در پاسخ این سؤال اساسی و بجا مناسب می دانم نکاتی را جهت تنویر ذهن و تبیین بهتر بحث بیان کنم. 1. عملکرد و رفتار انسان ها غالباً تحت تأثیر بینش ها و جهان بینی آنها قرار دارد و نوعاً انسانها طبق جهان بینی و ایدئولوژی که دارند فعالیت کرده و مسایل زندگی اجتماعی را دنبال می کنند. 2. هر انسانی در زندگی خود هدفی را دنبال می کند و این هدف با توجه به بینش و شناخت انسانها از زندگی مراتب متعددی را پذیرا می باشد مثلاً بعضی دنبال سعادت دنیوی و اخروی هستند و بعضی هدفشان رسیدن به مال ومقام دنیوی است و غیره. 3. خداوند انسانها را مختار قرار داده و به آنان عقل و شعور عنایت فرموده و راه صحیح و راه باطل را هم از طریق عقل و وحی بیان نموده است و آنان را با فلسفة خلقت هم آشنا کرده است. با توجه به نکات فوق باید عرض کنم که انسانها در انتخاب نهایی و در رابطه با اندیشه و انتخابشان دربارة دنیا به چند گروه تقسیم می شوند. الف) بعضی انسانها با چشمی بینا به دنیا نگاه نمی کنند و از عقل و فهم خدادادی استفاده نکرده و هدفی زودگذر و حیوانی را دنبال کرده و لذا یک حالت گیجی و سردرگمی و خواب زدگی دارند و اصلاً توجه نمی کنند و نمی دانند که از کجا آمده و به کجا می روند. و توجهشان در دنیا فقط خوردن و لذّت بردن و گاهی هم رسیدن به پست و مقام است. و برای رسیدن به لذایذ دنیوی از هیچ کار زشتی فروگذار نیستند و اینها طبق فرمایش قرآن: اولئک کالانعام بل هم اضلّ؛[1] اینها مثل حیوان بلکه پست تر از حیوان هستند. ب) گروهی از انسانها متوجه زندگی دنیا بوده و سردرگم نیستند ولی اعتقاد دارند که عاقبت این دنیا نیستی و فنا و لذایذ آن روزی از بین می رود و هر کس باید تلاش کند تا لذّت بیشتری از دنیا ببرد لذا هرچه می توانند غرق در شهوات شده و از هر راهی خوشگذرانی و عیاشی می کنند و هدفی جز زندگی خوش دنیایی نداشته و یا اعتقادی به آخرت ندارند و یا آنرا جدّی تلقی نمی کنند. ج) گروه سوم اعتقاد دارند که زندگی دنیا گذرا است و دنیا مقدمه ای برای آخرت و زندگی ابدی است و هدفشان رسیدن به کمالات عالی معنوی و رسیدن به سعادت اخروی که نعمتی بی نهایت و زوال ناپذیر است، می باشد. اینها هدفی بس بلند داشته و جهان بینی الهی دارند و با هدف خلقت کاملاً آشنا شده و بندگی خدا را سرلوحة کار خود می سازند، اگرچه از نعمت های پروردگار استفاده می کنند و باید هم استفاده کنند ولی آنها هدف نهایی نیست بلکه نعمتهای دنیا هدفی متوسط و مقدمه ای است برای بندگی بیشتر و رسیدن به جوار ملکوتی پروردگار و آرمیدن در بهشت و رضوان الهی.[2] با توجه به سه گروه از انسانها باید عرض کنیم که انسانهایی که هدفی کوتاه و متوسط را هدف نهایی قرار دادند به زندگی دنیا و لذایذ آن دلخوش بوده و حیات دنیوی برای آنان اهمیت فوق العاده ای دارد و این انسانها کسانی هستند که می پندارند هرچه هست و نیست همین زندگی چند روزه دنیاست و بعد از اتمام این دنیا دیگر از هیچ چیز خبری نیست، انسانهایی حریص و لذت پرست و خودخواه و بی مبالات بوده و فقط دنبال تأمین لذایذ زودگذر و ارضای خواهش های خود هستند و حتی به خود اجازه نمی دهند دربارة عظمت و شگفتی های عالم خلقت اندیشه کنند و پی به هدفدار بودن آن برده و متوجه لغو نبودن آن گردند. امّا انسانهایی که از عقل و شعور خدادادی خود بهره برده و دربارة خلقت، اندیشه و تفکّر نموده است و خود را از چشمه جوشان و پربرکت وحی سیراب کرده و زانوی شاگردی به محضر علوم اهل بیت و ائمه معصومین علیهم السلام زده و با معارف بلند قرآن آشنا گشته است هدفی بس والا و بلند در زندگی دنیوی داشته و دنیا را محل گذر و امتحان تلقی نموده و خود را با استفاده از نعمتهای دنیوی برای زندگی ابدی آماده می کند و دلبستگی به دنیای فانی ندارد و برای آن تلاش نمی کند و اگر استفاده ای از آن می برد برای رسیدن به کمالات عالی می باشد. و زندگی دنیا را طبق منطق قرآن لهو و لعب می داند و زندگی واقعی را در زندگی اخروی طلب می کند.[3] و لذا دلخوشی خاصّی به دنیا ندارد و دلبستگی به آن در وجود او نیست. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرمایند: مردم دربارة دنیا دو گونه بینش دارند: عده ای دنیا را دقیق شناخته و کاملاً به حقیقت آن آگاهی یافته اند. اینها مانند افرادی هستند که از سرزمین خشک و قحطی زده به سوی منزل سبز و خرم و آباد سفر می کنند و این دنیا را محلی خشک قحطی زده می دانند و تمام همّت آنان این است که از این منزل نامطلوب به سوی مکان خرم و باصفا و فرح بخش به سلامت گذر کنند و توشه این سفر را هم آماده می کنند. امّا در مقابل، آن کسی که دنیا را این گونه می بیند که با مرگ از جایی سرسبز و خرّم به طرف یک سرزمین خشک و بی آب و علف می رود، هرگز تن به سختی نمی دهد و صرفاً درپی خوشی بیشتر است که تا دوران خوشی سفر به سر نرسیده از آن بهره مند شود.[4] خلاصه اینکه دل بستگی به دنیا و لذایذ آن و عدم دلبستگی، وابسته به جهان بینی و هدف هر شخص از زندگی دنیوی است و آنان که همتی عالی و بلند و الهی دارند به زندگی زودگذر و حیوانی دنیا دلبستگی ندارند و استفاده آنها از دنیا برای نیرو گرفتن و انجام وظایف بندگی است. البته اینها به معنای اعراض از دنیا و پشت کردن به آن نیست و انسانهای مؤمن باید از نعمتهای خداوند استفاده کنند ولی هدفشان دنیا نباشد. برای مطالعة بیشتر به کتابهای زیر مراجعه شود. 1. عبدالله جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، انتشارات اسراء، 1381. 2. محمدتقی مصباح یزدی، پندهای امام صادق، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381. 3. گروهی از فضلاء و اساتید مؤسسه در راه حق، موازنه اسلامی بین دنیا و آخرت، انتشارات در راه حق، (بی تا). 4. عبدالحسین جلالی، ماهیت دنیا، انتشارات امیرکبیر، 1382. قال الله الحکیم: وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ زندگی این دنیا جز لهو و لعب نیست و زندگی واقعی، سرای آخرت است اگر می دانستند. سورة مبارکه عنکبوت، آیه 64 -------------------------------------------------------------------------------- [1] . سورة مبارکة انعام، آیه 179. [2] . مصباح یزدی، محمدتقی، پند جاوید، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380، ص 176-180. [3] . همان منبع، ص 183. [4] . نهج البلاغه، قسمتی از وصیت نامه حضرت علی (ع) به امام حسن (ع).
در پاسخ این سؤال اساسی و بجا مناسب می دانم نکاتی را جهت تنویر ذهن و تبیین بهتر بحث بیان کنم.
1. عملکرد و رفتار انسان ها غالباً تحت تأثیر بینش ها و جهان بینی آنها قرار دارد و نوعاً انسانها طبق جهان بینی و ایدئولوژی که دارند فعالیت کرده و مسایل زندگی اجتماعی را دنبال می کنند.
2. هر انسانی در زندگی خود هدفی را دنبال می کند و این هدف با توجه به بینش و شناخت انسانها از زندگی مراتب متعددی را پذیرا می باشد مثلاً بعضی دنبال سعادت دنیوی و اخروی هستند و بعضی هدفشان رسیدن به مال ومقام دنیوی است و غیره.
3. خداوند انسانها را مختار قرار داده و به آنان عقل و شعور عنایت فرموده و راه صحیح و راه باطل را هم از طریق عقل و وحی بیان نموده است و آنان را با فلسفة خلقت هم آشنا کرده است.
با توجه به نکات فوق باید عرض کنم که انسانها در انتخاب نهایی و در رابطه با اندیشه و انتخابشان دربارة دنیا به چند گروه تقسیم می شوند.
الف) بعضی انسانها با چشمی بینا به دنیا نگاه نمی کنند و از عقل و فهم خدادادی استفاده نکرده و هدفی زودگذر و حیوانی را دنبال کرده و لذا یک حالت گیجی و سردرگمی و خواب زدگی دارند و اصلاً توجه نمی کنند و نمی دانند که از کجا آمده و به کجا می روند. و توجهشان در دنیا فقط خوردن و لذّت بردن و گاهی هم رسیدن به پست و مقام است. و برای رسیدن به لذایذ دنیوی از هیچ کار زشتی فروگذار نیستند و اینها طبق فرمایش قرآن: اولئک کالانعام بل هم اضلّ؛[1] اینها مثل حیوان بلکه پست تر از حیوان هستند.
ب) گروهی از انسانها متوجه زندگی دنیا بوده و سردرگم نیستند ولی اعتقاد دارند که عاقبت این دنیا نیستی و فنا و لذایذ آن روزی از بین می رود و هر کس باید تلاش کند تا لذّت بیشتری از دنیا ببرد لذا هرچه می توانند غرق در شهوات شده و از هر راهی خوشگذرانی و عیاشی می کنند و هدفی جز زندگی خوش دنیایی نداشته و یا اعتقادی به آخرت ندارند و یا آنرا جدّی تلقی نمی کنند.
ج) گروه سوم اعتقاد دارند که زندگی دنیا گذرا است و دنیا مقدمه ای برای آخرت و زندگی ابدی است و هدفشان رسیدن به کمالات عالی معنوی و رسیدن به سعادت اخروی که نعمتی بی نهایت و زوال ناپذیر است، می باشد. اینها هدفی بس بلند داشته و جهان بینی الهی دارند و با هدف خلقت کاملاً آشنا شده و بندگی خدا را سرلوحة کار خود می سازند، اگرچه از نعمت های پروردگار استفاده می کنند و باید هم استفاده کنند ولی آنها هدف نهایی نیست بلکه نعمتهای دنیا هدفی متوسط و مقدمه ای است برای بندگی بیشتر و رسیدن به جوار ملکوتی پروردگار و آرمیدن در بهشت و رضوان الهی.[2]
با توجه به سه گروه از انسانها باید عرض کنیم که انسانهایی که هدفی کوتاه و متوسط را هدف نهایی قرار دادند به زندگی دنیا و لذایذ آن دلخوش بوده و حیات دنیوی برای آنان اهمیت فوق العاده ای دارد و این انسانها کسانی هستند که می پندارند هرچه هست و نیست همین زندگی چند روزه دنیاست و بعد از اتمام این دنیا دیگر از هیچ چیز خبری نیست، انسانهایی حریص و لذت پرست و خودخواه و بی مبالات بوده و فقط دنبال تأمین لذایذ زودگذر و ارضای خواهش های خود هستند و حتی به خود اجازه نمی دهند دربارة عظمت و شگفتی های عالم خلقت اندیشه کنند و پی به هدفدار بودن آن برده و متوجه لغو نبودن آن گردند.
امّا انسانهایی که از عقل و شعور خدادادی خود بهره برده و دربارة خلقت، اندیشه و تفکّر نموده است و خود را از چشمه جوشان و پربرکت وحی سیراب کرده و زانوی شاگردی به محضر علوم اهل بیت و ائمه معصومین علیهم السلام زده و با معارف بلند قرآن آشنا گشته است هدفی بس والا و بلند در زندگی دنیوی داشته و دنیا را محل گذر و امتحان تلقی نموده و خود را با استفاده از نعمتهای دنیوی برای زندگی ابدی آماده می کند و دلبستگی به دنیای فانی ندارد و برای آن تلاش نمی کند و اگر استفاده ای از آن می برد برای رسیدن به کمالات عالی می باشد.
و زندگی دنیا را طبق منطق قرآن لهو و لعب می داند و زندگی واقعی را در زندگی اخروی طلب می کند.[3] و لذا دلخوشی خاصّی به دنیا ندارد و دلبستگی به آن در وجود او نیست.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرمایند: مردم دربارة دنیا دو گونه بینش دارند: عده ای دنیا را دقیق شناخته و کاملاً به حقیقت آن آگاهی یافته اند. اینها مانند افرادی هستند که از سرزمین خشک و قحطی زده به سوی منزل سبز و خرم و آباد سفر می کنند و این دنیا را محلی خشک قحطی زده می دانند و تمام همّت آنان این است که از این منزل نامطلوب به سوی مکان خرم و باصفا و فرح بخش به سلامت گذر کنند و توشه این سفر را هم آماده می کنند.
امّا در مقابل، آن کسی که دنیا را این گونه می بیند که با مرگ از جایی سرسبز و خرّم به طرف یک سرزمین خشک و بی آب و علف می رود، هرگز تن به سختی نمی دهد و صرفاً درپی خوشی بیشتر است که تا دوران خوشی سفر به سر نرسیده از آن بهره مند شود.[4]
خلاصه اینکه دل بستگی به دنیا و لذایذ آن و عدم دلبستگی، وابسته به جهان بینی و هدف هر شخص از زندگی دنیوی است و آنان که همتی عالی و بلند و الهی دارند به زندگی زودگذر و حیوانی دنیا دلبستگی ندارند و استفاده آنها از دنیا برای نیرو گرفتن و انجام وظایف بندگی است.
البته اینها به معنای اعراض از دنیا و پشت کردن به آن نیست و انسانهای مؤمن باید از نعمتهای خداوند استفاده کنند ولی هدفشان دنیا نباشد.
برای مطالعة بیشتر به کتابهای زیر مراجعه شود.
1. عبدالله جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، انتشارات اسراء، 1381.
2. محمدتقی مصباح یزدی، پندهای امام صادق، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381.
3. گروهی از فضلاء و اساتید مؤسسه در راه حق، موازنه اسلامی بین دنیا و آخرت، انتشارات در راه حق، (بی تا).
4. عبدالحسین جلالی، ماهیت دنیا، انتشارات امیرکبیر، 1382.
قال الله الحکیم:
وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ
زندگی این دنیا جز لهو و لعب نیست و زندگی واقعی، سرای آخرت است اگر می دانستند.
سورة مبارکه عنکبوت، آیه 64
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سورة مبارکة انعام، آیه 179.
[2] . مصباح یزدی، محمدتقی، پند جاوید، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380، ص 176-180.
[3] . همان منبع، ص 183.
[4] . نهج البلاغه، قسمتی از وصیت نامه حضرت علی (ع) به امام حسن (ع).
- [سایر] سلام حاج آقا انگار توی این دنیا ی به بزرگی هیچ کس به من اهمیتی نمیدهد حالم از این زندگی بهم می خورد به نظر خانواده ام خیلی هم خوشبختم شما هم حتی جواب مرا نمیدهید فکر می کردم اگر روی اعتقاداتم کار کنم از این پوچی نجات پیدا می کنم خدایا خسته شدم زودتر جانم را بگیر
- [سایر] هنگام ظهور حضرت حجت (عج) آیا فقط همان 313 نفر یار با ایشان در دنیا زندگی می کنند چون می گویند آن حضرت گردن افراد بدکار را جدا می کند؟
- [سایر] توصیف زندگی دنیا در قرآن چگونه است؟
- [سایر] چه کنیم تا در دنیا راحت زندگی کنیم ؟
- [سایر] آیا بین زندگی دنیا و آخرت ارتباطی وجود دارد؟
- [سایر] زندگی دنیا در قرآن چگونه بیان شده است؟
- [سایر] نماز چه تأثیری در زندگی سیاسی - اجتماعی افراد می گذارد؟
- [سایر] علم آموزی چه اهمیتی دارد؟
- [سایر] علم آموزی برای جوانان چه اهمیتی دارد؟
- [سایر] در آ یات 45 و46 سوره کهف، زندگی دنیا به چه چیز تشبیه شده است؟
- [آیت الله وحید خراسانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست ولی اگر در ان جا به دنیا امده و وطن پدر و مادرش باشد اختیار کردن برای زندگی معتبر نیست بلکه تا اعراض نکرده وطن اوست
- [آیت الله سبحانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن او است؛ چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [امام خمینی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست چه در آن جا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله مظاهری] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله سیستانی] محلی را که انسان برای اقامت دائمی و زندگی خود اختیار کرده ، وطن اوست ، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد ، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد .
- [آیت الله نوری همدانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن او است ، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد ، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد .
- [آیت الله خوئی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله مظاهری] افراد وسواسی که زود اطمینان به نجاست چیزی پیدا میکنند، یا هنگام آب کشیدن چیزی به آسانی اطمینان پیدانمیکنند نباید به اطمینان خود اعتنا کنند بلکهباید بهطور متعارف عمل کنند و اعتنای اینگونه افراد به گمان بلکه به اطمینان خود حرام است و اعمال غیر متعارف آنها موجب خسران دنیا و آخرت است.