اگر هدف از آفرینش، فیاضیت و رحمانیت است؛ چرا خداوند جهنم را آفرید؟
در ابتدا باید دانست اگر مدیریت و قاطعیت در کنار مهربانی و ملاطفت نباشد، ناهنجاری پیش میآید و نشانه ضعف و بیعدالتی است. از این رو اعتقاد به وجود جهنم آثار تربیتی فراوانی برای جلوگیری از زشتی و پلیدی دارد و اگر گفته شود، این گونه آثار برای مردم دنیا قابل قبول است اما در آخرت که کار از کار گذشته و چه گناهکاران عذاب بشوند و چه عذاب نشوند برای خداوند فرقی نمیکند! پس خوب است که خداوند در آخرت در جهنم چشم پوشی کند!! پاسخ داده می شود که چنین روشی نشانه خلاف وعده خدا و خلاف عدالت خداست و خداوند از هر دو خلاف و تخلف، منزّه و پاک است. علاوه بر اینکه عذاب های قیامت مانند برخی مجازات های دنیایی، قراردادی نیست که جریمه ها به انگیزه های مختلف افزایش و کاهش پیدا کند. بلکه عذاب ها، ظهور حقیقت اعمال زشت و پلید است، هم چنان که در همین دنیا وقتی کسی ناسزا میگوید، باطن ناسزاگویی کدورت درونی در طرفین است، لذا معنا ندارد که گفته شود، کدورت درونی از ناسزاگویی جدا شود مگر اینکه از طریق محبت و پشیمانی، آثار سوء کدورت کم رنگ یا محو شود. همین ارتباط در سطح قویتر درباره اعمال و عذاب قیامتی وجود دارد و از نگاه عرفانی حقیقت آن است که بهشت و جهنم، جدا از مسئله لقای پروردگار نیست؛ یعنی، (بهشت ها)، از آثار و لوازم لقای حضرت حق با اسمای (رحمت) و (مغفرت) است و (جهنم ها) از آثار و تبعات لقای پروردگار با اسمای (غضب) و (سخط) است. گفتنی است؛ هر وجود و موجودی در دنیا و نظام های دیگر و عوالم برتر و حتی آخرت، از آثار اسمای حسنی است. عوالم وجود، همه جلوه های اسما بوده و هر اسمی، آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلّی میکند. بنابراین دوزخ و یا بهشت، چیزی جز تجسّم عینی کردار انسان نیست. کیفر و یا پاداش اخروی مانند کیفرها و پاداش های دنیوی، امری قراردادی و اعتباری نیست؛ بلکه حقیقتی تکوینی و قهری است که از ناحیه خود انسان دامن گیر او شده و خود شخص، شعله های نار و یا بهشت را رقم میزند. کیفرهای اعتباری قابل وضع و رفع است، اما کیفر تکوینی باطن خود عمل است و عمل و کیفر دو روی یک سکه اند 2.1 در چنین رابطه ای وجود عمل سوء، مساوی با وجود کیفر است و بین آن دو فاصله ای نیست. از این رو قرآن میفرماید: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. وَ مَن جاءَ بِالسَّیئه فَکُبَت وُجوُههم فِی النّار هَل تُجزون إِلاّ ما کُنتم تَعمَلون)3؛ (هرکس نیکی به میان آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ایمنند و آنان که کردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افکنده می شوند. آیا پاداشی جز آنچه عمل میکردید خواهید داشت؟) در آیه دیگر آمده است: (یا أَیُّها الَّذِینَ کَفَروُا لا تَعْتَذِروُا الیَوم إِنَّما تُجْزُونما کُنتم تَعمَلون)4؛ (ای کسانی که کافر شده اید! امروز پوزش نخواهید. همانا پاداش کردارتان را میبینید). خداوند برای آنان ابزار سوخت و سوزی غیر از اعمال شان فراهم نکرده است؛ بلکه وجود ستمگر خود هیزم و ماده آتش زای جهنم است: (وَ أَما القاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهنَّم حَطَبا)5؛ (این بشر ملحد و ستمگر است که آتش جهنم را میافروزد و تنورش را گرم میسازد). بنابراین، باید از خدا در رابطه با چنین آتشی پروا داشت: (فَاتَّقوا النّار الَّتی وَقوُدها النّاس و الحِجارَة)6. قرآن به حقیقت و بدون ارتکاب مجاز و استعاره میفرماید: (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً)7؛ (در حقیقت کسانی که اموال یتیمان را از سر ظلم و ستم میخورند، جز این نیست که در شکم های خود آتش میخورند) با توجّه به مطالب ارائه شده میتوان به روشنی به وجود بهشت و جهنم گواهی داد. هر فردی در مسیر خود، با اسمی از اسمای ربوبی در ارتباط است. اگر آدمی در مقام طاعت باشد، با اسم (هادی) روبه رو است و خداوند با این اسم او را تربیت و ربوبیت میکند. اما اگر انسان در مقام طغیان و مخالفت با حضرت حقّ باشد، با اسم (منتقم) و (شدید العذاب) رو به رو خواهد بود 8. از دیدگاه قرآن نیز، جهنم و جهنم ها از آثار لقای پروردگار با اسمای (غضب)، (سخط)، (انتقام)، (طرد) و (ردّ ) است 9 و بهشت و بهشت ها از آثار لقای پروردگار با اسمای ( رحمت )، (غفور) ، (ودود) و (عفو) است 10. حال این پرسش مطرح می شود که چگونه میتوان برای خداوند متعال که وجودش، کمال محض و رحمانیت محض است اسمای غضب و سخط و انتقام، قابل تصوّر و توجیه باشد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید به این مقدمه دقیق و ژرف توجّه کرد که به یک نظر اسمای حسنای الهی، به (اسمای ذات) و (اسمای فعل) تقسیم می شوند. (اسمای ذات)، عبارت است از ظهورهای ذات غیبی با کمالات ذاتی؛ مانند اسم (حی)، (قادر) و (علیم) که همیشه برای خداوند ثابت است و ضدّ این صفات برای او معنا ندارد. در مقابل، (اسمای فعل) عبارت است از: اسمایی که از مقام فعل حق، انتزاع شده و به حضرت حق نسبت داده می شوند؛ مانند (خالق) و (رازق). با توجّه به این مقدمه در پاسخ به پرسش مذکور، میگوییم: اسمای (غضب)، (سخط)، (انتقام)، (طرد) و (ردّ) از جمله (اسمای فعل) بوده که در مقام فعل و از مقام فعل، انتزاع می شود؛ و در مقام ذات غیبی وجود ندارد؛ بلکه ذات، همه نور، کمال، خیر و خوبی است. به بیان دیگر، غضب و سخط، مانند حیات، علم و قدرت نیست که در مقام ذات با وجود واحد، وجود داشته و عین ذات حق باشد؛ بلکه در مقام ذات، خبری از غضب، سخط و انتقام نیست. آنچه در مقام ذات وجود دارد، صفات جمال است و این صفات، در مقام فعل، منشأ و مبدأ غضب و سخط می شود و انتقام خدا را پیش میآورد. حال در مقام فعل، چه چیزی پیش میآید که اسمای غضب، ظاهر می گردد و چه رخدادی تحقّق مییابد که موجب ظهور اسمای غضب می شود و شامل موجود خاص یا انسانی مخصوص می گردد؟ در پاسخ باید گفت: آنچه غضب و سخط را پیش میآورد، خصوصیات وجودی یک موجود است که با اسمای جمال حضرت حقّ سازش نداشته، متناسب با آنها نیست. وقتی انسانی با خصوصیت انکار خدا، ردّ فرمان های الهی، عدم قبول پیامبران او، دشمنی با احکام او و عصیان و طغیان، در برابر خداوند متعال قرار گرفت، غضب و سخط خداوند ظاهر می شود؛ زیرا کسی که معاند با خداوند است و با وصف مخالفت و مقاومت با او رو به رو می شود، با اسم (قهّار) او مواجه خواهد گشت. برای مثال، نور به همه جا میتابد و تابشش گسترده است. نور به هوا، سنگ، سفید، سیاه، خاک و به همه میتابد؛ ولی هوا و سفیدی، خاصیتی دارند که آن نور را به زیبایی تبدیل میکنند؛ یعنی، نور در چیزی که آن را قبول کند، این چنین جلوه و ظهور مییابد. اما آهن با تیرگی خود و مقاومتش، میخواهد نور را ردع و طرد کند؛ اما نور که ردع نمی شود. نور به همه میتابد؛ ولی این تابش در آهن به دلیل مقاومت آن و قبول نکردن نور به آتش یا حرارت تبدیل می شود. ما انسان ها نیز که با اسم (نور) ذات مقدس حق روبه رو میشویم، اگردلمان همچون آهن تیره و سنگین بود، آن نور را ردع و طرد می کنیم و آن نور تبدیل به عذاب و سخط می شود که آثارش جهنم و جهنم ها است. اما اگر همچون گل لطیف بودیم و روشنی آن نور را جذب کردیم و از مواهبش بهره مند شدیم، با اسمای رحمت او مواجه میشویم که آثارش بهشت و بهشت ها است 11. خلاصه آنکه جهنم از آثار اسمای غضب خداوند است و این اسما، در مقام فعل پیش میآید و از مقام فعل انتزاع می شود؛ نه از مقام ذات خداوند که همه اش خیر و جمال و نور است. اعمال، روش ها، رنگ ها و خصوصیت هایی که متناسب با اسمای رحمت نیست، زمینه ای برای پیش آمدن غضب و سخط خداوند است و آثار آن عذاب، رنج، ناراحتی، سوزش و درد وصف ناشدنی (جهنم یا جهنم ها) است. باید با تضرّع و گریه از خداوند خواست ما را با اسمای رحمت خود مواجه سازد و لقای ما با چهره رحمتش باشد. زاری و گریه قوی سرمایه ای است رحمت کلّی قویتر دایه ای است دایه و مادر بهانه جو بود تا که کی آن طفل او گریان شود طفل حاجات شما را آفرید تا بنالید و شود شیرش پدید گفت (أَدْعُواللّه ) بیزاری مباش تا بجوشد شیرهای مهرهاش 12 چون بگریانم، بجوشد رحمتم آن خروشنده بنوشد نعمتم گر نخواهم داد، خود ننمایمش چونْش کردم بسته دل بگشایمش رحمتم موقوف آن خوش گریه هاست چون گریست، از بحر رحمت موج خاست 13 پی نوشت: 1. الرحمن 55، آیات 43 و 44. 2. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: محمدحسن قدردان قراملکی، جهنم چرا؟، قم: بوستان کتاب. 3. نمل 27، آیه 90-89. 4. تحریم 66،آیه 7. 5. جن 72، آیه 15. 6. بقره 2، آیه 24. 7. نساء 4، آیه 10. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الف. معادشناسی مجموعه چلچراغ حکمت، حمیدرضا شاکرین، تهران، کانون اندیشه جوان. ب. معادشناسی، محمدحسن قدردان قراملکی 8. در این باب نگا: محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج 1، صص 95 123. 9. آل عمران 3، آیات 87، 88، 162؛ انفال (8)، آیه 16 و... 10. آل عمران 3، آیات 132 و 133؛ نساء (4)، آیات 174 و 175؛ توبه (9)، آیات 20 22 و... 11. محمد شجاعی، بازگشت به هستی، صص 83 104. 12. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات 1951 1954. 13. همان، ابیات 373 375. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

اگر هدف از آفرینش، فیاضیت و رحمانیت است؛ چرا خداوند جهنم را آفرید؟


پاسخ:

در ابتدا باید دانست اگر مدیریت و قاطعیت در کنار مهربانی و ملاطفت نباشد، ناهنجاری پیش میآید و نشانه ضعف و بیعدالتی است. از این رو اعتقاد به وجود جهنم آثار تربیتی فراوانی برای جلوگیری از زشتی و پلیدی دارد و اگر گفته شود، این گونه آثار برای مردم دنیا قابل قبول است اما در آخرت که کار از کار گذشته و چه گناهکاران عذاب بشوند و چه عذاب نشوند برای خداوند فرقی نمیکند! پس خوب است که خداوند در آخرت در جهنم چشم پوشی کند!!
پاسخ داده می شود که چنین روشی نشانه خلاف وعده خدا و خلاف عدالت خداست و خداوند از هر دو خلاف و تخلف، منزّه و پاک است.
علاوه بر اینکه عذاب های قیامت مانند برخی مجازات های دنیایی، قراردادی نیست که جریمه ها به انگیزه های مختلف افزایش و کاهش پیدا کند. بلکه عذاب ها، ظهور حقیقت اعمال زشت و پلید است، هم چنان که در همین دنیا وقتی کسی ناسزا میگوید، باطن ناسزاگویی کدورت درونی در طرفین است، لذا معنا ندارد که گفته شود، کدورت درونی از ناسزاگویی جدا شود مگر اینکه از طریق محبت و پشیمانی، آثار سوء کدورت کم رنگ یا محو شود. همین ارتباط در سطح قویتر درباره اعمال و عذاب قیامتی وجود دارد و از نگاه عرفانی حقیقت آن است که بهشت و جهنم، جدا از مسئله لقای پروردگار نیست؛ یعنی، (بهشت ها)، از آثار و لوازم لقای حضرت حق با اسمای (رحمت) و (مغفرت) است و (جهنم ها) از آثار و تبعات لقای پروردگار با اسمای (غضب) و (سخط) است. گفتنی است؛ هر وجود و موجودی در دنیا و نظام های دیگر و عوالم برتر و حتی آخرت، از آثار اسمای حسنی است. عوالم وجود، همه جلوه های اسما بوده و هر اسمی، آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلّی میکند.
بنابراین دوزخ و یا بهشت، چیزی جز تجسّم عینی کردار انسان نیست. کیفر و یا پاداش اخروی مانند کیفرها و پاداش های دنیوی، امری قراردادی و اعتباری نیست؛ بلکه حقیقتی تکوینی و قهری است که از ناحیه خود انسان دامن گیر او شده و خود شخص، شعله های نار و یا بهشت را رقم میزند. کیفرهای اعتباری قابل وضع و رفع است، اما کیفر تکوینی باطن خود عمل است و عمل و کیفر دو روی یک سکه اند 2.1 در چنین رابطه ای وجود عمل سوء، مساوی با وجود کیفر است و بین آن دو فاصله ای نیست. از این رو قرآن میفرماید:
(مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. وَ مَن جاءَ بِالسَّیئه فَکُبَت وُجوُههم فِی النّار هَل تُجزون إِلاّ ما کُنتم تَعمَلون)3؛
(هرکس نیکی به میان آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ایمنند و آنان که کردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افکنده می شوند. آیا پاداشی جز آنچه عمل میکردید خواهید داشت؟)
در آیه دیگر آمده است:
(یا أَیُّها الَّذِینَ کَفَروُا لا تَعْتَذِروُا الیَوم إِنَّما تُجْزُونما کُنتم تَعمَلون)4؛
(ای کسانی که کافر شده اید! امروز پوزش نخواهید. همانا پاداش کردارتان را میبینید).
خداوند برای آنان ابزار سوخت و سوزی غیر از اعمال شان فراهم نکرده است؛ بلکه وجود ستمگر خود هیزم و ماده آتش زای جهنم است:
(وَ أَما القاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهنَّم حَطَبا)5؛
(این بشر ملحد و ستمگر است که آتش جهنم را میافروزد و تنورش را گرم میسازد).
بنابراین، باید از خدا در رابطه با چنین آتشی پروا داشت:
(فَاتَّقوا النّار الَّتی وَقوُدها النّاس و الحِجارَة)6.
قرآن به حقیقت و بدون ارتکاب مجاز و استعاره میفرماید:
(إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً)7؛
(در حقیقت کسانی که اموال یتیمان را از سر ظلم و ستم میخورند، جز این نیست که در شکم های خود آتش میخورند)
با توجّه به مطالب ارائه شده میتوان به روشنی به وجود بهشت و جهنم گواهی داد.
هر فردی در مسیر خود، با اسمی از اسمای ربوبی در ارتباط است. اگر آدمی در مقام طاعت باشد، با اسم (هادی) روبه رو است و خداوند با این اسم او را تربیت و ربوبیت میکند. اما اگر انسان در مقام طغیان و مخالفت با حضرت حقّ باشد، با اسم (منتقم) و (شدید العذاب) رو به رو خواهد بود 8.
از دیدگاه قرآن نیز، جهنم و جهنم ها از آثار لقای پروردگار با اسمای (غضب)، (سخط)، (انتقام)، (طرد) و (ردّ ) است 9 و بهشت و بهشت ها از آثار لقای پروردگار با اسمای ( رحمت )، (غفور) ، (ودود) و (عفو) است 10.
حال این پرسش مطرح می شود که چگونه میتوان برای خداوند متعال که وجودش، کمال محض و رحمانیت محض است اسمای غضب و سخط و انتقام، قابل تصوّر و توجیه باشد؟
برای پاسخ به این پرسش، باید به این مقدمه دقیق و ژرف توجّه کرد که به یک نظر اسمای حسنای الهی، به (اسمای ذات) و (اسمای فعل) تقسیم می شوند.
(اسمای ذات)، عبارت است از ظهورهای ذات غیبی با کمالات ذاتی؛ مانند اسم (حی)، (قادر) و (علیم) که همیشه برای خداوند ثابت است و ضدّ این صفات برای او معنا ندارد.
در مقابل، (اسمای فعل) عبارت است از: اسمایی که از مقام فعل حق، انتزاع شده و به حضرت حق نسبت داده می شوند؛ مانند (خالق) و (رازق).
با توجّه به این مقدمه در پاسخ به پرسش مذکور، میگوییم: اسمای (غضب)، (سخط)، (انتقام)، (طرد) و (ردّ) از جمله (اسمای فعل) بوده که در مقام فعل و از مقام فعل، انتزاع می شود؛ و در مقام ذات غیبی وجود ندارد؛ بلکه ذات، همه نور، کمال، خیر و خوبی است.
به بیان دیگر، غضب و سخط، مانند حیات، علم و قدرت نیست که در مقام ذات با وجود واحد، وجود داشته و عین ذات حق باشد؛ بلکه در مقام ذات، خبری از غضب، سخط و انتقام نیست. آنچه در مقام ذات وجود دارد، صفات جمال است و این صفات، در مقام فعل، منشأ و مبدأ غضب و سخط می شود و انتقام خدا را پیش میآورد.
حال در مقام فعل، چه چیزی پیش میآید که اسمای غضب، ظاهر می گردد و چه رخدادی تحقّق مییابد که موجب ظهور اسمای غضب می شود و شامل موجود خاص یا انسانی مخصوص می گردد؟ در پاسخ باید گفت: آنچه غضب و سخط را پیش میآورد، خصوصیات وجودی یک موجود است که با اسمای جمال حضرت حقّ سازش نداشته، متناسب با آنها نیست.
وقتی انسانی با خصوصیت انکار خدا، ردّ فرمان های الهی، عدم قبول پیامبران او، دشمنی با احکام او و عصیان و طغیان، در برابر خداوند متعال قرار گرفت، غضب و سخط خداوند ظاهر می شود؛ زیرا کسی که معاند با خداوند است و با وصف مخالفت و مقاومت با او رو به رو می شود، با اسم (قهّار) او مواجه خواهد گشت.
برای مثال، نور به همه جا میتابد و تابشش گسترده است. نور به هوا، سنگ، سفید، سیاه، خاک و به همه میتابد؛ ولی هوا و سفیدی، خاصیتی دارند که آن نور را به زیبایی تبدیل میکنند؛ یعنی، نور در چیزی که آن را قبول کند، این چنین جلوه و ظهور مییابد. اما آهن با تیرگی خود و مقاومتش، میخواهد نور را ردع و طرد کند؛ اما نور که ردع نمی شود. نور به همه میتابد؛ ولی این تابش در آهن به دلیل مقاومت آن و قبول نکردن نور به آتش یا حرارت تبدیل می شود.
ما انسان ها نیز که با اسم (نور) ذات مقدس حق روبه رو میشویم، اگردلمان همچون آهن تیره و سنگین بود، آن نور را ردع و طرد می کنیم و آن نور تبدیل به عذاب و سخط می شود که آثارش جهنم و جهنم ها است. اما اگر همچون گل لطیف بودیم و روشنی آن نور را جذب کردیم و از مواهبش بهره مند شدیم، با اسمای رحمت او مواجه میشویم که آثارش بهشت و بهشت ها است 11.
خلاصه آنکه جهنم از آثار اسمای غضب خداوند است و این اسما، در مقام فعل پیش میآید و از مقام فعل انتزاع می شود؛ نه از مقام ذات خداوند که همه اش خیر و جمال و نور است. اعمال، روش ها، رنگ ها و خصوصیت هایی که متناسب با اسمای رحمت نیست، زمینه ای برای پیش آمدن غضب و سخط خداوند است و آثار آن عذاب، رنج، ناراحتی، سوزش و درد وصف ناشدنی (جهنم یا جهنم ها) است.
باید با تضرّع و گریه از خداوند خواست ما را با اسمای رحمت خود مواجه سازد و لقای ما با چهره رحمتش باشد.
زاری و گریه قوی سرمایه ای است
رحمت کلّی قویتر دایه ای است
دایه و مادر بهانه جو بود
تا که کی آن طفل او گریان شود
طفل حاجات شما را آفرید
تا بنالید و شود شیرش پدید
گفت (أَدْعُواللّه ) بیزاری مباش
تا بجوشد شیرهای مهرهاش 12
چون بگریانم، بجوشد رحمتم
آن خروشنده بنوشد نعمتم
گر نخواهم داد، خود ننمایمش
چونْش کردم بسته دل بگشایمش
رحمتم موقوف آن خوش گریه هاست
چون گریست، از بحر رحمت موج خاست 13
پی نوشت:
1. الرحمن 55، آیات 43 و 44.
2. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: محمدحسن قدردان قراملکی، جهنم چرا؟، قم: بوستان کتاب.
3. نمل 27، آیه 90-89.
4. تحریم 66،آیه 7.
5. جن 72، آیه 15.
6. بقره 2، آیه 24.
7. نساء 4، آیه 10.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. معادشناسی مجموعه چلچراغ حکمت، حمیدرضا شاکرین، تهران، کانون اندیشه جوان.
ب. معادشناسی، محمدحسن قدردان قراملکی
8. در این باب نگا: محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج 1، صص 95 123.
9. آل عمران 3، آیات 87، 88، 162؛ انفال (8)، آیه 16 و...
10. آل عمران 3، آیات 132 و 133؛ نساء (4)، آیات 174 و 175؛ توبه (9)، آیات 20 22 و...
11. محمد شجاعی، بازگشت به هستی، صص 83 104.
12. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات 1951 1954.
13. همان، ابیات 373 375.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین