فرق ادب و اخلاق چیست؟
با توجه به تعریفی که از علم اخلاق بیان شد، این مطلب بدست می‌آید که اخلاق و خُلقیات انسانی، جزء ملکات نفسانی به شمار آمده، در نهاد و باطن او جای دارد؛ اما آیا آداب انسانی نیز چنین است؟ علامه طباطبایی‌(ره) در این زمینه می‌فرمایند: برخی تصور می‌کنند که اخلاق و آداب، هیچ گونه تمایزی با هم ندارند؛ در حالی که چنین نیست؛ زیرا اخلاق عبارت است از: ملکات راسخ در روح، و در واقع، وصفی از اوصاف روح می‌باشد؛ ولی آداب عبارت است از: هیئت‌های زیبایی که اعمال و رفتار آدمی بدان متّصف می‌گردد که نحوه‌ی صدور این اعمال به صفات روحی شخص بستگی دارد و پر واضح است که میان اتّصاف روح به اخلاقیات و اتّصاف عمل به آداب، تفاوت بسیاری وجود دارد)[1]؛ (پس ادب، ظرافت و دقت در عمل را گویند. وقتی انسان متوجّه حالات خویش باشد و با ظرافت و زیبایی خاصّی عمل را انجام دهد، گفته می‌شود که فلانی مؤدّب است؛ نظیر ادب نشستن در حال نماز و ادب راه رفتن با طمأنینه و ...[2] عمل وقتی ظریف و جمیل است که دارای دو ویژگی باشد: اوّل این که مشروع باشد و دوم آن که از روی اختیار و اراده باشد. با فقدان این دو ویژگی، عمل را مؤدّبانه نمی‌گویند و اگر اختلافی باشد، در تعیین و تشخیص مصداق است. ادب انسانی همان هیئت و ترکیب زیبای اعمال دینی است که تابع مقصود و مطلوب نهایی در حیات و زندگی اوست. پس آداب انسان‌ها در حقیقت آثار و نتایج نفسند و ممکن نیست که فعل کسی با امور درونی و نفسانی او مخالف باشد. گفتار آدمی، خود فعلی از افعال بدنی است. به این ترتیب نمی‌توان سخنی را به زبان آورد و یا فعلی را مرتکب شد که خلاف آن در باطنش رسوخ کرده باشد. بنابراین آداب و رفتار نیک، حاکی از باطن پاک و نیک است و رفتار و اعمال و کلام پلید، ناشی از اخلاق زشت و پلید. البتّه برخی فرق دیگری را بیان کرده‌اند و آن این است که اگر واژه‌ی اخلاق در مورد افعال ستودنی به کار رود، بیانگر ادب خواهد بود؛ زیرا ادب فقط درباره‌ی خصلت‌هایی به کار می‌رود که نیکو باشد؛ مثلاً اگر گفته شود ادب قاضی، یعنی کارهای شایسته‌ای که قاضی انجام می‌دهد. این تمایز مورد قبول و پذیرش علاّمه نمی‌باشد. اگر ادب را صرفاً به معنای خصایص نیکو بگیریم، در حقیقت معنای آن را محدود ساخته‌ایم؛ پس بهتر است که ادب را لفظ و واژه‌ی عام بگیریم تا شامل همه‌ی صفات، اعم از نیک و بد بشود. بنابراین بهترین نظر در این زمینه، نظر علامه‌ طباطبایی‌(ره) است. پی نوشتها: [1]. المیزان، ج 6، ص 255 به بعد. [2]. همان، ج 6، ص 257. منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه(بهار 1381)
عنوان سوال:

فرق ادب و اخلاق چیست؟


پاسخ:

با توجه به تعریفی که از علم اخلاق بیان شد، این مطلب بدست می‌آید که اخلاق و خُلقیات انسانی، جزء ملکات نفسانی به شمار آمده، در نهاد و باطن او جای دارد؛ اما آیا آداب انسانی نیز چنین است؟
علامه طباطبایی‌(ره) در این زمینه می‌فرمایند:
برخی تصور می‌کنند که اخلاق و آداب، هیچ گونه تمایزی با هم ندارند؛ در حالی که چنین نیست؛ زیرا اخلاق عبارت است از: ملکات راسخ در روح، و در واقع، وصفی از اوصاف روح می‌باشد؛ ولی آداب عبارت است از: هیئت‌های زیبایی که اعمال و رفتار آدمی بدان متّصف می‌گردد که نحوه‌ی صدور این اعمال به صفات روحی شخص بستگی دارد و پر واضح است که میان اتّصاف روح به اخلاقیات و اتّصاف عمل به آداب، تفاوت بسیاری وجود دارد)[1]؛ (پس ادب، ظرافت و دقت در عمل را گویند. وقتی انسان متوجّه حالات خویش باشد و با ظرافت و زیبایی خاصّی عمل را انجام دهد، گفته می‌شود که فلانی مؤدّب است؛ نظیر ادب نشستن در حال نماز و ادب راه رفتن با طمأنینه و ...[2]
عمل وقتی ظریف و جمیل است که دارای دو ویژگی باشد: اوّل این که مشروع باشد و دوم آن که از روی اختیار و اراده باشد. با فقدان این دو ویژگی، عمل را مؤدّبانه نمی‌گویند و اگر اختلافی باشد، در تعیین و تشخیص مصداق است.
ادب انسانی همان هیئت و ترکیب زیبای اعمال دینی است که تابع مقصود و مطلوب نهایی در حیات و زندگی اوست. پس آداب انسان‌ها در حقیقت آثار و نتایج نفسند و ممکن نیست که فعل کسی با امور درونی و نفسانی او مخالف باشد. گفتار آدمی، خود فعلی از افعال بدنی است. به این ترتیب نمی‌توان سخنی را به زبان آورد و یا فعلی را مرتکب شد که خلاف آن در باطنش رسوخ کرده باشد. بنابراین آداب و رفتار نیک، حاکی از باطن پاک و نیک است و رفتار و اعمال و کلام پلید، ناشی از اخلاق زشت و پلید.
البتّه برخی فرق دیگری را بیان کرده‌اند و آن این است که اگر واژه‌ی اخلاق در مورد افعال ستودنی به کار رود، بیانگر ادب خواهد بود؛ زیرا ادب فقط درباره‌ی خصلت‌هایی به کار می‌رود که نیکو باشد؛ مثلاً اگر گفته شود ادب قاضی، یعنی کارهای شایسته‌ای که قاضی انجام می‌دهد. این تمایز مورد قبول و پذیرش علاّمه نمی‌باشد.
اگر ادب را صرفاً به معنای خصایص نیکو بگیریم، در حقیقت معنای آن را محدود ساخته‌ایم؛ پس بهتر است که ادب را لفظ و واژه‌ی عام بگیریم تا شامل همه‌ی صفات، اعم از نیک و بد بشود. بنابراین بهترین نظر در این زمینه، نظر علامه‌ طباطبایی‌(ره) است.
پی نوشتها:
[1]. المیزان، ج 6، ص 255 به بعد.
[2]. همان، ج 6، ص 257.
منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه(بهار 1381)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین