تفسیر قرآن چه ضرورتی دارد؟
قرآن کریم از یک سو برای خود اوصافی یاد می‌کند که ضرورت تفسیر آن را به همراه دارد و از سوی دیگر علومی را طرح می‌کند که بدون تفسیر ادراک نمی‌شود؛ زیرا از طرفی خود را به عنوان سخن رصین و گفتار وزین و پر مغز می‌ستاید: "إنّا سنلقی علیک قولا ً ثقیلا ً"(1) و نیز سلسله جبال را در پیشگاه هَیْمَنه و سیطره خود خاضعْ و خاشع و متصدّع و متلاشی می‌داند: "لو أنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدّعاً من خشیة الله وتلک الأمثال نضربها للناس لعلّهم یتفکرون"(2) و همچنین همگان، اعم از پری و انسان را به مصاف و مبارزه فرا می‌خواند و عجز آنان را در این تحدّیِ نَفْس گیر و جامع اعلام می‌دارد: "قل لئن اجتمعت الإنس والجن علی أن یأتوا بمثل هذا القران لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعضٍ ظهیراً"(3). ظهور اطلاقیِ جمله "لا یأتون" این است که جامعه مجتمع انس و جن برای همیشه در این پیکارِ اعجازآمیز، فرسوده و ناتوانند؛ چنانکه از جمله "فإن لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس والحجارة أعدّت للکافرین"(4) عجز جاودانه محاربانِ در این نبرد معلوم می‌شود. از سوی دیگر، قرآن کریم علوم و معارف ویژه‌ای در جهان‌بینی توحیدی، اسمای حسنای الهی، صفات علیای ازلی، قضا و قدر، جبر و تفویض و اختیار، تجرّد روح، عصمت فرشتگان، عصمت و طهارت انبیا و ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، امامت و رهبری نظام اسلامی، داوری درباره مکاتب دیگر، شرح ره‌توشه انبیای سلف، دستور اولیای خلف و دهها مسائل عمیق حکمت نظری و عملی دیگر را ارائه می‌کند که بدون شرح و توضیح خردمندان، ادراک عمومی آن میسور نیست. از این رو ضرورت تفسیر قرآن از دو لحاظ است: یکی آن که کتابِ عمیقِ علمی و وزینِ نظری قطعاً بدون تفسیر ادراک نمی‌شود (از جهت علمی) و دیگر آن که کتابِ هدایت اگر پیامش این باشد که: "إنّ هذا القران یهدی للتی هی أقوم ویبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات أنّ لهم أجراً کبیراً"(5)، برای اهتدای جامعه بشری چاره‌ای جز تبیین مفاهیم و تفسیر معانی آن نیست (از جهت عملی). ضرورت تفسیر قرآن برای متضلّعانِ علومِ متنوع و فنونِ متعدد آشکارتر است. از این رو تفسیر قرآن از عصر نزول تا کنون به عنوان سنّتی حسنه به وسیله حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل‌بیت عصمت و طهارت و همچنین صحابه، تابعانِ اصحاب، قدما و متاخران از علمای دین دارج و رایج بوده است. گرچه بعضی از گذشتگان از مبادرت به تفسیر قرآن مجید تحاشی داشته، از آن پرهیز می‌کردند، لیکن همگی از تفسیر به مأثور بهره‌برداری می‌کردند و در میان آنان عدّه‌ای از اظهار رأی خودداری می‌کردند که شرح آن در فصل تفسیر به رأی بیان می‌شود و تا قرن پنجم هجری جز "تفسیر روایی" روش دیگری به عنوان "تفسیر درایی" و اجتهادی رواج نداشت، جز آنچه به صورت اجتهاد اَدَبی و لغوی در آثار سلف مشهود است. 1 سوره مزمّل، آیه 5. 2 سوره حشر، آیه 21. 3 سوره إسراء، آیه 88. 4 سوره بقره، آیه 24. 5 سوره إسراء، آیه 9. مأخذ: (تسنیم، ج 1، ص 55)
عنوان سوال:

تفسیر قرآن چه ضرورتی دارد؟


پاسخ:

قرآن کریم از یک سو برای خود اوصافی یاد می‌کند که ضرورت تفسیر آن را به همراه دارد و از سوی دیگر علومی را طرح می‌کند که بدون تفسیر ادراک نمی‌شود؛ زیرا از طرفی خود را به عنوان سخن رصین و گفتار وزین و پر مغز می‌ستاید: "إنّا سنلقی علیک قولا ً ثقیلا ً"(1) و نیز سلسله جبال را در پیشگاه هَیْمَنه و سیطره خود خاضعْ و خاشع و متصدّع و متلاشی می‌داند: "لو أنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدّعاً من خشیة الله وتلک الأمثال نضربها للناس لعلّهم یتفکرون"(2) و همچنین همگان، اعم از پری و انسان را به مصاف و مبارزه فرا می‌خواند و عجز آنان را در این تحدّیِ نَفْس گیر و جامع اعلام می‌دارد: "قل لئن اجتمعت الإنس والجن علی أن یأتوا بمثل هذا القران لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعضٍ ظهیراً"(3). ظهور اطلاقیِ جمله "لا یأتون" این است که جامعه مجتمع انس و جن برای همیشه در این پیکارِ اعجازآمیز، فرسوده و ناتوانند؛ چنانکه از جمله "فإن لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس والحجارة أعدّت للکافرین"(4) عجز جاودانه محاربانِ در این نبرد معلوم می‌شود.
از سوی دیگر، قرآن کریم علوم و معارف ویژه‌ای در جهان‌بینی توحیدی، اسمای حسنای الهی، صفات علیای ازلی، قضا و قدر، جبر و تفویض و اختیار، تجرّد روح، عصمت فرشتگان، عصمت و طهارت انبیا و ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، امامت و رهبری نظام اسلامی، داوری درباره مکاتب دیگر، شرح ره‌توشه انبیای سلف، دستور اولیای خلف و دهها مسائل عمیق حکمت نظری و عملی دیگر را ارائه می‌کند که بدون شرح و توضیح خردمندان، ادراک عمومی آن میسور نیست.
از این رو ضرورت تفسیر قرآن از دو لحاظ است: یکی آن که کتابِ عمیقِ علمی و وزینِ نظری قطعاً بدون تفسیر ادراک نمی‌شود (از جهت علمی) و دیگر آن که کتابِ هدایت اگر پیامش این باشد که: "إنّ هذا القران یهدی للتی هی أقوم ویبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات أنّ لهم أجراً کبیراً"(5)، برای اهتدای جامعه بشری چاره‌ای جز تبیین مفاهیم و تفسیر معانی آن نیست (از جهت عملی).
ضرورت تفسیر قرآن برای متضلّعانِ علومِ متنوع و فنونِ متعدد آشکارتر است. از این رو تفسیر قرآن از عصر نزول تا کنون به عنوان سنّتی حسنه به وسیله حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل‌بیت عصمت و طهارت و همچنین صحابه، تابعانِ اصحاب، قدما و متاخران از علمای دین دارج و رایج بوده است. گرچه بعضی از گذشتگان از مبادرت به تفسیر قرآن مجید تحاشی داشته، از آن پرهیز می‌کردند، لیکن همگی از تفسیر به مأثور بهره‌برداری می‌کردند و در میان آنان عدّه‌ای از اظهار رأی خودداری می‌کردند که شرح آن در فصل تفسیر به رأی بیان می‌شود و تا قرن پنجم هجری جز "تفسیر روایی" روش دیگری به عنوان "تفسیر درایی" و اجتهادی رواج نداشت، جز آنچه به صورت اجتهاد اَدَبی و لغوی در آثار سلف مشهود است.

1 سوره مزمّل، آیه 5.
2 سوره حشر، آیه 21.
3 سوره إسراء، آیه 88.
4 سوره بقره، آیه 24.
5 سوره إسراء، آیه 9.

مأخذ: (تسنیم، ج 1، ص 55)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین