روح اصحاب کهف در طول 309 سال به خواب رفتنشان، کجا بود؟
روح یا عقل و یا نفس ناطقة انسان که همان حقیقت انسانی می باشد، موجودی مجرّد از ماده بوده است بنابراین، کجایی (به معنای دارای مکان) نیست، چون مکان از ویژگی ماده می باشد.[1] روح انسان هنگام مردن نزد خداوند تبارک و تعالی می رود. در آیة 42 از سورة زمر آمده: (الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمّیً إنّ فی ذلک لآیاتٍ‌ لقومٍ‌یتفکّرون؛ خدا است که جانها را در دم مرگ می گیرد و آنها هم که نمرده اند در خواب می گیرد؛ پس هر یک از جانها که مرگش رسیده باشد، نگه می دارد و آن دیگری را به بدنش تا مدتی معین بر می گرداند تا مدتی معین، به درستی که در این جریان نشانه ها است برای مردمی که تفکر کنند.) از آیة یاد شده دو نکته استفاده می شود: 1. نفس انسان غیر از بدن اوست؛ چون در هنگام خواب نفس از بدن جدا می شود و مستقل از بدن و جدای از آن زندگی می کند. 2. مردن و خوابیدن هر دو (توفی) و قبض روح است، و این فرق بین آن دو است که مرگ قبض روحی است که دیگر برگشتی برایش نیست، و خواب قبض روحی است که ممکن است روح دوباره برگردد. بنابراین، همان گونه که در هنگام مردن روح در محضر الهی است در هنگام خواب هم همینگونه است. اما موضوع اصحاب کهف باید گفت که در سورة کهف در چند آیه به صراحت بیان می کند که اصحاب کهف در خوابی معجزه آسا فرو رفته بودند. در اینجا برای روشن شدن مطلب آیات مربوط را می آوریم. 1. فضربنا علی اذانهم فی الکهف سنین عداداً.[2] این آیه به دنبال درخواست اصحاب کهف از خدا گفتند: (خدایا ما را از رحمت خود بهره مند ساز.)[3] در واقع اجابت دعای آنها است. تمام تفاسیر در دلالت آیه یاد شده بر خواب اصحاب کهف اتفاق نظر دارند و تنها در چگونگی معنی آن اختلاف وجود دارد؛ از جمله: الف) پرده های خواب را بر گوش آنها افکندیم و سالها در غار به خواب فرو رفتند.[4] ب) علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به نقل از تفسیر (الکشاف) می گوید: آنها را چنان خواب سنگینی دادیم که هر صدایی در غار بود آنها را بیدار نمی کرد و به نقل از مجمع البیان می گوید: یعنی بر ایشان خواب را مسلط کردیم. خود علامه طباطبایی می گویند: در اینجا معنی سومی است و آن اینکه این جمله کنایه از خواباندن با مهربانی و عطوفت است، مانند: خواباندن مادر بچه خود را که با زدن آرام بر پشت او باعث تجمیع حواس کودک شده و او را می خواباند.[5] جمله (الا یقاظ) جمع یقظ و یقظان به معنی بیداری. و الرقود جمع راقد به معنی خوابیده می باشد. در این کلام اشاره این است که در حال خواب چشمان ایشان باز بود، مانند اشخاص بیدار. (تو گمان می کردی ایشان (اصحاب کهف) بیدار هستند در حالی که ایشان خواب بودند، (و به خاطر اینکه بدنشان نپوسد) بدنشان را به راست و چپ حرکت می دادیم.)[6] نتیجه: 1. روح در هنگام خواب مانند وقتی که می میرد، نزد خدای تبارک و تعالی است. 2. اصحاب کهف در خوابی معجزه آسا فرو رفته بودند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. التبیان فی تفسیر القرآن، ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی. 2. خورشید تابان در علم قرآن شیخ علی، تهران، آستان قدس رضوی، احمد محدث خراسانی، 1372 ش ص 344 341. 3. مرصاد العباد من المبدی الی المعاد، نجم الدین رازی، کتابخانه سنائی، 1363 ش، ص 57 49 و ص 72 62. 4. ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد باقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 11، ص 365 372. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ر. ک: حسن زاده آملی، معرفت نفس، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1361، ج 3، صص 143 503. [2]. کهف/11. [3]. کهف/10. [4] . ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ‌دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، 1371، ج 12، ص 356 358. [5] . ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، م‌قم، نشورات جماعة المدسین، ج7، ص 247 و 248. [6] . تفسیر المیزان، همان، ص 255 و 256؛ تفسیر نمونه، همان، ص 369 و 370؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، دارالمعرفة، چاپ دوم، 1408 ه . ق، الجزء الخامس، ص 701 و 704.
عنوان سوال:

روح اصحاب کهف در طول 309 سال به خواب رفتنشان، کجا بود؟


پاسخ:

روح یا عقل و یا نفس ناطقة انسان که همان حقیقت انسانی می باشد، موجودی مجرّد از ماده بوده است بنابراین، کجایی (به معنای دارای مکان) نیست، چون مکان از ویژگی ماده می باشد.[1] روح انسان هنگام مردن نزد خداوند تبارک و تعالی می رود. در آیة 42 از سورة زمر آمده: (الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمّیً إنّ فی ذلک لآیاتٍ‌ لقومٍ‌یتفکّرون؛
خدا است که جانها را در دم مرگ می گیرد و آنها هم که نمرده اند در خواب می گیرد؛ پس هر یک از جانها که مرگش رسیده باشد، نگه می دارد و آن دیگری را به بدنش تا مدتی معین بر می گرداند تا مدتی معین، به درستی که در این جریان نشانه ها است برای مردمی که تفکر کنند.)
از آیة یاد شده دو نکته استفاده می شود: 1. نفس انسان غیر از بدن اوست؛ چون در هنگام خواب نفس از بدن جدا می شود و مستقل از بدن و جدای از آن زندگی می کند. 2. مردن و خوابیدن هر دو (توفی) و قبض روح است، و این فرق بین آن دو است که مرگ قبض روحی است که دیگر برگشتی برایش نیست، و خواب قبض روحی است که ممکن است روح دوباره برگردد. بنابراین، همان گونه که در هنگام مردن روح در محضر الهی است در هنگام خواب هم همینگونه است. اما موضوع اصحاب کهف باید گفت که در سورة کهف در چند آیه به صراحت بیان می کند که اصحاب کهف در خوابی معجزه آسا فرو رفته بودند. در اینجا برای روشن شدن مطلب آیات مربوط را می آوریم.
1. فضربنا علی اذانهم فی الکهف سنین عداداً.[2]
این آیه به دنبال درخواست اصحاب کهف از خدا گفتند: (خدایا ما را از رحمت خود بهره مند ساز.)[3] در واقع اجابت دعای آنها است. تمام تفاسیر در دلالت آیه یاد شده بر خواب اصحاب کهف اتفاق نظر دارند و تنها در چگونگی معنی آن اختلاف وجود دارد؛ از جمله:
الف) پرده های خواب را بر گوش آنها افکندیم و سالها در غار به خواب فرو رفتند.[4]
ب) علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به نقل از تفسیر (الکشاف) می گوید: آنها را چنان خواب سنگینی دادیم که هر صدایی در غار بود آنها را بیدار نمی کرد و به نقل از مجمع البیان می گوید: یعنی بر ایشان خواب را مسلط کردیم. خود علامه طباطبایی می گویند: در اینجا معنی سومی است و آن اینکه این جمله کنایه از خواباندن با مهربانی و عطوفت است، مانند: خواباندن مادر بچه خود را که با زدن آرام بر پشت او باعث تجمیع حواس کودک شده و او را می خواباند.[5]
جمله (الا یقاظ) جمع یقظ و یقظان به معنی بیداری. و الرقود جمع راقد به معنی خوابیده می باشد. در این کلام اشاره این است که در حال خواب چشمان ایشان باز بود، مانند اشخاص بیدار. (تو گمان می کردی ایشان (اصحاب کهف) بیدار هستند در حالی که ایشان خواب بودند، (و به خاطر اینکه بدنشان نپوسد) بدنشان را به راست و چپ حرکت می دادیم.)[6]
نتیجه:
1. روح در هنگام خواب مانند وقتی که می میرد، نزد خدای تبارک و تعالی است.
2. اصحاب کهف در خوابی معجزه آسا فرو رفته بودند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. التبیان فی تفسیر القرآن، ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی.
2. خورشید تابان در علم قرآن شیخ علی، تهران، آستان قدس رضوی، احمد محدث خراسانی، 1372 ش ص 344 341.
3. مرصاد العباد من المبدی الی المعاد، نجم الدین رازی، کتابخانه سنائی، 1363 ش، ص 57 49 و ص 72 62.
4. ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد باقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 11، ص 365 372.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر. ک: حسن زاده آملی، معرفت نفس، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1361، ج 3، صص 143 503.
[2]. کهف/11.
[3]. کهف/10.
[4] . ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ‌دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، 1371، ج 12، ص 356 358.
[5] . ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، م‌قم، نشورات جماعة المدسین، ج7، ص 247 و 248.
[6] . تفسیر المیزان، همان، ص 255 و 256؛ تفسیر نمونه، همان، ص 369 و 370؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، دارالمعرفة، چاپ دوم، 1408 ه . ق، الجزء الخامس، ص 701 و 704.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین