موضوع فوق بسته به تعریف ما از (دین)، پاسخ های متعددی می تواند داشته باشد؛ بنابراین شایسته است ابتدا این اصطلاح را تعریف نموده و ضمن بیان شاخص های (حقانیت)، به تبیین و بررسی آن بپردازیم: تعریف دین دین (Religion/FAITH) قدمتی به درازای تاریخ بشریت داشته1 و همواره یکی از مهمترین اشتغالات ذهنی بشر را تشکیل می داده است.2 (دین) در لغت به معنای ایمان، عقیده، اعتقاد، پیمان، کیش اطاعت و جزا و... آمده، و اصطلاحاً در تعریفی عام به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان، و دستورات عملی متناسب با این عقاید می باشد. از این روی، کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی، و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می دانند (بی دین) نامیده می شوند. اما کسانی که معتقد به آفریننده ای برای جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینی ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد (با دین) شمرده شوند.3 با وجود این هنوز تعریف مشترکی - به ویژه در غرب - درباره دین وجود ندارد؛ و اندیشمندان علوم مختلف با نگرش ها ورویکردهای اخلاقی، تاریخی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و زیبا شناختی تعاریف متعدد و گوناگونی از دین ارائه نموده اند.4 هرچند این قبیل تعاریف به دلیل موانع و کاستی هایی که در خود دارند؛ از ارائه تعریفی صحیح و حقیقی از دین ناتوان باشند.5 دین از منظر اسلام واقعیت آن است که ارائه هرگونه تعریفی از دین، باید بدون پیش داوری اعمال سلایق، و تحمیل خواسته ها باشد. در تعریف دین لازم است به منابع دینی و کسی که دین را نازل کرده است رجوع کنیم. در این صورت نه تنها ارائه تعریفی مشخص با ویژگی های معین از دین امکان پذیر بوده بلکه باعث تمایز دین حق و الهی از ادیان باطل نیز می شود. در قرآن کریم دین در معانی متعددی چون جزا و پاداش، اطاعت و بندگی، ملک و سلطنت، شریعت و قانون، ملت، تسلیم، اعتقادات و... به کار رفته است.6 در روایات نیز معانی متعدد و مختلفی برای کلمه (دین) ذکر شده است.7 از منظر اسلامی در شناسایی و تعریف دین لازم است میان ادیان توحیدی با ادیان غیرتوحیدی تفکیک قائل شد: 1. ادیان توحیدی؛ ادیان توحیدی و الهی، ادیانی هستند که پایه و اساس آنها بر وحی و پیام الهی استوار است و از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان ها بر پیامبران نازل شده اند. 2. ادیان غیرتوحیدی؛ این قبیل ادیان ریشه در نیازها و خواسته های آدمی داشته و مصنوع و مخلوق بشر است. اعم از این که ابتدا منشأ الهی داشته و سپس تحریف شده باشند یا اینکه از ابتدا بشری باشند. از این رو اندیشمندان مسلمان در تعریف دین عمدتاً بر ویژگی (حقانیت) دین تأکید داشته و در صدد ارائه تعریفی عام که شامل هر آنچه که دین نامیده شود، نبوده اند. به عنوان نمونه: از دیدگاه علامه طباطبائی؛ (دین عقاید و دستورهای علمی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمای و هدایت بشر آورده اند)8. ایشان همچنین در تفسیر آیه (وَ لا یدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ)9 می فرماید: (مراد به آن دینی است که منسوب به حقّ است و نسبتش به حقّ این است که حقّ اقتضا می کند انسان آن دین را داشته باشد و انسان را به پیروی از آن دین وادار می سازد)10. آیه اللّه جوادی آملی نیز می فرماید: (معنای اصطلاحی دین، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد. گاهی همه این مجموعه، حقّ و گاهی همه آن باطل و زمانی مخلوطی از حقّ و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطی از حق و باطل نامند)11. سنجه های حقانیت در یک جمع بندی شاخص ها و ویژگی های اساسی حقانیت یک دین چهار امر است12: 1. بنیاد الهی یکی از مهم ترین ویژگی های حقانیت یک دین این است که آسمانی و الاهی باشد، نه زمینی و بشری و ساخته دست انسانی. شناسایی الهی بودن یک دین نیز از راه های ذیل امکان پذیراست؛ 1-1. با مراجعه به آموزه های آن دین می توان پی برد که آیا واقعاً دین حق الهی است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن، داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخ گویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی، هدفمندی و مطابقت با سیر و سرشت جوهری انسان، بهترین شاخص هایی است که می تواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود. 1-2. از آنجا که ادیان آسمانی، با یکدیگر پیوند عمیقی دارند و هر دینی مؤد و تکمیل کننده دین قبلی است، می توان با مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبری که حق بودن دینش برای ما به اثبات رسیده است، کشف کرد که آیا ادیان دیگر، به تأیید این دین رسیده اند یا نه. این روش از جایگاه ویژه ای برخوردار است که کمتر بدان توجه شده است. از طریق این روش، عدم حقانیت همه ادیانِ ادعایی پس از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله نیز اثبات می شود. 1-3. معجزه پیامبر یکی از دلایل اثبات صدق نبی و بنیاد الهی دین اوست. معجزه پیامبر باید به طور قطعی اثبات شود. بنابراین کسی که در حقانیت دینی تحقیق می کند باید خود آن معجزه را مشاهده کند و یا از طریق نقلی که صدق آن قطعی و غیرقابل تردید است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرین در محضر پیامبر امکان پذیر است و غایبان از آن بی بهره اند، جز در مورد قرآن که معجزه زنده و ابدی است و همگان می توانند با این سند رسالت، ارتباط مستقیم برقرار کنند و اعجاز آن را تجربه کنند. 1-4. با رجوع به گزارش های مستند، معتبر و کافی تاریخی، می توان فهمید که آیا دین خاصی دارای ویژگی ها و خصایصی که بیان شد هست یا خیر؟ تاریخ در این باره، یکی از منابع شناخت ما در ادیان مطابق با واقع است. این چهار روش در عین مجزّا بودن از یکدیگر، در پاره ای موارد می توانند مکمل یکدیگر در اثبات حقانیت یک دین باشند. 1-5. و بالاخره ادعای خود دین نسبت به بنیاد الهی به سه صورت قابل تصور است: الف. یا دینی ادعای الهی و وحیانی بودن دارد. ب. یا دینی ادعا دارد که از سوی خدای هستی نازل نشده. ج. یا دینی نسبت به این مسئله ساکت است. در مورد اول باید صدق مدعا را از طریق راه های پیشین آزمود. اما اگر دینی ادعای الهی بودن نداشته یا عکس آن را داشته باشد، مانند ادیان ابتدایی و قدیم همچون آنیمیسم، فتیشیسم، میترانیسم، هندوئیسم، برهمنیسم، جنیسیم، و ادیان ترکیبی مانند سیکسیم و یا ادیان فلسفی چون بودیسم و کنفوسیونیسم و بسیاری از ادیان قدیم آمیخته به شرک مثل تثلیث بابلی، تثلیث رومی، تثلیث هندی و... کاملاً از مجرای بحث خارج می شوند و حوزه بحث، منحصر به ادیان مدعی الهی بودن چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری می شود. 2. تحریف ناپذیری صرف بنیاد الهی در اصل نخستین یک دین برای اثبات حقانیت فعلی آن کافی نیست؛ بلکه باید وثاقت کتاب آسمانی آن از جهت مصون بودن از تحریف و دستکاری های بشری نیز اثبات شود. برای اثبات وثاقت کتاب آسمانی، یعنی استناد قطعی آن به پیامبر صلی الله علیه و آله و تحریف نشدن آن، می توان از روش های 1-1 و 2-1 و 4-1 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 3-1 نیز کاربرد دارد. 3. نسخ ناشدگی نسخ شدن یا نشدن یک دین از دو طریق به دست می آید: 3-1. عدم پیدایش شریعت حقه پسین، بر اساس این ضابطه تا زمانی که شریعت الهی جدیدی نازل نشود، شریعت قبلی باقی است و با پیدایش شریعت جدید منسوخ خواهد شد. این روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت می کند و با آمدن شریعت جدید برای همیشه شریعت پیشین منسوخ شناخته می شود. از این رو با آمدن شریعت اسلامی همه شرایع پیشین برای همیشه منسوخ خواهند بود. 3-2. ادعای خاتمیت، دینی که اصل الهی بودن و تحریف ناشدگی کتاب آسمانی آن اثبات شده باشد اگر ادعای خاتمیت کند، به لحاظ صدق قطعی این ادعا نسخ ناپذیری آن برای همیشه ثابت می شود و ملاکی برای کشف کذب و عدم حقانیت همه ادیان ادعایی بعدی خواهد شد. بنابراین خاتمیت اسلام به تنهایی دلیل قاطع بر کذب و بطلان همه ادیان بعد از آن همچون آیین سمیک و بهائیت می باشد. بر این اساس حقانیت برای همیشه اختصاص به دین مبین اسلام دارد. 4. خردپذیری؛ یکی دیگر از شاخصه های حقانیت یک دین، عقلانیت، خردپذیری و بالاتر از آن خردپروری آموزه های آن است. بسیاری از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه های خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید.13 دین نبودن بهائیت اکنون با توجه به تعاریف، معانی و شاخصه های فوق اگر بخواهیم بدانیم که آیین بهائیت، (دین) است یا نه؟ و اگر دین است، آیا دین حق و از ادیان توحیدی است یا دینی باطل و مصنوع بشر؟ باید ابتداء دیدگاه خودمان در مورد تعریف دین را تبیین نمائیم: 1. بنا بر تعاریفی که بر حقانیت و الهی بودن دین تأکید دارند و براساس آیه (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ...)14 که مبین دین حقِّ توحیدی است؛ و همچنین بنا بر تعریف برخی از متکلمین پیرامون دین که عبارت است از قوانین الهی که وضع شده اند تا صاحبان عقل را با اختیار خودشان به خیر بالذات نایل سازند -15 آیین بهائیت دین نبوده و امری جدا و بیگانه از دین می باشد؛ زیرا بررسی تاریخی و منابع مذهبی آن نشان می دهد خاستگاه و قوانین آن الهی نیست و به هیچ وجه شاخص ها و ویژگی های اساسی حقانیت یک دین را برنمی تابد، بلکه آیینی بشری است که از سوی استعمارگران و دست نشانده های آنها در جهت ایجاد افتراق و اختلاف در بین مسلمانان به منظور تحقق مقاصد شوم استعمارگران تأسیس گردیده است.16 2. اما بنا بر معنای لغوی و اصطلاحی عام (اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان) یا به معنای (ایمان به یک یا چند نیروی فوق بشری که شایسته اطاعت و عبادت هستند)17. و براساس آیه (لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِی دِینِ)18 که خداوند مسلک مشرکان را نیز نوعی دین می شمارد، هم چنین بنا بر تعریف برخی از دانشمندان غربی همچون (دورکیم) - که دین را دستگاهی از باورها و آداب دانسته در رابطه با مقدساتی که مردم را به صورت گروه های اجتماعی به یکدیگر پیوند می دهد19 - آیین بهائیت نیز نوعی دین است و همانند دین مشرکین از ادیان غیرتوحیدی و باطل می باشد.20 تولوستوی و بهائیت نویسنده شهیر روسی (لئون تولستوی) در تاریخ 15 مارس 1909 در پاسخ به نامه (یاسنایا پولیان) مادری که برای مسلمان شدن فرزندانش با وی مشورت کرده، ضمن مقایسه و برشمردن امتیازات اسلام نسبت به مسیحیت، به نکته جالب توجه ای اشاره می نماید: (... اینجانب نمی دانم که فرزندان شما دانش و دانستنی های مربوط به ادیان و به خصوص اسلام را تا حدی می دانند و یا اصلاً اطلاعی از آن ندارند. جواب این پرسش هر چه باشد فرقی نمی کند، زیرا کتاب ها و منابعی هست که به فرزندان شما در هر چه بهتر شناختن ادیان و خصوصا اسلام یاری خواهد رساند. ولی فراموش نکنیم که بعضی از روش ها وجود دارند که با نام اسلام و یا دین آمادگی کامل دارند تا انسان ها را به راه های غلط رهنمون شوند، از این ها مثلاً یکی بهائیت است که ابتدا با نام اسلام در ایران ظهور کرده و بعدها به سرزمین های آسیای صغیر آمده است و در آن جا بازوهای خود را تقویت نموده. بهائیت از نام بهاءاللّه که در عکا زندگی می کند گرفته شده است. این دین در ایران در سال 1892-1817 توسط میرزا حسین علی به وجود آمده است. این شخص در سال 1863 در بغداد و قبل از آن در تبریز ادعای پیغمبری و نبوت کرده است و به همین واسطه دولت ایران او را تبعید و او در امپراتوری عثمانی به زندگی خویش ادامه داده است. بعد از مرگ او پسرش عبدالبهاء ادامه دهنده راه پدر شده است. طریقت بهائیت بعدها تلاش کرده به صورت دین خود را نشان دهد. بهائیت از یهودیت و مسیحیت نیز نکته هایی را در بر گرفته است. بهائیان سعی می کنند در روز سه بار نماز بخوانند. کعبه را به عنوان قبله قبول ندارند و جایی را که بهاءاللّه در آن ساکن است به عنوان قبله پذیرفته اند. دو کتاب مقدس دارند که به آنها اقتدا می کنند. یکی بیان و دیگری کتاب اقدس است. این باور، باطل است و از طرف کسی نباید مورد پذیرش قرار گیرد)21. پی نوشت: 1. ادیان زنده جهان، رابرت. ا. هیوم، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ص 18؛ میرچا الیاده، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375، ج 1، ص 87. 2. همان. 3. آموزش عقاید، محمد تقی مصباح یزدی، تهران: امیرکبیر، 1383، ج 1، ص 33 28. 4. ر.ک: ادیان زنده جهان، پیشین، صص 25-24. 5. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: کلام جدید، عبدالحسن خسروپناه، قم: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1379، ص 29. 6. ر.ک: سوره فاتحه، آیه 4؛ سوره زمر، آیه 11؛ سوره بقره، آیه 193؛ سوره کافرون، آیه 6؛ سوره انعام، آیه 161؛ سوره آل عمران، آیه 19؛ سوره بقره، آیه 256. 7. ر.ک: محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1367، ج 3، صص 369- 395. 8. سیدمحمد حسین طباطبائی، آموزش دین، قم: جهان آرا، [بی تا]، ص 9. 9. توبه 9، آیه 29. 10. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر نشر اسلامی، 1363، ج 9، ص 368. 11. عبداللّه جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، قم: اسراء، 1381، ص 93، همچنین در این زمینه ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات، ج 1، ص 28؛ کلام جدید، پیشین، ص 14. 12. جهت مطالعه بیشتر و آگاهی کامل ر.ک: حمیدرضا شاکرین، چرا اسلام؟، ماهنامه معارف، آذر 1386، ش51. 13. همان. 14. آل عمران 3، آیه 19. 15. کلام جدید، پیشین، ص 37. 16. ر.ک: مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، 1375، صص 87-94. 17. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران: انتشارات سمت، 1379، ص 13. 18. کافرون 109، آیه 6. 19. کلام جدید، پیشین، ص38. 20. در بخش نقد عقاید بهائیت، بطلان و غیر توحیدی بودن این مسلک به تفصیل بررسی شود. 21. تولستوی و محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله نامه ای از تولستوی در مقایسه اسلام و مسیحیت کتابخانه تاریخ اسلام و ایران، 4/11/1385؛ و همچنین ر.ک: کتاب محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله، لئون تولستوی، ترجمه عطا ابراهیمی راد، تهران: نشر ثالث، 1385. منبع: www.porseman.org
چرا بهائیت را دین نمی دانید با اینکه آنها نیز دارای کتاب، خدا و پیامبر هستند؟
موضوع فوق بسته به تعریف ما از (دین)، پاسخ های متعددی می تواند داشته باشد؛ بنابراین شایسته است ابتدا این اصطلاح را تعریف نموده و ضمن بیان شاخص های (حقانیت)، به تبیین و بررسی آن بپردازیم:
تعریف دین
دین (Religion/FAITH) قدمتی به درازای تاریخ بشریت داشته1 و همواره یکی از مهمترین اشتغالات ذهنی بشر را تشکیل می داده است.2
(دین) در لغت به معنای ایمان، عقیده، اعتقاد، پیمان، کیش اطاعت و جزا و... آمده، و اصطلاحاً در تعریفی عام به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان، و دستورات عملی متناسب با این عقاید می باشد. از این روی، کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی، و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می دانند (بی دین) نامیده می شوند. اما کسانی که معتقد به آفریننده ای برای جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینی ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد (با دین) شمرده شوند.3
با وجود این هنوز تعریف مشترکی - به ویژه در غرب - درباره دین وجود ندارد؛ و اندیشمندان علوم مختلف با نگرش ها ورویکردهای اخلاقی، تاریخی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و زیبا شناختی تعاریف متعدد و گوناگونی از دین ارائه نموده اند.4 هرچند این قبیل تعاریف به دلیل موانع و کاستی هایی که در خود دارند؛ از ارائه تعریفی صحیح و حقیقی از دین ناتوان باشند.5
دین از منظر اسلام
واقعیت آن است که ارائه هرگونه تعریفی از دین، باید بدون پیش داوری اعمال سلایق، و تحمیل خواسته ها باشد. در تعریف دین لازم است به منابع دینی و کسی که دین را نازل کرده است رجوع کنیم. در این صورت نه تنها ارائه تعریفی مشخص با ویژگی های معین از دین امکان پذیر بوده بلکه باعث تمایز دین حق و الهی از ادیان باطل نیز می شود.
در قرآن کریم دین در معانی متعددی چون جزا و پاداش، اطاعت و بندگی، ملک و سلطنت، شریعت و قانون، ملت، تسلیم، اعتقادات و... به کار رفته است.6
در روایات نیز معانی متعدد و مختلفی برای کلمه (دین) ذکر شده است.7
از منظر اسلامی در شناسایی و تعریف دین لازم است میان ادیان توحیدی با ادیان غیرتوحیدی تفکیک قائل شد:
1. ادیان توحیدی؛ ادیان توحیدی و الهی، ادیانی هستند که پایه و اساس آنها بر وحی و پیام الهی استوار است و از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان ها بر پیامبران نازل شده اند.
2. ادیان غیرتوحیدی؛ این قبیل ادیان ریشه در نیازها و خواسته های آدمی داشته و مصنوع و مخلوق بشر است. اعم از این که ابتدا منشأ الهی داشته و سپس تحریف شده باشند یا اینکه از ابتدا بشری باشند. از این رو اندیشمندان مسلمان در تعریف دین عمدتاً بر ویژگی (حقانیت) دین تأکید داشته و در صدد ارائه تعریفی عام که شامل هر آنچه که دین نامیده شود، نبوده اند.
به عنوان نمونه: از دیدگاه علامه طباطبائی؛ (دین عقاید و دستورهای علمی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمای و هدایت بشر آورده اند)8.
ایشان همچنین در تفسیر آیه (وَ لا یدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ)9 می فرماید: (مراد به آن دینی است که منسوب به حقّ است و نسبتش به حقّ این است که حقّ اقتضا می کند انسان آن دین را داشته باشد و انسان را به پیروی از آن دین وادار می سازد)10.
آیه اللّه جوادی آملی نیز می فرماید: (معنای اصطلاحی دین، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد. گاهی همه این مجموعه، حقّ و گاهی همه آن باطل و زمانی مخلوطی از حقّ و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطی از حق و باطل نامند)11.
سنجه های حقانیت
در یک جمع بندی شاخص ها و ویژگی های اساسی حقانیت یک دین چهار امر است12:
1. بنیاد الهی
یکی از مهم ترین ویژگی های حقانیت یک دین این است که آسمانی و الاهی باشد، نه زمینی و بشری و ساخته دست انسانی. شناسایی الهی بودن یک دین نیز از راه های ذیل امکان پذیراست؛
1-1. با مراجعه به آموزه های آن دین می توان پی برد که آیا واقعاً دین حق الهی است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن، داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخ گویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی، هدفمندی و مطابقت با سیر و سرشت جوهری انسان، بهترین شاخص هایی است که می تواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود.
1-2. از آنجا که ادیان آسمانی، با یکدیگر پیوند عمیقی دارند و هر دینی مؤد و تکمیل کننده دین قبلی است، می توان با مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبری که حق بودن دینش برای ما به اثبات رسیده است، کشف کرد که آیا ادیان دیگر، به تأیید این دین رسیده اند یا نه. این روش از جایگاه ویژه ای برخوردار است که کمتر بدان توجه شده است. از طریق این روش، عدم حقانیت همه ادیانِ ادعایی پس از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله نیز اثبات می شود.
1-3. معجزه پیامبر یکی از دلایل اثبات صدق نبی و بنیاد الهی دین اوست. معجزه پیامبر باید به طور قطعی اثبات شود. بنابراین کسی که در حقانیت دینی تحقیق می کند باید خود آن معجزه را مشاهده کند و یا از طریق نقلی که صدق آن قطعی و غیرقابل تردید است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرین در محضر پیامبر امکان پذیر است و غایبان از آن بی بهره اند، جز در مورد قرآن که معجزه زنده و ابدی است و همگان می توانند با این سند رسالت، ارتباط مستقیم برقرار کنند و اعجاز آن را تجربه کنند.
1-4. با رجوع به گزارش های مستند، معتبر و کافی تاریخی، می توان فهمید که آیا دین خاصی دارای ویژگی ها و خصایصی که بیان شد هست یا خیر؟ تاریخ در این باره، یکی از منابع شناخت ما در ادیان مطابق با واقع است. این چهار روش در عین مجزّا بودن از یکدیگر، در پاره ای موارد می توانند مکمل یکدیگر در اثبات حقانیت یک دین باشند.
1-5. و بالاخره ادعای خود دین نسبت به بنیاد الهی به سه صورت قابل تصور است:
الف. یا دینی ادعای الهی و وحیانی بودن دارد.
ب. یا دینی ادعا دارد که از سوی خدای هستی نازل نشده.
ج. یا دینی نسبت به این مسئله ساکت است.
در مورد اول باید صدق مدعا را از طریق راه های پیشین آزمود. اما اگر دینی ادعای الهی بودن نداشته یا عکس آن را داشته باشد، مانند ادیان ابتدایی و قدیم همچون آنیمیسم، فتیشیسم، میترانیسم، هندوئیسم، برهمنیسم، جنیسیم، و ادیان ترکیبی مانند سیکسیم و یا ادیان فلسفی چون بودیسم و کنفوسیونیسم و بسیاری از ادیان قدیم آمیخته به شرک مثل تثلیث بابلی، تثلیث رومی، تثلیث هندی و... کاملاً از مجرای بحث خارج می شوند و حوزه بحث، منحصر به ادیان مدعی الهی بودن چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری می شود.
2. تحریف ناپذیری
صرف بنیاد الهی در اصل نخستین یک دین برای اثبات حقانیت فعلی آن کافی نیست؛ بلکه باید وثاقت کتاب آسمانی آن از جهت مصون بودن از تحریف و دستکاری های بشری نیز اثبات شود.
برای اثبات وثاقت کتاب آسمانی، یعنی استناد قطعی آن به پیامبر صلی الله علیه و آله و تحریف نشدن آن، می توان از روش های 1-1 و 2-1 و 4-1 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 3-1 نیز کاربرد دارد.
3. نسخ ناشدگی
نسخ شدن یا نشدن یک دین از دو طریق به دست می آید:
3-1. عدم پیدایش شریعت حقه پسین، بر اساس این ضابطه تا زمانی که شریعت الهی جدیدی نازل نشود، شریعت قبلی باقی است و با پیدایش شریعت جدید منسوخ خواهد شد. این روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت می کند و با آمدن شریعت جدید برای همیشه شریعت پیشین منسوخ شناخته می شود. از این رو با آمدن شریعت اسلامی همه شرایع پیشین برای همیشه منسوخ خواهند بود.
3-2. ادعای خاتمیت، دینی که اصل الهی بودن و تحریف ناشدگی کتاب آسمانی آن اثبات شده باشد اگر ادعای خاتمیت کند، به لحاظ صدق قطعی این ادعا نسخ ناپذیری آن برای همیشه ثابت می شود و ملاکی برای کشف کذب و عدم حقانیت همه ادیان ادعایی بعدی خواهد شد. بنابراین خاتمیت اسلام به تنهایی دلیل قاطع بر کذب و بطلان همه ادیان بعد از آن همچون آیین سمیک و بهائیت می باشد. بر این اساس حقانیت برای همیشه اختصاص به دین مبین اسلام دارد.
4. خردپذیری؛ یکی دیگر از شاخصه های حقانیت یک دین، عقلانیت، خردپذیری و بالاتر از آن خردپروری آموزه های آن است. بسیاری از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه های خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید.13
دین نبودن بهائیت
اکنون با توجه به تعاریف، معانی و شاخصه های فوق اگر بخواهیم بدانیم که آیین بهائیت، (دین) است یا نه؟ و اگر دین است، آیا دین حق و از ادیان توحیدی است یا دینی باطل و مصنوع بشر؟ باید ابتداء دیدگاه خودمان در مورد تعریف دین را تبیین نمائیم:
1. بنا بر تعاریفی که بر حقانیت و الهی بودن دین تأکید دارند و براساس آیه (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ...)14 که مبین دین حقِّ توحیدی است؛ و همچنین بنا بر تعریف برخی از متکلمین پیرامون دین که عبارت است از قوانین الهی که وضع شده اند تا صاحبان عقل را با اختیار خودشان به خیر بالذات نایل سازند -15 آیین بهائیت دین نبوده و امری جدا و بیگانه از دین می باشد؛ زیرا بررسی تاریخی و منابع مذهبی آن نشان می دهد خاستگاه و قوانین آن الهی نیست و به هیچ وجه شاخص ها و ویژگی های اساسی حقانیت یک دین را برنمی تابد، بلکه آیینی بشری است که از سوی استعمارگران و دست نشانده های آنها در جهت ایجاد افتراق و اختلاف در بین مسلمانان به منظور تحقق مقاصد شوم استعمارگران تأسیس گردیده است.16
2. اما بنا بر معنای لغوی و اصطلاحی عام (اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان) یا به معنای (ایمان به یک یا چند نیروی فوق بشری که شایسته اطاعت و عبادت هستند)17. و براساس آیه (لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِی دِینِ)18 که خداوند مسلک مشرکان را نیز نوعی دین می شمارد، هم چنین بنا بر تعریف برخی از دانشمندان غربی همچون (دورکیم) - که دین را دستگاهی از باورها و آداب دانسته در رابطه با مقدساتی که مردم را به صورت گروه های اجتماعی به یکدیگر پیوند می دهد19 - آیین بهائیت نیز نوعی دین است و همانند دین مشرکین از ادیان غیرتوحیدی و باطل می باشد.20
تولوستوی و بهائیت
نویسنده شهیر روسی (لئون تولستوی) در تاریخ 15 مارس 1909 در پاسخ به نامه (یاسنایا پولیان) مادری که برای مسلمان شدن فرزندانش با وی مشورت کرده، ضمن مقایسه و برشمردن امتیازات اسلام نسبت به مسیحیت، به نکته جالب توجه ای اشاره می نماید:
(... اینجانب نمی دانم که فرزندان شما دانش و دانستنی های مربوط به ادیان و به خصوص اسلام را تا حدی می دانند و یا اصلاً اطلاعی از آن ندارند. جواب این پرسش هر چه باشد فرقی نمی کند، زیرا کتاب ها و منابعی هست که به فرزندان شما در هر چه بهتر شناختن ادیان و خصوصا اسلام یاری خواهد رساند. ولی فراموش نکنیم که بعضی از روش ها وجود دارند که با نام اسلام و یا دین آمادگی کامل دارند تا انسان ها را به راه های غلط رهنمون شوند، از این ها مثلاً یکی بهائیت است که ابتدا با نام اسلام در ایران ظهور کرده و بعدها به سرزمین های آسیای صغیر آمده است و در آن جا بازوهای خود را تقویت نموده. بهائیت از نام بهاءاللّه که در عکا زندگی می کند گرفته شده است. این دین در ایران در سال 1892-1817 توسط میرزا حسین علی به وجود آمده است. این شخص در سال 1863 در بغداد و قبل از آن در تبریز ادعای پیغمبری و نبوت کرده است و به همین واسطه دولت ایران او را تبعید و او در امپراتوری عثمانی به زندگی خویش ادامه داده است. بعد از مرگ او پسرش عبدالبهاء ادامه دهنده راه پدر شده است. طریقت بهائیت بعدها تلاش کرده به صورت دین خود را نشان دهد. بهائیت از یهودیت و مسیحیت نیز نکته هایی را در بر گرفته است. بهائیان سعی می کنند در روز سه بار نماز بخوانند. کعبه را به عنوان قبله قبول ندارند و جایی را که بهاءاللّه در آن ساکن است به عنوان قبله پذیرفته اند. دو کتاب مقدس دارند که به آنها اقتدا می کنند. یکی بیان و دیگری کتاب اقدس است. این باور، باطل است و از طرف کسی نباید مورد پذیرش قرار گیرد)21.
پی نوشت:
1. ادیان زنده جهان، رابرت. ا. هیوم، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ص 18؛ میرچا الیاده، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375، ج 1، ص 87.
2. همان.
3. آموزش عقاید، محمد تقی مصباح یزدی، تهران: امیرکبیر، 1383، ج 1، ص 33 28.
4. ر.ک: ادیان زنده جهان، پیشین، صص 25-24.
5. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: کلام جدید، عبدالحسن خسروپناه، قم: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1379، ص 29.
6. ر.ک: سوره فاتحه، آیه 4؛ سوره زمر، آیه 11؛ سوره بقره، آیه 193؛ سوره کافرون، آیه 6؛ سوره انعام، آیه 161؛ سوره آل عمران، آیه 19؛ سوره بقره، آیه 256.
7. ر.ک: محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1367، ج 3، صص 369- 395.
8. سیدمحمد حسین طباطبائی، آموزش دین، قم: جهان آرا، [بی تا]، ص 9.
9. توبه 9، آیه 29.
10. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر نشر اسلامی، 1363، ج 9، ص 368.
11. عبداللّه جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، قم: اسراء، 1381، ص 93، همچنین در این زمینه ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات، ج 1، ص 28؛ کلام جدید، پیشین، ص 14.
12. جهت مطالعه بیشتر و آگاهی کامل ر.ک: حمیدرضا شاکرین، چرا اسلام؟، ماهنامه معارف، آذر 1386، ش51.
13. همان.
14. آل عمران 3، آیه 19.
15. کلام جدید، پیشین، ص 37.
16. ر.ک: مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، 1375، صص 87-94.
17. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران: انتشارات سمت، 1379، ص 13.
18. کافرون 109، آیه 6.
19. کلام جدید، پیشین، ص38.
20. در بخش نقد عقاید بهائیت، بطلان و غیر توحیدی بودن این مسلک به تفصیل بررسی شود.
21. تولستوی و محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله نامه ای از تولستوی در مقایسه اسلام و مسیحیت کتابخانه تاریخ اسلام و ایران، 4/11/1385؛ و همچنین ر.ک: کتاب محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله، لئون تولستوی، ترجمه عطا ابراهیمی راد، تهران: نشر ثالث، 1385.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] زبور، کتاب مقدس کدام پیامبر و دین است؟
- [سایر] در قرآن در ضمن آیاتی عنوان شده که 5 پیامبر دارای کتاب و شریعت بوده، آیا روایتی است که این مطلب را تأیید کند؟
- [سایر] در کتاب امدادهای غیبی استاد مطهری چه چیزهایی موجب اعراض و تنفر مردم از خدا، دین و همه معنویات می شود؟
- [آیت الله بهجت] اگر کسی در گفتار و یا عمل منکر خدا و پیامبر و یا یکی از ضروریات دین شود؛ امّا قلبا به آن معتقد باشد، چه حکمی دارد؟
- [سایر] آیا تمام پیامبران الهی دارای کتاب بودند؟ اگر چنین است، نام کتاب حضرت نوح (ع) چیست؟
- [سایر] آیا تمام پیامبران الهی دارای کتاب بودند؟ اگر چنین است، نام کتاب حضرت نوح (ع) چیست؟
- [سایر] نام اصلی پیامبر دین زرتشت چیست؟
- [سایر] آیا دین زرتشت آسمانی است؟ نام پیامبر و اسم کتاب او چیست؟ آیا ازدواج با محارم خود را جایز میدانند؟ آیا کورش دینش زرتشت بوده؟ آیا دلیلی برای رد آن هست؟
- [سایر] آیا هر پیامبری که به مقام نبوت رسید، حتماً باید امام نیز باشد و یا کسی که دارای منصب امامت گردید، حتماً باید پیامبر هم باشد؟
- [سایر] برخی معتقدند که حکومت پیامبر(ص) مسألهای بشری است و ربطی به خدا و دین ندارد. بنابراین اگر آن حضرت در زمان خویش اقدام به تشکیل حکومت نمود، بنابر نیاز جامعه بود، نه تکلیفی الهی و دینی؟!
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله سیستانی] کسی که معترف به خدا یا به یگانگی او نباشد و همچنین غُلاة یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهمالسلام را خدا خوانده ، یا بگویند خدا در او حلول کرده است و خوارج و نواصب یعین آنهایی که به ائمه علیهمالسلام اظهار دشمنی مینمایند نجسند ، و همچنین است کسی که نبوّت یا یکی از ضروریات دین ، مانند نماز و روزه را منکر شود ، اگر به نحوی باشد که مستلزم تکذیب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشود هر چند فی الجمله . و امّا اهل کتاب یعنی یهود و نصاری و مجوس محکوم به طهارتاند .
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسلمانی که منکر خدا یا یگانگی خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شود مرتدّ میشود و انکار حکم ضروری دین (یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه) با اعتراف به توحید و رسالت سبب ارتداد نیست، هر چند ضروری بودن آن را بداند، ولی در مسأله 1107 اشاره شد که کسی که یکی از ضروریات دین را انکار میکند و شبههای در حق وی نباشد و شک داریم که به دو اصل توحید و رسالت ایمان قلبی دارد، شرعاً کافر بشمار میآید، هر چند ضروری بودن آن حکم را نداند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مسلمانی منکر خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شود یا حکم ضروری دین یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که انکار آن حکم به انکار خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برگردد و با توجه به این موضع آن را انکار کند، (مرتدّ) است.
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کافر یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد، یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را قبول ندارد، نجس است. و نیز کسی که یکی از ضروریات دین مبین اسلام را منکر شود، چنان چه بداند آن چیز ضروری دین است، نجس می باشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد. و نیز کافر کتابی بنابر قول مشهور نجس است و احتیاط واجب رعایت این قول است.
- [آیت الله وحید خراسانی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم یا معاد است یا شاک در خدا و رسول است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا در و حدانیت خدا شک دارد نجس است و همچنین است خوارج یعنی کسانی که بر امام معصوم علیه السلام خروج کنند و غلات یعنی انهایی که قایل به خدایی یکی از ایمه علیهم السلام می باشند یا بگویند خدا در او حلول کرده است و نواصب یعنی کسانی که دشمن یکی از ایمه علیهم السلام یا حضرت فاطمه زهراء علیها السلام باشند و کسی که یکی از ضروریات دین را مثل نماز و روزه با علم به این که ضروری دین است منکر شود و اما اهل کتاب یعنی یهود و نصاری اقوی طهارت انها است هر چند احوط اجتناب است
- [آیت الله خوئی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، و همچنین غلاة (یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی که با ائمه علیم السلام اظهار دشمنی مینمایند) نجساند، و همچنین است کسی که به نبوت یا یکی از ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزو دین اسلام میدانند چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است منکر شود. و أما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول ندارند نیز بنابر مشهور نجس میباشند. و این قول موافق احتیاط است، پس اجتناب از آنها نیز لازم است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا نبوت است و یا معترف به آن نیست و یا برای خدا شریک قرار می دهد و همچنین غلاه (یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی که با ائمه اطهار (ع) دشمنی می نمایند) نجسند و اما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری و مجوس) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه (ص) را قبول ندارند؛ نیز بنا بر مشهور نجس می باشند و این قول موافق احتیاط است و لکن بنا بر اظهر این طوایف پاکند و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود؛ چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس می باشد.
- [آیت الله مظاهری] کافر (کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیامبری حضرت خاتم الانبیا محمد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله وسلم را قبول ندارد، یا در یکی از اینها شک داشته باشد، یا ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزو دین اسلام میدانند منکر شود، در صورتی که بداند انکار آن چیز به انکار خدا یا توحید یا نبوت برمیگردد) احکام مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد، و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.