آیات و روایات نیز یافته های عقل را در زمینه ی مجرد بودن نفس انسان تأیید می کنند. برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم: (سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الاَْزْواجَ کُلَّها مِمّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا یَعْلَمُونَ)؛[1] منزه است کسی که تمام زوج ها را آفرید، از آنچه زمین می رویاند، و از خودشان و از آنچه نمی دانید. این آیه ی شریفه اجزای تشکیل دهنده ی ازواج را سه چیز معرفی می کند: روییدنی های زمینی، برخی از قسمت های خود ازواج (پدر و مادر برای فرزند) و اجزایی که برای ما معلوم نیست. جزء آخر از سنخ زمینی و جسمی نیست؛ لذا در مقابل آنها قرار گرفته است. (فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ)[2]؛ هنگامی که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود (یک روح شایسته) دمیدم، همگی برای او سجده کنید. این که خداوند (روح) را به خود انتساب داده است، بهترین گواه بر مبرّا بودن آن از مادیات و اجسام است.[3] این آیه آفرینش انسان را طی دو مرحله ی مهم و اساسی بیان می کند: عبارت (سویّته) که از تسویه، استوا و تساوی است مربوط به امور مادی و کمیات است و عبارت (نفخت فیه من روحی) مرحله ای دیگر را بیان می کند که با مرحله ی قبلی فرق جوهری دارد؛ زیرا از اختلاف لفظ دو فعل (سَوَّیتُ) و (نَفَخْتُ) و نیز ذکر صریح (رُوحِی) به دست می آید که روح، غیر از مواد پیشین است که در جریان تسویه به کار رفته اند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ.[4] این حدیث شریف معانی شگفتی دارد. یکی از آن معانی بلند این است که هر گاه کسی شناخت پیدا کند که نفس او مجرد از مکان و زمان و جهات و... و دارای نیروهای زیاد و کارآیی های گوناگونی است و در عین حال، نه داخل در بدن است و نه خارج از آن و... این شناخت دریچه ای می شود تا به اندازه ی امکان، خدا و صفات او را بشناسد.[5] طبق این تفسیر، نفس، مجرد از خصوصیات عالم مادی معرفی شده است؛ زیرا مادیات از لحاظ نیرو و کارآیی محدودند؛ یا در داخل بدن هستند و یا در خارج آن. امیر المؤمنین (علیه السلام) از جا کندنِ درِ قلعه ی خیبر را این گونه توضیح می دهند: قلعته بقوة ربّانیه لابقوة جسمانیّة[6]؛ در خیبر را با نیروی الهی از جا کندم نه با نیروی بدنی. مراد از نیروی الهی همان قدرت روحی و مجرد از اشیای مادی است، لذا در مقابل نیروی جسمانی استعمال شده است. از آن جایی که حجم و وزن دروازه ی قلعه ی خیبر بسیار بیش تر از توان یک انسان عادی بود، اصحاب از این کار حضرت در شگفت آمدند و جویای حقیقت حال شدند و حضرت (علیه السلام) در مقام بیان مطلب گوشزد فرمودند که حق با شماست، با نیروی عادیِ جسمی چنین کاری ممکن نبود و این کار با نیرو و قدرت روحی و خدادادی انجام شد. پی نوشتها: [1]. سوره ی یس، آیه ی 36. [2]. سوره ی حجر، آیه ی 29. [3]. صدرالدین محمد شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج 8، ص 304. [4]. مولی محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج 3، ص 23؛ مصباح الشریعه، ص 13. [5]. الحکمة المتعالیه، ج 8، ص 304. [6]. همان، ص 207، و ر.ک: حسین میانجی، معاد از دیدگاه قرآن، حدیث و عقل، ص 175. منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
آیات و روایات نیز یافته های عقل را در زمینه ی مجرد بودن نفس انسان تأیید می کنند. برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:
(سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الاَْزْواجَ کُلَّها مِمّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا یَعْلَمُونَ)؛[1] منزه است کسی که تمام زوج ها را آفرید، از آنچه زمین می رویاند، و از خودشان و از آنچه نمی دانید.
این آیه ی شریفه اجزای تشکیل دهنده ی ازواج را سه چیز معرفی می کند: روییدنی های زمینی، برخی از قسمت های خود ازواج (پدر و مادر برای فرزند) و اجزایی که برای ما معلوم نیست. جزء آخر از سنخ زمینی و جسمی نیست؛ لذا در مقابل آنها قرار گرفته است.
(فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ)[2]؛ هنگامی که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود (یک روح شایسته) دمیدم، همگی برای او سجده کنید.
این که خداوند (روح) را به خود انتساب داده است، بهترین گواه بر مبرّا بودن آن از مادیات و اجسام است.[3] این آیه آفرینش انسان را طی دو مرحله ی مهم و اساسی بیان می کند: عبارت (سویّته) که از تسویه، استوا و تساوی است مربوط به امور مادی و کمیات است و عبارت (نفخت فیه من روحی) مرحله ای دیگر را بیان می کند که با مرحله ی قبلی فرق جوهری دارد؛ زیرا از اختلاف لفظ دو فعل (سَوَّیتُ) و (نَفَخْتُ) و نیز ذکر صریح (رُوحِی) به دست می آید که روح، غیر از مواد پیشین است که در جریان تسویه به کار رفته اند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ.[4]
این حدیث شریف معانی شگفتی دارد. یکی از آن معانی بلند این است که هر گاه کسی شناخت پیدا کند که نفس او مجرد از مکان و زمان و جهات و... و دارای نیروهای زیاد و کارآیی های گوناگونی است و در عین حال، نه داخل در بدن است و نه خارج از آن و... این شناخت دریچه ای می شود تا به اندازه ی امکان، خدا و صفات او را بشناسد.[5] طبق این تفسیر، نفس، مجرد از خصوصیات عالم مادی معرفی شده است؛ زیرا مادیات از لحاظ نیرو و کارآیی محدودند؛ یا در داخل بدن هستند و یا در خارج آن.
امیر المؤمنین (علیه السلام) از جا کندنِ درِ قلعه ی خیبر را این گونه توضیح می دهند:
قلعته بقوة ربّانیه لابقوة جسمانیّة[6]؛ در خیبر را با نیروی الهی از جا کندم نه با نیروی بدنی.
مراد از نیروی الهی همان قدرت روحی و مجرد از اشیای مادی است، لذا در مقابل نیروی جسمانی استعمال شده است.
از آن جایی که حجم و وزن دروازه ی قلعه ی خیبر بسیار بیش تر از توان یک انسان عادی بود، اصحاب از این کار حضرت در شگفت آمدند و جویای حقیقت حال شدند و حضرت (علیه السلام) در مقام بیان مطلب گوشزد فرمودند که حق با شماست، با نیروی عادیِ جسمی چنین کاری ممکن نبود و این کار با نیرو و قدرت روحی و خدادادی انجام شد.
پی نوشتها:
[1]. سوره ی یس، آیه ی 36.
[2]. سوره ی حجر، آیه ی 29.
[3]. صدرالدین محمد شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج 8، ص 304.
[4]. مولی محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج 3، ص 23؛ مصباح الشریعه، ص 13.
[5]. الحکمة المتعالیه، ج 8، ص 304.
[6]. همان، ص 207، و ر.ک: حسین میانجی، معاد از دیدگاه قرآن، حدیث و عقل، ص 175.
منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
- [سایر] آیات مربوط به تجرد روح را ذکر کنید ؟
- [سایر] نظر امام خمینی (ره) در رابطه با مراتب وحی و تفسیر قرآن کریم چیست؟ توضیح دهید؟
- [سایر] با توجه به تجرد روح، چرا گفته میشود که بعد از مرگ، ارواح مؤمنان در یک جا و ارواح کفار در جایی دیگر هستند؟
- [سایر] وحی به پیامبر اکرم(ص) از نظر دلایل عقلی چه بوده است؟
- [سایر] فلاسفه معتقدند که حقیقت انسان، روح مجرد است، آیا مجرد بودن روح از نظر دینی درست است؟
- [سایر] حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟
- [سایر] نظر امام خمینی در خصوص ناسیونالیسم (ملت گرایی) چیست؟
- [سایر] از نظر قرآن و فلسفه، آیا جماد و حیوان و گیاه هم روح دارند؟ اگر روح دارند تفاوت روح جمادی و حیوانی و گیاهی با روح انسانی در چیست؟
- [سایر] نظر شما در مورد پیشگویی های نوسترآداموس چیست؟ و اصولاً پیشگوی یک آدم معمولی که با وحی در ارتباط نیست تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟
- [سایر] وحی چیست؟ و آیا نزول وحی بر انسان های عادی ممکن است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] بنابر احتیاط واجب زینت کردن مسجد به طلا حرام و همچنین بنابر احتیاط واجب، نباید صورت چیزهایی که مثل انسان وحیوان روح دارد، در مسجد نقش کنند ونقاشی چیزهائی که روح ندارد مثل گل وبوته مکروه است.
- [آیت الله وحید خراسانی] زینت کردن مسجد به طلا و صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد بنابر احتیاط واجب جایز نیست و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته مکروه است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را به طلا زینت کنند و همچنین نباید بنابر احتیاط صورت چیزهائی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، ولی نقّاشی چیزهائی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله سبحانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند. و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . زینت کردن مسجد به طلا حرام است بنابر احتیاط واجب، و هم چنین است نقش کردن مسجد به صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله نوری همدانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت یزهائی که مثل انسان و حیوان روح در مسجد نقش کنند و نقاشی چیزهائی که روح ندارد ، مثل گل و بوته مکروه است .
- [امام خمینی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند. و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته، مکروه است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را با طلا زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی را که مثل انسان و حیوان روح دارند، در مسجد نقش کنند و نقاشی چیزهایی که روح ندارند، مثل گُل و بوته مکروه است.
- [آیت الله بروجردی] زینت کردن مسجد به طلا حرام است و بنا بر احتیاط واجب نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، در مسجد نقش کنند و نقّاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اجزای مردار که روح ندارد مانند پشم و مو و ناخن پاک است، ولی استخوان و قسمتی از دندان و شاخ که روح دارد یعنی اگر آسیبی به آن برسد ناراحت می شود، اشکال دارد.