چون تفسیر قرآن بدون علم و قبل از بررسی و تحقیقْ مذموم بوده، مصداق "تفسیر به رأی" مطرود است، لازم است بررسی شود که منابع علم تفسیر و اصول بررسی و تحقیق برای دستیابی به معارف قرآنی چیست تا تفسیر قرآن بدون تحقّق آنها تفسیر به رأی و مذموم بوده و با دستیابی به آنها تفسیرِ درایی و ممدوح باشد. مهمترین منبعْ خود قرآن کریم است که مبیِّن، شاهد و مفسِّر خویش است. ضرورت تفسیر قرآن به قرآن و تأثیر عمیق آن در دستیابی به معارف قرآنی مُبَرْهَن است و فصلی از این پیشگفتار را به خود اختصاص داده است. منبع دیگر علم تفسیر، سنّت معصومین (علیهمالسلام) است که طبق حدیث متواتر ثقلیْن، عترت طاهرین (علیهمالسلام) همتای قرآن بوده، تمسّک به یکی از آن دو بدون دیگری مساوی با ترک هر دو است و اعتصام به هر کدام باید همراه با تمسک به دیگری باشد. ضرورت جمع بین قرآن و حدیث در تفسیر قرآن کریم در فصول بعد تبیین خواهد شد. منبع سوم، عقل برهانی است که از گزند مغالطه وَهْم و از آسیبِ تخیّل مصون باشد. مراد از عقل برهانی همان است که با علوم متعارفه خویش، اصل وجود خدا و ضرورتِ وحدت، حیات، ابدیّت، ازلیّت، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر، حکمت، عدل و سایر صفات علیای او را ثابت کرده و در این تثبیت، استوار است؛ گرچه برخی از اسمای مزبور را دلیل نقلی، هم اثبات میکند. پس اگر عقل برهانی مطلبی را اثبات یا نفی کرد، حتماً در تفسیر قرآن باید آن مطلب ثابت شده، مصون بماند و با ظاهر هیچ آیهای نفی نگردد و مطلبِ نفی شده، منتفی باشد و با ظاهر هیچ آیهای ثابت نشود؛ چنانکه اگر آیهای دارای چند احتمال بود و جز یک مُحْتَملِ معیّن همه آنها عقلا ً منتفی بود، باید به کمک عقل برهانی آیه مورد بحث را فقط بر همان مُحْتَمل حمل کرد و یا اگر آیهای دارای چند مُحْتَمل بود که یکی از آنها برابر عقل برهانی، ممتنع بود، حتماً باید آن مُحْتَملِ ممتنع را نفی کرد و آیه را بر یکی از مُحْتَملهای ممکنْ بدون ترجیح (در صورت فقدان رجحان) حمل کرد. تذکّر: گرچه رهآورد علم را نمیتوان بر قرآن تحمیل کرد، لیکن براهین قطعی علمی یا شواهد طمأنینهبخش تجربی، تاریخی، هنری و مانند آن را میتوان حامل معارف و معانی قرآن قرار داد، به طوری که در حد شاهد، قرینه و زمینه برای درک خصوص مطالب مربوط به بخشهای تجربی، تاریخی و مانند آن باشد، نه خارج از آن. مأخذ: ( تفسیر تسنیم، ج 1، ص 63)
چون تفسیر قرآن بدون علم و قبل از بررسی و تحقیقْ مذموم بوده، مصداق "تفسیر به رأی" مطرود است، لازم است بررسی شود که منابع علم تفسیر و اصول بررسی و تحقیق برای دستیابی به معارف قرآنی چیست تا تفسیر قرآن بدون تحقّق آنها تفسیر به رأی و مذموم بوده و با دستیابی به آنها تفسیرِ درایی و ممدوح باشد.
مهمترین منبعْ خود قرآن کریم است که مبیِّن، شاهد و مفسِّر خویش است. ضرورت تفسیر قرآن به قرآن و تأثیر عمیق آن در دستیابی به معارف قرآنی مُبَرْهَن است و فصلی از این پیشگفتار را به خود اختصاص داده است.
منبع دیگر علم تفسیر، سنّت معصومین (علیهمالسلام) است که طبق حدیث متواتر ثقلیْن، عترت طاهرین (علیهمالسلام) همتای قرآن بوده، تمسّک به یکی از آن دو بدون دیگری مساوی با ترک هر دو است و اعتصام به هر کدام باید همراه با تمسک به دیگری باشد. ضرورت جمع بین قرآن و حدیث در تفسیر قرآن کریم در فصول بعد تبیین خواهد شد.
منبع سوم، عقل برهانی است که از گزند مغالطه وَهْم و از آسیبِ تخیّل مصون باشد. مراد از عقل برهانی همان است که با علوم متعارفه خویش، اصل وجود خدا و ضرورتِ وحدت، حیات، ابدیّت، ازلیّت، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر، حکمت، عدل و سایر صفات علیای او را ثابت کرده و در این تثبیت، استوار است؛ گرچه برخی از اسمای مزبور را دلیل نقلی، هم اثبات میکند. پس اگر عقل برهانی مطلبی را اثبات یا نفی کرد، حتماً در تفسیر قرآن باید آن مطلب ثابت شده، مصون بماند و با ظاهر هیچ آیهای نفی نگردد و مطلبِ نفی شده، منتفی باشد و با ظاهر هیچ آیهای ثابت نشود؛ چنانکه اگر آیهای دارای چند احتمال بود و جز یک مُحْتَملِ معیّن همه آنها عقلا ً منتفی بود، باید به کمک عقل برهانی آیه مورد بحث را فقط بر همان مُحْتَمل حمل کرد و یا اگر آیهای دارای چند مُحْتَمل بود که یکی از آنها برابر عقل برهانی، ممتنع بود، حتماً باید آن مُحْتَملِ ممتنع را نفی کرد و آیه را بر یکی از مُحْتَملهای ممکنْ بدون ترجیح (در صورت فقدان رجحان) حمل کرد.
تذکّر: گرچه رهآورد علم را نمیتوان بر قرآن تحمیل کرد، لیکن براهین قطعی علمی یا شواهد طمأنینهبخش تجربی، تاریخی، هنری و مانند آن را میتوان حامل معارف و معانی قرآن قرار داد، به طوری که در حد شاهد، قرینه و زمینه برای درک خصوص مطالب مربوط به بخشهای تجربی، تاریخی و مانند آن باشد، نه خارج از آن.
مأخذ: ( تفسیر تسنیم، ج 1، ص 63)
- [سایر] در مورد تفسیر موضوعی و جایگاه آن بین مفسران و منابع آن توضیح دهید.
- [سایر] جهت آشنایی با تفسیر و مطالب قرآنی منابع و کتاب معرفی کنید.
- [سایر] در حوزه تفسیر و مطالب قرآنی چه منابع و کتاب هایی نوشته شده است؟
- [سایر] چه آیاتی را امام مهدی(عج) تفسیر کردهاند و از ایشان در منابع حدیثی یا تاریخی نقل شده است؟
- [سایر] آیات المهدی در قرآن کدامند؟
- [سایر] جایگاه و نقش آراء مفسران در تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] آیا اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن از شیوه تفسیر قرآن به قرآن بهره میگرفتند؟
- [سایر] اسامی قیامت در قرآن کریم کدامند؟
- [سایر] بین تفسیر شیعه و تفسیر سنی چه تفاوتهایی وجود دارد؟
- [سایر] آیا آراء و اندیشه های مفسر در تفسیر قرآن نقش دارد؟
- [آیت الله نوری همدانی] همانطور که استعمال ظرف طلا و نقره و ساختن و خریدن و فروختن و نگاه داشتن و هر گونه استفاده از آ ن و اجرت برای ساختن و اصلاح آن حرام است ، ساختن اشیائی از قبیل تخت و زین اسب ولوح وامثال آن از طلا و نقره، هر چند که ظرف نیست نیز حرام است و راکد نگهداشتن این قبیل منابع ثروت جائز نیست واسراف است وآنچه که در روایات حکم به جواز آن شده است ، ساختن و استعمال اشیائی است که حقیر یا تابع چیز دیگری مانند حلقة شمشیر وقاب قرآن است .
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر جلد قران نجس شود در صورتی که بی احترامی به قران باشد باید ان را اب بکشند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر جلد قرآن نجس شود؛ در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد؛ باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در صورتی که دادن قرآن به کافر مستلزم هتک باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.