مگر خدای متعال از همه چیز بی‌نیاز نیست؛ پس چه نیازی به آفرینش جهان داشت؟ اگر بگویید خدا فیاض است، این سؤال پدید می‌آید که پس خداوند باید جهان را بیافریند تا فیاض باشد؛ آیا این نوعی نیاز نیست؟
مگر خدای متعال از همه چیز بی‌نیاز نیست؛ پس چه نیازی به آفرینش جهان داشت؟ اگر بگویید خدا فیاض است، این سؤال پدید می‌آید که پس خداوند باید جهان را بیافریند تا فیاض باشد؛ آیا این نوعی نیاز نیست؟ برای روشن شدن بی‌نیازی خدا و هدف‌داری او در آفرینش، باید به مطالب زیر توجه کرد: یکم. هدف انسان در کارهایش، رسیدن به کمال یا رفع نقص است؛ برای مثال غذا می‌خورد تا رفع گرسنگی یا رفع نیاز بدن کند؛ لباس می‌پوشد تا خود را از سرما و گرما حفظ کند؛ ازدواج می‌کند برای ارضای نیازی که در این باره احساس می‌نماید؛ عبادت می‌کند تا به کمال نهایی و قرب الهی برسد و خدمت به خلق خدا می‌کند، تا کمالات عالی را کسب کند. اما خداوند، هیچ نقصی ندارد تا با افعالش، آن را برطرف سازد و کمالی را فاقد نیست، تا برای رسیدن به آن بکوشد. دوم. هدف در افعال الهی، ذات او است و غایتی خارج از او متصور نیست؛ زیرا کمالی ورای ذات الهی وجود ندارد تا خداوند به آن رو کند. پس او همچنان‌که مبدأ فعل و منشأ هستی است، غایت آن نیز می‌باشد: (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) (1). سوم. در رابطه با فلسفه آفرینش، نصوص دینی، متکلمان، فیلسوفان و عارفان پاسخ‌های متعددی مطرح کرده‌اند که هر یک، به گونه‌ای از معمّای آفرینش راز زدایی می‌کند و از زاویه‌ای بر آن نور می‌افشاند. آنچه به اقتضای سؤال در این مجال می‌آید، یکی از پاسخ‌های فیلسوفان است. در این انگاره‌ __________________________________________________ (1). بقره (2)، آیه 156. آفرینش، لازمه فیاض بودن ذاتی الهی است. توضیح اینکه: 1. خداوند واجب الوجود است. 2. واجب الوجود، هستی مطلق و وجود صرف است و همه کمالات وجودی را دارا است؛ بلکه عین همه آنها است. صفات کمالی او، عین ذات او است. او علم مطلق و قدرت مطلق و عین عدل و حکمت است. 3. لازمه کمال، فیاض بودن است و هر موجودی که کامل باشد، فیاض نیز هست. منع فیض ناشی از ناداری و ناتوانی و یا بخل است که همه نقص بوده و ز ساحت قدس پروردگار دور و با کمال مطلق او ناسازگار است. 4. با توجه به اینکه کمال مطلق، عین ذات الهی است و فیاض بودن خود کمال است، پس فیاض بودن عین ذات الهی است؛ یعنی، چنان نیست که ذات احدیت چیزی باشد و فیاضیت او چیز دیگر؛ بلکه ذات او- از آن جهت که ذات است- فیاض علی‌الاطلاق؛ بلکه عین فیاضیت است. 5. آفرینش، فعل الهی و فیض او و به عبارت دیگر، تجلّی فیاضیت الهی است. 6. آفرینش لازمه کمال ذاتی خداوند است. البته وقتی گفته می‌شود، آفرینش جهان لازمه کمال ذاتی خداوند است، به معنای آن نیست که خداوند در آفرینش جهان مجبور است؛ زیرا: الف. اختیار نیز کمال ذاتی او است؛ بنابراین هیچ عاملی از درون، او را وادار به کاری نمی‌کند. ب. ورای او نیز قدرتی نیست که او را جبراً به کاری وادارد. بنابراین مقصود از (لازمه کمال ذاتی)، این است که چون او فیاض است و افاضه وجود خیر است؛ حتماً جهان و انسان را در بهترین صورت ممکن می‌آفریند ودر این باره درنگ روا نمی‌دارد. چهارم. حکیمانه بودن یک فعل، لزوماً به معنای نیاز و حاجت‌مندی نیست. مسئله نیاز در افعال موجودات ناقص و نیازمند (مانند انسان)، تصورپذیر است؛ ولی در مورد فعل خداوند، پنداری نادرست است. او به آفرینش جهان نیازی نداشت. اما از آن رو که (وجود) کمال است و افاضه وجود نیز خیر و کمال و خودداری از آن بخل و نقص است؛ پس سزاوار است که خدای حکیم و کمال مطلق، جهان را بیافریند و آن را در غایت حکمت و لطافت ایجاد کند. بنابراین آفرینش الهی حکیمانه است؛ هر چند در مرتبه آفرینش، نه نیازی بود و نه نیازمندی. پنجم. انسانی که کار نیکی انجام می‌دهد تا کمالی را کسب کند، قبل از انجام دادن کار، تنها قابلیت کسب کمال مطلوب را دارا است؛ اما بالفعل دارای آن نیست و با انجام دادن کار، قابلیت خود را به فعلیت می‌رساند. اما خداوند هیچ کمالی را فاقد نیست؛ بلکه عین همه کمالات- از جمله فیاضیت- است. بنابراین او با آفرینش به فیاض بودن دست نمی‌یازد؛ بلکه چون واجد کمال فیاضیت است، جهان و انسان را می‌آفریند. از همین رو گفته شده است: آفرینش جهان لازمه فیاض بودن خداوند و تجلّی آن است؛ نه سبب فیاض شدن خداوند. بنابراین تلازم بین فیاضیت مطلقه الهی و آفرینش جهان، به معنای آن نیست که (خدا باید جهان را بیافریند تا فیاض باشد)؛ این تعبیر مستلزم نوعی نیاز است! دقت در توضیحات بالا نشان می‌دهد که مسئله برعکس است؛ یعنی، خداوند فیاض است و نتیجه آن، آفرینش جهان است. (1) __________________________________________________ (1). نگا: الف. عبداللَّه نصری، فلسفه خلقت انسان، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ دوم، 1379)؛ ب. همو، فلسفه آفرینش، (قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1382)؛ ج. محمدتقی جعفری، آفرینش و انسان، (قم: دارالتبلیغ اسلامی، چاپ دوم، بی‌تا).
عنوان سوال:

مگر خدای متعال از همه چیز بی‌نیاز نیست؛ پس چه نیازی به آفرینش جهان داشت؟ اگر بگویید خدا فیاض است، این سؤال پدید می‌آید که پس خداوند باید جهان را بیافریند تا فیاض باشد؛ آیا این نوعی نیاز نیست؟


پاسخ:

مگر خدای متعال از همه چیز بی‌نیاز نیست؛ پس چه نیازی به آفرینش جهان داشت؟ اگر بگویید خدا فیاض است، این سؤال پدید می‌آید که پس خداوند باید جهان را بیافریند تا فیاض باشد؛ آیا این نوعی نیاز نیست؟

برای روشن شدن بی‌نیازی خدا و هدف‌داری او در آفرینش، باید به مطالب زیر توجه کرد:
یکم. هدف انسان در کارهایش، رسیدن به کمال یا رفع نقص است؛ برای مثال غذا می‌خورد تا رفع گرسنگی یا رفع نیاز بدن کند؛ لباس می‌پوشد تا خود را از سرما و گرما حفظ کند؛ ازدواج می‌کند برای ارضای نیازی که در این باره احساس می‌نماید؛ عبادت می‌کند تا به کمال نهایی و قرب الهی برسد و خدمت به خلق خدا می‌کند، تا کمالات عالی را کسب کند. اما خداوند، هیچ نقصی ندارد تا با افعالش، آن را برطرف سازد و کمالی را فاقد نیست، تا برای رسیدن به آن بکوشد.
دوم. هدف در افعال الهی، ذات او است و غایتی خارج از او متصور نیست؛ زیرا کمالی ورای ذات الهی وجود ندارد تا خداوند به آن رو کند. پس او همچنان‌که مبدأ فعل و منشأ هستی است، غایت آن نیز می‌باشد: (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) (1).
سوم. در رابطه با فلسفه آفرینش، نصوص دینی، متکلمان، فیلسوفان و عارفان پاسخ‌های متعددی مطرح کرده‌اند که هر یک، به گونه‌ای از معمّای آفرینش راز زدایی می‌کند و از زاویه‌ای بر آن نور می‌افشاند. آنچه به اقتضای سؤال در این مجال می‌آید، یکی از پاسخ‌های فیلسوفان است. در این انگاره‌
__________________________________________________
(1). بقره (2)، آیه 156.

آفرینش، لازمه فیاض بودن ذاتی الهی است. توضیح اینکه:
1. خداوند واجب الوجود است.
2. واجب الوجود، هستی مطلق و وجود صرف است و همه کمالات وجودی را دارا است؛ بلکه عین همه آنها است. صفات کمالی او، عین ذات او است. او علم مطلق و قدرت مطلق و عین عدل و حکمت است.
3. لازمه کمال، فیاض بودن است و هر موجودی که کامل باشد، فیاض نیز هست. منع فیض ناشی از ناداری و ناتوانی و یا بخل است که همه نقص بوده و ز ساحت قدس پروردگار دور و با کمال مطلق او ناسازگار است.
4. با توجه به اینکه کمال مطلق، عین ذات الهی است و فیاض بودن خود کمال است، پس فیاض بودن عین ذات الهی است؛ یعنی، چنان نیست که ذات احدیت چیزی باشد و فیاضیت او چیز دیگر؛ بلکه ذات او- از آن جهت که ذات است- فیاض علی‌الاطلاق؛ بلکه عین فیاضیت است.
5. آفرینش، فعل الهی و فیض او و به عبارت دیگر، تجلّی فیاضیت الهی است.
6. آفرینش لازمه کمال ذاتی خداوند است.
البته وقتی گفته می‌شود، آفرینش جهان لازمه کمال ذاتی خداوند است، به معنای آن نیست که خداوند در آفرینش جهان مجبور است؛ زیرا:
الف. اختیار نیز کمال ذاتی او است؛ بنابراین هیچ عاملی از درون، او را وادار به کاری نمی‌کند.
ب. ورای او نیز قدرتی نیست که او را جبراً به کاری وادارد.
بنابراین مقصود از (لازمه کمال ذاتی)، این است که چون او فیاض است و افاضه وجود خیر است؛ حتماً جهان و انسان را در بهترین صورت ممکن می‌آفریند ودر این باره درنگ روا نمی‌دارد.

چهارم. حکیمانه بودن یک فعل، لزوماً به معنای نیاز و حاجت‌مندی نیست.
مسئله نیاز در افعال موجودات ناقص و نیازمند (مانند انسان)، تصورپذیر است؛ ولی در مورد فعل خداوند، پنداری نادرست است. او به آفرینش جهان نیازی نداشت. اما از آن رو که (وجود) کمال است و افاضه وجود نیز خیر و کمال و خودداری از آن بخل و نقص است؛ پس سزاوار است که خدای حکیم و کمال مطلق، جهان را بیافریند و آن را در غایت حکمت و لطافت ایجاد کند. بنابراین آفرینش الهی حکیمانه است؛ هر چند در مرتبه آفرینش، نه نیازی بود و نه نیازمندی.
پنجم. انسانی که کار نیکی انجام می‌دهد تا کمالی را کسب کند، قبل از انجام دادن کار، تنها قابلیت کسب کمال مطلوب را دارا است؛ اما بالفعل دارای آن نیست و با انجام دادن کار، قابلیت خود را به فعلیت می‌رساند. اما خداوند هیچ کمالی را فاقد نیست؛ بلکه عین همه کمالات- از جمله فیاضیت- است. بنابراین او با آفرینش به فیاض بودن دست نمی‌یازد؛ بلکه چون واجد کمال فیاضیت است، جهان و انسان را می‌آفریند. از همین رو گفته شده است: آفرینش جهان لازمه فیاض بودن خداوند و تجلّی آن است؛ نه سبب فیاض شدن خداوند.
بنابراین تلازم بین فیاضیت مطلقه الهی و آفرینش جهان، به معنای آن نیست که (خدا باید جهان را بیافریند تا فیاض باشد)؛ این تعبیر مستلزم نوعی نیاز است! دقت در توضیحات بالا نشان می‌دهد که مسئله برعکس است؛ یعنی، خداوند فیاض است و نتیجه آن، آفرینش جهان است. (1)
__________________________________________________
(1). نگا:
الف. عبداللَّه نصری، فلسفه خلقت انسان، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ دوم، 1379)؛
ب. همو، فلسفه آفرینش، (قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1382)؛
ج. محمدتقی جعفری، آفرینش و انسان، (قم: دارالتبلیغ اسلامی، چاپ دوم، بی‌تا).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین