکهای را درآورد تا بهای غذا را بپردازد. چشم فروشنده که به سکة سیصد سال پیش افتاد، به گمان این که او گنجی یافته، از او توضیح خواست. گفتگو بالا گرفت و کار به مقامات کشید و مردم را از ماجرا باخبر کرد فرستادة اصحاب کهف نیز خود به ماجرا پی برده بود.
در آن دوران بتپرستی برچیده شده، خداپرستی همه جا رواج یافته بود و مردم که داستان ناپدید شدن اصحاب کهف را به سان افسانهای سینه به سینه از گذشتگان خود شنیده بودند و بر این مرد و دوستانش تطبیق میکردند، بسیار خرسند بودند. آنان این جریان را دلیلی زنده بر معاد و زندگی پس از مرگ میدانستند که از جانب خدا برای آنها قرار داده شده است. در واقع این داستان خط پایانی برای گفتگوهای بین معتقدان به معاد و منکران آن تلقی شده.
مأمور خرید غذا به غار بازگشت و دوستان خویش را از ماجرا با خبر کرد. همگی در تعجبی عمیق فرو رفتند و تحمل این زندگی را بر خویش سخت و ناگوار دیدند، و از خدا خواستند که چشم از جهان بپوشند و به جوار رحمت حق منتقل شوند. مردم نیز که بیرون غار جمع شده بودند برای زنده ماندن خاطره آنان که شاهدی بر معاد و زندگی پس از مرگ نیز بود، کنار غار مسجدی بنا کردند.
خدای متعال در سورة کهف، آیات 9 26 این داستان را بازگو کرده است.
برای آگاهی بیشتر میتوانید به تفسیر نمونه و تفسیر المیزان، ذیل آیات یاد شده و نیز داستان اصحاب کهف در کتابهای قصص قرآن مراجعه نمایید.
eporsesh.com
- [سایر] داستان اصحاب کهف چگونه بر اثبات معاد دلالت می کند؟
- [سایر] داستان اصحاب کهف چگونه بر اثبات معاد دلالت می کند؟
- [سایر] آیا در قرآن به جز داستان پیامبران و اصحاب کهف، داستانهای دیگری نیز آمده است؟
- [سایر] از داستان اصحاب کهف چه نکته ای مربوط به مساله معاد استفاده می شود ؟
- [سایر] چرا قرآن کریم تعداد افراد اصحاب کهف را به طور صریح نام نبرده و تعداد آن ها را با تردید بیان کرده است؟
- [سایر] اصحاب کهف در قرآن چگونه معرفی شده اند؟
- [سایر] داستان اصحاب کهف که حضرت علی(علیه السلام) از قول پیامبراکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل فرموده اند، چگونه است؟
- [سایر] با سلام در داستان اصحاب کهف زمانی که سربازان رومی و همچنین یاران اصحاب کهف به سمت غار رفتند و خواستن وارد غار بشوند با ترس بسیار زیادی از غار فرار کردن مگر در غار چه دیدن آیا قرآن یا تفاسیر موجود علت رو بیان کرده اند یا خیر منتظر جواب شما هستم خیلی مشتاقم که علت را بدونم و همچنین بدونم که چه دیدن
- [سایر] در قرآن چند داستان از پیامبران و چند داستان از مردان و زنان خدا که خیلی مقیّد بودند، آمده است؟
- [سایر] اصحاب کهف در کدام کشور امروزی بودند؟
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [امام خمینی] قوانین و مصوباتی که از مجالس قانونگذاری دولتهای جائر به امر عمال اجانب خَذَلَهم اللَّه تعالی بر خلاف صریح قرآن کریم و سنّت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میگذرد و گذشته است، از نظر اسلام لغو و از نظر قانون بیارزش است، و لازم است مسلمانها از امرکننده و رأیدهنده به هر طور ممکن است اعراض کنند، و با آنها معاشرت و معامله نکنند، و آنان مجرمند و عملکننده به رأی آنها معصیت کار و فاسق است.
- [آیت الله اردبیلی] صدقه دادن که یک اقدام خالصانه و صادقانه میباشد، مورد سفارش قرآن کریم و احادیث فراوان قرار گرفته و موجب خیر و برکت در زندگی، دفع بلا و مرگهای ناگهانی و شفای بیماران میشود و همان طور که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: (کلّ معروف صدقه)(1) یعنی هر کار خیر و پسندیدهای، صدقه محسوب میشود و اقداماتی که موجب هدایت گمراهان، حمایت نیازمندان و عمران و آبادانی مادی و معنوی جامعه گردد، ماندگارتر و مفیدتر میباشد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام مکر و خدعه با مسلمانان است و کراراً در قرآن شریف علاوه بر اینکه آن را حرام میداند گوشزد میکند که مکر مکرکننده، به خودش باز میگردد: (وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِءُ الّا بِاهْلِهِ)[1] (و نیرنگ زشت، جز دامان صاحبش را نگیرد.) و آن اقسامی دارد: الف) مکر و خدعه با خداوند تبارک و تعالی نظیر مکر و خدعه در تضعیف دین و افرادی که وابسته به دین هستند، نظیر علما و متّقین و نظیر تقلّب در قانون، مثل آنچه در مورد اصحاب سبت که در قرآن آمده است، و این قسم مکر در میان مردم زیاد دیده میشود، و حیلههایی که در حلال کردن حرام نظیر خوردن ربا و فرار نمودن از واجبات نظیر فرار از خمس و از حقوق دیگران و محروم کردن وارث بدون جهت از ارث و محروم نمودن زوجه از مهریه بهکار برده میشود که از مصادیق همین مکر و خدعه و تقلّب در قانون است. ب) مکر و خدعه برای جلب مال دیگران، یا ضایع نمودن حقوق دیگران نظیر غش در معاملات و فریب دادن مردم در معاملات که این قسم علاوه بر اینکه حرام است، حقّالنّاس نیز میباشد و به حقّالنّاس در اسلام زیاد اهمیّت داده شده است. ج) مکر و خدعه در ضایع نمودن عرض و آبروی دیگران و یا ایجاد دشمنی میان مسلمانان و امثال اینها که این صورت گرچه ضمانآور نیست، ولی گناهش از قسم دوّم بزرگتر است. د) مکر و خدعه در جلب منافع و احراز شخصیّت بدون اینکه ضرری برای کسی داشته باشد، و این قسم مکر و خدعه اگر حرامی بر آن مترتّب نباشد نظیر دروغ یا غیبت و امثال آن، جایز است، ولی مسلمان از این کارها نمیکند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام رباخواری است که قرآن شریف آن را جنگ با خداوند متعال و رسولش میداند: (فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَربْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)[1] (و اگر (از ربا پرهیز نکنید)، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده او، برخاستهاید.) و آن اقسامی دارد: الف) قرض با بهره، گرچه آن بهره بسیار کم یا شرطی از شروط باشد، و هر چه درباره این قسم از نظر قرآن و روایات مذمّت شده است، درباره قرض بدون بهره که به آن قرضالحسنه میگویند سفارش شده است و قرآن شریف آن را قرض به خدای متعال میداند: (مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَریم)[2] (کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد تا نتیجهاش را برای وی دو چندان گرداند و او را پاداشی خوش باشد؟) ب) قرض مثل به مثل با زیادتر یا خرید و فروش مثل به مثل با زیادتر، نظیر اینکه یک سکّه طلا قرض دهد به یک سکّه طلا و هزارتومان و یا بفروشد سکّهای به سکّهای با هزار تومان و این قسم نیز در روایات ما ربا و حرام است، گرچه واقعاً و به حسب ارزش، سودی و بهرهای نباشد. ج) بهره و سود بردن بهواسطه حیله شرعی نظیر اینکه یک میلیون قرضالحسنه دهد، ولی چیز کم ارزشی را بفروشد به یک صد هزار تومان، این قسم نیز حرام است و این همان تقلّب در قانون است که قرآن شریف آن را استهزا به آیات الهی میداند. د) انجام حیلهای نه برای سود و بهره بردن بلکه برای اینکه ارزش واقعی مثل به مثل را یکسان کند، نظیر معامله سکّهای با سکّه دیگر گرچه از نظر وزن مساوی ولی از نظر قیمت یکی گرانتر از دیگری است و شخص سکّه گرانتر را با چیز کم ارزشی میفروشد به سکّه ارزانتر با پولی که سکّه ارزانتر را مساوی با سکّه گرانتر کند، و یا سکّه گرانتر را میفروشد به همان سکّه ارزانتر یا قرض میدهد به همان ارزانتر، ولی چیز کمارزشی را میفروشد به قیمتی که تفاوت آنها را جبران صفحه 404 نماید، و این قسم همان حیلهای است که گفتهاند: چه خوب است از حرام به حلال فرار کردن.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه