مشکلات نوجوانان، تحت عناوین بحران بلوغ، بحران هویت، بحران ارزش ها، و بحران مناسبات و روابط، دسته بندی می شوند. بحران بلوغ. این بحران به تغییرات بیولوژیک اشاره دارد. ظهور علامات ثانویه ی جنسی، مثل رویش موی صورت، تغییر صدا، افزایش ترشح بعضی هورمون های غدد درون ریز (مخصوصاً هیپوفیز) و تسریع رشد بدنی و احتلام در پسران؛ شروع عادت ماهیانه، رویش موهای زاید، رشد سینه ها و افزایش ترشح هورمون استروژن در دختران نشانه های بلوغ هستند؛ اگر نوجوان اطلاع کافی از روند رشد جسمانی خود داشته باشد، معمولاً مشکلی نخواهد داشت. نوجوان دختر و پسر نباید از طرف خانواده، در غفلت و بی خبری کامل قرار گیرند، تا مجبور شوند اطلاعات مربوط به بلوغ را از کانال های ناصحیح به دست بیاورند، و یا مسائلی برایشان مرموز و مبهم بماند. خود خانواده باید مطالب مورد نیاز نوجوانان را با بیانی علمی و سالم به او بیاموزد؛ در این صورت شاید اصلا دلیلی وجود نداشته باشد که این مرحله را بحران بنامیم. در رابطه با مسائل بهداشتی و نظافت و تکالیف شرعی، مثل غسل و طهارت هم باید با نوجوان صریح بود. نکته ای که در بحران بلوغ می تواند مهم باشد، ایجاد تمایلات جنسی و میل به جنس مخالف است؛ فرهنگ ها در این خصوص تفاوت زیادی با هم دارند. بعضی از فرهنگ ها حتی در مدارس راهنمایی و دبیرستان ها، مراودات جنسی را آموزش می دهند و بعضی از جوامع کنترل نسبی دراین جهت دارند. در جامعه ی اسلامی نیز این مسئولیت در ابتدا بر عهده ی خانواده و سپس آموزش و پرورش است؛ لکن باید مسائل جنسی را با رعایت حریم ها و در چارچوب فرهنگ اسلامی، و گاهی به طور غیر مستقیم و غیر محرک، و در محیطی سالم، برای نوجوان بیان کرد. بحران هویت. این بحران که مهم تر از بقیه است، می تواند به صورتی وسیع و همه جانبه نگریسته شود که دربردارنده ی بحران های دیگر هم باشد؛ و اشاره به این دارد که نوجوان، گرفتار تردیدها و دودلی هایی می شود؛ به گونه ای که گویا خودش را نمی شناسد و تصور قطعی و ثابت از خود ندارد. سومین مجموعه ی بازنگری شده ی تشخیصی انجمن روان شناسی آمریکا (DSM 3)علایمی را برای بحران هویت مشخص کرده است که مضمون آن به صورت زیر است: (گو این که در چهارمین بازنگری، دیگر آن را به عنوان اختلال لحاظ نکرده اند، اما در اصلِ موضوع و اهمیت آن تغییری حاصل نمی شود.) الف) تردید در اهداف بلند مدت. کسی که بحران هویت را به طور سالم پشت سر گذاشته باشد، ولو به صورت ناآگاهانه، اهدافی کوتاه مدت و میان مدت و دراز مدت برای خود دارد؛ ولی کسی که در بحران هویت مانده باشد، نمی تواند هیچ هدف بلند مدتی را برای خود ترسیم کند. ب) تردید در انتخاب شغل. هنوز نمی داند چه می خواهد؛ ادامه ی تحصیل بدهد یا دنبال کار برود؟ در چه رشته ای تحصیل کند؟ چه کاری را گزینش کند؟ جدای از امکانات و واقعیات خارجی، او در ذهن خود نیز دارای تشویش و تردید است. ج) تردید درالگوی رفاقت. نمی داند با چه کسانی باید دوست شود؛ با درس خوان ها، یا بچه های متوسط و ضعیف؟ یا آنها که وقت زیادی را به بازی می گذرانند؟ یا بچه های مسجد؟ یا بچه های کارگر و زحمت کش؟ یابچه های ولگرد عیاش؟ و یا ...؟ هر لحظه ممکن است به یکی از این گروه ها فکر کند و همدم یکی از این گروه ها باشد. د) تردید در تمایل و رفتار جنسی. گاهی ممکن است برخود بلرزد و احساس گناه کند که چرا چنین فکری کرده است، و حتی از تصور یک معنا هم گرفتار عذاب وجدان شود؛ و گاهی ممکن است با خود استدلال کند که این میل باید ارضا شود؛ گاهی ممکن است خود را به بی خیالی بزند و لحظه ای ممکن است به پیامدهای اجتماعی رفتارش بیندیشد؛ هنوز نمی داند که این میل درونی را بروز دهد یا نه؟ به چه صورت و از چه طریقی؟ این ها او را در تردید شدیدی قرار می دهد. ه) تردید در تشخیص مذهبی. مذهب تقلیدی را نمی تواند با همه ی وجودش بپذیرد؛ با خود کلنجار می رود که کدام عقیده، کدام مذهب، کدام دین و کدام فلسفه ی زندگی را بپذیرد. معمولا از سنین 12 تا 15 سالگی، دارای اعتقادات مذهبی بیش تری هستند. در سن 18 سالگی این اعتقادات با علامت سؤال و کنج کاویِ بسیار رو به رو می شود. آنچه اهمیت دارد این است که اطلاعات و امکانات علمی و آموزشی، به قدر کافی در اختیار نوجوانان و جوانان باشد، تا بتوانند انتخابی صحیح داشته باشند. و) تردید در نظام ارزش های اخلاقی. اشپرانگر می گوید: تیپ های شخصیتی، و به تبع آن، ارزش ها شش دسته اند: 1. تیپ نظری (دارای ارزش های نظری) 2. تیپ اقتصادی (دارای ارزش های اقتصادی) 3. تیپ زیبایی پسند (دارای ارزش های زیبایی گرایانه) 4. تیپ اجتماعی (دارای ارزش های اجتماعی) 5. تیپ مذهبی (دارای ارزش های مذهبی) 6. تیپ سیاسی (دارای ارزش های سیاسی). نوجوان بین این ارزش های ششگانه مردد است. این در واقع همان بحران ارزش هاست. ز) تردید در تعهد گروهی. این هم در واقع همان بحران مناسبات و روابط است؛ مناسبات او با والدین و هم سالان، دست خوشِ تغییر می شود. گروه هم سالان جای والدین را می گیرد. همان گروه است که همواره مورد تکریم و احترام قرار می گیرد، او را در برابر فشار بزرگ سالان حفظ می کند، مرجع قدرت و اعتماد است و در برخوردهای اجتماعی الگو و سرمشق قرار می گیرد، و بریدن ارتباطات نوجوان از گروه، یعنی بریدن طفل شیرخوار از شیر مادر.[1] بحران هویت برای همه ی نوجوانان هست؛ و همه باید از این مرحله عبور کنند؛ لکن بنابر امکانات و زمینه های قبلی و کیفیت گذراندن دوران کودکی بعضی خیلی سریع و راحت عبور می کنند و بعضی برای مدت طولانی در این بحران می مانند. بحران هویت، همانند یک دالان شک است که برای رسیدن به یقین، لاجرم باید از آن عبور کرد؛ ولی اگر کسی در آن دالان توقف کند، تمام زندگی اش مختل می شود، همیشه دچار سردرگمی های متعدد خواهد بود؛ و چه بسا، اگر ادامه پیدا کند، باعث اختلالات روانی شدید بشود. انجمن روان شناسی آمریکا، در سومین بازنگری مجموعه ی تشخیصی خود (DSM 3) برای افرادی که از بحران هویت به سلامت عبور کرده اند و به احساس هویت رسیده اند نشانه هایی ذکر کرده است که آنها را بیان می کنیم: الف) داشتن تقابل و تعامل اجتماعی - روانی. مراودات و گفت و شنودها و رفت وآمدها و کمک کردن ها و کمک خواستن ها و غیره، همه و همه شکل عادی و بهنجار به خود می گیرد؛ با بزرگ ترها، به عنوان فرد کوچک تر، و باکوچک ترها، به عنوان فرد بزرگ تر، رفتار مناسبی دارد؛ نقش خود را در خانواده و گروه هم سالان و مدرسه و... احساس می کند و آن را به خوبی انجام می دهد. ب) متمایز دانستن خود از دیگران. به این نکته توجه دارد که ممکن است در بعضی از ویژگی ها با کسی مشترک باشد؛ ولی در ویژگی های متعدد دیگری نیز با هم تفاوت دارند؛ تفاوت های عاطفی و احساسی و شناختی و اخلاقی خود با دیگران را لمس می کند و خود را متمایز از دیگران می داند. ج) داشتن ثبات رأی در حد معقول. از تردیدهای کلی و کلیدی گذشته، در تردیدهای جزئی و مصداقی هم زیاد نمی ماند؛ و در تصمیم گیری هایش کم تر دچار اضطراب می شود. د) داشتن تداوم در طول زمان. خود و گذشته و حال و آینده اش را یکی می داند. اکنون را عبارت از تجربیات و ذخیره های گذشته و امکانات فعلی و آرزوها و ایده آل ها و برنامه های آینده، و خودش را فردی که از گذشته شروع شده و اکنون در موقعیت فعلی خودش است و در آینده هم فلان مسیر را طی خواهد کرد، می داند. ه) تصور او از خودش همانند تصور دیگران از اوست. در خلال تعاملات و آمد و شدها و کنش و واکنش هایی که داشته و بازخوردهایی که گرفته است، می داند که دیگران او را چه فردی می دانند و او خود را چطور فردی می داند و این دو نگرش را در یک حد اعتدال، به نقطه ی مشترکی می رساند. اگر بین این دو نظر اختلافی هست، باید کم باشد، اگر بخواهد از خودش یک تعریف ارائه کند، با تعریفی که دیگران از او ارائه می کنند، هم خوانیِ زیادی خواهد داشت.[2] اگر کسی این پنج ویژگی را داشته باشد، معلوم است که از بحران هویت به سلامت عبور کرده است و در آن جا استقرار نیافته است. پی نوشتها: [1]. ر. ک: کاپلان و سادوک، خلاصه روانپزشکی، ترجمه ی نصرالله پورافکاری، ج 4، ص 260. [2]. ر.ک: همان، ص 263. منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
مشکلات نوجوانان، تحت عناوین بحران بلوغ، بحران هویت، بحران ارزش ها، و بحران مناسبات و روابط، دسته بندی می شوند.
بحران بلوغ. این بحران به تغییرات بیولوژیک اشاره دارد. ظهور علامات ثانویه ی جنسی، مثل رویش موی صورت، تغییر صدا، افزایش ترشح بعضی هورمون های غدد درون ریز (مخصوصاً هیپوفیز) و تسریع رشد بدنی و احتلام در پسران؛ شروع عادت ماهیانه، رویش موهای زاید، رشد سینه ها و افزایش ترشح هورمون استروژن در دختران نشانه های بلوغ هستند؛ اگر نوجوان اطلاع کافی از روند رشد جسمانی خود داشته باشد، معمولاً مشکلی نخواهد داشت. نوجوان دختر و پسر نباید از طرف خانواده، در غفلت و بی خبری کامل قرار گیرند، تا مجبور شوند اطلاعات مربوط به بلوغ را از کانال های ناصحیح به دست بیاورند، و یا مسائلی برایشان مرموز و مبهم بماند. خود خانواده باید مطالب مورد نیاز نوجوانان را با بیانی علمی و سالم به او بیاموزد؛ در این صورت شاید اصلا دلیلی وجود نداشته باشد که این مرحله را بحران بنامیم. در رابطه با مسائل بهداشتی و نظافت و تکالیف شرعی، مثل غسل و طهارت هم باید با نوجوان صریح بود.
نکته ای که در بحران بلوغ می تواند مهم باشد، ایجاد تمایلات جنسی و میل به جنس مخالف است؛ فرهنگ ها در این خصوص تفاوت زیادی با هم دارند. بعضی از فرهنگ ها حتی در مدارس راهنمایی و دبیرستان ها، مراودات جنسی را آموزش می دهند و بعضی از جوامع کنترل نسبی دراین جهت دارند.
در جامعه ی اسلامی نیز این مسئولیت در ابتدا بر عهده ی خانواده و سپس آموزش و پرورش است؛ لکن باید مسائل جنسی را با رعایت حریم ها و در چارچوب فرهنگ اسلامی، و گاهی به طور غیر مستقیم و غیر محرک، و در محیطی سالم، برای نوجوان بیان کرد.
بحران هویت. این بحران که مهم تر از بقیه است، می تواند به صورتی وسیع و همه جانبه نگریسته شود که دربردارنده ی بحران های دیگر هم باشد؛ و اشاره به این دارد که نوجوان، گرفتار تردیدها و دودلی هایی می شود؛ به گونه ای که گویا خودش را نمی شناسد و تصور قطعی و ثابت از خود ندارد. سومین مجموعه ی بازنگری شده ی تشخیصی انجمن روان شناسی آمریکا (DSM 3)علایمی را برای بحران هویت مشخص کرده است که مضمون آن به صورت زیر است: (گو این که در چهارمین بازنگری، دیگر آن را به عنوان اختلال لحاظ نکرده اند، اما در اصلِ موضوع و اهمیت آن تغییری حاصل نمی شود.)
الف) تردید در اهداف بلند مدت. کسی که بحران هویت را به طور سالم پشت سر گذاشته باشد، ولو به صورت ناآگاهانه، اهدافی کوتاه مدت و میان مدت و دراز مدت برای خود دارد؛ ولی کسی که در بحران هویت مانده باشد، نمی تواند هیچ هدف بلند مدتی را برای خود ترسیم کند.
ب) تردید در انتخاب شغل. هنوز نمی داند چه می خواهد؛ ادامه ی تحصیل بدهد یا دنبال کار برود؟ در چه رشته ای تحصیل کند؟ چه کاری را گزینش کند؟ جدای از امکانات و واقعیات خارجی، او در ذهن خود نیز دارای تشویش و تردید است.
ج) تردید درالگوی رفاقت. نمی داند با چه کسانی باید دوست شود؛ با درس خوان ها، یا بچه های متوسط و ضعیف؟ یا آنها که وقت زیادی را به بازی می گذرانند؟ یا بچه های مسجد؟ یا بچه های کارگر و زحمت کش؟ یابچه های ولگرد عیاش؟ و یا ...؟ هر لحظه ممکن است به یکی از این گروه ها فکر کند و همدم یکی از این گروه ها باشد.
د) تردید در تمایل و رفتار جنسی. گاهی ممکن است برخود بلرزد و احساس گناه کند که چرا چنین فکری کرده است، و حتی از تصور یک معنا هم گرفتار عذاب وجدان شود؛ و گاهی ممکن است با خود استدلال کند که این میل باید ارضا شود؛ گاهی ممکن است خود را به بی خیالی بزند و لحظه ای ممکن است به پیامدهای اجتماعی رفتارش بیندیشد؛ هنوز نمی داند که این میل درونی را بروز دهد یا نه؟ به چه صورت و از چه طریقی؟ این ها او را در تردید شدیدی قرار می دهد.
ه) تردید در تشخیص مذهبی. مذهب تقلیدی را نمی تواند با همه ی وجودش بپذیرد؛ با خود کلنجار می رود که کدام عقیده، کدام مذهب، کدام دین و کدام فلسفه ی زندگی را بپذیرد. معمولا از سنین 12 تا 15 سالگی، دارای اعتقادات مذهبی بیش تری هستند. در سن 18 سالگی این اعتقادات با علامت سؤال و کنج کاویِ بسیار رو به رو می شود. آنچه اهمیت دارد این است که اطلاعات و امکانات علمی و آموزشی، به قدر کافی در اختیار نوجوانان و جوانان باشد، تا بتوانند انتخابی صحیح داشته باشند.
و) تردید در نظام ارزش های اخلاقی. اشپرانگر می گوید: تیپ های شخصیتی، و به تبع آن، ارزش ها شش دسته اند: 1. تیپ نظری (دارای ارزش های نظری) 2. تیپ اقتصادی (دارای ارزش های اقتصادی) 3. تیپ زیبایی پسند (دارای ارزش های زیبایی گرایانه) 4. تیپ اجتماعی (دارای ارزش های اجتماعی) 5. تیپ مذهبی (دارای ارزش های مذهبی) 6. تیپ سیاسی (دارای ارزش های سیاسی). نوجوان بین این ارزش های ششگانه مردد است. این در واقع همان بحران ارزش هاست.
ز) تردید در تعهد گروهی. این هم در واقع همان بحران مناسبات و روابط است؛ مناسبات او با والدین و هم سالان، دست خوشِ تغییر می شود. گروه هم سالان جای والدین را می گیرد. همان گروه است که همواره مورد تکریم و احترام قرار می گیرد، او را در برابر فشار بزرگ سالان حفظ می کند، مرجع قدرت و اعتماد است و در برخوردهای اجتماعی الگو و سرمشق قرار می گیرد، و بریدن ارتباطات نوجوان از گروه، یعنی بریدن طفل شیرخوار از شیر مادر.[1]
بحران هویت برای همه ی نوجوانان هست؛ و همه باید از این مرحله عبور کنند؛ لکن بنابر امکانات و زمینه های قبلی و کیفیت گذراندن دوران کودکی بعضی خیلی سریع و راحت عبور می کنند و بعضی برای مدت طولانی در این بحران می مانند. بحران هویت، همانند یک دالان شک است که برای رسیدن به یقین، لاجرم باید از آن عبور کرد؛ ولی اگر کسی در آن دالان توقف کند، تمام زندگی اش مختل می شود، همیشه دچار سردرگمی های متعدد خواهد بود؛ و چه بسا، اگر ادامه پیدا کند، باعث اختلالات روانی شدید بشود.
انجمن روان شناسی آمریکا، در سومین بازنگری مجموعه ی تشخیصی خود (DSM 3) برای افرادی که از بحران هویت به سلامت عبور کرده اند و به احساس هویت رسیده اند نشانه هایی ذکر کرده است که آنها را بیان می کنیم:
الف) داشتن تقابل و تعامل اجتماعی - روانی. مراودات و گفت و شنودها و رفت وآمدها و کمک کردن ها و کمک خواستن ها و غیره، همه و همه شکل عادی و بهنجار به خود می گیرد؛ با بزرگ ترها، به عنوان فرد کوچک تر، و باکوچک ترها، به عنوان فرد بزرگ تر، رفتار مناسبی دارد؛ نقش خود را در خانواده و گروه هم سالان و مدرسه و... احساس می کند و آن را به خوبی انجام می دهد.
ب) متمایز دانستن خود از دیگران. به این نکته توجه دارد که ممکن است در بعضی از ویژگی ها با کسی مشترک باشد؛ ولی در ویژگی های متعدد دیگری نیز با هم تفاوت دارند؛ تفاوت های عاطفی و احساسی و شناختی و اخلاقی خود با دیگران را لمس می کند و خود را متمایز از دیگران می داند.
ج) داشتن ثبات رأی در حد معقول. از تردیدهای کلی و کلیدی گذشته، در تردیدهای جزئی و مصداقی هم زیاد نمی ماند؛ و در تصمیم گیری هایش کم تر دچار اضطراب می شود.
د) داشتن تداوم در طول زمان. خود و گذشته و حال و آینده اش را یکی می داند. اکنون را عبارت از تجربیات و ذخیره های گذشته و امکانات فعلی و آرزوها و ایده آل ها و برنامه های آینده، و خودش را فردی که از گذشته شروع شده و اکنون در موقعیت فعلی خودش است و در آینده هم فلان مسیر را طی خواهد کرد، می داند.
ه) تصور او از خودش همانند تصور دیگران از اوست. در خلال تعاملات و آمد و شدها و کنش و واکنش هایی که داشته و بازخوردهایی که گرفته است، می داند که دیگران او را چه فردی می دانند و او خود را چطور فردی می داند و این دو نگرش را در یک حد اعتدال، به نقطه ی مشترکی می رساند. اگر بین این دو نظر اختلافی هست، باید کم باشد، اگر بخواهد از خودش یک تعریف ارائه کند، با تعریفی که دیگران از او ارائه می کنند، هم خوانیِ زیادی خواهد داشت.[2]
اگر کسی این پنج ویژگی را داشته باشد، معلوم است که از بحران هویت به سلامت عبور کرده است و در آن جا استقرار نیافته است.
پی نوشتها:
[1]. ر. ک: کاپلان و سادوک، خلاصه روانپزشکی، ترجمه ی نصرالله پورافکاری، ج 4، ص 260.
[2]. ر.ک: همان، ص 263.
منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
- [سایر] ویژگی های روان شناختی انسان در مرحله ی سنی نوجوانی و جوانی چیست؟ چرا تهاجم فرهنگی، بیش تر متوجه این طبقه ی سنی است؟
- [سایر] عثمان که بود؟ با توجه به منابع اهل سنت چه ویژگی هایی داشت؟
- [آیت الله نوری همدانی] با توجه به آیه 13 سوره مبارکه کهف به نظر حضرت عالی بیان فرمائید آیا اصحاب کهف از نظر سنّی جوان بوده اند یا پیر؟
- [سایر] با توجه به مدارک اهل سنت چرا اهل تسنن روز عاشورا را روزه می گیرند؟
- [سایر] ویژگی اصلی اهل سنت چیست؟ و تفاوت آنان با شیعه ها در چیست؟
- [آیت الله بهجت] جوان سنّی، به اعتقادات حقّه شیعه گرویده است. آیا اعمال وی قضا دارد؟
- [سایر] اختلاف نظر علمای شیعه و سنی در خصوص طبقه دوم و سوم ارث چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] دختری طبق مشکلاتی که داشته توسط دادگاه اهل سنّت طلاق داده شده، آیا این طلاق که بنابر فقه اهل سنّت است درست است؟ اگر صحیح نباشد دختر برای طلاق چه کند؟
- [آیت الله سبحانی] آیا مرد سنّی می تواند با زن شیعه عقد موقت جاری کند، با توجه به این که اهل سنّت عقد موقت را حرام می دانند؟
- [سایر] با توجه به منابع اهل سنت، منظور از اهل بیت در آیه تطهیر چه کسانی است؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.