نام آدم(علیه السلام) در قرآن 25 بار آمده و سرگذشت او به صورت گسترده، در سوره های بقره، اعراف، حجر، اسرا، کهف و طه، بیان شده است. در قرآن، پس از خلقت آدم، مسأله ی خلافت و جانشینی او از سوی خداوند، در روی زمین مطرح است که خداوند این مطلب را به فرشتگان ابلاغ فرمود. فرشتگان با آگاهی هایی که از محدودیّت طبیعت و غرایز انسان داشتند، به خداوند عرض کردند: چگونه کسی را که در روی زمین فساد می کند و خونریزی به راه می اندازد، جانشین خود قرار می دهی در حالی که اگر هدف از خلقت، عبادت و بندگی است، ما این وظیفه را به خوبی انجام می دهیم؟ خداوند در پاسخ آنان فرمود: (آنچه را من می دانم، شما نمی دانید)[1] و به دنبال این مسأله و برای اثبات برتری انسان بر فرشتگان، به تعبیر قرآن، (علم اسماء)؛ یعنی اسرار هستی را به آدم آموزش داد و آدم با قابلیت هایی که داشت، به خوبی فرا گرفت و سپس به فرشتگان عرضه کرد و فرمود: اگر راست می گویید، (اسما) را برایم بیان کنید! فرشته ها اظهار عجز کرده، گفتند: خدایا! تو منزهی! ما جز آنچه به ما تعلیم داده ای، چیزی نمی دانیم؛ آن گاه خدای متعال دستور داد تا فرشتگان بر آدم(علیه السلام)سجده کنند؛ همگی سجده کردند به جز ابلیس که نافرمانی کرد و گفت: آدم را از گل آفریده ای و مرا از آتش! و با این نافرمانی تکبّر خود را ظاهر کرد و کافر شد.[2] ابلیس، پس از نافرمانی، با واکنش شدیدی رو به رو شد و فرمان اخراج وی از درگاه رحمت الهی صادر گردید؛ او نیز از خدای متعال خواست تا روز قیامت به او مهلت داده شود. درخواست او با قید (الی یوم الوقت المعلوم) پذیرفته شد؛ سپس ابلیس به عزت خداوند سوگند یاد کرد که تا روز قیامت برای گمراه کردن فرزندان آدم، کوشش کند. خداوند به آدم و همسرش فرمود: در بهشت ساکن شوید و از همه ی نعمت های آن استفاده کنید، جز آن درخت ممنوعه که نباید به آن نزدیک شوید. پس از سکونت آدم و همسرش در بهشت، شیطان که آدم را باعث بدبختی خود می پنداشت، در کمین آدم و همسرش نشست و دشمنی خود را از راه تشویق آن ها به استفاده از درخت ممنوعه، آشکار ساخت. ابلیس نزد آدم و حوا آمد و گفت: بهره گیری از آن درخت، مایه ی جاودانگی خواهد شد و سوگند یاد کرد که من ناصح و خیرخواه شما هستم. آدم و همسرش فریب خورده و از آن درخت استفاده کردند و در نتیجه پوشش بهشتی آن ها فرو ریخت و سرانجام از بهشت اخراج شدند و به زمین فعلی هبوط کردند.[3] آدم با آگاهی از این سقوط، ابراز ندامت نمود و راه توبه را در پیش گرفت و با دریافت کلماتی از پروردگارش توبه کرد و خداوند مهربان نیز توبه ی او را پذیرفت.[4] هبوط آدم به زمین موجب تناسل و متولد شدن فرزندان آدم شد و نسل بشر از این جا آغاز شد و ادامه یافت. از آیات مختلف قرآن استفاده می شود که آفرینش او سه مرحله داشته است: 1. مرحله ی خاک متحوّل؛ یعنی ماده ی اصلی برای خلقت آدم، خاک بوده است و آن هم مراحل مختلفی را پشت سرگذاشته، به صورت های گوناگونی متحول گردیده و تغییرات کیفی پیدا کرده است، تا قابلیّت لازم برای خلقت آدم را به دست آورد؛[5] 2. مرحله ی تصویر؛ یعنی مرحله ی صورت گری و تصویرپردازی ظاهر انسان، پیش از دمیده شدن روح؛[6] 3. مرحله ی نفخ روح؛ یعنی دمیدن روح و روان و حیات در کالبد او؛ امتیاز بشر از سایر موجودات در همین مرحله است.[7] نکته ی مهمی که از آیات قرآن فهمیده می شود، این است که گرچه آفرینش انسان سه مرحله را پشت سر گذاشته، ولی دارای طرحی مستقل بوده است؛ یعنی از ابتدای خلقت به همین صورت انسان فعلی بوده است و تغییرات جزیی در رنگ پوست و قد و... به سبب شرایط اقلیمی است؛ اما تفاوت های ماهوی و تغییرات ریشه ای وجود ندارد و این سخن برخلاف تئوری تکامل انسان از موجودات دیگر، مثل میمون، است. نکته ی دیگر: آفریدن همسری برای آدم، از جنس او و باقیمانده ی همان گلی است که آدم آفریده شد تا موجب بقای نسل شود.[8] نکته های آموزنده 1. اصل آدم از خاک است و با توجه به اصل خویش، باید از تکبّر و خودخواهی پرهیز کند؛ 2. برتری و فضیلت انسان به علم او است؛ 3. کبر و خودخواهی، سرچشمه ی گناهان و موجب سقوط است؛ 4. شیطان دشمن قسم خورده ی انسان است و هرگز نباید از خصومت او غفلت کرد؛ 5. همیشه و در هر شرایطی باید امیدوار بود و راه توبه و بازگشت به فطرت نخستین، باز است؛ 6. آز و طمع، باعث محرومیّت انسان از سایر نعمت ها می گردد. پی نوشتها: [1]. بقره، 30. [2]. بقره، 33. [3]. هبوط: فرود آمدن، نازل شدن. [4]. بقره، 28 37. [5]. حجر، 26و28و33؛ الرحمن، 14؛ آل عمران، 59؛ سجده، 7؛ صافات ، 11؛ مؤمنون، 12. [6]. اعراف، 11؛ حجر، 28 و 29. [7]. ص، 75؛ بحارالانوار، ج11، ص97. [8]. نساء، 1؛ سجده، 7 و 8. منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
حضرت آدم(علیه السلام) در قرآن چگونه توصیف شده است؟
نام آدم(علیه السلام) در قرآن 25 بار آمده و سرگذشت او به صورت گسترده، در سوره های بقره، اعراف، حجر، اسرا، کهف و طه، بیان شده است.
در قرآن، پس از خلقت آدم، مسأله ی خلافت و جانشینی او از سوی خداوند، در روی زمین مطرح است که خداوند این مطلب را به فرشتگان ابلاغ فرمود. فرشتگان با آگاهی هایی که از محدودیّت طبیعت و غرایز انسان داشتند، به خداوند عرض کردند: چگونه کسی را که در روی زمین فساد می کند و خونریزی به راه می اندازد، جانشین خود قرار می دهی در حالی که اگر هدف از خلقت، عبادت و بندگی است، ما این وظیفه را به خوبی انجام می دهیم؟
خداوند در پاسخ آنان فرمود: (آنچه را من می دانم، شما نمی دانید)[1] و به دنبال این مسأله و برای اثبات برتری انسان بر فرشتگان، به تعبیر قرآن، (علم اسماء)؛ یعنی اسرار هستی را به آدم آموزش داد و آدم با قابلیت هایی که داشت، به خوبی فرا گرفت و سپس به فرشتگان عرضه کرد و فرمود: اگر راست می گویید، (اسما) را برایم بیان کنید! فرشته ها اظهار عجز کرده، گفتند: خدایا! تو منزهی! ما جز آنچه به ما تعلیم داده ای، چیزی نمی دانیم؛ آن گاه خدای متعال دستور داد تا فرشتگان بر آدم(علیه السلام)سجده کنند؛ همگی سجده کردند به جز ابلیس که نافرمانی کرد و گفت: آدم را از گل آفریده ای و مرا از آتش! و با این نافرمانی تکبّر خود را ظاهر کرد و کافر شد.[2]
ابلیس، پس از نافرمانی، با واکنش شدیدی رو به رو شد و فرمان اخراج وی از درگاه رحمت الهی صادر گردید؛ او نیز از خدای متعال خواست تا روز قیامت به او مهلت داده شود.
درخواست او با قید (الی یوم الوقت المعلوم) پذیرفته شد؛ سپس ابلیس به عزت خداوند سوگند یاد کرد که تا روز قیامت برای گمراه کردن فرزندان آدم، کوشش کند.
خداوند به آدم و همسرش فرمود: در بهشت ساکن شوید و از همه ی نعمت های آن استفاده کنید، جز آن درخت ممنوعه که نباید به آن نزدیک شوید.
پس از سکونت آدم و همسرش در بهشت، شیطان که آدم را باعث بدبختی خود می پنداشت، در کمین آدم و همسرش نشست و دشمنی خود را از راه تشویق آن ها به استفاده از درخت ممنوعه، آشکار ساخت. ابلیس نزد آدم و حوا آمد و گفت: بهره گیری از آن درخت، مایه ی جاودانگی خواهد شد و سوگند یاد کرد که من ناصح و خیرخواه شما هستم. آدم و همسرش فریب خورده و از آن درخت استفاده کردند و در نتیجه پوشش بهشتی آن ها فرو ریخت و سرانجام از بهشت اخراج شدند و به زمین فعلی هبوط کردند.[3] آدم با آگاهی از این سقوط، ابراز ندامت نمود و راه توبه را در پیش گرفت و با دریافت کلماتی از پروردگارش توبه کرد و خداوند مهربان نیز توبه ی او را پذیرفت.[4]
هبوط آدم به زمین موجب تناسل و متولد شدن فرزندان آدم شد و نسل بشر از این جا آغاز شد و ادامه یافت.
از آیات مختلف قرآن استفاده می شود که آفرینش او سه مرحله داشته است:
1. مرحله ی خاک متحوّل؛ یعنی ماده ی اصلی برای خلقت آدم، خاک بوده است و آن هم مراحل مختلفی را پشت سرگذاشته، به صورت های گوناگونی متحول گردیده و تغییرات کیفی پیدا کرده است، تا قابلیّت لازم برای خلقت آدم را به دست آورد؛[5]
2. مرحله ی تصویر؛ یعنی مرحله ی صورت گری و تصویرپردازی ظاهر انسان، پیش از دمیده شدن روح؛[6]
3. مرحله ی نفخ روح؛ یعنی دمیدن روح و روان و حیات در کالبد او؛ امتیاز بشر از سایر موجودات در همین مرحله است.[7]
نکته ی مهمی که از آیات قرآن فهمیده می شود، این است که گرچه آفرینش انسان سه مرحله را پشت سر گذاشته، ولی دارای طرحی مستقل بوده است؛ یعنی از ابتدای خلقت به همین صورت انسان فعلی بوده است و تغییرات جزیی در رنگ پوست و قد و... به سبب شرایط اقلیمی است؛ اما تفاوت های ماهوی و تغییرات ریشه ای وجود ندارد و این سخن برخلاف تئوری تکامل انسان از موجودات دیگر، مثل میمون، است.
نکته ی دیگر: آفریدن همسری برای آدم، از جنس او و باقیمانده ی همان گلی است که آدم آفریده شد تا موجب بقای نسل شود.[8]
نکته های آموزنده
1. اصل آدم از خاک است و با توجه به اصل خویش، باید از تکبّر و خودخواهی پرهیز کند؛
2. برتری و فضیلت انسان به علم او است؛
3. کبر و خودخواهی، سرچشمه ی گناهان و موجب سقوط است؛
4. شیطان دشمن قسم خورده ی انسان است و هرگز نباید از خصومت او غفلت کرد؛
5. همیشه و در هر شرایطی باید امیدوار بود و راه توبه و بازگشت به فطرت نخستین، باز است؛
6. آز و طمع، باعث محرومیّت انسان از سایر نعمت ها می گردد.
پی نوشتها:
[1]. بقره، 30.
[2]. بقره، 33.
[3]. هبوط: فرود آمدن، نازل شدن.
[4]. بقره، 28 37.
[5]. حجر، 26و28و33؛ الرحمن، 14؛ آل عمران، 59؛ سجده، 7؛ صافات ، 11؛ مؤمنون، 12.
[6]. اعراف، 11؛ حجر، 28 و 29.
[7]. ص، 75؛ بحارالانوار، ج11، ص97.
[8]. نساء، 1؛ سجده، 7 و 8.
منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
- [سایر] حضرت سلیمان(علیه السلام) در قرآن، چگونه توصیف شده است؟
- [سایر] قرآن در دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) چگونه توصیف شده است؟
- [سایر] حضرت امام علی(ع) در نصیحت به عثمان بن حُنَیف وضع مالی خود را چگونه توصیف کرد؟
- [سایر] اگر پیامبران معصومند چرا خدا در قرآن می فرماید که حضرت آدم علیه السلام نافرمانی خدا کرد و از درخت ممنوعه خورد و از بهشت بیرون رانده شد؟
- [سایر] پسران حضرت آدم(علیه السلام) با چه کسی ازدواج کردند؟
- [سایر] نبوت حضرت آدم(علیه السلام) چگونه اثبات می شود؟
- [سایر] ازدواج فرزندان حضرت آدم(علیه السلام) چگونه بوده است؟
- [سایر] جانشین حضرت آدم(علیه السلام) چه کسی بود؟
- [سایر] حضرت آدم علیه السّلام و حوا چند فرزند داشتهاند؟
- [سایر] در مورد زیارت وارث توضیح دهید و وجه ارث امام حسین(ع) از حضرت آدم و ابراهیم(ع) چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب است، بلکه در حدیث آمده نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر با دویست هزار نماز است.
- [آیت الله نوری همدانی] نماز در حرم امامان (علیهم السلام ) مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب بلکه بهتر از مسجد است. و نماز در حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر دویست هزار نماز است.
- [امام خمینی] نماز در حرم امامان علیهم السلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آنکه از جای خود حرکت کند رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور دادهاند بخواند، و از تعقیبهایی که سفارش بسیار شده است، تسبیح حضرت زهرا علیها السلام است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللَّه اکبر، بعد 33 مرتبه الحمدللَّه، و بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللَّه، و امام صادق علیه السلام فرموده است: تسبیح مادرم حضرت زهرا علیها السلام نزد من بهتر از هزار رکعت نماز است.
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.