تفاوت مبانی نظری حکومت دینی و حکومت سکولار در چیست؟
سکولاریزم به منزلة یک مکتب و مشرب فکری به مجموعة جریانات و تحولاتی که ضمن آن کنترل امور اجتماعی از کف مقامات و مراجع رسمی دینی خارج گشته و روشهای عقلانی و غیردینی و علمی و تجربی و این جهانی جای ضوابط و آداب دینی برای ادارة آنها راگرفته، ‌استفاده می‌شود.[1] سکولاریزم مبتنی بر یک سری اصول و مبانی نظری است که عمدتاً از به حاشیه راندن دین و خصوصی تلقی کردن آن ناشی می‌شود که در مکتب سکولاریزم دین را به حدّ یک احساس و سلیقه و ذوق تنزل داده‌اند. یکی از مبانی نظری سکولاریزم، راسیونالیسم یا عقل محوری و عقل بسندگی است. یعنی عقیده به این که عقل به تنهایی و مستقل از وحی و آموزه‌های دینی و الهی این اقتدار و توان را دارد که بتواند زندگی بشری را اداره و تدبیر کند. اومانیسم یا بشرگرایی و انسان محوری از دیگر مبانی سکولاریزم می‌باشد. اومانیسم یعنی اینکه انسان محور و مدار همه چیز است و خالق همة ارزشها خود انسان است و ارزشهای اخلاقی و بایدها و نبایدها و شیوة زندگی و فضایل و رذایل را نباید از وحی آموخت، زیرا یا مقوله وحی به نظر سکولارها واقعیت ندارد و یا اگر دارد آدمی بدان نیاز ندارد و خود انسان می‌تواند مستقلاً خوب و بد را بیافریند، و انسان بی‌نیاز از دین و خدا و وحی است. (در واقع دین ستیزی و غیب‌ستیزی و معنویت گریزی لبّ و گوهر سکولاریزم است.)[2] و عمده تقابل میان حکومتهای مبتنی بر وحی و حکومت‌های الهی با حکومت‌های سکولار در همین جا است. از دیگر مبانی سکولاریزم، نسبی‌گرایی هم در حوزة اخلاق هم در حوزة معرفت شناسی است، در نسبی‌گرایی اخلاقی سکولارها معتقدند ارزشهای ثابت و مطلق و کلی و دائمی وجود ندارد و امور اخلاقی و ادراکات آدمی همه محدود و موقتی و نسبی‌اند و حسن و قبح اخلاقی نسبی و تابع شرایط اجتماعی و زیستی است و هیچگونه ارزش مطلق و الهی و مقدس وجود ندارد. و در حوزه معرفت به خطاپذیری بشر و محدود بودن درک و فهم آدمی معتقدند. مبنای دیگر سکولاریزم تضاد با سنّت و سنّت‌ستیزی است البته سنتی که در مقابل مدرنیته است و مرادشان از سنّت، سنّت به معنای آداب و رسوم ملی و قومی نیست، بلکه مراد شان سنّت دینی و ارزشهای معنوی وروحانی و قدسی است که به نظر سکولارها غبار تاریخ بر گونه‌اش نشسته و تاریخ مصرف آن گذشته و بازگشت به آن ارتجاع و کهنه‌پرستی و به قهقرا رفتن است. لائیسیزم یا بی‌دینی و اعراض از خدا و استغنا از حضرت حق و خدا و هر امر قدسی را به پای حکومت عقل قربانی کردن یکی دیگر از مبانی سکولاریزم است. لائیسیزیم نه دین را ردّ می‌کند و نه به اثبات آن می‌پردازد و سعی می‌کند آن را مسکوت بگذارد. زیرا در این تفکر اصلاً نیازی به دین نیست تا پای خدا به میان آید. و حکومت لائیک یعنی حکومت که قائل به تفکیک دین از سیاست است و طبق این نظر لائیک از مصادیق سکولار است، زیرا تفکیک دین از سیاست اخصّ از سکولار و سکولار اعمّ از لائیک است.[3] سیانتیسم یا علم‌پرستی و تکیة بر علوم تجربی و اجتماعی و معرفت‌های بشری یکی از مؤلفه‌های نظری سکولاریزم است که معتقد است که مجموعه علوم بشری به ویژه علوم تجربی برای تدبیر امور جامعه و ادارة آن کفایت می‌کند و نیازی به اوامر و نواهی و احکام شرعی و دستورات دینی نیست و مدیریت علمی را در مقابل مدیریت فقهی قرار می‌دهند و مدیریت فقهی و شریعت را از ادارة امور جامعه عاجز می‌دانند. چنانچه دقت کرده باشیم همة این مبانی نظری و فکری سکولاریزم به عنوان یک صفت برای نهادهای حکومتی یعنی حکومت سکولار ناشی از یک مسأله عمده است که قبلا هم اشارت رفت و همین طرز تفکر و اعتقاد به این مبانی فرق بین حکومتهای الهی و حکومتهای سکولار است و آن انقطاع از عالم ماوراء طبیعت و خدا و به عزلت نشاندن وحی و دین و استغنای انسان از حضرت حق و در واقع استکبار انسان است. چون عقل‌گرایی و علم گرایی و مدرنیته و سنّت گریزی و اومانیسم همه در برابر آموزه‌های دینی و خدامحوری قرار می‌گیرد و از اینجاست که حکومتهای سکولار مشروعیّت خود را از مردم می‌گیرند. ‌امّا در مکتب حکومت های الهی و دینی این خداوند است که منشأ مشروعیّت و حقانیّت حکومت‌هاست، زیرا ولایت تکوینی و تشریعی، و ولایت در تشریع همه از آن او است و هر حکومتی که مستند به اذن الهی و بر قانونی که منشأ الهی نداشته باشد از مشروعیّت و حقانیت برخوردار نیست. .. بنابراین مبنای حکومتهای دینی خدامحوری و شریعت‌مداری و دین باوری است و اینها به معنی فراموشی انسان و انکار عقل و علم‌ستیزی نیست، بلکه منظور اصالت ندادن به اینهاست، چون منبع اصیل و حق خداوند است و همه چیز باید از او آغاز و به او ختم یابد و طبق دلایل متقن فلسفی و آموزشهای ادیان الهی، بشر موجودی است سراپا نیاز و عین محدودیت و وابستگی و چنین موجودی نمی‌تواند آزادی مطلق داشته باشد، چون آزادی حقی است خدادادی و او باید محدودة آن را تعیین کند که کرده است.[4] بنابراین عمده تقابل میان حکومت سکولاریزم و حکومت دینی در این است که حکومتهای سکولاریزم بر محور اومانیسم و انسان محوری و تکیه بر داشته‌های انسانی و بریده از خدا و ماوراء طبیعت استوار است در حالی که حکومت دینی بر خدامحوری و داده‌های الهی تکیه می‌کند. چنانچه قبلا نیز آوردیم در حکومت سکولار عقل مداری و انقطاع عقل از وحی و داده‌های دینی و استقلال و استغناری عقل از معارف الهی یک مبنای مهم و جدی است. امّا در حکومت الهی و دینی عقل در مقابل وحی نیست بلکه در مقابل نقل است و هر دو کاشف از ارادة الهی، یعنی ارادة تشریعی الهی در یک مسأله فقهی یا حقوقی یا سیاسی یا غیره و یک وقت ممکن است، به وسیلة نقل کشف شود و یک وقت با عقل و یا هر دو، البته عقل منزّه از وهم، خیال، قیاس و گمان در اینجا مراد است. لازم به توضیح است که حکم عقل یک وقت ارشاد به حکم شرعی است و یک وقت مستقل است که به مستقلات عقلیه معروف است، البته این استقلال به معنای این نیست که خود عقل ذاتاً فتوا می‌دهد. بلکه به معنای استقلال در کاشفیت از ارادة الهی است چنان که ظاهر قرآن و یا سنّت معصومین علیه السّلام کاشف از ارادة الهی هستند. بنابراین در مکتب دینی عقل همه کاره و مستقل از وحی و خارج از ارادة الهی نیست. همانطور که گفتیم در حکومت سکولار انسان‌گرایی محور است و در حکومتهای دینی خصوصاً اسلام خدامحوری اصل و ریشه است و هیچ چیز خارج از ارادة الهی تکویناً و تشریعاً نیست و چون این چنین است همه چیز باید از آغاز و به او انجامد و در واقع توحید است که اصل همه چیز است و بقیه در ظلّ این اصل نشأت می‌یابند و همه چیز باید از او نشأت گیرد، از اینروی هم حاکم و نحوة حکومت و هم حکومت شوندگان در محدودة تشریع و قانون او حرکت کنند و انسان استقلال و استغنای از او ندارد و حق قانونگذاری به دست اوست یا کسی که مأذون از طرف اوست و الا باطل است. گفته شد یکی دیگر از مبانی سکولاریزم سیانتیسم یا علم‌گرایی و نظر استقلالی به علم و خصوصاً علم تجربی داشتن است و علوم تجربی را مستغنی از آموزه‌های وحیانی در تدبیر و مدیریت جامعه است، در حالی که حکومت دینی علوم تجربی را کافی و وافی در مدیریت جامعه نمی‌داند، ولی آن را لازم برای ادارة جامعه می‌داند و مستغنی از آن نیز نیست، و دستاوردهای علوم بشری را برای ساماندهی امور جامعه در راستای ارزشهای الهی لازم می‌داند. مطرح شد که یکی دیگر از مبانی سکولاریزم نسبی‌گرایی در حوزه اخلاق و معرفت است، در حالی که در حکومت دینی الهی یک سری اصول و پیامدهای جاودان هم در حوزه اخلاق و هم در حوزة معرفت وجود دارد، چرا که اگر اینگونه نباشد سنگ روی سنگ بنا نمی‌شود، و برای هیچ چیز نمی‌شود استدلال کرد. البته اینها مباحث کلامی و فلسفی است که باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد، چنان که گرفته است. مبنای دیگر سکولاریزم آزادی مطلق و اباحیگری در حوزة اخلاق، حقوق، سیاست و... است و آزادی به عنوان یک هدف فی نفسه تلقی می‌شود و بالاتر از آن نیز هدف دیگر نمی‌دانند و همه چیز را برای رسیدن به آزادی وسیله قرار می‌دهند و هدف مقدس می‌دانند. و آن را حق انسان می‌دانند که هیچ تکلیفی نیز در قبال آن ندارد. امّا در جهان‌بینی الهی آزادی یک هدف نیست بلکه اولاً یک ابزار است، برای رسیدن به هدف و صلاح و سعادت و ثانیاً مطلق نیست بلکه محدود به حدود الهی و شرعی و قانونی است، ثالثاً مسئولانه است. فلذا تکلیف‌آور است رابعاً، ملک و حق طلق و لاقید انسان نیست بلکه یک موهبت الهی است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. سکولاریزم و اندیشه دین در جهان معاصر، همایون همتی، قبسات، شماره اول، ص191. 2. مقاله تحلیل و بررسی سکولاریزم، محمد تقی جعفری، قبسات، شماره اول، سال دوم، ص55. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . همتی، همایون، سکولاریزم و اندیشة دین در جهان معاصر، قبسات، شماره اول، ص 191. [2] . همان، ص 196. [3] . جعفری، محمد تقی، مقاله تحلیل و بررسی سکولاریزم، قبسات، شماره اول، ‌سال دوم، ص 55. [4] . همایون همتی، همان، ص 100.
عنوان سوال:

تفاوت مبانی نظری حکومت دینی و حکومت سکولار در چیست؟


پاسخ:

سکولاریزم به منزلة یک مکتب و مشرب فکری به مجموعة جریانات و تحولاتی که ضمن آن کنترل امور اجتماعی از کف مقامات و مراجع رسمی دینی خارج گشته و روشهای عقلانی و غیردینی و علمی و تجربی و این جهانی جای ضوابط و آداب دینی برای ادارة آنها راگرفته، ‌استفاده می‌شود.[1]
سکولاریزم مبتنی بر یک سری اصول و مبانی نظری است که عمدتاً از به حاشیه راندن دین و خصوصی تلقی کردن آن ناشی می‌شود که در مکتب سکولاریزم دین را به حدّ یک احساس و سلیقه و ذوق تنزل داده‌اند. یکی از مبانی نظری سکولاریزم، راسیونالیسم یا عقل محوری و عقل بسندگی است. یعنی عقیده به این که عقل به تنهایی و مستقل از وحی و آموزه‌های دینی و الهی این اقتدار و توان را دارد که بتواند زندگی بشری را اداره و تدبیر کند.
اومانیسم یا بشرگرایی و انسان محوری از دیگر مبانی سکولاریزم می‌باشد. اومانیسم یعنی اینکه انسان محور و مدار همه چیز است و خالق همة ارزشها خود انسان است و ارزشهای اخلاقی و بایدها و نبایدها و شیوة زندگی و فضایل و رذایل را نباید از وحی آموخت، زیرا یا مقوله وحی به نظر سکولارها واقعیت ندارد و یا اگر دارد آدمی بدان نیاز ندارد و خود انسان می‌تواند مستقلاً خوب و بد را بیافریند، و انسان بی‌نیاز از دین و خدا و وحی است. (در واقع دین ستیزی و غیب‌ستیزی و معنویت گریزی لبّ و گوهر سکولاریزم است.)[2] و عمده تقابل میان حکومتهای مبتنی بر وحی و حکومت‌های الهی با حکومت‌های سکولار در همین جا است.
از دیگر مبانی سکولاریزم، نسبی‌گرایی هم در حوزة اخلاق هم در حوزة معرفت شناسی است، در نسبی‌گرایی اخلاقی سکولارها معتقدند ارزشهای ثابت و مطلق و کلی و دائمی وجود ندارد و امور اخلاقی و ادراکات آدمی همه محدود و موقتی و نسبی‌اند و حسن و قبح اخلاقی نسبی و تابع شرایط اجتماعی و زیستی است و هیچگونه ارزش مطلق و الهی و مقدس وجود ندارد. و در حوزه معرفت به خطاپذیری بشر و محدود بودن درک و فهم آدمی معتقدند.
مبنای دیگر سکولاریزم تضاد با سنّت و سنّت‌ستیزی است البته سنتی که در مقابل مدرنیته است و مرادشان از سنّت، سنّت به معنای آداب و رسوم ملی و قومی نیست، بلکه مراد شان سنّت دینی و ارزشهای معنوی وروحانی و قدسی است که به نظر سکولارها غبار تاریخ بر گونه‌اش نشسته و تاریخ مصرف آن گذشته و بازگشت به آن ارتجاع و کهنه‌پرستی و به قهقرا رفتن است.
لائیسیزم یا بی‌دینی و اعراض از خدا و استغنا از حضرت حق و خدا و هر امر قدسی را به پای حکومت عقل قربانی کردن یکی دیگر از مبانی سکولاریزم است. لائیسیزیم نه دین را ردّ می‌کند و نه به اثبات آن می‌پردازد و سعی می‌کند آن را مسکوت بگذارد. زیرا در این تفکر اصلاً نیازی به دین نیست تا پای خدا به میان آید. و حکومت لائیک یعنی حکومت که قائل به تفکیک دین از سیاست است و طبق این نظر لائیک از مصادیق سکولار است، زیرا تفکیک دین از سیاست اخصّ از سکولار و سکولار اعمّ از لائیک است.[3]
سیانتیسم یا علم‌پرستی و تکیة بر علوم تجربی و اجتماعی و معرفت‌های بشری یکی از مؤلفه‌های نظری سکولاریزم است که معتقد است که مجموعه علوم بشری به ویژه علوم تجربی برای تدبیر امور جامعه و ادارة آن کفایت می‌کند و نیازی به اوامر و نواهی و احکام شرعی و دستورات دینی نیست و مدیریت علمی را در مقابل مدیریت فقهی قرار می‌دهند و مدیریت فقهی و شریعت را از ادارة امور جامعه عاجز می‌دانند. چنانچه دقت کرده باشیم همة این مبانی نظری و فکری سکولاریزم به عنوان یک صفت برای نهادهای حکومتی یعنی حکومت سکولار ناشی از یک مسأله عمده است که قبلا هم اشارت رفت و همین طرز تفکر و اعتقاد به این مبانی فرق بین حکومتهای الهی و حکومتهای سکولار است و آن انقطاع از عالم ماوراء طبیعت و خدا و به عزلت نشاندن وحی و دین و استغنای انسان از حضرت حق و در واقع استکبار انسان است. چون عقل‌گرایی و علم گرایی و مدرنیته و سنّت گریزی و اومانیسم همه در برابر آموزه‌های دینی و خدامحوری قرار می‌گیرد و از اینجاست که حکومتهای سکولار مشروعیّت خود را از مردم می‌گیرند.
‌امّا در مکتب حکومت های الهی و دینی این خداوند است که منشأ مشروعیّت و حقانیّت حکومت‌هاست، زیرا ولایت تکوینی و تشریعی، و ولایت در تشریع همه از آن او است و هر حکومتی که مستند به اذن الهی و بر قانونی که منشأ الهی نداشته باشد از مشروعیّت و حقانیت برخوردار نیست. .. بنابراین مبنای حکومتهای دینی خدامحوری و شریعت‌مداری و دین باوری است و اینها به معنی فراموشی انسان و انکار عقل و علم‌ستیزی نیست، بلکه منظور اصالت ندادن به اینهاست، چون منبع اصیل و حق خداوند است و همه چیز باید از او آغاز و به او ختم یابد و طبق دلایل متقن فلسفی و آموزشهای ادیان الهی، بشر موجودی است سراپا نیاز و عین محدودیت و وابستگی و چنین موجودی نمی‌تواند آزادی مطلق داشته باشد، چون آزادی حقی است خدادادی و او باید محدودة آن را تعیین کند که کرده است.[4]
بنابراین عمده تقابل میان حکومت سکولاریزم و حکومت دینی در این است که حکومتهای سکولاریزم بر محور اومانیسم و انسان محوری و تکیه بر داشته‌های انسانی و بریده از خدا و ماوراء طبیعت استوار است در حالی که حکومت دینی بر خدامحوری و داده‌های الهی تکیه می‌کند. چنانچه قبلا نیز آوردیم در حکومت سکولار عقل مداری و انقطاع عقل از وحی و داده‌های دینی و استقلال و استغناری عقل از معارف الهی یک مبنای مهم و جدی است. امّا در حکومت الهی و دینی عقل در مقابل وحی نیست بلکه در مقابل نقل است و هر دو کاشف از ارادة الهی، یعنی ارادة تشریعی الهی در یک مسأله فقهی یا حقوقی یا سیاسی یا غیره و یک وقت ممکن است، به وسیلة نقل کشف شود و یک وقت با عقل و یا هر دو، البته عقل منزّه از وهم، خیال، قیاس و گمان در اینجا مراد است. لازم به توضیح است که حکم عقل یک وقت ارشاد به حکم شرعی است و یک وقت مستقل است که به مستقلات عقلیه معروف است، البته این استقلال به معنای این نیست که خود عقل ذاتاً فتوا می‌دهد. بلکه به معنای استقلال در کاشفیت از ارادة الهی است چنان که ظاهر قرآن و یا سنّت معصومین علیه السّلام کاشف از ارادة الهی هستند.
بنابراین در مکتب دینی عقل همه کاره و مستقل از وحی و خارج از ارادة الهی نیست.
همانطور که گفتیم در حکومت سکولار انسان‌گرایی محور است و در حکومتهای دینی خصوصاً اسلام خدامحوری اصل و ریشه است و هیچ چیز خارج از ارادة الهی تکویناً و تشریعاً نیست و چون این چنین است همه چیز باید از آغاز و به او انجامد و در واقع توحید است که اصل همه چیز است و بقیه در ظلّ این اصل نشأت می‌یابند و همه چیز باید از او نشأت گیرد، از اینروی هم حاکم و نحوة حکومت و هم حکومت شوندگان در محدودة تشریع و قانون او حرکت کنند و انسان استقلال و استغنای از او ندارد و حق قانونگذاری به دست اوست یا کسی که مأذون از طرف اوست و الا باطل است.
گفته شد یکی دیگر از مبانی سکولاریزم سیانتیسم یا علم‌گرایی و نظر استقلالی به علم و خصوصاً علم تجربی داشتن است و علوم تجربی را مستغنی از آموزه‌های وحیانی در تدبیر و مدیریت جامعه است، در حالی که حکومت دینی علوم تجربی را کافی و وافی در مدیریت جامعه نمی‌داند، ولی آن را لازم برای ادارة جامعه می‌داند و مستغنی از آن نیز نیست، و دستاوردهای علوم بشری را برای ساماندهی امور جامعه در راستای ارزشهای الهی لازم می‌داند.
مطرح شد که یکی دیگر از مبانی سکولاریزم نسبی‌گرایی در حوزه اخلاق و معرفت است، در حالی که در حکومت دینی الهی یک سری اصول و پیامدهای جاودان هم در حوزه اخلاق و هم در حوزة معرفت وجود دارد، چرا که اگر اینگونه نباشد سنگ روی سنگ بنا نمی‌شود، و برای هیچ چیز نمی‌شود استدلال کرد. البته اینها مباحث کلامی و فلسفی است که باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد، چنان که گرفته است.
مبنای دیگر سکولاریزم آزادی مطلق و اباحیگری در حوزة اخلاق، حقوق، سیاست و... است و آزادی به عنوان یک هدف فی نفسه تلقی می‌شود و بالاتر از آن نیز هدف دیگر نمی‌دانند و همه چیز را برای رسیدن به آزادی وسیله قرار می‌دهند و هدف مقدس می‌دانند. و آن را حق انسان می‌دانند که هیچ تکلیفی نیز در قبال آن ندارد. امّا در جهان‌بینی الهی آزادی یک هدف نیست بلکه اولاً یک ابزار است، برای رسیدن به هدف و صلاح و سعادت و ثانیاً مطلق نیست بلکه محدود به حدود الهی و شرعی و قانونی است، ثالثاً مسئولانه است. فلذا تکلیف‌آور است رابعاً، ملک و حق طلق و لاقید انسان نیست بلکه یک موهبت الهی است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سکولاریزم و اندیشه دین در جهان معاصر، همایون همتی، قبسات، شماره اول، ص191.
2. مقاله تحلیل و بررسی سکولاریزم، محمد تقی جعفری، قبسات، شماره اول، سال دوم، ص55.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . همتی، همایون، سکولاریزم و اندیشة دین در جهان معاصر، قبسات، شماره اول، ص 191.
[2] . همان، ص 196.
[3] . جعفری، محمد تقی، مقاله تحلیل و بررسی سکولاریزم، قبسات، شماره اول، ‌سال دوم، ص 55.
[4] . همایون همتی، همان، ص 100.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین