باید توجه داشت، قدرت خداوند متعال به امر نشدنی تعلق نمی گیرد. برای مثال قدرت الهی به ایجاد و خلق شریکی برای خودش هرگز تعلّق نمی گیرد؛ زیرا وجود شریک برای باری تعالی عقلاً محال است. و اینکه خداوند متعال شریکی برای خودش خلق نمی کند نه دلیل عجز باری تعالی است و نه دلیل محدودیّت قدرت او. شخصی از حضرت علی علیه السلام سئوال کرد: آیا خداوند متعال قادر است دنیا را در یک تخم مرغ جای دهد بدون اینکه دنیا کوچک شود و تخم مرغ بزرگ. حضرت فرمودند: خدا عاجز نیست؛ ولی این کار نشدنی است.[1] در موضوع بحث نیز که بعثت انبیاء الهی است نباید توقع داشت امور محال و ناشدنی تحقق یابند، در ادامه این نوشتار با امور محال در موضوع نبوّت و بعثت انبیاء الهی آشنا خواهیم شد. و نیز قدرت الهی به امر یا موضوعی تعلق می گیرد که آن موضوع دارای قابلیت باشد؛ مثلا هیچ عاقلی نمی تواند به پدر و مادر یک نوزاد شیرخواره اعتراض کند که شما فرزند خودتان را دوست ندارید زیرا اگر او را دوست داشتید غذاهای گران قیمت و مقوی تر همانند غذاهای که خودتان به او می دادید. در جواب او گفته خواهد شد، نوزاد توانایی هضم غذاهای ما را ندارد؛ یعنی قابلیت استفاده از غذای بزرگسالان در او نیست و اگر پدر و مادری این اصل را نادیده بگیردند فرزند خود را از دست خواهند داد. در موضوع بحث هم اصل (داشتن قابلیت خاص) برای هدایت انسانها اصل لازم و ضروری است. با توجه به مقدمه مذکور میتوان دو دلیل برای این که انبیاء بهترین گزینه برای هدایت انسانها است، ارائه کرد: دلیل اوّل: استدلال از طریق بررسی راههای هدایت در مقام تصور چند گزینه برای هدایت انسانها وجود دارد: الف) این که خداوند با هدایت تکوینی تمام انسانها را در مسیر درست و صحیح هدایت کند، این گزینه کارایی ندارد، زیرا هدف خداوند از خلقت انسانها رسیدن آنان به کمال است و این امر بدون اراده و اختیار انسان و انتخاب راه صحیح از سوی انسان تحقق نمی پذیرد، و اگر بنا شود با هدایت تکوینی هدایت کند در این صورت انسان به کمال لازم نایل نخواهد گردید و در نتیجه غرض خداوند از خلقت محقق نخواهد شد. ب) این که خداوند تمام انسان ها را با هدایت تشریعی به صورت مستقیم هدایت کند، و از طریق وحی آنان را به سوی راه صحیح راهنمایی کند. این راه نیز کارآیی ندارد، زیرا تمامی انسانها قابلیت دریافت وحی را به صورت مستقیم ندارد، زیرا رویت عالم غیب و فرشتگان الهی قابلیت خاص میطلبد. به علاوه اگر انسانها چنین قابلیتی را داشته باشند در نتیجه فرقی با هدایت انسانها از طریق انبیای الهی ندارد، زیرا اگر انسان قابلیت هدایت و تنبه را داشته باشد، در هر صورت هدایت را میپذیرد چه پیام آور از سوی خداوند ملک باشد و یا فرشته فرقی میان آن دو نیست، و خداوند یکی از دو شق را اختیار کرده است، و صرف رویت ملک موجب نمی شود که انسان به مقام عصمت نایل آید. ج) این که بدون وحی الهی هدایت تشریعی انسانها به خود آنها واگذار شود، یعنی انسانها با توجّه به تواناییهای خود راه راست را پیدا کنند، این احتمال نیز باطل است زیرا تواناییهای انسان که عبارتند اند از حس، عقل و تجربه قادر به هدایت انسان نیستند. زیرا اولا: قلمرو کار حس و عقل و تجربه که حاصل همکاری حس و عقل است، امور دنیوی است، و مهم ترین رسالت انبیای الهی تأمین سعادت اخروی است، و هیچ یک نمیتوانند ما را در شناخت امور اخروی یاری دهند، چون خارج از قلمرو شناخت حس و عقل است. [2]. ثانیا: تجربه زندگی بشری تاکنون ثابت کرده است که حس و عقل نتوانستهاند مشکلات مربوط به هدایت انسانها را حل کنند؛ یعنی مهمترین مسائل زندگی انسان که امور اخلاقی و رفتاری و نیز خلأهای فکری و فرهنگی است به گونهای میباشند که حس و عقل قادر به حل معضلات آنها نیستند، و در این زمینه برخی از بزرگان معاصر گفته است: (در هیچ مقطع تاریخی افکار دانشمندان در این مسائل متّحد و متّفق نشده؛ بلکه روز به روز بر دامنة اختلافات افزوده گشته است... همواره متخصصین دستورهایی برای زندگی وضع میکنند، ولی به زودی و با مختصر تأملی نقضش ظاهر میشود و به تغییر و اصلاحش میپردازند. هر قانونی وضع میشود پس از چندی تبصره میخورد و بعد از مدتی هم به کلّی منسوخ میشود. و این نشانة بارزی از نارسایی حس و عقل در حل این گونه مسائل است)[3]. دلیل دوّم: اثبات از طریق اسما و صفات الهی با توجه به اسما و صفات الهی ثابت میشود که راه کاملتر و بهتر از نبوت برای هدایت انسانها وجود ندارد. ما در این جا به دو صفت و اسم از اسماء و صفات الهی استدلال میکنیم: 1. یکی از صفات الهی این است که خداوند متعال خیر محض[4] است، یعنی هیچ کمالی از کمالات نیست که در خداوند متعال وجود نداشته باشد. با توجّه به این صفت الهی میگوئیم: اگر راهی بهتر از نبوّت وجود داشته باشد معرفی آن به انسانها خیر خواهی و رحمت و دستگیری گمراهان است و این صفات همگی از صفات کمالیه میباشند و چون خداوند متعال خیر محض است دارای اوصاف خیرخواهی، رحمت و دستگیری نیز میباشد و لذا محال است که راهی بهتر از نبوّت وجود داشته باشد و خداوند متعال آن را به انسانها معرفی نکند؛ امّا میدانیم که هیچ راهی غیر از نبوّت از طرف خداوند متعال به انسانها داده نشده است؛ بنابراین نبوّت بهترین و کاملترین راه هدایت انسانها است. 2. یکی دیگر از صفات الهی صفت حکمت[5] است . (حکمت عبارت است از اینکه شخص، حقائق اشیاء را نیک بشناسد و دیگر آنکه هر کار را بر وجه اکمل مطابق مصالح کلی درست و استوار سازد و خدایتعالی بدین دو صفت منصف است).[6] مطابق صفت حکمت؛ اوّلاً، تمامی افعال الهی بر پایه علم به حقایق استوار است، ثانیاً افعال الهی به بهترین شکل و کاملترین وجه تحقق مییابد. بعثت انبیا نیز فعلی از افعال الهی میباشد و این فعل نیز از دو اصل فوق مستثنی نیست، یعنی مسأله نبوّت بر پایه شناخت عمیق از حقیقت انسان و نیازهای او است و تحقق آن نیز به بهترین شکل و کاملترین صورت است. پس با توجّه به حکمت الهی نبوّت بهترین و کاملترین راه هدایت انسانها است. در نتیجه: با توجه به دلایل یاد شده ثابت میشود نبوّت کاملترین و بهترین راه هدایت انسانها است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. راهنماشناسی، استاد مصباح یزدی. 2. نبوّت، شهید مطهری. پی نوشتها: [1] . سالک، علی، هزار و یک چرا، نشر جمال، ص 89. [2] . همان. [3] . مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما شناسی، قم، مؤسسه امام خمینی، اول، 1376ش، ص 13. [4] . شعرانی، ترجمه و شرح تجرید الاعتقاد، ص 420؛ و ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص 139. [5] . همان. [6] . همان. منبع: اندیشه قم
با این که خدای متعال میتوانست بدون نیاز به پیامبران مردم را راهنمایی کند؛ چرا پیامبران را فرستاد؟
باید توجه داشت، قدرت خداوند متعال به امر نشدنی تعلق نمی گیرد. برای مثال قدرت الهی به ایجاد و خلق شریکی برای خودش هرگز تعلّق نمی گیرد؛ زیرا وجود شریک برای باری تعالی عقلاً محال است. و اینکه خداوند متعال شریکی برای خودش خلق نمی کند نه دلیل عجز باری تعالی است و نه دلیل محدودیّت قدرت او. شخصی از حضرت علی علیه السلام سئوال کرد: آیا خداوند متعال قادر است دنیا را در یک تخم مرغ جای دهد بدون اینکه دنیا کوچک شود و تخم مرغ بزرگ. حضرت فرمودند: خدا عاجز نیست؛ ولی این کار نشدنی است.[1] در موضوع بحث نیز که بعثت انبیاء الهی است نباید توقع داشت امور محال و ناشدنی تحقق یابند، در ادامه این نوشتار با امور محال در موضوع نبوّت و بعثت انبیاء الهی آشنا خواهیم شد.
و نیز قدرت الهی به امر یا موضوعی تعلق می گیرد که آن موضوع دارای قابلیت باشد؛ مثلا هیچ عاقلی نمی تواند به پدر و مادر یک نوزاد شیرخواره اعتراض کند که شما فرزند خودتان را دوست ندارید زیرا اگر او را دوست داشتید غذاهای گران قیمت و مقوی تر همانند غذاهای که خودتان به او می دادید. در جواب او گفته خواهد شد، نوزاد توانایی هضم غذاهای ما را ندارد؛ یعنی قابلیت استفاده از غذای بزرگسالان در او نیست و اگر پدر و مادری این اصل را نادیده بگیردند فرزند خود را از دست خواهند داد. در موضوع بحث هم اصل (داشتن قابلیت خاص) برای هدایت انسانها اصل لازم و ضروری است.
با توجه به مقدمه مذکور میتوان دو دلیل برای این که انبیاء بهترین گزینه برای هدایت انسانها است، ارائه کرد:
دلیل اوّل: استدلال از طریق بررسی راههای هدایت
در مقام تصور چند گزینه برای هدایت انسانها وجود دارد:
الف) این که خداوند با هدایت تکوینی تمام انسانها را در مسیر درست و صحیح هدایت کند، این گزینه کارایی ندارد، زیرا هدف خداوند از خلقت انسانها رسیدن آنان به کمال است و این امر بدون اراده و اختیار انسان و انتخاب راه صحیح از سوی انسان تحقق نمی پذیرد، و اگر بنا شود با هدایت تکوینی هدایت کند در این صورت انسان به کمال لازم نایل نخواهد گردید و در نتیجه غرض خداوند از خلقت محقق نخواهد شد.
ب) این که خداوند تمام انسان ها را با هدایت تشریعی به صورت مستقیم هدایت کند، و از طریق وحی آنان را به سوی راه صحیح راهنمایی کند. این راه نیز کارآیی ندارد، زیرا تمامی انسانها قابلیت دریافت وحی را به صورت مستقیم ندارد، زیرا رویت عالم غیب و فرشتگان الهی قابلیت خاص میطلبد.
به علاوه اگر انسانها چنین قابلیتی را داشته باشند در نتیجه فرقی با هدایت انسانها از طریق انبیای الهی ندارد، زیرا اگر انسان قابلیت هدایت و تنبه را داشته باشد، در هر صورت هدایت را میپذیرد چه پیام آور از سوی خداوند ملک باشد و یا فرشته فرقی میان آن دو نیست، و خداوند یکی از دو شق را اختیار کرده است، و صرف رویت ملک موجب نمی شود که انسان به مقام عصمت نایل آید.
ج) این که بدون وحی الهی هدایت تشریعی انسانها به خود آنها واگذار شود، یعنی انسانها با توجّه به تواناییهای خود راه راست را پیدا کنند، این احتمال نیز باطل است زیرا تواناییهای انسان که عبارتند اند از حس، عقل و تجربه قادر به هدایت انسان نیستند.
زیرا اولا: قلمرو کار حس و عقل و تجربه که حاصل همکاری حس و عقل است، امور دنیوی است، و مهم ترین رسالت انبیای الهی تأمین سعادت اخروی است، و هیچ یک نمیتوانند ما را در شناخت امور اخروی یاری دهند، چون خارج از قلمرو شناخت حس و عقل است. [2].
ثانیا: تجربه زندگی بشری تاکنون ثابت کرده است که حس و عقل نتوانستهاند مشکلات مربوط به هدایت انسانها را حل کنند؛ یعنی مهمترین مسائل زندگی انسان که امور اخلاقی و رفتاری و نیز خلأهای فکری و فرهنگی است به گونهای میباشند که حس و عقل قادر به حل معضلات آنها نیستند، و در این زمینه برخی از بزرگان معاصر گفته است: (در هیچ مقطع تاریخی افکار دانشمندان در این مسائل متّحد و متّفق نشده؛ بلکه روز به روز بر دامنة اختلافات افزوده گشته است... همواره متخصصین دستورهایی برای زندگی وضع میکنند، ولی به زودی و با مختصر تأملی نقضش ظاهر میشود و به تغییر و اصلاحش میپردازند. هر قانونی وضع میشود پس از چندی تبصره میخورد و بعد از مدتی هم به کلّی منسوخ میشود. و این نشانة بارزی از نارسایی حس و عقل در حل این گونه مسائل است)[3].
دلیل دوّم: اثبات از طریق اسما و صفات الهی
با توجه به اسما و صفات الهی ثابت میشود که راه کاملتر و بهتر از نبوت برای هدایت انسانها وجود ندارد. ما در این جا به دو صفت و اسم از اسماء و صفات الهی استدلال میکنیم:
1. یکی از صفات الهی این است که خداوند متعال خیر محض[4] است، یعنی هیچ کمالی از کمالات نیست که در خداوند متعال وجود نداشته باشد. با توجّه به این صفت الهی میگوئیم: اگر راهی بهتر از نبوّت وجود داشته باشد معرفی آن به انسانها خیر خواهی و رحمت و دستگیری گمراهان است و این صفات همگی از صفات کمالیه میباشند و چون خداوند متعال خیر محض است دارای اوصاف خیرخواهی، رحمت و دستگیری نیز میباشد و لذا محال است که راهی بهتر از نبوّت وجود داشته باشد و خداوند متعال آن را به انسانها معرفی نکند؛ امّا میدانیم که هیچ راهی غیر از نبوّت از طرف خداوند متعال به انسانها داده نشده است؛ بنابراین نبوّت بهترین و کاملترین راه هدایت انسانها است.
2. یکی دیگر از صفات الهی صفت حکمت[5] است . (حکمت عبارت است از اینکه شخص، حقائق اشیاء را نیک بشناسد و دیگر آنکه هر کار را بر وجه اکمل مطابق مصالح کلی درست و استوار سازد و خدایتعالی بدین دو صفت منصف است).[6]
مطابق صفت حکمت؛ اوّلاً، تمامی افعال الهی بر پایه علم به حقایق استوار است، ثانیاً افعال الهی به بهترین شکل و کاملترین وجه تحقق مییابد. بعثت انبیا نیز فعلی از افعال الهی میباشد و این فعل نیز از دو اصل فوق مستثنی نیست، یعنی مسأله نبوّت بر پایه شناخت عمیق از حقیقت انسان و نیازهای او است و تحقق آن نیز به بهترین شکل و کاملترین صورت است. پس با توجّه به حکمت الهی نبوّت بهترین و کاملترین راه هدایت انسانها است.
در نتیجه: با توجه به دلایل یاد شده ثابت میشود نبوّت کاملترین و بهترین راه هدایت انسانها است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. راهنماشناسی، استاد مصباح یزدی.
2. نبوّت، شهید مطهری.
پی نوشتها:
[1] . سالک، علی، هزار و یک چرا، نشر جمال، ص 89.
[2] . همان.
[3] . مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما شناسی، قم، مؤسسه امام خمینی، اول، 1376ش، ص 13.
[4] . شعرانی، ترجمه و شرح تجرید الاعتقاد، ص 420؛ و ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص 139.
[5] . همان.
[6] . همان.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا ربوبیت تنها مخصوص خدای متعال است؟
- [سایر] خدای متعال چرا شیطان را آفرید؟
- [سایر] آیا لازمه شفاعت تاثیرگذاری دیگران بر خدای متعال نیست ؟
- [سایر] مگر خدای متعال از همه چیز بینیاز نیست؛ پس چه نیازی به آفرینش جهان داشت؟ اگر بگویید خدا فیاض است، این سؤال پدید میآید که پس خداوند باید جهان را بیافریند تا فیاض باشد؛ آیا این نوعی نیاز نیست؟
- [سایر] آیا اگر به جای امام خدا پیامبران جدید می فرستاد، تفرقه و اختلاف از بین نمی رفت؟
- [سایر] چرا خدای متعال اسبابی فراهم نکرده است که جلو فسادها و خونریزیها گرفته شود؟
- [سایر] چگونه خدای متعال مواهبی را بدون تلاش به انسان عطا می کند؟
- [سایر] وضعیّت توّابین و در رأس آنها سلیمان بن صرد خزاعی در نزد خدای متعال چگونه است؟
- [سایر] چرا خدای متعال مانند گذشته عذاب خود را بر گناهکاران نازل نمی کند؟
- [سایر] چرا پیامبران به معجزه نیاز دارند؟
- [آیت الله مظاهری] مستحب است کسی که گوش به غنا یا موسیقی داده است برای توبه از آن، غسل توبه کند و دو رکعت نماز توبه بخواند و بعد از آن توبه و استغفار و عذرخواهی از خدای متعال بنماید، بلکه این غسل و نماز برای توبه از هر گناهی مستحب است. [1]. لقمان، 6.
- [آیت الله مظاهری] ناسزا گفتن برای اثبات مطالب علمی و نظیر آن جایز نیست، و کسانی که در بحثها و نوشتهجات به دیگران ناسزا میگویند حرام است، بلکه اگر آن ناسزا به علمای دین باشد، گناهش در حدّ کفر و جنگ با خدای متعال است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بر بدن کسی که جنب است آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند، باید آب را به گونهای به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد و اسامی مبارک پیامبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] 1 قسم را باید با زبان و لفظ صریح بیان کرد. 2 قسمی اعتبار دارد که یکی از اسماء خداوند متعال باشد مثل خدا یا الله. 3 اگر به برخی از اوصاف خدای سبحان قسم بخورد که معمولاً از آن صفت خدای سبحان اراده می شود یا قرینه ای به کار ببرد که مراد او را بفهماند قسم صحیح است. 4 شخص لال اگر با اشاره قسم بخورد قسم او صحیح است ولی کسی که می تواند سخن بگوید قسم او با اشاره صحیح نیست. 5 قسم به مقدسات دیگر مثل قرآن و پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) احکام قسم را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام ظلم است و عقلًا و شرعاً گناهی بزرگتر از ظلم نداریم، و از نظر قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) ظلم اقسامی دارد: الف) ظلم به خداوند متعال، و کفر و شرک و کفران نعمت از مصادیق بارز این قسم است، چنانکه مخالفت با خدای متعال و ظلم به بندگان او از مصادیق خفیّه این قسم است. ب) ظلم به بندگان خدای متعال بلکه به مخلوقات او، و از مصادیق بارز آن تجاوز به جان و مال دیگران است که به آن حقّالنّاس گفته میشود و پروردگار عالم از ذرّهای از آن نخواهد گذشت. ج) ظلم به بندگان در جهت آبروی آنها، و از مصادیق بارز آن غیبت، تهمت، استهزا و سرزنش است و در روایات آن را از رباخواری بدتر دانسته است، در حالی که رباخواری در اسلام جنگ با خداست. د) ظلم به دیگران در جهت عرض و ناموس آنها، و در اسلام و نزد متشرّعه بلکه نزد همه مردم، این قسم قبیحتر از اقسام گذشته است.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان در اسلام فحش دادن به مسلمان است و چون فحش دادن اهانت به مسلمان است، باید گفت از این جهت از گناهان کبیره در اسلام است و آن اقسامی دارد: الف) فحش دادن و استهزاء و توهین و تعریض و لعن و مانند اینها- نعوذ باللَّه- به خداوند متعال یا پیامبر گرامی خاتم الانبیا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) علاوه بر اینکه فحشدهنده را نجس و کافر میکند، او را واجب القتل مینماید. ب) فحش دادن به انبیای عظام و علمای دین، بلکه همه افرادی که منتسب به اسلام میباشند، و گناه این قسم فحش در حدّ کفر است که در روایات آمده است جنگ با خدای متعال است. ج) فحش دادن به افراد معمولی و بچهها و دیوانههایی که متوجّه فحش میشوند، نیز حرام، بلکه چون ظلم و اهانت است از گناهان کبیره است. د) فحش دادن به غیر مسلمان یا به حیوانات، گرچه حرام نیست، ولی مسلمان باید مؤدّب باشد.
- [آیت الله اردبیلی] (سُبْحانَ رَبّیَِ الْعَظیمِ وَبِحَمْدِهِ) یعنی: (پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم.) (سُبْحانَ رَبّیَِ الاْءعْلی وَبِحَمْدِهِ) یعنی: (پروردگار برتر من که از همه کس بالاتر میباشد از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم.) (سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ) یعنی: (خدا ثنای کسی که او را ستایش میکند میشنود و میپذیرد.) (أسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّی وَأتُوبُ إلَیْهِ) یعنی: (طلب آمرزش و مغفرت میکنم از خداوندی که پرورش دهنده من است و من به سوی او بازگشت مینمایم.) (بِحَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ أقُومُ وَأقْعُدُ) یعنی: (به یاری خدای متعال وقوّت او برمیخیزم و مینشینم.)
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مشرک یعنی افرادی که خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند (بت پرست) یا برای خدا شریک قائل باشند و دو یا چند خدا را بپرستند، نجس می باشند ولی کسانی که وحدت خدای سبحان را قبول دارند و یکی از پیامبران الهی را قبول داشته باشند (یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صابئیان) پاک می باشند. و اهل کتاب اگر به واسطه تحریف در دین خود مشرک شده باشند حکم سایر مشرکین را دارند و نجس می باشند و همچنین کسانی که بی دین بوده و هیچ خدایی را قبول ندارند نجس می باشند. ناصبی ها نیز که دشمن ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند نجس می باشند. خوارج و نیز مسلمانانی که مشرک شده باشند و حضرت علی(علیه السلام) را خدا بدانند یا یکی از ضروریات دین را انکار کنند به نحوی که به انکار خدا و رسول خدا برگردد نجس می باشند.
- [آیت الله اردبیلی] (کهانت) و (تنجیم)(1) اگر به این شکل باشد که برای غیر خداوند، به نحو استقلال یا اشتراک با خداوند، تأثیر قائل شوند، حرام بلکه شرک است، ولی اگر مشیّت خدای متعال را مؤثر مطلق بدانند و پیشبینیهای آنها به نحو حدس و تخمین و =============================================================================== 1 (کاهن) ادّعا میکند که وقایع را به واسطه خبردادن اجنّه وشیاطین یا به واسطه اسباب خفیّه دیگری میفهمد و (منجّم) به وسیله حرکات افلاک و تقارن کواکب از آینده خبر میدهد. مبنی بر این باشد که پروردگار عالم بعضی امور را سبب یا مقارن و هماهنگ بعضی امور دیگر قرار داده و بقیه سببیّت یا تقارن و سلب آن در قبضه قدرت مطلقه او میباشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] توبه کسی که رشوه داده است فقط پشیمانی از گذشته و تصمیم بر ترک و عذر از خدای متعال است؛ ولی توبه کسی که رشوه خورده است، چون حقّالنّاس است، علاوه بر آنچه گفته شد، رد کردن آنچه تا بهحال گرفته است میباشد، ولی اگر قدرت بر آن نداشته باشد، باید تحصیل رضایت از رشوه دهنده بنماید، و اگر این هم ممکن نباشد، باید تصمیم بگیرد هر وقت قدرت پیدا کرد رد نماید یا رضایت او را تحصیل نماید. [1]. بحار الانوار، ج 104، ص 274، باب 7، ح 12. [2]. بحار الانوار، ج 104، ص 274، باب 7، ح 9.