پاسخ – اصلی ترین دغدغه ی ذهن ما این است که دو اراده ی ظاهرا موازی بر یک مسئله ی خاص می خواهد اعمال بشود . یکی اراده ی من است بعنوان کسی که کنش گر اصلی آن اتقاق ، رفتار ، واقعه یا انتخاب است و یک اراده ی الهی بعنوان اراده ی حاکم بر خقلت و آفرینش ، سوال اینجاست که این دو اراده کدامیک بر دیگری حاکم است یعنی وقتی رفتاری از من سر می زند کاری را می کنم یا نمی کنم ، رفتار ارادی رفتاری است که من می توانم بکنم یا می توانم نکنم یا اجباری است یا ممنوع است . رفتاری اتفاق می افتد که من احساس می کنم در آن اختیار دارم و سوال این است که این رفتار به اراده ی من اتفاق افتاد یا این اراده ی من یک توهم ظاهری بیشتر نبوده است . یعنی من خیال می کنم که این کار را کرده ام ، در واقع من مثل یک عروسک خیمه شب بازی هستم که دیگری با چند تا نخ من را وادار می کند که کاری را بکنم یا نکنم و بعد من توهم پیدا کرده ام که من خودم دارم این کار را می کنم و آن عروسک خودش باورش شده که خودش دارد این کار را می کند . حالا رفتاری از من سر زده ، پیروزی یا شکستی اتفاق افتاده است ، این پیروزی و شکست نتیجه ی خروجی اراده ،اختیار ، نقشه ،برنامه ریزی ، سعی ، کوشش و استعداد من است یا من عروسکی هستم با قصه ای از پیش نوشته شده ، نخ های من را به نحویی حرکت داده اند که منجر به این اتفاق شده است . دعوای میان عشایل و معتضله همین است . عشایل معتقد هستند که نخ ما دست خداست ، اگر اراده ای هم هست ، توهم اراده است نه خود اراده ، معتضله به تفویض مطلق اعتقاد دارند . آنها می گویند که درست است که خدا ما را خلق کرده است ولی ما را در تمشیت امور دنیا مختار مطلق گذاشته است و خدا دخالتی در امور زندگی ما ندارد. شیعیه امامیه یک نگاه متعادلی در این وسط دارد . امام فرمودند نه جبر مطلق نه اختیار مطلق بلکه امری بین این دو امر . بنظر می آید که سوال اصلی همان وسط است . بین یعنی پنجاه پنجاه یا نزدیکتر به جبر یا نزدیکتر به اختیار ؟ تبیین ما این است که آدمی سر چهار راه ایستاده است و در ایجاد این راهها دخالتی نداشته است یعنی در اینکه چند تا راه باشد دخالتی نداشته است . در ساخت و تبیین این راهها هم دحالت نداشته است . در ایجاد و نسبت بین راه و مقصد هم دخالتی نداشته است . یک کسی چهار راه ساخته و در جلوی راه او گذاشته و هر کدام از این راهها را به شهر یا ساختمانی یا ... منتهی کرده است . چیزی که در اختیار این انسان است این است که می تواند یکی از این چند تا راه را برود و هیچ چیز نمی تواند این اختیار را از او بگیرد . اما او باید یادش باشد که اگر از راه اول رفت به مقصد مشخصی می رسد و اگر از راه دوم رفت ناگزیر به مقصد مشخص دیگری می رسد . او نمی تواند بگوید که چون من اراده دارم می خواهم از راه اول بروم و به مقصد راه دوم برسم و چنین قدرتی را ندارد .چیزی که ما بعنوان تقدیر ، قدر ، قضا ، حکم الهی و مقدر الهی یاد می کنیم در تبین آن راههاست . مثلا شما نمی توانید بگویید که من رعایت بهداشت را نمی کنم ولی چون انسان مختاری هستم آدم سالمی خواهم بود . این امکان ندارد زیرا اگر شما می خواهید انسان سالمی باشید باید رعایت بهداشت و سلامتی را بکنید .حالا دو تا راه جلوی شما هست .یکی رعایت کردن بهداشت و یکی رعایت نکردن بهداشت . اگر شما رعایت بهداشت را کردی به سلامت ختم می شود ولی اگر رعایت بهداشت را نکردی به بیماری ختم می شود . آیا شما قضای الهی را تغییر داده ای ؟ خیر . این حکمی است که اتفاق افتاده است که هر کسی که رعایت بهداشت را بکند سالم است و هرکس رعایت نکند بیمار است و این حکم الهی است . امیر المومنین زیر دیواری نشستند و به دیوار تکیه دادند و احساس کردند که دیوار سست است و در حال ریزش است . ایشان بلا فاصله بلند شدند و زیر دیوار دیگری نشستند . یکی گفت که پسر ابوطالب از قضا و قدر الهی فرار می کند ؟ منطق این فرد این بود که اگر خدا بخواهد دیوار سست خراب نمی شود و تو که از زیر این دیوار بلند می شوی به خدا اعتقاد نداری زیرا اگر خدا بخواهد دیوار سست هم خراب نمی شود. امیرالمومنین فرمودند : پسر ابوطالب از قضای و قدر الهی به قضا و قدر الهی فرار می کند یعنی اینکه دیوار سست خراب شود قضا و قدر الهی است و اینکه دیوار محکم خراب نمی شود این هم قضا و قدرالهی است . این من هستم که می توانم از قدر یک و قدر دو آن را انتخاب کنم که واقعا به مصلحت من است . یعنی اگر من پای دیوار سست نشستم و خراب شد، قضا و قدر الهی بود ولی قضا و قدری که من آنرا انتخاب کرده ام . خداوند تقدیر کرده است که بنای محکم خراب نشود و خدا مقدر کرده است که دیوار سست خراب بشود . اگر تو به خدا ایمان داری ، قضا و قدر الهی را بفهم و درست با آن کنار بیا . اینکه دیوار سست خراب بشود مقدر الهی است ، مقدری است که تو آنرا انتخاب کرده ای . پس ضمن اینکه گستره ی قضا و قدر خداوند بسیار گسترده است ، گستره ی انتخاب ها و اختیارهای ما هم خیلی گسترده است . مهم این است که ما بتوانیم اینها را با هم سازگار بکنیم . خداوند تقدیر می کند و این بنده است که در میان انواع مقدرات بنا به تدبیر خودش کدام را بر می گزیند . خداوند تقدیر می کند و این بنده است که در میان انواع مقدرات ، بنا به تدبیر خودش ، یکی را بر می گزیند . یعنی اینکه من تلاش کنم و به نتیجه می رسم ، این تقدیر الهی است ؟ اینکه من انسان با پشتکاری باشم و به مطلوب می رسم تدبیر الهی است ؟ اینکه من انسان تنبلی باشم و همواره ناکام باشم تدبیر الهی است ؟ اینکه اگر برای دیگران بد بخواهم ، برای خودم بد می جوشد تقدیر الهی است ؟ اینکه اگر من به دیگران کمک کنم خودم بی پشتوانه نمی مانم تقدیرالهی است ؟ من نمی توانم بگویم که من برای دیگران بد می خواهم ولی چون انسان با اراده ای هستم برای خودم خوب درست می کنم . خیر این دست شما نیست . قضا و قدر الهی یعنی مجموعه ی قوانین موضوعی الهی نوامیس خلقت ، مقرارت و ضوابطی است که تمام خلقت بر آنها استوار است . شما با شناخت آنها و انتخاب مدبرانه ، خودتان را در بهترین تقدیر قرار می دهید .
پاسخ – اصلی ترین دغدغه ی ذهن ما این است که دو اراده ی ظاهرا موازی بر یک مسئله ی خاص می خواهد اعمال بشود . یکی اراده ی من است بعنوان کسی که کنش گر اصلی آن اتقاق ، رفتار ، واقعه یا انتخاب است و یک اراده ی الهی بعنوان اراده ی حاکم بر خقلت و آفرینش ، سوال اینجاست که این دو اراده کدامیک بر دیگری حاکم است یعنی وقتی رفتاری از من سر می زند کاری را می کنم یا نمی کنم ، رفتار ارادی رفتاری است که من می توانم بکنم یا می توانم نکنم یا اجباری است یا ممنوع است . رفتاری اتفاق می افتد که من احساس می کنم در آن اختیار دارم و سوال این است که این رفتار به اراده ی من اتفاق افتاد یا این اراده ی من یک توهم ظاهری بیشتر نبوده است . یعنی من خیال می کنم که این کار را کرده ام ، در واقع من مثل یک عروسک خیمه شب بازی هستم که دیگری با چند تا نخ من را وادار می کند که کاری را بکنم یا نکنم و بعد من توهم پیدا کرده ام که من خودم دارم این کار را می کنم و آن عروسک خودش باورش شده که خودش دارد این کار را می کند . حالا رفتاری از من سر زده ، پیروزی یا شکستی اتفاق افتاده است ، این پیروزی و شکست نتیجه ی خروجی اراده ،اختیار ، نقشه ،برنامه ریزی ، سعی ، کوشش و استعداد من است یا من عروسکی هستم با قصه ای از پیش نوشته شده ، نخ های من را به نحویی حرکت داده اند که منجر به این اتفاق شده است . دعوای میان عشایل و معتضله همین است . عشایل معتقد هستند که نخ ما دست خداست ، اگر اراده ای هم هست ، توهم اراده است نه خود اراده ، معتضله به تفویض مطلق اعتقاد دارند . آنها می گویند که درست است که خدا ما را خلق کرده است ولی ما را در تمشیت امور دنیا مختار مطلق گذاشته است و خدا دخالتی در امور زندگی ما ندارد. شیعیه امامیه یک نگاه متعادلی در این وسط دارد . امام فرمودند نه جبر مطلق نه اختیار مطلق بلکه امری بین این دو امر . بنظر می آید که سوال اصلی همان وسط است . بین یعنی پنجاه پنجاه یا نزدیکتر به جبر یا نزدیکتر به اختیار ؟
تبیین ما این است که آدمی سر چهار راه ایستاده است و در ایجاد این راهها دخالتی نداشته است یعنی در اینکه چند تا راه باشد دخالتی نداشته است . در ساخت و تبیین این راهها هم دحالت نداشته است . در ایجاد و نسبت بین راه و مقصد هم دخالتی نداشته است . یک کسی چهار راه ساخته و در جلوی راه او گذاشته و هر کدام از این راهها را به شهر یا ساختمانی یا ... منتهی کرده است . چیزی که در اختیار این انسان است این است که می تواند یکی از این چند تا راه را برود و هیچ چیز نمی تواند این اختیار را از او بگیرد . اما او باید یادش باشد که اگر از راه اول رفت به مقصد مشخصی می رسد و اگر از راه دوم رفت ناگزیر به مقصد مشخص دیگری می رسد . او نمی تواند بگوید که چون من اراده دارم می خواهم از راه اول بروم و به مقصد راه دوم برسم و چنین قدرتی را ندارد .چیزی که ما بعنوان تقدیر ، قدر ، قضا ، حکم الهی و مقدر الهی یاد می کنیم در تبین آن راههاست . مثلا شما نمی توانید بگویید که من رعایت بهداشت را نمی کنم ولی چون انسان مختاری هستم آدم سالمی خواهم بود . این امکان ندارد زیرا اگر شما می خواهید انسان سالمی باشید باید رعایت بهداشت و سلامتی را بکنید .حالا دو تا راه جلوی شما هست .یکی رعایت کردن بهداشت و یکی رعایت نکردن بهداشت . اگر شما رعایت بهداشت را کردی به سلامت ختم می شود ولی اگر رعایت بهداشت را نکردی به بیماری ختم می شود . آیا شما قضای الهی را تغییر داده ای ؟ خیر . این حکمی است که اتفاق افتاده است که هر کسی که رعایت بهداشت را بکند سالم است و هرکس رعایت نکند بیمار است و این حکم الهی است . امیر المومنین زیر دیواری نشستند و به دیوار تکیه دادند و احساس کردند که دیوار سست است و در حال ریزش است . ایشان بلا فاصله بلند شدند و زیر دیوار دیگری نشستند . یکی گفت که پسر ابوطالب از قضا و قدر الهی فرار می کند ؟ منطق این فرد این بود که اگر خدا بخواهد دیوار سست خراب نمی شود و تو که از زیر این دیوار بلند می شوی به خدا اعتقاد نداری زیرا اگر خدا بخواهد دیوار سست هم خراب نمی شود. امیرالمومنین فرمودند : پسر ابوطالب از قضای و قدر الهی به قضا و قدر الهی فرار می کند یعنی اینکه دیوار سست خراب شود قضا و قدر الهی است و اینکه دیوار محکم خراب نمی شود این هم قضا و قدرالهی است . این من هستم که می توانم از قدر یک و قدر دو آن را انتخاب کنم که واقعا به مصلحت من است . یعنی اگر من پای دیوار سست نشستم و خراب شد، قضا و قدر الهی بود ولی قضا و قدری که من آنرا انتخاب کرده ام . خداوند تقدیر کرده است که بنای محکم خراب نشود و خدا مقدر کرده است که دیوار سست خراب بشود . اگر تو به خدا ایمان داری ، قضا و قدر الهی را بفهم و درست با آن کنار بیا . اینکه دیوار سست خراب بشود مقدر الهی است ، مقدری است که تو آنرا انتخاب کرده ای . پس ضمن اینکه گستره ی قضا و قدر خداوند بسیار گسترده است ، گستره ی انتخاب ها و اختیارهای ما هم خیلی گسترده است . مهم این است که ما بتوانیم اینها را با هم سازگار بکنیم . خداوند تقدیر می کند و این بنده است که در میان انواع مقدرات بنا به تدبیر خودش کدام را بر می گزیند . خداوند تقدیر می کند و این بنده است که در میان انواع مقدرات ، بنا به تدبیر خودش ، یکی را بر می گزیند . یعنی اینکه من تلاش کنم و به نتیجه می رسم ، این تقدیر الهی است ؟ اینکه من انسان با پشتکاری باشم و به مطلوب می رسم تدبیر الهی است ؟ اینکه من انسان تنبلی باشم و همواره ناکام باشم تدبیر الهی است ؟ اینکه اگر برای دیگران بد بخواهم ، برای خودم بد می جوشد تقدیر الهی است ؟ اینکه اگر من به دیگران کمک کنم خودم بی پشتوانه نمی مانم تقدیرالهی است ؟ من نمی توانم بگویم که من برای دیگران بد می خواهم ولی چون انسان با اراده ای هستم برای خودم خوب درست می کنم . خیر این دست شما نیست . قضا و قدر الهی یعنی مجموعه ی قوانین موضوعی الهی نوامیس خلقت ، مقرارت و ضوابطی است که تمام خلقت بر آنها استوار است . شما با شناخت آنها و انتخاب مدبرانه ، خودتان را در بهترین تقدیر قرار می دهید .
- [سایر] اختیار انسان چطور با علم خداوند به اسرار درونی او و بحث قضا و قدر جور در می آید؟
- [سایر] درباره کتب تفسیری توضیحاتی بفرمایید؟
- [سایر] درباره تشبیهات قرآنی توضیحاتی بفرمایید؟
- [سایر] در مورد ماهیت علویان کشور سوریه توضیحاتی ارائه فرمایید. و بفرمایید که آیا با مذهب شیعه ی امامیه ارتباطی دارند یا خیر؟
- [سایر] در مورد (فرقه قرآنیون) توضیحاتی بفرمایید.
- [سایر] در مورد بدن مثالی توضیحاتی بفرمایید .
- [سایر] در رابطه با عرفانهای نوظهور توضیحاتی بفرمایید .
- [سایر] توضیحاتی در رابطه با واسطه وحی بفرمایید؟
- [سایر] توضیحاتی در رابطه با عرش بفرمایید؟
- [سایر] درباره وجه تسمیه قرآن مجید توضیحاتی ارائه بفرمایید؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] جائز نیست امام جمعه خطبه ها را آن قدر طولانی کند که وقت نماز بگذرد، و الا باید نماز ظهر را بخواند، زیرا نماز جمعه در خارج وقت آن قضا ندارد.
- [آیت الله بهجت] کافر اصلی، به جمیع اقسام آن، در صورتی که مسلمان شود، نمازهای سابق او قضا ندارد، و امّا مسلمانی که نماز نخوانده اگر چه معذور بوده یا مسلمانی که مرتد شده، اگر چه مرتد فطری باشد بنابر اظهر، و یامسلمانی که محکوم به کفر است، مثل خوارج، در صورت توبه بر همه اینها قضا لازم است، ولی مسلمانی که شیعه شده و نمازهایش را قبلاً مطابق مذهب خودش یا مطابق مذهب شیعه با نیت قربت خوانده است بنابراظهر قضا براو واجب نیست. و امّا اگر اصلاً نمازش را نخوانده باید قضا کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر برای حرم یکی از امامان یا امامزادگان نذر کند و مصرف معینی را در نظر نگرفته باشد باید ان را در تعمیر و روشنایی و فرش حرم و مانند اینها مصرف کند
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر در ماه رمضان، بعد از نظر کردن خود به افق صاف مطمئن شود که صبح نشده و کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، قضا لازم نیست. همچنین اگر اطمینان کند که مغرب شده و افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده قضا ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که نشانه های مرگ را در خود می بیند اگر نماز و روزه قضا دارد باید وصیت کند که از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند بلکه اگر مال هم نداشته باشد ولی احتمال بدهد کسی بدون آنکه چیزی بگیرد آنها را انجام می دهد باز هم واجب است وصیت نماید، و اگر قضای نماز و روزه او به تفصیلی که در بحث نماز قضا گفته شده بر پسر بزرگترش واجب باشد به او اطلاع دهد یا وصیت کند که برای او بجا آورند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . باید موقع اعلان، جنس چیزی را که پیدا کرده معین نماید، بلکه به نحوی که در نظر عرف صدق تعریف کند، مثل اینکه بگوید: کتابی پیدا کرده ام یا لباسی، و اگر همین قدر بگوید: چیزی پیدا کرده ام کافی نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که نشانههای مرگ را در خود میبیند، اگر نماز وروزه قضا دارد، باید وصیّت کند که از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولی احتمال بدهد کسی بدون آن که چیزی بگیرد آنها را انجام میدهد، بازهم واجب است وصیّت نماید و اگر قضای نماز وروزه او به تفصیلی که در بحث نماز و روزه گفته شد، بر پسر بزرگش واجب باشد، باید به او اطلاع دهد یا وصیّت کند که برای او بجا آورند.
- [آیت الله بهجت] کسی که چند نماز از او قضا شده و تعداد آنها را نمی داند مثلاً نمی داند چهار تا بوده یا پنج تا ، چنانچه برای او مشکل نیست و عسر و حرج در کار نباشد ، لازم است آن قدر نماز بخواند تا علم پیدا کند به مقدار نمازهای قضا شده یا اینکه بیشتر نماز قضا خوانده است ، و اگر تحصیل علم ممکن نیست ، به مقداری که اطمینان پیدا کند نماز بخواند ، و اگر آن هم نشد به قدری که گمان پیدا کند ، و این احتیاطات در صورتی است که می داند یا احتمال می دهد که سابقاً مقدار آنها را می دانسته و الاّ فقط به قدری که یقین دارد نماز بخواند و در مورد مقدار بیشتر ، احتیاط کردن خوب است ولی ظاهر این است که لازم نیست .
- [آیت الله سیستانی] اگر برای حرم یکی از امامان ، یا امامزادگان نذر کند و مصرف معیّنی را در نظر نداشته باشد ، باید آن را در تعمیر و روشنائی و فرش حرم و مانند اینها مصرف کند ، و اگر ممکن نشد یا آن حرم بکلی بی نیاز بود ، در راه کمک به زوّار مستمند آن حرم مصرف نماید .
- [آیت الله خوئی] مسافری که میخواهد ده روز در محلی بماند، اگر از اول قصد داشته باشد که در بین ده روز به اطراف آنجا که به قدر ترخص یا بیشتر دور باشد، برود، اگر مدت رفت و آمدش مثلًا به انداز یک یا دو ساعت است که در نظر عرف با اقامت ده روز منافات ندارد، نماز را تمام بخواند و اگر مدت از این بیشتر باشد احتیاطاً بین شکسته و تمام جمع نماید، و اگر تمام یا بیشتر روز باشد نماز شکسته است.